بودیسم
این مقاله هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید. این صفحه آخرینبار در ۱۶:۳۶، ۲۷ ژوئیه ۲۰۲۱ (ساعت هماهنگ جهانی) (۳ سال پیش) تغییر یافتهاست؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین میکنید. |
بودیسم یا آیین بودایی پس از اسلام و مسیحیت[۱] ، از جمله آیینهایی است که در سراسر جهان پیرو دارند. بودیسم آیینهای رایج در شرق آسیا و دارای اماکن زیارتی مقدس و مناسکی همانند حج و عمره می باشد.
بر پایه آمار سال ۲۰۰۵م. این آیین ۳۶۰ میلیون پیرو در سراسر جهان دارد.. این دین برپایه فلسفهای مبتنی بر آموزههای سیدارتا گوتاما که در حدود ۵۶۶ (پیش از میلاد) تا ۴۸۶ (پیش از میلاد) میزیسته، است.
آیین بودا به تدریج از هندوستان به سراسر آسیا، آسیای میانه، تبت، سریلانکا، یمن، آسیای جنوب شرقی و نیز کشورهای خاور دور مانند چین، مغولستان، کره و ژاپن راه یافت.
معنای بودا
لقب بودا [۲] در زبان سنسکریت به معنای فرد بیدار است. در ادیان هند، این عنوان برای هر شخصی که به روشنی رسیده، به کار میرود و به بودای تاریخی اختصاص ندارد.
با این حال، میان همه بوداها، سیدارته گوتمه، جایگاهی بس بزرگ دارد. او را نه انسان میتوان دانست و نه خدا. بودا سرشتی بس والاتر و برتر از این دو دارد. او آموزگار خدایان و انسانها است. [۳]
اعتقادات آيين بوديسم
آيين بوديسم يكى از شاخه هاى كيش هندوست [۴] كه در هندوستان و حدود دو قرن بعد از مرگ بودا به همّت فرمان روايى به نام «آشوكا» رشد و گسترش يافت و بعدها از سرزمين اصلى كوچ و در خارج از مرزهاى هند، به خصوص در آسياى جنوب شرقى، چين و ژاپن، پيروان فراوانى براى خود دستوپا كرد.
برخى از مستشرقان از آيين بودا تعبير به فلسفه مى كنند و برخى نيز نام «دين» بر آن مى نهند. جان بى. ناس در اين مورد مى گويد: اين مسئله كه آيا فلسفه ى بوديسم را مى توان در واقع دين و مذهب ناميد يا نه، مورد بحث و نظر است. البته از لحاظ عقايد آن مرد بزرگ در باب جهان هستى و روش هاى پيچ در پيچ مى توان آن را به عنوان دين تعريف كرد... . [۵]
ولى اگر به ديده ى تحقيق بنگريم، شايد بهتر باشد كه بوديسم را يك مكتب اخلاقى بدانيم تا يك مكتب فلسفى; چرا كه بودا به هيچ وجه وارد بحث هاى متافيزيك و فلسفى نمى شود و مى كوشد مسائل فلسفى را هم با تمثيل بيان كند و بحث درباره ى خدا و روح را بى فايده مى انگارد [۶] و به دادن چند تذكر اخلاقى در اين باره بسنده مى كند.
از ديدگاه علماى اديان ابراهيمى نيز نمى توان آيين بودا را «دين» ناميد; زيرا آن گونه كه خواهد آمد، اين آيين، مبدأ اعلى و وجود امور ماوراء الطبيعى و غيرمادى را برنمى تابد و ماده را تنها موجود ازلى و ابدى مى شمارد كه خالقى نداشته است. به تعبير ديگر، مفهوم ذهنى بودا از دين، مفهومى كاملاً اخلاقى است. او در همه چيز به رفتار و سلوك توجه دارد و به مراسم آيينى يا پرستش ما بعدالطبيعه يا خداشناسى...» بى اعتناست. [۷]
آيين بودا را بايد نهضتى اصلاحى در آيين هندو شمرد كه سعى مى كرد برخى از عقايد و اعمال افراطى و خشن آيين هندو را تعديل كند. اين آيين «راه نجات را در روش اعتدال و ميانه روى و عقل سليم قرار داده و رياضت هاى افراطى را خلاف مصلحت عقلانى» [۸] مى دانست.
