راهکار ایجاد امت واحده اسلامی (مقاله)

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۰۰ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

راهکار امت واحده اسلامی عنوان مقاله‌ای است مشتمل بر طرحی است در راستای ایجاد امت واحده اسلامی که استراتژی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی بر اساس آن پایه‌ریزی شده است. در بخش نخست این طرح مباحثی در زمینه وحدت قرآنی نیاز مبرم جهان اسلام و منازعات کلامی–فقهی و طائفه‌ای مذاهب اسلامی با یکدیگر، سیاسی بودن شکل‌گیری مذاهب اسلامی و نیز عدم قصد مرجعیت ائمه اربعه اهل‌سنت مطرح گردیده و آنگاه به مسائل اساسی دیگری نظیر: تاسیس مذاهب خلاف آموزه‌های قرآنی، اسلام و مسلمان عناوین برگزیده خداوند برای جوامع اسلامی و نیز پیشگوئی قرآن و پیامبر ص در تجزیه امت اسلامی به فرق و مذاهب پرداخته شده است.

بخش دوم مقاله به موضوع اصلی: راهکار ایجاد امت واحده اسلای اختصاص داده شده است. در این مرحله مباحثی از قبیل: جایگاه اهل بیت علیهم‌السلام در قرآن و روایات فریقین، جایگاه اهل بیت در نگاه صحابه، جایگاه اهل بیت در نگاه ائمه اربعه – اهل‌سنت - و نیز جایگاه آنان در نزد قاطبه اهل‌سنت بیان گردیده و در پایان چنین نتیجه‌گیری شده است که تنها راه برای ایجاد امت واحده اسلامی، قرائت دین بر مبنائی است که مورد اتفاق همه فرق اسلامی باشد و آن چیزی جز تفسیر دین با قرائت اهل البیت ع نخواهد بود.

مقدمه

امت واحده از برجسته‌ترین آرمان‌های قرآن کریم است که وعده تحقق آن به بشریت داده شده است: ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدوه (الانبیاء:92) [۱]. امتی که بر اساس آن همه مرزهای نژادی و جغرافیائی بین بشریت فرو ریخته و جامعه جهانی اسلامی و انسانی بر مبنای وحدت در ایمان و عقیده شکل خواهد گرفت. بدیهی است گام نخست نیل به چنین آرمانی، تحقق امت واحده در بین جوامع اسلامی است.

متاسفانه با تفرقی که بین مسلمانان در اثر تجزیه دین واحد به مذاهب بوجود امده است امت اسلامی به امت‌های مختلف مبدل گردیده که آثار زیانبار آن در ممالک اسلامی بوفور مشاهد ه می‌گردد. هر چند در راستای عینیت بخشیدن به این آرمان متعالی قرآن، تلاش‌های گسترده‌ای در طول تاریخ توسط رهبران الهی، اندیشمندان و منادیان وحدت صورت گرفته است اما بدلیل عدم آسیب شناسی عمیق از بحران جوامع اسلامی ونیز اوضاع پیچیده نظام سلطه که استراتژی اش را در تجزیه کشورهای اسلامی و نفی هویت حقیقی مسلمانان قرار داده است هنوز جهان اسلام فرسنگ‌ها از آرمان مقدس فاصله دارد. فقدان راهبرد و راهکاری جامع که بتواند به تفرقات مذهبی کنونی پایان داده و امت واحده اسلامی را در عرصه جهانی اش عینیت بخشد از جمله آسیب‌هائی است که جهان اسلام بشدت از آن رنج می‌برد.

در یک تحلیل علمی می‌توان ادعا و اثبات نمود که علت‌العلل این ناکامی و دور شدن مسلمانان از آرمان الهی، فاصله گرفتن از قرآن کریم و مهجور ماندن این سرمایه عظیم الهی در بین آنان است. هر گاه مسلمین به هویت اصلی خویش بازگشته و به مرجعیت قرآن بعنوان تنها قانون اساسی در همه ابعاد زندگی شان تن دهند بیقین شاهد عینیت بخشیدن به شعارقرآنی در نیل به امت واحده خواهیم بود.

مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی که استراتژی‌اش ر ا رسیدن به این هدف متعالی قرار داده در صدد آن است که بکمک اندیشمندان و مصلحان دینی جهان اسلام برترین راهبرد‌ها و راهکارهای مناسب را در راستای عملی ساختن آن بکار گیرد، همانطور که در حکم مقام معظم رهبری در اغاز دبیر کلی فعلی امده است: .....از مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی اسلامی در این برهه خطیر و حساس انتظار می‌رود با بهره‌گیری از تجربیات ارزشمند گذشته و نیز خلاقیت و ابتکارات مورد نیاز شرایط کنونی، ‌ با همکاری و همدلی نخبگان جهان اسلام به‌ویژه اندیشمندان حوزه و دانشگاه «دیپلماسی وحدت اسلامی» را راهبرد خود قرار داده و پایه‌گذاری تشکیل امت واحده اسلامی را در مقابل اردوگاه استکبار به عنوان چشم‌انداز آینده ترسیم نماید (مقام معظم رهبری ۲۰ /4/ ۱۳91).

طرح حاضر گامی است در رسیدن به این هدف متعالی قرآنی - امت واحده اسلامی -. این طرح مشتمل بر دو بخش بوده که بخش نخست آن را مباحث زیربنائی تشکیل داده و در بخش دوم به مباحث اصلی پرداخته شده است.

بخش نخست: مباحث مقدماتی طرح

وحدت قرآنی نیاز مبرم جهان اسلام

الف - وحدت و اعتصامی که قرآن کریم به مسلمانان ابلاغ کرده و آنان را مکلف بدان نموده است وحدتی است که بر پایه دین واحد و صراط واحد استوار گردد: واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا (ال عمران:103) وَأَنَّ هَـذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (انعام: 153)م ب – متاسفانه اختلافات مذهبی و سیاسی بین پیروان مذاهب اسلامی– اعم از سنی وشیعه - برغم تلاش گسترده منادیان وحدت تاکنون انگونه که شایسته است مرتفع نشده است. از دلائل عمده این امر، عدم شناخت دقیق و ریشه‌ای عوامل تفرقه و نیز عدم راهکارهای واقع‌بینانه و جامع می‌باشد.

ج - نگاهی هرچند کوتاه به تاریخ اختلافات بین پیروان مذاهب اسلامی نشان می‌دهد تا زمانی که وحدت حقیقی – نه مصلحتی و تاکتیکی - بین مسلمانان -که قرآن کریم و رسول اکرم ص منادی آن است - شکل نگیرد هیچگاه مسلمین از خطر تفرقه رهائی نخواهند یافت. هر چند بتوان نوعی وحدت مصلحتی بر پایه وجود دشمنان مشترک ونظائر آن را بین پیروان مذاهب اسلامی عینیّت بخشید اما بدیهی است که چنین امری، وحدت اسلامی و قرآنی نبوده و از استواری لازم نیز برخوردار نخواهد بود چون وحدت قرآنی به معنای همفکری، همدردی و همراهی می‌باشد.

اختلافات و منازعات تاریخی بین فرق اسلامی

مطالعات تاریخی نشان می‌دهد که از قرون گذشته اختلافات و منازعات مذهبی بین پیروان مذاهب اسلامی وجود داشته که تاکنون نیز استمرار دارد. در این مرحله به تبیین این منازعات در دو قسمت: اختلافات بین پیروان مذاهب اهل‌سنت ونیز اختلافات بین اهل‌سنت و شیعیان می‌پردازیم:

اختلافات و منازعات تاریخی بین مذاهب اهل‌سنت

درنگاه کلی اختلافات مذاهب اهل‌سنت به شرح ذیل می‌باشد: 1. اختلافات فقهی 2. اختلافات کلامی 3. اختلافات طائفه‌ای و جنگ‌های مذهبی بین پیروان مذاهب اهل‌سنت

باید گفت: تبیین اختلافات فقهی که بین مذاهب اهل‌سنت وجود دارد مجال دیگری را می‌طلبد و در این مقاله تنها به این حد بسنده می‌کنیم که: از نظر فقهی مذاهب فراوانی در طول تاریخ اهل‌سنت پدیدار شده‌اند که در عهد عباسیان به جهت مشکلاتی که برای پیروان آنان از جهت کثرت فتاوای متعارض به وجود آمد مذاهب چهارگانه معروف تثبیت و باب اجتهاد مطلق بسته شد.

آیت‌الله تسخیری در یکی از آثارشان نسبت به تاریخ شکل‌گیری مذاهب اهل‌سنت، تعداد فرق و مذاهب فقهی بین اهل‌سنت از اوائل قرن دوم تا نیمه اول قرن چهارم هجری را 138 مذهب دانسته که بسیاری از آنها بتدریج منقرض شده‌اند نظیر: «1. مذهب الحسن البصری، 2. مذهب ابن ابو لیلی، 3. مذهب الأوراعی، 4. مذهب سفیان الثوری، 5. مذهب اللیث بن سعد، 6. مذهب ابراهیم بن خالد الکلبی، 7. مذهب ابن حزم داوود بن علی الأصبهانی الطاهری، 8. مذهب محمد بن الجریر الطبری، 9. مذهب سلیمان بن حران الأعمش، 10. مذهب عامر بن شرحبیل السقبی(تسخیری ،1385 ص 37).

در زمینه اختلافات کلامی بین مذاهب اهل‌سنت و شیعی نیز باید گفت: هرچند مشترکات کلامی بین تسنن و تشیع گسترده و زمینه‌های تقریب فکری بسیار زیاد است اما شکی نیست که در مسائلی نیز نظیر: مراتب عصمت انبیاء، امامت معصومین، عدالت صحابه بینشان اختلافاتی وجود دارد که تبیین آنها نیاز به مباحث مبسوطی داشته و لازم است در جایگاه خودش مطرح گردد. در زمینه تعداد مذاهب کلامی اهل‌سنت باید گفت: "اهل‌سنت در اعتقادات به سه دسته ماتریدی، اشاعره و اصحاب حدیث تقسیم‌بندی می‌شوند. اکثر حنفی ها از نظر کلامی (که در جهان اسلام نزدیک به 350 میلیون پیرو دارند) از ابومنصور ماتریدی پیروی می‌کنند.

این فرقه قائل به حسن و قبح عقلی بوده و به شیعیان دوازده امامی نزدیک‌ترند. طرفداران فرقه اشاعره از ابوالحسن اشعری پیروی می‌کنند و در جهان اسلام حدود 450 میلیون اشعری وجود دارد (اینترنت ،سایت ویکی پدیاو...). در زمینه منازعات طائفه‌ای و مذهبی بین مذاهب اهل‌سنت و پیروان آنان نیز باید گفت: طبق نقل برخی از منابع تاریخی و عقیدتی جنگ‌ها و فتنه‌های بزرگی بین پیروان مذاهب اهل‌سنت در تاریخ به وقوع پیوسته است.

در این زمینه استاد جعفر سبحانی از البدایة والنهایة ابن کثیر و الکامل ابن اثیر جنگ‌ها و منازعات فراوانی ر ا بین پیروان مذهب حنفی و شافعی ونیز بین پیروان مذهب حنبلی و شافعی درنیشابور و اصفهان نقل می‌کند که منجز به کشته و مجروح شدن بسیاری از آنان گردیده و خسارات مادی فراوانی نیز بدنبال داشت (سبحانی، 1410، ص25)

عبدالوهاب بن علی السبکی مولف کتاب الطبقات الشافعیه الکبری در زمینه تکفیر حنابله نسبت به اشاعرة نقل می‌کند: خساراتی که این فتنه مذهبی در جهان اسلام ایجاد کرد به مناطق خراسان، شام، حجاز، عراق و...رسید. آنان در مجامع و منابر عمومی به تکفیر و لعن یکدیگر می‌پرداختند(السبکی، ج3 ص 209-210).

در سیر اعلام النبلاء ذهبی امده است: آنگاه که فردی حنبلی را نزد ابی حاتم حاضر کردند او بمجرد آگاهی از مذهبش اظهار داشت که این شخص بدلیل حنبلی بودن، مسلمان نیست و حکم به کفر او نمود (الذهبی ،1409ج 17ص 625). مؤلف کتاب «ورکبت السفینة» مروان خلیقات به نقل از برخی کتب تاریخی نسبت به گسترش فتنه و جنگ‌های داخلی بین دو فرقه شافعی و حنفی در سال 323 هجری در اصفهان از قول یاقوت حموی نقل می‌کند که: در این جنگ‌ها پیروان مذهب شافعی برغم کمی نفرات به مدد الهی در برابر پیروان حنفی پیروز شدند (خلیفات، ص70)

ایشان در ادامه از منابع مختلف اهل‌سنت در زمینه تکفیر حنابله توسط علمای شافعی نقل می‌کند که: ابن ابی حاتم حنبلی می‌گفت حنبلی ها مسلمان نیستند و ابومکر المقری حکم به تکفیر همه حنابله نمود و ملا علی قاری حنفی می‌گفت بین حنفی ها مشهور است که اگرکسی به مذهب شافعی بگرود تعزیر خواهد شد و اگر از شافعی به حنفی برگردد به او انعام داده می‌شود و از قول قاضی حنفی دمشق - ت 504 - هجری نقل می‌کند که می‌گفت: اگر قدرت داشتم جزیه را بر شافعی ها همانند کفار اهل کتاب واجب می‌کردم (خلیفات، ص70).

