ویژگی های امام علی در منابع اهل سنت (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می‏کرد' به 'می‌‏کرد'
جز (جایگزینی متن - 'ابو اسحاق' به 'ابواسحاق')
جز (جایگزینی متن - 'می‏کرد' به 'می‌‏کرد')
خط ۴۷: خط ۴۷:
سعد گفت: هرگز علی [علیه‌السلام‏] را دشنام نمی‏دهم، چون رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم سه ویژگی در باره علی [علیه‌السلام‏] گفته که اگر یکی از آن‏ها برای من بود از شتران سرخ‌موی نزد من دوست‌داشتنی‌تر بود. [یک‏] از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم شنیدم که چون در برخی از جنگ‏ها علی را جانشین خود [در مدینه‏] کرد و رهسپار جنگ شد علی [علیه‌السلام‏] گفت: «ای رسول خدا، آیا من را با زنان و کودکان وامی‏گذاری می‏گذاری؟» حضرت فرمود: «آیا تو خشنود نیستی برای من همانند هارون برای موسی باشی جز آن که پس از من پیغمبری نخواهد بود».
سعد گفت: هرگز علی [علیه‌السلام‏] را دشنام نمی‏دهم، چون رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم سه ویژگی در باره علی [علیه‌السلام‏] گفته که اگر یکی از آن‏ها برای من بود از شتران سرخ‌موی نزد من دوست‌داشتنی‌تر بود. [یک‏] از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم شنیدم که چون در برخی از جنگ‏ها علی را جانشین خود [در مدینه‏] کرد و رهسپار جنگ شد علی [علیه‌السلام‏] گفت: «ای رسول خدا، آیا من را با زنان و کودکان وامی‏گذاری می‏گذاری؟» حضرت فرمود: «آیا تو خشنود نیستی برای من همانند هارون برای موسی باشی جز آن که پس از من پیغمبری نخواهد بود».


[دو] باز از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم در روز [جنگ‏] خیبر شنیدم که فرمود: «پرچم را به دست مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند»، ما سر کشیده به پرچم چشم دوختیم [و در انتظار آن بودیم که به ما دهد] آن‌گاه حضرت فرمود: «علی را نزد من خوانید». علی درحالی‌که چشمانش درد می‏کرد نزد پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم آمد، پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم در چشمان وی از آب دهان مالید [و علی علیه‌السلام بهبود یافت‏] سپس پرچم را به وی سپرد.
[دو] باز از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم در روز [جنگ‏] خیبر شنیدم که فرمود: «پرچم را به دست مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند»، ما سر کشیده به پرچم چشم دوختیم [و در انتظار آن بودیم که به ما دهد] آن‌گاه حضرت فرمود: «علی را نزد من خوانید». علی درحالی‌که چشمانش درد می‌‏کرد نزد پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم آمد، پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم در چشمان وی از آب دهان مالید [و علی علیه‌السلام بهبود یافت‏] سپس پرچم را به وی سپرد.
[سه‏] و چون آیه - بنا به روایت هشام - ... إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ<ref>(فتح 18)</ref> ... «همانا خدا می‏خواهد رجس و پلیدی را از شما اهل‌بیت ببرد ...» نازل شد، رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و فرمود: «خدایا، اینان اهل‌بیت من هستند». <ref>مسند احمد 3/ 160 ح 1608؛ صحیح مسلم 4/ 1871 ح 32؛ سنن ابن ماجه 1/ 45 ح 121؛ مصنف ابن ابی شیبه 6/ 369 ح 15؛ کتاب السنه: 587 ح 1336 و ح 1338 و 596 ح 1387؛ سنن ترمذی 5/ 638 ح 3728؛ مسند ابو یعلی 12/ 310 ح 6883؛ مناقب کوفی 1/ 528 ح 474 و 2/ 501 ح 1006؛ تفسیر طبری 22/ 6 ح 8؛ صحیح ابن حبّان 15/ 15 ح 6643؛ معجم کبیر طبرانی 1/ 146 ح 328 و 23/ 377 ح 892؛ تفسیر الوسیط واحدی 1/ 441؛ مستدرک حاکم 3/ 108 و 147 و 150؛ سنن بیهقی 7/ 63؛ ترجمه الامام علی من تاریخ دمشق 1/ 226 ح 271 و 273 و 274؛ أمالی طوسی: 306 ح 616.</ref>
[سه‏] و چون آیه - بنا به روایت هشام - ... إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ<ref>(فتح 18)</ref> ... «همانا خدا می‏خواهد رجس و پلیدی را از شما اهل‌بیت ببرد ...» نازل شد، رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و فرمود: «خدایا، اینان اهل‌بیت من هستند». <ref>مسند احمد 3/ 160 ح 1608؛ صحیح مسلم 4/ 1871 ح 32؛ سنن ابن ماجه 1/ 45 ح 121؛ مصنف ابن ابی شیبه 6/ 369 ح 15؛ کتاب السنه: 587 ح 1336 و ح 1338 و 596 ح 1387؛ سنن ترمذی 5/ 638 ح 3728؛ مسند ابو یعلی 12/ 310 ح 6883؛ مناقب کوفی 1/ 528 ح 474 و 2/ 501 ح 1006؛ تفسیر طبری 22/ 6 ح 8؛ صحیح ابن حبّان 15/ 15 ح 6643؛ معجم کبیر طبرانی 1/ 146 ح 328 و 23/ 377 ح 892؛ تفسیر الوسیط واحدی 1/ 441؛ مستدرک حاکم 3/ 108 و 147 و 150؛ سنن بیهقی 7/ 63؛ ترجمه الامام علی من تاریخ دمشق 1/ 226 ح 271 و 273 و 274؛ أمالی طوسی: 306 ح 616.</ref>
·        سعد بن ابی‌وقاص می‏گوید: در میان جمعی نشسته بودم آنان بر علی [علیه‌السلام‏] عیب‏جویی می‏کردند، [به آنان‏] گفتم: از رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم برای علی سه ویژگی شنیدم که اگر یکی از آنان برای من می‏بود از شتران سرخ‌موی نزد من دوست‏داشتنی‏تر بود.
