کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین

از ویکی‌وحدت
محمد بن ورقاء شیبانی
احمد بن علی بن حسین بن رنجویه.jpg
نام کاملجعفر بن ورقاء بن محمد بن ورقاء شیبانی
اطلاعات شخصی
روز تولد292ق.
محل تولدسامرا
روز درگذشت352ق.
محل درگذشتبغداد
دیناسلام، شیعه
فعالیت‌ها
  • شاعر
  • نویسنده
  • امیر شیعی

جعفر بن ورقاء بن محمد بن ورقاء شیبانی، ابومحمد. شاعر، نویسنده و امیر شیعی «بنی‌شیبان» در عراق. در سامرا متولد شد و در بغداد از دنیا رفت. شیبان بن ذهل نام یکی از نیاکان اوست که در کوفه مسکن گزید و از مذهب شیعه پیروی می‌کرد. علوم مقدماتی را در کوفه فرا گرفت و در شعر و ادب به حد کمال رسید و در نظم و نثر، بدیهه‌سرا بود. در سوگ امام حسین (علیه‌السلام) هم چکامه‌ای بلند سروده است.

معرفی اجمالی

جعفر بن ورقاء بن محمد بن ورقاء شیبانی، ابومحمد. شاعر، نویسنده و امیر شیعی «بنی‌شیبان» در عراق. وی در سال 292 هجری در سامراء چشم به جهان گشود و در سال 352 هجری در بغداد درگذشت. وی اصالتاً از قبیله بزرگ و معروف «بنی شیبان»(به فتح شین) از نسل «بکر بن وائل» است که نسب او در نهایت به «معد بن عدنان» می‌رسد. سمعانی در کتاب «الانساب» نسب کامل این قبیله را معرفی کرده است. «شیبان بن ذهل» نام یکی از نیاکان اوست که در کوفه مسکن گزید و از مذهب شیعه پیروی می‌کرد. بسیاری از اولاد و احفاد شیبان، عالم، شاعر، فرمانده و جنگ‌جو بودند. وی با همه شهرت و منزلتی که داشت اما اطلاعات اندکی از او در منابع وجود دارد و مطالب موجود نیز، با اهداف این نوشتار که بیشتر جنبه‌های علمی شخص را دنبال می‌کند، مطابقت ندارد. از این‌رو جزئیات حیات علمی و استادان او کاملاً بر ما پوشیده است.

شاعری برای اهل‌بیت

وی ظاهراً علوم مقدماتی را در کوفه فرا گرفت و در شعر و ادب به حد کمال رسید و در نظم و نثر، بدیهه‌سرا بود. از میان اشعار او چکامه‌ای بلند در سوگ امام حسین (علیه‌السلام) سروده است که در آغاز آن می‌گوید:

رأس بن بنت محمد و وصیه للناظرین علی قناه یرفع
و المسلمون بمنظر و بمسمع لا جازع منهم و لا متختع

(سر بریده پسر دختر محمد و جانشینش، در پیش چشم بینندگان بر روی نیزه بالا رفت؛ اما مسلمانان در حالی که این صحنه را می‌دیدند هیچ فریاد و شیونی نکردند).

منزلت در دولت حمدانی

وی نزد «سیف‌الدوله حمدانی» وجاهتی تمام داشت و مکاتباتی به صورت شعر و نثر با سیف الدوله در دمشق نیز داشته است. وی در طول حیات خود، هفت خلیفه عباسی از «مکتفی» تا «مطیع لامرالله» را درک کرد. در دولت مقتدر عباسی پیوستگی و نفوذ او در دستگاه چندان بود که هم‌چون حمدانیان موصل، برای خود قلمروی داشت و امارت چندین ولایت به او سپرده شده بود. وی در زمان وزیر «ابن مقله» به خاطر منزلتی که در بین مردم و دستگاه حکومت داشت، هر روز خواسته‌های آنان را نزد وزیر می‌برد و حاجت شیبانیان کوفه و عراق را برآورده می‌ساخت. به گفته ذهبی وی در یک روز بیش از صد برگه از تقاضاهای مردم را نزد وزیر آورد و ابن‌مقله با این‌که از این وضع، سخت ناراحت شده بود، اما حرمت او را نگه داشت و به خواسته‌های او پاسخ داد. بزرگی و منزلت او تنها مربوط به دوران میان‌سالی او نمی‌گردد، بلکه در سنین جوانی نیز در بین قبیله خود از احترام کامل برخوردار بود و در چشم مقتدر نیز حرمتی تمام داشت. به گفته ابن‌اثیر در سال 312 هجری (یعنی در سن بیست سالگی)، امنیت حاجیانی که از بغداد عازم مکه بودند، بر عهده او بود و او در آن سال که شش‌هزار مرد جنگی در اختیار داشت، از بیم یورش قرمطیان، پیشاپیش حجاج به راه افتاد و در میانه راه با «ابوطاهر قرمطی» گلاویز شد. به گفته نجاشی وی أمیر بنی‌شیبان و دارای مذهبی صحیح (شیعه) بود و در باره امامت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و برتری آن حضرت نسبت به سایر اهل‌بیت (علیه‌السلام)، کتابی با عنوان «حقائق التفضیل فی تأویل التنزیل» نوشته و شاگرد او «اسماعیل بن یحیی عبسی» مطالب این کتاب را به دانشمندانی چون ابن غضائری و شیخ مفید انتقال داده است.

منابع

  1. الاعلام، زرکلی، ج2ص128؛
  2. اعیان الشیعه(قطع بزرگ)، ج4صص192 تا 194؛
  3. الانساب، سمعانی، ج3ص482 ذیل شیبانی؛
  4. تاریخ ابن اثیر، وقایع سال 312 و 326ق؛
  5. جامع الرواه، ج1ص163؛
  6. خلاصه الاقوال، ص92 شماره 21؛
  7. رجال ابن داود، ص66 شماره 337؛
  8. رجال نجاشی، ص124 شماره 319؛
  9. سیر اعلام النبلاء، ج15ص227؛
  10. فوات الوفیات، ج1صص205 و206.
حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی
احمد بن علی بن حسین بن رنجویه.jpg
نام کاملحارث بن سعید بن حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی
اطلاعات شخصی
روز تولد320ق.
روز درگذشت22جمادی‏‌الثانی، 357ق.
محل درگذشتسرزمین شام، منطقه‌ صدد
شاگردانابن خالویه نحوی ابوعبدالله حسین بن محمد بن احمد
فعالیت‌هاشاعر

حارث بن سعید بن حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی، ابوفراس حمدانی از شعرای شیعه است که جد اعلای او «حارث بن لقمان بن راشد» از نوابغ عصر خود بوده.

زندگی‌نامه

حارث بن سعید بن حمدان بن حارث بن لقمان عدوی تغلبی، ابوفراس حمدانی از شاعران توانا و بی ‏پروای اهل‏‌بیت (علیه‌السلام) و از سرداران دلیر دولت شیعی آل حمدان می‌باشد. در سال 320 هجری در «منبج» از بلاد شام متولد شد و طبق برخی از گزارش‌‏ها در روز چهارشنبه 22جمادی‏‌الثانی سال 357 هجری در سن 37 سالگی به دست «قرغویه» از سرداران سعدالدوله(فرزند سیف‏الدوله) در منطقه‌‏ای به نام «صدد» از سرزمین شام به قتل رسید. وی در خانواده‏ای عربی و اصیل دیده به جهان گشود و بیشتر افراد خانواده و بستگانش طی چند سده، نه تنها از ملوک و فرمان‌روایان پاک‏ سیرت سرزمین‌‏های اسلامی بودند، بلکه همه آنها از شاعران و بدیعه ‏سرایان عصر خویش بودند.

وی چهار برادر داشت که از جمله آنها «ابوالهیجاء حرب بن سعید بن حمدان» است و همگی از شاعران زمان او بودند. جد اعلای او «حارث بن لقمان بن راشد» از نوابغ عصر خود بود. پدرش «سعیدبن حمدان» از شاعران بود و با مکر و حیله برادرزاده‏‌اش ناصرالدوله، در سال 323 هجری به قتل رسید. در آن هنگام وی کودکی سه ساله بود و مادرش پس از مرگ شوهرش، وی را نزد «سیف‏الدوله حمدانی» به حلب آورد و وی را تحت سرپرستی او قرار داد. در این فرصت سیف‏‌الدوله با خواهر ابوفراس ازدواج کرد تا بهتر بتواند تربیت او را بر عهده گیرد. سیف‏الدوله پسرعموی ابوفراس بود و علاقه فراوانی به او داشت از این‌‏رو در پرورش او نقش اساسی ایفاء کرده است. ابوفراس این موضوع را به‏ خوبی می‏‌دانست و سیف‌‏الدوله را هم‌چون پدر می‌‏نگریست. پس از سپری شدن دوران بلوغ ابوفراس، در شانزده‏سالگی از سوی سیف‏الدوله، به زادگاهش (منبج) منتقل شد و به عنوان فرمانده نظامی آنجا برگزیده شد و علیرغم سن کمی که داشت در نبرد با قبایل نزاری در صحرای شام، موفقیت‌‏های زیادی کسب نمود.

وی جوانی درخشان، جوانمرد و دلیر بود و کنیه «ابوفراس» نیز از همین‏ روی به او داده شد. از آن پس در اثر پیروزی‏‌های چشم‏‌ گیرش، سیف‏‌الدوله او را در نبردهای خود با روم‌یان، پیوسته همراه داشت و احترام زیادی برای او قائل بود. ابوفراس در سال 348 هجری به دست روم‌یان اسیر و در قلعه «خرشنه» زندانی شد لکن با تهوری شجاعانه اسب خود را از فراز قلعه به رود فرات انداخت و از آن مهلکه نجات یافت[۱].

در شوال سال 351 هجری در جنگی دیگر با رومیان، زخمی شد و دوباره اسیر گشت. او را به قسطنطنیه(استانبول) بردند و مدت چهارسال در اسارت به‏ سر برد. وی در این مدت از سیف‏‌الدوله تقاضا کرده بود که برای آزادی‏‌اش با دولت روم مذاکره کند اما پسرعمویش(به دلایل نامعلومی) نپذیرفت تا این‌که به سال 355هجری با تبادل اسرای طرفین، زمینه آزادی او فراهم گردید. پس از آزادی به امارت «حمص» منصوب گردید. وی گذشته از دلاوری‏‌ها و آشنایی با فنون رزمی، در شعر و شاعری نیز دستی تمام داشته است چندان‏‌که به «شاعر زمان» لقب گرفت و ابوطیب متن بی وی را از خود شاعرتر می‏‌دانسته است. از هم‏ عصران او «صاحب بن عباد» است که وی را به «ملک الشعراء» لقب داده است. وی مشهورترین اشعار و قصائد خود را که به «رومیات» یا «حبسیات» معروف است هنگامی سرود که در زندان‌‏های روم و استانبول اسیر بوده است. از امتیازات او این بود که می‏‌کوشید اسطوره‏‌های شعر عربی را با صفاتی که برای خود در اشعارش بر می‏‌شمرد منطبق سازد و در بزم و رزم، و شمشیر و قلم سرمشق دیگران باشد. به گفته ثعالبی وی یگانه روزگار و خورشید عصر خود بوده است. از سروده‏‌های او در وصف آل حمدان، قصیده معروف «رائیه» است که در آن به‏ طور ضمنی خود را نیز ستوده است. وی علاوه بر خصال شخصی و مقام ادبی، شیعی پاک‏ اعتقاد و شاعر آل‏‌محمد (صلی الله علیه) بود و با صراحت و شجاعت، فضائل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و مناقب ائمه معصومین (علیه‌السلام) را شرح داده، مطاعن و مثالب بنی‏‌عباس را برشمرده است. وی در قصیده میمیه معروف به قصیده «شافیه» که مشتمل بر هشتاد و پنج بیت است، در برابر «ابن معتز عباسی» به دفاع از آل علی (علیه‌السلام) برخاسته و این چنین سروده است:

الحق مهتضم و الدین مخترم و فئ آل رسول الله مقتسم

(حق پنهان شد و دین پاره پاره گشت، زیرا اموال آل رسول الله تقسیم شده است)[۲].

وی هم‌چنین در باره واقعه غدیر و نیز در رثاء امام حسین (علیه‌السلام) اشعاری دارد که در نسخه‏‌های خطی دیوان او به روایت ابن خالویه موجود است اما در دیوان چاپی او درج نشده است. وی بی‏‌تردید شیعی امامی است زیرا در اشعار او نام پنج تن آل‌‏عبا و دوازده امام(علیه‌السلام) به عنوان پیشوا و شفاعت کنندگان روز محشر توصیف شده است[۳].

اگرچه اشعار او در این زمینه بسیار اندک است، اما تأثیر آن در جهان تشیع اندک نبوده است. مشهورترین این اشعار «قصیده شافیه» است که به تندی بر امویان و عباسیان می‌تازد و برتری‌های ادعایی عباسیان را دروغین می‌شمارد. زشت‌کاری‌های آنان را یکایک نام می‌یرد و بر بزرگواری امام موسی کاظم (علیه‌السلام) و امام رضا (علیه‌السلام) تأکید می‌ورزد و هارون‌الرشید را درخور قیاس با آنان نمی‌شمرد، هم‌چنانکه میان نوح پیامبر و فرزندش قرابتی نمی‌یابد. خاندان بنی‌عباس را که دستشان به خون فرزندان علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) آلوده است از پیامبر (صلی الله علیه) نمی‌داند و سلمان فارسی را به خاندان پیامبر (صلی الله علیه) نزدیک‌تر می‌شمرد. این قصیده حدود 85 بیت است و با اعتراض به غصب خلافت و پایمال کردن حق فرزندان علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) و از دست رفتن دین به دست غاصبان آغاز می‌گردد و در آن به فرمان پیامبر (صلی الله علیه) در روز غدیر و نیز نادیده‌ گرفته شدن آن در شورای سقیفه اشاره می‌کند. قصیده یادشده همواره مورد توجه شیعیان بوده است، چندان‌که گروهی آن را شرح و تخمیس کرده‌اند.

اگرچه برخی ابوفراس را شیعی اسماعیلی دانسته‌اند، اما از آنجا که وی در این قصیده از امام کاظم (علیه‌السلام) و امام رضا (علیه‌السلام) و نیز دردو قطعه دیگر از پیشوایان دوازده‌گانه شیعیان نام برده است، تردید نمی‌توان داشت که وی شیعه دوازده امامی بوده است. علمای شیعه مانند ابن شهرآشوب، علامه امینی، امین عاملی، آقابزرگ تهرانی و بسیاری دیگر او را از شاعران مجاهر اهل‏‌بیت (علیه‌السلام) (شجاع و بی پروا در اظهار عقیده) به شمار آورده‏‌اند. وی هم‏ عصر با شاعران بزرگی چون: «ابوطیب متنبی»، «ابوالعباس نامی»، «ابوالقاسم زاهی»، «ابن نباته تمیمی»، «ابوالحسن شمشاطی»، «ابوبکر خوارزمی»، «ابوالفرج ببغاء»، «سری بن رفاء» و بسیاری دیگر بوده که نام آنها در فهرست ابن‏ ندیم و یتیمه ثعالبی آمده است.

هم‌چنین دانشمندان بزرگی چون «ابونصر فارابی»، «ابوالفرج اصفهانی» و «ابن خالویه نحوی» در دوره او می‏‌زیسته‌‏اند. در باره اساتید او چیزی در منابع ذکر نشده است، اما بعید نیست که وی نزد هم‏ عصران خود بویژه «ابوطیب متنبی» تعلیم دیده باشد. مهم‌‏ترین شاگرد او «ابن خالویه نحوی ابوعبدالله حسین بن محمد بن احمد» است که دیوان اشعار او را جمع ‏آوری نموده است، اما با این حال گفته می‌شود که خود ابن خالویه در پرورش علمی او نقش داشته است. دیوان اشعار او اکنون در دست است و برخی از قصائد آن به ویژه قصیده «شافیه» شرح‏ه‎ای متعددی بر آن نگاشته شده است. دیوان او نخستین‌بار در 1873م و سپس در سال‌های 1900و 1910م به چاپ رسید. در 1944م سامی دهان آن را در 3جلد، همراه تحقیقات مفصل خویش به چاپ رسانید و در 1961م چاپ دیگری از آن در بیروت صورت گرفت و سرانجام در 1987م محمد تونجی بار دیگر آن را در دمشق به چاپ رساند.

پانویس

منابع

  1. حیاه ابی فراس، سید محسن امین عاملی، طبع دمشق، صفحات متعدد؛
  2. یتیمه الدهر، ثعالبی، ج1ص48 به بعد؛
  3. وفیات الاعیان، ج1ص349 تا 353؛
  4. مرآه الجنان، یافعی، ج2ص440؛
  5. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج11ص421، شماره 1131؛
  6. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج8ص194؛
  7. سیر اعلام النبلاء، ج16ص196، شماره 136؛
  8. اعیان الشیعه(قطع بزرگ)، ج4ص307 به بعد، شماره 781؛
  9. الغدیر، ج3ص399 به بعد؛
  10. دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج6ص120؛
  11. دائره المعارف تشیع، ج1ص430؛
  12. معالم العلماء، ص149؛
  13. مجالس المؤمنین، شوشتری، ص411؛
  14. أمل الآمل، حرعاملی، ج2ص59 شماره 150؛
  15. الذریعه، ج9ص47، و ج13صص12 و314؛
  16. معجم رجال الحدیث، ج5ص171.
ابراهیم بن عبدالصمد خزاز کوفی
احمد بن علی بن حسین بن رنجویه.jpg
نام کاملحسن بن ابراهیم بن عبدالصمد خزاز کوفی
اطلاعات شخصی
روز درگذشت337ق.

حسن بن ابراهیم بن عبدالصمد خزاز کوفی، محدث شیعی. کنیه او در منابع ذکر نشده است. در سال 337هجری شیخ تلعکبری از او حدیث شنید، بنابراین وی تا این تاریخ زنده بوده است. از زندگی و چگونگی تحصیلات او اطلاعی در دست نیست. از لقب کوفی بر می‌آید که وی در کوفه مسکن داشت و ظاهراً در همانجا نشو و نما پیدا کرده و به حد کمال رسیده است. چنانکه از لقب «خزاز» نیز چنین بر می‌آید که وی یا یکی از پدران او به تجارت پوست خز اشتغال داشته‌اند. وی در کوفه از محدثان بزرگ و از شیوخ اجازه(بالاترین مرتبه در علم حدیث) بود و همین باعث شد تا صاحبنظران، احادیث و شنیده‌های او را درست و قابل قبول تلقی نمایند. تلعکبری که تنها شاگرد شناخته‌شده او در منابع است، ضمن اینکه از او حدیث شنیده، او را ستایش کرده است و این مطلب، دلیل دیگری بر راستگویی و وثاقت اوست. اکنون به دلیل اینکه احادیث و روایات او از بین رفته و در منابع، اثری از آنها نیست، شناسایی اساتید و شاگردان متعددی که او داشته ممکن نمی‌باشد. همچنین از او کتاب یا رساله‌ای نیز معرفی نشده است. منابع: (تهذیب الاحکام، ج10ص21؛ رجال طوسی، ص423 شماره6100؛ جامع الرواه، ج1ص188؛ لسان المیزان، ج2ص192 شماره‌های 872 و873؛ معجم رجال الحدیث، ج5ص259 شماره2680)

  1. الغدیر، ج3ص407.
  2. (مناقب ابن شهرآشوب، ج2ص53)
  3. مناقب ابن شهرآشوب، ج1ص270.