در زمینه اختلاف بین شوافع وأحناف سخن ابن قدامه عجیب و قابل تأمل است: "سطح اذیت برخی متعصبین احناف نسبت به شوافع در طرابلس به حدی رسیده بود که برخی از شیوخ آنان از مفتی شهر خواستند که مساجد رابین آنان و احناف تقسیم کند بدلیل آنکه برخی از فقهای حنفی، ما را همانند اهل ذمه – کفار- می‌دانند و حتی در زمینه ازدواج مرد حنفی با زن شافعی تردید داشته و برخی از آنان این ازدواج را بدلیل اینکه ایمان شوافع مشکوک است صحیح نمی‌دانند (حیدر، ج 4 ص14-13).

اختلافات و منازعات بین پیروان مذاهب سنی و شیعی

اختلافات و منازعات بین پیروان مذاهب أهل سنت با مذاهب شیعی به ویژه شیعه امامیه از زمان خلفای بنی‌امیه و عباسی تشدید گردید. رسول جعفریان در این رابطه می‌نویسد: تقریباً تا پیش از روی کار آمدن حکومت بنی‌امیه این اختلافات سبب به وجود آمدن نزاع عمده‌ای نشده بود اما بنی‌امیه و به خصوص خود معاویه و جانشینانش بنا را بر دشمنی آشکار و خشن با اهل بیت و شیعیان گذاشتند و همین باعث شد اختلافات عمیق‌تر شود. بنی عباس هم با اینکه با شعارهای علوی و اندیشه‌های موافق شیعه روی کار آمدند اما بعد از مدتی به دلیل مطامع سیاسی بنای مخالفت با شیعیان را گذاشته و راهی را رفتند که بنی‌امیه پیش تر رفته بودند. از این رو مذهب آنان را به عنوان مذهب رسمی به رسمیت نشناخته و روند علوی‌کُشی را پی گرفتند. همین باعث شد اختلافات دامنه‌دار شود و از شهرهای کوفه و بصره به سراسر جهان اسلام برسد.

ایشان در ادامه نسبت به تلاش عباسیان در گسترش مذاهب اهل‌سنت و مبارزه با مذاهب شیعی می‌نویسد: بنی عباس به مذاهب مخالف و دشمنان شیعیان کمک مالی می‌کردند تا شیعیان را آزار و اذیت کنند البته این اقدامات بی پاسخ هم نمی‌ماند و شیعیان نیز تلافی برخی از حرکت‌ها را با رفتارهای متقابل انجام می‌دادند... در این میان خلفا با کمک برخی از علمای اهل‌سنت به تحریک علمای مخالف بر می‌آمدند که سرکوب بیش از پیش شیعیان و ایجاد فضای رعب و وحشت را به همراه داشت. با این همه علمای شیعه که مقصدشان یکپارچه کردن جهان اسلام بود توصیه می‌کردند که پشت سر ائمه جماعت اهل‌سنت نماز خوانده شود و از مریض‌های آنها دیدن کنند و تلاش‌های بسیاری برای کم کردن این اختلافات داشتند اما به هر حال ریشه این اختلافات گسترده‌تر از این نکات بود.

آنگاه ایشان پیدایش دولت صفویه را نقطه عطفی در بروز جنگ‌های مذهبی بین دولت شیعی مذهب ایران و دولت سنی مذهب عثمانی قلمداد کرده و می‌گوید: تا قرن نهم هجری یعنی پیش از روی کار آمدن دولت صفویه به عنوان مهم‌ترین حکومت شیعی، بیشتر منازعات به آزار و اذیت شیعیان مختص می‌شود در حالی که بعد از روی کار آمدن این دولت شاهد بروز جنگ‌های مذهبی میان دولت شیعی مذهب ایران با دولت سنی مذهب عثمانی هستیم.

سپس ایشان در زمینه برخی از جنگ‌های مذهبی عثمانی ها و صفویه می‌نویسد: سلطان سلیم عثمانی در سال 920 هجری به اسم مبارزه با حکومت شیعی صفوی به ایران حمله کرد و برای توجیه اقدام خودش که چطور نیروهایش را از 1500 کیلومتر به سوی ایران گسیل داشت چه بهانه‌ای بهتر از این بود که به تعبیر خودش به مقابله با کافران شیعه که در همسایگی او قدرت گرفتند آمده است. او حتی برای رسیدن به هدف خود، ازبک ها را نیز از سمت شرق ایران تحریک کرد و با صدور فتوای مقابله با رافضیان شیعه، آنان را به جنگ با صفویان کشاند جنگی که صفویان با قدرت تمام مقابل آن ایستاده و آنها را سر جای خود نشاندند.

آنگاه پیروزی ظاهری صفویه بر عثمانی ها را زمینه شکستی برای آنان دانسته و می‌گوید: با این حال ماجرا ادامه یافت و آتش این اختلاف تند بعد از یک قرن بار دیگر به چشم صفویه رفت زیرا افغانان با بهانه فتوای علمای اهل سنّت مکه به ایران حمله کردند و در سال 1135 ـ 1134 صفویه را از میان بردند جعفریان، 1388، سایت انلاین .

سیاسی بودن شکل‌گیری مذاهب اربعه

نگاهی هر چند کوتاه به نحوه رسمیّت یافتن مذاهب اربعه اهل‌سنت به خوبی نشان می‌دهد که حکومت‌ها نقش اساسی را در آن ایفا نموده‌اند. به عنوان نمونه مذهب حنفی به دلیل برخورداری پیروانش از امکانات دولت عباسی رواج بیشتری یافت و ابو یوسف قاضی القضاة دولت عباسی، به کسانی که منسوب به مذهب حنفی بودند منصب قضاوت می‌داد.

عالم بزرگ اهل‌سنت شیخ سید سابق در تحلیلی عمیق، وابستگی علمای مذاهب معین به حکومت‌ها و ارتزاق از طریق آن را یکی از عوامل مهم انسداد باب اجتهاد مطلق در بین اهل‌سنت و انتشار مذاهب اربعه می‌داند.

آنگاه ایشان نمونه‌ای را در اثبات ادعای خویش بیان می‌کند: ابوزرعه از استادش پرسید: گناه شیخ تقی الدین سبکی چیست که برغم آنکه اجتهادش محرز است اما چندان مورد عنایت قرار ننمی‌گیرد؟ استاد سکوت نموده و ابوزرعه اظهار داشت: ازنگاه من دلیلش امتناع او از اموری است که فقهای مذاهب اربعه را قادر به نشر مذاهبشان کرده و سلاطین وقت کسانی را که تن به خواسته‌های آنان ندهند محروم از اموری نظیر قضاوت نموده و نسبت بدعت به آنها می‌دهند. ابوزرعه می‌گوید وقتی این سخنان را گفتم استاد با تبسمی که نمود موافقتش رابا دیدگاه من اظهار داشت.

ایشان اوضاع کنونی پیش آمده از حصر مذاهب اسلامی به 4 مذهب معروف را، تحقق پیش گویی پیامبر ص نسبت به انحراف امت اسلامی از صراط مستقیم الهی دانسته و می‌گوید: با تکیه جوامع اسلامی به تقلید از مذاهب خاص و فاصله گرفتن از هدایتهای قرآنی و سنت نبوی ونیز انسداد باب اجتهاد، امت اسلامی مبتلا به شرور و بلائها گردید و به همان خطری که پیامبر ص مسلمین را نسبت به آن هشدار می‌داد مبتلا گردید که از آثار آن اختلافات گسترده بین فرق اسلامی است که برخی به تکفیر دیگران پرداخته و با آنان معامله کفار می‌کنند (سید سابق، ج1،ص 11 ـ 16).

مولف کتاب «ورکبت السفینه» نیز تحت عنوان: السیاسة أوجدت المذاهب در زمینه نقش حکومت‌ها در پیدایش و به رسمیّت شناختن مذاهب اربعه می‌نویسد: سیاست حاکمان سبب ظهور و افول مذاهب خاص گردید. بهمین جهت می‌بینیم حاکمان درعصر خویش سبب گسترش مذاهب اربعه اهل‌سنت و کنار گذاشتن مذاهب دیگر شدند (خلیفات، ص 77-80)

ایشان در زمینه عدم لزوم تبعیت از مذاهب اربعه می‌گوید: هذا کل ما فی الأمر ولیس فی هذا دلیل علی وجوب أتباعها. - هیچ دلیلی بر لزوم تبعیت از مذاهب اربعه نیست -

سپس از قول مقریزی می‌نویسد: بحدی ولایت قضات مذاهب اربعه در سال 566هجری استمرار یافت که در مجموع شهرهای اسلامی غیر از آن مذهبی دیده نمی‌شد و تاکید به تبعیت از مذاهب اربعه و نهی از غیر آنها می‌شد که تا کنون این امر ادامه دارد با اینکه توسط بیبرس باب اجتهاد منسد شد و حکومت بیبرس منقضی شده است.

آنگاه از عبدالمتعال صعیدی نقل می‌کند که: من ادعا نمی‌کنم که انسداد باب اجتهاد بروش قهری و اجبار انجام گرفت اما شکی نیست که اگر مجال به مذاهب دیگر داده می‌شد آنها نیر اکنون همانند مذاهب اربعه حضور داشتند (خلیفات، ص 77-80).

ائمه اربعه مذاهب اهل‌سنت و عدم قصد مرجعیت

از مسائل مهمی که می‌تواند دلیل روشنی بر سیاسی بودن تاسیس و رسمیت بخشیدن به مذاهب اربعه و انحصار مذاهب اسلامی در آن باشد گفتار امامان و رهبران این مذاهب است. اینان به انحاء گوناگون از مرجعیت خویش برای دیگران اجتناب ورزیده و معیار اصلی را در شریعت، تبعیت از قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله می‌دانستند و سخن خویش را در صورتی لازم الاتباع می‌دانستند که پیروان آنها، گفتارشان را با قرآن و حدیث پیامبر تطبیق دهند.

عالم بزرگ اهل‌سنت شیخ سید سابق در مقدمه کتاب فقه السنة نسبت به سعی امامان مذاهب اربعه در هدایت مردم به دین الهی و تاکید آنان در عدم مرجعیت خویش و لزوم اجتناب از تقلید مردم از آنان ونیز لزوم تبعیت از حدیث صحیح می‌نویسد: ائمه اربعه نهایت سعیشان را در هدایتهای دینی به مردم انجام داده و بصورت مستمر آنان را از تقلید نمودن از خود نهی نموده و می‌گفتند:جائز نیست کسی گفتار مارا بدون دلیل شرعی بپذیرد و تصریح می‌کردند که مذهب اصلی شان، حدیث صحیح است. آنان نمی‌خواستند همانند معصوم – پیامبر ص – مورد تقلید و تبعیت قرار گیرند بلکه فقط هدفشان این بود که مردم را در فهم دین یاری دهند.

ایشان در زمینه ضعف و سستی مردم در فهم احکام الهی و مرجعیت قرار دادن بی دلیل ائمه اربعه می‌گوید: روحیه مردم بعد از امامان اربعه به سستی گراییده و به تقلید از آنها روی اوردند. هر جماعتی به مذهب خاصی گرایش پیدا کرده و گفتار امامان اربعه را بمنزله سخن شارع تلقی کردند. باب انسداد علم بحدی بود که هیچکس بخود اجازه نمی‌داد فتوائی مخالف ائمه اربعه داده شود چنانکه کرخی می‌گفت: هر آیه یا حدیثی که با سخن آنان مخالف باشد موول یا منسوخ است..

ایشان سپس آثار منفی حصر مرجعیت در ائمه اربعه را اینچنین بیان می‌کند: تعصب و تقلید از مذاهب خاص سبب از بین رفتن هدایتهای قرآنی وسنت نبوی و انسداد باب اجتهاد گردید و شریعت، معادل گفتار فقها و گفتار فقها همان شریعت تلقی گردید و هر چیزی که مخالف گفتار آنان بود بدعت نامیده می‌شد و اعتمادی به آنها نبود. (سید سابق، ج1،ص13) نتیجه آنکه از منظر امامان اربعه اهل‌سنت، اسلام حقیقی فوق مذاهب بوده و از مردم نیز خواسته‌اند که حقایق اسلام را در منحصر در مذهب خاصی نبینند.