·        سعد بن ابی‌وقاص می‏گوید: در میان جمعی نشسته بودم آنان بر علی [علیه‌السلام‏] عیب‏جویی می‌‏کردند، [به آنان‏] گفتم: از رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم برای علی سه ویژگی شنیدم که اگر یکی از آنان برای من می‏بود از شتران سرخ‌موی نزد من دوست‏داشتنی‏تر بود.
شنیدم که فرمود: «تو برای من همانند هارون برای موسی، هستی جز آن که پیامبری پس از من نخواهد بود».
شنیدم که فرمود: «تو برای من همانند هارون برای موسی، هستی جز آن که پیامبری پس از من نخواهد بود».
شنیدم که فرمود: «فردا [در جنگ خیبر] پرچم را به دست مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست می‏دارد و خدا و رسولش هم او را دوست می‏دارند [و پرچم را به دست علی علیه‌السلام داد]». شنیدم که فرمود: «هر کس من مولای اویم، علی نیز مولای اوست». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 369، ح 15؛ سنن ابن ماجه: ج 1، ص 45، ح 121؛ کتاب السنه: ص 596، ح 1387 و ص 610، ح 1454؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 225، ح 270 و ص 232 و 234، ح 276 و 277؛ البدایة و النهایه: ج 7، ص 431.</ref>
شنیدم که فرمود: «فردا [در جنگ خیبر] پرچم را به دست مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست می‏دارد و خدا و رسولش هم او را دوست می‏دارند [و پرچم را به دست علی علیه‌السلام داد]». شنیدم که فرمود: «هر کس من مولای اویم، علی نیز مولای اوست». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 369، ح 15؛ سنن ابن ماجه: ج 1، ص 45، ح 121؛ کتاب السنه: ص 596، ح 1387 و ص 610، ح 1454؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 225، ح 270 و ص 232 و 234، ح 276 و 277؛ البدایة و النهایه: ج 7، ص 431.</ref>
خط ۶۴: خط ۶۴:
·        ابی بریده می‏گوید: [قلعه‏] خیبر در محاصره ما بود، ابوبکر پرچم را گرفت، ولی [کاری از پیش نبرد و] پیروزی نصیبش نشد، فردا عمر پرچم را گرفت وی نیز [کاری از پیش نبرد] برگشت و باز پیروزی نصیبش نشد، مردم در آن روز به رنج و سختی گرفتار بودند پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «فردا پرچمم را به دست مردی می‏سپرم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند، وی تا پیروزی نصیبش نشود برنمی‌گردد».
·        ابی بریده می‏گوید: [قلعه‏] خیبر در محاصره ما بود، ابوبکر پرچم را گرفت، ولی [کاری از پیش نبرد و] پیروزی نصیبش نشد، فردا عمر پرچم را گرفت وی نیز [کاری از پیش نبرد] برگشت و باز پیروزی نصیبش نشد، مردم در آن روز به رنج و سختی گرفتار بودند پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «فردا پرچمم را به دست مردی می‏سپرم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند، وی تا پیروزی نصیبش نشود برنمی‌گردد».
ما شب با آرامش خاطر خوابیدیم به این امید که فردا روز پیروزی است، پس صبح فردا پیامبر خدا نماز گزاردند و بعد از نماز برخاستند و پرچم را طلبیدند و مردم در صف‏هایشان بودند. هیچ‌کس از یاران خاص رسول خدا نبود جز آن که امیدوار بود پرچم به او سپرده شود، پس حضرت، علی بن ابی‌طالب را فراخواند و او چشم درد داشت. آب دهان در چشم وی کرد و دست مالید و پرچم را به دست او سپرد و خداوند فتح و پیروزی را نصیب وی کرد. ابی بریده می‏گوید: من نیز جزو کسانی بودم که برای گرفتن پرچم سرکشیدم. <ref>مسند احمد: ج 5، ص 353 و 355؛ فضائل احمد: ص 88، ح 131؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 179، ح 8601؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 508، ح 1008؛ مناقب ابن مغازلی: ص 188، ح 224، أسد الغابه: ج 4، ص 21.</ref>
ما شب با آرامش خاطر خوابیدیم به این امید که فردا روز پیروزی است، پس صبح فردا پیامبر خدا نماز گزاردند و بعد از نماز برخاستند و پرچم را طلبیدند و مردم در صف‏هایشان بودند. هیچ‌کس از یاران خاص رسول خدا نبود جز آن که امیدوار بود پرچم به او سپرده شود، پس حضرت، علی بن ابی‌طالب را فراخواند و او چشم درد داشت. آب دهان در چشم وی کرد و دست مالید و پرچم را به دست او سپرد و خداوند فتح و پیروزی را نصیب وی کرد. ابی بریده می‏گوید: من نیز جزو کسانی بودم که برای گرفتن پرچم سرکشیدم. <ref>مسند احمد: ج 5، ص 353 و 355؛ فضائل احمد: ص 88، ح 131؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 179، ح 8601؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 508، ح 1008؛ مناقب ابن مغازلی: ص 188، ح 224، أسد الغابه: ج 4، ص 21.</ref>
·        بریده اسلمی می‏گوید: چون رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم در سرزمین اهل خیبر فرود آمد، پرچم را به عمر داد و گروهی از مردم با او روانه کارزار شدند، چون با اهل خیبر روبرو شد با یارانش پا به فرار گذاشت و نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم برگشت، پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «پرچم را به دست مردی می‏دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند». چون فردا شد ابوبکر و عمر [برای گرفتن پرچم‏] از یکدیگر پیشی می‏گرفتند پس پیامبر خدا، علی را که به چشم درد مبتلا بود فراخواند حضرت در چشمان او آب دهان مالید و پرچم را به وی سپرد و گروهی از مردم با او روانه کارزار شدند، پس وی با اهل خیبر روبرو شد، مرحب [از یهودیان خیبر] رجزخوانی می‏کرد و می‏گفت:
