سیره امام علی (علیهالسلام) در وحدت اسلامی (مقاله)
سیره امام علی (علیهالسلام) در وحدت اسلامی عنوان مقالهای است که در پژوهشگاه مطالعات تقریبی در ارتباط با چگونگی سلوک و رفتار وحدت آفرین امام علی (علیهالسلام)نگاشته شده است. [۱]
چکیده:
از فرازهای اساسی حیات سیاسی امام علی علیهالسلام سیره رفتاری ان حضرت در حفظ وحدت جامعه اسلامی است. ان حضرت برغم بی مهری های فراوانی که نسبت به او و خاندان مکرمش صورت گرفت تمام سعیش را در وحدت اسلامی بکار گرفت. او در عصر خلفا با همه آنان معاشرت داشته و مشاوره های لازم را به آنان در مسیر هدایت صحیح جامعه ارائه مینمود. ان حضرت در طول 25سال بعد از رحلت پیامبر ص به دلیل جایگاه عظیم وحدت در اسلام با اتخاذ سیاست صبر و سکوت از حقوق مسلم خویش عدول نمود و تنها زمانی به تبیین دلائل این سکوت طولانی پرداخت که به حاکمیت رسید. این هم بدان جهت بود که جامعه اسلامی را نسبت به انحرافاتی که بعد از رسول اکرم ص واقع گردیده بود اگاهی داده و زمینه را برای اصلاح امور جامعه فراهم نماید. سیاست وحدت بخشی امام حتی در واپسین روزهای قبل از شهادت ان حضرت بخوبی هویدا بود. ان حضرت با توصیههای لازم در این مسیر خط مشی مسلمانان را بعد از مماتش ترسیم نمود و از آنان خواست که همچنان در مسیر وحدت گام بردارند.
مقدمه
انقلاب تکاملی اسلام با رهبری بینظیر رسول اکرم تحولات شگرفی را در جزیره العرب سبب گردید. وحدت و یکپارچگی که ببرکت اسلام در جامعه اسلامی ایجاد گردید امید دشمنان را در غلبه بر اسلام به یاس و نومیدی مبدل کرد:" الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشونی " بسیاری از کسانی که قصد نابودی اسلام و حکومت نوپای اسلامی را داشتند مترصد ان بودند که با رحلت ان حضرت نقشههای شومشان را عملی سازند. آنان از هر ابزاری در نیل به اهدافشان بهرهبرداری میکردند که از جمله آنها ایجاد تنش و اختلاف در بین مسلمانان بود. اقتدار معنوی و سیاسی و اجتماعی رسول اکرم ص در عصر رسالتش مانع بروز فتنه خناسان و تفرقهافکنان میگردید. امام علی بعنوان برترین رهبر الهی رسالتش را حفظ میراث رسول الله دانسته و تمامی همتش را استمرار حرکت توحیدی ان حضرت میدانست. در این قسمت به تبیین سیره وحدت بخش امام علی علیهالسلام در سه مرحله بعد از رحلت رسول اکرم ص – دوران خلفا، دوران حاکمیت و روزهای واپسین شهادت - میپردازیم:
الف – سیره وحدت بخش امام در دوران خلفا
1- بیعت با خلیفه وقت و اتخاذ سیاست صبر و سکوت
حوادث تلخی که بعد از رحلت پیامبر ص واقع گردید بویژه تصمیم عجولانه اصحاب سقیفه مبنی بر کنار گذاشتن امام علی از خلافت و انتخاب ابیبکر بعنوان خلیفه و نیز حادثه دردناک هجوم به خانه فاطمه سلام الله علیها، اهل بیت رسول خدا ص و پیروان آنان را در موقعیت سختی قرار داد. امام علی برغم آنکه خود را شایستهترین فرد در خلافت میدانست با تصمیم سقیفه درانتخاب ابیبکر بعنوان خلیفه چندان مخالفتی ننمود و سیاست همکاری و تفاهم با آنان را شیوه خویش قرار داد. در خطبه سوم نهجالبلاغه که بعد از بیعت مردم با ان حضرت ایراد شده است امام علیهالسلام جهت روشنگری جامعه اسلامی به تبیین مواضع خویش در برابر دستگاه خلافت مبنی بر صبر، سکوت 25ساله و عدم اعتراض به خلفا و نیز سیاست مشارکت و مدارا با آنان برغم دشوار بودن ان - اشاره نموده و میفرماید: هان ای مردم، سوگند به خدا، آن شخص جامهء خلافت را به تن کرد و او خود قطعا میدانست که موقعیت من نسبت به خلافت، موقعیت مرکز آسیاب به آسیاب است که به دور آن میگردد. سیل انبوه فضیلتهای انسانی - الهی از قلههای روح من به سوی انسانها سرازیر میشود. ارتفاعات سر به ملکوت کشیدهء امتیازات من بلندتر از آن است که پرندگان دور پرواز بتوانند هوای پریدن روی آن ارتفاعات را در سر بپرورانند. [در آن هنگام که خلافت در مسیر دیگری افتاد]، پرده ای میان خود و زمامداری آویخته روی از آن گردانیدم، چون در انتخاب یکی از دو راه اندیشیدم، یا میبایست با دستی خالی به مخالفانم حمله کنم و یا شکیبائی در برابر حادثه ای ظلمانی و پر ابهام پیشه گیرم. [چه حادثه ای] حادثه ای بس کوبنده که بزرگسال را فرتوت و کم سال را پیر و انسان با ایمان را تا بدیدار پروردگارش در رنج و مشقت فرو میبرد. به حکم عقل سلیم بر آن شدم که صبر و تحمل را بر حمله با دست خالی ترجیح بدهم. من راه بردباری را پیش گرفتم، چونان بردباری چشمی که خس و خاشاک در آن فرو رود و گلویی که استخوانی مجرایش را بگیرد. [چرا اضطراب سر تا پایم را نگیرد و اقیانوس درونم را نشوراند]. میدیدم حقی که به من رسیده و از آن من است به یغما میرود و از مجرای حقیقیاش منحرف میگردد امام علیهالسلام در بخشی از نامه شان به اهالی مصر به شرائط سخت دوران بعد از ارتحال پیامیر ص اشاره نموده و ضمن اظهار شگفتی از برخورد نامناسب مسلمانان عرب با اهل بیت پیامبر، در تحلیلی دلیل بیعت خویش با خلیفه وقت و کنارهگیری از خلافت را اینچنین بیان میکند : ...من دست خود را از بیعت با ابوبکر نگه داشتم تا اینکه مشاهده کردم مردمی را که از اسلام برگشتند و به نابودی دین محمد دعوت میکنند، پس ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم، رخنه و یا خرابی در بنای اسلام ببینم که مصیبت آن برای من عظیمتر است از اینکه حکومت و ولایت شما را از دست بدهم، پس در آن حوادث ناگوار قیام کردم تا اینکه باطل، از میان رفت و دین اسلام ثبات و قوام یافت.. امام علیهالسلام در گفتاری دیگر که قبل از واقعه جمل ایراد گردید به حوادث دردناک بعد از رحلت پیامبر اشاره نموده و علت سکوت خویش را در برابر مخالفین، بیم بروز تفرقه در بین مسلمین و بازگشت مردم به کفر و تباهی میداند: پس از وفات رسول خدا ما خاندان باور نمیکردیم که امت در حق ما طمع کند، اما آنچه انتظار نمیرفت واقع شد؛ حق ما را غصب کردند و ما در ردیف توده بازاری قرار گرفتیم، چشمهایی از ما گریست و ناراحتیها به وجود آمد. به خدا سوگند اگر بیم وقوع تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهی دین نبود، رفتار ما با آنانطور دیگر بود. در کلامی دیگر ان حضرت از قریش و حامیانشان در پیشگاه الهی اظهار تظلم و شکایت نموده و میفرماید: پروردگارا، من از تو برای مقابله با قبیله قریش و از کسانی که مردم قریشی را یاری کردند، یاری می جویم، زیرا آنان پیوند خویشاوندی را با من قطع کردند و درباره نزاع و خصومت برای گرفتن حقی که من بر آن از دیگران شایسته تر بودم اتفاق نمودند. و گفتند: آگاه باش، تو میتوانی (یا میتوانستی) حق را به دست بیاروی و اگر کسی دیگر این حق را به دست بیاورد تو باید از آن ممنوع گردی. یا با تحمل اندوه، شکیبایی پیشه کن و یا با تاسف در حسرت بمیر! پس درباره وضع خویشان نگریستم. برای من نه یاری بود و نه دفاع کننده ای و نه یاوری. مگر دودمان خودم. پس آنان را از مرگ نگهداری کردم. پس چشمم را در حالی که خار در آن فرو رفته بود، روی هم گذاشتم و آب دهانم را در حال گرفتگی گلو از غصه فرو دادم. و صبر کردم در خوردن غضب، صبری که برای ذائقه تلخ تر از حنظل بود و برای قلب دردآورتر از لبه شمشیر. ابن ابی الحدید نیز درروایتی ازکلبی نقل میکند: «علی قبل از آنکه به سوی بصره برود، در یک خطبه فرمود: قریش پس از رسول خدا حق ما را از ما گرفت و به خود اختصاص داد دیدم صبر از تفرق کلمه مسلمین و ریختن خونشان بهتر است؛ مردم تازه مسلماناند و دین مانند مشکی که تکان داده میشود کوچکترین سستی آن را تباه میکند و کوچکترین فردی آن را وارونه مینماید.
