بررسی اندیشه جریان‌های تکفیری در موضوع توحید و شرک (مقاله)

از ویکی‌وحدت

مبنا و اساس تفكرات جریانهای تكفیری كه آنان را در برابر اكثریت مسلمانان قرار داده است به مساله بسیار مهم و محوری دین یعنی توحید و شرك بر می گردد. از اینرو شایسته است قبل از بیان عقائد آنان در بخشهای مختلف به تبیین دیدگاه انان در این مساله اساسی كه زیربنای همه عقائد اسلامی است پرداخته شود .

توحید و شرك

در یك تحلیل جامع باید گفت :‌ مبنا و اساس تفكرات جریانهای تكفیری كه آنان را در برابر اكثریت مسلمانان قرار داده است به مساله بسیار مهم و محوری دین یعنی توحید و شرك بر می گردد. از اینرو شایسته است قبل از بیان عقائد انان در بخشهای مختلف به تبیین دیدگاه انان در این مساله اساسی كه زیربنای همه عقائد اسلامی است پرداخته شود .

توحید و شرك از منظر شخصیتها و جریانهای تكفیری

در یك نگاه كلی باید گفت بررسی گفتار و اثار جریانها و شخصیتهای تكفیری بخوبی گویای این است كه بین انان و سایر مسلمانان در مباحث نظری و فكری توحید و شرك تفاوت چندانی نیست . همه مسلمانان معتقدند كه توحید محوری ترین مساله دینی بوده و لازم است این اصل اساسی در همه ابعاد مختلف زندگی مسلمانان حاكم باشد . همه معتقدند كه خداوند متعال در ذات و صفات بی همتا بوده و مسبب الاسباب حقیقی همه حركات و افعال در نظام هستی اوست . همه معتقدند تنها ذات اقدس الهی است كه شایستگی عبودیت داشته و شایسته نیست بندگان جز او معبود و مقصودی را طلب كنند .


سوالی كه در اینجا مطرح می گردد این است اگر همگان در مساله توحید و شرك اتفاق نظر دارند پس چگونه جریانهای تكفیری حكم به كفر و شرك بسیاری از مسلمانان می كنند . در پاسخ باید گفت اختلاف بین تكفیری ها و سایر مسلمانان در مصادیق توحید در عبادت است بعبارت دیگر نزاع بین جریانهای تكفیری و مسلمانان دیگر صغروی است نه كبروی . از اینرو لازم است بعد از تبیین كلیات مساله توحید و شرك از منظر فریقین، به مصادیق ایندو وبه نقد و بررسی دیدگاه تكفیری ها در انها پرداخته شود .

توحید و شرك از دیدگاه ابن تیمیه :‌

اساس گفتار ابن تیمیه در زمینه توحید و شرك به شرح ذیل می باشد :‌

الف - اسلام بر دو اصل استوار می باشد :

‌1- عبادت خالصانه برای خداوند و نفی شرك در عبادت

2- توقیفی بودن شیوه عبادات - سبك عبادت باید بگونه باشد كه در لسان شرع وارد شده باشد


ب - معنای االاله – لا اله الا الله – :‌ اله عبارتست از خداوندی كه قلبها بهنگام عبادت و استعانت و همه امورات متوجه اوست و او مقصود واقعی است در همه امورات .


ج – خواستن فقط از خداوند در ادعیه از انجا كه معبود و مقصود فقط خداست بنابراین خواسته ها و مسئلتها و غیر خداوند نمی تواند مخاطب در دعاها قرار گیرد چون دعا از عبادات است و عبادات توقیقی است . د- قدرت اجابت فقط از ان خداست اجابت دعا فقط از ناحیه خداوند ممكن است چون غیر او فاقد چنین قدرتی است اوست كه اگاه به ضمائر بوده و قادر بر انجام انها است . ذ – مسبب الاسباب فقط الله است فقط الله است كه خالق همه اسباب و موجودات بوده و همه مخلوقات در اسمانها و زمین اورا می خوانند . [۱] ر – انبیا فقط واسطه اخذ و اعلام احكام الهی به بندگان هستند[۲]


ز- دلیل بر لزوم توحید و اخلاص و نفی شرك در دعاها ‌ایشان در لزوم منع قرار دادن نام غیر خدا – اعم ازانبیا و اولیای الهی و دیگران - در كنار خداوند می گوید عبادت خالصانه الهی حق خداوند بر بندگان است كه هیچكس در ان سهیم نیست و بزرگترین گناه شركت دادن دیگران در این حق الهی است . ایشان در اثبات این نكته به آیات و احادیث متعددی استناد می كند كه برخی از این ایات عبارتند از :‌ { إنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ یَشَاءُ } وَقَالَ تَعَالَى : { فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَاداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ } { وَقَالَ اللَّهُ لَا تَتَّخِذُوا إلَهَیْنِ اثْنَیْنِ إنَّمَا هُوَ إلَهٌ وَاحِدٌ فَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ } { فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ } وَقَالَ تَعَالَى : { فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ } { وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ } وَقَالَ تَعَالَى فِی فَاتِحَةِ الْكِتَابِ الَّتِی هِیَ أُمُّ الْقُرْآنِ { إیَّاكَ نَعْبُدُ وَإِیَّاكَ نَسْتَعِینُ } وَقَالَ تَعَالَى : { وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَاداً یُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ } وَقَالَ تَعَالَى : { فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ } وَقَالَ تَعَالَى : { الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَداً إلَّا اللَّهَ } .[۳]