·        بریده اسلمی می‏گوید: چون رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم در سرزمین اهل خیبر فرود آمد، پرچم را به عمر داد و گروهی از مردم با او روانه کارزار شدند، چون با اهل خیبر روبرو شد با یارانش پا به فرار گذاشت و نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم برگشت، پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «پرچم را به دست مردی می‏دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند». چون فردا شد ابوبکر و عمر [برای گرفتن پرچم‏] از یکدیگر پیشی می‏گرفتند پس پیامبر خدا، علی را که به چشم درد مبتلا بود فراخواند حضرت در چشمان او آب دهان مالید و پرچم را به وی سپرد و گروهی از مردم با او روانه کارزار شدند، پس وی با اهل خیبر روبرو شد، مرحب [از یهودیان خیبر] رجزخوانی می‌‏کرد و می‏گفت:
اهل خیبر می‏دانند که من مرحب هستم، ... با سلاح کامل، پهلوانی کار آزموده گاه با نیزه می‏زنم و گاه با شمشیر، ... شیران که [به من‏] روی آورند [می‏هراسند و] چون شعله آتش بر خود می‏لرزند پس دو بار مرحب با علی [علیه‌السلام‏] در گیر شدند، علی [علیه‌السلام‏] چنان بر فرق مرحب ضربه زد که شمشیر بر سفیدی سر او نشست و لشکریان صدای ضربه شمشیرش را شنیدند، هنوز آخر لشکر، گرد علی [علیه‌السلام‏] نیامده بودند که خداوند پیروزی را نصیب او و لشکر اسلام کرد. <ref>مصنّف ابن ابی شیبه، ج 7، ص 393، ح 36863؛ مسند احمد: ج 5، ص 358؛ فضائل احمد: ص 103، ح 156؛ کتاب السنه: ص 594، ح 1379 و 1380؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 178، ح 8600؛ تاریخ طبری: ج 3، ص 11 و 12؛ مسند شامیین طبرانی: ج 3، ص 347؛ مستدرک حاکم:</ref>
اهل خیبر می‏دانند که من مرحب هستم، ... با سلاح کامل، پهلوانی کار آزموده گاه با نیزه می‏زنم و گاه با شمشیر، ... شیران که [به من‏] روی آورند [می‏هراسند و] چون شعله آتش بر خود می‏لرزند پس دو بار مرحب با علی [علیه‌السلام‏] در گیر شدند، علی [علیه‌السلام‏] چنان بر فرق مرحب ضربه زد که شمشیر بر سفیدی سر او نشست و لشکریان صدای ضربه شمشیرش را شنیدند، هنوز آخر لشکر، گرد علی [علیه‌السلام‏] نیامده بودند که خداوند پیروزی را نصیب او و لشکر اسلام کرد. <ref>مصنّف ابن ابی شیبه، ج 7، ص 393، ح 36863؛ مسند احمد: ج 5، ص 358؛ فضائل احمد: ص 103، ح 156؛ کتاب السنه: ص 594، ح 1379 و 1380؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 178، ح 8600؛ تاریخ طبری: ج 3، ص 11 و 12؛ مسند شامیین طبرانی: ج 3، ص 347؛ مستدرک حاکم:</ref>
·        سهل بن سعد می‏گوید: رسول خدا در روز [جنگ‏] خیبر فرمود:
·        سهل بن سعد می‏گوید: رسول خدا در روز [جنگ‏] خیبر فرمود:
«فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا پیروزی را نصیب او می‏کند آن مرد خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند». پس چون صبح شد همه مردم نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم رفتند و هر کس امیدوار بود پرچم به او داده شود پس حضرت فرمود: «علی بن ابی‌طالب کجاست؟»
«فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا پیروزی را نصیب او می‏کند آن مرد خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند». پس چون صبح شد همه مردم نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم رفتند و هر کس امیدوار بود پرچم به او داده شود پس حضرت فرمود: «علی بن ابی‌طالب کجاست؟»
گفتند: ای رسول خدا، از درد چشمانش می‏نالد. حضرت فرمود: «کسی را به نزد او فرستید». پس [کس را فرستادند و] علی [علیه‌السلام‏] آمد، رسول خدا [صلّی اللَّه علیه و اله‏] در چشمان او آب دهان مالید و در حق او دعا کرد پس علی [علیه‌السلام‏] خوب شد به‌گونه‌ای که هیچ دردی احساس نمی‏کرد. حضرت پرچم را به وی داد، علی [علیه‌السلام‏] گفت: «آیا با آنان پیکار کنم تا مانند ما شوند [و به اسلام در آیند]؟» فرمود: «به مأموریت خود رهسپار شو تا به آستانه آنان رسی، سپس آنان را به اسلام دعوت کن و آنان را از حق خدا که بر گردن دارند آگاه نما. به خدا سوگند، اگر خدا یک نفر را به دست تو هدایت کند از این‌که شتران سرخ‌موی داشته باشی برای تو بهتر است». <ref>مسند احمد: ج 5، ص 333؛ فضائل احمد: ص 107، ح 159؛ صحیح بخاری: ج 4، ص 57 و 73 و ج 5، ص 22 و 171، ح 3701؛ صحیح مسلم: ج 4، ص 1872؛ سنن سعید بن منصور:ج 2، ص 178، ح 2472 و 2473؛ سنن ابن ابی داود: ج 3، ص 322، ح 3661؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 46، ح 14؛ مسند ابو یعلی: ج 1، ص 291، ح 94 و ج 13، ص 522، ح 18 و ص 531، ح 28؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 507، ح 1007؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 377، ح 6932؛ مسند رویانی: ص 124، ح 1023.</ref>
