میرفندرسکی
میرفندرسکی | |
---|---|
نام کامل | ابوالقاسم فِندِرسکی |
اطلاعات شخصی | |
سال تولد | ۹۷۰ ق، ۹۴۱ ش، ۱۵۶۳ م |
محل تولد | گرگان |
سال درگذشت | ۱۰۵۰ ق، ۱۰۱۹ ش، ۱۶۴۰ م |
دین | اسلام، شیعه |
استادان |
|
سید ابوالقاسم موسوی استرآبادی (م، ۱۰۵۰ ق) مشهور به میرفندرسکی فرزند میرزا بیک، عالم عارف، حکیم و فیلسوف بزرگ عصر صفوی (معاصر شاه عباس اول و دوم صفوی) است.
به جهت آنکه از سادات موسوی بوده به میر و چون زادگاهش در فندرسک از توابع استرآباد گرگان بود به فندرسکی مشهور بود. مهمترین مشخصه روحی شخصیت فندرسکی زهد و پارسایی و بیاعتنایی به مظاهر فریبنده زندگی و همنشینی با خاکنشینان و تهیدستان است.
میرفندرسکی از معاصران میرداماد و شیخ بهایی بوده و چند تن از مدرسان علوم و حکمای معروف آن عصر چون ملا صادق اردستانی، آقا حسین خوانساری، میرزا رفیعای نائینی و شیخ رجبعلی تبریزی از شاگردان او بودهاند.
از میرفندرسکی چند رساله مختصر در موضوعات علمی و فلسفی، مقداری حواشی و توضیحات بر ترجمه جوگ بسشت هندویی و بعضی اشعار و قطعههای منظوم بر جای مانده است. مهمترین اثر میر فندرسکی رساله فارسی معروف به صناعیه است که به عنوان حقایق الصنایع نیز شهرت دارد.
نسب میرفندرسکی
پدران او از بزرگان سادات استرآباد بودند و جدش میرصدرالدین در ناحیه فِندِرسک از شهرهای استرآباد صاحب املاکی بود و بعد از جلوس شاهعباس اول (۹۶۶ق) به دربار او پیوست. پدرش میرزابیک نیز در دستگاه شاهعباس خدمت میکرد و مورد تکریم بود[۱].
زندگینامه میرفندرسکی
ابوالقاسم در شهر کوچکِ فندرسک به دنیا آمد[۲] و گویا مقدمات علوم را در همان نواحی فراگرفت، ولی بعداً برای تحصیل به اصفهان رفت و نزد علامه چلبی بیک تبریزی (درگذشت۱۰۴۱) که خود از شاگردان افضلالدین محمد ترکه اصفهانی بود به تحصیل حکمت و علوم پرداخت[۳]. وی سپس در همانجا به تدریس مشغول شد.
ظاهراً محیط فکری و علمی آن روزگار با روحیه آزادیطلب و تقلید ناپذیر او سازگار نبود و او نیز چون استادش چلبی بیک تبریزی و بسیاری دیگر از اهل علم و ادب و عرفان و هنر عازم هندوستان شد[۴].
هندوستان در آن دوران به سبب روش و منش خاص اکبرشاه و سیاست صلح کل او، هم از لحاظ رونق اقتصادی و امنیت اجتماعی مردمان نقاط دیگر را به سوی خود میکشید و هم از لحاظ تنوع ادیان و آیینها و دوری از تعصبات مذهبی و فرقهای برای مردمان آزاداندیش جایگاهی امن و دلخواه بود.
ظاهراً سفر اول میر به هند در ۱۰۱۵ق و به همراهی اوحدی بلیانی (مؤلف تذکره عرفات العاشقین و عرصات العارفین) بوده است[۵].
به گفته اوحدی هنگامی که میر به هند رسید به دستگاه میرزا جعفر آصف خان (۹۵۸-۱۰۲۱ق) که خود از شاعران و ادیبان ایرانی بود و به هند مهاجرت کرده و در آنجا به صدارت و وزارت رسیده بود نزدیک شد. آصف خان با رعایت احوال او، وسایل بازگشت او را به ایران فراهم نمود.
ولی دیری نگذشت که میر دوباره عازم سفر هند شد نخست به گجرات و از آنجا به دکن رفت. اوحدی در هنگامی که مشغول نوشتن عرفات العاشقین بوده یعنی در فاصله سالهای ۱۰۲۱ تا ۱۰۲۴ق ـ مینویسد که میر فندرسکی بعد از این تاریخ نیز تا اواخر عمر همواره به هند سفر میکرده و ظاهراً یک بار در ۱۰۳۷ق و بار دیگر در ۱۰۴۶ق به معرفی ابوالحسن اصفهانی وزیر شاه جهان با آن پادشاه ملاقات کرده است.
میرفندرسکی در دربار ایران نیز مورد تکریم بود و به گفته نصرآبادی هنگامی که از هند به اصفهان بازگشت شاه صفی به دیدنش رفت[۶].
استاتید
وی از شاگردان علامه چلبی بیک تبریزی بود و نقل شده که شفای شیخ الرئیس بو علی سینا را از محضر فیلسوف مدقّق، مرحوم میرداماد صاحب قبسات فراگرفت[۷].
شاگردان
شاگردانی که از محضر حکیم فندرسکی بهره گرفتهاند، از چهرههای برجسته و دارای شهرت اند. همانند:
- آقا حسین خوانساری که صاحب تألیفات و حواشی متعدد در فقه و فلسفه است وی منقول را در نزد علامه محمدتقی مجلسی فراگرفت[۸].
- محقق سبزواری صاحب ذخیره.
- شیخ رجبعلی تبریزی[۹].
آثار میرفندرسکی
مهمترین اثر میر، رساله فارسی معروف به صناعیه است که بهعنوان حقایق الصنایع نیز شهرت دارد. وی در این رساله صناعت را به مفهومی بسیار گسترده و به معنی هرچیز که از قوای عاقله و عامله آدمی به ظهور و حصول پیوندد، گرفته و در 24 باب و یک خاتمه به بیان حد صناعت انواع آن ارتباط صناعات مختلف با هم فایده و غایت هریک درجات سودمندی و شرف و خست آنها و سهم و محل هریک از اهل حرف و صنایع در جامعه پرداخته ترتیب و ترتیب صنایع را برحسب شرف و غایت تا صناعتی که خود غایت غائی است و برای آن غایتی نیست تعیین نموده است[۱۰].
برخی دیگر آثار وی عبارتند از:
- برهان الأبصار؛
- منظومه در کیمیا؛
- تحقیق المزلة؛
- تخمیریه؛
- ترجمه شذور الذهب؛
- حاشیه جوک با شست؛
- رساله حرکت؛
- رساله صناعیه؛
- رسالة فی ارتباط الحادث بالقدیم؛
- رسالة فی حقیقة الوجود؛
- رسالة فی معقولات العشر؛
- و... [۱۱].
در اغلب تذکرهها، اشعاری از میرفندرسکی نقل کردهاند. آنچه از او برجایمانده دو قصیده است و چند رباعی و چند قطعه. یکی از قصاید شکوائیهای است از روزگار نامساعد و قدرناشناسی ایام و دیگری منظومهای است در فلسفه و حکمت الهی که به قصیده لائیه معروف است و آن را چند تن شرح کردهاند.
شرح محمد صالح خلخالی، از دانشمندان سده 12ق، همراه با شرح دعای حضرت امیر(علیهالسلام) و لوایح جامی در تهران در سال 1312ق به چاپ سنگی رسیده و شرح حکیم عباس شریف دارابی شیرازی به کوشش فضلالله لایق در تهران (1337ش) طبع و نشر شده است. در بعضی از تذکرهها و کتب تراجم تألیفات دیگری چون تاریخ صفویه، تحقیق المزله و برخی رسالات و نوشتههای دیگر به نام میر ذکر کردهاند که تاکنون اثری از آنها به دست نیامده است.
میرفندرسکی و آیین زرتشتی
اینکه برخی فندرسکی را متاثر از آذرکیوان روحانی زرتشتی شیرازی مقیم هند و صاحب منظومه جام کیخسرو و شاگردان او دانستهاند، مقبول به نظر نمیرسد، زیرا شخصیتی که بسیار متشرع بود و بر بلندای تدریس و تحقیق عالیترین سطوح فلسفه الهی قرار داشت و عقلورزی و استقلال رأی رسم دیرین او محسوب میشد آنگونه که شخص آذرکیوان نیز از میرفندرسکی و صدرا به عنوان خردمندان ایران یاد میکند. نمیتوانست متاثر از تعالیم آنان باشد، هرچند که هنر میرفندرسکی این بود که فرازهای مثبت فرهنگ ملل دیگر را در دریای فرهنگ استوار و پر ظرفیت اسلام هضم و حل مینمود و بومی میکرد.
دلیل دیگر اینکه در آثار فندرسکی هیچ گونه ردپایی از تاثیرپذیری او نسبت به فرهنگ آذرکیوانان دیده نمیشود و در آثار و تألیفات آنها نیز هیچ اشارهای به تابعیت میر از مرام آنها نگردیده است.
با این حال انوارههایی که از میر مبنی بر تاثیرپذیرفتن از فرهنگ هندی و زرتشتی نقل مینمایند، در صورت استناد تاریخی باید به گونهای دیگر حمل کرد و آن چیزی جز روح معرفت دوستی و یکتاپرستی آن بزرگوار نیست. آن بزرگوار در یکی از حاشیههایی که بر ترجمه کتاب جوگ باسشت نوشته است، با لحنی عتابآلود به نکوهش مدعیان دانش میپردازد و مینگارد:
«جماعتی که غرضشان از علم، ریاست و اعتبار دنیا بوده نه کمال، هیچ از اینها نفهمیدهاند و آنها را باطل و سخیف دانسته بر رأی خود معنا میگفتهاند که طالبان حق را گمراه کردهاند[۱۲]».
در گذشت
وفات او در 1050ق در اصفهان روی داد و در همانجا در مقبره بابا رکنالدین در محلی که امروز به تخت فولاد و تکیه میر معروف است به خاک سپرده شد. او وصیت کرد که تمام کتابهایش را به شاه صفی بدهند[۱۳].
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ افندی، ریاض العلماء، ج۵، ص۵۰۰؛ قمی، الکنی و الالقاب، ج۳، صص۳۵-۳۶
- ↑ اوحدی، ۱۵۱؛ افندی، ج۵، ص۵۰۱-۵۰۲
- ↑ اوحدی، عرفات العاشقین، صص۱۵۱، ۱۶۸، ۲۸۲
- ↑ اوحدی، عرفات العاشقین، ص۱۵۱؛ نصرآبادی، ۱۵۳
- ↑ اوحدی، عرفات العاشقین، صص۱۲، ۱۵۱
- ↑ مقدمه تحفه المراد، چاپ 1372، انتشارات الزهراء
- ↑ مقدمه تحفة المراد، چاپ 1372
- ↑ فلاسفه شیعه، ص 272
- ↑ جلال آشتیانی، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران از میرداماد و میرفندرسکی تا عصر حاضر، شرح حال میرفندرسکی
- ↑ پایگاه تبیان
- ↑ مهدوی، مصلحالدین، ج1، ص351
- ↑ اسفندیار، کیخسرو بن آذرکیوان، دبستان مذاهب، ج۱، ص۴۷وص۲۱۵
- ↑ نعمه، عبدالله، ص506؛ پایگاه تبیان