بوديسم با جامعه ى طبقاتى (كاسْتْ) كه آيين هندو مبلّغ و محافظ آن بود مخالفت مىورزيد و به همين دليل «هر كس كه در صف پيروان بودا درمى آمد از تنگناى رسم و رعايت اصول طبقاتى (كاست) [۹] آزاد مى شد.» [۱۰] هر چند خودش دچار خرافات و رياضت هاى افراطى اى بود كه داعيه ى مخالفت با آنها را داشت.
اساس آيين بوديسم
اساس آيين بوديسم بر اين اصل واقع شده كه عالم سراسر رنج و بدبختى است [۱۱] و انسان براى رهايى از اين رنج بايد تلاش كند. [۱۲] بودا آيين خود را بر چهار اصل كه نام آن را چهار حقيقت والا مى نهد، بنا نهاده است; آن چهار اصل عبارت اند از:
1. حقيقت تألم: اين جهان پر از محنت است.
2. حقيقت علت تألم: ميل و هوس كه بنيادش بر شوق شديد به زيستن است، علت و ريشه ى تألم و رنج است.
3. حقيقت پايان تألّم: ريشه كن كردن ميل و هوس، راه پايان دادن به رنج و تألم است.
4. حقيقت طريقت والا براى رفع مايه ى تألّم: روش ريشه كن كردن ميل و هوس استفاده از هشت راه است. [۱۳] اين هشت راه كه «هشت منزلت والا» ناميده مى شوند عبارت اند از: بينش درست، انديشه ى درست، گفتار درست، كردار درست، معاش درست، تلاش درست، حضور ذهن درست و تمركز حواس درست.
اصول آيين بودا
در حقيقت، بودا دو مطلب را اصل آيين خود قرار داده است:
اصل اول: شرّ و درد و رنج بودن عالم هستى و مايه ى اندوه دانستن هر آنچه انسان ها به آن دل مى بندند و از آن به زندگى تعبير مى كنند.
اصل دوم: تنها راه نجات از رنج و شرّ عالم و اندوه زندگى، پيوستن به «نيروانا» است كه مى توان آن را نوعى عدم و رها شدن از قيد وجود دانست.
با توجه به مطالب فوق بايد گفت: درست است كه بر اساس تعريفى كه مى گويد: «دين الهى مجموعه ى عقايد و اخلاق و قوانين و مقرراتى اجرايى است كه خداوند آن را براى هدايت بشر فرستاده است...»، [۱۴] آيين بوديسم يك دين به معناى واقعى نيست، ولى چون طرف داران آن تلقى دين از آن را دارند و مى خواهند با ايمان به آن به رستگارى برسند
انتقاد بر آيين بودا
انكار مباحث نظرى و اعتقادى
در آيين بوديسم بر خلاف اديان ابراهيمى كه از دو بخش عمده ى نظرى ـ اعتقادى، و عملى ـ تكليفى تشكيل شده اند، خبرى از مباحث نظرى و اعتقادى نيست و هر كس كه مى خواهد پيرو اين آيين شود، بايد بدون هر گونه استدلالى، حقيقت رنج، يعنى شر بودن زندگى را بپذيرد و هم چنين به اصل «سامسارا» (تناسخ)، يعنى تكرار ازلى تولد و مرگ و جابه جا شدن يك روح از جسمى به جسم ديگر، ايمان داشته باشد تا بتواند با عمل به هشت راه بودا خود را از چرخه ى «سامسارا» رهايى بخشد. [۱۵]
بوديسم در مباحث اعتقادى و نظرى كم همت و بى رونق است و مبادى لاهوت و فلسفه ى فوق الطبيعه و امثال آن و مباحث عقلانى نزد بودا وزنى ندارد. وى گفته است: من در باب قدمت عالم و ازليت جهان توضيحى ندادم و هم چنين در باب محدوديت و تناهى وجود تفسيرى نكردم و... . [۱۶]
با اين همه، اين ادعا كه نمى خواهد در امور نظرى و اعتقادى سخنى بگويد، در عمل به فراموشى سپرده شده و در دام نوعى ماترياليسم گرفتار مى آيد و با ابدى و ازلى دانستن ماده و عالم به انكار صانع مى پردازد; گويا آن گاه كه لازم است به سؤال مهم از كجا آمده ايم و به كجا خواهيم رفت پاسخ دهد، مى گويد: من در مباحث نظرى كارى ندارم، [۱۷] ولى آن گاه كه نوبت به انكار صانع عالم و معاد مى رسد، وعده ى خود را از ياد مى برد و به انكار مبدأ و معاد مى پردازد.