گفتند: ای رسول خدا، از درد چشمانش می‏نالد. حضرت فرمود: «کسی را به نزد او فرستید». پس [کس را فرستادند و] علی [علیه‌السلام‏] آمد، رسول خدا [صلّی اللَّه علیه و اله‏] در چشمان او آب دهان مالید و در حق او دعا کرد پس علی [علیه‌السلام‏] خوب شد به‌گونه‌ای که هیچ دردی احساس نمی‌‏کرد. حضرت پرچم را به وی داد، علی [علیه‌السلام‏] گفت: «آیا با آنان پیکار کنم تا مانند ما شوند [و به اسلام در آیند]؟» فرمود: «به مأموریت خود رهسپار شو تا به آستانه آنان رسی، سپس آنان را به اسلام دعوت کن و آنان را از حق خدا که بر گردن دارند آگاه نما. به خدا سوگند، اگر خدا یک نفر را به دست تو هدایت کند از این‌که شتران سرخ‌موی داشته باشی برای تو بهتر است». <ref>مسند احمد: ج 5، ص 333؛ فضائل احمد: ص 107، ح 159؛ صحیح بخاری: ج 4، ص 57 و 73 و ج 5، ص 22 و 171، ح 3701؛ صحیح مسلم: ج 4، ص 1872؛ سنن سعید بن منصور:ج 2، ص 178، ح 2472 و 2473؛ سنن ابن ابی داود: ج 3، ص 322، ح 3661؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 46، ح 14؛ مسند ابو یعلی: ج 1، ص 291، ح 94 و ج 13، ص 522، ح 18 و ص 531، ح 28؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 507، ح 1007؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 377، ح 6932؛ مسند رویانی: ص 124، ح 1023.</ref>
·        نسائی از ابو هریره چنین نقل کرده است: رسول خدا [صلّی اللَّه علیه و آله در جنگ خیبر] فرمود: «امروز پرچم را به دست مردی می‏سپارم که خدا و رسولش را دوست می‏دارد و خدا و رسولش هم او را دوست می‏دارند». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 7، ص 396، ح 36884؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 46، ح 15؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 379، ح 6923.</ref>
·        نسائی از ابو هریره چنین نقل کرده است: رسول خدا [صلّی اللَّه علیه و آله در جنگ خیبر] فرمود: «امروز پرچم را به دست مردی می‏سپارم که خدا و رسولش را دوست می‏دارد و خدا و رسولش هم او را دوست می‏دارند». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 7، ص 396، ح 36884؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 46، ح 15؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 379، ح 6923.</ref>
·        ابو هریره می‏گوید: رسول خدا در روز خیبر فرمود: «این پرچم را به مردی می‏دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند، خدا او را به پیروزی می‏رساند». [در این هنگام‏] عمر بن الخطاب گفت: هرگز فرماندهی را نمی‏پسندیدم جز آن روز [که پرچم به من داده شود] پس رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم علی بن ابی‌طالب را فراخواند و پرچم را به او داد و فرمود: «برو و روی بر مگردان تا خداوند تو را به پیروزی رساند». پس علی [علیه‌السلام‏] اندکی رفت و سپس ایستاد و گفت: «ای رسول خدا، برای چه چیزی با مردم بجنگم؟» حضرت فرمود: «با آنان بجنگ تا به یگانگی خدا و رسالت محمّد [صلّی اللَّه علیه و آله‏] شهادت دهند، پس چون چنین کردند خونشان و دارایی‏هایشان را از تو بازداشته‏اند جز حقی که در آن قرار دارد و حسابشان با خداست». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 7، ص 394، ح 36871؛ فضائل احمد: ص 101، ح 153 و ص 113، ح 178 و ص 173، ح 244؛ صحیح مسلم: ج 4، ص 1871، ح 6؛ کتاب السنه: ص 594، ح 1377 و 1378؛ سنن سعید بن منصور: ج 2، ص 179، ح 2474؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 179، ح 8603؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 502، ح 1005 و 1006؛ تاریخ بغداد: ج 8، ص 5، امالی طوسی: ص 52، ح 68. و نیز انساب الاشراف: ج 2، ص 8، ح 11؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 177، ح 222 و 223 و  مسند طیالسی: ص 320، ح 2441؛ طبقات کبری: ج 2، ص 110؛ مسند احمد: ج 13، ص 499، ح 8163 و ج 14، ص 540، ح 8990؛ فضائل احمد: ص 101، ح 152؛ مناقب ابن مغازلی: ص 181، ح 217 و  سنن کبری نسائی: ج 5، ص 46؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 501، ح 103؛ معجم کبیر طبرانی: ج 18، ص 227، ح 594- 595 و ص 238، ح 596- 599؛ مناقب ابن مغازلی: ص 181، ح 216 و ص 180، ح 215؛ تهذیب الکمال: ج 21، ص 454.<br /></ref>
·        ابو هریره می‏گوید: رسول خدا در روز خیبر فرمود: «این پرچم را به مردی می‏دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند، خدا او را به پیروزی می‏رساند». [در این هنگام‏] عمر بن الخطاب گفت: هرگز فرماندهی را نمی‏پسندیدم جز آن روز [که پرچم به من داده شود] پس رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم علی بن ابی‌طالب را فراخواند و پرچم را به او داد و فرمود: «برو و روی بر مگردان تا خداوند تو را به پیروزی رساند». پس علی [علیه‌السلام‏] اندکی رفت و سپس ایستاد و گفت: «ای رسول خدا، برای چه چیزی با مردم بجنگم؟» حضرت فرمود: «با آنان بجنگ تا به یگانگی خدا و رسالت محمّد [صلّی اللَّه علیه و آله‏] شهادت دهند، پس چون چنین کردند خونشان و دارایی‏هایشان را از تو بازداشته‏اند جز حقی که در آن قرار دارد و حسابشان با خداست». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 7، ص 394، ح 36871؛ فضائل احمد: ص 101، ح 153 و ص 113، ح 178 و ص 173، ح 244؛ صحیح مسلم: ج 4، ص 1871، ح 6؛ کتاب السنه: ص 594، ح 1377 و 1378؛ سنن سعید بن منصور: ج 2، ص 179، ح 2474؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 179، ح 8603؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 502، ح 1005 و 1006؛ تاریخ بغداد: ج 8، ص 5، امالی طوسی: ص 52، ح 68. و نیز انساب الاشراف: ج 2، ص 8، ح 11؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 177، ح 222 و 223 و  مسند طیالسی: ص 320، ح 2441؛ طبقات کبری: ج 2، ص 110؛ مسند احمد: ج 13، ص 499، ح 8163 و ج 14، ص 540، ح 8990؛ فضائل احمد: ص 101، ح 152؛ مناقب ابن مغازلی: ص 181، ح 217 و  سنن کبری نسائی: ج 5، ص 46؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 501، ح 103؛ معجم کبیر طبرانی: ج 18، ص 227، ح 594- 595 و ص 238، ح 596- 599؛ مناقب ابن مغازلی: ص 181، ح 216 و ص 180، ح 215؛ تهذیب الکمال: ج 21، ص 454.<br /></ref>