دلیل دیگر بر اثبات این ادعا، گفتاری است که از امام مالک در کتاب «معنی تفسیر القرآن و تأویله» ذکر شده است: آنگاه که هارون الرشید از امام مالک خواست مذهبش ر اباحمایت او در سراسر بلاد اسلامی گسترش دهد بدو پاسخ داد: اسلام وسیعتر از مذهب و موطن من بوده و اصحاب رسول خدا در بلاد مختلف اسلامی حضور دارند که نمی‌توان نسبت به گفتار آنان بی‌تفاوت بود. – باید از آراءو دیدگاه آنان نیز بهره برد.

مؤلف ارزشمند کتاب ورکبت السفینة (مروان خلیفات) در این زمینه می‌گوید: ابوشامه از علمای شافعی می‌گفت: شایسته است کسانی که به فقه اشتغال دارند به مذهب خاصی اکتفا نکنند. فقهای سلف بر اساس کتاب و سنت، احکام الهی را استنباط نموده و از مرجعیت اجتناب داشتند امام شافعی مردم را از تقلید خویش و دیگران نهی می‌نمود وهمه امامان سلف اینچنین بودند تا اینکه مذاهب خاص تثبیت شده و سائر مذاهب متروک شدند در حالی که هیچکدام از امامان اربعه قصد تقلید مردم از خویش را نداشته و آثاری ر اکه تدوین کردند فقط استنباطات شخصی آنها بود.

ایشان در ادامه می‌گوید: ابوشامه شافعی در کتابش – مختصر المومل – تحت عنوان "نصوص الأئمة فی الرجوع إلی الکتاب والسنة والنهی عن تقلیدهم" از علمای عصر خویش انتقاد نموده که مطالب گذشتگان ر ا بدون دلیل پذیرفته و فقط به نقل افکار سخیف. و سست دیگران اکتفا کرده‌اند و آنگاه که از بعض عارفین نسبت به معنای مذهب سئوال شد بدو پاسخ داد: مذهب در واقع همان دین تحریف شده می‌باشد در حالی که خداوند فرمود: ولا تکونوا من المشرکین من الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعاً (خلیفات، ص 52-54).

در پایان این قسمت سخنی از ابن ندیم را در زمینه خضوع احمد بن حنبل نسبت به امام علی (‌علیه‌السلام) و عدم تعصّب او بر مذهب خویش را نقل می‌کنیم: «وینقل ابن الندیم فی کتابه أنه ذکر له (احمد بن حنبل) مسألة فأجاب عنها فقال له الرجل: خالفت علی بن أبی‌طالب فقال: إثبت لی هذا عن علی بن أبی‌طالب حتی أضع خدی علی التراب وأقول: قد أخطأت وأرجع علی قولی إلی قوله (ابوعلم،؟ ، ص 16).

این سخنان و سیره و گفتار دیگر ائمه مذاهب أربعه و عالمان أهل سنت، به خوبی بیانگر آن است که رهبران مذاهب اربعه قصد مرجعیت و نیز قصد تأسیس مذهب خاصی را نداشتند بلکه مرجعیت قرار گرفتن آنان و انحصار مذاهب اسلامی بر چهار مذهب خاص صبغه سیاسی و حکومتی داشته است.

تجزیه دین به مذاهب، مخالف آموزه‌های قرآنی

ایات متعددی از قرآن دلالت بر لزوم تبعیت از دین واحد – اسلام - و اجتناب از تجزیه آن به فرق و مذاهب مختلف دارد: 1. ولا تکونوا من المشرکین من الذین فرّقوا دینهم وکانوا شیعاً کل حزب بما لدیهم فرحون (مائده:49)

تبیین: در این آیه شریفه مسلمانان از پیروی سیره مشرکان ـ یهود و نصارا ـ تحذیر و از آنان خواسته شده است که از تاریخ یهود، نصارا و سایر أهل کتاب عبرت بگیرند، کسانی که دین واحد و وحدت بخش الهی شان را به مذاهب و فرقه‌های مختلف تبدیل نموده و سرانجام خود نیز مبتلا به بیماری تفرقه و تشتّت گردیدند؛ برای خود مبانی، عقاید و فقه خاصی برگزیده و به همان بافته‌های خویش دل خوش کردند. از منظر قرآن کریم، اسلام، حقیقت واحدی است که برزگترین عامل انسجام و همبستگی مسلمانان بوده و تفرق و انشعاب در آن عامل اصلی تشتت و منازعات بین مدعیان تبعیت از اسلام خواهد بود.

در تبیین آیه شریفه مذکور باید گفت: نگاهی هرچند اجمالی به تاریخ یهود و مسیحیت گویای آن است که دین یهود و مسیحیت در آغاز تأسیس و شکل‌گیری، توانست بزرگ‌ترین عامل وحدت، انسجام و شکوفائی استعدادهای پیروان آنها در زمینه‌های گوناگون فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... باشد؛ سقوط و تنزّل اینان زمانی شروع شد که دین واحد را به مذاهب و فرقه‌های مختلف تبدیل نموده که این امر سبب شعله‌ور شدن فتنه‌های مذهبی و طائفه‌ای گردید.

نکته مهمی که در خطاب قرآنی به مسلمانان «ولا تکونوا من المشرکین» قابل توجه و دقت است به کارگیری واژه «مشرکین» در برابر واژه موحدین است؛ از آنجا که توحید، منشأ وحدت حقیقی در زندگی فردی و اجتماعی انسان‌هاست بیش از یک صراط را بر نمی تابد اما شرک از آن جهت که قرار گرفتن در بیراهه است اقتضاء و قابلیت قرار گرفتن در مسیرهای متعدد را دارد از این رو مجاری و طرق شرک‌آلود هیچگاه محدود به صراط و سبیل خاص نبوده و همچنان قابلیت تزاید را داراست،

به همین جهت در قرآن کریم از مسلمانان خواسته شده است که فقط از طریق توحید تبعیت نموده و از مسیرهای شرک‌آلود که حدّی برایش متصور نیست تبعیت ننمایند: و ان هذا صراطی مستقیما فاتّبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله (انعام: 153)

در نظامات اقتصادی و اجتماعی نیز می‌بینیم جوامعی که بر مبنای توحید شکل گرفته‌اند از انسجام، اتحاد و توانمندی خاصی برخوردارند اما نظاماتی که بر مبنای غیرتوحیدی بنا شده‌اند به تشتّت، تفرقه و منازعات همیشگی مبتلا گردیده‌اند. نمونه بارز جامعه توحیدی، مدینه فاضله نبوی بود که در مدت کم وبا سپاهی اندک اما موّحد، توانست بر نظامات شرک‌آلود عصر جاهلیت به رغم اقتدار پوشالی و فزونی سپاهیانش غلبه یابد و آنگاه که روحیه توحیدی مسلمانان بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به تدریج رو به افول و دین واحد مبدل به مذاهب مختلفی گردید - بگونه‌ای که که در اوائل قرن دوم هجری فقط حدود 138 مذهب فقهی در جوامع اسلامی وجود داشت (تسخیری 1385،، ص 37) انحظاط و تشتت و منازعات مذهبی و طائفه‌ای گسترش یافت که متاسفانه تا کنون ادامه دارد.

جهت تبیین تحذیر قرآن کریم (در آیه 34 سوره روم) مبنی بر عدم تبعیت مسلمانان از مشرکین در تفرّق دین، برخی از انشعابات دین مسیحیت و یهودیت را که در اثر فاصله گرفتن پیروانشان از توحید پدید آمده است به عنوان نمونه بیان می‌کنیم: مسیحیت در نگاه کلی به سه فرقه اصلی تقسیم می‌شود: کاتولیک، ارتودوکس و پروتستان، رهبری فرقه کاتولیک در دست پاپ است و هفت شعار: تعهد، تدهین، عشای ربانی، اعتراف، ازدواج، دستگذاری و تأیید در این فرقه وجود دارد.

فرقه ارتودوکس از انشعابات کلیسای کاتولیک بوده و در سال 1054 از آئین کاتولیک جدا شد. اینان معتقدند روح‌القدس تنها از خدای پدر صادر شده در حالی که کاتولیک ها و پروتستان ها صدور او را هم از خدای پدر و هم از خدای پسر می‌دانند. اینان نیز شعار هفتگانه فوق را می‌پذیرند. فرقه پروتستان با ظهور مارتین لوتر 1433 ـ 1546 به وجود آمد و اکثر فرقه‌های آن فقط دو شعار مذهبی را می‌پذیرند: تعمید و عشای ربانی. برخی از فرقه‌های پروتستان عبارتند از: لوتریسم، کالوتسم، تسوینگلباتیسم، و... امروزه مسیحیت به عنوان یکی از پر فرقه‌ترین دین ها شناخته می‌شود. (چنانکه در انشعابات داخلی پروتستان بیش از 500 فرقه نام برده می‌شود (اینترنت، پایگاه پیامبر اعظم).

دین یهود نیز دارای فرقه‌های گوناگونی است که برخی از آنها عبارتند از: 1. فرقه فریسیان ـ به معنای جدا شوندگان ـ که خواهان اجرای بی چون و چرای شریعت موسی (‌علیه‌السلام) هستند. 2. صدوقیان که منسوب به یکی از روحانیون یهود به نام صدوق بوده و عده‌ای از روشنفکران و یونانی گرایان آن را پایه‌گذاری کرده که اینان منکر رستاخیز و مخالف احکام و اصول غیر علمی و عقلی دین یهود بودند. 3. فرقه اینسیان که با گرایش عرفانی که فراورده دوران تهیدستی و اسارت یهود است می‌باشد و فیلسین شاله فرانسوی این فرقه را اشتراکی مذهب می‌داند. 4. فرقه هرویان که بیشتر رنگ سیاسی داشت و در فلسطین پیدا شده و هواخواه سلسله سلطنتی هرود بود. 5. فرقه زیلوت که با گرایشات سیاسی همراهند و همیشه با رومیان در حال جنگ بودند. 6. فلقه قرائون که به دست مردی به نام عانان بن داود ساخته شد و فقط به عهد عقیق اقرار دارند. 7. فرقه عنائیه که منسوب به عنان بن داود ملقب به رأس الجالوت است. 8. فرقه کاتیان. 9. عیسویه که منسوب به عیسی بن یعقوب اصفهانی می‌باشد. 10. فرقه ربانیون که این فرقه را روحانیون یهود در بر گرفتند که کارشان ترجمه و تفسیر تورات و دیگر کتاب‌های مقدس بود. اینان وظیفه داشتند که مردم را موعظه کنند و به آنان معلم هم می‌گفتند. 11. فرقه تناسخیه که قائل به تناسخ بودند و می‌گفتند خداوند بخت النصر را مسخ کرده و به گونه هفت جانور درندهدر‌آورده تا او را عذاب کند. 12. فرقه راعبه. 13. فرقه ساحره. 14. فرقه دوستانیه. 15. فرقه کوستانیه. 16. فرقه مقاربه. 17. فرقه بورغانیه. 18. فرقه موشکاتیه. 19. فرقه الکسائیه. 20. فرقه امنی ها. 21. فرقه سمیس ها. 22. فرقه ادیونی ها. 23. فرقه ماسیونی ها. 24. فرقه اوسی ها. 25. فرقه نزاری ها. 26. فرقه ناصورائی ها. 27. فرقه هوروباتسیت ها (اینترنت، پایگاه اطلاع رسانی پیامبر اعظم ص).

باید گفت تعداد مذاهب و فرقه‌های ادیان یاد شده و نیز ادیانی نظیر مجوسیّت، در کتب تاریخ ادیان و مذاهب به صورت مفصّل بیان گردیده و انشعابات ذکر شده - در مسیحیت و یهود - تنها اشارتی از آن تفصیل می‌باشد.

درباره جنگ‌های مذهبی بین پروتستان و کاتولیک ها نیز که 300 الی 400 سال طول کشیدلازم است به کتاب‌های تاریخی رجوع شود.

