سادات حسنی آشنایی با سر سلسله‌های خاندان عبدالله بن حسن مثنی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'گفته اند' به 'گفته‌اند'
جز (جایگزینی متن - 'می دانست' به 'مى‌دانست')
جز (جایگزینی متن - 'گفته اند' به 'گفته‌اند')
خط ۵۹: خط ۵۹:
او از بزرگان طالبیان در زمان موسی و هارون عباسی بود و امام صادق او را در مدینه پرورده بود و یحیی اهل حدیث و فقه بود. او در قیام فخ در سال 169 با حسین بن علی حسنی همراهی کرد و عامل شتاب زدگی او در قیامش شد <ref>تاریخ‏الطبری، ج‏8، ص:193</ref> ولی پس از شکست‌این قیام نجات یافت و خود به پا خواست و بسیاری از مردم حرمین و یمن و مصر با او بیعت کردند. پس از آن برای مدتی به یمن و مصر و مغرب رفت و ناشناس به شرق بازگشت و به ماوراء النهر رفت و در‌این مدت هارون تلاش بسیاری برای دست یابی به وی انجام داد ولی به یحیی که به همراه 170 تن از یارانش به مدت دو سال و نیم نزد خاقان پادشاه ترکستان باقیمانده بود دست نیافت تا‌اینکه یحیی در سال 176/175 در طبرستان قیام کرد ولی پس از ناکامی در قیام امان نامه هارون که با خط او بود پذیرفت تا انیکه هارون بر خلاف تعهد خود او را زندانی کرد <ref>الکامل، ج‏6، ص:125</ref> و به گزارشی در زندان از گرسنگی از پای در آمد<ref>تاریخ‏الیعقوبى، ج‏2، ص:408</ref> ؛الکامل، ج‏6، ص:125‏  یا به گزارشی دیگر ناپدید گشت.<ref>الأعلام، ج‏8، ص:154</ref>  بنابه گزارشی دیگر یحیی با توطئه حاکم زبیری مدینه بکار بن عبدالله زندانی و مسموم شده بود ولی با مباهله یا قسم دادنی که با او انجام داد از زندان هارون رها شد. <ref>تاریخ بغداد ؛ ج‏14 ؛ ص115‏؛ تجارب‏الأمم، ج‏3، ص:511</ref> البته‌این حکایتی است که درباره موسی بن عبدالله برادر یحیی نیز ذکر شده.<ref>مروج‏ الذهب، ج‏3، ص:341</ref>  و با توجه به اختلافات فراوانی که در سرنوشت یحیی و عاقبت وی در دربار هارون دیده می‌شود،  به نظر می‌رسد در مورد موسی باشد.
او از بزرگان طالبیان در زمان موسی و هارون عباسی بود و امام صادق او را در مدینه پرورده بود و یحیی اهل حدیث و فقه بود. او در قیام فخ در سال 169 با حسین بن علی حسنی همراهی کرد و عامل شتاب زدگی او در قیامش شد <ref>تاریخ‏الطبری، ج‏8، ص:193</ref> ولی پس از شکست‌این قیام نجات یافت و خود به پا خواست و بسیاری از مردم حرمین و یمن و مصر با او بیعت کردند. پس از آن برای مدتی به یمن و مصر و مغرب رفت و ناشناس به شرق بازگشت و به ماوراء النهر رفت و در‌این مدت هارون تلاش بسیاری برای دست یابی به وی انجام داد ولی به یحیی که به همراه 170 تن از یارانش به مدت دو سال و نیم نزد خاقان پادشاه ترکستان باقیمانده بود دست نیافت تا‌اینکه یحیی در سال 176/175 در طبرستان قیام کرد ولی پس از ناکامی در قیام امان نامه هارون که با خط او بود پذیرفت تا انیکه هارون بر خلاف تعهد خود او را زندانی کرد <ref>الکامل، ج‏6، ص:125</ref> و به گزارشی در زندان از گرسنگی از پای در آمد<ref>تاریخ‏الیعقوبى، ج‏2، ص:408</ref> ؛الکامل، ج‏6، ص:125‏  یا به گزارشی دیگر ناپدید گشت.<ref>الأعلام، ج‏8، ص:154</ref>  بنابه گزارشی دیگر یحیی با توطئه حاکم زبیری مدینه بکار بن عبدالله زندانی و مسموم شده بود ولی با مباهله یا قسم دادنی که با او انجام داد از زندان هارون رها شد. <ref>تاریخ بغداد ؛ ج‏14 ؛ ص115‏؛ تجارب‏الأمم، ج‏3، ص:511</ref> البته‌این حکایتی است که درباره موسی بن عبدالله برادر یحیی نیز ذکر شده.<ref>مروج‏ الذهب، ج‏3، ص:341</ref>  و با توجه به اختلافات فراوانی که در سرنوشت یحیی و عاقبت وی در دربار هارون دیده می‌شود،  به نظر می‌رسد در مورد موسی باشد.
===3.1 موسی بن عبدالله محض===
===3.1 موسی بن عبدالله محض===
کنیه اش را ابوعبدالله و ابوحسن گفته اند. <ref>عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:102</ref>  مادرش هند نام داشت که موسی را در شصت سالگی به دنیا آورد،موسی را  به خاطر رنگ تیره پوستش جون لقب دادند. هند موسی را در کودکی می‌‏رقصاند و شعری با‌این مضمون برایش می‌خواند: هرچند تو جون با موهای بلندی ]و کوچکی[ اما دور نیست که بزرگ شوی و برآنان ‏آقایی کنی.عمدة الطالب،  ابن عنبة، ص:102‏ المجدی،  ابن الصوفی، ص:232‏ مقاتل الطالبیین،  أبوالفرج الأصفهانی، ص:334‏  
کنیه اش را ابوعبدالله و ابوحسن گفته‌اند. <ref>عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:102</ref>  مادرش هند نام داشت که موسی را در شصت سالگی به دنیا آورد،موسی را  به خاطر رنگ تیره پوستش جون لقب دادند. هند موسی را در کودکی می‌‏رقصاند و شعری با‌این مضمون برایش می‌خواند: هرچند تو جون با موهای بلندی ]و کوچکی[ اما دور نیست که بزرگ شوی و برآنان ‏آقایی کنی.عمدة الطالب،  ابن عنبة، ص:102‏ المجدی،  ابن الصوفی، ص:232‏ مقاتل الطالبیین،  أبوالفرج الأصفهانی، ص:334‏  
احادیثی از موسی رسیده که غالبا از پدرش عبدالله نقل می‌کند<ref>رک. بحار الأنوار،  المجلسی ج‏8 188</ref>    و در ضمن روایت عبدالله محض آمده است. یحیی بن معین از ائمه جرح و تعدیل او را توثیق کرده است. <ref>تاریخ بغداد ؛ ج‏13 ؛ ص27</ref>  افرادی چون‏ عبدالعزیز الدراوردی،  و إبراهیم بن عبداللّه بن حاتم الهروی،  و عیسى بن عبداللّه العلوی،  و سلمة بن بشر،  و ابنه ‏عبداللّه بن موسى،  و أبو صیفی الدمشقی،  و مروان ابن محمّد الطاطری. ‏ از او روایت دارند. <ref>تاریخ مدینة دمشق ؛ ج‏60 ؛ ص443</ref>  موسی گزارش‌های بسیاری درباره برادرش نقل کرده و به عنوان یکی از کسانی که در باقیماندن خاطره برادرش نقش داشت شناخته می‌شود. <ref>تاریخ مدینة دمشق،  ج‏60،  ص: 445</ref>  
احادیثی از موسی رسیده که غالبا از پدرش عبدالله نقل می‌کند<ref>رک. بحار الأنوار،  المجلسی ج‏8 188</ref>    و در ضمن روایت عبدالله محض آمده است. یحیی بن معین از ائمه جرح و تعدیل او را توثیق کرده است. <ref>تاریخ بغداد ؛ ج‏13 ؛ ص27</ref>  افرادی چون‏ عبدالعزیز الدراوردی،  و إبراهیم بن عبداللّه بن حاتم الهروی،  و عیسى بن عبداللّه العلوی،  و سلمة بن بشر،  و ابنه ‏عبداللّه بن موسى،  و أبو صیفی الدمشقی،  و مروان ابن محمّد الطاطری. ‏ از او روایت دارند. <ref>تاریخ مدینة دمشق ؛ ج‏60 ؛ ص443</ref>  موسی گزارش‌های بسیاری درباره برادرش نقل کرده و به عنوان یکی از کسانی که در باقیماندن خاطره برادرش نقش داشت شناخته می‌شود. <ref>تاریخ مدینة دمشق،  ج‏60،  ص: 445</ref>  
