بررسی اندیشه جریانهای تکفیری در موضوع توحید و شرک (مقاله)
مبنا و اساس تفکرات جریانهای تکفیری که آنان را در برابر اکثریت مسلمانان قرار داده است به مساله بسیار مهم و محوری دین یعنی توحید و شرک بر میگردد. از اینرو شایسته است قبل از بیان عقائد آنان در بخشهای مختلف به تبیین دیدگاه آنان در این مساله اساسی که زیربنای همه عقائد اسلامی است پرداخته شود.
توحید و شرک
در یک تحلیل جامع باید گفت: مبنا و اساس تفکرات جریانهای تکفیری که آنان را در برابر اکثریت مسلمانان قرار داده است به مساله بسیار مهم و محوری دین یعنی توحید و شرک بر میگردد. از اینرو شایسته است قبل از بیان عقائد آنان در بخشهای مختلف به تبیین دیدگاه آنان در این مساله اساسی که زیربنای همه عقائد اسلامی است پرداخته شود.
توحید و شرک از منظر شخصیتها و جریانهای تکفیری
در یک نگاه کلی باید گفت بررسی گفتار و آثار جریانها و شخصیتهای تکفیری بخوبی گویای این است که بین آنان و سایر مسلمانان در مباحث نظری و فکری توحید و شرک تفاوت چندانی نیست. همه مسلمانان معتقدند که توحید محوریترین مساله دینی بوده و لازم است این اصل اساسی در همه ابعاد مختلف زندگی مسلمانان حاکم باشد. همه معتقدند که خداوند متعال در ذات و صفات بی همتا بوده و مسبب الاسباب حقیقی همه حرکات و افعال در نظام هستی اوست. همه معتقدند تنها ذات اقدس الهی است که شایستگی عبودیت داشته و شایسته نیست بندگان جز او معبود و مقصودی را طلب کنند.
سوالی که در اینجا مطرح میگردد این است اگر همگان در مساله توحید و شرک اتفاق نظر دارند پس چگونه جریانهای تکفیری حکم به کفر و شرک بسیاری از مسلمانان میکنند. در پاسخ باید گفت اختلاف بین تکفیریها و سایر مسلمانان در مصادیق توحید در عبادت است بعبارت دیگر نزاع بین جریانهای تکفیری و مسلمانان دیگر صغروی است نه کبروی. از اینرو لازم است بعد از تبیین کلیات مساله توحید و شرک از منظر فریقین، به مصادیق ایندو وبه نقد و بررسی دیدگاه تکفیریها در آنها پرداخته شود.
توحید و شرک از دیدگاه ابن تیمیه:
اساس گفتار ابن تیمیه در زمینه توحید و شرک به شرح ذیل میباشد:
الف - اسلام بر دو اصل استوار میباشد:
1- عبادت خالصانه برای خداوند و نفی شرک در عبادت
2- توقیفی بودن شیوه عبادات - سبک عبادت باید بگونه باشد که در لسان شرع وارد شده باشد
ب - معنای االاله – لا اله الا الله –: اله عبارتست از خداوندی که قلبها بهنگام عبادت و استعانت و همه امورات متوجه اوست و او مقصود واقعی است در همه امورات.
ج – خواستن فقط از خداوند در ادعیه از آنجا که معبود و مقصود فقط خداست بنابراین خواستهها و مسئلتها و غیر خداوند نمیتواند مخاطب در دعاها قرار گیرد چون دعا از عبادات است و عبادات توقیقی است. د- قدرت اجابت فقط از ان خداست اجابت دعا فقط از ناحیه خداوند ممکن است چون غیر او فاقد چنین قدرتی است اوست که آگاه به ضمائر بوده و قادر بر انجام آنها است. ذ – مسبب الاسباب فقط الله است فقط الله است که خالق همه اسباب و موجودات بوده و همه مخلوقات در آسمانها و زمین اورا میخوانند. [۱] ر – انبیا فقط واسطه اخذ و اعلام احکام الهی به بندگان هستند[۲]
ز- دلیل بر لزوم توحید و اخلاص و نفی شرک در دعاها ایشان در لزوم منع قرار دادن نام غیر خدا – اعم ازانبیا و اولیای الهی و دیگران - در کنار خداوند میگوید عبادت خالصانه الهی حق خداوند بر بندگان است که هیچکس در ان سهیم نیست و بزرگترین گناه شرکت دادن دیگران در این حق الهی است. ایشان در اثبات این نکته به آیات و احادیث متعددی استناد میکند که برخی از این آیات عبارتند از: { إنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ } وَقَالَ تَعَالَی: { فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَاداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ } { وَقَالَ اللَّهُ لَا تَتَّخِذُوا إلَهَیْنِ اثْنَیْنِ إنَّمَا هُوَ إلَهٌ وَاحِدٌ فَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ } { فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ } وَقَالَ تَعَالَی: { فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ } { وَإِلَی رَبِّکَ فَارْغَبْ } وَقَالَ تَعَالَی فِی فَاتِحَةِ الْکِتَابِ الَّتِی هِیَ أُمُّ الْقُرْآنِ { إیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ } وَقَالَ تَعَالَی: { وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ } وَقَالَ تَعَالَی: { فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ } وَقَالَ تَعَالَی: { الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَداً إلَّا اللَّهَ }.[۳]