خط ۱۶۴: خط ۱۶۴:


===برادر و وزیر و جانشین پیامبر [ص‏]===
===برادر و وزیر و جانشین پیامبر [ص‏]===
·        علی [علیه‌السلام‏] در زمان رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم می‏فرمود: «خداوند می‏فرماید: پس آیا اگر (محمد صلّی اللَّه علیه و اله) بمیرد یا کشته شود، شما به همان آیین قبلی برمی‏گردید و کسی که برگردد ... [آل عمران/ 144]. به خدا سوگند، پس از آن که خداوند ما را هدایت کرد هرگز به آیین قبلی برنخواهیم گشت به خدا سوگند اگر او [پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه و اله‏] بمیرد یا کشته شود به‌طورقطع بر همان هدفی که وی تا پایان عمر پیکار می‏کرد، پیکار خواهم کرد به خدا سوگند من برادر، دوست، وارث و عموزاده اویم و چه کسی به ایشان از من سزاوارتر است؟». <ref>فضائل احمد: ص 166، ح 232؛ تفسیر فرات کوفی: ص 96، ح 80؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 339، ح 268 و ص 358، ح 289؛ امالی محاملی: ج 1، ص 86( ب)؛ تفسیر ابن ابی حاتم: ج 2، ص 75؛ معجم کبیر طبرانی: ج 1، ص 107، ح 176؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 126؛ معرفة الصحابه: ج 1، ص 23؛ أمالی طوسی: ص 502، ح 1099؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 127، ح 163؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 224، باب 44؛ ریاض النضره: ج 2، ص 300.</ref>
·        علی [علیه‌السلام‏] در زمان رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم می‏فرمود: «خداوند می‏فرماید: پس آیا اگر (محمد صلّی اللَّه علیه و اله) بمیرد یا کشته شود، شما به همان آیین قبلی برمی‏گردید و کسی که برگردد ... [آل عمران/ 144]. به خدا سوگند، پس از آن که خداوند ما را هدایت کرد هرگز به آیین قبلی برنخواهیم گشت به خدا سوگند اگر او [پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه و اله‏] بمیرد یا کشته شود به‌طورقطع بر همان هدفی که وی تا پایان عمر پیکار می‌‏کرد، پیکار خواهم کرد به خدا سوگند من برادر، دوست، وارث و عموزاده اویم و چه کسی به ایشان از من سزاوارتر است؟». <ref>فضائل احمد: ص 166، ح 232؛ تفسیر فرات کوفی: ص 96، ح 80؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 339، ح 268 و ص 358، ح 289؛ امالی محاملی: ج 1، ص 86( ب)؛ تفسیر ابن ابی حاتم: ج 2، ص 75؛ معجم کبیر طبرانی: ج 1، ص 107، ح 176؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 126؛ معرفة الصحابه: ج 1، ص 23؛ أمالی طوسی: ص 502، ح 1099؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 127، ح 163؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 224، باب 44؛ ریاض النضره: ج 2، ص 300.</ref>
·        مردی به علی [علیه‌السلام‏] گفت: ای امیرمؤمنان، چرا شما وارث پسر عموی خود [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله‏] شدید و عموی شما [یعنی عباس ابن عبدالمطلب که در ظاهر نزدیک‏تر از شماست‏] وارث ایشان نشد؟ فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرزندان عبدالمطلب را فراخواند برای آنان غذایی آماده کرد آنان خوردند تا سیر شدند با این حال غذا هم چنان باقی بود گویی هنوز دست‌نخورده بود. سپس [پیامبر صلّی اللَّه علیه و اله‏] قدحی کوچک از نوشیدنی طلبید و آنان از قدح نوشیدند تا سیراب شدند و نوشیدنی همچنان باقی بود گویی هنوز دست‌نخورده یا ننوشیده‏اند. سپس فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب، من به طور خاص برای شما و به طور عام برای همگان به رسالت مبعوث شده‏ام. شما معجزه مرا در غذا و نوشیدنی دیدید اکنون کدام‌یک از شما با من بیعت کرده [رسالت من را باور می‏کنید] تا برادر، همراه و وارث (و وزیر) من باشد؟».
·        مردی به علی [علیه‌السلام‏] گفت: ای امیرمؤمنان، چرا شما وارث پسر عموی خود [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله‏] شدید و عموی شما [یعنی عباس ابن عبدالمطلب که در ظاهر نزدیک‏تر از شماست‏] وارث ایشان نشد؟ فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرزندان عبدالمطلب را فراخواند برای آنان غذایی آماده کرد آنان خوردند تا سیر شدند با این حال غذا هم چنان باقی بود گویی هنوز دست‌نخورده بود. سپس [پیامبر صلّی اللَّه علیه و اله‏] قدحی کوچک از نوشیدنی طلبید و آنان از قدح نوشیدند تا سیراب شدند و نوشیدنی همچنان باقی بود گویی هنوز دست‌نخورده یا ننوشیده‏اند. سپس فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب، من به طور خاص برای شما و به طور عام برای همگان به رسالت مبعوث شده‏ام. شما معجزه مرا در غذا و نوشیدنی دیدید اکنون کدام‌یک از شما با من بیعت کرده [رسالت من را باور می‏کنید] تا برادر، همراه و وارث (و وزیر) من باشد؟».
