شیخیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده: کلام ' به ' ')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''شیخیه‏''' گروهى از شیعه «امامیه» و از پیروان شیخ [[احمد احسایى|احمد احسایى]] از علماى بزرگ [[شیعه|شیعه]] در قرن سیزدهم اند. پیروان این فرقه مجموعا از مردم بصره، حله، کربلا، قطیف، بحرین و بعضی از شهرهای ایران بودند.
'''شیخیه‏''' گروهی از شیعه «امامیه» و از پیروان شیخ [[احمد احسایى|احمد احسایی]] از علمای بزرگ [[شیعه|شیعه]] در قرن سیزدهم‌اند. پیروان این فرقه مجموعا از مردم بصره، حله، کربلا، قطیف، بحرین و بعضی از شهرهای ایران بودند.


==بنیان فکری==
==بنیان فکری==
اساس این مذهب مبتنی بر ترکیب «تعبیرات فلسفی قدیم » متاثر از آثار [[سهروردی]] با اخبار آل محمد صلی الله علیه و آله است.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 269  با ویرایش و اصلاحات</ref> آموزه های ویژه بنیان‌گذار این فرقه، غیر از آن که مایه انشعاب داخلی فرقه شد زمینه ساز پیدایش دو فرقه منحرف «[[بابیه|بابیت]] » و «[[بهائیت]] » نیز گردید.
اساس این مذهب مبتنی بر ترکیب «تعبیرات فلسفی قدیم » متاثر از آثار [[سهروردی]] با اخبار آل محمد صلی الله علیه و آله است.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 269  با ویرایش و اصلاحات</ref> آموزه‌های ویژه بنیان‌گذار این فرقه، غیر از آن که مایه انشعاب داخلی فرقه شد زمینه‌ساز پیدایش دو فرقه منحرف «[[بابیه|بابیت]] » و «[[بهائیت]] » نیز گردید.


==شرح حال موسس==
==شرح حال موسس==
بنیان‌گذار فرقه شیخیه [[شیخ احمد احسایی]] پسر زین الدین احسائی از مردم [[احساء]] منطقه [[قطیف]] حوالی [[بحرین]] در ساحل [[عربستان]] بود که در سال ۱۱۶۶ هجری در خانواده‌ای سنی مذهب به دنیا آمد و در بیست سالگی مذهب [[شیعه دوازده امامی]] را برگزید. وی در شیعی‌گری متعصب و دارای ذوق فلسفی بود.این شخصیت، در آثار خود سهم قابل توجهی به مباحث مربوط به [[امامت]] داده است که نمونه آن را می‌توان در شرح [[زیارت جامعه کبیره]] مشاهده کرد. محور اندیشه وی در این زمینه، توجه خاصی است که وی به جنبه‌های تکوینی مقامِ امام نشان داده است. از جمله در بازگوکردن این عقیده که [[پیامبراسلام]] (ص) و امامان(ع) برترین مخلوقات خداوند و واسطه فیض اند، آنان را علت های چهار گانه کائنات؛ یعنی علت‌های فاعلی، مادی، صوری و غایی معرفی می‌کند. احسایی به استناد مضامین روایی کمال هر یک از چهار جنبه علیت را در وجود پیامبر و امامان جستجو می کند و نتیجه می‌گیرد که آنان علل اربعه کائنات هستند. <ref>احسائی، شرح زیارت جامعه، ج۳، ص۶۵.</ref>
بنیان‌گذار فرقه شیخیه [[شیخ احمد احسایی]] پسر زین‌الدین احسائی از مردم [[احساء]] منطقه [[قطیف]] حوالی [[بحرین]] در ساحل [[عربستان]] بود که در سال ۱۱۶۶ هجری در خانواده‌ای سنی مذهب به دنیا آمد و در بیست سالگی مذهب [[شیعه دوازده امامی]] را برگزید. وی در شیعی‌گری متعصب و دارای ذوق فلسفی بود. این شخصیت در آثار خود سهم قابل توجهی به مباحث مربوط به [[امامت]] داده است که نمونه آن را می‌توان در شرح [[زیارت جامعه کبیره]] مشاهده کرد. محور اندیشه وی در این زمینه توجه خاصی است که وی به جنبه‌های تکوینی مقامِ امام نشان داده است. از جمله در بازگوکردن این عقیده که [[پیامبراسلام]] (ص) و امامان(ع) برترین مخلوقات خداوند و واسطه فیض‌اند، آنان را علت‌های چهار‌گانه کائنات؛ یعنی علت‌های فاعلی، مادی، صوری و غایی معرفی می‌کند. احسایی به استناد مضامین روایی کمال هر‌یک از چهار جنبه علیت را در وجود پیامبر و امامان جستجو می‌کند و نتیجه می‌گیرد که آنان علل اربعه کائنات هستند. <ref>احسائی، شرح زیارت جامعه، ج۳، ص۶۵.</ref>


==اعتقادات موسس==
==اعتقادات موسس==
خط ۱۱: خط ۱۱:
۱. ائمه (‌علیهم‌السّلام) علل اربعه‌ عالم هستند.
۱. ائمه (‌علیهم‌السّلام) علل اربعه‌ عالم هستند.
<ref>مجله انتظار، شماره اول سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰</ref>. <ref>ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلام اسلامی، ص۳۲۹–۳۳۵.</ref>
<ref>مجله انتظار، شماره اول سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰</ref>. <ref>ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلام اسلامی، ص۳۲۹–۳۳۵.</ref>
۲.[[اصول دین]] عبارتند از شناخت خدا، شناخت پیامبران، شناخت امامان و شناخت رکن چهارم که شیوخ و بزرگان شیخیه می‌باشند. <ref>تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلما، ص۴۳.</ref>بر همین اساس، از مختصات او نفی عدل به عنوان اصلی از اصول دین و اعتقاد به رکن رابع می باشد.
۲.[[اصول دین]] عبارتند از شناخت خدا، شناخت پیامبران، شناخت امامان و شناخت رکن چهارم که شیوخ و بزرگان شیخیه می‌باشند. <ref>تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلما، ص۴۳.</ref>بر همین اساس، از مختصات او نفی عدل به عنوان اصلی از اصول دین و اعتقاد به رکن رابع می‌باشد.
۳. قرآن کلام پیامبر صلوات الله علیه می باشد.<ref>مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.</ref>
۳. قرآن کلام پیامبر صلوات الله علیه می‌باشد.<ref>مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.</ref>
۴. خدا و پیامبران علیهم السلام یکی هستند. <ref>مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.</ref>
۴. خدا و پیامبران علیهم السلام یکی هستند. <ref>مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.</ref>
۵.امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به دلیل ترس به عالم هور قلیایی رفته است. عالمی که غیر از عالم مادی است.<ref>مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.</ref>
۵.امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به دلیل ترس به عالم هورقلیایی رفته است. عالمی که غیر از عالم مادی است.<ref>مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.</ref>
6. تفاوت اعتقادی فرقه شیخیه با سایر [[شیعیان]] در این است که شیعیان می‌گویندامام دوازدهم در قالب جسمانی زنده است، ولی شیخی‌ها می‌گویند امام دوازدهم در قالب روحانی زنده است.<ref>مدرسی چهاردهی، مرتضی، شیخیگری، بابیگری، ص۴۱.</ref>
6. تفاوت اعتقادی فرقه شیخیه با سایر [[شیعیان]] در این است که شیعیان می‌گویند امام دوازدهم در قالب جسمانی زنده است، ولی شیخی‌ها می‌گویند امام دوازدهم در قالب روحانی زنده است.<ref>مدرسی چهاردهی، مرتضی، شیخیگری، بابیگری، ص۴۱.</ref>
۶. معتقد بود که همواره کسی به عنوان انسان کامل در میان شیعیان حضور دارد که در سمت نیابت خاصه امام زمان امور مسلمین را بر عهده داشته باشد و شیخ احمد احسایی خود را صاحب این مقام مى‌دانست. <ref> مدرسی چهاردهی مرتضی، شیخیگری، بابیگری، ص۷۳–۷۵.</ref>
۶. معتقد بود که همواره کسی به عنوان انسان کامل در میان شیعیان حضور دارد که در سمت نیابت خاصه امام زمان امور مسلمین را بر عهده داشته باشد و شیخ احمد احسایی خود را صاحب این مقام می‌دانست. <ref> مدرسی چهاردهی مرتضی، شیخیگری، بابیگری، ص۷۳–۷۵.</ref>


==اعتقادات فرقه شیخیه==
==اعتقادات فرقه شیخیه==
شیخیه اصول دین را منحصر در چهار اصل: [[توحید|توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و رکن رابع مى ‏دانند. به عقیده ایشان، رکن چهارم دین شناختن شیعه کامل است که همان مبلّغ و ناطق اوّل باشد و او واسطه در بین شیعیان و امام غایب است و احکام را بلاواسطه از امام مى‏ گیرد و به دیگران مى‏ رساند.ولى مشایخ شیخیه با غیر این ها مى ‏گویند: مقصود از رکن رابع تولّى و تبرّى است یعنى دوست داشتن [[ائمه معصومین|ائمه معصومین]] (ع) و دورى جستن از دشمنان‏ ایشان است. درباره [[معاد]] و [[عدل]] می‌گویند که اعتقاد به این دو اصل لغو و غیر محتاج الیه است، چون اعتقاد به خدا و رسول، ضرورتا مستلزم اعتقاد به [[قرآن]] و ما فى الکتاب و از جمله [[عدل]] و [[معاد]] است. عدل یکى از صفات ثبوتى خداوند است، اگر ما آن را بپذیریم، چرا سایر صفات «ثبوتیه» از قبیل علم، قدرت، حکمت و غیره را به عنوان اصول دین نپذیریم.اصل رکن رابع را [[حاج محمد کریم خان کرمانى|حاج محمد کریم خان کرمانى]] بنا نهاده است و [[شیخیه آذربایجان|شیخیه آذربایجان]] به این اصل اعتقاد ندارند بدان جهت [[شیخیه کرمان|شیخیه کرمان]] را که پیرو حاج محمد کریم خان هستند «رکنیه» نیز خوانند.شیخیه معتقدند که [[معاد جسمانى]] وجود ندارد و بعد از انحلال جسم، عنصرى که باقى مى ‏ماند، جسم لطیفى است که به اصطلاح ایشان، جسم هورقلیایى است.هورقلیا که ظاهرا کلمه سریانى است، همان قالب مثالى مى ‏باشد که اصطلاحات فلسفى شیخ احمد احسایى است.
شیخیه اصول دین را منحصر در چهار اصل: [[توحید|توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و رکن رابع می‌‏دانند. به عقیده ایشان، رکن چهارم دین شناختن شیعه کامل است که همان مبلّغ و ناطق اوّل باشد و او واسطه در بین شیعیان و امام غایب است و احکام را بلاواسطه از امام می‏ گیرد و به دیگران می‏ رساند.ولی مشایخ شیخیه با غیر این‌ها می‌‏گویند: مقصود از رکن رابع تولّی و تبرّی است یعنی دوست داشتن [[ائمه معصومین|ائمه معصومین]] (ع) و دوری جستن از دشمنان‏ ایشان است. درباره [[معاد]] و [[عدل]] می‌گویند که اعتقاد به این دو اصل لغو و غیر محتاج الیه است، چون اعتقاد به خدا و رسول، ضرورتا مستلزم اعتقاد به [[قرآن]] و ما فی الکتاب و از جمله [[عدل]] و [[معاد]] است. عدل یکی از صفات ثبوتی خداوند است، اگر ما آن را بپذیریم، چرا سایر صفات «ثبوتیه» از قبیل علم، قدرت، حکمت و غیره را به عنوان اصول دین نپذیریم. اصل رکن رابع را [[حاج محمد کریم خان کرمانى|حاج محمد کریم خان کرمانی]] بنا نهاده است و [[شیخیه آذربایجان|شیخیه آذربایجان]] به این اصل اعتقاد ندارند بدان جهت [[شیخیه کرمان|شیخیه کرمان]] را که پیرو حاج محمد کریم خان هستند «رکنیه» نیز خوانند. شیخیه معتقدند که [[معاد جسمانى|معاد جسمانی]] وجود ندارد و بعد از انحلال جسم، عنصری که باقی می‌‏ماند، جسم لطیفی است که به اصطلاح ایشان، جسم هورقلیایی است. هورقلیا که ظاهرا کلمه سریانی است، همان قالب مثالی می‌‏باشد که اصطلاحات فلسفی شیخ احمد احسایی است.
همچنین معتقد ند که آدم دارای دو جسم است، یکى مرکب از عناصر زمانى که به منزله اعراض جسم حقیقى است و آن مانند جامه‏ اى است که انسان آن را مى‏ پوشد و از تن بیرون مى ‏آورد و آن چه پس از مرگ مى ‏پوسد و از میان مى ‏رود همین جسم است. دیگر، سرشتى است که آدمى از آن آفریده شده و زمانى نیست و از عالم هورقلیا است و در گور او باقى خواهد ماند و آن چه آدمى در روز رستاخیز به هیأت آن زنده خواهد شد، همین جسم مثالى است و ثواب و عقاب اخروى مربوط به همین جسم مى ‏باشد. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 268  با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref>
همچنین معتقدند که آدم دارای دو جسم است، یکی مرکب از عناصر زمانی که به منزله اعراض جسم حقیقی است و آن مانند جامه‏‌ای است که انسان آن را می‏‌پوشد و از تن بیرون می‌‏آورد و آنچه پس از مرگ می‌‏پوسد و از میان می‌‏رود همین جسم است. دیگر، سرشتی است که آدمی از آن آفریده شده و زمانی نیست و از عالم هورقلیا است و در گور او باقی خواهد ماند و آن چه آدمی در روز رستاخیز به هیأت آن زنده خواهد شد، همین جسم مثالی است و ثواب و عقاب اخروی مربوط به همین جسم می‌‏باشد. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 268  با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref>


==مروجان مکتب شیخیه==
==مروجان مکتب شیخیه==


'''سید کاظم رشتی'''
'''سید‌کاظم رشتی'''


پس از شیخ احمد احسائى، شاگرد او [[سید کاظم رشتی]] (در گذشته در 1259 ه) و پس از وى حاج محمد کریم خان قاجار کرمانى جانشین او شد. اجداد سید کاظم از اشراف سادات حسینى [[مدینه|مدینه]] بودند و دو نسل بود که ایرانى شده بودند. جدّش سید احمد به علّت شیوع طاعون از مدینه گریخت و به رشت رفت.وى در اصطلاح شیخیه ملقب به «[[سید نبیل|سید نبیل]]» است. سید در جوانى به یزد رفت، و به شیخ احمد احسائى پیوست و سپس به [[کربلا]] رهسپار شد و تا پایان عمر در آن شهر به تدریس و ترویج مکتب شیخیه مشغول بود و بالغ بر یکصد و پنجاه جلد کتاب و رساله نوشت که غالبا رمز گونه و غیر مفهوم است. او در کربلا مورد توجه علماى عصر خود گردید. [[محمود آلوسى]] مفتى بغداد صاحب «مقامات آلوسیه» درباره سید کاظم می گوید که اگر سید در زمانى مى ‏زیست که ممکن بود نبى مرسل و پیغمبرى باشد، من اولین کسی بودم که به او ایمان می آوردم، زیرا شرایط لازم به اخلاق و علم کثیر و عمل به سجایاى معنوى در شخص او موجود بود. بعضى نوشته‏ اند نحیب پاشا حاکم عثمانى که در زمان سید مسئول قتل و غارت کربلا بود، سید را دعوت کرد تا از وى دیدن نماید و ظاهرا مراتب احترام را به جاى آورد، ولى به او قهوه‏ اى مسموم خوراند و سید در ذی حجه سال 1259 ه درگذشت و در جوار قبر [[امام حسین|امام حسین]] (ع) مدفون شد.مهم‌ترین کتاب سید کاظم «شرح القصیده» است که در شرح قصیده لامیه پاشا عبدالباقى افندى عمرى موصلى والى عراق در دوره عثمانى نوشته است.
پس از شیخ احمد احسائی، شاگرد او [[سید کاظم رشتی|سید‌کاظم رشتی]] (در گذشته در 1259 ه) و پس از وی حاج محمد کریم خان قاجار کرمانی جانشین او شد. اجداد سید‌کاظم از اشراف سادات حسینی [[مدینه|مدینه]] بودند و دو نسل بود که ایرانی شده بودند. جدّش سید احمد به علّت شیوع طاعون از مدینه گریخت و به رشت رفت. وی در اصطلاح شیخیه ملقب به «[[سید نبیل|سید نبیل]]» است. سید در جوانی به یزد رفت و به شیخ احمد احسائی پیوست و سپس به [[کربلا]] رهسپار شد و تا پایان عمر در آن شهر به تدریس و ترویج مکتب شیخیه مشغول بود و بالغ بر یکصد و پنجاه جلد کتاب و رساله نوشت که غالبا رمز گونه و غیر مفهوم است. او در کربلا مورد توجه علمای عصر خود گردید. [[محمود آلوسى|محمود آلوسی]] مفتی بغداد صاحب «مقامات آلوسیه» درباره سید‌کاظم می‌گوید که اگر سید در زمانی می‌‏زیست که ممکن بود نبی مرسل و پیغمبری باشد، من اولین کسی بودم که به او ایمان می‌آوردم، زیرا شرایط لازم به اخلاق و علم کثیر و عمل به سجایای معنوی در شخص او موجود بود. بعضی نوشته‏‌اند نحیب پاشا حاکم عثمانی که در زمان سید مسئول قتل و غارت کربلا بود، سید را دعوت کرد تا از وی دیدن نماید و ظاهرا مراتب احترام را به جای آورد، ولی به او قهوه‏‌ای مسموم خوراند و سید در ذی حجه سال 1259 ه درگذشت و در جوار قبر [[امام حسین|امام حسین]] (ع) مدفون شد. مهم‌ترین کتاب سید‌کاظم «شرح القصیده» است که در شرح قصیده لامیه پاشا عبدالباقی افندی عمری موصلی والی عراق در دوره عثمانی نوشته است.
سبب سرودن آن قصیده به مناسبت ارسال روپوش براى مرقد [[امام کاظم|امام موسى بن جعفر]] (ع) از طرف سلطان محمود خان ثانى پادشاه عثمانى مى‏ باشد. این روپوش، قطعه ای از پوشش هاى ضریح مطهر [[حضرت رسول (ص)]] بود که سلطان مذکور به عنوان تحفه براى ضریح حضرت موسى بن جعفر (ع) فرستاد.
سبب سرودن آن قصیده به مناسبت ارسال روپوش برای مرقد [[امام کاظم|امام موسی بن جعفر]] (ع) از طرف سلطان محمود خان ثانی پادشاه عثمانی می‏ باشد. این روپوش، قطعه‌ای از پوشش‌های ضریح مطهر [[حضرت رسول (ص)]] بود که سلطان مذکور به عنوان تحفه برای ضریح حضرت موسی بن جعفر (ع) فرستاد.


'''حاج محمد کریم خان قاجار'''
'''حاج محمد کریم خان قاجار'''


بعد از سید کاظم رشتى شاگرد او [[حاج محمد کریم خان قاجار|حاج محمد کریم خان قاجار]] (1225- 1288 ه) جانشین سید شد.
بعد از سید‌کاظم رشتی شاگرد او [[حاج محمد کریم خان قاجار|حاج محمد کریم خان قاجار]] (1225- 1288 ه) جانشین سید شد.
حاج محمد کریمخان از علمای بزرگ زمان خود و نیز مؤسس فرقه شیخیه کرمان بود که بالغ بر دویست و شصت کتاب و رساله تألیف کرد.
حاج محمد کریمخان از علمای بزرگ زمان خود و نیز مؤسس فرقه شیخیه کرمان بود که بالغ بر دویست و شصت کتاب و رساله تألیف کرد.
پدرش ظهیر الدوله چند سالى والى [[خراسان]] و کرمان بود و به شیخ احمد احسایى دست ارادت داد و فتحعلى شاه را به ملاقات با شیخ تشویق نمود.
پدرش ظهیر الدوله چند سالی والی [[خراسان]] و کرمان بود و به شیخ احمد احسایی دست ارادت داد و فتحعلی شاه را به ملاقات با شیخ تشویق نمود.
    
    
'''محمد خان قاجار'''  
'''محمد خان قاجار'''  
                      
                      
پس از حاج محمد کریم خان قاجار، فرزندش حاج محمد خان قاجار (1263- 1324 ه) رئیس فرقه شیخیه کرمان شد. او را از علماى بزرگ آن طایفه شمرده اند و تعداد کتاب و رساله هایی که او نگاشته است، به دویست و پنجاه جلد مى ‏رسد.شیخیه‏ گروهى از شیعه «امامیه» و از پیروان شیخ احمد احسایى از علماى بزرگ شیعه در قرن سیزدهم هستند.پیروان این فرقه مجموعا از مردم [[بصره]]، [[حله]]، [[کربلا]]، [[قطیف]]، [[بحرین]] و بعضی از شهرهای [[ایران]] بودند.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 268 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref>
پس از حاج محمد کریم خان قاجار، فرزندش حاج محمد خان قاجار (1263- 1324 ه) رئیس فرقه شیخیه کرمان شد. او را از علمای بزرگ آن طایفه شمرده‌اند و تعداد کتاب و رساله‌هایی که او نگاشته است، به دویست و پنجاه جلد می‌‏رسد. شیخیه‏ گروهی از شیعه «امامیه» و از پیروان شیخ احمد احسایی از علمای بزرگ شیعه در قرن سیزدهم هستند. پیروان این فرقه مجموعا از مردم [[بصره]]، [[حله]]، [[کربلا]]، [[قطیف]]، [[بحرین]] و بعضی از شهرهای [[ایران]] بودند.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 268 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref>


==تقسیم بندی شیخیه==
==تقسیم بندی شیخیه==
خط ۴۳: خط ۴۳:


'''شیخبه باقریه'''
'''شیخبه باقریه'''
«باقریه» پیروان [[محمد باقر خندق ‏آبادی]] که نخست نماینده حاج محمد کریم خان در همدان بود سپس ادعای استقلال کرد. این شخص بعدها معروف به میرزا محمد همدانى شد و او همان است که جنگ بین شیخى و بالاسرى را در همدان به راه انداخت.
«باقریه» پیروان [[محمد باقر خندق ‏آبادی]] که نخست نماینده حاج محمد کریم خان در همدان بود سپس ادعای استقلال کرد. این شخص بعدها معروف به میرزا محمد همدانی شد و او همان است که جنگ بین شیخی و بالاسری را در همدان به راه انداخت.
میرزا محمد باقر داراى تألیفات بسیارى است. وى از کرمان با میرزا ابو تراب از مجتهدان شیخیه از طایفه نفیسیه کرمان و عده ‏اى دیگر مهاجرت کردند و در نائین، [[اصفهان]]، جندق، بیابانک و همدان طرفدارانى داشتند و سرانجام فرقه [[شیخیه «باقریه|شیخیه «باقریه]]» را در همدان تشکیل دادند.
میرزا محمد باقر دارای تألیفات بسیاری است. وی از کرمان با میرزا ابو‌تراب از مجتهدان شیخیه از طایفه نفیسیه کرمان و عده ‏ای دیگر مهاجرت کردند و در نائین، [[اصفهان]]، جندق، بیابانک و همدان طرفدارانی داشتند و سرانجام فرقه [[شیخیه «باقریه|شیخیه «باقریه]]» را در همدان تشکیل دادند.


'''شیخیه آذربایجان''
'''شیخیه آذربایجان''
شیخیه آذربایجان پیروان حاج میرزا شفیع [[ثقة الاسلام تبریزى|ثقة الاسلام تبریزى]] (در گذشته در 1301 ه) هستند. این شیخیه را «ثقة الاسلامیه» نیز گویند.
شیخیه آذربایجان پیروان حاج میرزا شفیع [[ثقة الاسلام تبریزى|ثقة الاسلام تبریزی]] (در گذشته در 1301 ه) هستند. این شیخیه را «ثقة الاسلامیه» نیز گویند.
پس از حاج میرزا شفیع، پسرش میرزا موسى و بعد از وى میرزا على معروف به ثقة الاسلام دوم یا شهید که در سال 1330 قمرى به جرم مشروطه خواهى به دست روس هاى تزارى به دار آویخته شد و پس از وى برادرش میرزا محمد به ریاست این طایفه رسید.
پس از حاج میرزا شفیع، پسرش میرزا موسی و بعد از وی میرزا علی معروف به ثقة الاسلام دوم یا شهید که در سال 1330 قمری به جرم مشروطه خواهی به دست روس‌های تزاری به دار آویخته شد و پس از وی برادرش میرزا محمد به ریاست این طایفه رسید.


'''شیخیه حجت الاسلامی'''
'''شیخیه حجت‌الاسلامی'''
طایفه دیگر [[شیخیه «حجت الاسلامى|شیخیه «حجت الاسلامى]]» هستند که از [[میرزا محمد مامقانى|میرزا محمد مامقانى]]‏ تکفیر کننده [[سید على محمد باب|سید على محمد باب]] و محکوم کننده او به مرگ در شهر [[تبریز|تبریز]] پیروى مى ‏کنند. وى حجة الاسلام لقب داشت و از شاگردان سید کاظم رشتى به شمار مى‏ رفت.
طایفه دیگر [[شیخیه «حجت الاسلامى|شیخیه «حجت‌الاسلامی]]» هستند که از [[میرزا محمد مامقانى|میرزا محمد مامقانی]]‏ تکفیر کننده [[سید على محمد باب|سید علی محمد باب]] و محکوم کننده او به مرگ در شهر [[تبریز|تبریز]] پیروی می‌‏کنند. وی حجة‌الاسلام لقب داشت و از شاگردان سید‌کاظم رشتی به شمار می‏ رفت.


'''شیخیه عمید الاسلامی'''
'''شیخیه عمید الاسلامی'''
دیگر [[شیخیه «عمید الاسلامى|شیخیه «عمید الاسلامى]]» هستند که جمله ایشان با اختلاف مشرب از شیخیه تبریز به شمار مى‏ روند.
دیگر [[شیخیه «عمید الاسلامى|شیخیه «عمید الاسلامی]]» هستند که جمله ایشان با اختلاف مشرب از شیخیه تبریز به شمار می‏ روند.


'''شیخیه احقاقیه'''
'''شیخیه احقاقیه'''
طایفه دیگر از شیخیه، «احقاقیه» هستند که پیرو آخوند [[ملا باقر اسکوئى]] مى ‏باشند. وى از فضلاى شیخیه در کربلا بود و پسران سید کاظم رشتى نزد او درس مى ‏خواندند و پس از درگذشت سید، دعوى جانشینى او را کرد و چون کتابى به نام «احقاق الحق و ابطال الباطل» در ردّ حاج محمد کریم خان کرمانى نوشت، از این جهت فرزندان او نام خانوادگى خود را احقاقى کردند. این طایفه غالبا در [[آذربایجان|آذربایجان]] و کربلا و [[کویت|کویت]] زندگى مى‌کنند و پیشواى ایشان اکنون آقا [[شیخ رسول احقاقى|شیخ رسول احقاقى]] است.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 269  با ویرایش و اصلاح عبارات</ref>
طایفه دیگر از شیخیه، «احقاقیه» هستند که پیرو آخوند [[ملا باقر اسکوئى|ملا باقر اسکوئی]] می‌‏باشند. وی از فضلای شیخیه در کربلا بود و پسران سید‌کاظم رشتی نزد او درس می‌‏خواندند و پس از درگذشت سید، دعوی جانشینی او را کرد و چون کتابی به نام «احقاق الحق و ابطال الباطل» در ردّ حاج محمد کریم خان کرمانی نوشت، از این جهت فرزندان او نام خانوادگی خود را احقاقی کردند. این طایفه غالبا در [[آذربایجان|آذربایجان]] و کربلا و [[کویت|کویت]] زندگی می‌کنند و پیشوای ایشان اکنون آقا [[شیخ رسول احقاقى|شیخ رسول احقاقی]] است.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 269  با ویرایش و اصلاح عبارات</ref>


==پانویس==  
==پانویس==  
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش