۸۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
همچنین در وجه کفایى بودن گفتهاند که با تحقق غرض شارع یعنى تحقق معروف و از میان رفتن منکر، وجوب از دیگران برداشته مىشود | همچنین در وجه کفایى بودن گفتهاند که با تحقق غرض شارع یعنى تحقق معروف و از میان رفتن منکر، وجوب از دیگران برداشته مىشود <ref>مختلفالشيعه، ج 4، ص 471 ـ 472.</ref> | ||
استفاده وجوب کفایى از آیه قابل خدشه است، زیرا آیه فقط دلالت مىکند که امر به معروف و نهى از منکر بر همه واجب نیست، چون همه مردم شرایط آن را ندارند و ساقط شدن واجب از غیر واجدان شرایط به معناى وجوب کفایى نیست، چنانکه ساقط شدن وجوب حجّ از غیر افراد مستطیع دلیل بر کفایى بودن آن نیست .<ref>اربعين، ص 244 ـ 245.</ref> | استفاده وجوب کفایى از آیه قابل خدشه است، زیرا آیه فقط دلالت مىکند که امر به معروف و نهى از منکر بر همه واجب نیست، چون همه مردم شرایط آن را ندارند و ساقط شدن واجب از غیر واجدان شرایط به معناى وجوب کفایى نیست، چنانکه ساقط شدن وجوب حجّ از غیر افراد مستطیع دلیل بر کفایى بودن آن نیست .<ref>اربعين، ص 244 ـ 245.</ref> | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
==پیشینه امر به معروف و نهى از منکر در ادیان آسمانى== | ==پیشینه امر به معروف و نهى از منکر در ادیان آسمانى== | ||
امر به معروف و نهى از منکر در شریعت اسلامى در قیاس با ادیان دیگر از اهمیت بیشترى برخوردار است و از همینرو یکى از اوصاف پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در تورات امر به معروف و نهى از منکر شمرده شده است: « اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِىَّ الاُمِّىَّ الَّذى یَجِدونَهُ مَکتوبـًا عِندَهُم فِى التَّورةِ والاِنجیلِ یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ و یَنههُم عَنِ المُنکَرِ ». ( اعراف / 7، 157 ) شاید اهمیت فوق العاده امر به معروف و نهى از منکر در اسلام از آن روست که این دین براى همه مردم در تمامى اعصار تشریع شده ( سبأ / 34، 28؛ آلعمران / 3، 19 ) و آخرین شریعت الهى است ( احزاب / 33، 40 )، ازاینرو لازم است همه مؤمنان، به ویژه دانشمندان در بسط و حفظ شریعت بکوشند و با عمل به این دو فریضه، جانشین خدا و پیامبران بر روى زمین باشند و اسلام را جاودانه کنند. با این همه، این دو فریضه ویژه اسلام نیست و در شرایع پیشین نیز واجب بوده، گرچه محدوده آن به گستردگى اسلام نبوده است. | امر به معروف و نهى از منکر در شریعت اسلامى در قیاس با ادیان دیگر از اهمیت بیشترى برخوردار است و از همینرو یکى از اوصاف پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در تورات امر به معروف و نهى از منکر شمرده شده است: « اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِىَّ الاُمِّىَّ الَّذى یَجِدونَهُ مَکتوبـًا عِندَهُم فِى التَّورةِ والاِنجیلِ یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ و یَنههُم عَنِ المُنکَرِ ». ( اعراف / 7، 157 ) شاید اهمیت فوق العاده امر به معروف و نهى از منکر در اسلام از آن روست که این دین براى همه مردم در تمامى اعصار تشریع شده ( سبأ / 34، 28؛ آلعمران / 3، 19 ) و آخرین شریعت الهى است ( احزاب / 33، 40 )، ازاینرو لازم است همه مؤمنان، به ویژه دانشمندان در بسط و حفظ شریعت بکوشند و با عمل به این دو فریضه، جانشین خدا و پیامبران بر روى زمین باشند و اسلام را جاودانه کنند. با این همه، این دو فریضه ویژه اسلام نیست و در شرایع پیشین نیز واجب بوده، گرچه محدوده آن به گستردگى اسلام نبوده است. | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
« اِنَّ الَّذینَ یَکفُرونَ بِـ ٔ یـتِ اللّهِ و یَقتُلونَ النَّبِیّینَ بِغَیرِ حَقٍّ ویَقتُلونَ الَّذینَ یَأمُرونَ بِالقِسطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیم ». براساس روایتى در ذیل آیه، پیغمبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در پاسخ این پرسش که عذاب چه کسى از همه سختتر است فرمود: عذاب شخصى که پیامبرى یا آمر به معروف و ناهى از منکرى را بکشد، آنگاه آیه فوق را تلاوت کرده و فرمود: بنىاسرائیل در آغاز روز 43 پیامبر را کشتند. 112 مرد صالح از میان آنان برخاستند و قاتلان را امر به معروف و نهى از منکر کردند. بنىاسرائیل همه آنان را نیز در غروب همان روز کشتند .<ref>جامعالبيان، مج3، ج3، ص 294؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 720.</ref> | « اِنَّ الَّذینَ یَکفُرونَ بِـ ٔ یـتِ اللّهِ و یَقتُلونَ النَّبِیّینَ بِغَیرِ حَقٍّ ویَقتُلونَ الَّذینَ یَأمُرونَ بِالقِسطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیم ». براساس روایتى در ذیل آیه، پیغمبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در پاسخ این پرسش که عذاب چه کسى از همه سختتر است فرمود: عذاب شخصى که پیامبرى یا آمر به معروف و ناهى از منکرى را بکشد، آنگاه آیه فوق را تلاوت کرده و فرمود: بنىاسرائیل در آغاز روز 43 پیامبر را کشتند. 112 مرد صالح از میان آنان برخاستند و قاتلان را امر به معروف و نهى از منکر کردند. بنىاسرائیل همه آنان را نیز در غروب همان روز کشتند .<ref>جامعالبيان، مج3، ج3، ص 294؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 720.</ref> | ||
