ادیان و مذاهب در بنگلادش (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۰ اوت ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'ى' به 'ی'
جز (جایگزینی متن - 'در این باره' به 'در‌این‌باره')
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:
فرقه قادیانی نیز در بنگلادش در حال رشد است. آمار دقیق جمعیت قادیانی‌ها به دست نیست. اینان شبکه تبلیغاتی گسترده‌ای در سراسر بنگلادش دارند. تعداد قابل توجهی از قادیانیها در پایتخت دیده می‌شوند. این مذهب‌ها تحت عناوین بشر دوستانه و زیر نظر N.G.O. ( مؤسسه غیر دولتی) کار می‌کنند. و بودجه آنها از طرف آمریکا و کشورهایی غربی تامین می‌شود.
فرقه قادیانی نیز در بنگلادش در حال رشد است. آمار دقیق جمعیت قادیانی‌ها به دست نیست. اینان شبکه تبلیغاتی گسترده‌ای در سراسر بنگلادش دارند. تعداد قابل توجهی از قادیانیها در پایتخت دیده می‌شوند. این مذهب‌ها تحت عناوین بشر دوستانه و زیر نظر N.G.O. ( مؤسسه غیر دولتی) کار می‌کنند. و بودجه آنها از طرف آمریکا و کشورهایی غربی تامین می‌شود.
=نتیجه‌گیری:=
=نتیجه‌گیری:=
از پیامبر (ص) نقل شده است که فرمود: دین یهود به 71 فرقه و امت حضرت عیسی به 72 فرقه تقسیم شداند و امت من به 73 فرقه تقسیم خواهند شد که از میان آنان فقط یک فرقه رستگار است و بقیه تباه خواهند شد. نخستین نویسندگان ملل و نحل، مانند ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (متوفی 330ق/941م)، عبدالقاهر بغدادی (متوفی 429ق/ 1037م)، ابن حزم (متوفی 456ق/1064م) و شهرستانی (متوفی 456ق/1064م)، کتاب‌هایی در تبیین رفتار و افکار فرقه‌های مختلف اسلامی- که بر اساس نوشته‌های اهل سنت، آنان را خارج از دین و فاسد مى‌دانستند- نوشتند. آنها تاکید فراوان بر اختلاف میان فرقه‌های شیعه داشتند، اما نتوانستند کثرت فرقه‌های مختلف اهل سنت را- که علی رغم تلاش دولت‌ها برای حفظ ظاهر و حدت، پدید آمدند- نادیده بگیرند.
از پیامبر (ص) نقل شده است که فرمود: دین یهود به 71 فرقه و امت حضرت عیسی به 72 فرقه تقسیم شداند و امت من به 73 فرقه تقسیم خواهند شد که از میان آنان فقط یک فرقه رستگار است و بقیه تباه خواهند شد. نخستین نویسندگان ملل و نحل، مانند ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (متوفی 330ق/941م)، عبدالقاهر بغدادی (متوفی 429ق/ 1037م)، ابن حزم (متوفی 456ق/1064م) و شهرستانی (متوفی 456ق/1064م)، کتاب‌هایی در تبیین رفتار و افکار فرقه‌های مختلف اسلامی- که بر اساس نوشته‌های اهل سنت، آنان را خارج از دین و فاسد می‌دانستند- نوشتند. آنها تاکید فراوان بر اختلاف میان فرقه‌های شیعه داشتند، اما نتوانستند کثرت فرقه‌های مختلف اهل سنت را- که علی رغم تلاش دولت‌ها برای حفظ ظاهر و حدت، پدید آمدند- نادیده بگیرند.
در حقیقت، رقابتهای طایفه‌ای و قبیله‌ای عرب، در دوران حیات پیامبر(ص) کاملاً نابود نشد. مهاجرین و انصار با یکدیگر برادر محسوب می‌شدند، اما همزمان با رحلت پیامبر (ص)، انصار از مهاجرین جدا شدند. قریش با بی میلی تمام، پیامبری حضرت محمد (ص) را پذیرفته بود. از طرفی، پیش از رحلت رسول خدا، عده منافقان به نحو چشمگیری زیاد شده بود. پیامبر (ص) از آغاز رسالت تا زمان رحلتشان، بر اساس حکم الهی، در مجامع عمومی و محافل خصوصی اعلام می‌کرد که علی (ع) وزیر و خلیفه اوست. این تصمیم مسلّماً تحت تاثیر ملاحظات خانوادگی نبود، بلکه سابقه ایمان، سلحشوری، فداکاری و دانش علی (ع) بیانگر حقانیت این انتخاب الهی بود. به هر حال، سران قریش خواب به دست آوردن شکوه و جلالی را که خداوند به پیامبر(ص) عنایت کرده بود، می‌دیدند و برای رسیدن به این آرزو، هیچ فرصتی را از دست نمی‌دادند.