گفتار ابوزهره در تبیین کلام ابن تیمیه:
ایشان میگوید:
از منظر ابن تیمیه وحدانیت در عبادت بمعنای عبادت خالصانه برای خداوند بگونهای که شرع تعیین نموده است میباشد. بنابراین اگر انسان بین خالق و مخلوق حتی بمقدار جزئی در عبادت شریک قائل شود وارد در حریم شرک شده است هرچند قائل به وحدانیت خداوند در خلقت و ذات و صفات باشد و از آنجا که دعا از جمله عبادات است بنابراین باید بر اساس دستور شرع انجام گیرد و شریعت اجازه نمیدهد بهمراه نام خداوند نام دیگری در دعا برده شود.[۴]
توحید و شرک از دیدگاه محمدبن عبدالوهاب:
اساس تفکرات ایشان در زمینه توحید و شرک عبارتست از:
1- معنای توحید:
توحید اعتقاد، گفتار یا عملی است که شارع بدان امر نموده و ادمی آن را جهت رضا و امتثال فرمان او انجام دهد و شرک ان است که ان دستور برای غیر خداوند انجام گیرد. [۵]
در کتاب کشف الشبهات از کتب محمدبن عبدالوهاب در تبیین معنای توحید امده است: معنای حقیقی توحید و کلمه لا اله الا الله این است که هیچکس را بهمراه خداوند نخوانی و معنای اله یعنی انچیزی که قصد میشود و در زمان ما معادل الاله همان سید است مراد ا ز اله خالق و رازق و مدبر امور نیست و این را کفار عصر پیامبر میدانستند اما کفار و مشرکین زمان ما نمیدانند [۶]
2- اصل جامع در عبادات
اصل جامع درعبادت خالصانه الهی عبارتست از: اطاعت از اوامر و نواهی الهی [۷]
3- حکم به کفر شخصی که مشرکین را کافر ندانسته یا در کفر آنان شک نماید.[۸]
4-اساس دعوت انبیاء بر عبادت الهی و اجتناب از طاغوت و شرک بوده است.[۹]
5- توحید ربوبی و عبودی
ایشان معتقد است:توحید دو نوع است توحید ربوبی و توحید الوهی و ملاک در موحد بودن توحید عبودی است و توحید در عبودیت ان است که در خواستههای بندگان فقط خداوند مورد سوال و دعا قرار گیرد.[۱۰]
در کتاب کشف الشبهات فی التوحید امده است: عظیمترین آموزههای دینی توحید در عبادت و اجتناب از شرک است بدلیل آیه شریفه قرآن:و ان المساجد لله فلاتدعوامع الله احدا [۱۱]
6- مرز بین شرک و توحید: از منظر محمدبن عبدالوهاب شرک دو نوع است شرک اکبر و شرک اصغر. مراد از شرک اکبر ان است که انسان عمل عبادی را برای غیر خداوند انجام دهد و شرک اصغر یعنی هر عمل غیر عبادی که سبب رفتن به سوی شرک اکبر باشد. [۱۲]
دیدگاه شهید مطهری در تبیین توحید وشرک:
اصول دیدگاه شهید مطهری در زمینه توحید و شرک عبارتست از:
1 - مراتب و درجات توحید:ایشان میفرماید از قرآن کریم بدست میآید که توحید و شرک هر یک دارای مراتبی است: توحید، درجات و مراتب دارد، همچنان که شرک نیز که مقابل توحید است مراتب و درجات دارد. تا انسان همه مراحل توحید را طی نکند، موحّد واقعی نیست. آنگاه در تبیین مراتب توحید پرداخته و میفرماید:
1- توحید ذاتی توحید ذاتی یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی. توحید ذاتی یعنی این حقیقت «دوئی» بردار و تعدّدپذیر نیست، مثل و مانند ندارد لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ، در مرتبه وجود او موجودی نیست وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ.... جهان نه از اصلهای متعدّد پدید آمده و نه به اصلهای متعدّد بازمیگردد، از یک اصل و از یک حقیقت پدید آمده قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ و به همان اصل و همان حقیقت بازمیگردد أَلا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ و به تعبیر دیگر، جهان هستی، یک قطبی و یک کانونی و تک محوری است.
