۸۷٬۷۸۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بوده اند' به 'بودهاند') |
جز (جایگزینی متن - 'داده ها' به 'دادهها') |
||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
اصل حسن و قبح شرعى که با نام اشعری شناخته میشود، مبتنى بر تمایزی است که وی میان احکام نظری و احکام عملى عقل قائل میشود و قلمرو توانایى و واقع نمایى عقل را به احکام نظری محدود میسازد. بدینگونه از عقل نمیتوان هیچ گونه حکمى درباره نیک و بد کارها و آنچه فعل یا ترک آن بر انسان واجب است، به دست آورد <ref>همو، 32، 285-286؛ شهرستانى، نهایة...، 371</ref>. ابن فورک <ref>ص 32-33</ref> میگوید که وی به این پرسش که اگر دینى در کار نبود، انسانها چه تکلیفى داشتند، چنین پاسخ میگفت که با این فرض کسى که میخواست به احکام افعال دست یابد، راهى جز شک و توقف نداشت. | اصل حسن و قبح شرعى که با نام اشعری شناخته میشود، مبتنى بر تمایزی است که وی میان احکام نظری و احکام عملى عقل قائل میشود و قلمرو توانایى و واقع نمایى عقل را به احکام نظری محدود میسازد. بدینگونه از عقل نمیتوان هیچ گونه حکمى درباره نیک و بد کارها و آنچه فعل یا ترک آن بر انسان واجب است، به دست آورد <ref>همو، 32، 285-286؛ شهرستانى، نهایة...، 371</ref>. ابن فورک <ref>ص 32-33</ref> میگوید که وی به این پرسش که اگر دینى در کار نبود، انسانها چه تکلیفى داشتند، چنین پاسخ میگفت که با این فرض کسى که میخواست به احکام افعال دست یابد، راهى جز شک و توقف نداشت. | ||
اشعری معرفت حاصل از اخبار موثق را معرفتى ضروری دانسته است. از این رو همچنانکه انسان درباره | اشعری معرفت حاصل از اخبار موثق را معرفتى ضروری دانسته است. از این رو همچنانکه انسان درباره دادههای حسى، شکى به خود راه نمیدهد و در استدلالهای خویش از آنها بهره میگیرد، خبر معتبری نیز که از امری غیر محسوس حکایت کند، باید برای او در حکم شهود حسى باشد <ref>همو، 287</ref>. بنابراین تکلیف انسانها از آنجا آغاز شده که پیامبر الهى این خبر را آورده است که اگر آنان در دعوی پیامبری او و نشانه هایش اندیشه نکنند، به عذاب الهى دچار خواهند بود. با شناختى که انسانها از راستگویى او دارند، اندیشه کردن در نشانه های پیامبری او بر آنان واجب میگردد و نتیجه این تعقل ایمان به غیب و تسلیم بى چون و چرا به احکام شرع است <ref>همو، 23، 285</ref>. بدینگونه ویژگى مهم اشعری این است که به جای آنکه برای نخستین تکلیف آدمى مبنایى عقلانى جست وجو کند، آن را مستقیماً بر سخن نبى مبتنى میسازد، زیرا از دیدگاه او منبع آگاهى انسانها از غیب، شخص راستگویى است که از آن خبر میدهد. | ||
نظر و تعقل در باب عقاید دینى به تعبیر اشعری «استدلال از شاهد به غایب» است، بدین معنى که انسان حکمى را که درباره امور معینى در جهان محسوس صادق میداند، به مورد مشابهى در قلمرو ناشناخته سریان دهد <ref>همو، 286</ref>. نمونه ای از استدلال که به نظر او رکن دین به شمار میآید، اثبات حدوث جهان و نیازمندی آن به صانع است <ref>همو، 292</ref>. اشعری ضمن اینکه با پذیرش اعتبار [[قیاس]]، برخى مفاهیم عقلى و لوازم منطقى آنها را تصدیق میکند و در برهانهای خویش به کار میگیرد <ref>برای نمونه نک: اشعری، اللمع، 17، 19؛ ابن فورک، 254- 255، 257-261</ref>، بر آن است که نشان دهد نتایج عقلى مانعى بر سر التزام به نصوص دینى نیستند. از این روست که وی حدودی برای احکام عقل قائل میشود و در مواردی که معتزله ناگزیر از [[تأویل]] بودهاند، نشان میدهد که در آنجا نمیتوان حکم غایب را به محک عقل سنجید و به شاهد استناد کرد. | نظر و تعقل در باب عقاید دینى به تعبیر اشعری «استدلال از شاهد به غایب» است، بدین معنى که انسان حکمى را که درباره امور معینى در جهان محسوس صادق میداند، به مورد مشابهى در قلمرو ناشناخته سریان دهد <ref>همو، 286</ref>. نمونه ای از استدلال که به نظر او رکن دین به شمار میآید، اثبات حدوث جهان و نیازمندی آن به صانع است <ref>همو، 292</ref>. اشعری ضمن اینکه با پذیرش اعتبار [[قیاس]]، برخى مفاهیم عقلى و لوازم منطقى آنها را تصدیق میکند و در برهانهای خویش به کار میگیرد <ref>برای نمونه نک: اشعری، اللمع، 17، 19؛ ابن فورک، 254- 255، 257-261</ref>، بر آن است که نشان دهد نتایج عقلى مانعى بر سر التزام به نصوص دینى نیستند. از این روست که وی حدودی برای احکام عقل قائل میشود و در مواردی که معتزله ناگزیر از [[تأویل]] بودهاند، نشان میدهد که در آنجا نمیتوان حکم غایب را به محک عقل سنجید و به شاهد استناد کرد. |