گفتار مفسرین در ذیل آیه 32 سوره مبارکه روم: بعد از تبیین اجمالی دلالت آیه مذکور بر تحذیر مسلمانان از تبدیل دین واحد الهی به مذاهب و فرق مختلف، اینک گفتار برخی از مفسرین فریقین ـ سنی و شیعه ـ را در تأیید برداشت فوق بیان می‌کنیم:

علامه طباطبایی (رحمه الله) در تفسیر المیزان: ایشان آیه شریفه "ولا تکونو من المشرکین..." را در ارتباط با آیه قبل " فأقم وجهک للدین حنیفاً... " دانسته و آیه 31 - 33 را بدین شکل تبیین می‌کند: «... إنّ الوسیلة إلی إقامة دین الفطرة الإنابة إلی الله وحفظ الإتصال بحضرته وعدم الإنقطاع عن سببه... وقد حذّر الله سبحانه المسلمین عن مثل هذه المصیبة المؤلمة ـ القاء العداوة والبغضاء بین الیهود وبین النصاری إلی یوم القیامة ـ التی سیملّها علی أهل الکتاب من الیهود والنصاری... وقد صدق جریان التاریخ ما أخبر به الکتاب من تشتّت المذاهب فیهم وإلقاء العداوة والبغضاء بینهم فحذّر الأمة الإسلامیة أن یردوا موردهم من الإنقطاع عن ربهم وعدم الإنابة إلیه فی قوله: وأقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیّم ولکن أکثر الناس لا یعلمون، منیبین إلیه واتّقوه وأقیموا الصلاة ولا تکونوا من المشرکین (روم: 30 ـ 33).

برخی از نکاتی که در دیدگاه علامه طباطبایی قابل توجه است: 1. تنها وسیله در برپایی دین الهی، اتصال فرد و جامعه اسلامی به خداوند از طریق انابه به درگاه الهی، تقوا و اقامه صلاة می‌باشد. 2. یهود و نصاری به دلیل تعدی از احکام الهی و تفرق دین واحد آسمانیشان به فرق و مذاهب مختلف، اتصال حقیقی به خداوند را ـ توحید ـ از دست داده و در وادی شرک قدم نهادند. 3. از آنجا که وادی شرک خواستگاه کثرت ها و منازعات است بین پیروانشان منازعات مذهبی و طائفی همچنان ـ تا قیامت ـ استمرار خواهد داشت. چون تبعیت از أهواء و دور شدن از مسیر توحید، حدّ انتهایی برایش متصور نخواهد بود. فأغرینا بینهم العداوة والبغضاء إلی یوم القیامة (مائده:14) 4. خداوند در این آیه شریفه و نظائر ان، امت اسلامی را از وقایع تأسف بار مشرکین ـ یهود و نصاری و... ـ برحذر داشته و به آنان هشدار داده است که تبدیل نمودن دین واحد الهی ـ اسلام ـ به مذاهب متعدّد، سرانجامی جز فرجام مشرکین یهود و نصاری ـ فأغرینا بینهم العداوة والبغضاء إلی یوم القیامة ـ نخواهد داشت. 5. مراجعه به تاریخ پیدایش فرقه‌ها و مذاهب در ادیانی نظیر یهود و مسیحیت و جنگ ها و منازعات گسترده آنان شاهد صدقی بر تحقق هشدارهای الهی نسبت به مسلمانان می‌باشد.

جامع البیان ابن جریر طبری:

قال ابن زید فی قوله "الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعاً..." قال: هؤلاء یهود... وقوله: کل حزب بما لدیهم فرحون یقول: کل طائفة وفرقة من هؤلاء الذین فارقوا دینهم الحق فأحدثوا البدع التی أحدثوا بما لدیهم فرحون یقول: بما هم متمسکون من المذهب فرحون مسرورون یحبسون أن الصواب معهم دون غیرهم (الطبری ،1415ج 21، ص 51). مفاد سخن فوق آن است که تمام کسانی که در ورطه تفرق در دین فرو رفتند فرجامشان به بدعت در دین کشیده شد در حالی که هر یک پندارشان آن بود که فقط تمسک به فرقه و مذهب خاص حق بوده و دیگران همگی بر باطل هستند.


تفسیر السمرقندی:

"ولا تکونوا من المشرکین" علی دینهم "من الذین فرقوا دینهم" یعنی ترکوا دین الإسلام الذی أمروا به، "وکانوا شیعاً"فجعلوه أدیاناً یعنی ترکوا دینهم وصاروا فرقاً الیهود والنصاری والمجوس... ومن قرأ مزّقوا دینهم یعنی افترقت الیهود إحدی وسبعین فرقة والنصاری اثنتین وسبعین والمسلمون ثلاثة وسبعین فرقة، "کل حزب بما لدیهم فرحون" یعنی کل أهل دین بماعندهم من الدین راضون (سمرقندی، ج 3، ص 11 ـ 12).

مفاد گفتار فوق آن است که قرآن کریم مسلمانان را از تفرق در مذاهب نظیر تفرقی که در دین یهود و نصارا و مجوس واقع گردید بر حذر داشته و با اشاره به حدیث معروف پیامبر ص که فرمود: دین یهود به هفتاد ویک فرقه و نصارا به هفتادو دو فرقه و مسلمانان به هفتادو سه فرقه منشعب خواهند شد، ذیل آیه شریفه ”کل حزب بما لدیهم فرحون"می‌گوید: پیروان هر فرقه و مذهب به انچه بدان معتقدند راضی بوده وگمان می‌کنند فقط خودشان بر حق و دیگران باطلند.

ابن کثیر در تفسیر القرآن العظیم


"... فأهل الأدیان قبلنا إختلفوا فیما بینهم علی آراء ومثل باطله وکل فرقة منهم تزعم أنّهم علی شیء وهذه الأمة أیضاً إختلفوا فیما بینهم علی خل کلها ضلالة إلاّ واحدة وهم أهل السنة والجماعة المتمسکون بکتاب الله وسنّة رسوله صلی الله علیه وآله وبما کان علیه الصدرالأول من الصحابة والتابعین وأئمة المسلمین من قدیم الدهر وحدیثه کما رواه الحاکم فی مستدرکه أنّه سئل صلی الله علیه وسلم عن الفرقة الناجیة منهم فقال: من کان علی ما أنا الیوم وأصحابی (ابن کثیر، 1412، ج 3، ص 443).

مفاد گفتار فوق آن است که از نگاه ابن کثیر در میان مذاهب کنونی اسلامی بر اساس روایت حاکم در مستدرک، فرقه ناجیه اهل‌سنت و جماعت بوده و مذاهب دیگر باطلند.

سؤالی که در این قسمت می‌توان از ابن کثیر پرسید این است که به چه دلیل فقط اهل‌سنت را فرقه ناجیه دانسته و دیگر فرق و مذاهب را در جرگه باطل قرار می‌دهید؟ بعلاو ه مگر جز این است که حتی اهل‌سنت و جماعت نیز دربین خود به فرق و مذاهب مختلف منشعب گردیدند؟ آیا" من الذین فرقوا دینهم " در آیه مذکور شامل همه کسانی نمی‌گردد که دین واحد را به مذاهب و فرق مختلف مبدل کردند؟

نکته دیگر آنکه باید از ایشان پرسید: اگر پیروان هر یک از مذاهب اسلامی همین سخن شما را ادعا نموده و هر یک خود را مصداق «من کان علی ما أنا علیه الیوم وأصحابی» دانست چه موضعی خواهید داشت؟ نکته دیگر آنکه روایت مذکور حتی به فرض صحت سند، نه تنها اثباتگر ادعایتان نبوده بلکه نافی آن می‌باشد چون مفاد آن لزوم اجتناب از تفرق در دین واحد – اسلام - و تبدیل آن به مذاهب می‌باشد.

با دقت و تأمل در گفتار مفسران أهل سنت نیز می‌توان چنین استنباط نمود که جعل مذاهب و تبدیل نمودن اسلام به فرقه‌های متنوع تبعیّت از شیوه یهود و نصاری بوده که آنان را از صف توحید به سمت شرک کشانید و امت اسلامی در این آیه شریفه از چنین فرجامی تحذیر شده‌اند.

2. إنّ الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعاً لست منهم فی شیء إنّما أمرهم إلی الله ثم ینبّئهم بما کانوا یفعلون (انعام: 159)

تبیین: در این آیه شریفه تمامی کسانی را که دین واحد الهی شان را تبدیل به مذاهب و فرقه‌های مختلف نمودند مورد مؤاخذه و نکوهش قرار گرفته و در بیانی شدید اللحن به پیامبر ص اعلام شده است که" لست منهم فی شیء " هیچ نسبتی بین تو و چینن مسلمانانی نیست، کنایه از اینکه اینان از حقیقت اسلام خارج گردیده و اتصالشان به رسول خدا ص را به طور کامل از دست داده‌اند. به طور کلی سه نوع تهدید و مؤاخذه برای کسانی که دین واحد وحیانی را مبدل به مذاهب و فرقه‌های مختلف نموده‌اند در این آیه شریفه بیان شده است:

1. "لست منهم فی شیء": پیامبرص که اینان خود را منتسب به او می‌دانند هیچ نوع انتسابی به آنها نخواهد داشت. پس اینان به دروغ خود را تابع پیامبر می‌دانند. 2. "إنّما أمرهم إلی الله": مؤاخذه و مجازات اینان را ـ که سبب گمراهی جمعیت‌های زیادی گردیدند ـ خداوند بر عهده خواهد گرفت و به جنود خود نخواهد سپرد ـ. 3. "ثم ینبّئهم بما کانوا یفعلون": پیامدهای مخرب و گسترده انشعابات دینی در سطح جوامع بشری، در قیامت به عوامل پیدایش این بدعت‌ها ارائه خواهد شد. نکته مهم و اساسی دیگر در این آیه آن است که این آیه اختصاص به مذاهب یهود و نصاری را نداشته بلکه شامل تمامی کسانی که دین واحد را مبدّل به فرقه‌ها و مذاهب مختلف نمودند می‌گردد.

در اینجا دیدگاه برخی از مفسران شیعی و سنی را در تبیین آیه فوق که مؤید برداشت‌های مذکور می‌باشد بیان می‌کنیم:

در تفسیر المیزان علامه طباطبائی ذیل آیه مذکور امده است: قوله تعالی: "إنّ الذین فرّقوا دینهم" وجه الکلام السابق وإن کان مع المشرکین وقد ابتلوا بتفر یق الدین الحنیف وکان أیضاً لأهل الکتاب نصیب من الکلام وربما لوح إلیهم بعض التلویح ولازم ذلک أن ینطبق قوله: "الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعاً" علی المشرکین بل علیهم وعلی الیهود والنصاری لاشتراک الجمیع فی التفرق والاختلاف فی الدین الإلهی لکن إتصال الکلام بالآیات المبیّنة للشرائع العامة الإلهیة التی تبتدئ بالنهی عن الشرک وتنتهی إلی النهی عن التفرق عن سبیل الله یستدعی أن یکون قوله: "الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعاً"موضوعاً لبیان حال النبی (صلی الله علیه وآله) مع من کان هذا وصفه. ایشان در ادامه می‌فرماید: «فالإتیان بصیغة الماضی فی قوله: فرّقوا دینهم لبیان أصل التحقّق سواء کان فی الماضی أو الحال أو المستقبل لا تحقق الفعل فی الزمان الماضی فحسب ومن المعلوم أن تمییز النبی صلی الله علیه وآله وإخراجه من اولئک المختلفین فی الدّین المتفرقین شیعة شیعة کل شیعة یتبع إماماً یقودهم لیس إلاّ لأنّه رسول یدعوا إلی کلمة الحق ودین التوحید». ایشان سپس در تبیین معنای " لست منهم فی شیء" می‌فرماید: «ومثال کامل یمثّل بوجوده الإسلام ویدعو بعمله إلیه فیعود معنی قوله: "لست منهم فی شیء"إلی أنّهم لیسوا علی دینک الذی تدعو إلیه ولا علی مستوی طریقتک الذی تسلکه».

سپس ایشان در یک جمع‌بندی نهایی دیدگاهشان را نسبت به مضمون آیه مذکور این گونه بیان می‌فرماید: «فمعنی الآیة أن الذین فرقوا دینهم بالإختلافات التی هی لأعماله ناشئة عن العلم ـ ما اختلف الذین اوتوه إلاّ بغیاً بینهم ـ والإنشعابات المذهبیة لیسوا علی طریقتک التی بنیت علی وحدة الکلمة ونفی الفرقة إنّما أمرهم فی هذا التفریق إلی ربّهم لا یماسک منهم شیء فینبئنّهم یوم القیامة بما کانوا یفعلون ویکشف لهم حقیقة أعمالهم التی هی رهناؤها. وقد تبیّن بما مرّ: أن لأوجه لتخصیص الآیة بتبرئته صلی الله علیه وآله وسلم من المشرکین أو منهم ومن الیهود والنصاری أو من المختلفین بالمذاهب والبدع من هذه الأمة فلآیة عامة تعمّ الجمیع-انتهی- (طباطبائی، ج 7، ص 389 ـ 390).

تبیین برخی از گفتار علامه طباطبایی (رحمه الله علیه):

در بیانات ایشان نکات مهمی به چشم می‌خورد که برخی از آنها عبارتند از: 1. آیه شریفه: "إنّ الذین فرقوا دینهم" گرچه در ادامه بحث مربوط به مشرکین که مبتلا به تفرّق در دین شدند وارد شده است اما مقصود اصلی از این آیه بیان انحرافاتی است که برای امت اسلامی ایجاد می‌گردد که همان جعل فرقه‌ها و مذاهب به اصطلاح اسلامی است. 2. به کار‌گیری فعل ماضی «فرقوا دینهم» در بیان انشعابات مذهبی امت اسلامی، جهت بیان اصل تحقّق این انحراف بزرگ در امت اسلامی است نه اینکه مراد، تحقق این انحراف در گذشته باشد. 3. مفاد جمله «لست منهم فی شیء» این است هیچیک از انشعابات مذهبی در اسلام بر طریق پیامبر (صلی الله علیه و آله) نبوده و مرتبط با آن حضرت که به دین واحد دعوت نموده است نمی‌باشد. و از آنجا که پیامبر (صلی الله علیه و آله) تجسّم کامل دین است پس هیچیک از مذاهب اسلامی ارتباط به اسلام نخواهد داشت. 4. تمامی اختلافات و انشعابات مذهبی در اسلام ـ همانند امت‌های گذشته ـ ناشی از علم بوده است بدین معنا که عده‌ای عمداً و آگاهانه و براساس بغی و ستم مرتکب این خبط عظیم شده‌اند: "وما اختلف الذین اوتوه الأبغیا بینهم". 5. تمامی انشعابات مذهبی و تأسیس مذاهب اسلامی بر خلاف طریقت پیامبر صلی الله علیه و آله می‌باشد چون طریقت آن حضرت بر اساس وحدت کلمه (دین واحد) ونفی فرقه‌گرایی بنا شده است. 6. گناه تبدیل دین واحد الهی به مذاهب و فر ق مختلف، آنقدر سنگین است که خداوند مؤاخذه عاملین آن را به عهده خودش گذاشته است: "إنّما أمرهم إلی الله". 7. آیه 159 سوره انعام تمامی کسانی را که دین واحد الهی را به مذاهب گوناگون تبدیل نمودند شامل می‌شود. بنابراین همه مذاهب مختلف از اسلام، یهود و مسیحیت و... را در بر نمی‌گیرد.

آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل


در این تفسیر ذیل آیه مذکور می‌خوانیم: «... فیقول تعالی أولاً: " أنّ الذین فرّقوا دینهم وکانوا شیعاً لست منهم فی شیء"أی أنّ الذین اختلفوا فی الدین وتفرّقوا فرقا وطوائف لا یمنون إلیک بصلة أبداً کما لا یرتبطون بالدین أبداً لأن دینک هو دین التوحید ودین الصراط المستقیم والصراط المستقیم ما هو إلا واحد لا أکثر». در ادامه می‌خوانیم: «ثم قال تعالی مهددا موبخاً اولئک المفرقین: "إنّما أمرهم ذلی الله ثمّ ینبّئهم بما کانوا یفعلون أی إنّ الله هو الذی سیؤاخذهم بأعمالهم وهو علیم بما لا یغیب شیء منها». آنگاه این سئوال مطرح شده است که: «من هم المقصودون فی الآیة؟ یعتقد جماعة من المفسرین أن هذه الآیة نزلت فی الیهود والنصاری الذین اختلفوا وتفرقوا ذلی فرق وطوائف مذهبیة مختلفة وبما غضوا وتشاحنوا وتنازعوا فیما بینهم ولکن یری آخرون أنّ هذه الآیة اشارة إلی الذین یفرقون صفوف هذه الأمة الإسلامیة بدافع التعصّب وحبّ الإستعلاء وحبّ المنصب والجاه».

سپس در یک جمع‌بندی از دو دیدگاه مذکور می‌گوید: «ولکن محتوی هذه الآیة یمثّل حکماً عاماً یشمل کل من یفرق الصفوف وکل من یبذر ببذور النفاق والإتلاف بین عباد الله بابتداع البدع من دون فرق بین من کان یفعل هذا فی الأمم السابقة أو فی هذه الأمة وما نلاحظه من الروایات المنقولة عن أهل البیت علیهم‌السلام وهکذا روایات أهل السنة التی تصرح بأنّ هذه الآیة إشارة إلی مفرقی الصفوف وأهل البدع فی هذه الأمة فهو من باب بیان المصداق.» (مکارم شیرازی، ج 4، ص 528 ـ 534). امام باقر ‌علیه‌السلام در ذیل آیه شریفه می‌فرماید: «جعلوا دین الله أدیاناً لإکفار بعضهم بعضاً وصاروا أحزاباً وفرقاً لست منهم فی شیء» (مجلسی، 1403، ج 4، ص 528 -534).

ابن جریر طبری در تفسیرجامع البیان:

ایشان در ابتدا بر اساس برخی روایات قرائت فارقوا دینهم را هم علاوه بر قرائت مشهور فرّقوا دینهم بیان کرده و ضمن ترجیح قرائت مشهور – فرقوا – می‌گوید: «ومن الصواب من القول فی ذلک عندی أن یقال: إنّ الله أخبر نبیّه (صلی الله علیه وآله) أنّه برئ ممن فارق دینه الحق وفرقه وکانوا فرقاً فیه وأحزاباً شیعا وأنّه لیس منهم ولا هم منه لأن دینه الذی بعثه الله به هو الإسلام دین ابراهیم الحنیفیة کما قال له ربه وأمره أن یقول: قل إنّنی هدانی ربی إلی صراط مستقیم دیناً فیما ملة إبراهیم حنیفاً وما کان من المشرکین فکان من فارق دینه الذی بعث به صلی الله علیه و آله من مشرک ووثنی ویهودی ونصرانی ومتحنف مبتدع قد ابتدع فی الدین ما ضل به عن الصراط المستقیم والدین القیم ملة إبراهیم المسلم فهو برئ من محمد ومحمد منه برئ وهو داخل فی عموم قوله: "إنّ الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعاً لست منهم فی شیء".

مفاد آیه شریفه از دید گاه ابن جریر طبری آن است که همه کسانی که دین واحد را به فرقه‌های مختلف مبدل کردند مشمول عموم آیه مذکور می‌باشند، از جمله آنکه خداوند در این آیه به پیامبرص خبر می‌دهد آنان که دین اسلام را تجزیه به فرقه‌های مختلف کردند هیچ انتسابی به تو نداشته و بین تو و آنان برائت حاکم خواهد بود.


و در ادامه می‌گوید: «... وأما قوله: "إنّما أمرهم إلی الله" فإنّه یقول: إنا الذی إلی أمر هؤلاء المشرکین فارقوا دینهم وکانوا شیعاً والمبتدعة من أمتک الذین ضلوا عن سبیلک دونک ودون کل أحد إما بالعقوبة إن قاموا علی ضلالتهم وفرقتهم دینهم فأهلکهم بها وإما بالعفو عنهم بالتوبة علیهم والتفضل من علیم. انتهی»(طبری ،1415، ج 8، ص 137 ـ 141). مفهوم بیان فوق آن است که گناه تفرق در دین بحدی است که عقوبتش ر ا خداوند متعال به جنودش واگذار نکرده بلکه خود بی واسطه متولی آن خواهد بود.

فخر رازی درالتفسیر الکبیر


«... واعلم أنّ المراد من الآیة الحثّ علی أن تکون کلمة المسلمین واحدة وأن لا یتفرقوا فی الدین ولا یبتدعوا البدع وقوله: " لیست منهم فی شیء" فیه قولان: الأول: أنت منهم برئ وهم منک برأء وتأویله: إنّک بعید عن أقوالهم ومذاهبهم والعقاب اللازم علی تلک الأباطیل مقصور علیهم ولا یتعداهم. والثانی: لست من قتالهم فی شیء... . انتهی» (رازی، ج 14، ص 7 ـ 8). مفاد سخنان فخر رازی آن است که آیه شریفه در صدد آن است که مسلمانان را به وحدت واقعی و عدم تفرق در دین تحریک می‌کند.

نظیر همین بیان در تفاسیر دیگر از جمله در تفسیرابن‌عربی امده است:

تفسیر ابن عربی:

"إنّ الذین فرقوا دینهم" أی جعلوا دینهم أهواء متفرقه کالذین غلبت علیهم صفات النفس بجذبهم هذه إلی شیء وهذه إلی شیء فحدثت فیهم أهواء مختلفة فبقوا حیاری لا جهة لهم ولا مقصد «وکانوا شیعاً» فرقا مختلفة بحسب غلبة تلک الأهواء یغلب علی بعضهم الغضب وعلی بعضهم الشهوة وإن دانوا بدین جعلوا دینهم بحسب غلبته هواهم مادة التعصب ومدد استیلاء تلک القوة الغالبة علی القلب ولم یتعبدوا الإبعادات وبدع ولم ینقادها إلاّ لأهواء وخذع یعبد کل منهم إلها مجعولاً فی وهمه... کما نشاهد من أهل المذاهب الظاهرة.

ایشان در زمینه جمله «لست منهم فی شیء» نیز می‌گوید: «أی لست من هدایتهم ودعوتهم إلی التوحید فی شیء إذ هم أهل التفرقة والإحتجاب بالکثرة لا یجتمع همهم ولا یتحد قصدهم». ودر معنای «إنما أمرهم إلی الله...» می‌گوید: «إنّما أمرهم إلی الله فی جزاء تفرقهم لا إلیک «ثمّ ینبّئهم» عند ظهور هیئات نفوسهم المختلفة والأهواء المتفرقة علیهم بمفارقة الأدیان بما کانوا یفعلون. انتهی» (ابن عربی، ج 1، ص 248 ـ 249).

نتائج گفتار مفسرین شیعی و سنی پیرامون آیه شریفه 159 سوره انعام:

تمامی کسانی که دین واحد الهی را که تجلی و مظهر وحدت امت اسلامی است به عامل تفرقه و تشتت مبدل می‌کنند ـ از طریق جعل مذاهب و بدعت‌گذاری در دین و اشکال دیگر ـ مشمول خطاب شدید "لست منهم فی شیء وإنما أمرهم إلی الله" در آیه مذکور می‌باشند. بعلاوه اینکه از مجموع أقوال و آراءمفسرین فریقین به خوبی به دست می‌آید که دین اسلام، به هیچ وجه کثرت پذیر نیست و انشعابات مذهبی به نام اسلام، پیروانش را از مسیر اسلام ناب و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جدا نموده و آنان را در وادی شرک قرار خواهد داد.

در اینجا برخی دیگر از آیاتی که متضمن نکته فوق بوده و اشتراک مضمونی با آیات 33 سوره روم و 159 سوره انعام داشته را بیان نموده و تفصیل و تبیین آنها را به مجالی دیگر می‌نهیم: - ولا تکونوا کالذین تفرّقوا واختلفوا من بعد ما جاءهم البینات واولئک لهم عذاب عظیم (آل عمران: 105) - وإنّ الذین اختلفوا فی الکتاب لفی شقاق بعید (بقره:176) - إنّ هذا صراطی مستقیماً فاتبعوه ولا تتبعوا السبیل فتفرق بکم عن سبیله ذلکم وصاکم به لعلکم تتقون (انعام:153) - وما تفرّق الذین أوتوا الکتاب إلاّ من بعد ما جائتهم البینة (البینة:) 4. - أن أقیموا الدین ولا تتفرقوا فیه فإن تنازعتم فی شیء فرّدوه إلی الله ورسوله واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفّرقوا (شوری: 31) - إنّ الدین عند الله الإسلام وما اختلف الذین أوتوا الکتاب إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغیاً بینهم (آل عمران: 19) - شرع لکم من الدین ما وصی به نوحاً والذی أوحینا إلیک وما وصینا به إبراهیم وموسی وعیسی أن أقیموا الذین ولا تتفرقوا فیه کبر علی المشرکین ما تدعوهم إلیه (شوری: 14) - وما تفرّقوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغیاً ولو لا کلمة سبقت من ربک إلی أجل مسمّی لقضی بینهم (شوری: 14)

پیشگوئی قرآن کریم و پیامبرص در تجزیه اسلام به مذاهب مختلف

ازبیانات متنوع قرآنی در آیات متعددی که نقل شد می‌توان استشعار نمود که خداوند متعال به مسلمانان هشدار می‌کند که فتنه انشعابات مذهبی، اختصاص به امت‌های گذشته - نظیر یهود و نصاری ـ نداشته بلکه ممکن است نسبت به امت اسلامی نیز اجرا گردد. آیاتی از قبیل: ولا تکونوا من المشرکین من الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعاً، ولا تکونوا کالذین تفرّقوا واختلفوا من بعد ما جاءتهم البینات"، إنّ الذین فرّقوا دینهم وکانوا شیعاً لست منهم فی شی، أن أقیموا الدین ولا تتفرّقوا فیه.

