کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین
جعفر بن محمد بن مسعود عیاشی | |
---|---|
نام کامل | جعفر بن محمد بن مسعود عیاشی |
اطلاعات شخصی | |
روز تولد | 285ق. |
محل تولد | کوفه |
روز درگذشت | 350ق. |
دین | اسلام، شیعه |
فعالیتها | فقیه و محدث |
جعفر بن محمد بن مسعود عیاشی، فقیه و محدث مورد ستایش شیعی است. پدرش محمد بن مسعود عیاشی که از دانشمندان مشهور شیعه میباشد. از معاصران و همبحثان ابوعمرو کشی و حیدر بن محمد سمرقندی بوده است. با توجه به کثرت احادیث و روایاتی که وی از پدرش نقل کرده، بدیهی است که او نیز در فقه و حدیث و برخی علوم دیگر مانند رجال، تفسیر و کلام نیز به مراتب بالایی رسیده و جزء دانشمندان بزرگ شیعه بهشمار آمده است.
زندگینامه
جعفر بن محمد بن مسعود عیاشی، فقیه و محدث مورد ستایش شیعی. کنیه او در منابع ذکر نشده است. تولد او احتمالاً در اواخر نیمه دوم سده سوم حدود 285هجری در کوفه روی داده است، زیرا پدرش «محمد بن مسعود عیاشی» که از دانشمندان مشهور شیعه است، در سنین جوانی و بعد از سال 260هجری وارد کوفه شد و احتمالاً ازدواج پدرش بعد از این تاریخ اتفاق افتاده است. در باره تاریخ وفات او نیز این اندازه روشن است که وی از معاصران و همبحثان «ابوعمرو کشی» و «حیدر بن محمد سمرقندی» بوده است. بنابراین وفات او را میتوان در اواسط سده چهارم حدود 350هجری تخمین زد و این مطلب با توجه به اینکه وی سالها بعد از پدرش زنده بوده و شنیدههای پدرش را به آیندگان انتقال داده، بیشتر قابل باور به نظر میرسد. چنانکه شاگردی جعفر بن قولویه نزد او این احتمال را بیشتر تقویت میکند که وی پیش از وفات این شاگردش از دنیا رفته بوده است.
وی اصالتاً اهل سمرقند از بلاد خراسان است اما در کوفه تولد یافت و از تربیتیافتگان پدرش میباشد. وی با توجه به اینکه همیشه در رکاب پدرش بود، ظاهراً مسافرتهایی که پدرش به بغداد و قم داشته، وی نیز همراه او بود و از تجربیات پدرش استفاده مینموده است. پدرش در کوفه از فقهاء و محدثان بزرگ شیعه و «افضل اهل مشرق» لقب گرفته است.
شاگردانی که پدرش تربیت نمود، هر کدام از استوانههای فقه و حدیث هستند و به گفته طوسی برخی از شاگردان پدرش تمام اصول و کتابهای شیعه را روایت کرده و هزار کتاب از کتب شیعه را تعلیم دیدهاند. در این میان، فرزندش (یعنی صاحب شرححال) نیز از شهرت بسزایی برخوردار است و تمام کتابها و تصنیفات پدرش را (که بیش از 200کتاب است) برای آیندگان بازگو کرده است. وی در تمام این موارد از پدرش نقل حدیث کرده مگر در موارد اندک و انگشت شماری از ابوالفضل جعفر بن معروف (استاد کشی) و نصر بن احمد روایت نموده است. با توجه به کثرت احادیث و روایاتی که وی از پدرش نقل کرده، بدیهی است که او نیز در فقه و حدیث و برخی علوم دیگر مانند رجال، تفسیر و کلام نیز به مراتب بالایی رسیده و جزء دانشمندان بزرگ شیعه بهشمار آمده است، هر چند هیچگاه به اندازه پدرش از شهرت و منزلت علمی برخوردار نگشته است. از او هر چند اثر تألیفی معرفی نشده است، اما اگر میبینیم که وی دارای تألیفات مستقل نیست، شاید به دلیل آن است که همه آموختههای او در آثار پدرش موجود بوده و خود به احادیث و گزارشهای تازهای دست نیافته است.
شاگردان
از شاگردان او مظفر بن جعفر علوی سمرقندی، ابوالمفضل محمد بن عبدالله شیبانی و جعفر بن محمد بن قولویه هستند که در این میان مظفر علوی بیش از همه نزد او شاگردی کرده است.
منابع
- الاستبصار، ج2ص47 حدیث153؛
- تهذیب الاحکام، ج4ص81 حدیث232؛
- جامع الرواه، ج1ص161؛
- رجال طوسی، ص418 شماره 6043؛
- طبقات اعلام الشیعه، ج1ص79؛
- معجم رجال الحدیث، ج5ص91 شماره 2291.
محمد بن ورقاء شیبانی | |
---|---|
نام کامل | جعفر بن ورقاء بن محمد بن ورقاء شیبانی |
اطلاعات شخصی | |
روز تولد | 292ق. |
محل تولد | سامرا |
روز درگذشت | 352ق. |
محل درگذشت | بغداد |
دین | اسلام، شیعه |
فعالیتها |
|
جعفر بن ورقاء بن محمد بن ورقاء شیبانی، ابومحمد. شاعر، نویسنده و امیر شیعی «بنیشیبان» در عراق. وی در سال 292 هجری در سامراء چشم به جهان گشود و در سال 352 هجری در بغداد درگذشت. وی اصالتاً از قبیله بزرگ و معروف «بنی شیبان»(به فتح شین) از نسل «بکر بن وائل» است که نسب او در نهایت به «معد بن عدنان» میرسد. سمعانی در کتاب «الانساب» نسب کامل این قبیله را معرفی کرده است. «شیبان بن ذهل» نام یکی از نیاکان اوست که در کوفه مسکن گزید و از مذهب شیعه پیروی میکرد. بسیاری از اولاد و احفاد شیبان، عالم، شاعر، فرمانده و جنگجو بودند. وی با همه شهرت و منزلتی که داشت اما اطلاعات اندکی از او در منابع وجود دارد و مطالب موجود نیز، با اهداف این نوشتار که بیشتر جنبههای علمی شخص را دنبال میکند، مطابقت ندارد. از اینرو جزئیات حیات علمی و استادان او کاملاً بر ما پوشیده است. وی ظاهراً علوم مقدماتی را در کوفه فرا گرفت و در شعر و ادب به حد کمال رسید و در نظم و نثر، بدیههسرا بود. از میان اشعار او چکامهای بلند در سوگ امام حسین (علیهالسلام) سروده است که در آغاز آن میگوید:
رأس بن بنت محمد و وصیه | للناظرین علی قناه یرفع |
و المسلمون بمنظر و بمسمع | لا جازع منهم و لا متختع |
(سر بریده پسر دختر محمد و جانشینش، در پیش چشم بینندگان بر روی نیزه بالا رفت؛ اما مسلمانان در حالی که این صحنه را میدیدند هیچ فریاد و شیونی نکردند).
وی نزد «سیفالدوله حمدانی» وجاهتی تمام داشت و مکاتباتی به صورت شعر و نثر با سیف الدوله در دمشق نیز داشته است. وی در طول حیات خود، هفت خلیفه عباسی از «مکتفی» تا «مطیع لامرالله» را درک کرد. در دولت «مقتدر عباسی» پیوستگی و نفوذ او در دستگاه چندان بود که همچون حمدانیان موصل، برای خود قلمروی داشت و امارت چندین ولایت به او سپرده شده بود. وی در زمان وزیر «ابن مقله» به خاطر منزلتی که در بین مردم و دستگاه حکومت داشت، هر روز خواستههای آنان را نزد وزیر میبرد و حاجت شیبانیان کوفه و عراق را برآورده میساخت. به گفته ذهبی وی در یک روز بیش از صد برگه از تقاضاهای مردم را نزد وزیر آورد و ابنمقله با اینکه از این وضع، سخت ناراحت شده بود، اما حرمت او را نگه داشت و به خواستههای او پاسخ داد. بزرگی و منزلت او تنها مربوط به دوران میانسالی او نمیگردد، بلکه در سنین جوانی نیز در بین قبیله خود از احترام کامل برخوردار بود و در چشم مقتدر نیز حرمتی تمام داشت. به گفته ابناثیر در سال 312 هجری (یعنی در سن بیست سالگی)، امنیت حاجیانی که از بغداد عازم مکه بودند، بر عهده او بود و او در آن سال که ششهزار مرد جنگی در اختیار داشت، از بیم یورش قرمطیان، پیشاپیش حجاج به راه افتاد و در میانه راه با «ابوطاهر قرمطی» گلاویز شد. به گفته نجاشی وی أمیر بنیشیبان و دارای مذهبی صحیح (شیعه) بود و در باره امامت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و برتری آن حضرت نسبت به سایر اهلبیت (علیهالسلام)، کتابی با عنوان «حقائق التفضیل فی تأویل التنزیل» نوشته و شاگرد او «اسماعیل بن یحیی عبسی» مطالب این کتاب را به دانشمندانی چون ابن غضائری و شیخ مفید انتقال داده است.
منابع
- الاعلام، زرکلی، ج2ص128؛
- اعیان الشیعه(قطع بزرگ)، ج4صص192 تا 194؛
- الانساب، سمعانی، ج3ص482 ذیل شیبانی؛
- تاریخ ابن اثیر، وقایع سال 312 و 326ق؛
- جامع الرواه، ج1ص163؛
- خلاصه الاقوال، ص92 شماره 21؛
- رجال ابن داود، ص66 شماره 337؛
- رجال نجاشی، ص124 شماره 319؛
- سیر اعلام النبلاء، ج15ص227؛
- فوات الوفیات، ج1صص205 و206.
حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی | |
---|---|
نام کامل | حارث بن سعید بن حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی |
اطلاعات شخصی | |
روز تولد | 320ق. |
روز درگذشت | 22جمادیالثانی، 357ق. |
محل درگذشت | سرزمین شام، منطقه صدد |
شاگردان | ابن خالویه نحوی ابوعبدالله حسین بن محمد بن احمد |
فعالیتها | شاعر |
حارث بن سعید بن حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی، ابوفراس حمدانی از شعرای شیعه است که جد اعلای او «حارث بن لقمان بن راشد» از نوابغ عصر خود بوده.
زندگینامه
حارث بن سعید بن حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی، ابوفراس حمدانی از شاعران توانا و بی پروای اهلبیت (علیهالسلام) و از سرداران دلیر دولت شیعی آل حمدان میباشد. در سال 320 هجری در «منبج» از بلاد شام متولد شد و طبق برخی از گزارشها در روز چهارشنبه 22جمادیالثانی سال 357 هجری در سن 37 سالگی به دست «قرغویه» از سرداران سعدالدوله(فرزند سیفالدوله) در منطقهای به نام «صدد» از سرزمین شام به قتل رسید. وی در خانوادهای عربی و اصیل دیده به جهان گشود و بیشتر افراد خانواده و بستگانش طی چند سده، نه تنها از ملوک و فرمانروایان پاک سیرت سرزمینهای اسلامی بودند، بلکه همه آنها از شاعران و بدیعه سرایان عصر خویش بودند.
وی چهار برادر داشت که از جمله آنها «ابوالهیجاء حرب بن سعید بن حمدان» است و همگی از شاعران زمان او بودند. جد اعلای او «حارث بن لقمان بن راشد» از نوابغ عصر خود بود. پدرش «سعیدبن حمدان» از شاعران بود و با مکر و حیله برادرزادهاش ناصرالدوله، در سال 323 هجری به قتل رسید. در آن هنگام وی کودکی سه ساله بود و مادرش پس از مرگ شوهرش، وی را نزد «سیفالدوله حمدانی» به حلب آورد و وی را تحت سرپرستی او قرار داد. در این فرصت سیفالدوله با خواهر ابوفراس ازدواج کرد تا بهتر بتواند تربیت او را بر عهده گیرد. سیفالدوله پسرعموی ابوفراس بود و علاقه فراوانی به او داشت از اینرو در پرورش او نقش اساسی ایفاء کرده است. ابوفراس این موضوع را به خوبی میدانست و سیفالدوله را همچون پدر مینگریست. پس از سپری شدن دوران بلوغ ابوفراس، در شانزدهسالگی از سوی سیفالدوله، به زادگاهش (منبج) منتقل شد و به عنوان فرمانده نظامی آنجا برگزیده شد و علیرغم سن کمی که داشت در نبرد با قبایل نزاری در صحرای شام، موفقیتهای زیادی کسب نمود.
وی جوانی درخشان، جوانمرد و دلیر بود و کنیه «ابوفراس» نیز از همین روی به او داده شد. از آن پس در اثر پیروزیهای چشم گیرش، سیفالدوله او را در نبردهای خود با رومیان، پیوسته همراه داشت و احترام زیادی برای او قائل بود. ابوفراس در سال 348 هجری به دست رومیان اسیر و در قلعه «خرشنه» زندانی شد لکن با تهوری شجاعانه اسب خود را از فراز قلعه به رود فرات انداخت و از آن مهلکه نجات یافت[۱].
در شوال سال 351 هجری در جنگی دیگر با رومیان، زخمی شد و دوباره اسیر گشت. او را به قسطنطنیه(استانبول) بردند و مدت چهارسال در اسارت به سر برد. وی در این مدت از سیفالدوله تقاضا کرده بود که برای آزادیاش با دولت روم مذاکره کند اما پسرعمویش(به دلایل نامعلومی) نپذیرفت تا اینکه به سال 355هجری با تبادل اسرای طرفین، زمینه آزادی او فراهم گردید. پس از آزادی به امارت «حمص» منصوب گردید. وی گذشته از دلاوریها و آشنایی با فنون رزمی، در شعر و شاعری نیز دستی تمام داشته است چندانکه به «شاعر زمان» لقب گرفت و ابوطیب متن بی وی را از خود شاعرتر میدانسته است. از هم عصران او «صاحب بن عباد» است که وی را به «ملک الشعراء» لقب داده است. وی مشهورترین اشعار و قصائد خود را که به «رومیات» یا «حبسیات» معروف است هنگامی سرود که در زندانهای روم و استانبول اسیر بوده است. از امتیازات او این بود که میکوشید اسطورههای شعر عربی را با صفاتی که برای خود در اشعارش بر میشمرد منطبق سازد و در بزم و رزم، و شمشیر و قلم سرمشق دیگران باشد. به گفته ثعالبی وی یگانه روزگار و خورشید عصر خود بوده است. از سرودههای او در وصف آل حمدان، قصیده معروف «رائیه» است که در آن به طور ضمنی خود را نیز ستوده است. وی علاوه بر خصال شخصی و مقام ادبی، شیعی پاک اعتقاد و شاعر آلمحمد (صلی الله علیه) بود و با صراحت و شجاعت، فضائل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و مناقب ائمه معصومین (علیهالسلام) را شرح داده، مطاعن و مثالب بنیعباس را برشمرده است. وی در قصیده میمیه معروف به قصیده «شافیه» که مشتمل بر هشتاد و پنج بیت است، در برابر «ابن معتز عباسی» به دفاع از آل علی (علیهالسلام) برخاسته و این چنین سروده است:
الحق مهتضم و الدین مخترم | و فئ آل رسول الله مقتسم |
(حق پنهان شد و دین پاره پاره گشت، زیرا اموال آل رسول الله تقسیم شده است)[۲].
وی همچنین در باره واقعه غدیر و نیز در رثاء امام حسین (علیهالسلام) اشعاری دارد که در نسخههای خطی دیوان او به روایت ابن خالویه موجود است اما در دیوان چاپی او درج نشده است. وی بیتردید شیعی امامی است زیرا در اشعار او نام پنج تن آلعبا و دوازده امام(علیهالسلام) به عنوان پیشوا و شفاعت کنندگان روز محشر توصیف شده است[۳].
اگرچه اشعار او در این زمینه بسیار اندک است، اما تأثیر آن در جهان تشیع اندک نبوده است. مشهورترین این اشعار «قصیده شافیه» است که به تندی بر امویان و عباسیان میتازد و برتریهای ادعایی عباسیان را دروغین میشمارد. زشتکاریهای آنان را یکایک نام مییرد و بر بزرگواری امام موسی کاظم (علیهالسلام) و امام رضا (علیهالسلام) تأکید میورزد و هارونالرشید را درخور قیاس با آنان نمیشمرد، همچنانکه میان نوح پیامبر و فرزندش قرابتی نمییابد. خاندان بنیعباس را که دستشان به خون فرزندان علیبنابیطالب (علیهالسلام) آلوده است از پیامبر (صلی الله علیه) نمیداند و سلمان فارسی را به خاندان پیامبر (صلی الله علیه) نزدیکتر میشمرد. این قصیده حدود 85 بیت است و با اعتراض به غصب خلافت و پایمال کردن حق فرزندان علی بن ابیطالب (علیهالسلام) و از دست رفتن دین به دست غاصبان آغاز میگردد و در آن به فرمان پیامبر (صلی الله علیه) در روز غدیر و نیز نادیده گرفته شدن آن در شورای سقیفه اشاره میکند. قصیده یادشده همواره مورد توجه شیعیان بوده است، چندانکه گروهی آن را شرح و تخمیس کردهاند.
اگرچه برخی ابوفراس را شیعی اسماعیلی دانستهاند، اما از آنجا که وی در این قصیده از امام کاظم (علیهالسلام) و امام رضا (علیهالسلام) و نیز دردو قطعه دیگر از پیشوایان دوازدهگانه شیعیان نام برده است، تردید نمیتوان داشت که وی شیعه دوازده امامی بوده است. علمای شیعه مانند ابن شهرآشوب، علامه امینی، امین عاملی، آقابزرگ تهرانی و بسیاری دیگر او را از شاعران مجاهر اهلبیت (علیهالسلام) (شجاع و بی پروا در اظهار عقیده) به شمار آوردهاند. وی هم عصر با شاعران بزرگی چون: «ابوطیب متنبی»، «ابوالعباس نامی»، «ابوالقاسم زاهی»، «ابن نباته تمیمی»، «ابوالحسن شمشاطی»، «ابوبکر خوارزمی»، «ابوالفرج ببغاء»، «سری بن رفاء» و بسیاری دیگر بوده که نام آنها در فهرست ابن ندیم و یتیمه ثعالبی آمده است.
همچنین دانشمندان بزرگی چون «ابونصر فارابی»، «ابوالفرج اصفهانی» و «ابن خالویه نحوی» در دوره او میزیستهاند. در باره اساتید او چیزی در منابع ذکر نشده است، اما بعید نیست که وی نزد هم عصران خود بویژه «ابوطیب متنبی» تعلیم دیده باشد. مهمترین شاگرد او «ابن خالویه نحوی ابوعبدالله حسین بن محمد بن احمد» است که دیوان اشعار او را جمع آوری نموده است، اما با این حال گفته میشود که خود ابن خالویه در پرورش علمی او نقش داشته است. دیوان اشعار او اکنون در دست است و برخی از قصائد آن به ویژه قصیده «شافیه» شرحهای متعددی بر آن نگاشته شده است. دیوان او نخستینبار در 1873م و سپس در سالهای 1900و 1910م به چاپ رسید. در 1944م سامی دهان آن را در 3جلد، همراه تحقیقات مفصل خویش به چاپ رسانید و در 1961م چاپ دیگری از آن در بیروت صورت گرفت و سرانجام در 1987م محمد تونجی بار دیگر آن را در دمشق به چاپ رساند.
پانویس
منابع
- حیاه ابی فراس، سید محسن امین عاملی، طبع دمشق، صفحات متعدد؛
- یتیمه الدهر، ثعالبی، ج1ص48 به بعد؛
- وفیات الاعیان، ج1ص349 تا 353؛
- مرآه الجنان، یافعی، ج2ص440؛
- تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج11ص421، شماره 1131؛
- الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج8ص194؛
- سیر اعلام النبلاء، ج16ص196، شماره 136؛
- اعیان الشیعه(قطع بزرگ)، ج4ص307 به بعد، شماره 781؛
- الغدیر، ج3ص399 به بعد؛
- دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج6ص120؛
- دائره المعارف تشیع، ج1ص430؛
- معالم العلماء، ص149؛
- مجالس المؤمنین، شوشتری، ص411؛
- أمل الآمل، حرعاملی، ج2ص59 شماره 150؛
- الذریعه، ج9ص47، و ج13صص12 و314؛
- معجم رجال الحدیث، ج5ص171.