براساس نقل دیگرى آن حضرت در ذیل این آیه فرمود: بهترین جهاد سخنى است که براى دفاع از حق در پیش روى سلطان ستمگر گفته و شخص مجاهد در این راه کشته مىشود ؛(<ref>مجمع البيان، ج 2، ص 423.</ref> | |||
خط ۱۵۴: | خط ۱۵۴: | ||
و نیز سیره بسیارى از اولیاى الهى که در راستاى امر به معروف و نهى از منکر تا سر حد شهادت پیش رفتند مؤید همین نظر است که در امور مهم و اساسى دشواریها نمىتواند مانع امر به معروف و نهى از منکر باشد ، <ref>امر به معروف و نهى از منكر، ص 192 ـ 193.</ref> | و نیز سیره بسیارى از اولیاى الهى که در راستاى امر به معروف و نهى از منکر تا سر حد شهادت پیش رفتند مؤید همین نظر است که در امور مهم و اساسى دشواریها نمىتواند مانع امر به معروف و نهى از منکر باشد ، <ref>امر به معروف و نهى از منكر، ص 192 ـ 193.</ref> | ||
بنابراین استناد به آیه « ولا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَى التَّهلُکَةِ » ( بقره / 2، 195 ) براى عدم وجوب امر به معروف و نهى از منکر در همه موارد ضرر <ref>مجمع البيان، ج 2، ص 538 .</ref> صحیح نیست. | |||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۰: | ||
==مراتب امر به معروف و نهى از منکر== | ==مراتب امر به معروف و نهى از منکر== | ||
این دو فریضه داراى مراتب سه گانه قلبى، زبانى و عملى است. از این مراحل به « انکار قلبى » « انکار زبانى » و « انکار با دست » تعبیر مىشود . | این دو فریضه داراى مراتب سه گانه قلبى، زبانى و عملى است. از این مراحل به « انکار قلبى » « انکار زبانى » و « انکار با دست » تعبیر مىشود .<ref>)شرائع الاسلام، ج 1، ص 343.</ref> همین مراحل در برخى روایات نیز آمده است. بر پایه روایتى امام باقر علیهالسلام فرمود: با دلهاى خود منکر را ناخوش دارید و با زبانهاى خود از آن باز دارید و با دست خود بر پیشانى کسانى که مرتکب آن مىشوند بکوبید و در راه خدا از سرزنش هیچکس بیم نداشته باشید . <ref>وسائل الشيعه، ج 11، ص 403.</ref> | ||
دانشوران در تفسیرِ انکار قلبى بر یک نظر نیستند. تفاسیر مختلف را مىتوان در سه نظر جمعبندى کرد: 1. اعتقاد به وجوب واجبات و حرمت محرمات . <ref>النهايه، ص 300-299</ref> ـ 2. راضى نبودن به گناه .<ref>كفايهالاحكام، ج 1، ص 405</ref> | |||
3. اظهار کراهت قلبى از گناه .<ref>منتهى المطلب، ج 2، ص 993.</ref> | |||
به نظر مىرسد دو تفسیر نخست نمىتواند از مصادیق حقیقى امر و نهى به شمار آید، بلکه هر دو از امور قلبى و در جاى خود لازم است ( و حتى مىتوان به وجوب عینى آن قائل شد )؛ ولى در آن هیچگونه اظهار نارضایتى نیست، برخلافِ تفسیر سوم که کراهت قلبى بهگونهاى ابراز مىشود و مىتوان گفت که طلبى محقق شده و از مراتب امر به معروف و نهى از منکر به شمار مىرود .<ref>امر به معروف و نهى از منكر، ص 286.</ref> | |||
با حاصل شدن مقصود از هر مرتبه، عمل به مرتبه بعدى جایز نیست. البته هریک از این مراتب نیز داراى درجاتى است؛ مثلاً مىتوان مرحله نخست را با نگاه، اشاره، درهمکشیدن چهره، رویگردانى و دورى ادا کرد و همینطور مراتب دیگر .<ref>جواهرالكلام، ج 21، ص 378.</ref> | |||
برخى مفسران | برخى از فقیهان و مفسران رعایت این مراتب را از مقدم شدن اصلاح بر قتال در آیه « واِن طَـافَتانِ مِنَالمُؤمِنینَ اقتَتَلوا فَاَصلِحوا بَینَهُما فَاِن بَغَت اِحدهُما عَلَى الاُخرى فَقـتِلوا الَّتىتَبغى حَتّى تَفىءَ اِلى اَمرِ اللّهِ » ( حجرات / 49، 9 ) استفاده کردهاند ،<ref>جواهرالكلام، ج 21، ص 378؛ التفسير الكبير، ج 3، ص 316.</ref> چنانکه عدهاى از پیش افتادن « فَعِظُوهنَّ » ( موعظه کردن ) بر « واهجُروُهنَّ » ( دورى کردن ) و « واهجُروهُنَّ » بر « واضرِبوهُنَّ » ( زدن ) در آیه « فَعِظوهُنَّ واهجُروهُنَّ فِىالمَضاجِعِ واضرِبوهُنَّ » ( نساء / 4، 34 ) نیز همین نتیجه را گرفتهاند .<ref>التفسيرالكبير، ج 3، ص 316.</ref> | ||
به | برخى فقها رعایت ترتیب را مقتضاى جمع بین ادله امر به معروف و نهى از منکر و ادله حرمت زیان رساندن به مؤمنان دانستهاند که اطلاقات ادله مذکور را مقیّد مىسازد .<ref>جواهرالكلام، ج 21، ص 378</ref> | ||
2. | مفسران در خصوص انکار قلبى تأکید کردهاند که اگر کسى راضى به عمل ناپسند گناهکار باشد خود از جمله گناهکاران به شمار مىرود. این مطلب را برخى در ذیل آیه 91 بقره / 2: « قُل فَلِمَ تَقتُلونَ اَنبِیاءَ اللّهِ مِن قَبلُ اِن کُنتُم مُؤمِنِین » و بعضى در ذیل آیه 183 آلعمران / 3 مطرح کردهاند: « قُل قَد جاءَکُم رُسُلٌ مِن قَبلى بِالبَیِّنـتِ و بِالَّذى قُلتُم فَلِمَ قَتَلتُموهُم اِن کُنتُم صـدِقین ». خداوند در این دو آیه قتل پیامبران را به یهود * دوران پیامبر نسبت مىدهد، با اینکه این عمل را بنىاسرائیل در گذشته انجام داده بودند. این نسبت از آن روى بود که این یهودیان به عمل پیشینیان خود راضى بودند .<ref>)مجمعالبيان، ج 1، ص 316؛ تفسير قرطبى، ج 2، ص 22.</ref> | ||
5. | برخى مفسران نیز این موضوع را در ذیل آیه 140 نساء / 4 بیان کردهاند . <ref>مجمع البيان، ج 3، ص 195؛ تفسير قرطبى، ج 5 ، ص 268.</ref> | ||