گفتار ابوزهره در تبیین كلام ابن تیمیه :‌

ایشان می گوید :‌

از منظر ابن تیمیه وحدانیت در عبادت بمعنای عبادت خالصانه برای خداوند بگونه ای كه شرع تعیین نموده است می باشد.بنابر این اگر انسان بین خالق و مخلوق حتی بمقدار جزئی در عبادت شریك قائل شود وارد در حریم شرك شده است هرچند قائل به وحدانیت خداوند در خلقت و ذات و صفات باشد و از انجا كه دعا از جمله عبادات است بنابر این باید بر اساس دستور شرع انجام گیرد و شریعت اجازه نمی دهد بهمراه نام خداوند نام دیگری در دعا برده شود.[۴]

توحید و شرك از دیدگاه محمدبن عبدالوهاب :‌

اساس تفكرات ایشان در زمینه توحید و شرك عبارتست از :‌

1- معنای توحید :‌

توحید اعتقاد ، گفتار یا عملی است كه شارع بدان امر نموده و ادمی انرا جهت رضا و امتثال فرمان او انجام دهد و شرك ان است كه ان دستور برای غیر خداوند انجام گیرد. [۵]

در كتاب كشف الشبهات از كتب محمدبن عبدالوهاب در تبیین معنای توحید امده است :‌ معنای حقیقی توحید و كلمه لا اله الا الله این است كه هیچكس را بهمراه خداوند نخوانی و معنای اله یعنی انچیزی كه قصد می شود و در زمان ما معادل الاله همان سید است مراد ا ز اله خالق و رازق و مدبر امور نیست و این را كفار عصر پیامبر می دانستند اما كفار و مشركین زمان ما نمی دانند [۶]


2- اصل جامع در عبادات

اصل جامع درعبادت خالصانه الهی عبارتست از :‌ اطاعت از اوامر و نواهی الهی [۷]

3- حكم به كفر شخصی كه مشركین را كافر ندانسته یا در كفر انان شك نماید .[۸]

4-اساس دعوت انبیاء‌ بر عبادت الهی و اجتناب از طاغوت و شرك بوده است .[۹]

5- توحید ربوبی و عبودی

ایشان معتقد است :‌توحید دو نوع است توحید ربوبی و توحید الوهی و ملاك در موحد بودن توحید عبودی است و توحید در عبودیت ان است كه در خواسته های بندگان فقط خداوند مورد سوال و دعا قرار گیرد.[۱۰]

در كتاب كشف الشبهات فی التوحید امده است :‌ عظیم ترین اموزه های دینی توحید در عبادت و اجتناب از شرك است بدلیل ایه شریفه قران :‌‌و ان المساجد لله فلاتدعوامع الله احدا [۱۱]

6- مرز بین شرك و توحید :‌ از منظر محمدبن عبدالوهاب شرك دو نوع است شرك اكبر و شرك اصغر . مراد از شرك اكبر ان است كه انسان عمل عبادی را برای غیر خداوند انجام دهد و شرك اصغر یعنی هر عمل غیر عبادی كه سبب رفتن به سوی شرك اكبر باشد. [۱۲]

دیدگاه شهید مطهری در تبیین توحید وشرك :‌

اصول دیدگاه شهید مطهری در زمینه توحید و شرك عبارتست از :‌

1 - مراتب و درجات توحید :‌ایشان می فرماید از قران كریم بدست می اید كه توحید و شرك هر یك دارای مراتبی است :‌ توحید، درجات و مراتب دارد، همچنان كه شرك نیز كه مقابل توحید است مراتب و درجات دارد. تا انسان همه مراحل توحید را طى نكند، موحّد واقعى نیست. انگاه در تبیین مراتب توحید پرداخته و می فرماید :‌

1- توحید ذاتى‏ توحید ذاتى یعنى شناختن ذات حق به وحدت و یگانگى. توحید ذاتى یعنى این حقیقت «دوئى» بردار و تعدّدپذیر نیست، مثل و مانند ندارد لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ ، در مرتبه وجود او موجودى نیست‏ وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ.... جهان نه از اصلهاى متعدّد پدید آمده و نه به اصلهاى متعدّد بازمى‏گردد، از یك اصل و از یك حقیقت پدید آمده‏ قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَیْ‏ءٍ و به همان اصل و همان حقیقت بازمى‏گردد أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ و به تعبیر دیگر، جهان هستى، یك قطبى و یك كانونى و تك محورى است.

2- توحید صفاتى‏ ایشان در معنای توحید صفاتی می فرماید :‌ توحید صفاتى یعنى درك و شناسایى ذات حق به یگانگى عینى با صفات و یگانگى صفات با یكدیگر. توحید ذاتى به معنى نفى ثانى داشتن و نفى مثل و مانند داشتن است و توحید صفاتى به معنى نفى هر گونه كثرت و تركیب از خود ذات است... براى وجود لایتناهى همچنان كه دومى قابل تصوّر نیست، كثرت و تركیب و اختلاف ذات و صفات نیز متصوّر نیست.

3- توحید افعالى‏ توحید افعالى یعنى درك و شناختن اینكه جهان، با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل او و كار او و ناشى از اراده اوست. موجودات عالم همچنان كه در ذات استقلال ندارند و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبیر قرآن «قیّوم» همه عالم است، در مقام تأثیر و علّیت نیز استقلال ندارند، و در نتیجه خداوند همچنان كه در ذات شریك ندارد در فاعلیّت نیز شریك ندارد. هر فاعل و سببى، حقیقت خود و وجود خود و تأثیر و فاعلیّت خود را از او دارد و قائم به اوست. همه حولها و قوّه‏ها «به او» است (ما شاء اللّه و لا قوّة الّا به، لا حول و لا قوّة الّا باللّه).

4 توحید در عبادت ‏ایشان در معنای توحید در عبادت می نویسد :‌ ایشان در ذیل تفسیر ایه ایاك نعبد كه بیانگر توحید عبادی است می نویسد :‌ و اما توحید در عبد بودن و در عبادت به معنى این است كه در مقابل هیچ موجود دیگر و هیچ فرمان دیگرى این حالت را نداشته باشد، بلكه نسبت به غیر خدا حالت عصیان و تمرد داشته باشد. پس همواره انسان باید دو حالت متضاد داشته باشد: تسلیم محض خدا، و عصیان محض غیر خدا. این است معنى‏ ایّاكَ نَعْبُدُ خدایا تنها تو را مى‏پرستیم و غیر تو را نمى‏پرستیم. [۱۳]


ایشان در بیان فرق بین مراتب سه گانه با مرتبه اخیر – توحید در عبادت – می فرماید :‌ مراتب سه‏گانه توحید ذاتی صفاتی و افعالی ، توحید نظرى و از نوع شناختن است، امّا توحید در عبادت، توحید عملى و از نوع «بودن» و «شدن» است. آن مراتب توحید، تفكّر و اندیشه راستین است و این مرحله از توحید، «بودن» و «شدن» راستین. توحید نظرى بینش كمال است و توحید عملى جنبش در جهت رسیدن به كمال. توحید نظرى پى بردن به «یگانگى» خداست و توحید عملى «یگانه شدن» انسان است. توحید نظرى «دیدن» است و توحید عملى «رفتن». [۱۴]


2- پرستش لازمه شناخت خدای یگانه :‌ شناخت خداى یگانه به عنوان كاملترین ذات با كاملترین صفات، منزّه از هر گونه نقص و كاستى، و شناخت رابطه او با جهان كه آفرینندگى و نگهدارى و فیّاضیّت، عطوفت و رحمانیّت است، عكس العملى در ما ایجاد مى‏كند كه از آن به «پرستش» تعبیر مى‏شود.[۱۵]


3- معنای پرستش :‌

ایشان در معنای پرستش می فرماید :‌ پرستش نوعى رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است كه انسان با خداى خود برقرار مى‏كند. این نوع رابطه را انسان تنها با خداى خود مى‏تواند برقرار كند و تنها در مورد خداوند صادق است، در مورد غیر خدا نه صادق است نه جایز. [۱۶]

4- قرآن كریم تأكید و اصرار زیاد دارد بر اینكه عبادت و پرستش باید مخصوص خدا باشد، هیچ گناهى مانند شرك به خدا نیست.[۱۷]

5- از منظر ایشان توحید در عبادت انگاه محقق می گردد كه انسان عبادتگر بداند :‌ ...جز او كامل مطلق نیست، جز او هیچ ذاتى منزّه از نقص نیست، جز او كسى منعم اصلى و منشأ اصلى نعمتها كه همه سپاسها به او برگردد نیست، جز او هیچ موجودى استحقاق مطاع محض بودن و تسلیم محض در برابر او شدن را ندارد.

ایشان در توسعه معنای توحید عبادی می فرماید :‌ هر اطاعتى مانند اطاعت پیامبر و امام و حاكم شرعى اسلامى و پدر و مادر یا معلّم باید به اطاعت از او و رضاى او منتهى شود وگرنه جایز نیست.این است عكس العملى كه شایسته یك بنده در مقابل خداى بزرگ است و جز در مورد خداى یگانه در مورد هیچ موجودى دیگر نه صادق است نه جایز.[۱۸]

6- توحید ذاتى و توحید در عبادت جزء اصول اولیّه اعتقادى اسلامى است، یعنى اگر كسى در اعتقادش به یكى از این دو اصل خللى باشد جزء مسلمین محسوب نمى‏گردد. احدى از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست. [۱۹]

7- نزاع اصلی وهابیت با مسلمین صغروی است:‌ ایشان معتقد است در مفهوم توحید و پرستش بین عالمان دینی اعم از وهابی و غیر وهابی اختلافی نیست اختلاف در مصادیق پرستش است :‌ اختلاف وهابیّه با سایر مسلمین در این نیست كه آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستش‏اند؛ در این جهت تردید نیست كه غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است كه آیا استشفاعات و توسّلات‏، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، صغروى است نه كبروى.[۲۰]


8- مراتب و درجات شرك‏

ایشان بعد از بیان مراتب و درجات توحید به مراتب شرك پرداخته و می نویسد :‌

همچنان كه توحید، مراتب و درجات دارد شرك نیز به نوبه خود مراتبى دارد كه از مقایسه مراتب توحید با مراتب شرك به حكم «تعرف الأشیاء بأضدادها»، هم توحید را بهتر مى‏توان شناخت و هم شرك را.


انگاه در بیان مراتب شرك می فرماید :‌

الف. شرك ذاتى‏

ایشان در تبیین مرتبه شرك ذاتی می فرماید :‌ اعتقاد به چند مبدئى، شرك در ذات است و نقطه مقابل توحید ذاتى‏ است. قرآن آنجا كه اقامه برهان مى‏كند (برهان تمانع) و مى‏گوید: «لَوْ كانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا» (انبیاء‌ 22) در برابر قائلین به چند مبدئی عالم اقامه برهان مى‏كند. این گونه اعتقاد سبب خروج از جرگه اهل توحید و از حوزه اسلام است. اسلام شرك ذاتى را در هر شكل و هر صورت بكلّى طرد مى‏كند. [۲۱]

ب. شرك در خالقیّت‏ این نوع از شرك در برابر توحید افعالی قرار دارد. شهید مطهری در تبیین ان می نویسد :‌ برخى از ملل، خدا را ذات بى‏مثل و مانند مى‏دانستند و او را به عنوان یگانه اصل جهان مى‏شناختند امّا برخى مخلوقات او را با او در خالقیّت شریك مى‏شمردند. مثلا مى‏گفتند خداوند مسئول خلقت «شرور» نیست، شرور آفریده بعضى از مخلوقات است . این گونه شرك كه شرك در خالقیّت و فاعلیّت است، نقطه مقابل توحید افعالى است.


ج. شرك صفاتى‏ شرك صفاتی كه در برابر توحید صفاتی قرار دارد مخصوص برخى اندیشمندان است كه در این گونه مسائل مى‏اندیشند، امّا صلاحیّت و تعمّق كافى ندارند. اشاعره از متكلّمین اسلامى دچار این نوع شرك شده‏اند. این نوع شرك نیز شرك خفى است و موجب خروج از حوزه اسلام نیست.

د. شرك در پرستش‏ این نوع شرك در برابر توحید عبادی قرار دارد و به دو نوع شرك جلی و شرك خفی تقسیم می شود . شرك جلی همان بت پرستی های رائج است كه در شكل پرستش خورشید یا ماه یا ستاره و نظائر ان در گذشته وجود داشته و اكنون نیز در برخی مناطق جهان وجود دارد. ایشان در فرق مرتبه شرك در پرستش با سه نوع دیگر می فرماید :‌ سایر مراتب شرك (شرك ذاتی شرك در خالقیت و شرك صفاتی ) شرك نظرى و از نوع شناخت دروغین است، امّا این نوع شرك، شرك عملى و از نوع «بودن» و «شدن» دروغین است.


9- مراتب شرك عملی شرك عملى نیز به نوبه خود مراتب دارد كه بالاترین مراتبش كه سبب خروج از حوزه اسلام است شرك جلى خوانده مى‏شود. امّا انواع شرك خفى وجود دارد كه اسلام در برنامه توحید عملى با آنها سخت مبارزه مى‏كند.[۲۲]


معنای عبادت :‌

عبادت در لغت

معانی كه برای واژه عبادت شده است عبارتند از :‌ انقیاد و خضوع عبد كه ریشه كلمه عبادت است ضد كلمه حربوده و بمعنای شخصی است كه مملوك یا برده دیگری قرار گرفته است [۲۳] در برخی از كتب لغت برای كلمه عبادت دو اصل و ریشه مطرح كرده اند :‌ الف - عبد كه بمعنای نرمی و ذلت كه مصداقش عبد مملوك است ب- العبده كه بمعنای قوت و صلابت می باشد [۲۴]


شهید مطهری در تبیین معنای لغوی عبادت می گوید :‌

در زبان عربى وقتى كه چیزى رام، نرم، مطیع بشود به طورى كه هیچ گونه عصیان و تعدى و مقاومتى نداشته باشد، این حالت را «تعبد» مى‏گویند. ایشان در ادامه می نویسد :‌ در قدیم راهها و جاده‏ها این طور نبود كه مانند امروز به وسیله ماشینهاى راه‏سازى اول راه را بسازند بعد روى آن راه بروند، بلكه راهها با رفتن ساخته مى‏شد و لذا در روزهاى اول به طورى بود كه سنگ و خارها مانع رفت و آمد بودند ولى در اثر عبور و مرور كم‏كم سنگریزه‏ها خرد و نرم مى‏شدند و مقاومتى در مقابل عابرین نداشتند، پاى انسانها و حیوانها را آزار نمى‏دادند بلكه رام و آرام بودند، در حالى كه راهى كه بیراهه بود سنگها زیر پا ناآرام و عاصى بودند. این طریق را، یعنى راهى كه نرم و رام شده بود مى‏گفتند: طریق مُعَبَّد. انسان عبد و معبّد یعنى كسى كه رام و تسلیم و مطیع است و هیچ گونه عصیانى ندارد.


ایشان در تطبیق معنای لغوی عبادت بر معنای اصطلاحی آن می نویسد :‌

این‏گونه بودن یعنى رام و مطیع بودن، یك ذره عاصى نبودن، حالتى است كه انسان باید فقط نسبت به خداوند داشته باشد. عبد خدا بودن یعنى این حالت را نسبت به ذات حق و فرمانهاى ذات حق داشتن.[۲۵]

معنای عبادت در قران

این كلمه در قران كریم هر چند با مشتقات مختلف در موارد زیادی استعمال شده است اما مشخصه اصلی در همه انها محصور نمودن عبادت برای ذات احدیت و نفی ان از دیگران می باشد كه بعنوان نمونه برخی از انها را بیان می كنیم  :‌


امر به عبادت الله همراه نهی از عبادت معبودان دیگر - 20مورد اعبدوا الله - نظیر ‌: اعبدواالله مالكم من اله غیره مومنون 23و 32اعراف 85

عبادت الهی معلول ربوبیت و خالقیت اوست و هدف از عبادت تحصیل تقواست :‌بقره /21: ‌اعبدوا ربكم الذی خلقكم و الذین من قبلكم لعلكم تتقون

عبادت خداوند بهمراه نهی از هر نوع شرك در ان  :‌نساء‌/36:‌اعبدوا الله و لاتشركوا به شیئا

امر به عبادت به همراه نهی از اطاعت طاغوت : ‌نحل 36: ‌ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت

از این ایه استفاده می شود كه :‌

اولا در مفهوم عبادت، اطاعت و انقیاد وجود دارد ثانیا عبادت الله مستلزم اجتناب از طاغوت – هر چیزی كه در برابر اراده الهی باشد-

امر به عبادت الهی ماموریت اصلی همه انبیاء‌: ماموریت اصلی انبیاء‌ امر به عبادت الهی و اجتناب از طاغوت – نحل / 36‌ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت ‌مائده /117:‌ ما قلت لهم الا ما امرتنی به ان اعبدوالله ربی و ربكم

امر الهی به بندگان نسبت به عبادت خودش- یك مورد- و صراط مستقیم خواندن ان  : ‌ان اعبدونی هذا صراط مستقیم یس 61

امر به عبادت خالصانه الهی :‌ زمر / 11: ‌امرت ان اعبدالله مخلصا له الدین

نهی از عبادت غیر خداوند :‌ یونس /104:‌ فلا اعبدالذین تعبدون من دون الله و لكن اعبدالله الذی یتوفاكم

از انجا كه عبادت همیشه یا غالبا با دعا همراه است از اینرو می توان گفت بین تعبدون من دون الله در ایه شریفه سوره یونس و تدعون من دون الله در سوره غافر و انعام تنافی نیست :‌

غافر /66:‌قل انی نهیت ان اعبد الذین تدعون من دون الله و سوره انعام /56:‌نهیت ان اعبد الذین تدعون من دون الله قل لا اتبع اهواء‌كم

امر به عبادت معبود واحد – اله واحد – توبه 31‌:‌ اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا

از این ایه استفاده می شود كه:‌

اولا تبعیت و اطاعت نمودن از غیر خداوند حتی از عالمان دین اگر مستند به اوامر الهی نباشد خلاف عبادت الهی است یعنی عبادت و اطاعت منحصرا حق الهی است و غیر خداوند را نمی توان در ان دخالت داد .

ثانیا توحید در خالقیت لازم است همراه با توحید در ربوبیت باشد یعنی . اله یعنی معبود باید واحد باشد :‌ لا اله الا الله – لا اله الا هو (38مورد)

دلیل اینكه غیر الله نمی تواند معبود باشد :‌ إِنَّ الَّذِینَ‏ تَعْبُدُونَ‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً- 29/ 17.

عبادت از منظر عالمان فریقین

دیدگاه علامه طباطبائی درالمیزان

‌ نكات اصلی دیدگاه ایشان در معنای عبادت عبارتست از :

1-عبادت از ریشه عبد است و عبد عبارتست از هر چیزی كه مملوك باشد اعم از انسان یا غیر انسان همانگونه كه درایه «إن كل من فی السماوات و الأرض إلا آتی الرحمن عبدا»: مریم- 93 عبد بدین معنا امده است .

2- ایشان با توجه به قول لغویین كه عبودیت را بمعنای خضوع گرفته اند می فرماید :‌ خضوع لازمه معنای عبادت است بدلیل انكه خضوع متعدی به لام و عبادت متعدی بنفسه می باشد.

3-عبادت نشان دادن عبد مملوكیت خویش را به خداوند می باشد از اینرو چنین حالتی با استكبار دربرابر خداوند قابل جمع نیست اما با شرك قابل جمع می باشد.[۲۶]

شیخ طوسی در التبیان :‌

عبادت عالیترین مرتبه خضوع و نهایت شكر گزاری در مقابل خداوند است و چنین خضوعی فقط در برابر خداوند سزاوار است چون اوست كه همه مالك و خالق هستی است. هر چند شكر و اطاعت از غیر خداوند جائز اما عبادت فقط مختص به خداوند می باشد.[۲۷]

زمخشری در كشاف :

‌ایشان عبادت را عالیترین مرتبه خضوع و تسلیم دانسته و انرا مختص ذات مقدس الهی می داند چون فقط اوست كه مولای حقیقی و صاحب عظیمترین نعمتهاست . [۲۸]

فخر رازی در مفاتیح الغیب  :

عبادت امتثال نمودن عبد نسبت به دستوراتی است كه از روی تعظیم نسبت به خداوندی كه كمال مطلق و مستغنی از همه است صورت گیرد بنابر این متعلق عبادت تمامی اوامر و نواهی الهی خواهد بود.[۲۹]

نقد شهید مطهری به دیدگاه فخر رازی در معنای عبادت :‌

ایشان سخن فخر رازی را مبنی بر اینكه عبادت همان امتثال اوامر و نواهی الهی است تمام ندانسته و می گوید :‌ در مفهوم عبادت، اطاعت امر نیفتاده است. اطاعت ثواب‏آور هست و مى‏توان گفت مستلزم عبادت بودن نیست.

اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت كند آنچنان كه هر مملوكى مالك خود را اطاعت مى‏كند و بس، عبادت نیست. اینكه در «اصول» مى‏گویند «تعبدى» آن است كه قصد امتثال امر در آن معتبر باشد و هر توصلى هم كه به قصد امتثال صورت گیرد عبادت است، درست نیست.

عبادت یك ركن و روح دیگرى دارد و آن تعظیم و تكریم مقرون به تقدیس است، خواه امرى در كار باشد و یا نباشد، خواه آنكه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد. انسان به حكم فطرت در مقابل هر چیزى كه خود را ببیند یك عكس العمل نشان مى‏دهد؛ در مقابل جمال تحسین مى‏كند، در مقابل عمل اخلاقى میل به انجام دادن در او پیدا مى‏شود، در مقابل علم احساس طلب مى‏كند و در مقابل كمال مطلق تقدیس و تسبیح مى‏كند.


.... قصد قربت و امتثال امر ملاك تعبدیت و عبادت بودن عمل نیست، هرچند ملاك ثواب و حتى تقرب هست. ممكن است عملى عبادت باشد و مقرّب نباشد. ممكن است عبادتى كه داراى ماهیت عبادت است ریا باشد، نه اینكه عمل ریایى عبادت صورى است .. به هر حال عنوان فرمانبرى به عقیده ما ملاك عبادت به آن معنى كه در مقابل شرك و بت پرستى واقعى صورت مى‏گیرد نیست، هرچند به معنى خفى شرك است. [۳۰]


به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است كه احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنى این است كه شخص معتقد باشد كه معبود تسلط باطنى و تكوینى بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. به عقیده ما صرف اعتقاد به تسلط معنوى و ماوراء الطبیعى موجودى شرك نیست، زیرا قرآن از قدرتهاى ماوراء الطبیعى در افراد بشر یاد مى‏كند مثل آنچه كه درباره یكى از نزدیكان سلیمان یاد مى‏كند: قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ ... قرآن با این تعبیر مى‏گوید او به موجب علمى از لوح محفوظ این قدرت ماوراء الطبیعى را پیدا كرد. اعتقاد به این گونه قدرتها اگر مقرون به این اعتقاد باشد كه به ارادة اللَّه و مشیة اللَّه و اذن اللَّه كار مى‏كنند، شرك نیست ولى اگر چنین فرض شود كه از خود استقلال دارند، نفس اعتقاد نوعى شرك است و تعظیم و احترام و قربانى براى آنها نیز شرك است‏ [۳۱]

صدر المتالهین در تفسیر القران الكریم :‌

عبادت عالیترین مرتبه خضوع در برابر خداوندی است كه مالك و خالق و قادر به امورات هستی بوده بگونه ای كه دیگران از انجام انها عاجز هستند.بنابر این عبادت بغیر خداوند جائز نیست هر چند اطاعت از دیگران معقول است. بنابر این سخن انان كه عبادت را بمعنای اطاعت اوامرونواهی الهی می دانند خطاست چون اطاعت همان موافقت نمودن به امر صادر توسط امر كننده است و این در موالی عرفی نظیر اطاعت فرزند از پدر عبد از مولا صدق می كند؛ از طرفی به بت پرستانی كه در عصر جاهلیت بتها رامی پرستیدند مطیع اطلاق نمی گردد. بنابر این عبادت همان نهایت خضوع و شكر گزاری در برابر خداوند متعال خواهد بود. [۳۲]

شهید مطهری :‌

عبادت از ماده «عبد» است. تعبد تذلل است. آنچه در عبادت و عبودیت افراد بشر وجود دارد رابطه مالكیت و مملوكیت به مفهوم اقتصادى آن است. مملوك و برده از خود اراده و اختیارى ندارد، براى خود در قبال مالك مالكیتى قائل نیست، خودش و هرچه در اختیار دارد از آنِ مولى است: العبد و ما فى یده كان لمولاه ..


ایشان انگاه به مفهوم عبادت در قران پرداخته و می گوید :‌

در قرآن كریم در مواردى كه فردى بر فرد دیگر حكومت مطلقه و مستبده دارد و براى او هیچ گونه آزادى قائل نیست، عملًا با او معامله برده و مملوك مى‏كند، عبادت و تعبید به كار برده شده آنچنان كه درباره فرعون و بنى اسرائیل از زبان موسى نقل مى‏كند: وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ‏، یا از زبان فرعون نقل مى‏كند: وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ‏ ولى مسلماً این گونه رابطه كه صرفاً اطاعت مطلقه است، خواه آنكه اختیارى و به صورت مشروع باشد و خواه غیر اختیارى، شرك به خدا نامیده نمى‏شود. عبادت خدا كه باید خالصاً براى خدا باشد و اگر نه شرك و خروج از توحید و منافى با لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* است به معنى این نیست كه انسان مطاعى غیر از خدا نداشته باشد. البته درجه اعلاى توحید این است كه انسان مطاعى غیر از خدا نداشته باشد،[۳۳]


بیابر این از منظر ایشان عبادت یعنی مطیع محض بودن خداوند اما این سخن تمام دیدگاه ایشان در معنای عبادت نیست .