به همين دليل مى توان گفت: بوديسم تبيين روشنى براى مباحث عقيدتى ندارد و گرفتار تناقض است و چون مبادى نظرى گويا و روشنى ندارد، در مرحله ى عمل هم چندان موفق نيست و برنامه هاى عملى اش نيز بيشتر به توصيه هاى اخلاقى مبهم و نارسا مى ماند كه هر كس برداشت متناسب با ميل خود را مى تواند از آن داشته باشد; به همين دليل، در طول تاريخ كه دين بودا در نواحى خارج از هند گسترش مى يافت، در برخورد با اساطير و معتقدات محلى با آنها تطبيق مى يافت و تغيير مى كرد. [۱۸]
انكار خداوند
بوديسم برخلاف مكاتب فلسفى و اديان ديگر كه هر كدام به نوعى قايل به وجود خالق و صانعى براى هستى هستند، عالم را قديم و ازلى و بى نياز از خالق مى داند و وجود خداوند را انكار مى كند. [۱۹] بودا «از وجود مافوق طبيعت كه ازلى و بالذات و خالق عالم و صانع آسمان ها و زمين است و سرنوشت افراد انسانى را در قبضه داشته و قاضى حاجات و مجيب دعوات و قبله ى نماز و صلات باشد بحثى به ميان نياورده است» [۲۰] و از پاسخ گويى به اين سؤال كه ماده محدود است و بايد علتى داشته باشد، طفره مى رود.
برخى معتقدند كه بودا منكر خدا و ماوراء الطبيعه نيست، بلكه در اين مورد ساكت است و اعتقاد دارد كه ما از درك آنها عاجزيم و نبايد خود را درگير مباحث نظرى و ماوراءالطبيعى كنيم[18] و به همين دليل، در تعاليم خود از مفاهيم خدا، بهشت[۲۱]، جهنم، وحى، معجزه و... استفاده نمى كند.
اما سؤال اين است كه:
اولاً
آيا بدون داشتن اعتقاد مى توان به مرحله ى عمل رسيد و آيا بدون تبيين جهان هستى مى توان راه سعادت را هموار كرد؟
ثانياً
در آيين بوديسم دو پيش فرض اعتقادى، يعنى حقيقت تألّم و تناسخ، وجود دارد كه بدون پذيرفتن آنها نمى توان از روش هاى بودا براى سعادتمند شدن پيروى كرد و با قبول آنها، برخلاف خواسته ى وى، وارد مباحث اعتقادى مى شويم كه بوديسم آن را خط قرمز و خارج از توان انسان دانسته است; بنابراين آيين بوديسم يا بايد جواب گوى مباحث اعتقادى باشد و به تبيين مبدأ و معاد عالم بپردازد و يا از دادن برنامه ى عملى بپرهيزد، والّا دچار سفسطه و مغالطه خواهد شد. هم چنان كه در طول تاريخ دچار آن شده و با آن كه ادعاى مبارزه با تعدد الهه در آيين هندو را داشت، در طول زمان گرفتار بت پرستى شد و به جاى خدايان متعدد هندوان، تماثيل و مجسمه هاى بودا را بت قرار داد و بت پرستى شرك آلود هندوها را به بت پرستى كفرآميز بودايى تبديل كرد.
