یوشع بن نون
یوشَع | |
---|---|
نام کامل | یوشَع بن نون |
پدر | نون |
کتاب مقدس | کتاب یوشع |
یوشَع بن نون از پیامبران قوم بنیاسرائیل و جانشین حضرت موسی (علیه السلام). او از نسل حضرت یوسف (علیه السلام) بود. یوشع از یاران موسی (علیه السلام) و از رهبران اسباط دوازدهگانه بنیاسرائیل بود. در قرآن نام یوشع ذکر نشده است اما مفسران آیاتی از سوره مائده و سوره کهف را درباره وی دانستهاند. عدهای وی را همان ذوالکفل میدانند. براساس منابع، در داستان خضر و موسی، یوشع موسی (علیه السلام} را همراهی میکرد. یوشع شهر بیتالمقدس را فتح کرد و وعده خدا برای سکونت بنیاسرائیل در بیتالمقدس را محقق ساخت. یوشع از انبیائی است که معجزه رَدّ الشّمس برای او انجام شد. براساس روایات، یوشع در زمان ظهور امام مهدی (عجل الله فرجه الشریف) رجعت خواهد کرد.
یوشع بن نون
حضرت یوشع بن نون از پیامبران بنیاسرائیل و جانشین حضرت موسی (علیه السلام) و از فرزندان افرائیم بن یوسف بود. پس از موسی (علیه السلام) مدت سی سال زنده بود، کار بنیاسرائیل را سامان بخشید و به پیشوایی او بنیاسرائیل به جنگ عمالقه رفتند وشهر اریحا و سرزمین فلسطین را فتح کردند. بنا به کتاب مقدس وی از پیامبران بنیاسرائیل و جانشین موسی بود. عبور بنیاسرائیل از رود اردن تحت فرماندهی وی انجام گردید. صحیفه یوشع نیز منسوب به اوست. او از نسل افرایم فرزند یوسف بود و جزء ۱۲نفری بود که موسی برای بازرسی سرزمین موعود فرستاد. و پس از بازگشت به همراه کالیب تنها کسانی در میان بنیاسرائیل بودند که آماده جنگ برای فتح سرزمین موعود بودند. ولی چون قوم از جنگ برای خدا ترسیدند و از دستور خدا سر باز زدند و قصد سنگسار آنها و موسی را کردند خدا آنها را چهل سال در صحرا سرگردان کرد. و پس از آن از میان ۶۰۰ هزار مرد بالای بیست سال بنیاسرائیل، کالیب و یوشع، تنها کسانی بودند که به کنعان وارد شدند.
مشابه همین داستان بدون ذکر نام یوشع و با اشاره به دو نفری که قوم خود را به جنگ دعوت میکردند عینا در قرآن نیز آمده است. البته به عقیده مسلمانان، طبق حدیثی از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هم، ضمن یادآوری این مطلب، از جمعیت ۶۰۰ هزار نفری بنیاسرائیل و نام یوشع بن نون و کالب بن یافنا به عنوان تنها دو نفری که غیر از موسی و هارون دعوت خدا را پذیرفتهاند سخن رفته است.
در قرآن از جوانی که در زمان ملاقات با خضر همراه موسی بوده است یاد شده است که به عقیده بسیاری از مفسرین اسلام او یوشع بن نون بوده است. همچنین در برخی احادیث نام دیگر یوشع بن نون، ذوالکفل گفته شده است که دو بار در قرآن آمده است. در احادیث اسلامی یوشع بن نون از جمله کسانی است که در زمان ظهور مهدی (عجل الله فرجه الشریف) رجعت کرده و مانند عیسی در کنار او خواهد بود.
اصل و نسب یوشع
بر اساس لغت نامه دهخدا در لغت نامه دهخدا آمده: یوشع. [ش] (اخ) ابن نون بن افراهم بن یوسف بن یعقوب. صاحب موسی و خلیفه او که در حیاتش نوبت به وی منتقل گردید[۱]. یوشع بن نون وصی حضرت موسی (علیه السلام) ابن افراهم بن یوسف (علیه السلام)[۲]. پیغمبری معروف[۳].
یوشع پس از درگذشت حضرت هارون سه سال وصی موسی شد. موسی با یوشع اندر به یابان رفت. باد و تاریک شد. موسی یوشع را در کنار گرفت و در میان پیراهن ناپدید گشت. یوشع بازگردید و بنیاسرائیل را گفت. گفتند موسی را کُشتی. او را گرفتند و ده موکل بر وی کردند تا خدای تعالی در خواب نشان داد که موسی را اجل رسید. یوشع را رها کردند و خدای تعالی او را پیغمبر نمود و بنیاسرائیل را از تیه بیرون آورد در عهد منوچهر و به حرب جباران برد. آنان حیلت کردند و زنان نیکو را به سپاه بنیاسرائیل فرستادند تا ایشان زنا کنند و هلاک شوند و خدای تعالی سه روزه طاعون بر ایشان افکند بدان گناه و بسیاری هلاک شدند در آن سه روز. یوشع ولایت جباران بستد و بسیار جایی دیگر و بنیاسرائیل را بازپس آورد. و چون عمر یوشع به ۱۲۸ سال رسید بمرد. پیغمبری مرسل بود مستجاب الدعوه و از بعد او کالوب بن یوفنا بود[۴]. یعقوب و… یوشع و یسع همگی اعجمی هستند[۵]. در تواریخ آمده است که هارون و یوشع بن نون برای حضرت موسی نویسندگی میکردند[۶].
او وصی موسی بود و با مردم کنعان جنگ میکرد و برای این که جنگ را به پایان آرد به خورشید امر توقف داد (رد شمس) و گویند یسع که در قرآن آمده هموست و باز گویند عمه زاده موسی بود.
یوشع در قرآن کریم
در قرآن مجید نام یوشع ذکر نشده است؛ ولی مفسران و محققان، در تفسیر آیههای۱۲و۲۳سوره مائده و آیه ۶۰ سوره کهف به داستان زندگی او پرداخته و این آیات را منطبق بر یوشع دانستهاند: در تفسیر آیه ۱۲ سوره مائده چنین آمده است: و بعثنا منهم اثنى عشر نقیبا [مائده–12] ترجمه: و از میان آنان دوازده سالار گماشتم. موسی علیه السلام به فرمان خداوند دوازده سالار و نقیب را از میان اسباط دوازده گانه بنیاسرائیل برگزید تا از اخبار سرزمین شام یا سرزمین مقدس و مردم ستمگر آن پرس و جو کنند.
موسی (علیه السلام) آن دوازده تن را به آن سامان اعزام کرد. یوشع بن نون از زمره آن دوازده نقیب بود که سرانجام فتح آن دیار نیز به دست وی صورت پذیرفت. ” نقیب” در اصل از ماده” نقب” (بر وزن نقد) گرفته شده که بمعنی روزنه های وسیع، مخصوصا راههای زیرزمینی میباشد، و به رئیس و رهبر یک جمعیت از آن جهت نقیب میگویند که از اسرار جمعیت آگاه است، گویی در میان آنها نقبی ایجاد کرده و از وضع آنها آگاه شده، و گاهی” نقیب” به کسی گفته میشود که رئیس جمعیت نیست و تنها معرف و وسیله شناسایی آنها است، و اگر به فضائل اشخاص عنوان ” مناقب” اطلاق میشود، بخاطر آن است که با فحص و کنجکاوی باید از آنها آگاه گشت. بعضی از مفسران نقیب را در آیه فوق تنها بمعنی آگاه و مطلع از اسرار گرفتهاند، ولی این معنی بسیار بعید بنظر میرسد، زیرا آنچه از تاریخ و حدیث استفاده میشود، آن است که نقبای بنی اسرائیل هر یک سرپرست طایفه خود بودند، در تفسیر روح المعانی از ابن عباس چنین نقل شده که: انهم کانوا وزراء و صاروا انبیاء بعد ذلک [انبیاء–90] نقبای بنی اسرائیل، وزیران موسی بودند و بعد به مقام نبوت رسیدند.
علامه طباطبایی میفرماید: علیالظاهر منظور از این دوازده نقیب دوازده رئیس است، که هر یک بر یکی از اسباط دوازده گانه بنی اسرائیل ریاست داشتند، و به منزله والی بر آنان بودند، کارهای آنان را فیصله میدادند، و نسبتی که این دوازده نقیب به دوازده تیره بنی اسرائیل داشتند نظیر نسبتی بوده که اولی الامر به افراد این امت دارند، در حقیقت مرجع مردم در امور دین و دنیای آنان بودند، چیزی که هست خود آنان وحیی از آسمان نمیگرفتند و شریعتی را تشریع نمیکردند، و کار وحی و تشریع شرایع تنها به عهده موسی بود.
همچنین در آیه ۲۳ همین سورهاین گونه ذکر شده: قال رجلان من الذین یخافون أنعم الله علیهما ادخلوا علیهم الباب فإذا دخلتموه فإنکم غلبون و على الله فتوکلوا إن کنتم مؤمنین [انبیاء–۲۳] ترجمه: دو نفر از مردانی که از خدا میترسیدند و خدایشان به آنها نعمت [عقل و ایمان] داده بود، گفتند: از آن دروازه بر آنها وارد شوید، که اگر از آن جا وارد شدید، قطعا پیروز خواهید شد، و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید [۷]. درباره اینکه این دو نفر چه کسانی بودهاند غالب مفسران نوشتهاند که آنها یوشع بن نون و کالب بن یوفنا (یفنه) بودهاند که از نقبای دوازده گانه بنی اسرائیل محسوب میشدند. از باب اول سفر تثنیه تورات کنونی نیز استفاده میشود که نام این دو نفر یوشع و کالیب بوده است.
همچنین در تفسیر آیه ۶۰ سوره کهف در داستان موسی و حضرت خضر، یوشع بن نون را یکی از دو مصاحب موسی علیه السلام دانستهاند. خداوند در این آیه میفرماید: و إذ قال موسى لفتئه لا أبرح حتى أبلغ مجمع البحرین أو أمضى حقبا [کهف–۶۰] ترجمه: و هنگامی که موسی به جوان [همراه] خود گفت: همچنان خواهم رفت تا به محل تلاقی دو دریا برسم، هر چند مدتی طولانی به راه خود ادامه دهم منظور از” فتاه” در اینجا طبق گفته بسیاری از مفسران، و بسیاری از روایات، ” یوشع بن نون” مرد رشید و شجاع و با ایمان بنی اسرائیل است، و تعبیر به ” فتی” (جوان) ممکن است به خاطر همین صفات برجسته و یا به خاطر خدمت به موسی و همراهی و همگامی با او بوده باشد.
علامه طباطبایی میفرماید: درباره آن جوانی که همراه موسی (علیه السلام) بوده بعضی گفتهاند وصی او یوشع بن نون بوده، و این معنا را روایات هم تایید میکند. بعضی گفتهاند: از این جهت فتی نامیده شده که همواره در سفر و حضر همراه او بوده است، و یا از این جهت بوده که همواره او را خدمت میکرده است.
یوشع در روایات
طبق نقل مشهور، موسی (علیه السلام) در وادی تیه از دنیا رفت و پس از وفات او، نبوت به وصی آن حضرت یوشع بن نون که از اولاد افرائیم بن یوسف بود منتقل شد. در حدیث آمده است که حضرت موسی در مرگ هارون گریبان پاره کرد. حضرت موسی (علیه السلام) پیش از وفاتش، حضرت یوشع بن نون را وصی خود ساخت. موسی در واپسین روزهای عمر خود الواح مقدس را که احکام خدا بر آن نوشته شده بود به ضمیمه زره خود و یادگارهای دیگری در آن نهاد، و به وصی خویش سپرد.
یوشع بن نون در ۹۷سالگی به وصایت رسید. وی بنی اسرائیل را به جنگ عمالقه برد و پس از مدتی که با آنها جنگید، خدای تعالی پیروزی را نصیب او فرمود و شهر اریحا را فتح کرد و بنی اسرائیل را درآن شهر سکونت داد. در روایتی آمده است که یوشع بن نون سی سال پس از موسی زنده بود و در این مدت سر و سامانی به کار بنی اسرائیل داد و با دشمنان آنها جنگید و همه را قلع و قمع کرد و سرزمین فلسطین و شامات را میان آنها تقسیم نمود.
کتاب یوشع
کتاب یوشع نخستین کتاب پیامبران از نظر سنت یهود و ششمین کتاب عهد عتیق مسیحی است. علت نامگذاری کتاب به نام یوشع این است که وی شخصیت اصلی کتاب مذکور است. فصل نخست تا ۱۲ توصیف فتح کنعان است، فصل ۱۳ تا ۲۴ نشان میدهد که چگونه قبایل بنیاسرائیل به سرزمین خود باز میگردند.
خاطرهای از «یوشع» در کتاب مقدس آمده: …و چون یوشع نزد اریحا بود که چشمان خود را بالا انداخته دید که اینک مردی با شمشیر برهنه در دست خود پیش وی ایستاده بود و یوشع نزد وی آمده او را گفت: «آیا تو از ما هستی یا از دشمنان ما؟» گفت:«نی، بلکه من سردار لشگر یهوه ام» …یوشع روی به زمین افتاده سجده کرد و به وی گفت:«اقایم به بنده خود چه میگوید؟»
سردار لشگر خداوند به یوشع گفت که: «نعلین خود را از پایت بیرون کن زیرا که جایی که تو ایستادهای مقدس است» و یوشع نیز چنین کرد. یوشع در کتاب مقدس ابتدا نامش هوشع بود یعنی: او نجات میدهد. سپس موسی نامش را به یهوشوع تبدیل نمود که یعنی یهوه نجات میدهد.
پانویس
منابع
برگرفته از سایت سرگذشت و زندگی حضرت یوشع بن نون علیه السلام - موعود اممhttp://moudeomam.com