گفتار شهید مطهری در تبیین موضع سکوت امام بعد از رحلت پیامبرص
ایشان درتبیین علت سکوت امام واهتمام انحضرت به وحدت مسلمین بعد از ارتحال پیامبر ص میفرماید: طبعاً هرکس میخواهد بداند آنچه علی(ع) دربارة آن میاندیشید، آنچه علی(ع) نمیخواست آسیب ببیند، آنچه علی(ع) آن اندازه برایش اهمیت قائل بود که چنان رنج جانکاه را تحمل کرد چه بود؟ حدساً باید گفت: آن چیز وحدت صفوف مسلمین و راه نیافتن تفرقه در آن است. مسلمین، قوت و قدرت خود را که تازه داشتند به جهانیان نشان میدادند مدیون وحدت صفوف و اتفاق کلمه خود بودند، موفقیتهای محیرالعقول خود را در سالهای بعد نیز از برکت همین وحدت کلمه کسب کردند، علیالقاعده علی(ع) بهخاطر همین مصلحت، سکوت و مدارا کرد..» ایشان در بخشی دیگر به حوادث دردناک بعد ا زپیامبر که نسبت به همسر گرامیاش زهرا سلام الله علیها اتفاق افتاد اشاره کرده و صبر و تحمل ان حضرت را جهت حفظ وحدت اسلامی اینچنین تبیین میکند: سکوت و مدارا در برخی شرایط بیش از قیامهای خونین نیرو و قدرت تملک نفس میخواهد. مردی را در نظر بگیرید که مجسمه شجاعت و شهامت و غیرت است، هرگز به دشمن پشت نکرده و پشت دلاوران از بیمش میلرزد؛ اوضاع و احوالی پیش میآید که مردمی سیاست پیشه از موقع حساس استفاده میکنند و کار را بر او تنگ میگیرند تا آنجا که همسر بسیار عزیزش مورد اهانت قرار میگیرد و او خشمگین وارد خانه میشود و با جملههایی که کوه را از جا میکند شوهر غیور خود را مورد عتاب قرار میدهد و میگوید: «پسر ابوطالب! چرا به گوشه خانه خزیدهای؟ تو همانی که شجاعان از بیم تو خواب نداشتند؛ اکنون در برابر مردمی ضعیف سستی نشان میدهی؟ ای کاش مرده بودم و چنین روزی را نمیدیدم.». علی خشمگین از ماجراها از طرف همسری که بینهایت او را عزیز میدارد اینچنین تهییج میشود. این چه قدرتی است که علی را از جا نمیکند؟! پس از استماع سخنان زهرا، با نرمی او را آرام میکند که: نه، من فرقی نکردهام، من همانم که بودم، مصلحت چیز دیگر است. تا آنجا که زهرا را قانع میکند و از زبان زهرا میشنود: «حَسْبِیَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل». ابن ابی الحدید در ذیل کلام 211 امام علی این داستان معروف را نقل میکند: «روزی فاطمه سلام اللَّه علیها علی علیهالسلام را دعوت به قیام میکرد. در همین حال فریاد مؤذن بلند شد که «اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللَّه». علی علیهالسلام به زهرا فرمود: آیا دوست داری این فریاد خاموش شود؟ فرمود: نه. فرمود: سخن من جز این نیست.».
2-موضعگیری امام علیهالسلام در برابر فتنه گران – ابوسفیان و ... –
بعد از رحلت رسول اکرم ص عباس عموی پیامبر و ابوسفیان به نزد حضرت امده و او را در جریان بیعت در سقیفه قرار دادند و از ان حضرت خواستند که نسبت به انتخاب خلیفه وقت اعتراض نماید اما امام علیهالسلام در پاسخ آنها ضمن هشدار به مردم نسبت به لزوم هشیاری در برابر فتنه گران خطاب به آنان فرمود: ای مردم، امواج طوفانی فتنهها را که حیات شما دریانوردان اقیانوس هستی را به تلاطم انداخته است، با کشتیهای نجات بشکافید و پیش بروید. از راه عداوت و نفرت از یکدیگر برگردیدو طریق مهر و محبت پیش بگیرید. تاجهای فریبای مباهات و افتخار بیکدیگر را از تارک خود برداشته بر زمین نهید. آن کس به مقصود خویشتن نائل گشت که پر و بالی داشت و بپرواز در آمد، یا فاقد قدرت بود، از هجوم به مخاطرات خودداری کرد و آسوده گشت. این گونه زمامداری مانند آبی کثیف است که با مشقت بیاشامند و چونان لقمهء ناگوار است که با خوردنش به غصّه و اندوه گرفتار آیند. کسی که دست به چیدن میوه نارس ببرد، چونان کشاورزیست که در غیر زمین خود بکارد.
«ابن میثم» شارح معروف نهجالبلاغه در آغاز این خطبه میگوید: سبب این کلام «امیر مؤمنان علی» (ع) آن است که چون در «سقیفه بنی ساعده» برای «ابوبکر»بیعت گرفته شد، «ابوسفیان» برای ایجاد فتنه و آشوب و درگیری در میان مسلمانان به سراغ «عبّاس» عموی پیامبر رفت و به او گفت: این گروه، خلافت را از «بنیهاشم» بیرون بردند و در قبیله «بنی تیم» قرار دادند (ابوبکر از این قبیله بود) و مسلّم است که فردا این مرد خشن که از طایفه «بنی عدی» است (اشاره به عمر است) در میان ما حکومت خواهد کرد. برخیز، نزد «علی» (ع) برویم و با او به عنوان خلافت بیعت کنیم. تو عموی پیامبری و سخن من هم در میان قریش مقبول است اگر آنها با ما به مقابله برخیزند با آنها پیکار میکنیم و آنان را در هم میکوبیم. و به دنبال این سخن هر دو نزد «امیر مؤمنان علی» (ع) آمدند.
«ابوسفیان» عرض کرد: ای «ابوالحسن» از مسأله خلافت غافل مشو. کی ما پیرو قبیله بی سر و پای «تیم» بودیم! (و میخواست به این ترتیب امام (ع) را تحریک برای قیام و درگیری کند) این در حالی بود که حضرت میدانست او به خاطر دین، این سخنان را نمیگوید بلکه میخواهد فساد بر پا کند به همین جهت خطبه بالا را ایراد فرمود. شهید مطهری در شرح خطبه مذکور- پنجم- میفرماید: -امام علیهالسلام- خیلی چند جانبه و جامع سخن گفت. فرمود فتنه که پیدا میشود آدمهای فتنهجو میخواهند آتش فتنه را بالا ببرند و بیشتر کنند ولی اشخاص صالح میخواهند کشتی پیدا کنند که چگونهاین دریای فتنه را سالم طی کنند. تو – ابوسفیان - از طریق منافره و اختلاف و تنافر و ایجاد نفرت میان مسلمین وارد شدی و از طریق تفاخر که او تیم است و تو هاشم هستی. اسلام این تفاخرات را از بین برده، صحبت افتخار به تیم و هاشم نیست.
ولی بعد برای اینکه اصل حقیقت مطلب را هم گفته باشد فرمود: اما مطلب در جای خودش درست است، خلافت حق من است ولی نه به دلیل اینکه من از هاشمم و بنیهاشم باید ارث ببرد، او تیم است و تیم حق ندارد؛ حقانیت تابع این نیست. در عین حال من اگر بال و کمک میداشتم (یعنی تو بال و کمک من نیستی) قیام میکردم (یعنی تو برو دنبال کارت، من هرگز از تو استمداد نمیکنم). افْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَناحٍ رستگار شد کسی که بالی دارد و با بال خودش پرواز میکند (یعنی تو که بال من نیستی، تو برو دنبال کارت).
3- سیره وحدت بخش امام علیهالسلام باحضور در شورای شش نفره جهت انتخاب خلیفه
امام علیهالسلام در زمینه برتری خویش بر دیگران در امر خلافت در شورای شش نفره میفرماید: قطعاً شما خود میدانید که من از دیگران شایستهتر و احق به خلافت هستم، ولی به خدا سوگند من تسلیم هستم و مخالفتی ندارم، مادامی که امور مسلمانان روبراه باشد و تنها به من ستم شود. و در این کار أجر و فضل خدا و هم پرهیز از آنچه از زر و زیور دنیا در آن اختلاف دارید را مسئلت دارم. ابن ابی الحدید میگوید: «در داستان شورا چون عباس میدانست که نتیجه چیست، از علی خواست که در جلسه شرکت نکند اما علی با اینکه نظر عباس را از لحاظ نتیجه تأیید میکرد، پیشنهاد را نپذیرفت و عذرش این بود: «انّی اکْرَهُ الْخِلافَ» من اختلاف را دوست نمیدارم. عباس گفت: «اذاً تَری ما تَکْرَهُ» یعنی بنابراین با آنچه دوست نداری مواجه خواهی شد.». ایشان ذیل خطبه 65 نقل میکند: «یکی از فرزندان ابولهب اشعاری مبتنی بر فضیلت و ذی حق بودن علی و بر ذمّ مخالفانش سرود. علی او را از سرودن این گونه اشعار که در واقع نوعی تحریک و شعار بود نهی کرد و فرمود: «سَلامَةُ الدّینِ احَبُّ الَیْنا مِنْ غَیْرِهِ» برای ما سلامت اسلام و اینکه اساس اسلام باقی بماند از هر چیز دیگر محبوبتر و باارجتر است.».
4– سیره وحدت بخش امام درمشاوره به ابوبکر جهت نبرد با رومیان:
بعد از مشاوره ابوبکر با جمعی از صحابه در زمینه نبرد با رومیان و تردید او در این تصمیم، از امام یاری خواست. امام علیهالسلام او را تشویق نموده و بدو فرمود: ان فعلت ظفرت: اگر نبرد کنی پیروز خواهی شد. خلیفه از تشویق امام، خوشحال شد و گفت: بشرت بخیر: فال نیکی زدی و به خیر بشارت دادی
5- سیره وحدت بخش امام در مشاوره نظامی به عمر در حمله به ایران
انگاه که عمر با جمعی از صحابه در حمله به ایران مشاوره نمود بعد از استماع دیدگاه آنان که بیشتر به جنبه های مادی و کثرت سپاه دشمن و کمی سپاه اسلام تکیه داشتنند امام علیهالسلام دیدگاهشان را اینچنین بیان فرمودند: پیروزی و شکست این امر (اسلام) بستگی به فزونی نیرو و کمی جمعیت نداشته است، این دین خدا است که آن را پیروز ساخت و سپاه اوست که خود آن را آماده و یاری کرد تا آنکه به آنجا که باید برسند رسید و به هر جا که باید طلوع بکند طلوع کرد، از ناحیه خداوند به ما وعده پیروزی داده شده است، و میدانیم که خداوند به وعده خود جامه عمل پوشانیده و سپاه خویش را یاری خواهد کرد.
امام در ادامه، عمر را که تصمیم بر حضور مستقیم در جنگ داشت اینچنین مورد خطاب قرار داد: موقعیت زمامدار، همچون رشته مهرهها است که آنها را گرد آورده به هم پیوند میدهد. اگر رشته از هم بگسلد، مهرهها پراکنده میشوند و سپس هرگز نمیتوان آنها را جمع آوری کرده و از نو نظام بخشید. امروز، اگر چه عرب از نظر تعداد کم است، اما نیروی اسلام فراوان و در پرتو اجتماع و اتحاد و هماهنگی، عزیز و نیرومند است. بنابراین تو (خلیفه) همچون محور سنگ آسیاب، جامعه را به وسیله مسلمانان به گردش در آور و با همکاری آنان در نبرد، آتش جنگ را برای دشمنان شعلهور ساز، زیرا اگر شخصا از این سرزمین خارج شوی، عرب از اطراف و اکناف سر از زیر بار فرمانت بیرون خواهد برد و آنگاه آنچه پشت سرگذاشته ای مهمتر از آن خواهد بود که در پیش رو داری. اگر فردا چشم عجمها بر تو افتد، خواهند گفت: این اساس و ریشه (رهبر) عرب است، اگر ریشه این درخت را قطع کنید، راحت میشوید، و این فکر، آنان را در مبارزه با تو و طمع در نابودی تو حریص تر و سرسخت تر خواهد ساخت.
امام خطاب به عمر که نگران فزونی سپاه دشمن و شکست در جنگ بود فرمود:
اما اینکه گفتی آنان برای جنگ با مسلمانان آماده میشوند و از این موضوع نگرانی، بدان که خداوند بیش از تو این کار را ناخوش دارد، و او بر تغییر آنچه نمی پسندد، تواناتر است. واما اینکه به فزونی تعداد سربازان دشمن اشاره کردی، (بدان که) ما، در گذشته، در نبردها، روی تعداد افراد تکیه نمی کردیم، بلکه بر یاری و کمک خداوندی حساب میکردیم (و پیروز هم میشدیم).
6-سیره وحدت بخش امام در دفاع از عثمان و مانع شدن از بروز فتنه جدید:
یکی از مظاهر اساسی و شگفت اور در سیره سیاسی امام علیهالسلام تلاش ان حضرت در پیشگیری از فتنه جدیدی بود که بعد از قتل عمر بیم وقوع ان میرفت. اعتراض شدید و عمومی مردم مدینه و شهرهای گوناگون به سیاستهای تبعیض امیز خلیفه عثمان بحدی بود که قدرت مقابله را از دستگاه خلافت سلب کرده بود. امام علی با دعوت معترضین به ارامش و نصایح خیر خواهانه به عثمان در موافقت با خواستههای مشروع مردمی تلاش مینمود تا مشکلات پیش امده بین مردم و حاکمیت بشکل مسالمت امیز پایان یابد. در این راستا امام تمام تلاشش را در دفاع از عثمان بکار گرفت حتی فرزندانش را به دفاع از عثمان فراخواند.
شدت اهتمام ان حضرت در محافظت از عثمان از این سخن حضرت که:" و الله لقد دفعت عنه حتی خشیت أن أکون آثما؛ : بخدا قسم تا آن حد، از عثمان دفاع کردم که خوف آن را دارم که مرتکب گناه شده باشم" بخوبی استفاده میشود. شیخ عبدالمتعال الصعیدی از اندیشمندان دانشگاه الازهر اهل سنت در تبیین این فراز از تاریخ اسلام و سیره امام علی علیهالسلام مینویسد: هنگامی که در پایان خلافت عثمان، شورشیان و طاغیان، بر او شوریدند، علی(ع) از این فرصت به سود خود استفاده نکرد، بلکه میخواست آن فتنه را بخواباند. و همین که آشوب به جائی رسید که بر جان عثمان خائف گردید، دو فرزندش حسن و حسین را فرستاد تا از عثمان دفاع کنند، با اینکه خواباندن آشوب، خلاف حق او بود که اقتضا میکرد خلیفه را با آشوبگران رها کند. ولی او تصمیم گرفت تا پایان، به سنت و روشی که بهعنوان مثل اعلا و کار نمونه در مورد اختلاف رأی، اتخاذ کرده بود ادامه دهد.
ایشان در ادامه مینویسد: هنگامی که مردم پس از عثمان میخواستند با او بیعت کنند در قبول بیعت عجله نکرد و آن را فرصتی برای رسیدن به آرمان و عقیدهاش مغتنم نشمرد، زیرا علی(ع) خلافت را نه برای مصلحت شخصی، بلکه برای مصلحت مسلمانان میخواست، لهذا از بیعت امتناع کرد و به طالبان بیعت پاسخ موافق نداد، مگر پس از اصرار آنان که ملاحظه کرد ناچار از اجابت آنها است تا تفرقه پیش آمده بین مسلمین بر اثر قتل عثمان را، برطرف نماید. و لهذا زبیر و طلحه را دعوت کرد و گفت: اگر میل دارید با من بیعت کنید و اگر نه با شما بیعت شود. آنان گفتند ما با تو بیعت میکنیم ... علی(ع) مایل نبود خلافت خود را بر کسی تحمیل نماید، بلکه میخواست مردم به اختیار خود با او بیعت کنند و هرکس از بیعت با او ابا میکرد او را آزاد میگذارد
ب- سیره وحدت بخش امام در دوران خلافت
1- سیره وحدت بخش امام در برخورد با خوارج و جذب و هدایت آنان :
خوارج برغم مواضع افراطی شان در برابر امام علیهالسلام بخصوص تکفیر ان حضرت همچنان مورد عنایت امام بوده و نهایت تلاش در هدایت و جذب آنان توسط امام صورت می گرفت. برخورد قاطع امام با اینان زمانی بود که اقدام به ایجاد ناامنی در جامعه نموده و نبرد مسلحانه علیه نظام اسلامی را اغاز کردند.
شیخ عبدالمتعال الصعیدی از اعلام اهل سنت در این زمینه مینویسد: معاویه از فرمان علی(ع) هنگام عزل او از استانداری شام، سرپیچی کرد، و این یکی از حقوق خلیفه است دربارة معاویه و دیگران که از او اطاعت کنند، و اگر اطاعت نکردند این امر از عنوان اختلاف رأی، به عصیان و طغیان تبدیل میشود، عصیان حکمی دارد غیر از حکم اختلاف در رأی، زیرا عصیان و نافرمانی، موجب تفرقه بین مسلمین است، و لازم است با آن رفتاری اتخاذ شود که باعث جمع کلمة مسلمین گردد هر چند به خشونت منتهی شود. همین بود رفتار علی(ع) با کسانی که در قضیة تحکیم میان او و معاویه با او مخالف شدند و از او عزلت گزیده به لحاظ قبول تحکیم او را محکوم نمودند. با اینکه از لحاظ دینی ایرادی نداشت، اما آنان عدهای تندرو و افراطیان مذهبی بودند ولی علی(ع) به آنگونه که آنان نسبت به علی(ع) حکم کردند که او را کافر دانستند بر آنها حکم نکرد، بلکه به آنان گفت: مادامی که با ما مصاحبت و همراهی دارید، سه چیز را از شما دریغ نمیداریم: از حضور در مساجد خدا منع نمیکنیم، مادامی که با ما همراه هستید شما را از سهم بیتالمال محروم نمیکنیم، و با شما نمیجنگیم مگر شما پیش قدم در جنگ با ما شوید.» ایشان در ادامه مینویسد: دیگر بالاتر از این روش تسامح و گذشت در مورد اختلاف رأی، متصور نیست.
2- سیره امام در برابر قاسطین
امام در برابر این جبهه که عنودترین دشمنانش میباشند ضمن اگاهی بخشیدن به جامعه اسلامی به بیان مشترکات بین جبهه یاران خویش و جبهه شامیان در نبرد صفین میپردازد. در نامه 58 امام علیهالسلام ضمن تحلیلی جامع از تقابل دو جبهه نبرد صفین تنها نقطه افتراق این دو جبهه را دیدگاه متفاوت هر یک درقتل عثمان دانسته و میفرماید: در اغاز که با جمعی از شامیان ملاقات کردیم بین ما و آنان جز مساله عثمان اختلافی نبود بدیهی است که پروردگار ما یکی است و پیغمبر ما یکی است و دعوت ما در اسلام یکی است. ما چیزی بیش از شامیان دربارة ایمان به خدا و تصدیق رسولش نداریم، آنها نیز در این خصوص فزونی بر ما ندارند. ما و آنها در همة امور شریک و متحد هستیم، مگر در مورد قتل عثمان که ما از آن بری هستیم، و آنان در حمایت از عثمان کوتاهی کردند. این سخنان وحدت بخش حضرت نسبت به کسانی است که به رهبری معاویه و باند اموی بیشترین درگیری را با امام داشته و تبلیغات گستردهای علیه ان حضرت راه انداخته اند اما امام بجهت اهمیت وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی حتی با اینان نیز چنین روشی را اتخاذ نموده و به ذکر مشترکات دو جبهه میپردازد.
3- سیره وحدت بخش امام در برابر جبهه ناکثین
حرکت نفاق افکنانه اصحاب جمل ان هم بعد از بیعتشان با امام علی علیهالسلام یکی از فرازهای مهم و عبرت اموز تاریخ اسلام است.
مرحوم علامة شهید مطهری تحت عنوان «اتحاد اسلام» در مقایسه ای بین مواضع وحدت بخش امام علی علیهالسلام بعد از رحلت پیامبرص ان هم برغم غصب حق شان و مواضع تفرقهافکنانه طلحه و زبیردر دوران خلافت بحق امام علی میگوید:
... – امام علیهالسلام - مخصوصا در دوران خلافت خودش آنگاه که طلحه و زبیر نقض بیعت کردند و فتنة داخلی ایجاد نمودند، علی(ع) مکرراً وضع خود را بعد از پیغمبر با اینها مقایسه میکند و میگوید: من بهخاطر پرهیز از تفرق کلمة مسلمین، از حق مسلم خودم چشم پوشیدم و اینان با اینکه به طوع و رغبت بیعت کردند، بیعت خویش را نقض کردند. و پروای ایجاد اختلاف در میان مسلمین را نداشتند. امام در موضع دیگر قبل از حرکت بسوی بصره جهت مقابله با ناکثین میفرماید: ...چه میشود طلحه و زبیر را؟ خوب بود سالی و لااقل چند ماهی صبر میکردند و حکومت مرا میدیدند، آنگاه تصمیم میگرفتند. اما آنان طاقت نیاوردند و علیه من شوریدند و در امری که خداوند حقی برای آنها قرار نداده با من به کشمکش پرداختند.».
ج –سیره وحدت بخش امام در برابر تفرقهافکنان
. در روایتی امده است: که فردی از یهودیان به ان حضرت از روی شماتت و سرزنش عرضه داشت: هنوز پیغمبرتان را به خاک نسپرده بودید (و به اصطلاح هنوز آب غسلش خشک نشده بود) که دربارة او اختلاف کردید!!
امام علیهالسلام در پاسخ فرمود:
- ما تنها در آنچه از او شنیدهایم اختلاف کردیم، نه دربارة خود او. اما شما هنوز پاهاتان از آب دریا (که از آن عبور کردید) خشک نشده بود که به پیغمبرتان گفتید: خدائی برای ما قرار بده، همانطور این بتپرستان خدایانی دارند. آنگاه فرمود شما مردمی نادان هستید.
د – سیره وحدت بخش امام در فاصله ضربت خوردن تا شهادت
یکی از فرازهای برجسته در سیره امام علی علیهالسلام توصیه به وحدت و اجتناب از تفرق در فاصله ضربت خوردن تا شهادت است. ساعاتی که امام اخرین لحظات عمرشریقش را سپری نموده و طبعا در چنین زمان حساس انسانها مهمترین توصیهها و دغدغه های خویش را بیان میکنند. دقت در این بخش ا ز سیره نظری و عملی امام بیانگر افق متعالی نگاه ان بزرگوار نسبت به اهمیت وحدت اسلامیخواهد بود. دراین قسمت بخشی از این توصیهها را که بهنگام شهادت بیان فرمود ه است را بیان میکنیم: اما وصیت من به شما ان است که از هر نوع شرک به خدا اجتناب نموده و سنت محمد صلی الله علیه و آله را ضایع نکنید و این دو ستون را همواره برپای دارید و این دو چراغ را همواره افروخته نگه دارید. بدانید تا زمانی که متحد بوده و پراکنده نشده اید، کسی شما را نکوهش نخواهد کرد. هر کس از شما باید به قدر طاقتش بکوشد و بر نادانان آسان گیردپروردگاری است بخشاینده و دینی است استوار و درست و پیشوایی است دانا در وصیتی دیگر ان حضرت خطاب به امام حسن و امام حسین و همه کسانی پیام حضرت را دریافت میکنند میفرماید: هرگز تقوای الهی را از یاد نبرید، کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقی بمانید. همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید و بر اساس ایمان به خدا متحد باشید و از هم جدا نشوید، همانا از پیغمبر خدا شنیدم که می فرمود: اصلاحِ میان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چیزی که دین را محو و نابود می کند فساد و اختلاف است، ولاحَولَ ولاقُوَّة إلّابِاللَّهِ العلیّ العظیم....بر شما باد که بر روابط دوستانه میان خود بیافزایید، به یکدیگر نیکی کنید از کناره گیری از یکدیگر و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید. کارهای خیر را به مدد یکدیگر و اجتماعاً انجام دهید و از همکاری در مورد گناهان و چیزهایی که موجب کدورت و دشمنی می شود بپرهیزید .
خاتمه: گفتار امام علیهالسلام در زمینه لزوم وحدت در جامعه
در بخش پایانی مقاله حاضر برخی از گفتار امام علیهالسلام در زمینه لزوم وحدت در جامعه اسلامی و اجتناب از تفرقه مرور میکنیم:
1- الخلاف یهدم الرأی؛ اختلاف، رأی صحیح را ویران میسازد
انسان در حالت آرامش میتواند نظر درست اختیار نماید، اما در جوی پر از برخورد، از جادة صواب، منحرف میگردد. 2- ما اختلف دعوتان الا کانت احداهما ضلالة؛ هیچگاه دو دعوت و دو نظریه در قبال هم قرار نمیگیرند مگر اینکه یکی از آن دو ضلالت و باطل است. این جمله حکیمانه اشاره به این است که حق و باطل با هم جمع نمیشوند و همواره حق در برابر باطل است و تبلیغات، دعوتها و احزاب هم همینطور هستند از بین آنها، یکی حق و بقیه باطل و ضلالتاند.
3- و علیکم بالتواصل و التباذل و ایاکم و التدابر و التقاطع. بر شما باد به وصل کردن و همبستگی با هم و بذل و بخشش به هم و بپرهیزید از پشت کردن به هم و قطع رابطه با یکدیگر. 4- و أیاکم و التلون فی دین الله، فأن جماعة فیما تکرهون من الحق، خیرٌ من فُرقةٌ فیما تحبون من الباطل... مبادا در دین خدا تردید و تلون و اختلاف از خود نشان دهید، که همانا اجتماع و همبستگی در آنچه از حق مورد کراهت شما است، از تفرقه در آنچه از باطل مورد محبت شما است بهتر است. 5- واجعلوا اللسان واحداً... : سخنانتان را یکی قرار دهید و وحدت کلمه داشته باشید. 6-والزمواالسواد الأعظم، فإن ید الله مع الجماعة، وإیاکم والفرقة! فإن الشاذ من الناس للشیطان ،کما أن الشاذ من الغنم للذئب، ألا من دعا إلی مثل هذا الشعار فاقتلوه ولو کان تحت عمامتی همواره با سیاهی و انبوه مردم مسلمان ملازم باشید که همانا دست خدا با جماعت است، و از تفرقه بپرهیزید..
نتیجه:
سیره وحدت بخش امام علی علیهالسلام در عصری که امواج فتنهها کیان جامعه نوپای اسلامی را تهدید مینمود برغم سختیهای فراوانی که بر ان حضرت و اهل بیتش هجوم اورد بیانگر جایگاه عظیم این اصل - وحدت و یکپارچگی – در اسلام میباشد. صبر و سکوت 25ساله ان در عصر خلفا و تبیین دلائل ان در عصر خلافت بزرگترین درسی است که امام علیهالسلام با سیره اش به مسلمانان اموخت. او به مسلمانان فهماند که تنها در پرتو وحدت و انسجام اسلامی است که میتوان از شریعت محافظت نموده و زمینه اجرای احکام الهی را فراهم نمود. والسلام
فهرست منابع:
قرآن
نهجالبلاغه صبحی الصالح
ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه – محمد تقی جعفری شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید مجموعه اثار شهید مطهری بحار الانوار الجمل شیخ مفید شرح نهجالبلاغه ابن میثم ج1ص276 – ترجمه از: پیام امیر المومنین تالیف آیه الله مکارم تاریخ الیعقوبی مجله رسالةالاسلام ط مجمع جهانی تقریب ج 3 عیون الحکم و المواعظ
- ↑ نویسنده: سید مصطفی حسینی رودباری