از طرفی می‌توان اظهار داشت: آیاتی که در قرآن کریم مبین قصه بنی اسرائیل به صورت‌های مختلف می‌باشد به مسلمانان متذکر می‌شود که خطر انحراف مسلمانان از توحید در کلمه و رفتن به وادی شرک جدی بوده و آنان را به شدت از این جهت تحذیر می‌کند.

عالم ارزشمند شیخ حسین الراضی در مقدمه کتاب المراجعات مدعی است که متاسفانه به رغم هشدارهای مکرر قرآن کریم، پیش‌بینی مذکور بصورت کامل در جوامع اسلامی تحقق یافته است: «ونحن إذا قمنا بدراسته معمقة للقسم الأخیر من الآیات ـ نظیر ولا تکونوا من المشرکین من الذین فرقوا دینهم و... ـ وقارنا بینها وبین الأمة الإسلامیة الیوم لرأینا أن ما حذّرنا القرآن منه قد وقع علی الأمة وانطبق علیها تماماً» (کاشف الغطا، 1402، ص 9).

از طرفی علاوه بر قرآن، در روایات مختلفی که از پیامبر صلی الله علیه و آله نیز رسیده، آمده است که امت اسلامی نیز همانند امت‌های گذشته به فتنه انشعابات مذهبی – نظیر ادیان دیگر - مبتلا خواهد شد. در اینجا برخی از این روایات را بیان می‌کنیم:

- عن إبن عباس قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لترکبن سنن من کان قبلکم شبراً بشبر وذراعاً بذراع حتی لو أن أحدکم دخل حجر صب لدخلتم وحتی لو أن أحدهم جامع أمرأته بالطریق لفعلتموه (الحاکم، ج 4، ص 455). ترجمه: آنچه در میان اقوام گذشته واقع شده، مو به مو واقع خواهد شد، از هر راهی که آنها رفته‌اند شما نیز وجب به وجب و قدم به قدم از آن راه خواهید رفت، اگر یکی از آنها به لانه سوسماری وارد شده باشد، شما نیز انجام خواهید داد، اگر یکی از آنها با همسر خود در رهگذر تماس گرفته باشد شما نیز انجام خواهید داد.

- عن سهل بن سعدالأنصاری عن النبی صلی الله علیه وآله: والذی نفسی بیده لترکین سنن من کان قبلکم مثلاً بمثل ـ رواه أحمد والطبرانی بنحوه وزاد: حتی لو دخلوا حجر صب لاتبعتموه قلنا یا رسول الله الیهود والنصاری قال: فمن إلاّ الیهود والنصاری (الهیثمی، 1408،ج 7، ص 261) مفاد روایت فوق همان روایت سابق است با این زیادتی که از رسول اکر م ص سئوال شد آیا مرادتان از سنن گذشتگان یهود و نصاراست؟ پیامبر ص فرمود: اری ،چه کسی غیر از یهود و نصارا؟

پیامبر صلی الله علیه و آله در حجة الوداع:

«أیّها الناس إنّما المؤمنون إخوة ولا یحل لمؤمن مال أخیه إلا عن طیب نفس منه ألا مد بلغت؟ اللهم اشهد فلا ترجعن کفّاراً یضرب بعضکم رقاب بعض فإنّی قد ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلوا کتاب الله وعترتی أهل بیتی» (الحرانی، ص 34). ترجمه: ای مردم، جز این نیست که مومنان با هم برادرند و حلال نیست برای کسی مال برادرش مگر با رضایت قلبی اش، بدانید که آیا ابلاغ رسالت نکردم؟ بار خدایا گواه باش، پس بعد از من برگشت به کفر نکنید و مرتد نشوید که برخی از شما گردن برخی دیگر را بزند. پس به درستی که من در میان شما دو امانت گذاردم تا زمانی که بدان متمسک شوید گمراه نشوید: و آن کتاب خدا و اهل بیت من است.

بنابراین از مجموعه چنین روایاتی می‌توان مذموم بودن فرقه‌گرایی و تفرقه در دین - که همان جعل و تأسیس به اصطلاح فرق اسلامی است- را استنباط نموده که قرآن کریم و رسول اکرم ص نسبت به ابتلای مسلمانان به این فتنه عظیم هشدار داده شده است.

عنوان "مسلمان "نام برگزیده قرآنی برای معتقدان به شریعت مقدس اسلام

از اموری که نشانه مهجوریت قرآن در بین مسلمانان می‌باشد غفلت از نامی است که قرآن کریم برای معتقدان به شریعت مقدس اسلام بر گزیده است. نام‌هائی چون سنی، شیعه و انشعابات مختلفی که هر یک با اسامی گوناگونشان دارند، نوعی فاصله گرفتن از این اموزه زیبای قرآنی است که نام مسلمان را برای معتقدان مکتب اسلام - قرآن و پیامبر ص - برگزیده است. در قرآن کریم می‌خوانیم: جهدوا فی اللّه حق جهاده هو اجتبئکم و ما جعل علیکم فی الدین من حرج مله ابیکم ابراهیم هو سماکم المسلمین من قبل و فی هذا لیکون الرسول شهیدا علیکم و تکونوا شهداء علی الناس (حج: 78)

ترجمه: در راه خدا کارزار کنید چنانکه کارزار کردن سزاوار برای او است او شما را برگزید و در این دین برای شما دشواری ننهاده است این دین آئین پدرتان ابراهیم است و او شما را از پیش و هم در این قرآن مسلمان نام داد تا این پیغمبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید. مفاد آیه مذکور آن است که نام مقدس مسلمان از زمان ابراهیم ‌علیه‌السلام برای پیروان مکتب اسلام برگزیده شده است.

بخش دوم: راهکار ایجاد امت واحده اسلامی

در این قسمت که مهمترین بخش مقاله را تشکیل می‌دهد به راهکار اصلی در ایجاد امت واحده اسلامی پرداخته می‌شود. لازم به ذکر است که راهکار مذکور الهام گرفته از قرآن و پیامبر (ص) علیهم‌السلام می‌باشد.

در یک بیان جامع باید گفت از منظر قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله، تنها روش و طریقی که می‌تواند تمامی جوامع اسلامی را مبدل به امت واحده اسلامی‌نموده و انسجام و اتحاد حقیقی را بین آنان تحقق بخشد تبیین اسلام به قرائت اهل بیت علیهم‌السلام می‌باشد. بدیهی است اگر این روش، مبنا و محور در اسلام‌شناسی و التزام عملی به آن قرار گیرد تمامی قرائت‌های مختلف از صحنه خارج شده و اسلام به عنوان دین واحد، سبب وحدت حقیقی تمامی مسلمانان خواهد بود.

لازم به ذکر است که صحابه رسول اکرم ص – بصورت کلی - گرچه جایگاه ویژه و شایسته‌ای را در بین مسلمانان دارا هستند اما بدلیل برخی از اختلافات و منازعاتی که بعد از رسول اکرم (ص)بین بسیاری از آنان واقع گردید نمی‌توانند محور وحدت همه مسلمانان باشند. اثبات ادعای مذکور مبتنی بر تبیین امورذیل است: 1. جایگاه اهل البیت در قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و اله 2. اهل البیت و مصادیق آن از منظر برخی صحابه 3. عظمت اهل بیت علیهم‌السلام در گفتار بر خی از امامان مذاهب اربعه: 4- جایگاه اهل بیت علیهم‌السلام در نزد اهل‌سنت تبیین:

جایگاه اهل بیت ع در قرآن و سنت پیامبر ص

بر اساس گفتار جمیع مفسران شیعی و سنی، موضوع اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله در قرآن به شکل‌های گوناگون مورد عنایت قرار گرفته است. از جمله در آیه شریفه تطهیر، مودة، اطعام، مباهله و....(جمعی از نویسندگان ،ج5 ص 767- 798)

بعلاوه در روایات مختلفی که از نبی اکرم صلی الله علیه و آله نیز رسیده است جایگاه ممتاز اهل بیت پیامبرعلیهم‌السلام اثبات گردیده است. از آنجا که منزلت اهل البیت علیهم‌السلام در منابع شیعی بصورت گسترده ذکر شده است در این قسمت برخی از خصائص اهل البیت علیهم‌السلام را در گفتار رسول اکرم ص از منابع اهل‌سنت مرور می‌کنیم:


1- اهل بیت بمنزله سفینه نوح: اهل بیت (ع) همانند سفینه نوح ‌علیه‌السلام بوده و کسانی که در این سفینه وارد شوند نجات یافته و آنان که خارج از سفینه باشند غرق خواهند شد: عن حنش الکنانی قال سمعت أبا ذر یقول وهو آخذ بباب الکعبة أیها الناس من عرفنی فانا من عرفتم ومن أنکرنی فانا أبو ذر سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله یقول: مثل أهل بیتی مثل سفینة نوح من رکبها نجا ومن تخلف عنها غرق. صاحب المستدرک بعد از نقل این حدیث می‌نویسد ُ: هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه (الحاکم، 1408ج 2ص343)


2- اهل بیت، عامل وحدت ورفع اختلاف و تفرقه درجهان اسلام: همانطور که ستارگان سبب امنیت زمینیان از خطر غرق شدن می‌باشند اهل بیت من سبب امنیت امت من از خطر اختلاف می‌باشند از اینرو مخالفین شان در جرگه حزب ابلیس خواهند بود: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق وأهل بیتی أمان لامتی من الاختلاف فإذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبلیس (الحاکم ،1408ج 3ص149)


3- اهل البیت ع، عدل و همسنگ قرآن: عن زید بن أرقم قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم " إنی تارک فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی ; أحدهما أعظم من الآخر ; کتاب الله حبل ممدود من السماء إلی الأرض وعترتی أهل بیتی ولن یتفرقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما (الترمذی، 1403 ،ج 5ص 329)

4- اساس اسلام، حب اهل البیت ع: یا علی! إن الاسلام عریان لباسه التقوی، وریاشه الهدی، وزینته الحیاء، وعماده الورع، وملاکه العمل الصالح ،وأساس الاسلام حبی وحب أهل بیتی (الهندی ،1409 ،ج 12ص 105)


5- پرسش از محبت اهل البیت ع درقیامت: عن بن عباس رضی الله عنهما قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم لا تزول قدما عبد یوم القیامة حتی یسأل عن أربع عن عمره فیما أفناه وعن جسده فیما أبلاه وعن ماله فیما أنفقه ومن أین کسبه وعن حبنا أهل البیت (طبرانی ج 11ص 84)

6- اهل البیت ع افضل الخلق: عن ابی ریاح مولی أم سلمة رفعه:لو علم الله تعالی أن فی الأرض عبادا أکرم من علی وفاطمة والحسن والحسین لامرنی (فی) أن أباهل بهم، ولکن أمرنی بالمباهلة مع هؤلاء، وهم أفضل الخلق، فغلبت بهم (الیهود و) النصاری (قندوزی ،ج 2ص 266).

7- هیچ انسانی با اهل البیت علیهم‌السلام قابل مقایسه نیست: عن رسول الله ص: نحن اهل بیت لا یقاس بنا احد (قندوزی، ج 12ص 104)

8- خشم خداوند بر خشم کنندگان بر اهل البیت ع: ن لکل بنی أب عصبة ینتمون إلیها إلا ولد فاطمة فأنا ولیهم وأنا عصبتهم وهم عترتی خلقوا من طینتی، ویل للمکذبین بفضلهم ،من أحبهم أحبه الله ومن أبغضهم أبغضه الله (الهندی، 1409، ج 12ص 98)

9- یهودی محشور شدن خشم کنندگان بر اهل البیت ع: جابر بن عبدالله قال خطبنا رسول الله (صلی الله علیه وسلم) فسمعته وهو یقولمن أبغضنا أهل البیت حشره الله یوم القیامة یهودیا قال قلت یا رسول الله وإن صام وصلی وزعم أنه مسلم فقال نعم وإن صام وصلی وزعم أنه مسلم إنما احتجز بذلک من سفک دمه وأن یؤدی الجزیة عن ید وهو صاغر (ابن عساکر، ج 20ص 149)

10- وصیت پیامبر ص در محافظت مسلمین از اهل بیت ع: عن زید قال: قام رسول الله صلی الله علیه وسلم یوما فینا خطیبا بماء یدعی خما بین مکة والمدینة فحمد الله وأثنی علیه ووعظ وذکر ثم قال اما بعد الا أیها الناس فإنما انا بشر یوشک ان یأتی رسول ربی فأجیب وانا تارک فیکم ثقلین أولهما کتاب الله فیه الهدی والنور فخذوا بکتاب الله واستمسکوا به فحث علی کتاب الله ورغب فیه ثم قال وأهل بیتی أذکرکم الله فی أهل بیتی أذکرکم الله فی أهل بیتی أذکرکم الله فی أهل بیتی (الحجاج النیسابوری، ج 7 ،ص 123)

و دهها روایت دیگر که در منابع فریقین در عظمت اهل البیت علیهم‌السلام از رسول اکرم ص نقل شده است (جمعی از نویسندگان، ج5 ص 801-864)

مصادیق اهل بیت علیهم‌السلام از منظر برخی صحابه

برغم آنکه برخی از صحابه رسول اکرم ص بعد از رحلت آن بزرگوار - در اثر که حوادثی اتفاق افتاد - دچار اختلاف و منازعه گردیدند اما همگی آنان به جایگاه ممتاز اهل بیت ع اعتراف داشته و می‌توان اهل بیت علیهم‌السلام را محور اشتراک و وحدت همه آنان دانست. در همین راستا باید گفت: گرچه برخی از مفسران اهل‌سنت، همسران و برخی از نزدیکان دیگر پیامبر صلی الله علیه و اله - غیر از امام علی، فاطمه، حسن و حسین ‌علیه‌السلام - را هم از مصادیق أهل بیت دانسته اما نقطه اشتراک اکثریت قریب به اتفاق مفسران اهل‌سنت و مفسران شیعی آن است که از مصادیق قطعی و یقینی اهل بیت پیامبر ص در آیات قرآن و روایات، " امام علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام می‌باشند.

در اینجا برخی از روایات صحابه پیامبر ص را نسبت به مصادیق اهل بیت در قرآن وروایات ذکر می‌کنیم:

أبو سعید الخدری:- اهل بیت در آیه تطهیر - «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: نزلت هذه الآیة ـ "إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس" فی خمسة: فی وفی علی وحسن و حسین وفاطمة» (الطبری،1415 ج 12، ص 22).

أنس بن مالک: - اهل بیت در آیه تطهیر - «إنّ رسول الله کان یمرّ بباب فاطمة ستّة أشهر، إذا خرج إلی صلاة الفجر یقول: الصلاة یا أهل البیت إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس...» (الترمذی،1403، ج 5، ص 352).

جابر بن عبدالله الأنصاری: - اهل بیت در آیه تطهیر - «کنت عند النبی صلی الله علیه و آله فی بیت أم سلمة فأنزل الله هذه الآیة: "إنّما یرید الله لیذهب..." فدعا النبی صلی الله علیه وآله بالحسن والحسین وفاطمة وأجلسهم بین یدیه فدعا علیاً فأجلسه خلف ظهره وقال: اللهم هؤلاء أهل بیتی فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً فقالت أم سلمة: وأنا معهم یا رسول الله فال ها: إنّک علی خیر فقلت: یا رسول الله لقد أکرم الله هذه العترة الطاهرة والذریة المبارکة بذهاب الرجس عنهم قال یا جابر: لأنّهم عترتی من لحمی ودمی فأخی سید الأوصیاء وابنی خیر الأسباط وابنتی سیدة النسوان ومنّا المهدی» (الخزازالقمی، ص 66).

ابن عباس: - اهل بیت درایه تطهیر - «دعا رسول لله صلی الله علیه و آله الحسن والحسین وعلیاً وفاطمة ومدّ علیهم ثریاً ثم قال: اللهم هؤلاء أهل بیتی وحامتی فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً» (الحاکم، 1408 ،ج 3، ص 160.

سعد ابن أبی وقاص: - اهل بیت در آیه مباهله - «لما نزلت هذه الآیة: " فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءهم"دعا رسول الله صلی الله علیه و آله علیاً وفاطمة وحسناً وحسیناً فقال: اللهم هؤلاء أهل بیتی» (الترمزی،1403 ج 2، ص 22).

عمر بن الخطاب: - مصادیق اهل بیت در روایات - «سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: أیّها الناس إنّی فرط لکم وإنّکم واردون علی الحوض حوضاً عرضه ما بین صنعاء إلی بصری فیه قدحان عدد النجوم من فضه وإنی سائلکم حین تردون علی عن الثقلین فانظروا کیف تخلفونی فیهما السبب الأکبر کتاب الله طرفه بید الله وطرفه بأیدیکم فاستمسکوا به ولا تبدلوا وعترتی أهل بیتی فإنّه قد نبأنی اللطیف الخبیر أنّهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فقیل: یا رسول الله من عترتک؟ قال: أهل بیتی من ولد علی وفاطمة وتسعة من صلب الحسین أئمة أبرار هم عترتی من لحمی ودمی» (الخزاز القمی، ص 91). و دهها روایات دیگر که در منابع روائی و تفسیری فریقین ذکر شده است (جمعی از نویسندگان ،ج 5 ص 863-885).

عظمت اهل بیت علیهم‌السلام در گفتار بر خی از امامان مذاهب اربعه:

امام صادق ع در نگاه امام مالک امام مالک در عظمت امام صادق ‌علیه‌السلام می‌گوید: «ما رأت عینی وسمعت أذنی ولا خطر علی قلب بشر أفضل من جعفر بن محمد الصادق علماً وعبادةً وورعاً» (الانصاری، ج 1، ص 53): تا کنون برتر از جعفربن محمد الصادق در علم و عبادت و تقوی ندیده و نشنیده و بر قلب هیچ بشری نیزخطور ننموده است.

امام صادق ع در نگاه ابوحنیفه محمد امین غالب در کتاب تاریخ العلویین: «إنّ الإمام أبا حنیفة سأل مرة: إذا قیل عن البعض أنّه وقف ماله للإمام ـ أی أطلق فی لفظه الإمام ـ فمن یکون المستحق له؟ فقال مجیباً: یکون المستحق جعفر الصادق لأنّه هو الإمام بالحق... وکانت هذه الفتوی سبباً لنقمة العباسیین علیه وإنزالهم به بعض المظالم» (ابوعلم، ص 16). از ابوحنیفه سئوال شد اگر سئوال شود اگر مالش را بصورت کلی وقف به امام کرد – کلمه امام را در صیغه وقف ذکر کرد – پس چه کسی مستحق آن است؟ ابوحنیفه در پاسخ گفت: مستحق واقعی جعفر الصادق ع است چون فقط او امام بر حق است. ابوحنیفه بسبب همین فتوا مورد بی مهری و ظلم عباسیین قرار گرفت. و از ابی حنیفه نقل شده است که در عظمت علمی اما م صادق ‌علیه‌السلام گفت: «ما رأیت أفقه من جعفر بن محمد» (الذهبی ،ج 9ص 89)

اهل بیت ع در نگاه احمدبن حنیل


در کتاب السیدة نفیسة – تالیف یکی از عالمان اهل‌سنت - در این زمینه آمده است: «.. أنّ الإمام أحمد بن حنبل زعم براعته وعلمه کان یتعامل مع أئمة وأبناء أهل البیت علیهم‌السلام کمراجع له منهم یأخذ بعض الأحکام وعنهم یروی بعض الإستدلالات وینزل عندهم برأیه فقد حکی ابن حجر فی الصواعق عنه قوله: أخذت أحکام النجاة والخوارج من مقاتلة علی لأهل الجمل وصفین». و از شرح نهج‌البلاغه نقل می‌کند که احمد بن حنبل در اثبات حجّیت خبر واحد گفت: «وجدت علی بن الحسین وهو أفقه المدینة یعوّل علی أخبار الآحاد»

و از ابن ندیم نقل می‌کند که شخصی از او در مسأله‌ای سؤالی پرسید و او جوابی بدان داد. پس ان شخص گفت: «خالفت علی بن أبی‌طالب - این سخنت مخالف سخن علی بن ابی‌طالب است - او در پاسخ گفت: إثبت لی هذا عن علی بن أبی‌طالب حتی أضع خدّی علی التراب وأقول: قد أخطأت وأرجع عن قولی إلی قوله: سخنت را برایم اثبات کن تا صورتم را بر خاک گذاشته و اعتراف کنم که خطا کردم و از فتوای خودم به سخن امام علی عدول می‌کنم.

احمدبن حنیل در عظمت امیرالمؤمنین ‌علیه‌السلام می‌گوید: «علی ابن أبی‌طالب من أهل بیت لا یقاس بهم أحد»(ابوعلم، ص 16). نکته مهمی که اشاره بدان لازم است این است که علاقه و محبت رهبران مذاهب اربعه به اهل بیت پیامبر علیهم‌السلام به حدی بود که حتی برخی آنان را متهم به شیعه بودن نمودند چنانکه ابو زهره در تمایل ابو حنیفه به تشیع می‌گوید: «... إنّ أبا حنیفة شیعی فی میوله وآماله فی حکام عصره أی أنّه یری الخلافة فی أولاد علی من فاطمة» (سبحانی1418، ج 2ص 587 ،): ابوحنیفه تمایلات شیعی داشته و خلافت را حق اولاد علی(ع) از فاطمه (ع) می‌دانست.

جایگاه اهل بیت علیهم‌السلام در نزد اهل‌سنت

اهل بیت پیامبر ص ـ از امام علی و حضرت زهرا علیهما السلام تا امام عسکری ‌علیه‌السلام ـ در نزد قاطبه اهل‌سنت از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده و دلیل و شاهد آن کتاب‌های متعددی است که توسط شخصیت‌های بزرگ اهل‌سنت در عظمت و رتبه والای اهل بیت ع تدوین شده است. بعنوان نمونه می‌توان از کتاب الإمام الصادق ‌علیه‌السلام تألیف عالم بزرگ اهل‌سنت و شیخ الأزهر محمد أبوزهره نام برد.

ایشان در مقدمه کتابش نسبت به عظمت امام صادق ‌علیه‌السلام و برتری آن حضرت بر دیگران می‌نویسد: «وأما بعد فإنّنا قد اعتزمنا بعون الله وتوفیقه أن نکتب فی الإمام الصادق وقد کتبنا عن سبعة من الأئمة الکرام وما أخرنا الکتابة عنه لأنّه دون أحدهم بل إنّ له فضل السبق علی أکثرهم وله علی الأکابر منهم فضل خاص فقد کان أبو حنیفة یروی عنه ویراه أعلم الناس باختلاف الناس وأوسع الفقهاء إحاطة وکان الإمام مالک یختلف إلیه دارساً راویاً ومن کان له فضل الأستاذیة علی أبی حنیفة ومالک فحسبه ذلک فضلاً ولا یمکن أن یؤخر عن نقص ولا یقدم غیره علیه عن فضل» (ابوزهره، ص 3).

مضمون سخنان فوق آن است که شخصیت امام صادق از تمامی علمای عصر خویش برتر بوده بگونه‌ای که ابوحنیفه اورا عالمترین انسان‌ها نسبت به اختلافات علمی و بزرگ‌ترین فقیه عصر می‌دانست و امام مالک بصورت پیوسته با او ارتباط علمی‌داشت. آنگاه نسبت به عظمت اجداد طاهرین آن حضرت ـ امام زین‌العابدین و امام باقر علیهما السلام ـ می‌نویسد: «وهو فوق هذا حفید علی زین‌العابدین الذی کان سیّد أهل المدینة فی عصره فضلاً وشرفاً ودیناً وعلماً وتتلمذ له ابن شهاب الزهری وکثیرون من التابعین وهو ابن محمد‌الباقر الذی بقر العلم ووصل إلی لبابه فهو ممّن جمع الله تعالی له الشرف الذاتی والشرف الإضافی بکریم النسب والقرابة الهاشمیة والعترة المحمدیة».

ایشان در ادامه نسبت به علت موخر قرار دادن کتابش - الامام صادق ع - نسبت به ائمه اهل‌سنت می‌نویسد: «ولکن تأخیرنا فی الکتابة عنه تهیباً لمقامه ولأن طائفة من الناس قد غالوا فی تقدیره ومنهم من انحرفوا فادعوا له الألوهیة وکثیرون ادعوا أنّه فی مرتبة قریبة من مرتبة النبوة».

سپس دیدگاه علمای معاصر و پیشینیان را نسبت به عظمت امام صادق ‌علیه‌السلام اینچنین بیان می‌کند: «... والعلماء الذین عاصروه والذین جاؤا من بعدهم وصفوه بأنه فی الذروة فی العلماء واعترفوا له بالإمامة فی فقه الدین ولم یتجاوزوا مرتبة العالم الإمام والمجتهد المتتبّع الذی یؤخذ عنه وأخذ عنه الأئمة الأعلام وأضاف بذلک إلی شرف النسب وطهارة العرق فضل العلم والأمامة فیه فاجتمع الفضلان»

ایشان در زمینه مرجعیت امام صادق ‌علیه‌السلام در فقه و تفاوت دیدگاه اهل‌سنت با پیروان مذهب جعفری در فقاهت آن حضرت می‌گوید: «ونحن ممن یرون أنّه إمام فی الفقه متبع وندرسه علی ذلک الأساس ندرسه علی أنّه إمام صاحب منهاج قد أخذ عن الذین سبقوه من الصحابة والتابعین وخصوصاً أهل بیته الکرام فأخذ عن أبیه کما أخذ عن جده علی زین‌العابدین ولا نمس الناحیة التقدیسة التی أخذ بها حاملو مذهبه ندرسه علی أنّه تلقّی وألقی وتفقّه وفقّه ورَوی ورُوی عنه وأنّه أخذ من عصره وأعطی عصره لکل عالم عبقری یأخذ من جیله ویعطی جیله کما یعطی الأجیال من بعده وأنّه نتیجة لجیله ومقدمة لجیل بعده وأنّ له فضل الإجتهاد وفضل البحث والتحری»(ابوزهره، ص 4-5).