این آیه مؤمنان را مخاطب ساخته و از آنان مىخواهد که هرگاه شنیدند آیات خدا مورد انکار و استهزا قرار مىگیرد با کافران همنشینى نکنند وگرنه درصورت همنشینى، مانند کافران خواهند بود: « وقَد نَزَّلَ عَلَیکُم فِى الکِتـبِ اَن اِذا سَمِعتُم ءایـتِ اللّهِ یُکفَرُ بِها و یُستَهزَاُ بِها فَلا تَقعُدوا مَعَهُم حَتّى یَخوضوا فى حَدیثٍ غَیرِهِ اِنَّکُم اِذًا مِثلُهُم ». شایان ذکر است که برخى، از این آیه نتیجه گرفتهاند که در مجلس گناه، کسى که قدرت جلوگیرى از وقوع گناه را ندارد باید آن را ترک کند و گرنه در گناه گناهکاران شریک خواهد بود .(<ref>تفسير قرطبى، ج 5 ، ص 268.</ref> | |||
به گفته طبرسى این آیه دلالت بر حرمت همنشینى با فاسقان و بدعتگزاران دارد. جمعى از مفسران گفتهاند: به همین دلیل، اگر شخصى دروغ بگوید و همنشینان او بخندند خداوند بر آنان غضب مىکند .<ref>مجمع البيان، ج 3، ص 195.</ref> | |||
به نظر مىرسد ترک مجلس گناه یکى از درجات مرتبه قلبى و نوعى ابراز کراهت قلبى است. | |||
خط ۲۱۸: | خط ۲۰۴: | ||
بدون تردید در کنار وظیفه عمومى مردم در انجام دادن این دو فریضه مهم جامه عمل پوشاندن به مرتبه سوم امر به معروف و برخى از درجات این مرتبه، نیازمند قدرت، تشکیلات و حکومت است، زیرا اگر همه آحاد جامعه بدون اذن حاکم اسلامى به این مرحله عمل کنند برخوردهاى اجتماعى موجب هرج و مرج شده و نظم و امنیت جامعه اسلامى خدشهدار مىشود، بنابراین، جامعه نیازمند تشکیلاتى مقتدر است که صلاحیت قصاص و اجراى حدود و تعزیرات را داشته باشد. البته همچنانکه آحاد جامعه وظیفه دارند به دو مرحله نخست ( انکار قلبى و زبانى ) قیام کنند نسبت به ایجاد چنین تشکیلات قدرتمندى نیز وظیفه دارند. | بدون تردید در کنار وظیفه عمومى مردم در انجام دادن این دو فریضه مهم جامه عمل پوشاندن به مرتبه سوم امر به معروف و برخى از درجات این مرتبه، نیازمند قدرت، تشکیلات و حکومت است، زیرا اگر همه آحاد جامعه بدون اذن حاکم اسلامى به این مرحله عمل کنند برخوردهاى اجتماعى موجب هرج و مرج شده و نظم و امنیت جامعه اسلامى خدشهدار مىشود، بنابراین، جامعه نیازمند تشکیلاتى مقتدر است که صلاحیت قصاص و اجراى حدود و تعزیرات را داشته باشد. البته همچنانکه آحاد جامعه وظیفه دارند به دو مرحله نخست ( انکار قلبى و زبانى ) قیام کنند نسبت به ایجاد چنین تشکیلات قدرتمندى نیز وظیفه دارند. | ||
از برخى آیات قرآنى نیز استفاده مىشود که برخى از مراتب امر به معروف و نهى از منکر بر عهده گروهى خاص است؛ از جمله: 1. « ولتَکُن مِنکُم اُمَّةٌ یَدعونَ اِلَى الخَیرِ ویَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ .» ( آلعمران / 3، 104 ) وظیفه امر به معروف و نهى از منکر در این آیه بر عهده جمعیتى ویژه ( اُمَّةٌ ) نهاده شده است، با این حال خطاب در آیه متوجه همه مسلمانان است و همه وظیفه دارند در تشکیل چنین جمعیتى بکوشند. | از برخى آیات قرآنى نیز استفاده مىشود که برخى از مراتب امر به معروف و نهى از منکر بر عهده گروهى خاص است؛ از جمله: 1. « ولتَکُن مِنکُم اُمَّةٌ یَدعونَ اِلَى الخَیرِ ویَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ .» ( آلعمران / 3، 104 ) وظیفه امر به معروف و نهى از منکر در این آیه بر عهده جمعیتى ویژه ( اُمَّةٌ ) نهاده شده است، با این حال خطاب در آیه متوجه همه مسلمانان است و همه وظیفه دارند در تشکیل چنین جمعیتى بکوشند. <ref>دراسات فى ولاية الفقيه، ج 2، ص 227.</ref> | ||
برخى فقها با تمسک به این آیه تشکیل دادن حکومت * اسلامى را بر آحاد مردم واجب دانستهاند؛ حکومتى که یکى از شئون آن اجراى برخى مراتب امر به معروف و نهى از منکر است. <ref>دراسات فى ولاية الفقيه، ج 2، ص 227.</ref> | |||
برخى به قرینه واژه « اُمَّةٌ » در این آیه، مراد از امت را در چند آیه بعد: « کُنتُم خَیرَ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرونَ بِالمَعروفِ و تَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ » ( آلعمران / 3، 110 ) نیز همین معنا دانستهاند ؛ <ref>دراسات فى ولاية الفقيه، ج 2، ص 227.</ref> | |||
به بیان دیگر، در این آیه هم وظیفه امر به معروف و نهى از منکر بر عهده همه مردم نهاده نشده، بلکه بر عهده گروهى خاص است. روایاتى که امّت در آیه 110 آلعمران / 3 را بر ائمه علیهالسلام تطبیق کرده است مؤیّد همین معناست .<ref>الدرالمنثور، ج 2، ص 294.</ref> | |||
2. | 2. « اَلَّذینَ اِن مَکَّنّـهُم فِى الاَرضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وءاتَوُا الزَّکوةَ واَمَروا بِالمَعروفِ ونَهَوا عَنِ المُنکَرِ ولِلّهِ عـقِبَةُ الاُمور .» ( حجّ / 22، 41 ) امر به معروف و نهى از منکرى که آیه از آن سخن گفته برخى مراتبى است که موکول به داشتن قدرت و حاکمیت است، همچنانکه مقصود از اقامه نماز و پرداخت زکات صرفا انجام دادن این دو فریضه به گونه فردى نیست، بلکه مقصود، اشاعه و ترویج این دو فریضه در جامعه است. وقوع این آیه پس از آیات جنگ گواه این مطلب است. | ||
قرطبى با استدلال به همین آیه مراتبى از امر و نهى را که متوقف بر حبس، تعزیر و زندان و تبعید باشد بر عهده سلطان یا جانشین او دانسته است .<ref>تفسير قرطبى، ج 4، ص 31.</ref> | |||
3. « اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِىَّ الاُمِّىَّ الَّذى یَجِدونَهُ مَکتوبـًا عِندَهُم فِى التَّورةِ والاِنجیلِ یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ ویَنههُم عَنِ المُنکَرِ ویُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبـتِ و یُحَرِّمُ عَلَیهِمُالخَبثَ ... .» ( اعراف / 7، 157 ) با توجه به اینکه امر به معروف و نهى از منکر در این آیه در ردیف امور دیگرى قرار گرفته که از شئون حاکم است مىتوان استفاده کرد که این آیه نیز نظر به شأن حکومتى پیامبر صلىاللهعلیهوآله دارد. | |||
در احادیث بسیارى نیز امر به معروف و نهى از منکر مشروط به داشتن قدرت شده است .<ref>الكافى، ج5 ، ص59 ؛ وسائلالشيعه، ج11، ص400.</ref> | |||
در اجراى وظیفه امر به معروف و نهى از منکر، از سوى حاکمان مسلمان در برخى از کشورهاى اسلامى تشکیلاتى با عنوان « اداره حِسْبه » تأسیس کردهاند. این تشکیلات، نظارت و بازرسى و ارشاد و هدایت مردم در جامعه اسلامى را بر عهده داشته و آنها را در امور اجتماعى به رعایت موازین اسلامى و عدل و انصاف دعوت کرده و از منکر و حرام و ستم به دیگران باز مىداشته است .<ref>معالم القربه، ص 23 ، 61 </ref> | |||
در صدر اسلام این وظیفه را خلفا شخصا بر عهده داشتند ،<ref>التراتيب الاداريه، ج 1، ص 286</ref>. | |||
چنانکه بر پایه روایتى على علیهالسلام هر بامداد از دارالحکومه بیرون مىآمد و در بازارهاى کوفه بازرگانان و فروشندگان را به بردبارى، گشادهرویى و انصاف فرا مىخواند و آنان را از سوگند، دروغ، ستم و کمفروشى باز مىداشت .<ref>الكافى، ج 5 ، ص 151؛ النهايه، ص 371.</ref> | |||
==ولایت در امر به معروف و نهى از منکر== | |||
از آنجا که امر به معروف و نهى از منکر جنبه فردى ندارد و وظیفهاى اجتماعى است و در روابط انسان با دیگران معنا مىیابد، بهگونهاى دخالت در امور دیگران ( امر و نهى شونده ) به حساب مىآید، ازاینرو عمل کردن به این دو فریضه نیاز به سلطه و ولایت دارد و خداوند که بر همه موجودات ولایت دارد براى مؤمنان نسبت به یکدیگر این ولایت و حق قانونى را قرار داده است: « والمُؤمِنونَ والمُؤمِنـتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ ویَنهَونَ عَنِالمُنکَر ». ( توبه / 9، 71 ) از ادله وجوب امر به معروف و نهى از منکر برمىآید که امر و نهى در اینجا مولوى است <ref>تحريرالوسيله، ج 1، ص 465</ref>. و ازاینرو نیازمند جعل ولایت از سوى خداست. | |||
اینکه آمر به واجبات امر و ناهى از محرمات نهى مىکند دلیل ارشادى بودن آن نیست، چنانکه امر و نهى پدر و مادر به تکالیف الهى مىتواند مولوى باشد، بنابراین، در صورت عمل نکردن امر و نهى شونده به مقتضاى امر و نهى، بعید نیست که وى دو معصیت کرده باشد، زیرا هم به تکلیف خویش عمل نکرده و هم فرمان ولایى آمر یا ناهى را اطاعت نکردهاست .<ref>دراسات فى ولاية الفقيه، ج 2، ص 225.</ref> | |||
آثار امر به معروف و نهى ازمنکر | == آثار امر به معروف و نهى ازمنکر == | ||
1. فلاح و رستگارى | 1. فلاح و رستگارى | ||
آیه 104 آلعمران / 3 آمران به معروف و ناهیان از منکر را اهل فلاح و رستگارى * دانسته است؛ به بیان دیگر، در این آیه فلاح و رستگارى مؤمنان متوقف بر امر به معروف و نهى از منکر شده است . | آیه 104 آلعمران / 3 آمران به معروف و ناهیان از منکر را اهل فلاح و رستگارى * دانسته است؛ به بیان دیگر، در این آیه فلاح و رستگارى مؤمنان متوقف بر امر به معروف و نهى از منکر شده است .<ref>مجمع البيان، ج2 ، ص 807</ref> | ||
2. بهترین امت بودن | 2. بهترین امت بودن | ||
کسب عنوان بهترین بودن براى امت اسلامى در گرو امر به معروف و نهى از منکر است : | کسب عنوان بهترین بودن براى امت اسلامى در گرو امر به معروف و نهى از منکر است :<ref>همان، ص 811</ref> . « کُنتُم خَیرَ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرونَ بِالمَعروفِ وتَنهَونَ عَنِ المُنکَر » ( آلعمران / 3، 110 )، از همینرو از بعضى صحابه نقل شده است که هرکس مىخواهد بهترین این امت باشد به شرط خدا که ایمان و امر به معروف و نهى از منکر است وفا کند .<ref>همان، ص 811</ref> | ||
3. نجات از عذاب | |||
از آیه 165 اعراف / 7 که به داستان اصحاب سبت پرداخته برمىآید که در مواجهه با منکر کسانى از عذاب نجات مىیابند که امر به معروف و نهى از منکر کنند: « فَلَمّا نَسوا ما ذُکِّروا بِهِ اَنجَینا الَّذینَ یَنهَونَ عَنِ السّوءِ واَخَذنَا الَّذینَ ظَـلَموا بِعَذابٍ بَـ ٔ سٍ بِما کانوا یَفسُقون ». آیه 116 هود / 11 نیز بنىاسرائیل * را نکوهش کرده که چرا در نسلهاى پیشین شما خردمندانى نبودند که مردم را از فساد باز دارند و سپس از نجات یافتن گروه اندکى از بنىاسرائیل که نهى از منکر مىکردند خبر داده است: « فَلَولا کَانَ مِنَالقُرونِ مِن قَبلِکُم اولوا بَقِیَّةٍ یَنهَونَ عَنِ الفَسادِ فِى الاَرضِ اِلاّ قَلِیلاً مِمَّن اَنجَینا مِنهُم ». | |||
4. پاداش اخروى | 4. پاداش اخروى | ||
خط ۲۸۸: | خط ۲۶۶: | ||
1. دورى از رحمت خدا | 1. دورى از رحمت خدا | ||