از منظر ایشان عبادت علاوه بر اطاعت محض ركن دیگری هم دارد و ان عبارتست از تعظیم و تكریم مقرون به تقدیس :‌ اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت كند آنچنان كه هر مملوكى مالك خود را اطاعت مى‏كند و بس، عبادت نیست ...عبادت یك ركن و روح دیگرى دارد و آن تعظیم و تكریم مقرون به تقدیس است، خواه امرى در كار باشد و یا نباشد، خواه آنكه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد. ایشان در تبیین قید اخیر می گوید :‌ انسان به حكم فطرت در مقابل هر چیزى كه خود را ببیند یك عكس العمل نشان مى‏دهد؛ در مقابل جمال تحسین مى‏كند، در مقابل عمل اخلاقى میل به انجام دادن در او پیدا مى‏شود، در مقابل علم احساس طلب مى‏كند و در مقابل كمال مطلق تقدیس و تسبیح مى‏كند....به هر حال عنوان فرمانبرى به عقیده ما ملاك عبادت به آن معنى كه در مقابل شرك و بت پرستى واقعى صورت مى‏گیرد نیست، هرچند به معنى خفى شرك است. به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است كه احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنى این است كه شخص معتقد باشد كه معبود تسلط باطنى و تكوینى بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. [۳۴]

نتیجه :

‌تفسیرهای گوناگونی كه از توحید و شرك ارائه گردید بیانگر ان بود كه فریقین حتی جریانها و شخصیت های تكفیری در این مساله محوری دین اتفاق نظر دارند . همگی اذعان به حصر عبادت و بندگی به خداوند یكتا داشته و عبادت و خضوع در برابر هر موجودی غیر الله شرك شمرده خواهد شد.

پانویس

  1. مجموعه الفتاوي ج 1ص 80-81
  2. همان ص 307
  3. همان ص 304
  4. محمدابوزهره، ابن تیمیه ص 268-269: و الوحدانيه في العباده تقتضي امرين :‌ احدهما ان لا يعبد الا الله وحده ....و من سوي بين المخلوق و الخالق في شيي من العباده فقد جعل مع الله الهه اخري و ان كان يعتقد بوحدانيه الخالق في الخلق و الذات و الصفات...الامرالثاني مما يقتضيه التوحيد في الالوهيه و العباده ان نعبد الله سبحانه بما شرعه علي السنه رسله و لانعبده الا بواجب او مستحب او مباح قصد به الطاعه و شكر الله تعالي و يقول ابن تیمیه : ‌والدعاء من جمله العبادات فمن دعا المخلوقين من الموتي و الغائبين و استغاث بهم كان مبتدعا في الدين مشركا برب العالمين متبعا غير سبيل المومنين و من سال الله بالمخلوقين او اقسم عليه بالمخلوقين كان مبتدعا بدعه ما انزل الله بها من سلطان – انتهي
  5. كتاب التوحيد ص 44 :‌ ... فكل اعتقاد او قول او عمل ثبت انه ماموره به من الشارع فصرفه لله وحده توحيد و ايمان و اخلاص و صرفه لغيره شرك و كفر
  6. كشف الشبهات في التوحيد ص 4
  7. الشيخ محمدبن عبدالوهاب ص 65-70
  8. همان ص 68-70
  9. همان ص 105-106
  10. همان
  11. كشف الشبهات ص 42: ‌ان اعظم ما جاء‌به هذاالرسول ان لا يشرك مع الله في عبادته احد و الدليل قوله تعالي :‌و ان المساجد لله فلاتدعوامع الله احدا
  12. كتاب التوحيد ص 44-45 :‌ فان حد الشرك الاكبر و تفسيره الذي يجمع انواعه و افراده ان يصرف العبد نوعا او فردا من افراد العباده لغير الله فكل اعتقاد او قول او عمل ثبت انه ماموره به من الشارع فصرفه لله وحده توحيد و ايمان و اخلاص و صرفه لغيره شرك و كفر فعليك بهذاالضابط للشرك الاكبر الذي لا يشذ عنه شيئي كما ان حدالشرك الاصغر هو كل وسيله و ذريعه يتطرق منها الي الشرك الاكبر من الارادات و الاقوال و الافعال التي لم تبلغ رتبه العباده
  13. مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏26، ص:101- 102
  14. همان ص 99-103
  15. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهان‏بينى توحيدى)، ج‏2، ص:-97 96
  16. همان
  17. همان
  18. همان ص 98-99
  19. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج‏3 ؛ ص71
  20. همان
  21. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهان‏بينى توحيدى)، ج‏2، ص: 123
  22. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهان‏بينى توحيدى)، ج‏2، ص:119 -124
  23. مصبا- عَبَدْتُ‏ اللّه‏ أَعْبُدُهُ‏ عِبَادَةً، و هي الانقياد و الخضوع، و الفاعل‏ عَابِدٌ،و الجمع‏ عُبَّادٌ و عَبَدَةٌ. و العَبْدُ خلاف الحرّ، و أَعْبَدْتُ‏ زيدا فلانا: ملكته إيّاه ليكون له عبدا
  24. مقا- عبد: أصلان صحيحان، كأنّهما متضادّان. و الأوّل من ذينك الأصلين يدل على لين و ذلّ، و الآخر على شدّة و غلظ. فالأوّل- العبد، و هو المملوك، و الجماعة العبيد، و ثلاثة أعبد، و هم العباد. ..و المعبّد: الذلول، يوصف به البعير أيضا. و من الباب الطريق المعبّد، و هو المسلوك المذلّل. و الأصل الآخر- العبدة، و هي القوّة و الصلابة، و يقال هذا ثوب له عبدة، إذا كان صفيقا قويّا، و من هذا القياس العبد مثل الأنف و الحميّة يقال هو يعبد لهذا الأمر. و فسّر- إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ‏ الْعابِدِينَ‏، أى أوّل من غضب عن هذا و أنف من قوله.الاشتقاق
  25. مجموعه اثار شهيد مطهري ج 26ص 101
  26. الميزان ج1 ص24: العبد هو المملوك من الإنسان أو من كل ذي شعور بتجريد المعنى كما يعطيه قوله تعالى: «إن كل من في السماوات و الأرض إلا آتي الرحمن عبدا»: مريم- 93. و العبادة مأخوذة منه و ربما تفرقت اشتقاقاتها أو المعاني المستعملة هي فيها لاختلاف الموارد، و ما ذكره الجوهري في الصحاح أن أصل العبودية الخضوع فهو من باب الأخذ بلازم المعنى و إلا فالخضوع متعد باللام و العبادة متعدية بنفسها. و بالجملة فكان العبادة هي نصب العبد نفسه في مقام المملوكية لربه و لذلك كانت العبادة منافية للاستكبار و غير منافية للاشتراك فمن الجائز أن يشترك أزيد من الواحد في ملك رقبة أو في عبادة عبد، قال تعالى: «إن الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين»: غافر- 60. و قال تعالى: «و لا يشرك بعبادة ربه أحدا»: الكهف-
  27. التبيان ج 1ص 39:‌ و العبادة ضرب من الشكر و غاية فيه لأنها الخضوع بأعلى مراتب الخضوع مع التعظيم بأعلى مراتب التعظيم و لا يستحق إلا بأصول النعم التي هي خلق الحياة و القدرة و الشهوة و لا يقدر عليه غير الله تعالى فلذلك اختص سبحانه بأن يعبد و لا يستحق بعضنا على بعض العبادة . كما يستحق بعضنا على بعض الشكر و تحسن الطاعة لغير الله تعالى و لا تحسن العبادة لغيره و قول من قال أن العبادة هي الطاعة للمعبود يفسد بأن الطاعة موافقة الأمر و قد يكون موافقا لأمره و لا يكون عابدا له
  28. الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل ج‏1 ص 15  :‌ و العبادة أقصى غاية الخضوع و التذلل. و منه ثوب ذو عبدة إذا كان في غاية الصفاقة و قوة النسج، و لذلك لم تستعمل إلا في الخضوع لله تعالى، لأنه مولى أعظم النعم فكان حقيقا بأقصى غاية الخضوع.
  29. مفاتيح الغيب ج 1 ص32  :‌ فاعلم أن العبادة عبارة عن الإتيان بالفعل المأمور به على‏ سبيل التعظيم للآمر فما لم يثبت بالدليل أن لهذا العالم إلها واحدا. قادرا على مقدورات لا نهاية لها، عالما بمعلومات لا نهاية لها، غنيا عن كل الحاجات، فإنه أمر عباده ببعض الأشياء، و نهاهم عن بعضها، و أنه يجب على الخلائق طاعته و الانقياد لتكاليفه....-
  30. يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏8، ص: 180
  31. و به عبارت ديگر اگر آنها را رب النوع- آنچنان كه مشركين قائل بودند- بدانند و خداوند را فقط خالق بدانند و ربوبيت را از آنِ ستاره يا خورشيد يا بت كه مظهر و هيكل و طلسم رب النوع است بدانند، شرك است ولى اگر قائل به رب العالمين باشند و همه چيز را مجرى قضا و قدر رب العالمين بدانند، اين اعتقاد شرك نيست. اما اينكه در عمل حتى با اين گونه اعتقاد نبايد سجود يا قربانى يا دعا يا تسميه را براى غير خدا كرد، تكليف فرعى است و عقيده‏اى نيست.
  32. تفسير القران الكريم ص105: و العبادة ضرب من الشكر و غاية فيه لأنها الخضوع و التذلل‏ يدل على أعلى مراتب التعظيم و لا يستحقها أحد إلا بإعطاء اصول النعم الذي هو خلق الحيوة و القدرة و الحس و الشهوة و لا يقدر عليه أحد إلا الله فلذلك اختص سبحانه بأن يعبد، و لا يجوز العبادة لغيره بخلاف الطاعة فإنها قد تحسن لغيره كطاعة الأب و المولى و السلطان و الزوج، فمن قال: إن العبادة هي الطاعة فقد أخطأ لأنها غاية التذلل دون الطاعة فإنها مجرد موافقة الأمر، ألا ترى إن العبد يطيع مولاه و لا يكون عابدا له؟ و الكفار يعبدون الأصنام و لا يكونون مطيعين لهم؟إذ لا يتصور من جهتهم الأمر.
  33. يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏8، ص: 179
  34. يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏8، ص: 180-179

منابع