۲۲٬۰۶۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(افزودن تصویر) |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
<noinclude> | <noinclude> | ||
</div> | </div> | ||
<div class="wikiInfo">[[پرونده: | <div class="wikiInfo">[[پرونده:آمال عشماوی.jpg|جایگزین=آمال عشماوی|بندانگشتی|آمال عشماوی]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |نام | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |نام | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
تربیت و شکل گیری او امیدهای محمد الاشموی، دختر محمد الاشموی، وزیر آموزش و پرورش در دوره های مختلف است، او مردی است که به غیرت اسلام معروف است، او برای اصلاح آموزش و پرورش در مصر تلاش کرد و توسط ارتش دستگیر شد. حکومت ناصر در سال 1954 میلادی بدون دلیل با وجود بیش از شصت سال سن تا زمانی که پسرش حسن الاشموی خود را تسلیم کرد. او خواهر حسن الاشماوی، یکی از رهبران اخوان و یکی از اعضای اداره ارشاد است که نامش در دوره راهنمای دوم، حسن الهدیبی مطرح شد. شوهر او، مشاور منیر الدلا، یکی از پسران طبقه ثروتمند، به عنوان مشاور شورای دولتی منصوب شد، در اوایل دهه چهل به اخوان المسلمین پیوست و از اواخر سال 1948 میلادی به عضویت اداره ارشاد درآمد. خدا از او گذشت. امل الشماوی در منیه در محیطی مرفه به دنیا آمد، خانه صلاح و تقوا برای همه مردم خیر و نیکی داشت و او را به حفظ کتاب خدا برانگیخت. او تا فارغ التحصیل شدن از دانشکده حقوق، مراحل مختلف تحصیلی را طی کرد، اما پس از ازدواج با استاد منیر و پیوستن آنها به دعوت اخوان، خود را وقف خدمت به خانه و فراخواندن او کرد.<br> | تربیت و شکل گیری او امیدهای محمد الاشموی، دختر محمد الاشموی، وزیر آموزش و پرورش در دوره های مختلف است، او مردی است که به غیرت اسلام معروف است، او برای اصلاح آموزش و پرورش در مصر تلاش کرد و توسط ارتش دستگیر شد. حکومت ناصر در سال 1954 میلادی بدون دلیل با وجود بیش از شصت سال سن تا زمانی که پسرش حسن الاشموی خود را تسلیم کرد. او خواهر حسن الاشماوی، یکی از رهبران اخوان و یکی از اعضای اداره ارشاد است که نامش در دوره راهنمای دوم، حسن الهدیبی مطرح شد. شوهر او، مشاور منیر الدلا، یکی از پسران طبقه ثروتمند، به عنوان مشاور شورای دولتی منصوب شد، در اوایل دهه چهل به اخوان المسلمین پیوست و از اواخر سال 1948 میلادی به عضویت اداره ارشاد درآمد. خدا از او گذشت. امل الشماوی در منیه در محیطی مرفه به دنیا آمد، خانه صلاح و تقوا برای همه مردم خیر و نیکی داشت و او را به حفظ کتاب خدا برانگیخت. او تا فارغ التحصیل شدن از دانشکده حقوق، مراحل مختلف تحصیلی را طی کرد، اما پس از ازدواج با استاد منیر و پیوستن آنها به دعوت اخوان، خود را وقف خدمت به خانه و فراخواندن او کرد.<br> | ||
= در راه دعوت از اخوان = | =در راه دعوت از اخوان= | ||
منیر الدّله از طریق تحصیل در دانشکده حقوق با حسن الشماوی آشنا شد. پس از آن منیرالدّله به شورای دولتی پیوست و حسن الاشموی به عنوان معاون دادستان کل منصوب شد، اما استعفا داد و به شغل وکالت پرداخت و منیرالدّله با دوستی آنها با خانم امل آشنا شد و ازدواج کرد. امام البناء و برای حمل دعوت با او بیعت کردند و امل خانم نیز در راه دعوت بیعت کردند و از زمانی که به جماعت پیوستند خود را وقف دین خدا کردند. جان و مال و تلاش را به او تقدیم کرد و خانه او را برای اعتلای کلام خدا مسخر کرد، پس خانه او به درستی خانه دعوت و خانه اخوان المسلمین بود. ریچارد میچل، مورخ، در کتاب «اخوان المسلمین» می گوید: «با ورود منیرالدّله و امل الاشموی به دعوت اخوان، اشراف در بدنه دعوت نفوذ کرده است». میچل فراموش کرد که اینگونه افراد به امید رضای خدا، نه طمع منفعت و منزلت، گرانبهاترین و گرانبهاترین ها را به خاطر دعوت تقدیم کردند و در دوران انقلاب زندانی و شکنجه شدند، از این رو موقعیتشان از جای ننشست.<br> | منیر الدّله از طریق تحصیل در دانشکده حقوق با حسن الشماوی آشنا شد. پس از آن منیرالدّله به شورای دولتی پیوست و حسن الاشموی به عنوان معاون دادستان کل منصوب شد، اما استعفا داد و به شغل وکالت پرداخت و منیرالدّله با دوستی آنها با خانم امل آشنا شد و ازدواج کرد. امام البناء و برای حمل دعوت با او بیعت کردند و امل خانم نیز در راه دعوت بیعت کردند و از زمانی که به جماعت پیوستند خود را وقف دین خدا کردند. جان و مال و تلاش را به او تقدیم کرد و خانه او را برای اعتلای کلام خدا مسخر کرد، پس خانه او به درستی خانه دعوت و خانه اخوان المسلمین بود. ریچارد میچل، مورخ، در کتاب «اخوان المسلمین» می گوید: «با ورود منیرالدّله و امل الاشموی به دعوت اخوان، اشراف در بدنه دعوت نفوذ کرده است». میچل فراموش کرد که اینگونه افراد به امید رضای خدا، نه طمع منفعت و منزلت، گرانبهاترین و گرانبهاترین ها را به خاطر دعوت تقدیم کردند و در دوران انقلاب زندانی و شکنجه شدند، از این رو موقعیتشان از جای ننشست.<br> | ||
= فعالیت در بخش خواهران = | =فعالیت در بخش خواهران= | ||
امل الشماوی در بخش خواهران فعال بود و تأثیر برجسته ای در آن داشت تا اینکه در سال 1944 میلادی با همکاری آمنه علی، زینب عبدالمجید و فاطمه به عنوان رئیس کمیته اجرایی که نظارت بر این اداره را بر عهده داشت، انتخاب شد. عبدالهادی. | امل الشماوی در بخش خواهران فعال بود و تأثیر برجسته ای در آن داشت تا اینکه در سال 1944 میلادی با همکاری آمنه علی، زینب عبدالمجید و فاطمه به عنوان رئیس کمیته اجرایی که نظارت بر این اداره را بر عهده داشت، انتخاب شد. عبدالهادی. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
امام البناء او را نمونه ای از خواهر فرهیخته و واعظ و جهادی دانستند که با اخلاص این پیشه را به دوش کشیدند و تمام وقت و عواطف و سرمایه خود را به گونه ای منحصر به فرد در اختیار او قرار دادند.<br> | امام البناء او را نمونه ای از خواهر فرهیخته و واعظ و جهادی دانستند که با اخلاص این پیشه را به دوش کشیدند و تمام وقت و عواطف و سرمایه خود را به گونه ای منحصر به فرد در اختیار او قرار دادند.<br> | ||
= صبر و استقامت در زندان = | =صبر و استقامت در زندان= | ||
علیرغم رفاه و ثروتی که امیدهای الاشموی در آن زندگی می کرد، اما لذت مالی را جز فدا کردن آن در راه خدا نداشت، خزانه شوهرش را باز کرد تا خرج خانواده برادران زندانی در مصیبت ها کند. اخوان روبرو شد. | علیرغم رفاه و ثروتی که امیدهای الاشموی در آن زندگی می کرد، اما لذت مالی را جز فدا کردن آن در راه خدا نداشت، خزانه شوهرش را باز کرد تا خرج خانواده برادران زندانی در مصیبت ها کند. اخوان روبرو شد. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
او به جهاد خود ادامه داد تا اینکه تحت تأثیر دستگیری و شکنجه همه اخوان در زندانهای عبدالناصر قرار گرفت و دستگیر و در زندان القناطره سپرده شد و عاملی برای کاهش آلام خواهران بازداشتی در زندان بود. با توجه به رفتار خود نسبت به اداره زندان، زمانی که خواهر فاطمه عبدالهادی در حال خونریزی بود امل الاشموی بر سر اداره زندان فریاد زد و به آنها گفت: "شما منتظرید که او بمیرد همانطور که خواهر فوت کرد... دیروز... او را فرستادند. به القصر العینی معالجه شود.» تا اینکه آزاد شد.<br> | او به جهاد خود ادامه داد تا اینکه تحت تأثیر دستگیری و شکنجه همه اخوان در زندانهای عبدالناصر قرار گرفت و دستگیر و در زندان القناطره سپرده شد و عاملی برای کاهش آلام خواهران بازداشتی در زندان بود. با توجه به رفتار خود نسبت به اداره زندان، زمانی که خواهر فاطمه عبدالهادی در حال خونریزی بود امل الاشموی بر سر اداره زندان فریاد زد و به آنها گفت: "شما منتظرید که او بمیرد همانطور که خواهر فوت کرد... دیروز... او را فرستادند. به القصر العینی معالجه شود.» تا اینکه آزاد شد.<br> | ||
= درگذشت = | =درگذشت= | ||
پس از آزادی از زندان، راه را با همسرش ادامه داد که پس از آزادی از زندان در زمان سادات از دنیا رفت و تا زمانی که خداوند در سال 1374 خورشیدی رحلت کرد، به دعوت ادامه داد. | پس از آزادی از زندان، راه را با همسرش ادامه داد که پس از آزادی از زندان در زمان سادات از دنیا رفت و تا زمانی که خداوند در سال 1374 خورشیدی رحلت کرد، به دعوت ادامه داد. | ||
وی پس از برجای گذاشتن انبوهی از خواهرانی که در راه فداکاری و پرورش یافتند، دار فانی را وداع گفت. | وی پس از برجای گذاشتن انبوهی از خواهرانی که در راه فداکاری و پرورش یافتند، دار فانی را وداع گفت. | ||
= منبع = | =منبع= | ||
*ر.ک: مدخل آمال عشماوی در ویکیاخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.]. | *ر.ک: مدخل آمال عشماوی در ویکیاخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.]. |