گروهى از بنىاسرائیل بر اثر نافرمانى و تجاوز از حق و ترک نهى از منکر، به زبان داود و عیسى بن مریم لعنت شدند: « لُعِنَ الَّذینَ کَفَروا مِن بَنى اِسرءیلَ عَلى لِسانِ داوودَ وعیسَى ابنِ مَریَمَ ... کانوا لایَتَناهَونَ عَن مُنکَرٍ فَعَلوهُ لَبِئسَ ما کانوا یَفعَلون ». ( مائده / 5، 78 ـ 79 ) به فرموده حضرت على علیهالسلام خداوند امم پیشین را جز به سبب ترک امر به معروف و نهى از منکر لعن نکرد و از رحمت خود دور نساخت. خداوند سفیهانشان را به واسطه گناهان و دانشمندانشان را بر اثر ترک نهى از منکر لعن کرد . | گروهى از بنىاسرائیل بر اثر نافرمانى و تجاوز از حق و ترک نهى از منکر، به زبان داود و عیسى بن مریم لعنت شدند: « لُعِنَ الَّذینَ کَفَروا مِن بَنى اِسرءیلَ عَلى لِسانِ داوودَ وعیسَى ابنِ مَریَمَ ... کانوا لایَتَناهَونَ عَن مُنکَرٍ فَعَلوهُ لَبِئسَ ما کانوا یَفعَلون ». ( مائده / 5، 78 ـ 79 ) به فرموده حضرت على علیهالسلام خداوند امم پیشین را جز به سبب ترک امر به معروف و نهى از منکر لعن نکرد و از رحمت خود دور نساخت. خداوند سفیهانشان را به واسطه گناهان و دانشمندانشان را بر اثر ترک نهى از منکر لعن کرد .<ref>نهجالبلاغه، خطبه 192.</ref> | ||
2. عذاب فراگیر | 2. عذاب فراگیر | ||
از دیگر پیامدهاى ترک امر به معروف و نهى از منکر عذابى است که افزون بر گناهکاران شامل تارکان امر به معروف و نهى از منکر نیز مىشود: « واتَّقوا فِتنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَـلَموا مِنکُم خاصَّةً واعلَموا اَنَّ اللّهَ شَدیدُ العِقاب ». ( انفال / 8، 25 ) به گفته ابن عباس در تفسیر این آیه، عذاب خدا که بیاید ستمکار را از غیر ستمکار جدا نمىسازد؛ نیز گفتهاند که ظالمان به سبب ظلمشان عذاب مىشوند و غیر ظالمان بر اثر ترک امر به معروف و نهى از منکر . | از دیگر پیامدهاى ترک امر به معروف و نهى از منکر عذابى است که افزون بر گناهکاران شامل تارکان امر به معروف و نهى از منکر نیز مىشود: « واتَّقوا فِتنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَـلَموا مِنکُم خاصَّةً واعلَموا اَنَّ اللّهَ شَدیدُ العِقاب ». ( انفال / 8، 25 ) به گفته ابن عباس در تفسیر این آیه، عذاب خدا که بیاید ستمکار را از غیر ستمکار جدا نمىسازد؛ نیز گفتهاند که ظالمان به سبب ظلمشان عذاب مىشوند و غیر ظالمان بر اثر ترک امر به معروف و نهى از منکر .<ref>روض الجنان، ج 9، ص 94.</ref> داستان اصحاب سبت که در سوره اعراف / 7 به تفصیل به آن پرداخته شده، نمونه روشنى به شمار مىرود. | ||
براساس این آیات، شمارى از بنىاسرائیل که در ساحل دریا زندگى مىکردند فرمان خداوند را مبنى بر حرمت کار در روز شنبه زیر پا گذاشتند و با احداث کانال، ماهیان فراوانى را که روز شنبه به ساحل نزدیک مىشدند به دام انداخته و روز یکشنبه به صید آنها مىپرداختند. در مقابل این جمع گروهى نهى از منکر کرده و آنان را از نافرمانى خدا بازمىداشتند و گروهى دیگر در برابر این نافرمانى سکوت کرده و حتى به ناهیان از منکر اعتراض مىکردند که چرا تبهکاران را پند مىدهید. قرآن، تنها نجات کسانى را گزارش کرده است که نهى از منکر کردند: « فَلَمّا نَسوا ما ذُکِّروا بِهِ اَنجَینا الَّذینَ یَنهَونَ عَنِ السّوءِ واَخَذنَا الَّذینَ ظَـلَموا بِعَذابٍ بَـ ٔ سٍ بِما کانوا یَفسُقون ». ( اعراف / 7، 165 ) | براساس این آیات، شمارى از بنىاسرائیل که در ساحل دریا زندگى مىکردند فرمان خداوند را مبنى بر حرمت کار در روز شنبه زیر پا گذاشتند و با احداث کانال، ماهیان فراوانى را که روز شنبه به ساحل نزدیک مىشدند به دام انداخته و روز یکشنبه به صید آنها مىپرداختند. در مقابل این جمع گروهى نهى از منکر کرده و آنان را از نافرمانى خدا بازمىداشتند و گروهى دیگر در برابر این نافرمانى سکوت کرده و حتى به ناهیان از منکر اعتراض مىکردند که چرا تبهکاران را پند مىدهید. قرآن، تنها نجات کسانى را گزارش کرده است که نهى از منکر کردند: « فَلَمّا نَسوا ما ذُکِّروا بِهِ اَنجَینا الَّذینَ یَنهَونَ عَنِ السّوءِ واَخَذنَا الَّذینَ ظَـلَموا بِعَذابٍ بَـ ٔ سٍ بِما کانوا یَفسُقون ». ( اعراف / 7، 165 ) | ||
مفسران از این آیه استفاده کردهاند که خداوند دو گروه تجاوزگران و بىتفاوتان را به عذابى سخت گرفتار کرد . | مفسران از این آیه استفاده کردهاند که خداوند دو گروه تجاوزگران و بىتفاوتان را به عذابى سخت گرفتار کرد .<ref>الميزان، ج 8 ، ص 310</ref>. | ||
از | از آیه 116 هود / 11 نیز برمىآید که تنها نهى کنندگان از فساد از عذاب نجات مىیابند: « فَلَولا کَانَ مِنَ القُرونِ مِن قَبلِکُم اولوا بَقِیَّةٍ یَنهَونَ عَنِ الفَسادِ فِى الاَرضِ اِلاّ قَلِیلاً مِمَّن اَنجَینا مِنهُم واتَّبَعَ الَّذینَ ظَـلَموا ما اُترِفوا فیهِ و کانوا مُجرِمین » برپایه روایتى از امام باقر علیهالسلام در ذیل آیات 78 ـ 79 مائده / 5 آنان که مورد لعن داود بودند تبدیل به میمون شدند و آنان که مورد لعن عیسى علیهالسلام قرار گرفتند خوک گشتند. <ref>الميزان، ج 8 ، ص 310.</ref> | ||
از پیغمبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در ذیل این آیه نقل شده است که امر به معروف و نهى از منکر کنید. دست نادان را بگیرید و او را به راه حق بیاورید و گرنه خدا دلهاى شما را مانند یکدیگر و همه شما را لعنت مىکند، همچنانکه آنان را لعنت کرد .<ref>مجمعالبيان، ج 3، ص 289.</ref> | |||
بر پایه نقل دیگرى از امام صادق علیهالسلام آنان که این آیات در نکوهش آنان نازل شده با اینکه خود اهل معصیت نبوده و در مجالس گناهکاران شرکت نمىکردند، لعنت شدهاند و جرم آنان این بود که به معصیت کاران لبخند مىزدند و با ایشان انس داشتند .<ref>الصافى، ج 2، ص 75</ref>. روایتى نیز از امام باقر علیهالسلام دراین باره نقل شده است .<ref>الكافى، ج 5 ، ص 56</ref> | |||
خط ۳۱۸: | خط ۲۹۰: | ||
کسانى که در برابر انجام منکر هیچگونه واکنشى نشان ندهند مانند گناهکاران و در گناه آنها شریکاند، از همینرو از مؤمنان خواسته شده که هرگاه تمسخر آیات قرآن را شنیدند با کافران همنشین نشوند. در غیر این صورت در گناه همانند آنها خواهند بود: « و قَد نَزَّلَ عَلَیکُم فِى الکِتـبِ اَن اِذا سَمِعتُم ءایـتِ اللّهِ یُکفَرُ بِها و یُستَهزَاُ بِها فَلا تَقعُدوا مَعَهُم حَتّى یَخوضوا فى حَدیثٍ غَیرِهِ اِنَّکُم اِذًا مِثلُهُم ...». ( نساء / 4، 140 ) مفسران از این آیه استفاده کردهاند که سکوت و همنشینى با فاسقان موجب شریک شدن در گناه آنان مىشود ؛ | کسانى که در برابر انجام منکر هیچگونه واکنشى نشان ندهند مانند گناهکاران و در گناه آنها شریکاند، از همینرو از مؤمنان خواسته شده که هرگاه تمسخر آیات قرآن را شنیدند با کافران همنشین نشوند. در غیر این صورت در گناه همانند آنها خواهند بود: « و قَد نَزَّلَ عَلَیکُم فِى الکِتـبِ اَن اِذا سَمِعتُم ءایـتِ اللّهِ یُکفَرُ بِها و یُستَهزَاُ بِها فَلا تَقعُدوا مَعَهُم حَتّى یَخوضوا فى حَدیثٍ غَیرِهِ اِنَّکُم اِذًا مِثلُهُم ...». ( نساء / 4، 140 ) مفسران از این آیه استفاده کردهاند که سکوت و همنشینى با فاسقان موجب شریک شدن در گناه آنان مىشود ؛<ref>جامعالبيان، مج 4، ج 5 ، ص 443</ref>.همچنین در ذیل آیه 63 مائده / 5 گفتهاند که ترک کننده نهى از منکر مانند کسى است که مرتکب منکر شود .<ref>تفسير قرطبى، ج 6 ، ص 153.</ref> | ||
== آداب امر به معروف و نهى از منکر == | |||
آداب امر به معروف و نهى از منکر | |||
1. شروع از خویشتن | 1. شروع از خویشتن | ||
هرچند امر به معروف و نهى از منکر مشروط به عدالت نیست؛ ولى چون در امر به معروف و نهى از منکر نوعى برترى لازم است، اگر آمر به معروف و ناهى از منکر خود ساخته نباشد، از نظر اخلاقى صلاحیت انجام دادن چنین کارى را ندارد و امر و نهى او صورى و بدون تأثیر جدى خواهد بود. از آیه « ولتَکُن مِنکُم اُمَّةٌ یَدعونَ اِلَى الخَیر ...» نیز شاید بتوان استفاده کرد که باید گروههایى مهذّب و خود ساخته به این مهم اقدام کنند، چنانکه از آیه 6 تحریم / 66: « قوا اَنفُسَکُم واَهلیکُم نارًا » شروع از خویشتن استفاده مىشود. شاید بتوان از آیه 44 بقره / 2 استفاده کرد که التزام به اوامر و نواهى پیش از امر و نهى دیگران شرط عقلى است: « اَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ و تَنسَونَ اَنفُسَکُم واَنتُم تَتلونَ الکِتـبَ اَفَلا تَعقِلون ». برخى روایات نیز بر همین نکته تأکید کرده که شما باید ابتدا به خویشتن بپردازید، آنگاه دیگران را از گناه باز دارید . | هرچند امر به معروف و نهى از منکر مشروط به عدالت نیست؛ ولى چون در امر به معروف و نهى از منکر نوعى برترى لازم است، اگر آمر به معروف و ناهى از منکر خود ساخته نباشد، از نظر اخلاقى صلاحیت انجام دادن چنین کارى را ندارد و امر و نهى او صورى و بدون تأثیر جدى خواهد بود. از آیه « ولتَکُن مِنکُم اُمَّةٌ یَدعونَ اِلَى الخَیر ...» نیز شاید بتوان استفاده کرد که باید گروههایى مهذّب و خود ساخته به این مهم اقدام کنند، چنانکه از آیه 6 تحریم / 66: « قوا اَنفُسَکُم واَهلیکُم نارًا » شروع از خویشتن استفاده مىشود. شاید بتوان از آیه 44 بقره / 2 استفاده کرد که التزام به اوامر و نواهى پیش از امر و نهى دیگران شرط عقلى است: « اَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ و تَنسَونَ اَنفُسَکُم واَنتُم تَتلونَ الکِتـبَ اَفَلا تَعقِلون ». برخى روایات نیز بر همین نکته تأکید کرده که شما باید ابتدا به خویشتن بپردازید، آنگاه دیگران را از گناه باز دارید .<ref>نهج البلاغه، خطبه 129؛ نورالثقلين، ج 1، ص 75</ref> البته اینگونه اوامر حمل بر استحباب شده است، زیرا وجوب امر به معروف و نهى از منکر و التزام به معروف و ترک منکر دو واجب مستقل است. | ||
خط ۳۳۹: | خط ۳۰۳: | ||
« یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا قوا اَنفُسَکُم واَهلیکُم نارًا وقودُهَا النّاسُ والحِجارَةُ ». ( تحریم / 66، 6 ) | « یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا قوا اَنفُسَکُم واَهلیکُم نارًا وقودُهَا النّاسُ والحِجارَةُ ». ( تحریم / 66، 6 ) | ||
برخى، از این آیه استفاده کردهاند که سزاوار است در امر به معروف و نهى از منکر از خانواده آغاز شود . | برخى، از این آیه استفاده کردهاند که سزاوار است در امر به معروف و نهى از منکر از خانواده آغاز شود .<ref>مسالك الافهام، ج 2، ص 381</ref>. شاید بتوان اولویت شروع از خانواده را از آیات « وکانَ یَأمُرُ اَهلَهُ بِالصَّلوةِ والزَّکوة » ( مریم / 19، 55 ) و « یـاَیُّهَا النَّبىُّ قُل لاَِزوجِکَ وبَناتِکَ ونِساءِ المُؤمِنین » ( احزاب / 33، 59 ) استفاده کرد و پس از خانواده، نوبت به اقوام دورتر مىرسد: « واَنذِر عَشیرَتَکَ الاَقرَبین ». ( شعراء / 26، 214 ) | ||
1. مسالك الافهام، ج 2، ص 381. | 1. مسالك الافهام، ج 2، ص 381. | ||
خط ۳۴۵: | خط ۳۰۹: | ||
3. شکیبایى | 3. شکیبایى | ||
لقمان در نصایح خود به فرزندش او را به برپا داشتن نماز و امر به معروف و نهى از منکر و شکیبایى در برابر مشکلات فرا مىخواند: « یـبُنَىَّ اَقِمِ الصَّلوةَ وأْمُر بِالمَعروفِ وَانْهَ عَنِ المُنکَرِ واصبِر عَلى ما اَصابَکَ ...». ( لقمان / 31، 17 ) | لقمان در نصایح خود به فرزندش او را به برپا داشتن نماز و امر به معروف و نهى از منکر و شکیبایى در برابر مشکلات فرا مىخواند: « یـبُنَىَّ اَقِمِ الصَّلوةَ وأْمُر بِالمَعروفِ وَانْهَ عَنِ المُنکَرِ واصبِر عَلى ما اَصابَکَ ...». ( لقمان / 31، 17 <ref>)مجمع البيان، ج 8 ، ص 500 ؛ احكام القرآن، جصاص، ج 3، ص 515 .</ref> | ||
بر پایه روایتى از على علیهالسلام مقصود صبر * بر مشقت و مشکلاتى است که از امر به معروف و نهى از منکر ناشى مىشود ،(1) زیرا ممکن است همان تهمتهایى که به پیامبران زدند، مانند جنون ( حجر / 15، 6 )، سحر ( مدثّر / 74، 24 )، سفاهت ( اعراف / 7، 66 ) و ضلالت ( اعراف / 7، 61 ) به امر و نهىکنندگان نیز بزنند. به گفته برخى مفسران سفارش به حق و صبر در آیه 3 عصر / 103 به امر به معروف و نهى از منکر اشاره دارد :<ref>مجمعالبيان، ج 10، ص 815 ؛ الميزان، ج 20، ص 357</ref>« والعَصر * اِنَّ الاِنسـنَ لَفى خُسر * اِلاَّ الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّــلِحـتِ وتَواصَوا بِالحَقِّ وتَواصَوا بِالصَّبر ». | |||
4. شفقت و مهربانى | 4. شفقت و مهربانى | ||
هرگاه امر به معروف و نهى از منکر همراه با شفقت و از سر خیرخواهى باشد اثر بیشترى دارد، چنانکه لقمان فرزندش را با تعبیر « یا بنىّ » که حکایت از مهربانى دارد مخاطب مىسازد (1) و مؤمن آلفرعون هنگامى که موسى را امر به معروف ( خروج از شهر ) مىکند مىگوید: «... اِنّى لَکَ مِنَ النّـصِحین ». ( قصص / 28، 20 ) | هرگاه امر به معروف و نهى از منکر همراه با شفقت و از سر خیرخواهى باشد اثر بیشترى دارد، چنانکه لقمان فرزندش را با تعبیر « یا بنىّ » که حکایت از مهربانى دارد مخاطب مىسازد (1) <ref>مجمع البيان، ج 8 ، ص 499</ref> و مؤمن آلفرعون هنگامى که موسى را امر به معروف ( خروج از شهر ) مىکند مىگوید: «... اِنّى لَکَ مِنَ النّـصِحین ». ( قصص / 28، 20 ) | ||
خط ۳۶۱: | خط ۳۲۳: | ||
6 . گفتار نیکو و نرم | 6 . گفتار نیکو و نرم | ||
شایسته است که امر به معروف و نهى از منکر با سخن نیکو باشد : | شایسته است که امر به معروف و نهى از منکر با سخن نیکو باشد :<ref>روح المعانى، مج 1، ج 1، ص 488</ref> « و قولوا لِلنّاسِ حُسنـًا » ( بقره / 2، 83 )؛ همچنین از آیه 44 طه: « فَقولا لَهُ قَولاً لَیِّنـًا » لزوم ملایمت و نرمى در گفتار به هنگام امر به معروف و نهى از منکر استفاده شده است .<ref>)مجمع البيان، ج 7، ص 20؛ تفسير قرطبى، ج 11، ص 134.</ref> | ||
امر به منکر و نهى از معروف | <ref>امر به منکر و نهى از معروف</ref> | ||
قرآن کریم به جامعه اسلامى هشدار داده است که دو گروه، اشاعه معروف و برچیده شدن منکر در اجتماع را تهدید مىکنند: | قرآن کریم به جامعه اسلامى هشدار داده است که دو گروه، اشاعه معروف و برچیده شدن منکر در اجتماع را تهدید مىکنند: | ||
دسته نخست ابلیس و سایر شیاطیناند که جامعه را به زشتى و گناه سوق مىدهند: « اِنَّما یَأ مُرُکُم بِالسُّوءِ والفَحشاءِ واَن تَقولوا عَلَى اللّهِ ما لاتَعلَمون » ( بقره / 2، 169 )، « الشَّیطـنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ ویَأمُرُکُم بِالفَحشاءِ واللّهُ یَعِدُکُم مَغفِرَةً مِنهُ و فَضلاً واللّهُ وسِعٌ عَلیم »( بقره / 2، 268 )؛ همچنین به مؤمنان هشدار داده است که پاى بر جاى گامهاى شیطان ننهید که او به فحشا و منکر فرمان مىدهد: « یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـنِ ومَن یَتَّبِع خُطُوتِ الشَّیطـنِ فَاِنَّهُ یَأمُرُ بِالفَحشاءِ و المُنکَر ». ( نور / 24، 21 ) | دسته نخست ابلیس و سایر شیاطیناند که جامعه را به زشتى و گناه سوق مىدهند: « اِنَّما یَأ مُرُکُم بِالسُّوءِ والفَحشاءِ واَن تَقولوا عَلَى اللّهِ ما لاتَعلَمون » ( بقره / 2، 169 )، « الشَّیطـنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ ویَأمُرُکُم بِالفَحشاءِ واللّهُ یَعِدُکُم مَغفِرَةً مِنهُ و فَضلاً واللّهُ وسِعٌ عَلیم »( بقره / 2، 268 )؛ همچنین به مؤمنان هشدار داده است که پاى بر جاى گامهاى شیطان ننهید که او به فحشا و منکر فرمان مىدهد: « یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـنِ ومَن یَتَّبِع خُطُوتِ الشَّیطـنِ فَاِنَّهُ یَأمُرُ بِالفَحشاءِ و المُنکَر ». ( نور / 24، 21 ) | ||
دسته دوم منافقاناند که در جامعه اسلامى زندگى مىکنند و متظاهر به ایماناند و جامعه اسلامى آنان را به عنوان مؤمنانى پایبند به ارزشها مىشناسد، در حالى که آنان در باطن کفر مىورزند: « المُنـفِقونَ والمُنـفِقـتُ بَعضُهُم مِن بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمُنکَرِ ویَنهَونَ عَنِ المَعروفِ ». ( توبه / 9، 67 ) روشن است که مقصود آیه این نیست که منافقان به مردم بگویند: کار بد بکنید و کار خوب نکنید، زیرا چنین امر و نهیى هیچگونه اثرى ندارد، بلکه مقصود این است که به مصادیق منکر امر مىکنند؛ یعنى مردم را بهکارهایى فرا مىخوانند که درواقع منکر است؛ ولى آنها را به عنوان معروف و کارهاى خوب معرفى مىکنند، همچنانکه شیطان نیز کردار زشت مردم را زیبا جلوه مىدهد: « و اِذ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطـنُ اَعمــلَهُم » ( انفال / 8، 48 )، « اَفَمَن زُیِّنَ لَهُ سوءُ عَمَلِهِ فَرَءاهُ حَسَنـًا ». ( فاطر / 35، 8 ) | دسته دوم منافقاناند که در جامعه اسلامى زندگى مىکنند و متظاهر به ایماناند و جامعه اسلامى آنان را به عنوان مؤمنانى پایبند به ارزشها مىشناسد، در حالى که آنان در باطن کفر مىورزند: « المُنـفِقونَ والمُنـفِقـتُ بَعضُهُم مِن بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمُنکَرِ ویَنهَونَ عَنِ المَعروفِ ». ( توبه / 9، 67 ) روشن است که مقصود آیه این نیست که منافقان به مردم بگویند: کار بد بکنید و کار خوب نکنید، زیرا چنین امر و نهیى هیچگونه اثرى ندارد، بلکه مقصود این است که به مصادیق منکر امر مىکنند؛ یعنى مردم را بهکارهایى فرا مىخوانند که درواقع منکر است؛ ولى آنها را به عنوان معروف و کارهاى خوب معرفى مىکنند، همچنانکه شیطان نیز کردار زشت مردم را زیبا جلوه مىدهد: « و اِذ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطـنُ اَعمــلَهُم » ( انفال / 8، 48 )، « اَفَمَن زُیِّنَ لَهُ سوءُ عَمَلِهِ فَرَءاهُ حَسَنـًا ». ( فاطر / 35، 8 ) | ||
خط ۳۸۰: | خط ۳۳۹: | ||
با توجه به گستره معنایى « معروف » و « منکر » هر یک از این دو مصادیق فراوانى در قرآن کریم دارد. مؤلفان به برخى از مصادیق این دو اشاره کردهاند . | با توجه به گستره معنایى « معروف » و « منکر » هر یک از این دو مصادیق فراوانى در قرآن کریم دارد. مؤلفان به برخى از مصادیق این دو اشاره کردهاند .<ref>امر به معروف و نهى از منكر، ص 83 ـ 84 ؛ منهاجالصالحين، ج 1، ص 420.</ref> | ||
برخى از امور « معروف » در قرآن چنین است: 1. ایمان. 2. تلاوت قرآن. 3. امر به معروف و نهى از منکر. 4. تفکّر. 5. توکّل. 6. صبر. 7. تقوا. 8. پیروى از خدا و رسول. 9. پیشى گرفتن براى تحصیل کارهاى نیک. 10. انفاق. 11. فرو بردن خشم. 12. عفو. 13. احسان. 14. اطمینان به وعدههاى خدا. 15. توبه. 16. سیر در زمین و پند گرفتن از سرگذشت امتهاى پیشین. 17. جهاد. 18. شهادت در راه خدا. 19. عدالت. 20. شکر خدا. 21. دعا. 22. اخلاق نیک. 23. مشورت. 24. آموزش و فراگیرى قرآن و دانش. 25. صراحت در بیان حق. 26. تحمل آسیبها و گرفتاریها در راه خدا. 28. هجرت براى تقویت و حفظ دین. 29. خوف از خدا. 30. استقامت در راه حق. 31. مرابطه و حفظ مرزهاى اسلامى از تهاجم دشمنان. 32. صدق. 33. استغفار. 34. تقیّه. 35. دوستى با دوستان و دشمنى با دشمنان خدا. 36. وفاى به عهد. 37. تسبیح و یاد خدا در شب و روز. 38. اتحاد و دوستى و برادرى. 39. دعوت مردم به سعادت و به سوى خدا. 40. صداقت. 41. پیروى از حق. 42. یارى از ( دین ) خدا. 43. ایمان به آنچه خداوند نازل کرده براساس تحقیق و بررسى. 44. آمادگى کامل و فراهم کردن مداوم اسباب کار براى جبههگیرى در برابر دشمن .<ref>امر به معروف و نهى از منكر، ص 86</ref> | |||
برخى از امور « منکر » در قرآن عبارت است از: 1. کفر. 2. کشتن پیامبران و عدالتخواهان و مخالفت با راهنمایان دین. 3. محرم اسرار قرار دادن کافران. 4. جهل و نادانى. 5. نفاق. 6. دوستى با کافران. 7. ضعف در اراده و تصمیم در راه هدف. 8. اصرار بر گناه. 9. سستى. 10. تأسّف و اندوه بیجا. 11. ظلم. 12. ارتجاع و عقب گرد. 13. کرنش در برابر دشمن. 14. ضعف نشان دادن در برابر دشمن. 15. اطاعت از کافران. 16. کشمکش و نزاع. 17. فرار از جهاد. 18. پندار سپرى شدن زمان دین. 19. توجه به تبلیغات باطل. 20. خیانت نسبت به بیت المال. 21. بخل. 22. رضایت به ظلم و گناه. 23. کتمان حق. 24. فروختن دین و حق به دنیا. 25. انکار وجود روح و جهان آخرت. 26. ترسیدن از دوستان شیطان. 27. گمان بر اینکه شکست ظاهرى، با حق ناسازگار است. 28. انفاق در راه باطل و تقویت باطل. 29. تمایل دلها از حق به سوى باطل. 30. فتنهجویى و بدعتگذارى. 31. حسد و ریاستطلبى. 32. نقشههاى باطل براى مبارزه با حق. 33. پوشاندن حق به وسیله باطل. 34. بازیچه قرار دادن دین. 35. باز داشتن مردم از راه خدا. 36. تبهکارى. 37. دروغگویى. 38. خیانت. 39. ایجاد اختلاف. 40. پیروى از باطل. 41. بیمارى قلب ( روح ). 42. ترسو بودن. 43. فساد حاکمان و زمامداران خودسر. 44. قطع پیوند خویشاوندى. 45. عدم تدبر در قرآن. 46. مخالفت با پیامبر صلىاللهعلیهوآله. باطل کردن عمل نیک. 48. پشت کردن بهدین .<ref>همان، ص 89</ref> | |||
== پانویس == | |||
==منابع== | ==منابع== |
ویرایش