۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
مؤلف کتاب در فصل سوم آن و در بررسی درگیریهای مسلمانان ـ که زمینه را برای موفقیت حمله صلیبی فراهم آورد ـ میگوید:<br> | مؤلف کتاب در فصل سوم آن و در بررسی درگیریهای مسلمانان ـ که زمینه را برای موفقیت حمله صلیبی فراهم آورد ـ میگوید:<br> | ||
«وضع آسیای صغیر [ترکیه کنونی] و سوریه در سال 1097 میلادی، از نقطه نظرهای متعددی، متناسب با موفقیت صلیبیها بود، چه سلجوقیان فقط به اشغال نظامی فتوحات خود اقدام میکردند. نیروهای سلجوقی در برخی شهرها از جمله «نیقیه» و «انطاکیه» مستقر شدند و آماده رویارویی با صلیبیها و مقاومت جانانه در برابر آنها گشتند؛ همچنین در سرتاسر سرزمینهای اسلامی، لشکریان سلجوقی چه به صورت حضور پایدار در جاهای معین یا به شکل گذرایی و انتقالی، مستقر گشتند ولی مردم آن دیار و ساکنین آنجا، همواره دشمن اردوگاههای نظامی سلجوقی بودند همچنان که در مناطق بسیار گستردهای اصولاً هیچ نیروی نظامیای حضور نداشت. در این میان، فاطمیها تردیدی در بهرهگیری از این درگیریها و تضادها به خود راه نمیدادند، چه شکاف دینی بزرگی، خلیفه فاطمی در قاهره و رهبر مذهب شیعی را از خلیفه عباسی در بغداد و رهبر مذهب سنی، جدا میساخت؛ این اختلاف را میتوان با اختلاف و نزاعی که میان دو کلیسای یونانی و لاتینی وجود داشت، مقایسه کرد و حتی به دلیل وجود جنبههای سیاسی در این اختلافها، بر آن برتری هم داشت. و به هر حال این اختلافها و درگیریها منجر به فلج شدن حرکت مسلمانان گردید همچنان که حسادتها و کینهتوزیهای میان «الکسیوس» و «لاتین»، به فلجی حرکت در جنگهای صلیبی منجر شد.<br> | «وضع آسیای صغیر [ترکیه کنونی] و سوریه در سال 1097 میلادی، از نقطه نظرهای متعددی، متناسب با موفقیت صلیبیها بود، چه سلجوقیان فقط به اشغال نظامی فتوحات خود اقدام میکردند. نیروهای سلجوقی در برخی شهرها از جمله «نیقیه» و «انطاکیه» مستقر شدند و آماده رویارویی با صلیبیها و مقاومت جانانه در برابر آنها گشتند؛ همچنین در سرتاسر سرزمینهای اسلامی، لشکریان سلجوقی چه به صورت حضور پایدار در جاهای معین یا به شکل گذرایی و انتقالی، مستقر گشتند ولی مردم آن دیار و ساکنین آنجا، همواره دشمن اردوگاههای نظامی سلجوقی بودند همچنان که در مناطق بسیار گستردهای اصولاً هیچ نیروی نظامیای حضور نداشت. در این میان، فاطمیها تردیدی در بهرهگیری از این درگیریها و تضادها به خود راه نمیدادند، چه شکاف دینی بزرگی، خلیفه فاطمی در قاهره و رهبر مذهب شیعی را از خلیفه عباسی در بغداد و رهبر مذهب سنی، جدا میساخت؛ این اختلاف را میتوان با اختلاف و نزاعی که میان دو کلیسای یونانی و لاتینی وجود داشت، مقایسه کرد و حتی به دلیل وجود جنبههای سیاسی در این اختلافها، بر آن برتری هم داشت. و به هر حال این اختلافها و درگیریها منجر به فلج شدن حرکت مسلمانان گردید همچنان که حسادتها و کینهتوزیهای میان «الکسیوس» و «لاتین»، به فلجی حرکت در جنگهای صلیبی منجر شد.<br> | ||
امرای صلیبی به طور کامل متوجه شکاف و رخنهای که میان خلیفه قاهره و امرای سنی مذهب در سوریه وجود داشت شدند و از طریق فرستادگان خود کوشیدند تماسهایی با خلیفه قاهره برقرار سازند به این امید که به یاری کمکهای وی، بر | امرای صلیبی به طور کامل متوجه شکاف و رخنهای که میان خلیفه قاهره و امرای سنی مذهب در سوریه وجود داشت شدند و از طریق فرستادگان خود کوشیدند تماسهایی با خلیفه قاهره برقرار سازند به این امید که به یاری کمکهای وی، بر «بیتالمقدس» که در آن زمان «سقمان» فرزند امیر «ارتق» به نیابت از ترکها بر آن حکمرانی میکرد، دست یابند. <ref> مذاكرات و جنگ در آن واحد در طول جنگ صليبی اول در جريان بود. همين روند در جنگهای سوم و ششم صليبی نيز اتفاقافتاد؛ در اينجا شاهد اقدامات و فعاليتهای لائيكها در جهت دادن به سمت و سوی جنگهای صليبی هستيم چه به رغم اينكه اين جنگ بر اساس مذهبی شكل گرفت، در مسير خود شكل دنيوی يافت. از جمله امور متناقض اينكه حملات مذهبی در رشد انگيزههای دنيوی مؤثر افتاد و به لائيكها فرصت داد تا از آن گرايش تئوريك پاپی رهایی يابند؛ اين امر در زمان پاپی «گريگوری هفتم» كاملاً مشهود بود (ر.ک: حبشی، 1958م، ص 126،127وWilliam of tyre trans krey 1943 vol.1.pp. 223-224). </ref> <br> | ||
ولی خلیفه (فاطمی) بر آن شد تا خود به تنهایی عمل کند و از جنگ و ستیز موجود میان امرای سوریه و بیم و هراسی که پیشروی صلیبیها ایجاد کرده بود، سوءاستفاده کرد و در اوت سال1098 بر «بیت المقدس» چیره شد و این به رغم عدم بهرهگیری رهبران حمله صلیبی از درگیریهای موجود میان مسلمانان و استفاده از آن در موفقیتهای خود و رسیدن به خواستهایی که در نظر داشتند، بود. در واقع موفقیتهای به دست آمده آنها عمدتاً ناشی از همین درگیریها بود. تفرقه پدید آمده میان امرای شام و شکافی که میان عباسیها به وقوع پیوست، زمینه چیرگی بر «بیت المقدس» و تشکیل مملکت «بیت المقدس» را برای صلیبیها فراهم ساخت. ولی سرنوشت مسیحیت لاتینی در شرق زمانی رقم خورد که در حدود سال 1130 میلادی نیروی جدیدی پا به عرصه گذاشت که توانست شام را متحد گرداند و پس از اتحاد به سوریه بپیوندند و آنها یک جا در اختیار «صلاح الدین ایوبی» قرار گرفتند.»<br> | ولی خلیفه (فاطمی) بر آن شد تا خود به تنهایی عمل کند و از جنگ و ستیز موجود میان امرای سوریه و بیم و هراسی که پیشروی صلیبیها ایجاد کرده بود، سوءاستفاده کرد و در اوت سال1098 بر «بیت المقدس» چیره شد و این به رغم عدم بهرهگیری رهبران حمله صلیبی از درگیریهای موجود میان مسلمانان و استفاده از آن در موفقیتهای خود و رسیدن به خواستهایی که در نظر داشتند، بود. در واقع موفقیتهای به دست آمده آنها عمدتاً ناشی از همین درگیریها بود. تفرقه پدید آمده میان امرای شام و شکافی که میان عباسیها به وقوع پیوست، زمینه چیرگی بر «بیت المقدس» و تشکیل مملکت «بیت المقدس» را برای صلیبیها فراهم ساخت. ولی سرنوشت مسیحیت لاتینی در شرق زمانی رقم خورد که در حدود سال 1130 میلادی نیروی جدیدی پا به عرصه گذاشت که توانست شام را متحد گرداند و پس از اتحاد به سوریه بپیوندند و آنها یک جا در اختیار «صلاح الدین ایوبی» قرار گرفتند.»<br> | ||
در فصل سیزدهم کتاب، نویسنده از پیشنهادهای ارایه شده از سوی «پییر دبوا» در نامه خود با عنوان «بازگرداندن سرزمین مقدس» برای جبران شکستهای جنگهای صلیبی سخن به میان آورده و میگوید:<br> | در فصل سیزدهم کتاب، نویسنده از پیشنهادهای ارایه شده از سوی «پییر دبوا» در نامه خود با عنوان «بازگرداندن سرزمین مقدس» برای جبران شکستهای جنگهای صلیبی سخن به میان آورده و میگوید:<br> | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
تکفیر از جمله مهمترین موانع در برابر «تقریب» است و به رغم اینکه اسلام، حد و مرز میان کفر و ایمان را با روشنی تمام مشخص ساخته است، چنین حالت شگفتی با قدرت تمام مطرح شده است.<br> | تکفیر از جمله مهمترین موانع در برابر «تقریب» است و به رغم اینکه اسلام، حد و مرز میان کفر و ایمان را با روشنی تمام مشخص ساخته است، چنین حالت شگفتی با قدرت تمام مطرح شده است.<br> | ||
در حدیثی به نقل از «عباده بن صامت» آمده است که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «هر کس شهادت «لا اله الا الله وحده لا شریک له و محمداً عبده و رسوله و عیسی عبدالله و رسوله و کلمه القاها الی مریم و روح منه» دهد و اذعان کند که بهشت حق است و آتش دوزخ حق است، با هر کاری که کرده باشد خداوند او را وارد بهشت میکند.» | در حدیثی به نقل از «عباده بن صامت» آمده است که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «هر کس شهادت «لا اله الا الله وحده لا شریک له و محمداً عبده و رسوله و عیسی عبدالله و رسوله و کلمه القاها الی مریم و روح منه» دهد و اذعان کند که بهشت حق است و آتش دوزخ حق است، با هر کاری که کرده باشد خداوند او را وارد بهشت میکند.» | ||
و در روایتی دیگر آمده است که: خداوند او را از درهای هشتگانه بهشت ـ هر کدام را بخواهد ـ وارد بهشت میسازد و «ترمذی» روایت کرده است: «هر کس شهادت | و در روایتی دیگر آمده است که: خداوند او را از درهای هشتگانه بهشت ـ هر کدام را بخواهد ـ وارد بهشت میسازد و «ترمذی» روایت کرده است: «هر کس شهادت «لاالهالّاالله و محمداً رسول الله» گوید، خداوند آتش دوزخ را بر وی حرام میسازد».<br> | ||
و از امام صادق(علیهالسلام) شنیده شده که فرمود: «اسلام شهادت | و از امام صادق(علیهالسلام) شنیده شده که فرمود: «اسلام شهادت «لاالهالّاالله و تصدیق پیامبری خداست و با آن از ریختن خونها پیشگیری شده و نکاحها و ارثها، جاری شده است و بر ظاهر آن، جماعت مردم شکل گرفته است.» (کلینی، 1388ق، ج2، ص25).<br> | ||
قرآن کریم و پیامبر خدا( | قرآن کریم و پیامبر خدا(صلیالهاللهعلیهوآله) نیز مسلمانان را به برخورد عقلانی، گفتوگوی منطقی و پذیرش تعدّد اجتهادی در صورت پیریزی بر پایههای منضبط شرعی، فراخواندهاند، ولی با این حال این پدیده در پرتو شرایط تعصبآمیزی، ابتدا در مسئله خوارج رخ نمود و به رغم اینکه امت، این حالت را سپری کرد و در دوران پیشوایان مذاهب، اوضاع به روال منطقی خود بازگشت و این پیشوایان با شکوهترین چهره منطقی را ارایه و پیروان خود را بر اساس آن پرورش دادند، عوامل فراوانی باعث بازگشت مجدّد این نغمه شوم شد.<br> | ||
به نظر میرسد مهمترین چیزی که ما را با این پدیده روبهرو ساخت نکوهش دیگران نسبت به پیامدهای سخن ایشان به رغم عدم باور مطلق آنان به چنین پیامد یا ملازمتی است. | به نظر میرسد مهمترین چیزی که ما را با این پدیده روبهرو ساخت نکوهش دیگران نسبت به پیامدهای سخن ایشان به رغم عدم باور مطلق آنان به چنین پیامد یا ملازمتی است. | ||
مثلاً در گذشته، خوارج «حضرت علی»(علیهالسلام) را تکفیر کردند چون معتقد بودند لازمه موضعگیری وی در برابر داوری ـ العیاذ بالله ـ کفر آن حضرت است. آنها یادآور شدند که وقتی آن حضرت(علیهالسلام) به هر دو داور گفت: «ببینید اگر معاویه بر حق بود او را تثبیت کنید و چنانچه من به حق بودم، مرا تثبیت کنید» به خود شک کرد؛ «و بنابر این او به خودش شک کرد چون نمیدانست که او یا معاویه بر حق است و ما نسبت به او شک و تردید جدیتری داریم.»<br> | مثلاً در گذشته، خوارج «حضرت علی»(علیهالسلام) را تکفیر کردند چون معتقد بودند لازمه موضعگیری وی در برابر داوری ـ العیاذ بالله ـ کفر آن حضرت است. آنها یادآور شدند که وقتی آن حضرت(علیهالسلام) به هر دو داور گفت: «ببینید اگر معاویه بر حق بود او را تثبیت کنید و چنانچه من به حق بودم، مرا تثبیت کنید» به خود شک کرد؛ «و بنابر این او به خودش شک کرد چون نمیدانست که او یا معاویه بر حق است و ما نسبت به او شک و تردید جدیتری داریم.»<br> | ||
ولی امام(علیهالسلام) اینگونه به آنها پاسخ داد: «این، هرگز شک به خودم نبود ولی میخواستم منصفانه سخن گویم، خداوند متعال نیز میفرماید: «و انا أو ایاکم لعلی هدی او فی ضلال مبین»[من یا شما بر راه هدایت یا در گمراهی آشکاری هستیم.]و این هرگز شک نبود و خداوند میدانست که پیامبرش بر حق است.» (طبرسی، 1403ق، ج1، ص188).<br> | ولی امام(علیهالسلام) اینگونه به آنها پاسخ داد: «این، هرگز شک به خودم نبود ولی میخواستم منصفانه سخن گویم، خداوند متعال نیز میفرماید: «و انا أو ایاکم لعلی هدی او فی ضلال مبین»[من یا شما بر راه هدایت یا در گمراهی آشکاری هستیم.]و این هرگز شک نبود و خداوند میدانست که پیامبرش بر حق است.» (طبرسی، 1403ق، ج1، ص188).<br> | ||
پس از دوره پیشوایان مذاهب، این حالت، گستردگی بیشتری یافت و در مورد «افزودن صفات بر ذات الهی» و «تحسین و تقییح عقلی» شاهد آن بودیم که طرفین متنازع برآن بودند که دیدگاههای یک طرف، او را به کفر میرساند. ما همچنین این پدیده را در مسایل فراوانی از جمله در «توسل»، «شفاعت» و «بداء» و حتی در مواردی چون: «استحسان»، «قیاس»، «مصالح مرسله» و غیره مییابیم. حال آنکه اگر همگان به گفتوگوی منطقی روی آورند خواهند دید که دستکم طرف دیگر، توجیهاتی برای ایمان به این یا آن مسئله دارد و چهبسا در آن صورت متوجه شوند که این نزاعها لفظی است و حقیقتی ندارد. و چه بسا نزاع درباره مسئلهای فقهی، بدان انجامد که مخالفان به گمراهی و بدعتگذاری متهم شوند؛ برای مثال، مثلاً مسلمانان اتفاق نظر دارند که اسلام، از طلاق زن بالغ همبستر شده ولی غیر حامله در صورتی که پاک نباشد یا در حین پاکی با او نزدیکی شده باشد، نهی کرده است ولی در تأثیر آن بر افساد طلاق اختلاف نظر دارند، برخی معتقدند به مجرّد حصول گناه، طلاق تحقق مییابد و دیگران قایل به بطلان طلاق در این حالت هستند، ولی برخیها اینان را به گمراهی و بدعتگذاری توصیف میکنند. (مغنیه، 1402ق، ص411).<br> | پس از دوره پیشوایان مذاهب، این حالت، گستردگی بیشتری یافت و در مورد «افزودن صفات بر ذات الهی» و «تحسین و تقییح عقلی» شاهد آن بودیم که طرفین متنازع برآن بودند که دیدگاههای یک طرف، او را به کفر میرساند. ما همچنین این پدیده را در مسایل فراوانی از جمله در «توسل»، «شفاعت» و «بداء» و حتی در مواردی چون: «استحسان»، «قیاس»، «مصالح مرسله» و غیره مییابیم. حال آنکه اگر همگان به گفتوگوی منطقی روی آورند خواهند دید که دستکم طرف دیگر، توجیهاتی برای ایمان به این یا آن مسئله دارد و چهبسا در آن صورت متوجه شوند که این نزاعها لفظی است و حقیقتی ندارد. و چه بسا نزاع درباره مسئلهای فقهی، بدان انجامد که مخالفان به گمراهی و بدعتگذاری متهم شوند؛ برای مثال، مثلاً مسلمانان اتفاق نظر دارند که اسلام، از طلاق زن بالغ همبستر شده ولی غیر حامله در صورتی که پاک نباشد یا در حین پاکی با او نزدیکی شده باشد، نهی کرده است ولی در تأثیر آن بر افساد طلاق اختلاف نظر دارند، برخی معتقدند به مجرّد حصول گناه، طلاق تحقق مییابد و دیگران قایل به بطلان طلاق در این حالت هستند، ولی برخیها اینان را به گمراهی و بدعتگذاری توصیف میکنند. (مغنیه، 1402ق، ص411).<br> | ||
حملات متقابل به سطح بسیار عجیبی رسیده است، مثلاً مرحوم «تقی الدین سبکی» در کتاب خود «طبقات الشافعیه الکبری» در حق استاد خویش «الذهبی» که عالم معروفی است، میگوید: این استاد ما «الذهبی»(علیهالسلام) از این قبیل است: علم و دیانت دارد و در مورد | حملات متقابل به سطح بسیار عجیبی رسیده است، مثلاً مرحوم «تقی الدین سبکی» در کتاب خود «طبقات الشافعیه الکبری» در حق استاد خویش «الذهبی» که عالم معروفی است، میگوید: این استاد ما «الذهبی»(علیهالسلام) از این قبیل است: علم و دیانت دارد و در مورد اهلسنت (یعنی اشاعره) تحمل مفرطی دارد و بنابراین جایز نیست به وی اعتماد شود... و به چنان حدی از تعصب افراطی رسیده که باعث تمسخر شده است.» (سبکی، بیتا، ج2، ص13ـ15).<br> | ||
و | و درباره «ابن حزم» میگوید: «کتابش «الملل و النحل» از بدترین کتابهاست.» (پیشین، ج1، ص90).<br> | ||
جهل و تعصّب نیز کار را بدتر کرده است، زیرا کسانی وارد عرصه فتوا شدهاند که هرگز شایستگی و اهلیت آن را ندارند و به جز آنچه خداوند نازل فرموده، فتوا میدهند و این چیزی است که در جنبشهای تکفیری دوران ما شاهد آن هستیم و به طور گسترده منجر به ریخته شدن خونهای بیگناه به نام دفاع از دین و امت شده است، حال آنکه دین و امّت از آن، بری هستند.<br> | جهل و تعصّب نیز کار را بدتر کرده است، زیرا کسانی وارد عرصه فتوا شدهاند که هرگز شایستگی و اهلیت آن را ندارند و به جز آنچه خداوند نازل فرموده، فتوا میدهند و این چیزی است که در جنبشهای تکفیری دوران ما شاهد آن هستیم و به طور گسترده منجر به ریخته شدن خونهای بیگناه به نام دفاع از دین و امت شده است، حال آنکه دین و امّت از آن، بری هستند.<br> | ||
ویرایش