هیچ‌کس در این باره اقدامی نکرد پس من که از همه کوچک‏تر بودم، برخاستم تا بیعت کنم. حضرت [صلّی اللَّه علیه و آله و سلم‏] فرمود: «بنشین» سپس همان سخن را سه بار تکرار کرد و هر بار من برمی‏خاستم و حضرت دوباره می‏فرمود: «بنشین». تا بار سوم شد آن‌گاه حضرت دست بر دست من زدند و فرمود: «تو برادر، همراه و وارث و وزیر من خواهی بود». از این روست که من وارث پسرعمویم هستم و عمویم از آن بی‏بهره است. <ref>مسند احمد: ج 1، ص 111، ح 371؛ فضائل احمد: ص 182، ح 342؛ مناقب ابن مردویه: ص 289- 290، ح 457؛ الکشف و البیان: ج 7، ص 182، ذیل آیه 214 سوره شعرا؛ تفسیر طبری: ج 19، ص 75 ذیل آیه مذکور و تاریخ طبری: ج 2، ص 321؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 97- 98، ح 133- 134؛ کنز العمال: ج 13، ص 131، ح 36419 و ص 149، ح 36465.</ref>
هیچ‌کس در این باره اقدامی نکرد پس من که از همه کوچک‏تر بودم، برخاستم تا بیعت کنم. حضرت [صلّی اللَّه علیه و آله و سلم‏] فرمود: «بنشین» سپس همان سخن را سه بار تکرار کرد و هر بار من برمی‏خاستم و حضرت دوباره می‏فرمود: «بنشین». تا بار سوم شد آن‌گاه حضرت دست بر دست من زدند و فرمود: «تو برادر، همراه و وارث و وزیر من خواهی بود». از این روست که من وارث پسرعمویم هستم و عمویم از آن بی‏بهره است. <ref>مسند احمد: ج 1، ص 111، ح 371؛ فضائل احمد: ص 182، ح 342؛ مناقب ابن مردویه: ص 289- 290، ح 457؛ الکشف و البیان: ج 7، ص 182، ذیل آیه 214 سوره شعرا؛ تفسیر طبری: ج 19، ص 75 ذیل آیه مذکور و تاریخ طبری: ج 2، ص 321؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 97- 98، ح 133- 134؛ کنز العمال: ج 13، ص 131، ح 36419 و ص 149، ح 36465.</ref>
خط ۲۰۳: خط ۲۰۳:
شریک بن عبداللَّه [یکی از راویان این حدیث‏] می‏گوید: من به ابواسحاق [راوی دیگر حدیث‏] گفتم: آیا از براء بن عازب [از صحابه رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله‏] شنیده‏ای که وی از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم این را نقل کند؟ گفت: آری. <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 371، ح 32082؛ مسند احمد: ج 4، ص 281، ح 950؛ فضائل احمد: ص 111، ح 164؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 65، ح 41؛ سنن ابن ماجه: ج 1، ص 43، ح 116؛ کتاب السنة: ص 592- 593، ح 1363 و 1370 و 1374؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 358- 370، ح 844- 845 و ص 441، ح 926- 927؛ الکنی و الالقاب: ج 1، ص 160؛ امالی خمیسیه: ج 1، ص 145، ح 50؛ مناقب خوارزمی: ص 155، ح 183؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 47، ح 548 و ص 51- 52، ح 552- 553.</ref><br />
شریک بن عبداللَّه [یکی از راویان این حدیث‏] می‏گوید: من به ابواسحاق [راوی دیگر حدیث‏] گفتم: آیا از براء بن عازب [از صحابه رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله‏] شنیده‏ای که وی از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم این را نقل کند؟ گفت: آری. <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 371، ح 32082؛ مسند احمد: ج 4، ص 281، ح 950؛ فضائل احمد: ص 111، ح 164؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 65، ح 41؛ سنن ابن ماجه: ج 1، ص 43، ح 116؛ کتاب السنة: ص 592- 593، ح 1363 و 1370 و 1374؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 358- 370، ح 844- 845 و ص 441، ح 926- 927؛ الکنی و الالقاب: ج 1، ص 160؛ امالی خمیسیه: ج 1، ص 145، ح 50؛ مناقب خوارزمی: ص 155، ح 183؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 47، ح 548 و ص 51- 52، ح 552- 553.</ref><br />
===ولی و پیشوای هر مؤمنی پس از پیامبر (ص)===
===ولی و پیشوای هر مؤمنی پس از پیامبر (ص)===
·        عمران بن حصین می‏گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم سپاهی را با فرماندهی علی بن ابی‌طالب فرستادند پس وی [علی علیه‌السلام‏] وارد نبرد شد [و اسیرانی گرفت‏] در این میان کنیزکی را برای خود برداشت پس [برخی‏] کار او را نپسندیدند و بر آن خرده گرفتند و چهار نفر از اصحاب رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم پیمان بستند همین که رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم را ملاقات کنند، حضرت را از کار ایشان آگاه کنند. عادت مسلمانان این بود که‏ هر گاه از سفر بر می‏گشتند در آغاز خدمت رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم شرفیاب می‏شدند و بر ایشان سلام می‏کردند سپس به سوی بار و بنه خود می‏رفتند.
·        عمران بن حصین می‏گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم سپاهی را با فرماندهی علی بن ابی‌طالب فرستادند پس وی [علی علیه‌السلام‏] وارد نبرد شد [و اسیرانی گرفت‏] در این میان کنیزکی را برای خود برداشت پس [برخی‏] کار او را نپسندیدند و بر آن خرده گرفتند و چهار نفر از اصحاب رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم پیمان بستند همین که رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم را ملاقات کنند، حضرت را از کار ایشان آگاه کنند. عادت مسلمانان این بود که‏ هر گاه از سفر بر می‏گشتند در آغاز خدمت رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم شرفیاب می‏شدند و بر ایشان سلام می‌‏کردند سپس به سوی بار و بنه خود می‏رفتند.


