حجر الاسود
حَجَرالاسود سنگی است مقدس که در رکن شرقی (رکن اسود یا رکن حَجَری) کعبه قرار دارد. این سنگ از پیشینه کهن و جایگاهی ویژه در فرهنگ اسلامی و مناسک حج برخوردار است و استلام آن مورد سفارش پیامبر صلوات الله علیه و اهل بیت علیهمالسلام میباشد. در منابع روایی آمده است که سابقه حجرالاسود به زمان حضرت آدم علیهالسلام باز میگردد. این سنگ در زمان طوفان نوح بر فراز کوه ابوقبیس قرار گرفته و به دست حضرت ابراهیم علیهالسلام در مکان خود نصب شده است. حجرالاسود قبل از اسلام نیز مورد احترام بوده، با این حال هیچ گاه در طول تاریخ (حتی در دوره جاهلیت که پرستش سنگها رایج بود) مورد پرستش واقع نشد.[۱]، ص۲۴۱؛ [۲]
معنای حجرالاسود
حجرالاسود، ترکیبی از "حَجَر" به معنای سنگ و "اسود" ـ از ماده "س ـ و ـ د" ـ به معنای سیاه است. [۳]؛[۴] در برخی از منابع از حجرالاسود به معنای سنگ خوش بخت یا خوش اقبال نام برده شده است.[۵] [۶] ابن ظهیره مینویسد:اگر «أسود» از ریشه «سَوْدَد» به معنای سروری و سیادت باشد، در اینصورت «حجرالأسود» به معنای سنگی خواهد بود که منزلت آن از همه سنگها برتر و بالاتر است. [۷]
تاریخچه حجرالاسود
حجرالاسود تا زمان طوفان نوح برجای خود قرار داشت ولی با آغاز طوفان، خداوند آن را بر کوه ابوقبیس به امانت گذاشت تا آنگاه که حضرت ابراهیم(ع) خواست کعبه را بنا کند و سنگی را به عنوان نشانِ آغاز طواف انتخاب کند، جبرئیلاین سنگ را از کوه ابوقبیس نزد ابراهیم آورد و او آن را در جای خودش نصب کرد.[۸] [۹] حجرالاسود به دلیل اهمیتی که دارد در طول تاریخ بارها مورد تعرض قرار گرفته است. گزارشها از ربودن سنگ و پنهان کردن آن به دست «عمرو بن حارث بن مضاض جُرهمی» از سران قبیله جرهم،[۱۰]و نیز به دست سران قبیله ایاد در نزاع با مضریان [۱۱]در دوره پیش از اسلام حکایت دارد. حجرالاسود به دست قرامطه بحرین در سال۳۱۷ ق نیز ربوده شد. در این سال که مقارن با حکومت المقتدر عباسی بود، قرامطه بحرین به رهبری ابوطاهر قرمطی در روز ترویه به مکه یورش بردند و ضمن کشتار حاجیان، حجرالاسود را در چهاردهم ذیحجه ربودند. ابوطاهردر آغاز، حجرالاسود را به کوفه برد و بر یکی از ستونهای مسجد کوفه آویزان کرد و سپس آن را به هجر در بحرین برد.[۱۲]؛ [۱۳] سرانجام این سنگ در روز عید قربان سال ۳۳۹ ق و پس از ۲۲ سال به دست سنبر بن حسن قرمطی به مکه بازگردانده شد و در جای خودش قرار داده شد. سنگ بر اثر ضرباتی که بر آن وارد شده بود، آسیب دیده و برای حفظ آن نواری از نقره به دور آن قرار داده شد.[۱۴]آسیب دیدن و شکستن حجرالاسود در حوادث پرشمار، سبب شد تا پس از نصب سنگ و برای حفظ قطعات آن، حلقهای به دور قطر بیرونی آن کشیده شود. این حلقه که بارها تعویض گردیده غالباً از جنس نقره و گاه نیز از طلا [۱۵] [۱۶].تهیه میشد.[۱۷] [۱۸] در سال۱۲۹۰ق، پوشش دیگری از نقره به وزن دو کیلو به دور حجرالاسود افزوده شد و سنگ را که در آن هنگام ۱۷ قطعه شده بود به هم پیوند داده و قسمت بیرونی آن را با پوششی از نقره خالص پوشانیده شده و از آن صفحه دایرهای به قطر 27 [۱۹] و به نقلی ۳۷ سانتیمتر [۲۰]که بتوان با سر و صورت آن را لمس کرد و بوسید، ساخته و کار گذاشته شد.[۲۱]