در حقیقت، رقابتهای طایفه‌ای و قبیله‌ای عرب، در دوران حیات پیامبر(ص) کاملاً نابود نشد. مهاجرین و انصار با یکدیگر برادر محسوب می‌شدند، اما همزمان با رحلت پیامبر (ص)، انصار از مهاجرین جدا شدند. قریش با بی میلی تمام، پیامبری حضرت محمد (ص) را پذیرفته بود. از طرفی، پیش از رحلت رسول خدا، عده منافقان به نحو چشمگیری زیاد شده بود. پیامبر (ص) از آغاز رسالت تا زمان رحلتشان، بر اساس حکم الهی، در مجامع عمومی و محافل خصوصی اعلام می‌کرد که علی (ع) وزیر و خلیفه اوست. این تصمیم مسلّماً تحت تاثیر ملاحظات خانوادگی نبود، بلکه سابقه ایمان، سلحشوری، فداکاری و دانش علی (ع) بیانگر حقانیت این انتخاب الهی بود. به هر حال، سران قریش خواب به دست آوردن شکوه و جلالی را که خداوند به پیامبر(ص) عنایت کرده بود، می‌دیدند و برای رسیدن به این آرزو، هیچ فرصتی را از دست نمی‌دادند.
عمربن خطاب، با تمسک به این تئوری که کتاب خدا به تنهایی آنها را کفایت می‌کند، از وصیت کتبی رسول خدا جلوگیری کرد. کوشش انصار برای جلوگیری از کار عمر و حامیانش در انتخاب جانشین پیامبر(ص) به نتیجه نرسید. حرکت‌های زیرکانه ابوبکر وعمر، زیرپای انصار را که به علت حسادتهای قبیله‌ای میانشان شکاف وجود داشت، خالی کرد. ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح، با تکیه بر اینکه امامت حق ذاتی و لاینفک قریش است، برنده جنگ شدند و بنی‌هاشم از حق خود محروم ماندند. انبوه جمعیت در مسجد مدینه به این عمل انجام شده تن در دادند. اما در عین حال، بنی‌هاشم و گروهی دیگر از اصحاب برجسته پیامبر (ص)، دست از مخالفت و مقاومت نکشیدند.
عمربن خطاب، با تمسک به این تئوری که کتاب خدا به تنهایی آنها را کفایت می‌کند، از وصیت کتبی رسول خدا جلوگیری کرد. کوشش انصار برای جلوگیری از کار عمر و حامیانش در انتخاب جانشین پیامبر(ص) به نتیجه نرسید. حرکت‌های زیرکانه ابوبکر وعمر، زیرپای انصار را که به علت حسادتهای قبیله‌ای میانشان شکاف وجود داشت، خالی کرد. ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح، با تکیه بر اینکه امامت حق ذاتی و لاینفک قریش است، برنده جنگ شدند و بنی‌هاشم از حق خود محروم ماندند. انبوه جمعیت در مسجد مدینه به این عمل انجام شده تن در دادند. اما در عین حال، بنی‌هاشم و گروهی دیگر از اصحاب برجسته پیامبر (ص)، دست از مخالفت و مقاومت نکشیدند.
برتری سیاسی قریش، حمایت از حضرت علی (ع) را مشکل می‌ساخت. علائق سیاسی جامعه، روابط معنوی و دینی را تحت الشعاع خود قرار داده بود. معاویه بنیانگذار سلسله امویها، رسم سب و لعن حضرت علی (ع) و اهل بیت (ع) را در مجامع عمومی بنیان نهاد. علمای درباری، قرآن و سنت را با استناد به گفته‌های اصحاب پیامبر (ص) که از قدرت و مقام در دولت‌های پیشین برخوردار بودند، تفسیر می‌کردند، آنها توجه چندانی به اهل بیت (ع) نداشتند و حتی مصوبات سیاسی و مقررات اداری به بدنه سیاسی اسلام پیوند داده می‌شد. از آن به بعد بود که حزب حاکم و پیروانشان، « اهل سنت» و « جماعت» و یا « سنی» نامیده شدند.
برتری سیاسی قریش، حمایت از حضرت علی (ع) را مشکل می‌ساخت. علائق سیاسی جامعه، روابط معنوی و دینی را تحت الشعاع خود قرار داده بود. معاویه بنیانگذار سلسله امویها، رسم سب و لعن حضرت علی (ع) و اهل بیت (ع) را در مجامع عمومی بنیان نهاد. علمای درباری، قرآن و سنت را با استناد به گفته‌های اصحاب پیامبر (ص) که از قدرت و مقام در دولت‌های پیشین برخوردار بودند، تفسیر می‌کردند، آنها توجه چندانی به اهل بیت (ع) نداشتند و حتی مصوبات سیاسی و مقررات اداری به بدنه سیاسی اسلام پیوند داده می‌شد. از آن به بعد بود که حزب حاکم و پیروانشان، « اهل سنت» و « جماعت» و یا « سنی» نامیده شدند.
عده اندکی از اصحاب رسول خدا در دوران حیات آن حضرت از حضرت علی (ع) الهام می‌گرفتند. این عده به عنوان شیعیان علی (ع) مشهور بودند و امامت را یک منصب سیاسی نمى‌دانستند، بلکه آن را ادامه ماموریت پیامبر (ص) تفسیر می‌کردند. هر چند که به امام وحی نمی‌شود، اما او حجت خداست و جهان، هیچ گاه بدون حجت نمی ماند، و لذا وجود امام – حاضر یا غایب – ضروری است. به عقیده آنان، آیات قرآن به روشنی، ولایت وامامت حضرت علی (ع) و استمرار آن را در نسل بلا وسطه او خاطر نشان کرده است.
عده اندکی از اصحاب رسول خدا در دوران حیات آن حضرت از حضرت علی (ع) الهام می‌گرفتند. این عده به عنوان شیعیان علی (ع) مشهور بودند و امامت را یک منصب سیاسی نمی‌دانستند، بلکه آن را ادامه ماموریت پیامبر (ص) تفسیر می‌کردند. هر چند که به امام وحی نمی‌شود، اما او حجت خداست و جهان، هیچ گاه بدون حجت نمی ماند، و لذا وجود امام – حاضر یا غایب – ضروری است. به عقیده آنان، آیات قرآن به روشنی، ولایت وامامت حضرت علی (ع) و استمرار آن را در نسل بلا وسطه او خاطر نشان کرده است.
واقعیات غیر قابل انکار از حضرت علی و یازده جانشین او، مؤید حقانیت اعتقادات شیعه است. لیکن بعضی از شیفتگان حضرت علی(ع) و ائمه(ع) آن چنان مجذوب شخصیت حضرت علی(ع) بودند که در مورد فضایل او راه افراط را پیمودند، به حدی که برخی از آنها به « غلات» شهرت پیدا کردند. سخنان غلات درباره علی (ع) و ائمه، موجب برآشفتن ایشان شد و در نتیجه آنها را از خود راندند و ادعاهای افراطی آنان را انکار کردند. اما عقاید غلات کاملاً از میان نرفت، حتی برخی از علمای بر جسته اهل سنت همچون امام شافعی نیز درباره علی (ع) سخنان غلوآمیزی بیان داشته اند. علمای سرسخت سنی، مانند مخدوم الملک ملا عبدالله سلتان پوری، معتقدند که گوینده چنین سخنانی قائل به حلول است، اما ستایش کنندگان سنی مذهب حضرت علی (ع) دلسرد نشدند. گفتنی است که «جت»‌های «سند» که اسلام آورده بودند، معتقد شدند که حضرت علی(ع) تجسم خداست.
واقعیات غیر قابل انکار از حضرت علی و یازده جانشین او، مؤید حقانیت اعتقادات شیعه است. لیکن بعضی از شیفتگان حضرت علی(ع) و ائمه(ع) آن چنان مجذوب شخصیت حضرت علی(ع) بودند که در مورد فضایل او راه افراط را پیمودند، به حدی که برخی از آنها به « غلات» شهرت پیدا کردند. سخنان غلات درباره علی (ع) و ائمه، موجب برآشفتن ایشان شد و در نتیجه آنها را از خود راندند و ادعاهای افراطی آنان را انکار کردند. اما عقاید غلات کاملاً از میان نرفت، حتی برخی از علمای بر جسته اهل سنت همچون امام شافعی نیز درباره علی (ع) سخنان غلوآمیزی بیان داشته اند. علمای سرسخت سنی، مانند مخدوم الملک ملا عبدالله سلتان پوری، معتقدند که گوینده چنین سخنانی قائل به حلول است، اما ستایش کنندگان سنی مذهب حضرت علی (ع) دلسرد نشدند. گفتنی است که «جت»‌های «سند» که اسلام آورده بودند، معتقد شدند که حضرت علی(ع) تجسم خداست.
علی (ع) زندگی آرام و ساکتی را در سراسر دوران حکومت خلفا سپری کرد. ایشان ایده ابوسفیان را که پیشنهاد اقدام نظامی علیه ابوبکر را می‌داد، قبول نکرد. هر چند حضرت امیر(ع) همیشه برای خواستهای برحقش پافشاری می‌کرد، هرگز دست به اقدام نظامی نزد. کوشش برخی از نویسنده گان سنی مذهب این است که اثبات کنند حضرت علی(ع) به طور جدی و فعالانه با خلفا همکاری می‌کرد. اما مدارک آنها این نظریه را تایید نمی‌کند، بلکه از آن مدارک چنین به نظر می‌رسد که حضرت علی(ع) هیچ تردیدی برای جنگ بابی عدالتی از خود نشان نداد. ابوبکر و عمر به خاطر منافع سیاسی خود، مشاورت‌ها و قضاوت‌های حضرت علی(ع) را محترم می‌شمردند، اما عثمان آن را نیز نادیده گرفت.
علی (ع) زندگی آرام و ساکتی را در سراسر دوران حکومت خلفا سپری کرد. ایشان ایده ابوسفیان را که پیشنهاد اقدام نظامی علیه ابوبکر را می‌داد، قبول نکرد. هر چند حضرت امیر(ع) همیشه برای خواستهای برحقش پافشاری می‌کرد، هرگز دست به اقدام نظامی نزد. کوشش برخی از نویسنده گان سنی مذهب این است که اثبات کنند حضرت علی(ع) به طور جدی و فعالانه با خلفا همکاری می‌کرد. اما مدارک آنها این نظریه را تایید نمی‌کند، بلکه از آن مدارک چنین به نظر می‌رسد که حضرت علی(ع) هیچ تردیدی برای جنگ بابی عدالتی از خود نشان نداد. ابوبکر و عمر به خاطر منافع سیاسی خود، مشاورت‌ها و قضاوت‌های حضرت علی(ع) را محترم می‌شمردند، اما عثمان آن را نیز نادیده گرفت.
خط ۱۴۱: خط ۱۴۱:
هرچند انقلاب اسلامی معاصر ایران، فقط برای صهیونیسم و استعمارگران غربی و حامیان عربی آنها تهدید مهمی است، متعصبان علمای سنی هم، خشمگینانه با تشیع مخالفت می‌ورزند. آنان به منظور مبارزه با اتحاد مسلمانان که خواسته انقلاب ایران است، نه تنها شیخ نشینها و حکومتهای سلطنتی و مرتجع عرب را حمایت می‌کنند، بلکه با امپریالیسم غرب نیز همدل و همصدا شده‌اند. آنها عقاید شیعه را بخصوص در مسأله امامت و غیبت امام دوازدهم، آماج حمله‌های خود قرار داده‌اند.  
هرچند انقلاب اسلامی معاصر ایران، فقط برای صهیونیسم و استعمارگران غربی و حامیان عربی آنها تهدید مهمی است، متعصبان علمای سنی هم، خشمگینانه با تشیع مخالفت می‌ورزند. آنان به منظور مبارزه با اتحاد مسلمانان که خواسته انقلاب ایران است، نه تنها شیخ نشینها و حکومتهای سلطنتی و مرتجع عرب را حمایت می‌کنند، بلکه با امپریالیسم غرب نیز همدل و همصدا شده‌اند. آنها عقاید شیعه را بخصوص در مسأله امامت و غیبت امام دوازدهم، آماج حمله‌های خود قرار داده‌اند.  
امامت جزو ارکان مذهب اهل سنت نیست، اما متکلمین آنها در هزاران اثر مستند، درباره این مسئله بحث کرده‌اند و نوشته‌های متعددی نیز در‌این‌باره وجود دارد. دشمنان هندی مخالف با روابط دوستانه اهل تشیع و تسنن، سخت خودشان را مشغول حمله به اعتقادات شیعه کرده‌اند. در مسیر این سنت سوء، مولانا محمد منظور نعمانی و مولانا شید ابوالحسن علی ندوی، دو کتاب به زبان اردو چاپ و منتشر کرده‌اند. آنان تاکید می‌کنند که اهل سنت به راحتی می‌توانند اعتقادات غیر اسلامی را تحمل و هضم کنند، اما تحمل عقاید شیعه برای مذهب تسنن نابود کننده و مخرب است. مولانا محمد منظور نعمانی از ما می‌خواهد که بپذیریم، علمای اهل سنت در گذشته و حال از عقاید شیعه بی اطلاع بوده‌اند. او می‌گوید:
امامت جزو ارکان مذهب اهل سنت نیست، اما متکلمین آنها در هزاران اثر مستند، درباره این مسئله بحث کرده‌اند و نوشته‌های متعددی نیز در‌این‌باره وجود دارد. دشمنان هندی مخالف با روابط دوستانه اهل تشیع و تسنن، سخت خودشان را مشغول حمله به اعتقادات شیعه کرده‌اند. در مسیر این سنت سوء، مولانا محمد منظور نعمانی و مولانا شید ابوالحسن علی ندوی، دو کتاب به زبان اردو چاپ و منتشر کرده‌اند. آنان تاکید می‌کنند که اهل سنت به راحتی می‌توانند اعتقادات غیر اسلامی را تحمل و هضم کنند، اما تحمل عقاید شیعه برای مذهب تسنن نابود کننده و مخرب است. مولانا محمد منظور نعمانی از ما می‌خواهد که بپذیریم، علمای اهل سنت در گذشته و حال از عقاید شیعه بی اطلاع بوده‌اند. او می‌گوید:
مثلاً من به عنوان یک فرد، نه در دوره تحصیل و نه در دوران تدریس از شیعه چیزی بیش از یک انسان معمولی و عادی نمى‌دانستم، تا اینکه به طور اتفاقی، کتاب‌هایی از چند عالم سنی که مذهب شیعه را بررسی کرده بودند، مطالعه کردم. به ویژه می‌توانم از کتاب مولانا قاضی احتشام الدین مراد آبادی به عنوان اولین کتابی که در این موضوع خواندم، نام ببرم. همچنین بعضی از کتاب‌های مولانا عبدالشکور لکنهویی را درباره این موضوع مطالعه کردم و بعداً این احساس به من دست داد که دانش کافی درباره مذهب شیعه را فراگرفته ام و اطلاع کاملی به دست آورده ام. هنگامی که از تبلیغات فراوانی که علیه انقلاب ایران می‌شد و توطئه‌ای که داشت افکار مردم را منحرف می‌کرد، با خبر شدم، وظیفه دینی خود دانستم که در‌این‌باره چیزی بنویسم و برای رسیدن به این هدف، ضروری دانستم که از طریق مطالعه کتاب‌های اصلی و مستند شیعه و نیز نوشته‌های شخص آقای (امام) خمینی (ره)، آگاهی کافی درباره مذهب تشیع کسب کنم. با اینکه من متجاوز از هشتاد سال سن دارم و دچار ضعف و ناتوانی و بیماریهای متعدد هستم و تلاش مستمر و جدی برای من آسان نیست، علی رغم همه این مشکلات، هزاران صفحه از چنین کتاب‌هایی را در طول یک سال مطالعه کردم.  
مثلاً من به عنوان یک فرد، نه در دوره تحصیل و نه در دوران تدریس از شیعه چیزی بیش از یک انسان معمولی و عادی نمی‌دانستم، تا اینکه به طور اتفاقی، کتاب‌هایی از چند عالم سنی که مذهب شیعه را بررسی کرده بودند، مطالعه کردم. به ویژه می‌توانم از کتاب مولانا قاضی احتشام الدین مراد آبادی به عنوان اولین کتابی که در این موضوع خواندم، نام ببرم. همچنین بعضی از کتاب‌های مولانا عبدالشکور لکنهویی را درباره این موضوع مطالعه کردم و بعداً این احساس به من دست داد که دانش کافی درباره مذهب شیعه را فراگرفته ام و اطلاع کاملی به دست آورده ام. هنگامی که از تبلیغات فراوانی که علیه انقلاب ایران می‌شد و توطئه‌ای که داشت افکار مردم را منحرف می‌کرد، با خبر شدم، وظیفه دینی خود دانستم که در‌این‌باره چیزی بنویسم و برای رسیدن به این هدف، ضروری دانستم که از طریق مطالعه کتاب‌های اصلی و مستند شیعه و نیز نوشته‌های شخص آقای (امام) خمینی (ره)، آگاهی کافی درباره مذهب تشیع کسب کنم. با اینکه من متجاوز از هشتاد سال سن دارم و دچار ضعف و ناتوانی و بیماریهای متعدد هستم و تلاش مستمر و جدی برای من آسان نیست، علی رغم همه این مشکلات، هزاران صفحه از چنین کتاب‌هایی را در طول یک سال مطالعه کردم.  
مولانا یکی از اعضای کمیته دائمی «رابطة العالم الاسلامی» (مجمع جهانی اسلامی) و عضو بسیاری از مؤسسات متعصب اهل تسنن با گرایش وهابی است. از اعترافات مولانا نعمانی چنین برمی‌آید که بسیاری از نویسندگان کتاب‌های جدلی اهل سنت در قرن هفدهم و هجدهم هندوستان، همچون مجدد و شاه ولی الله، کتاب‌های اصلی حدیث شیعه مانند اصول کافی را مطالعه نکرده‌اند. این مولانای فرتوت و مریض، در طول دوازده سال دریافت اعجازآمیزی از شیعه به دست آورد! وی در حقیقت نتوانست کاری بیش از تورق صفحات کتاب فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الرباب، نوشته نوری طبرسی (متوفی 1320ق/1902م)، و کتاب کشف الا سرار و حکومت الهی (ولایت فقیه) امام خمینی را انجام دهد. همچنین به نظر می‌رسد که او صرفاً فقره‌هایی از اصول کافی را که کراراً در آثار جدلی اهل سنت نقل شده، مطالعه کرده باشد. کتاب‌های جدلی مولانا عبدالشکور به زبان اردو، منابع اصلی او را تشکیل می‌دادند.
مولانا یکی از اعضای کمیته دائمی «رابطة العالم الاسلامی» (مجمع جهانی اسلامی) و عضو بسیاری از مؤسسات متعصب اهل تسنن با گرایش وهابی است. از اعترافات مولانا نعمانی چنین برمی‌آید که بسیاری از نویسندگان کتاب‌های جدلی اهل سنت در قرن هفدهم و هجدهم هندوستان، همچون مجدد و شاه ولی الله، کتاب‌های اصلی حدیث شیعه مانند اصول کافی را مطالعه نکرده‌اند. این مولانای فرتوت و مریض، در طول دوازده سال دریافت اعجازآمیزی از شیعه به دست آورد! وی در حقیقت نتوانست کاری بیش از تورق صفحات کتاب فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الرباب، نوشته نوری طبرسی (متوفی 1320ق/1902م)، و کتاب کشف الا سرار و حکومت الهی (ولایت فقیه) امام خمینی را انجام دهد. همچنین به نظر می‌رسد که او صرفاً فقره‌هایی از اصول کافی را که کراراً در آثار جدلی اهل سنت نقل شده، مطالعه کرده باشد. کتاب‌های جدلی مولانا عبدالشکور به زبان اردو، منابع اصلی او را تشکیل می‌دادند.
مقدمه کتاب به قلم مولانا سید ابوالحسن علی ندوی است. وی تقریظ زیر را در مورد مولانا نعمانی نوشته است:
مقدمه کتاب به قلم مولانا سید ابوالحسن علی ندوی است. وی تقریظ زیر را در مورد مولانا نعمانی نوشته است:
خط ۱۵۲: خط ۱۵۲:
این تقیه و اختفای کتاب‌های شیعه نبود که سنی‌ها را از آثار شیعه بی خبر نگه داشت، بلکه آنان عمدتاً به این خاطر آنها را از نظر دور داشتند که ممکن بود یک بررسی مقایسه‌ای و تحقیقی از تفسیر، حدیث، فقه و تاریخ، چشم انداز وافق فکری اهل سنت را توسعه دهد و اساس داستانهای خیالی را که آنها نقل و شرح کرده‌اند، فروریزد. از همه اینها گذشته، وقتی که شخصی چون مولانا نعمانی توانست کتاب‌های شیعی را از یک مرکز سنی واقع در لکنهو به دست آورد، چرا دیگران نتوانستند؟ مولانا ندوی می‌خواهد خوانند گانش را متقاعد کند که کتابخانه‌های شیعی اثناعشری از خدمات ماندگار و جاودانه‌ای که در کتابخانه‌های عمومی اسلامی وجود داشت، تهی بوده است.
این تقیه و اختفای کتاب‌های شیعه نبود که سنی‌ها را از آثار شیعه بی خبر نگه داشت، بلکه آنان عمدتاً به این خاطر آنها را از نظر دور داشتند که ممکن بود یک بررسی مقایسه‌ای و تحقیقی از تفسیر، حدیث، فقه و تاریخ، چشم انداز وافق فکری اهل سنت را توسعه دهد و اساس داستانهای خیالی را که آنها نقل و شرح کرده‌اند، فروریزد. از همه اینها گذشته، وقتی که شخصی چون مولانا نعمانی توانست کتاب‌های شیعی را از یک مرکز سنی واقع در لکنهو به دست آورد، چرا دیگران نتوانستند؟ مولانا ندوی می‌خواهد خوانند گانش را متقاعد کند که کتابخانه‌های شیعی اثناعشری از خدمات ماندگار و جاودانه‌ای که در کتابخانه‌های عمومی اسلامی وجود داشت، تهی بوده است.
شاید مولانا کتابخانه‌های حوزه‌های قم یا مشهد را ندیده و یا اگر هم دیده، توجه چندانی به آنها نکرده است. تعداد کتب علوم قرآنی هیچ کتابخانه‌ای غیر از کتابخانه دانشگاه الازهر قاهره به عدد کتاب‌های علوم قرآن در کتابخانه‌های مذکور نمی‌رسد. به هیچ وجه موجودی کتابخانه‌های مسعودی و خود ندوه و کتابخانه‌های دئوبند نمی‌تواند در موضوع علوم قرآنی، با انبوه کتاب‌های کتابخانه‌های قم و مشهد برابری کند. باید از مولانا ندوی درباره کتابفروشیهای ایران و نشریات آنها سؤال کرد. آیا در ایران قدیم و یا معاصر اصلاً کتاب خرید و فروش نمی شده و نمی‌شود؟ چرا مولانا که رئیس یک آکادمی سنی پیشرفته در لکنهو می‌باشد، کتب شیعی مورد انتقاد مثل اصول کافی و دیگر آثار اصلی شیعه را برای استفاده محققان سنی فراهم نکرد؟ شاید اگر این کتاب‌ها فراهم شده بود، مطالعات و بررسیهای مولانا درسن پیری بسیار آسان تر می‌شد و حداقل در حق وی به همان اندازه که در حق فرزند مولانا عبدالشکور، مولانا عبدالعالم فروغی دعا می‌شود، دعا می‌کردند.
شاید مولانا کتابخانه‌های حوزه‌های قم یا مشهد را ندیده و یا اگر هم دیده، توجه چندانی به آنها نکرده است. تعداد کتب علوم قرآنی هیچ کتابخانه‌ای غیر از کتابخانه دانشگاه الازهر قاهره به عدد کتاب‌های علوم قرآن در کتابخانه‌های مذکور نمی‌رسد. به هیچ وجه موجودی کتابخانه‌های مسعودی و خود ندوه و کتابخانه‌های دئوبند نمی‌تواند در موضوع علوم قرآنی، با انبوه کتاب‌های کتابخانه‌های قم و مشهد برابری کند. باید از مولانا ندوی درباره کتابفروشیهای ایران و نشریات آنها سؤال کرد. آیا در ایران قدیم و یا معاصر اصلاً کتاب خرید و فروش نمی شده و نمی‌شود؟ چرا مولانا که رئیس یک آکادمی سنی پیشرفته در لکنهو می‌باشد، کتب شیعی مورد انتقاد مثل اصول کافی و دیگر آثار اصلی شیعه را برای استفاده محققان سنی فراهم نکرد؟ شاید اگر این کتاب‌ها فراهم شده بود، مطالعات و بررسیهای مولانا درسن پیری بسیار آسان تر می‌شد و حداقل در حق وی به همان اندازه که در حق فرزند مولانا عبدالشکور، مولانا عبدالعالم فروغی دعا می‌شود، دعا می‌کردند.
شیعیانی که در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی در هندوستان سکنا گزیدند، کوششهای فراوانی در جهت ایجاد تفاهم میان دو فرقه انجام دادند. آنها در پیشبرد مذهب اهل بیت(ع) در میان سنی‌ها موفق شدند، اما تعداد روبه رشد تفضیلیه‌ها یا سنی‌هایی که حضرت علی(ع) را برتر از سه خلیفه اول مى‌دانستند، موجب شد کسانی همچون مجدد الف ثانی احساس خطر کنند و حتی برقراری روابط اجتماعی با شیعیان را ممنوع سازند.
شیعیانی که در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی در هندوستان سکنا گزیدند، کوششهای فراوانی در جهت ایجاد تفاهم میان دو فرقه انجام دادند. آنها در پیشبرد مذهب اهل بیت(ع) در میان سنی‌ها موفق شدند، اما تعداد روبه رشد تفضیلیه‌ها یا سنی‌هایی که حضرت علی(ع) را برتر از سه خلیفه اول می‌دانستند، موجب شد کسانی همچون مجدد الف ثانی احساس خطر کنند و حتی برقراری روابط اجتماعی با شیعیان را ممنوع سازند.
به هر حال، مصالح سیاسی و اقتصادی حکومت مغول کوشش‌های اورا خنثا کرد. جانشینان او نیز توانستند حتی در حکومت اورنگ زیب، که مطالعه یاد داشت‌های مجدد را ممنوع کرده بود، احساسات عامه را در مقابل شیعیان برانگیزند. متفکرین شیعه نه تنها قرن‌ها نقش مهمی در تقویت دولت‌های شیعی دکن ایفا کردند، بلکه موجب شدند از آغاز حکومت اکبر شاه تا پایان حکومت مغول، تمام دولت‌ها به آنها احساس نیاز کنند. آنها در قرن شانز دهم میلادی، طرح تحقیقات فلسفی و علمی را در شمال هندوستان پایه ریزی کردند و از همین راه، تاثیر عمیقی حتی بر افکار دیگر فرق اسلامی گذاشتند. شهادت قاضی نورالله شوشتری به طور جدی موجب تضعیف شیعه شد، اما تفوق فکری و استعداد نظامی شیعه همچنان پابرجا بود. نفوذ آنها نسبت به تعدادشان بسیار بیشتر بود و منجر به رشد مداوم شیعه در بنگلادش شد.  
به هر حال، مصالح سیاسی و اقتصادی حکومت مغول کوشش‌های اورا خنثا کرد. جانشینان او نیز توانستند حتی در حکومت اورنگ زیب، که مطالعه یاد داشت‌های مجدد را ممنوع کرده بود، احساسات عامه را در مقابل شیعیان برانگیزند. متفکرین شیعه نه تنها قرن‌ها نقش مهمی در تقویت دولت‌های شیعی دکن ایفا کردند، بلکه موجب شدند از آغاز حکومت اکبر شاه تا پایان حکومت مغول، تمام دولت‌ها به آنها احساس نیاز کنند. آنها در قرن شانز دهم میلادی، طرح تحقیقات فلسفی و علمی را در شمال هندوستان پایه ریزی کردند و از همین راه، تاثیر عمیقی حتی بر افکار دیگر فرق اسلامی گذاشتند. شهادت قاضی نورالله شوشتری به طور جدی موجب تضعیف شیعه شد، اما تفوق فکری و استعداد نظامی شیعه همچنان پابرجا بود. نفوذ آنها نسبت به تعدادشان بسیار بیشتر بود و منجر به رشد مداوم شیعه در بنگلادش شد.  
=منابع=
=منابع=
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۱۰

ویرایش