پس چون سپاه از راه رسید خدمت پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم رسیدند و سلام کردند آن‌گاه یکی از آن چهار نفر برخاست و گفت: یا رسول اللَّه، آیا علی بن ابی‌طالب را نمی‏نگرید که چه کرده است؟ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم از آن شخص روی برگرداند، آن‌گاه نفر دوم برخاست و همان را گفت، سپس نفر سوم برخاست و همان سخن را تکرار کرد و همین‌طور نفر چهارم برخاست و همان که دیگران گفتند، گفت، رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم روی به آنان کردند و در حالی که خشم در چهره‏شان نمودار بود فرمود: «از علی چه می‏خواهید؟! علی از من‌ومن از علی‏ام و او ولی هر مؤمنی پس از من است». <ref>أمالی عبدالرزاق: ص 79، ح 109؛ مسند طیالسی: ص 111، ح 829؛ مصنف ابن ابی شیبة: ج 6، ص 375، ح 32112؛ مسند احمد: ج 4، ص 437، ج 33، ص 154، ح 19928؛ فضائل احمد: ص 104، ح 157 و ص 123، ح 182؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 632، ح 3712؛ کتاب السنة: ص 550، ح 1187؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 45، ح 8146؛ مسند رویانی: ج 1، ص 62، ح 119؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 449- 450، ح 351 و 354 و ص 490، ح 397؛ کامل ابن عدی: ج 2، ص 145؛ معجم کبیر طبرانی: ج 18، ص 128، ح 265؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 110؛ حلیة الاولیاء: ج 6، ص 294؛ مناقب خوارزمی: ص 153، ح 180.</ref>
پس چون سپاه از راه رسید خدمت پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم رسیدند و سلام کردند آن‌گاه یکی از آن چهار نفر برخاست و گفت: یا رسول اللَّه، آیا علی بن ابی‌طالب را نمی‏نگرید که چه کرده است؟ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم از آن شخص روی برگرداند، آن‌گاه نفر دوم برخاست و همان را گفت، سپس نفر سوم برخاست و همان سخن را تکرار کرد و همین‌طور نفر چهارم برخاست و همان که دیگران گفتند، گفت، رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم روی به آنان کردند و در حالی که خشم در چهره‏شان نمودار بود فرمود: «از علی چه می‏خواهید؟! علی از من‌ومن از علی‏ام و او ولی هر مؤمنی پس از من است». <ref>أمالی عبدالرزاق: ص 79، ح 109؛ مسند طیالسی: ص 111، ح 829؛ مصنف ابن ابی شیبة: ج 6، ص 375، ح 32112؛ مسند احمد: ج 4، ص 437، ج 33، ص 154، ح 19928؛ فضائل احمد: ص 104، ح 157 و ص 123، ح 182؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 632، ح 3712؛ کتاب السنة: ص 550، ح 1187؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 45، ح 8146؛ مسند رویانی: ج 1، ص 62، ح 119؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 449- 450، ح 351 و 354 و ص 490، ح 397؛ کامل ابن عدی: ج 2، ص 145؛ معجم کبیر طبرانی: ج 18، ص 128، ح 265؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 110؛ حلیة الاولیاء: ج 6، ص 294؛ مناقب خوارزمی: ص 153، ح 180.</ref>
خط ۲۱۲: خط ۲۱۲:
===ناسزاگویی به علی ناسزاگویی به پیامبر (ص) است‏===
===ناسزاگویی به علی ناسزاگویی به پیامبر (ص) است‏===
·        عبداللَّه بن جدلی می‏گوید: نزد أمّ سلمة [یکی از همسران رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم‏] رفتم، گفت: آیا کسی در میان شما رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم را ناسزا می‏گوید؟! گفتم: سبحان اللَّه!- یا پناه به خدا!- أمّ سلمه گفت: [پس چرا به علی ناسزا می‏گویید؟] من از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم شنیدم که فرمود: «هر کس علی را ناسزا گوید من را ناسزا گفته است». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 2، ص 374، ح 32104؛ مسند احمد: ج 2، ص 323، ح؛ فضائل احمد: ص 90، ح 133؛ أنساب الاشراف: ص 91، ح 219؛ مسند ابو یعلی: ج 12، ص 444، ح 7013؛ معجم کبیر طبرانی: ج 23، ص 322، ح 737 و ص 323، ح 738؛ معجم اوسط طبرانی: ج 6، ص 389، ح 5828؛ معجم صغیر طبرانی: ج 2، ص 21؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 121؛ تاریخ بغداد: ج 7، ص 401؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 171- 172، ح 664- 665 و ص 182- 184، ح 667- 671.</ref>
·        عبداللَّه بن جدلی می‏گوید: نزد أمّ سلمة [یکی از همسران رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم‏] رفتم، گفت: آیا کسی در میان شما رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم را ناسزا می‏گوید؟! گفتم: سبحان اللَّه!- یا پناه به خدا!- أمّ سلمه گفت: [پس چرا به علی ناسزا می‏گویید؟] من از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم شنیدم که فرمود: «هر کس علی را ناسزا گوید من را ناسزا گفته است». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 2، ص 374، ح 32104؛ مسند احمد: ج 2، ص 323، ح؛ فضائل احمد: ص 90، ح 133؛ أنساب الاشراف: ص 91، ح 219؛ مسند ابو یعلی: ج 12، ص 444، ح 7013؛ معجم کبیر طبرانی: ج 23، ص 322، ح 737 و ص 323، ح 738؛ معجم اوسط طبرانی: ج 6، ص 389، ح 5828؛ معجم صغیر طبرانی: ج 2، ص 21؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 121؛ تاریخ بغداد: ج 7، ص 401؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 171- 172، ح 664- 665 و ص 182- 184، ح 667- 671.</ref>
·        ابوبکر فرزند خالد می‏گوید: سعد بن مالک را در مدینه دیدم گفت: خبردار شدم شما علی را ناسزا می‏گویید. گفتم: آری، چنین می‏کردیم. گفت:
·        ابوبکر فرزند خالد می‏گوید: سعد بن مالک را در مدینه دیدم گفت: خبردار شدم شما علی را ناسزا می‏گویید. گفتم: آری، چنین می‌‏کردیم. گفت:


شاید هنوز هم چنین باشی؟! گفتم: پناه به خدا! گفت: هرگز به علی ناسزا مگو اگر بر فرق سر من اره نهند [و بخواهند آن را دوتکه کنند] تا علی را ناسزا گویم هرگز چنین نمی‏کنم پس از آن که از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم آن چه باید [در باره علی‏] بشنوم، شنیدم [که فرمود: هر کس علی را ناسزا گوید من را ناسزا گفته است‏].
شاید هنوز هم چنین باشی؟! گفتم: پناه به خدا! گفت: هرگز به علی ناسزا مگو اگر بر فرق سر من اره نهند [و بخواهند آن را دوتکه کنند] تا علی را ناسزا گویم هرگز چنین نمی‏کنم پس از آن که از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم آن چه باید [در باره علی‏] بشنوم، شنیدم [که فرمود: هر کس علی را ناسزا گوید من را ناسزا گفته است‏].
خط ۲۴۹: خط ۲۴۹:




·        علی [علیه‌السلام‏] فرمود: «من منزلتی اختصاصی نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم داشتم که برای هیچ‌کس نبود، [و آن این بود که‏] در هر سحر خدمتشان می‏رسیدم و می‏گفتم: السلام علیک یا نبی اللَّه. اگر حضرت سرفه‏ای تصنّعی می‏کردند، به خانه بازمی‏گشتم گر نه شرفیاب می‏شدم». <ref>مسند احمد: ج 2، ص 35، ح 598 و ص 77، ح 647 و ص 207، ح 845 و ص 425، ح 1290؛ سنن نسائی: ج 3، ص 12؛ صحیح ابن خزیمه: ج 2، ص 54، ح 902؛ سنن بیهقی: ج 2، ص 248؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 452، ح 982؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 201، ح 170.</ref>
·        علی [علیه‌السلام‏] فرمود: «من منزلتی اختصاصی نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم داشتم که برای هیچ‌کس نبود، [و آن این بود که‏] در هر سحر خدمتشان می‏رسیدم و می‏گفتم: السلام علیک یا نبی اللَّه. اگر حضرت سرفه‏ای تصنّعی می‌‏کردند، به خانه بازمی‏گشتم گر نه شرفیاب می‏شدم». <ref>مسند احمد: ج 2، ص 35، ح 598 و ص 77، ح 647 و ص 207، ح 845 و ص 425، ح 1290؛ سنن نسائی: ج 3، ص 12؛ صحیح ابن خزیمه: ج 2، ص 54، ح 902؛ سنن بیهقی: ج 2، ص 248؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 452، ح 982؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 201، ح 170.</ref>
·        علی [علیه‌السلام‏] فرمود: «چون [خدمت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله شرفیاب می‏شدم‏] از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم می‏پرسیدم به من پاسخ می‏دادند و چون ساکت می‏شدم حضرت [سخن را] آغاز می‏کردند». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 368، ح 32061؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 637، ح 3722 و ص 640، ح 3729؛ مراسیل ابن ابی حاتم: ص 95، ح 168؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 125؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 454، ح 987؛ تهذیب الکمال: ج 15، ص 372، ح 3457؛ کنز العمال: ج 13، ص 120، ح 36387.</ref>
·        علی [علیه‌السلام‏] فرمود: «چون [خدمت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله شرفیاب می‏شدم‏] از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم می‏پرسیدم به من پاسخ می‏دادند و چون ساکت می‏شدم حضرت [سخن را] آغاز می‌‏کردند». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 368، ح 32061؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 637، ح 3722 و ص 640، ح 3729؛ مراسیل ابن ابی حاتم: ص 95، ح 168؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 125؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 454، ح 987؛ تهذیب الکمال: ج 15، ص 372، ح 3457؛ کنز العمال: ج 13، ص 120، ح 36387.</ref>
·        علی [علیه‌السلام‏] فرمود: «چون [خدمت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم شرفیاب می‏شدم‏] می‏پرسیدم پاسخ می‏شنیدم و چون ساکت می‏شدم، حضرت آغاز می‏فرمود». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 368، ح 32060؛ المعرفة و التاریخ: ج 2، ص 540؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 46، ح 535؛ حلیة الاولیاء: ج 1، ص 68 و ج 4، ص 382؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 454، ح 985.</ref>
·        علی [علیه‌السلام‏] فرمود: «چون [خدمت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم شرفیاب می‏شدم‏] می‏پرسیدم پاسخ می‏شنیدم و چون ساکت می‏شدم، حضرت آغاز می‏فرمود». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 368، ح 32060؛ المعرفة و التاریخ: ج 2، ص 540؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 46، ح 535؛ حلیة الاولیاء: ج 1، ص 68 و ج 4، ص 382؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 454، ح 985.</ref>
·        نسائی با سندی دیگر  آورده که: علی [علیه‌السلام‏] فرمود: «به خدا سوگند، هر گاه [از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله‏] می‏پرسیدم پاسخ می‏شنیدم و چون ساکت می‏شدم حضرت آغاز می‏فرمود». <ref>مسند طیالسی: ص 25، ح 180؛ طبقات ابن سعد: ج 2، ص 388؛ فضائل احمد: ص 154، ح 221؛ أنساب الاشراف: ج 1، ص 13، ح 26؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 454، ح 986 و 988.</ref>
·        نسائی با سندی دیگر  آورده که: علی [علیه‌السلام‏] فرمود: «به خدا سوگند، هر گاه [از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله‏] می‏پرسیدم پاسخ می‏شنیدم و چون ساکت می‏شدم حضرت آغاز می‏فرمود». <ref>مسند طیالسی: ص 25، ح 180؛ طبقات ابن سعد: ج 2، ص 388؛ فضائل احمد: ص 154، ح 221؛ أنساب الاشراف: ج 1، ص 13، ح 26؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 454، ح 986 و 988.</ref>
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش