ابنهبیره
اِبْنِ هُبَیْره ابوالمظفر عونالدین یحیی بن محمد بن هبیرۀ شیبانی، (۴۹۹-۵۶۰ق/۱۱۰۶-۱۱۶۵م) ادیب، محدث، فقیه حنبلی و وزیر دو تن از خلفای عباسی است.
زندگی
اگرچه در تبارنامۀ مفصلی نسب او را به بنی بکر بن وائل، از اعراب عدنانی، رساندهاند، اما نویسندگان بعدی غالباً آن را بر ساختۀ دوران وزارت وی دانستهاند[۱][۲][۳]. ابن هبیره در روستایی به نام «دور بنی اوقر»،(که بعدها به «دورالوزیر عونالدین» شهرت یافت)، از توابع دُجیل عراق ، زاده شد[۴] [۵] ابن خلکان، وفیات، ج۶، ص۲۳۰</ref>[۶].پدرش که کشاورز [۷] و به روایتی مردی سپاهی بود[۸]او را در کودکی برای تحصیل به بغداد فرستاد و گویا اندکی بعد که هنوز ابن هبیره کودک بود، درگذشت و پس از آن ابن هبیره روزگار را با سختی و تنگدستی میگذرانید و به کارهای مختلف میپرداخت[۹]. با اینهمه به تحصیل علم همت گماشت. ابن هبیره سرانجام در بغداد بر اثر بیماری درگذشت و احتمالاً وی را مسموم کردند[۱۰] و در مدرسهای که خود برای حنبلیان بنیاد نهاده بود، دفن شد[۱۱].
فرزندان
از ابن هبیره دو پسر به نامهای عزالدین ابوعبداللـه محمد که مقام نیابت وزارت پدر را داشت، و شرفالدین ابوالولید مظفر بازماند[۱۲] اما پس از درگذشت ابن هبیره، به فرمان خلیفه مستنجد، فرزندان وی را دستگیر و اموالشان را مصادره کردند. از اینرو خاندان ابن هبیره به تهیدستی افتادند، تا آنجا که مجبور شدند کتابخانۀ وقفی وزیر را بفروشند[۱۳].اما به گفتۀ ابن طقطقی [۱۴]عزالدین پس از پدر به وزارت برگزیده شد، ولی زود برکنار و زندانی گردید.
اساتید
فقه را نزد کسانی چون ابوبکر دینوری و ابوالحسین محمد فرّاء فرا گرفت، از ابومنصور جوالیقی ادب آموخت و نزد ابوعثمان اسماعیل بن محمد بن قیلۀ اصفهانی و ابوالقاسم هبه اللـه بن محمد بن حسین کاتب حدیث خواند و مدتی نیز مصاحبت ابوعبداللـه محمد بن یحیی بن علی زبیدی واعظ را برگزید[۱۵][۱۶]. همچنین از کسانی چون ابوغالب بن بنا، ابوبکر محمد بن عبدالباقی انصاری، عبدالوهاب انماطی، ابوعثمان ابن مله و ابن زاغونی حدیث شنید[۱۷][۱۸][۱۹]. و به روایتی از ابوطالب علوی محمد بن محمد حسنی، نقیب طالبیان بصره، بخشهایی از السنن ابی داوود را فرا گرفت و با اجازۀ او آن را روایت کرد[۲۰].
شاگردان
عالمان و فقیهان متعددی از ابن هبیره فقه و حدیث و ادب آموختهاند که مشهورترین اینان ابوالفرج عبدالرحمن ابن جوزی است که از وی با عنوان «شیخ» خود یاد کرده است. [۲۲] ابن جوزی یکی از نخستین گزارشگران زندگی ابن هبیره است و روایات او در این باب معتبرترین مأخذ احوال وزیر بهشمار میرود و نویسندگان و محققان بعدی عمدتاً از روایات ابن جوزی استفاده کردهاند. افزون بر وی، ابن مارستانیه نیز در شرح حال این وزیر عباسی، اثری با عنوان سیره الوزیر ابن هبیره تألیف کرده است و به نظر میرسد که ابن رجب [۲۳][۲۴] و ابن خلکان [۲۵] در شرح زندگانی ابن هبیره از آن سود برده باشند. ابن جوزی همچنین بهرههایی علمی را که از ابن هبیره برگرفته، در کتاب المقتبس فی الفوائد العونیه خود منعکس کرده است. وی گزیدهای از مطالب الافصاح استاد را در کتاب محض المحض آورده است. [۲۶] او چندان به استاد نزدیک بوده که چون ابن هبیره درگذشت، این شاگرد وفادار عهدهدار غسل او شد. [۲۷]
فعالیتها
اولین منصب او از مشاغل دولتی، نظارت امور مالیاتی مناطق غربی خلافت بود. از آن پس مشاغل مهم و متعددی را عهدهدار شد و به سبب تدبیری که در دفع شرارت و بیحرمتی مسعود بلالی ، شحنۀ بغداد از سوی مسعود سلجوقی ، نسبت به خلیفه و نیز ممانعت از هجوم ابن القش مسعودی و ایلدگز سلطانی به بغداد نشان داد، کارش بالا گرفت و در ۵۴۴ق از سوی خلیفه المقتفی، به جای ابن صدقه به وزارت منصوب شد و عونالدین لقب گرفت. [۲۸][۲۹][۳۰][۳۱] به گفتۀ ذهبی در ۵۴۹ق که مسعود بلالی و ابنالقش با جلب رضایت سلطان محمد سلجوقی به بغداد تاختند، عونالدین آنان را درهم شکست و لقب «سلطان العراق ملک الجیوش» یافت. [۳۲] در ۵۵۳ق سلطان محمد به تنِ خویش بغداد را به محاصره گرفت، اما به سبب تدبیرهای عونالدین، شهر دستخوش قحطی و گرانی نشد و سلطان محمد چندی بعد از آنجا برخاست. [۳۳] ابن هبیره پس از مرگ المقتفی، به روزگار خلافت المستنجد نیز در وزارت ابقا شد. در دوران این خلیفه، بر اثر تلاشهای ابن هبیره، در مصر که از قلمرو خلافت عباسی خارج بود، خطبه به نام خلیفۀ بغداد خوانده شد. [۳۴]
ویژگیها
با اینکه روزگار طولانی عباسیان وزیران معتبر و مقتدر بسیاری دیده است، اما برخی [۳۵] بر این عقیدهاند که هیچ وزیری در اقتدار و درایت و سیاستمداری به ابن هبیره نمیرسد. در روزگار وزارت او، سلجوقیان تقریباً نفوذ خود را از دست دادند، تا آنجا که پس از مرگ سلطان مسعود، املاک او به فرمان ابن هبیره به صورت اقطاع درآمد و بین هواداران خلیفه تقسیم شد. [۳۶] وی برای بقای خلافت از هیچ کوششی فروگذار نمیکرد، [۳۷][۳۸] چنانکه ظاهراً مسموم کردن ملکشاه سلجوقی در ۵۵۵ق در اصفهان به تحریک او بوده است. [۳۹] با اینهمه او را بسیار متشرع، متقی، پارسا و بیاعتنا به ظواهر دنیا دانستهاند. از نظر اخلاقی نیز اهل تساهل و گذشت و مدارا بود و او را مردی دادگر دانسته و گفتهاند که در رفع ستم از مردم کوشش میکرد. چنانکه از زندگی او برمیآید، وی از نظر اخلاقی سخت تحت تأثیر استادش زبیدی واعظ بود که در جوانی از او بهره برده بود. [۴۰] ابن هبیره مردی دانشمند بود و در فقه و حدیث و لغت مهارت داشت. سخنان حکمتآموز و لطیفی که از او در دست است، [۴۱] دقت نظر و نکتهسنجی او را معلوم میدارد.
مجالس درس
با اینکه خود حنبلی بود، علمای مذاهب دیگر نیز در مجلس درس او حضور مییافتند، [۴۲] بدینسان در زمان او محیطی علمی و فرهنگی پدیدار شد و انجمنهای متعدد انعقاد یافت و بحث و تحقیق علمی شایع گردید. [۴۳] بسیاری از همان عالمان و فقیهانی که با ابن هبیره دوستی داشتند و گاه نیز در مسائل سیاسی و اجتماعی مورد مشورت او قرار میگرفتند، از جملۀ ستایشگران او بهشمار میآیند که پس از مرگش نیز در رثای او شعرها سرودند. [۴۴][۴۵][۴۶][۴۷][۴۸][۴۹][۵۰][۵۱][۵۲] حتی خلیفه مستنجد نیز او را در شعری ستوده است. [۵۳] با اینهمه شاعری نیز او را هجو کرده است. [۵۴]
بحثی در اعتقادات ابن هبیره
ابن هبیره با شیعیان که بهویژه در بغداد بخش قابل ملاحظهای از جمعیت را تشکیل میدادند، رابطۀ چندان خوبی نداشته و در زمان وزارت وی با آنان بهسختی رفتار میشده است. در این بین مستنجد خلیفه هم برخی عملکردهای خود را به ابن هبیره منسوب داشته و بدین ترتیب به ناخرسندی شیعیان از ابن هبیره دامن میزده است و کار بدانجا رسید که ابن هبیره را در مشاهد مقدسه لعن میکردند. [۵۵] شاید همین عوامل باعث شده است که نام این شخصیت، به عنوان پوشانندۀ فضایل اهل بیت (ع) در قصۀ مملکت فرزندان امام مهدی (ع) به چشم آید. چنانکه در متن داستان به نقل کمالالدین احمد بن محمد انباری آمده است، شخصیت اصلی قصه مشاهدات خویش را در مجلس وزیر ابن هبیره بازگو نموده و در پایان مجلس، ابن هبیره همگان را از فاش کردن آن داستان بر حذر داشته است. [۵۶][۵۷][۵۸][۵۹][۶۰][۶۱] از بخش پایانی این قصه و هشدار ابن هبیره، میتوان نتیجه گرفت که برای پردازندۀ داستان، این تلقی وجود داشته است که از نام این وزیر میتوان با عنوان شخصی بیمهر به اهل بیت (ع) سود جست.
آثار
چاپی
۱. الافصاح عن معانی الصحاح ، این اثر که ابن خلکان [۶۲] آن را مشتمل بر ۱۹ بخش دانسته، در اصل شرح و تفسیری بر صحیح بخاری و صحیح مسلم بوده است. چنانکه از منابع متقدم و فهارس نسخ خطی برمیآید، مؤلف باتوجه به گسترۀ آگاهی و نیز علایقش، هنگام برخورد با موضوعات جالب توجه، از هدف اصلی تألیف کتاب عدول کرده و فصولی مجزا را به آن موضوعات فرعی اختصاص داده است، چنانکه بخشی از آن را تفسیر قرآن [۶۳] و علم قرائت تشکیل میدهد و از آنجا که احادیث صحاح را عمدهترین منبع استنباط فروع فقه میدانست، بخشی را هم به فقه تطبیقی مختص گردانید. [۶۴] تألیف این کتاب ــ دست کم بخش مربوط به فقه تطبیقی آن ــ در زمان وزارت وی بوده است. [۶۵] آن قسمت از الافصاح که بیشتر مورد توجه قرار گرفته، همین بخش اخیر است. دربارۀ جایگاه این بخش در مجموعۀ الافصاح باید گفت که ابن هبیره با رسیدن به حدیث «من یرد اللـه به خیراً یفقهه فیالدین» به ذکر مسائل فقهی مورد اتفاق و نیز مورد اختلاف در میان علما و فقهای مذاهب اربعه پرداخته است. [۶۶][۶۷] او با هزینهای هنگفت، بسیاری از علما را از شرق و غرب گردهم آورد و پس از ترتیب دادن مجالس بحث و گفت و گو به تألیف این کتاب دست یازید. [۶۸] شاید ابن هبیره برای برپا کردن اینگونه محافل، بجز انگیزۀ علمی ـ فرهنگی، انگیزۀ سیاسی نیز داشته است، ولی باید اذعان داشت که کاستی منابع دربارۀ هویّت کسانی که در آن نشستها حضور داشتهاند، راه تحقیق دربارۀ هدف برپایی این محافل را سد میکند و در این مورد تنها از نام چند تن از حاضران مجلس، چون ابن جوزی ، ابن شافع حنبلی ، ابن خشاب نحوی ، ابومحمد اشتری مالکی و احتمالاً ابن مارستانیه و ابوحامد احمد بن محمد حنبلی آگاهی داریم. [۶۹][۷۰][۷۱][۷۲][۷۳][۷۴][۷۵] مؤلف در تبویب کتاب تقریباً سنت مؤلفان پیشین را در ترتیب بخشهای عبادات و معاملات و غیره رعایت کرده است. وی در برخی موارد به آراء فقیهانی که خود صاحب مذهب بودهاند، همچون ابن منذر و ابوعبید قاسم بن سلام نیز نظر داشته است [۷۶][۷۷] و در پارهای مسائل آراء خود را هم مطرح کرده است. با یک نگاه به نظرهای شخصی مؤلف در کتاب الافصاح، چنین بر میآید که ابن هبیره بیشتر در مباحث عبادات اظهارنظر میکرده است. او در دیدگاههای خود در مسائل مورد اختلاف فقهی، به جانب احتیاط میرفته است. [۷۸] و گاه خلاف اجماع عامه و خلاف نظر پیشوایش احمد بن حنبل حکم کرده است. چنانکه در مورد صلوات بر پیامبر (ص) در تشهد اول نماز ، وی به نظر جدید شافعی نزدیک شده و صلوات را اولی دانسته است. [۷۹] همچنین در مواردی حکم غیرمشهور بین حنبلیان را مبنا قرار داده است. برای مثال وی روایتی از احمد بن حنبل را که در آن مُنشِئ سفر (نه کسی که عبوری به جایی رسیده باشد) را که از موارد ابن سبیل دانسته شده است، صحیح میداند، حال آنکه مشهور بین حنبلیان، عدم الحاق آن به مصادیق ابن سبیل است. [۸۰] باری این اثر به عنوان منبعی کهن و پرمایه در فقه تطبیقی بسیار حایز اهمیت است. این بخش از الافصاح که در نسخ خطی با نامهای الاشراف علی مذاهب الاشراف و اختلاف الائمه العلماء از آن یاد شده، [۸۱] در حلب (۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م) توسط محمد راغب طباخ انتشار یافته است. بخشهای دیگر آن به صورت نسخههای خطی در کتابخانههای مختلف جهان موجود است. قسمتهای اصلی آنکه منحصراً شرح بر احادیث صحاح است، در کتابخانههای محمودیه، [۸۲] توپکاپی، انستیتوی خاورشناسی لنینگراد و کتابخانۀ برلین نگهداری میشود. همچنین نسخهای از بخشی که در علم قرائت است و با سوره نساء آغاز و به سوره الرحمن ختم شده است، در کتابخانۀ ملی پاریس یافت میشود. همچنین در فهرست کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران نسخهای با عنوان القوافی، در ضمن مجموعۀ شمارۀ ۱۶۱۲ به نام وی ثبت شده است [۸۳]
یافت نشده
آثار دیگری نیز به او نسبت داده شده که نسخۀ آنها یافت نشده است، از آن جملهاند: ۱. العبادات الخمس ، در فقه حنبلی ؛ ۲. مختصر اصلاح المنطق ابن سکیت ؛ ۳. المقتصد ، در نحو که ابن خشاب آن را در ۴ مجلد شرح کرده و این خود نشانی از توانایی ابن هبیره در علم نحو است؛ ۴. دو ارجوزه ، یکی در مقصور و ممدود و دیگری در خط و نیز اشعار دیگری که در کتب مختلف باقیمانده است. [۸۴][۸۵]
پانویس
- ↑ عمادالدین کاتب، محمد بن محمد، خریده القصر و جریده العصر، القسم العراقی، ج۱، ص۹۶-۹۷، بغداد، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م
- ↑ ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، مرآه الزمان، ج۸، ص۲۵۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م
- ↑ ابن خلکان، وفیات، ج۶، ص۲۳۰
- ↑ عمادالدین کاتب، محمد بن محمد، خریده القصر و جریده العصر، القسم العراقی، ج۱، ص۹۶-۹۷، بغداد، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م
- ↑ ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، مرآه الزمان، ج۸، ص۲۵۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م
- ↑ یاقوت، بلدان، ج۲، ص۶۱۵
- ↑ ابن طقطقی، محمد، الفخری، ج۱، ص۳۱۲، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م
- ↑ ابن خلکان، وفیات، ج۶، ص۲۳۰
- ↑ ابن طقطقی، محمد، الفخری، ج۱، ص۳۱۲، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م
- ↑ ابن جوزی عبدالرحمن، المنتظم، ج۱۰، ص۲۱۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۸ق
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ج۱۱، ص۳۲۱
- ↑ ابن خلکان، وفیات، ج۶، ص۲۴۲
- ↑ ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، مرآه الزمان، ج۸، ص۲۶۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م
- ↑ ابن طقطقی، محمد، الفخری، ج۱، ص۳۱۶، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م
- ↑ ابن خلکان، وفیات، ج۶، ص۲۳۱
- ↑ ابن ایبک، احمد، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، به کوشش قیصر ابوفرح، ج۱، ص۲۶۱، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م
- ↑ ابن خلکان، وفیات، ج۶، ص۲۳۱
- ↑ ابن ایبک، احمد، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، به کوشش قیصر ابوفرح، ج۱، ص۲۶۱، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م
- ↑ ابن رجب، عبدالرحمن بن شهابالدین، الذیل علی طبقات الحنابله، به کوشش حامد الفقی، ج۱، ص۲۵۱، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م
- ↑ ذهبی، محمد بن احمد، العبر، به کوشش محمدسعید بن بسیونی، ج۳، ص۳۴، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م