با توجه به گزارش هایی که از موسی رسیده می‌توان گفت وی در آغاز چندان با عقیده بنی هاشم و اهل بیت درباره خلافت آشنا نبوده چنانکه به گفته خود وقتی تردید مردی ثقفی را درباره نمازخواندن شیخین بر فاطمه زهرا (س)شنیده او را نزد پدرش سب کرده و کافر دانسته ولی عبدالله محض او را از‌اینکار نهی کرده و رفتار مرد ثقفی را قابل توجیه دانسته زیرا رفتار شیخین با فاطمه بسیار بزرگ بوده و اضافه کرده که آنها برای قطعی کردن امر خلافت حتی پس از سه روز نتوانستند بر پیامبر خدا نیز نماز بگذارند و جنازه آن حضرت سه روز برزمین باقی بود. <ref>تقریب المعارف،  الحلبی ، ص:251‏ بحار الأنوار،  المجلسی ج‏30 386</ref>  ‏  گویا موسی پس از این  ماجرا، از  پدرش پیروی کردن از حضرت فاطمه در برخورد با شیخین و تبری از آنها را گزارش کرده و خود نیز به آن معتقد شده است. <ref>بحار الأنوار،  المجلسی ، ج‏30، ص:387‏</ref>   
با توجه به گزارش هایی که از موسی رسیده می‌توان گفت وی در آغاز چندان با عقیده بنی هاشم و اهل بیت درباره خلافت آشنا نبوده چنانکه به گفته خود وقتی تردید مردی ثقفی را درباره نمازخواندن شیخین بر فاطمه زهرا (س)شنیده او را نزد پدرش سب کرده و کافر دانسته ولی عبدالله محض او را از‌اینکار نهی کرده و رفتار مرد ثقفی را قابل توجیه دانسته زیرا رفتار شیخین با فاطمه بسیار بزرگ بوده و اضافه کرده که آنها برای قطعی کردن امر خلافت حتی پس از سه روز نتوانستند بر پیامبر خدا نیز نماز بگذارند و جنازه آن حضرت سه روز برزمین باقی بود. <ref>تقریب المعارف،  الحلبی ، ص:251‏ بحار الأنوار،  المجلسی ج‏30 386</ref>  ‏  گویا موسی پس از این  ماجرا، از  پدرش پیروی کردن از حضرت فاطمه در برخورد با شیخین و تبری از آنها را گزارش کرده و خود نیز به آن معتقد شده است. <ref>بحار الأنوار،  المجلسی ، ج‏30، ص:387‏</ref>   
خط ۸۶: خط ۸۶:
2.جعفر بن الحسن مثنی
2.جعفر بن الحسن مثنی
جعفر پدر حسن بزرگترین پسران حسن مثنی بود و او را از جمله خطیبان سخنور بنی هاشم معرفی کرده‌اند که سخنان او نقل شده است. <ref>عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:165‏</ref>  او با برادرش داود از یک مادر کنیز بودند.<ref>أنساب‏ الأشراف، ج‏3، ص:75</ref>  
جعفر پدر حسن بزرگترین پسران حسن مثنی بود و او را از جمله خطیبان سخنور بنی هاشم معرفی کرده‌اند که سخنان او نقل شده است. <ref>عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:165‏</ref>  او با برادرش داود از یک مادر کنیز بودند.<ref>أنساب‏ الأشراف، ج‏3، ص:75</ref>  
ابوالفرج و به تبع او ابن اثیر به خطا جعفر بن حسن مثنی را نیز جز نجات یافتگان از زندان معرفی می‌کند <ref>مقاتل الطالبیین،  أبوالفرج الأصفهانی ، ص:174‏ ؛ ‏ الکامل، ج‏5، ص:527</ref> و ابن عنبه می‌افزاید که جعفر در مدینه در سن هفتاد سالگی از دنیا رفت. <ref>عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:165</ref>  که منابع دیگر نیز گفته اند. <ref>المجدی،  ابن الصوفی ، ص:271</ref> ولی زنده ماندن جعفر تا زندان هاشمیه برخلاف شواهد و گزارش هایی است که از مرگ او به هنگام احتجاج با زید بن علی درباره موقوفات امام علی (ع) خبر می‌دهند ‎ ‎<refأنساب‏ الأشراف، ج‏3، ص:231‏<nowiki></ref></nowiki> و به نظر می‌رسد وی در‌این زمان در سن هفتادسالگی در مدینه از دنیا رفته باشد و پس از اوست که عبدالله محض به جای او از سادات حسنی در‌این مناقشات وکالت می‌کند.<ref>أنساب‏ الأشراف، ج‏3، ص:231</ref>  محمد و جعفرفرزندان سلیمان بن علی عباسی،حاکم بصره به هنگام قیام حسنیان،  نوه های جعفر از دخترش ام الحسن  بودند که با ابراهیم بن عبدالله محض درگیر شدند. <ref>أنساب‏ الأشراف،ج‏3،ص:132</ref>
ابوالفرج و به تبع او ابن اثیر به خطا جعفر بن حسن مثنی را نیز جز نجات یافتگان از زندان معرفی می‌کند <ref>مقاتل الطالبیین،  أبوالفرج الأصفهانی ، ص:174‏ ؛ ‏ الکامل، ج‏5، ص:527</ref> و ابن عنبه می‌افزاید که جعفر در مدینه در سن هفتاد سالگی از دنیا رفت. <ref>عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:165</ref>  که منابع دیگر نیز گفته‌اند. <ref>المجدی،  ابن الصوفی ، ص:271</ref> ولی زنده ماندن جعفر تا زندان هاشمیه برخلاف شواهد و گزارش هایی است که از مرگ او به هنگام احتجاج با زید بن علی درباره موقوفات امام علی (ع) خبر می‌دهند ‎ ‎<refأنساب‏ الأشراف، ج‏3، ص:231‏<nowiki></ref></nowiki> و به نظر می‌رسد وی در‌این زمان در سن هفتادسالگی در مدینه از دنیا رفته باشد و پس از اوست که عبدالله محض به جای او از سادات حسنی در‌این مناقشات وکالت می‌کند.<ref>أنساب‏ الأشراف، ج‏3، ص:231</ref>  محمد و جعفرفرزندان سلیمان بن علی عباسی،حاکم بصره به هنگام قیام حسنیان،  نوه های جعفر از دخترش ام الحسن  بودند که با ابراهیم بن عبدالله محض درگیر شدند. <ref>أنساب‏ الأشراف،ج‏3،ص:132</ref>


==.2.1.حسن بن جعفر بن الحسن==
==.2.1.حسن بن جعفر بن الحسن==
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش