ابن هلال ثقفی

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۰۱ توسط S.m.salehi.kh (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شخصیت | عنوان = ابن هلال ثقفی | تصویر = الغارات2.jpg | نام = ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال ثقفی اصفهانی | نام‌های دیگر = ابن هلال ثقفی | سال تولد = حدود 200 ق | تاریخ تولد = | محل تولد = کوفه|عراق | سال درگذشت = 283 قمری | تاریخ درگذشت = | محل درگ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
ابن هلال ثقفی
الغارات2.jpg
نام کاملابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال ثقفی اصفهانی
نام‌های دیگرابن هلال ثقفی
اطلاعات شخصی
سال تولدحدود 200 ق، خطای عبارت: نویسه نقطه‌گذاری شناخته نشده «ح» ش‌، خطای عبارت: نویسه نقطه‌گذاری شناخته نشده «ح» م
محل تولدکوفه
محل درگذشتاصفهان،ایران
دیناسلام، شیعه
استادان
  • اَبان بن عثمان بَجَلی کوفی (اَبانِ اَحمَر)
  • ابونُعیم فضل بن دُکَین
  • اسماعیل بن ابان وَرّاق ازدی
  • علی بن مُعلّی
شاگردان
  • عبدالرحمان بن ابراهیم مُسْتَمْلی
  • احمدبن علویه اصفهانی معروف به ابن اَسوَد
آثار
  • الغارات
  • الجامع الکبیر فی الفقه
فعالیت‌هامحدث شیعی

ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال ثقفی اصفهانی معروف به ابن هلال ثقفی، محدّث، فقیه، مورخ شیعه امامی قرن سوم هجری قمری. وی برای تبلیغ تشیع از عراق به اصفهان مهاجرت کرد. از برجسته‌ترین راویان روایات ثقفی، احمد بن محمد برقی و صفّار قمی هستند. بیشتر رجالیان شیعه او را از راویان مورد اعتماد دانسته‌اند. معروف‌ترین کتاب وی، الغارات است که به حملات لشکر معاویه به مناطق تحت حکومت حضرت علی(ع) پرداخته است[۱].

نسب و ولادت

نیای اعلای ابواسحاق سعد بن مسعود ثقفی، عموی مختار ثقفی و از یاران امام علی(ع) بود که آن حضرت وی را والی مداین کرد[۲]. از جد او، سعید بن هلال، نیز در شمار اصحاب امام صادق(ع) یاد شده است[۳].

تاریخ ولادت ثقفی در دست نیست، اما بنا بر روایت وی از اَبان بن عثمان بَجَلی[۴] و دیگر مشایخی که در دهه دوم قرن سوم درگذشته‌اند[۵] احتمالاً در حدود ۲۰۰ق یا اواخر سده دوم به دنیا آمده است.

مهاجرت به اصفهان

ثقفی در کوفه به دنیا آمد. در همانجا رشد کرد و به شنیدن حدیث پرداخت و محضر برخی مشایخ این شهر را درک کرد. ثقفی در اوایل عمر زیدی مذهب بود و سپس به امامیه گروید. وی بعدها از کوفه به اصفهان مهاجرت کرد[۶]. ازاین رو، ابن ندیم وی را اصفهانی خوانده است[۷].

علت مهاجرت

روایت نجاشی[۸] و دیگران[۹] درباره سبب هجرت ثقفی به اصفهان، از پایداری او در اعتقاد به تشیع حکایت دارد. بنا بر این روایات، برخی از علمای کوفه، کتاب المعرفة را، که ثقفی در مناقب اهل بیت(ع) و مثالب دشمنان ایشان تألیف کرده بود، موافق تقیه ندانستند و از وی خواستند از نشر آن صرف نظر کند لیکن وی، که از صحت روایات خود در این کتاب مطمئن بود، سوگند خورد که این کتاب را در اصفهان، که گفته می‌شد دورترین شهر از آرا و عقاید شیعه است، نشر و روایت کند و چنین کرد.

تبلیغ شیعه

ثقفی در اصفهان به تبلیغ و ترویج تشیع پرداخت[۱۰]. گفته شده که گروهی از علمای شیعه در قم، از جمله احمد بن محمد برقی، به اصفهان نزد ثقفی رفتند و از او خواستند به قم نقل مکان کند، اما وی نپذیرفت[۱۱] و ظاهراً تا آخر عمر در اصفهان به سر برد و در ۲۸۳ در همانجا درگذشت[۱۲].

جایگاه رجالی

ثقفی اگرچه زمان ائمه(ع) را درک کرده، مستقیماً از آنان حدیثی روایت نکرده[۱۳] اما برخی از احادیث ائمه را به صورت مُرسَل روایت کرده است[۱۴] رجالیان شیعه ثقفی را ستوده و از وی در شمار راویان موثق و معتمد یاد کرده‌اند[۱۵]. خویی قرار گرفتن نام او در اِسناد تفسیر قمی و در طریق روایی ابن قولویه را در دلالت بر وثاقت او کافی دانسته است[۱۶]. هرچند که برخی از علمای اهل سنّت، وی را به سبب شیعه بودن، «جرح» و حدیثش را ترک کرده‌اند، ابونُعَیم اصفهانی وی را از شیعیان غالی دانسته است[۱۷].ابن ندیم[۱۸] نیز ثقفی را از علمای موثق می‌داند.

مشایخ

برخی از مشایخ ثقفی عبارتند از:

اَبان بن عثمان بَجَلی کوفی (اَبانِ اَحمَر)، مورخ اخباری و از صحابه امام صادق و امام کاظم[۱۹] ابونُعیم فضل بن دُکَین؛ اسماعیل بن ابان وَرّاق ازدی؛[۲۰] علی بن مُعلّی؛[۲۱] عبّاد بن یعقوب؛ عباس بن بکّار[۲۲].

راویان

از برجسته‌ترین راویان ثقفی، احمدبن محمدبن خالد برقی[۲۳] و صفّار قمی[۲۴] هستند. به جز این، ثقفی شاگردان و راویان بسیاری داشته است. از جمله راویان تألیفات او عبارت‌اند از:

عبدالرحمان بن ابراهیم مُسْتَمْلی احمدبن علویه اصفهانی معروف به ابن اَسوَد حسن بن علی بن عبدالکریم زعفرانی[۲۵] عباس بن سَری (سِندی) محمدبن زید رَطّاب[۲۶].

تالیفات

شمار آثار ثقفی به بیش از ۵۰ اثر می‌رسیده است[۲۷]. برخی از آنها عبارتند از:

کتاب‌های تاریخی

برخی تک نگاشت‌های ثقفی، مانند المبتدأ و السیرة و المغازی، را می‌توان بخشهایی از تاریخی عمومی به شمار آورد. دیگر آثار تاریخی ثقفی زنجیره‌ای پیوسته از حوادث تاریخ اسلام تا قیام مختار، و سپس حوادثی پراکنده تا اوایل حکومت عباسیان را در برمی‌گیرد[۲۸]. کتاب تاریخ ثقفی، مشتمل بر جزئیاتی درباره ظلمهایی که بر امام علی(ع) شده و نیز مثالب خلفا، ظاهراً در دسترس ابن طاووس بوده است[۲۹]

الغارات

الغارات تنها اثر باقی مانده ثقفی است در آن حملات پراکنده و غافلگیرانه سرداران معاویه به مناطقی از قلمرو امام علی(ع) را گزارش کرده است. الغارات از کهن‌ترین متون تاریخی شیعه به‌حساب می‌آید. این کتاب حاوی مطالبی گزیده از زندگانی امیرالمؤمنین علی(ع)، حیات عملی، خطبه‌ها، نامه‌ها و سفارش‌های حضرت و نیز جنگ‌ها و کشمکش‌ها در زمان خلافت امام علی و پس از آن است. از آن‌جهت که در این اثر به غارت‌های معاویه در قلمرو امیرمؤمنان پرداخته شده، به الغارات شهرت یافته است. مؤلف در این اثر از راویان شیعه و سنی بهره برده است. این کتاب بارها به زبان فارسی ترجمه شده است.

آثار روایی

از کتاب المعرفة، که به طرق روایی مختلف در میان علمای شیعه تداول داشته[۳۰] تنها نقل قولهایی در برخی منابع دیده می‌شود از جمله طَبْرِسی در اِعلام الوَری[۳۱] حدیث پیامبراکرم(ص) را که روز غزوه خیبر در فضیلت علی(ع) فرمود، از آن روایت کرده است. به گفته ابن طاووس، که نسخه‌ای کهن و ظاهراً به خط مؤلف از المعرفة را در اختیار داشته، کتاب دارای چهار جزء و مشتمل بر احادیثی به روایت رجال اهل سنّت بوده است. وی قسمتهایی از این کتاب را درباره فضائل امام علی(ع) و اینکه پیامبر اکرم(ص) آن حضرت را امیرالمؤمنین نامید، نقل کرده است[۳۲].ابن طاووس در کتابهای دیگر خود نیز از المعرفة استفاده کرده و مطالعه آن را به منزله کتابی مهم به فرزند خویش سفارش نموده است[۳۳].

آثار فقهی

ثقفی را در زمره فقهای شیعه نیز به شمار آورده‌اند[۳۴]. در فهرست آثار وی عناوینی مانندالجامع الکبیر فی الفقه، الجامع الصغیر[۳۵] و جامع الفقه و الاحکام که ظاهراً تألیفی مستقل از آن دو بوده است[۳۶] دیده می‌شود. الحلال و الحرام، دیگر اثر فقهی ثقفی که ابن طاووس نسخه‌ای کهن از آن را در اختیار داشته و از آن نقل کرده[۳۷] احتمالاً نام دیگر یکی از کتابهای پیشین بوده است[۳۸]. پاره‌ای روایات فقهی ثقفی در کتب اربعه و دیگر منابع فقهی محفوظ مانده است[۳۹].

پانویس

  1. ابن هلال ثقفی
  2. نجاشی، ص۱۶ـ۱۷؛ طوسی، فهرست کتب الشیعة و اصولهم، ص۱۲
  3. طوسی، رجال الطوسی، ص۲۰۵
  4. ر.ک:قمی، ج ۲، ص۳۱۲
  5. ر.ک:ثقفی، ج ۱، مقدمة مُحدّث اُرمَوی، صنو، نح
  6. نجاشی، ص۱۷؛ طوسی، فهرست کتب الشیعة و اصولهم، ص۱۲؛ صَفَدی، ج ۶، ص۱۲۱
  7. ابن ندیم، ص۲۷۹
  8. نجاشی، ص۱۷
  9. ر.ک:ابن حجر عسقلانی، ج ۱، ص۱۰۲؛ داوودی، ج ۱، ص۲۰
  10. ذهبی، حوادث و وفیات ۲۸۱ـ۲۹۰، ص۱۱۲ـ۱۱۳
  11. نجاشی، ص۱۷؛ طوسی، فهرست کتب الشیعة و اصولهم، ص۱۳
  12. ابن حجر عسقلانی؛ ج ۱، ص۱۰۲ داوودی، ج ۱، ص۲۰؛ ثقفی، همان مقدمه، صنط
  13. طوسی، رجال الطوسی، ص۴۵۱؛ ثقفی، همان مقدمه، صنح
  14. ر.ک: ابن قُولُوَیه، ص۳۴۵؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص۵۴
  15. ر.ک:ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج ۱، ص۵۸؛ ابن داوود حلّی، ص۳۳؛ علامه حلّی، ص۴۹ـ۵۰؛ مجلسی، الوجیزة فی الرجال، ص۱۵؛ مازندرانی حائری، ج ۱، ص۱۹۶، به نقل از تعلیقة وحید بهبهانی
  16. خوئی، ج ۱، ص۲۸۲
  17. ابونُعَیم اصفهانی، ج ۱، ص۱۸۷، ج ۲، ص۷
  18. ابن ندیم، ص۲۷۹
  19. قمی، ج ۲، ص۳۱۲؛ طوسی، فهرست کتب الشیعة و اصولهم، ص۴۷
  20. ر.ک:ثقفی، ص۲، ۳۸، ۴۱ـ۴۲؛ ابونُعیم، ج ۱، ص۱۸۷؛ سمعانی، ج ۱، ص۵۱۱
  21. خوئی ، ج ۱، ص۲۸۳
  22. ابن حجر عسقلانی، ج ۱، ص۱۰۲
  23. ر.ک:برقی، ج ۱، ص۲۸۷، ج ۲، ص۴۸۹
  24. ر.ک:صفّار قمی، ص۵۱ ـ ۵۲، ۸۸
  25. نجاشی، ص۱۸؛ طوسی، فهرست کتب الشیعة و اصولهم، ص۱۴ـ۱۵
  26. نجاشی، ص۱۷ـ ۱۸؛ ابن حجر عسقلانی، ج ۱، ص۱۰۳
  27. طوسی، فهرست کتب الشیعة و اصولهم، ص۱۳ـ۱۴
  28. نجاشی، ص۱۷ـ ۱۸؛ طوسی، فهرست کتب الشیعة و اصولهم، ص۱۳ـ۱۴
  29. ر.ک: ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج ۲، ص۲۱۱؛ ر.ک: کولبرگ، ص۳۶۲ـ۳۶۳
  30. ر.ک:طوسی، فهرست کتب الشیعة و اصولهم، ص۱۴ـ ۱۵
  31. طَبْرِسی،ج ۱، ص۳۶۵ـ۳۶۷
  32. ر.ک:الیقین باختصاص مولانا علی(ع)، ص۱۹۳ـ ۲۰۹
  33. ابن طاووس،کشف المحجة، ص۸۲، ۱۲۵؛ ابن طاووس، سعدالسعود للنفوس، ص۱۴۱ـ۱۴۲؛ ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج ۲، ص۱۹۴
  34. ابن ندیم، ص۲۷۹
  35. نجاشی، ص۱۷؛ طوسی، فهرست کتب الشیعة، ص۱۳
  36. نجاشی، ص۱۸؛ آقابزرگ طهرانی ، ج ۵، ص۶۴ـ ۶۵
  37. ر.ک:ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج ۱، ص۵۸
  38. ر.ک:آقابزرگ طهرانی، ج ۷، ص۶۱؛ کولبرگ، ص۱۸۱
  39. ر.ک:کلینی، ج ۲، ص۱۷، ج ۳، ص۷۰، ج ۷، ص۲۶۲، ۴۲۸ـ۴۲۹؛ ابن بابویه، ج ۳، ص۱۹، ج ۴، ص۵۱۴؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص۵۴، ۱۵۷، ۲۹۰؛ شهید اول، ج ۴، ص۱۶۱