ویژگیهای ظاهری حجرالاسود
حجرالاسود سنگی صیقلی به رنگ سیاه متمایل به قرمز و به شکل بیضی نامنظم است.[۲۲] قطر حجرالاسود در حدود ۳۰ سانتیمتر و عرض آن حدود ۵/۱۳ سانتیمتر است.[۲۳]این سنگ در حدود ۹۸ سانتیمتر یعنی دو ذراع در دیوار فرورفته است. [۲۴] و نواری به عرض ده سانتیمتر دور آن را گرفته است. [۲۵]
محل نصب
حجرالاسود در ارتفاع یک و نیم متر از سطح زمین، بر رکن شرقی کعبه نصب شده است.[۲۶] [۲۷]
حجرالاسود در روایات
حجرالاسود از سنگ های بهشتی است که همراه حضرت آدم علیه السّلام بوده و پس از نزول آدم به زمین و قبول توبه اش نزد وی فرود آمده است. [۲۸].[۲۹] این سنگ اکنون جزیی از مسجد الحرام و موقف استلام مسلمانان هنگام حج میباشد. درروایات آمده است که این سنگ در آغاز بسیار سفید بود، امّا گناهان فرزندان آدم آن را سیاه کرده است.[۳۰] از پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه نقل شده است که حجرالاسود دست راست خداوند در روی زمین است، کسی که آن را مسح کند دست خدا را مسح کرده است.[۳۱] [۳۲]
فضایل حجرالاسود
معروف است که این سنگ در آب فرو نمیرود.[۳۳] [۳۴]. آتش آن را گرم نمیکند.[۳۵] در منابع روایی شیعه و سنی فضیلیت های بسیاری برای حجرالاسود بیان شده است از جمله: با استلام آن، گناهان نابود میشود. [۳۶] توبه آدم (ع) میان حجرالاسود و درب کعبه اتفاق افتاد. [۳۷] [۳۸].دعا در کنار آن به اجابت میرسد.[۳۹] هفتاد پیامبر بین رکن یمانی و حجرالاسود دفن شدهاند. [۴۰] ۲۱۴؛[۴۱] چهار نهر بهشتی زیر آن جاری است. [۴۲]؛ [۴۳] میثاق خدا به آن سپرده شده است.[۴۴] [۴۵]
احکام فقهی حجرالاسود
در منابع فقهی بیان شده است که بوسیدن و استلام حجرالاسود از مستحبات موکد است و البته گفته شده است هنگام ازدحام اشاره به سوی آن کافی است. [۴۶] [۴۷] [۴۸] بیشتر مذاهب اسلامی شیعه [۴۹] [۵۰] [۵۱] و سنّی [۵۲]؛ [۵۳] آغاز طواف از حجرالاسود را واجب میدانند و برخی نیز مستحب [۵۴] مستحب است انسان برای رفتن به صفا از مقابل حجرالاسود بیرون برود و هنگامی که از کوه صفا بالا رفت، در برابر رکن مقابل حجرالاسود بایستد.[۵۵]؛ [۵۶] ۴۱۴؛ [۵۷] همچنین مستحب است حاجی هنگامی که در طواف به حجرالاسود میرسد، دستان خود را بالا ببرد و خدا را حمد و سپاس بگوید و آنگاه بر پیامبر (ص) و خاندانش (ع)درود بفرستد.[۵۸]؛ [۵۹]. یا تکبیر بگوید. [۶۰]؛ [۶۱] [۶۲]
پانویس
- ↑ ر. ک، محمد طاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳
- ↑ ر. ک مروارید، قوامیس الحج، ص۸۴۶
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۱۱۴
- ↑ لسان العرب، ج ۴، ص ۱۶۵ ماده
- ↑ ر. ک، لغت نامه دهخدا
- ↑ مروارید علی اصغر، علی اصغر مروارید، قوامیس الحج، ج۱، ص۸۴۶
- ↑ ابن ظهیره، الجامع اللطیف فی فضل مکة و اهلها و بناء البیت الشریف، قاهره، نشر علی عمر، سال ۱۴۲۳ قمری، ص۴۱
- ↑ الازرقی، اخبار مکه، ج1، ص62
- ↑ اثاره الترغیب، ج1، ص99.
- ↑ مرآه الحرمین، ج1، ص302.
- ↑ الرحله الحجازیه، ص153.
- ↑ اثاره الترغیب، ج1، ص122-123
- ↑ الانس الجلیل، ج1، ص409.
- ↑ التاریخ القویم، ج3، ص285.
- ↑ تحصیل المرام، ج1، ص191
- ↑ التاریخ القویم، ج3، ص285-286
- ↑ الازرقی، اخبار مکه، ج1، ص135
- ↑ میرزا عبدالرسول منشی، مراه الحرمین، ج1، ص 264، 304.
- ↑ میرزا عبدالرسول منشی، مرآه الحرمین، ج1، ص264.
- ↑ موسوعه العتبات المقدسه، ج1، ص59.
- ↑ راهنمای حرمین شریفین، ج1، ص185.
- ↑ اولیا چلبی، الرحلة الحجازیه، قاهره، نشر دارالافاق العربیه، سال ۱۹۹۹ م ص 230
- ↑ راهنمای حرمین شریفین، ج1، ص185.
- ↑ محمد بن احمد بن جبیر، رحلة ابن جبیر، بیروت، نشر دارالهلال، ص 59
- ↑ محمد طاهر کردی، التاریخ القویم لمکة و بیت الله الکریم، بیروت، نشر دار خضر، سال ۱۴۲۰ ق. ج2، ص442.
- ↑ تونه ای مجتبی، موعود نامه، ص 271
- ↑ هاشمی شاهرودی سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص:۲۳۰.
- ↑ کلینی محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۱۸۵
- ↑ کلینی محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۱۸۸.
- ↑ کلینی محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص ۱۹۱.
- ↑ کلینی محمد بن یعقوب، الکافی، ج 4، ص 191
- ↑ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۳، ص ۳۲۴.
- ↑ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۴
- ↑ شفاء الغرام، ج ۱، ص ۲۶۱
- ↑ شفاء الغرام، ج ۱، ص ۲۶۱.
- ↑ السنن الکبری، ج ۷، ص ۱۷۵.
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۲۶؛
- ↑ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۲۷۴
- ↑ احیاء علوم الدین، ج ۱، ص ۶۹.
- ↑ شیخ کلینی محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۴، ص
- ↑ علامه مجلسی بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۶۴.
- ↑ شیخ صدوق، کتاب الخصال، ج ۴، ص ۶۲۵
- ↑ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۱۰۴.
- ↑ شیخ صدوق، عللالشرایع، ج ۲، ص ۴۲۴
- ↑ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۲۲۱.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الخلاف، ج ۲، ص ۳۲۰
- ↑ شیخ طوسی، کتاب النهایه، ص ۲۳۶
- ↑ شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج ۱۹،ص 340
- ↑ کتاب الخلاف، ج ۲، ص ۳۲۵؛
- ↑ علامه حلّی، مختلف الشیعه، ج ۴، ص ۲۲۱
- ↑ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص ۲۸۷
- ↑ بیهقی احمد بن حسین بن علی، السنن الکبری، ج ۷، ص ۱۸۲
- ↑ عبدالرحمن الجزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۱، ص ۶۵۵.
- ↑ شیخ محمد حسن نجفی، جواهرالکلام، ج ۱۹، ص ۲۸۷؛ الفقه الاسلامی، ج ۳، ص ۲۲۱۴.
- ↑ شیخ حر عاملی، وسائلالشیعه، ج ۱۳، ص ۴۷۵
- ↑ شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج ۱۹، ص ۴۱۳ و
- ↑ شیخ یوسف بحرانی، الحدائق الناظره، ج ۱۶، ص ۲۶۰
- ↑ شیخ طوسی، النهایه، ص ۲۳۶
- ↑ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج ۱۹، ص ۳۴۰
- ↑ محمد بخاری، صحیح البخاری، ج ۲، ص ۱۹۸
- ↑ ابن قدامه، المغنی، ج ۳، ص ۳۹۶
- ↑ ابو حامد غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۱، ص ۶۷.