انكار معاد و اعتقاد به تناسخ
بودا كه در پى اصلاح آيين هندوييسم بود، روح را انكار مى كرد، ولى در پاسخ به اين سؤال كه سرانجام انسان چه خواهد شد، به ناچار مانند هندوها تناسخ را به عنوان اصل مسلم دينى پذيرفت. به عقيده ى وى، روح انسان در هنگام مرگ به كالبد و يا جسم ديگرى انتقال مى يابد و يك سلسله تولد و تجديد حيات را طى مى كند و پس از هر تولد و زندگى دوباره به بدنى ديگر حلول مى كند و اين تولدها ممكن است بى انتها و تا ابد ادامه داشته باشد; ولى به تناقض گرفتار مى آيد، زيرا بدون حلول روح از جسمى به جسم ديگر تناسخ امكان ندارد; [۲۲] و بر فرض كه تناسخ را قبول كرديم كدام دليل عقلى و منطقى صحيحى بر حقانيت تناسخ دلالت مى كند؟!
حدود صد سال پيش مردم هند دويست يا سيصد ميليون نفر بودند كه بعد از مرگ، روحشان در كالبد دويست يا سيصد ميليون نفر تازه متولد شده نسخ پيدا كرده است. حال اگر اين تعداد را از جمعيت كنونى هند، كه بيش از يك ميليارد نفر است، كم كنيم، چيزى حدود هفتصد تا هشتصد ميليون نفر وجود خواهد داشت كه طبق قانون تناسخ بايد بدون روح باشند، چون قبلاً روحى نبوده تا در اين تازه متولدان، نسخ پيدا كند. [۲۳]
پانویس
- ↑ ر.ک:مقاله مسیحیت
- ↑ Buddha
- ↑ آیین بودا در جهان امروز، ص۳۰
- ↑ حسين، توفيقى، آشنايى با اديان بزرگ، (انتشارات سمت، چاپ اول، 1379)، ص 45
- ↑ جان، بى ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه على اصغر حكمت، (انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، چاپ پنجم، 1370 هـ.ش)، ص 204
- ↑ غلامعلى، آريا، آشنايى با تاريخ اديان، (انتشارات پايا، چاپ سوم، 1379 هـ.ش)
- ↑ ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه ى احمد آرامى، ع. پاشايى، امير حسين آريان پور، (شركت انتشارات علمى و فرهنگى)، چ ششم، 1378
- ↑ جان، بى ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه على اصغر حكمت، (انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، چاپ پنجم، 1370 هـ.ش)، ص 188
- ↑ در آيين هندو جامعه به چهار طبقه (كاست) تقسيم مى شود و ارتباط طبقه ى پايين با طبقه ى بالا ممنوع است و طبقات بالا صاحب امتيازهاى بسيارى بودند كه ديگر طبقات به خصوص طبقه نجس ها از همه ى آنها محروم بودند. البته خود اين طبقات نيز زيرمجموعه ها و تقسيمات متعددى داشت. براى اطلاع از آنها ر. ك: اديان آسيا، ويراسته ى فريد هلم هاردى، ترجمه ى عبدالكريم گواهى، (انتشارات فرهنگى اسلامى، چ دوم، 1377 هـ.ش)، ص 89 ـ 419
- ↑ جان، بى ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه على اصغر حكمت، (انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، چاپ پنجم، 1370 هـ.ش)، ص 188
- ↑ سادهاتيسا بودا و انديشه هاى او، ترجمه ى محمد تقى بهرامى حرّان، (تهران: چاپ ديبا، 1382)، ص 28 و 78
- ↑ سادهاتيسا بودا و انديشه هاى او، ترجمه ى محمد تقى بهرامى حرّان، (تهران: چاپ ديبا، 1382)، ص 140
- ↑ هاشم، رجب زاده، چنين گفت بودا، (انتشارات اساطير، چ سوم، 1378 هـ.ش)، ص 51 و 52
- ↑ عبدالله جوادى آملى، انتظار بشر از دين، (قم: انتشارات اسراء، چ اول، 1380)، ص 26
- ↑ ويل دورانت، همان، ج 1، ص 495
- ↑ جان، بى ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه على اصغر حكمت، (انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، چاپ پنجم، 1370 هـ.ش)، ص 188
- ↑ ويل دورانت، همان، ج 1، ص 497
- ↑ غلامعلى آريا، همان، ص 73
- ↑ همان، ص 47
- ↑ جان بى. ناس، همان، ص 189
- ↑ ر.ک:مقاله بهشت
- ↑ بودا و انديشه هاى او، همان، ص 140 و 141
- ↑ آشنايى با تاريخ اديان