نتیجه‌گیری

از مجموعه مباحثی که مطرح گردید امور ذیل را می‌توان استنباط کرد: 1- تا زمانی که قرآن مرجعیت علمی و عملی مسلمانان قرار نگیرد هر نوع راهکار در نیل به جامعه آرمانی اسلام - امت واحده – محکوم به شکست می‌باشد.

2- تنها راهکاری که می‌تواند جوامع متفرق اسلامی را به امتی واحده مبدل سازد تفسیر و تبیین دین با قرائت اهل البیت علیهم‌السلام خواهد بود که قابلیت ایجاد وفاق و اتحاد را در بین همه مسلمانان داراست.


3- اگر اسلام آن گونه که اهل بیت علیهم‌السلام مبین آن بودند مورد توجه و عمل مسلمین جهان قرار گیرد مفترقات بین مسلمانان به حد‌اقل خواهد رسیده وامت واحده اسلامی بمعنای واقعی اش در جهان اسلام تحقق خواهد یافت. چون شکی نیست همانگونه که اهل‌سنت به اهل بیت علیهم‌السلام محبت و مودت می‌ورزند شیعیان نیز خود را ملتزم به تبعیت از اهل بیت علیهم‌السلام دانسته و هیچگاه به رفتار و گفتاری که سبب فاصله گرفتن از آن بزرگواران گردد تن نخواهند داد.

4- هر گاه سیره ائمه علیهم‌السلام و نوع تعاملشان با خلفای عصر و نیز شیوه تعاملشان با اهل‌سنت عصرخویش به دقت مورد توجه قرار گیرد قطعا جوامع اسلامی از تعصبات و حرکات افراطی که ناشی از جهل به مکتب این بزرگواران است رهائی خواهد یافت همان گونه که امام رضا ‌علیه‌السلام فرمود: «فان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا» (صدوق، 1404ج 1 ص 275): اگر مردم زیبایی‌های کلمات ما را می‌فهمیدند قطعاً از ما تبعیت می‌کردند.

حسن ختام

در پایان مقاله جهت تذکر، روایتی زیبا از امام صادق ‌علیه‌السلام را بیان نموده به امید آنکه مبنای همه مسلمانان در شیوه تعاملشان نسبت به یکدیگر قرار گیرد: شخصی از اصحاب امام صادق ‌علیه‌السلام نسبت به نوع تعامل شیعیان با اهل‌سنت اظهار داشت: «إنّا لنبرأ منهم إنّهم لا یقولون ما نقول، - ما از کسانی که نسبت به اسلام و ولایت همانند ما نمی اندیشند برائت می‌جوئیم - إمام ‌علیه‌السلام با شگفتی پرسید: یتولونا ولا یقولون ما تقولان؟ - آیا آنان در حالی که مثل شما نمی اندیشند نسبت به ما محبت دارند؟ او گفت: نعم. آنگاه امام ‌علیه‌السلام در بیانی هشدار گونه نسبت به اتخاذ چنین روشی از شیعیان در برابر اهل‌سنت فرمودند: هو ذا عندنا ما لیس عندکم فینبغی لنا أن نبرأ منکم... - بنابر‌این طبق معیارتان با دیگران، ما نیز باید از شما برائت بجوئیم بدلیل آنکه مرتبه معرفتمان با شما متفاوت است.

إلی أن قال: فتولّوهم ولا تبرأوا منهم إن من المسلمین من له سهم ومنهم من له سهمان... فلیس ینبغی أن یحمل صاحب السهم علی ما علیه صاحب السهمین...»(عاملی، ج16 ص 160).

آنگاه امام در مقام تصحیح نگرش مخاطب فرمود: با آنان که در برخی مسائل اسلامی مثل شما نمی اندیشند - اما ولایت و محبت ما را دارند – دوستی داشته و از آنان برائت نجوئید، چون اسلام دارای مراتبی است که برخی همه آن مراتب را داشته و برخی فقط برخی از آن مراتب را دارا هستند .بنابر این آنان که دارای مراتب بیشتری هستند نیاید کسانی را که از مرتبت نازلتری برخوردارند طرد نمایند.


بر اساس روایت مذکور تنها اختلافی که ممکن است بین مسلمانان - باهمه مذاهبی که بدان معتقد هستند - موجود باشد اختلاف در مراتب اسلام است که این نیز امری طبیعی بوده و تعامل در آن بر اساس فرموده امام ‌علیه‌السلام ممکن و میسور خواهد بود. به امید آنکه حقیقت اسلام با قرائت اهل بیت علیهم‌السلام محور و مبنای مسلمانان جهان در معرفت دینی شان قرار گرفته و امت واحده اسلامی بر اساس آن تحقق یابد. انشاءالله. والسلام

سید مصطفی حسینی رودباری 1/8/1396

پانویس

  1. قرآن

منابع

1- 2- حسینی، سید شهاب‌الدین، ،الوحدة الاسلامیة فی الأحادیث المشترکة بین السنة والشیعة، ناشر: المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه، المعاونیه الثقافیه، 1385، 3- سبحانی، جعفر، فی ظل اصول الاسلام، ناشر: موسسه امام صادق ‌علیه‌السلام، 1373 4- السبکی، لتاج الدین أبی نصر عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی 727 - 771 ه‍ ،طبقات الشافعیةالکبری ،دار إحیاء الکتب العربیة، تحقیق محمود محمد الطناحی - عبدالفتاح محمد الحلو 5- الذهبی، الامام شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان المتوفی748 ه‍ 1374 م، سیر اعلام النبلاء لمؤسسة الرسالة، الطبعة مؤسسة الرسالة - بیروت، التاسعة 1413 ه‍ 1993 م 6- خلیفات، مروان، ورکبت السفینة، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، الطبعه الثانیه 7- السابق، السید، فقه السنة، خمسه اجزاء، الناشر: دار الکتاب العربی بیروت - لبنان 8- أبو علم ،توفیق، السیدة نفیسة ـ تحقیق شوقی شالباف،؟ ؟ ؟؟ ؟؟ 9- الطبری، تألیف أبی جعفر محمد بن جریر المتوفی سنة 310 ه‍ جامع البیان عن تأویل آی القرآن - 30جلد - ضبط وتوثیق وتخریج:صدقی جمیل العطار، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، 1415 ه‍ / 1995 م 10- السمرقندی، ابواللیث ،تفسیر السمرقندی سه جلد، تحقیق: محمود مطرجی – بیروت – دارالفکر 11- القرشی، الإمام الحافظ عمادالدین، أبوالفداء إسماعیل بن کثیر الدمشقی المتوفی سنة 774 ه، تفسیر القرآن العظیم 4جلد – معروف به تفسیر ابن کثیر - دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزیع بیروت – لبنان 1992 م - 1412 ه‍ 12- السعدی، عبدالرحمن بن ناصر – 1376ف، تیسیر الکریم الرحمن فی کلام المنان - سال طبع 1421 - بیروت موسسه الرساله 13- الطباطبائی، العلامة السید محمد حسین، تفسیر المیزان، منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة 14- المجلسی، المولی الشیخ محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، مؤسسة الوفاء، بیروت – لبنان الطبعة الثانیة المصححة 1403 ه‍ - 1983 م 15- الرازی، فخرالدین، تفسیر الکبیرمعروف به تفسیر الرازی، الوفاة: 606- 32 الطبعة الثالثة 16- إبن عربی، الوفاة: 638 تفسیر ابن عربی، 2جلد المؤلف: تحقیق: الشیخ عبدالوارث محمد علی الطبعة: الأولی سنة الطبع: 1422 - 2001م المطبعة: لبنان/ بیروت - دار الکتب العلمیة 17- الموسوی، الإمام عبدالحسین شرف الدین ،المراجعات، تحقیق وتعلیق: حسین الراضی ،الطبعة الثانیة - بیروت 1402 ه‍ 1982 م 18- الامام الحافظ أبی عبدالله، المستدرک علی الصحیحین – 4جلد - دار المعرفة بیروت - لبنان - 19- الهیثمی، حافظ نور الدین علی بن أبی‌بکر، المتوفی سنة 807 ،مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، بیروت – لبنان 1408 ه‍. - 1988 م 20- الحرانی، ت الأقدم أبو محمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبة، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیهم ،عنی بتصحیحه والتعلیق علیه علی أکبر الغفاری، الطبعة الثانیة 1363 - ش 1404 – ق، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة 21- جمع من المحققین، السنه النبویه فی مصادر المذاهب الاسلامیه -20جلد – 1437ه ،الناشر: المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه، المطبعه: دارالولاء، لبنان - بیروت 22- الترمذی، الحافظ أبی عیسی محمد بن عیسی بن سورة، سنن الترمذی 279- 209 تحقیق: تحقیق وتصحیح: عبدالوهاب عبداللطیف ،الطبعة: الثانیة سنة الطبع: 1403 - 1983 م الناشر: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان 23- البرهان فوری، علاءالدین علی المتقی بن حسام الدین، معروف به المتقی الهندی، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال- 16جلد تحقیق: ضبط وتفسیر: الشیخ بکری حیانی، سنة الطبع: 1409 - 1989 م الناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - لبنا975 24- الطبرانی، حافظ أبی القاسم سلیمان بن أحمد 260 ه – 360ه -، المعجم الکبیر- 24جلد - الطبعة الثانیة حققه وخرج أحادیثه: حمدی عبدالمجید السلفی، الطبعة الثانیة، دار إحیاء التراث العرب 25- القفیندوزی الحنفی، سلیمان بن إبراهیم 1220ه – 1294ه -، ینابیع المودة لذوی القربی ،تحقیق: سید علی جمال أشرف الحسینی الناشر: دار الأسوة للطباعة والنشر، المطبعة: أسوة الطبعة: الأولی 26- الشافعی، الحافظ أبی القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله المعروف بابن عساکر ،499ه-571ه، تاریخ مدینة دمشق- 70جلد - دراسة وتحقیق علی شیری بیروت، لبنان، دار الفکر -28-القشیری النیسابوری، أبوالحسین مسلم بن الحجاج ابن مسلم، ا لجامع الصحیح معروف به صحیح مسلم – 8جلد، دار الفکر ،بیروت، لبنان 29- الخزاز القمی الرازی، أبی القاسم علی بن محمد بن علی، من علماء القرن الرابع ،کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر حققه السید عبداللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، انتشارات بیدار مطبعة الخیام – قم (1401 ه‍) 30- الأنصاری، الشیخ محمد علی، ا لموسوعة الفقهیة المیسرة- 4جلد - مجمع الفکر الإسلامی قم -الناشر: مجمع الفکر الإسلامی الطبعة: الأولی / 1415 المطبعة: باقری 31-الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان المتوفی سنة 748 ه‍، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، تحقیق الدکتور عمر عبدالسلام تدمری، دار الکتاب العربی، بیروت، الطبعة الثانیة1409 ه‍ - 1998 م 25- 32- ابوزهره، محمد الإمام الصادق ‌علیه‌السلام،، مطبعه احمد علی مخیمر 33- القمی، أبی جعفر الصدوق محمد بن علی بن الحسین بن بابویه، المتوفی سنه 381، عیون أخبار الرضا ع صححه وقدم له وعلق علیه العلامة الشیخ حسین الأعلمی، منشورات مؤسسة الأعلمی للمطبوعات بیروت – لبنان ،الطبعة الأولی 1404 ه‍ - 1984 م 34- العاملی، محمدبن الحسن، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، تحقیق مؤسسة آل بیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث ،قم 1414 ق = 1372. 35- مکارم الشیرازی، ا ناصر، الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل 36- اللجنة العلمیة فی مؤسسة الإمام الصادق (ع)، موسوعة طبقات الفقهاء تحقیق: اشراف: جعفر السبحانی الطبعة: الأولی الناشر: مؤسسة الإمام الصادق ‌علیه‌السلام الممطبعه: اعتماد، قم، سنة الطبع: 1418 المطبعة: اعتماد - قم 37- سایت آنلاین، گفتاری از رسول جعفریان، زمان انتشار، 15/2/1388. 38- پایگاه اطلاع رسانی پیامبر اعظم (ص) 39- من أبو حنیفة، مرکز المصطفی