2- توحید صفاتی ایشان در معنای توحید صفاتی میفرماید: توحید صفاتی یعنی درک و شناسایی ذات حق به یگانگی عینی با صفات و یگانگی صفات با یکدیگر. توحید ذاتی به معنی نفی ثانی داشتن و نفی مثل و مانند داشتن است و توحید صفاتی به معنی نفی هر گونه کثرت و ترکیب از خود ذات است... برای وجود لایتناهی همچنان که دومی قابل تصوّر نیست، کثرت و ترکیب و اختلاف ذات و صفات نیز متصوّر نیست.
3- توحید افعالی توحید افعالی یعنی درک و شناختن اینکه جهان، با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل او و کار او و ناشی از اراده اوست. موجودات عالم همچنان که در ذات استقلال ندارند و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبیر قرآن «قیّوم» همه عالم است، در مقام تأثیر و علّیت نیز استقلال ندارند، و در نتیجه خداوند همچنان که در ذات شریک ندارد در فاعلیّت نیز شریک ندارد. هر فاعل و سببی، حقیقت خود و وجود خود و تأثیر و فاعلیّت خود را از او دارد و قائم به اوست. همه حولها و قوّهها «به او» است (ما شاء اللّه و لا قوّة الّا به، لا حول و لا قوّة الّا باللّه).
4 توحید در عبادت ایشان در معنای توحید در عبادت مینویسد: ایشان در ذیل تفسیر آیه ایاک نعبدکه بیانگر توحید عبادی است مینویسد: و اما توحید در عبدبودن و در عبادت به معنی این است که در مقابل هیچ موجود دیگر و هیچ فرمان دیگری این حالت را نداشته باشد، بلکه نسبت به غیر خدا حالت عصیان و تمرد داشته باشد. پس همواره انسان باید دو حالت متضاد داشته باشد: تسلیم محض خدا، و عصیان محض غیر خدا. این است معنی ایّاکَ نَعْبُدُ خدایا تنها تو را میپرستیم و غیر تو را نمیپرستیم. [۱۳]
ایشان در بیان فرق بین مراتب سه گانه با مرتبه اخیر – توحید در عبادت – میفرماید: مراتب سهگانه توحید ذاتی صفاتی و افعالی، توحید نظری و از نوع شناختن است، امّا توحید در عبادت، توحید عملی و از نوع «بودن» و «شدن» است. آن مراتب توحید، تفکّر و اندیشه راستین است و این مرحله از توحید، «بودن» و «شدن» راستین. توحید نظری بینش کمال است و توحید عملی جنبش در جهت رسیدن به کمال. توحید نظری پی بردن به «یگانگی» خداست و توحید عملی «یگانه شدن» انسان است. توحید نظری «دیدن» است و توحید عملی «رفتن». [۱۴]
2- پرستش لازمه شناخت خدای یگانه: شناخت خدای یگانه به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزّه از هر گونه نقص و کاستی، و شناخت رابطه او با جهان که آفرینندگی و نگهداری و فیّاضیّت، عطوفت و رحمانیّت است، عکسالعملی در ما ایجاد میکند که از آن به «پرستش» تعبیر میشود.[۱۵]
3- معنای پرستش:
ایشان در معنای پرستش میفرماید: پرستش نوعی رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار میکند. این نوع رابطه را انسان تنها با خدای خود میتواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است، در مورد غیر خدا نه صادق است نه جایز. [۱۶]
4- قرآن کریم تأکید و اصرار زیاد دارد بر اینکه عبادت و پرستش باید مخصوص خدا باشد، هیچ گناهی مانند شرک به خدا نیست.[۱۷]
5- از منظر ایشان توحید در عبادت آنگاه محقق میگردد که انسان عبادتگر بداند: ...جز او کامل مطلق نیست، جز او هیچ ذاتی منزّه از نقص نیست، جز او کسی منعم اصلی و منشأ اصلی نعمتها که همه سپاسها به او برگردد نیست، جز او هیچ موجودی استحقاق مطاع محض بودن و تسلیم محض در برابر او شدن را ندارد.
ایشان در توسعه معنای توحید عبادی میفرماید: هر اطاعتی مانند اطاعت پیامبر و امام و حاکم شرعی اسلامی و پدر و مادر یا معلّم باید به اطاعت از او و رضای او منتهی شود وگرنه جایز نیست. این است عکسالعملی که شایسته یک بنده در مقابل خدای بزرگ است و جز در مورد خدای یگانه در مورد هیچ موجودی دیگر نه صادق است نه جایز.[۱۸]
6- توحید ذاتی و توحید در عبادت جزء اصول اولیّه اعتقادی اسلامی است، یعنی اگر کسی در اعتقادش به یکی از این دو اصل خللی باشد جزء مسلمین محسوب نمیگردد. احدی از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست. [۱۹]
7- نزاع اصلی وهابیت با مسلمین صغروی است: ایشان معتقد است در مفهوم توحید و پرستش بین عالمان دینی اعم از وهابی و غیر وهابی اختلافی نیست اختلاف در مصادیق پرستش است: اختلاف وهابیّه با سایر مسلمین در این نیست که آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستشاند؛ در این جهت تردید نیست که غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است که آیا استشفاعات و توسّلات، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، صغروی است نه کبروی.[۲۰]
8- مراتب و درجات شرک
ایشان بعد از بیان مراتب و درجات توحید به مراتب شرک پرداخته و مینویسد:
همچنان که توحید، مراتب و درجات دارد شرک نیز به نوبه خود مراتبی دارد که از مقایسه مراتب توحید با مراتب شرک به حکم «تعرف الأشیاء بأضدادها»، هم توحید را بهتر میتوان شناخت و هم شرک را.
انگاه در بیان مراتب شرک میفرماید:
الف. شرک ذاتی
ایشان در تبیین مرتبه شرک ذاتی میفرماید: اعتقاد به چند مبدئی، شرک در ذات است و نقطه مقابل توحید ذاتی است. قرآن آنجا که اقامه برهان میکند (برهان تمانع) و میگوید: «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا» (انبیاء 22) در برابر قائلین به چند مبدئی عالم اقامه برهان میکند. این گونه اعتقاد سبب خروج از جرگه اهل توحید و از حوزه اسلام است. اسلام شرک ذاتی را در هر شکل و هر صورت بکلّی طرد میکند. [۲۱]
ب. شرک در خالقیّت این نوع از شرک در برابر توحید افعالی قرار دارد. شهید مطهری در تبیین ان مینویسد: برخی از ملل، خدا را ذات بیمثل و مانند میدانستند و او را به عنوان یگانه اصل جهان میشناختند امّا برخی مخلوقات او را با او در خالقیّت شریک میشمردند. مثلا میگفتند خداوند مسئول خلقت «شرور» نیست، شرور آفریده بعضی از مخلوقات است. این گونه شرک که شرک در خالقیّت و فاعلیّت است، نقطه مقابل توحید افعالی است.
ج. شرک صفاتی شرک صفاتی که در برابر توحید صفاتی قرار دارد مخصوص برخی اندیشمندان است که در این گونه مسائل میاندیشند، امّا صلاحیّت و تعمّق کافی ندارند. اشاعره از متکلّمین اسلامی دچار این نوع شرک شدهاند. این نوع شرک نیز شرک خفی است و موجب خروج از حوزه اسلام نیست.
د. شرک در پرستش این نوع شرک در برابر توحید عبادی قرار دارد و به دو نوع شرک جلی و شرک خفی تقسیم میشود. شرک جلی همان بتپرستیهای رائج است که در شکل پرستش خورشید یا ماه یا ستاره و نظائر ان در گذشته وجود داشته و اکنون نیز در برخی مناطق جهان وجود دارد. ایشان در فرق مرتبه شرک در پرستش با سه نوع دیگر میفرماید: سایر مراتب شرک (شرک ذاتی شرک در خالقیت و شرک صفاتی) شرک نظری و از نوع شناخت دروغین است، امّا این نوع شرک، شرک عملی و از نوع «بودن» و «شدن» دروغین است.
9- مراتب شرک عملی شرک عملی نیز به نوبه خود مراتب دارد که بالاترین مراتبش که سبب خروج از حوزه اسلام است شرک جلی خوانده میشود. امّا انواع شرک خفی وجود دارد که اسلام در برنامه توحید عملی با آنها سخت مبارزه میکند.[۲۲]
معنای عبادت:
عبادت در لغت
معانی که برای واژه عبادت شده است عبارتند از: انقیاد و خضوع عبدکه ریشه کلمه عبادت است ضد کلمه حربوده و بمعنای شخصی است که مملوک یا برده دیگری قرار گرفته است [۲۳] در برخی از کتب لغت برای کلمه عبادت دو اصل و ریشه مطرح کردهاند: الف - عبدکه بمعنای نرمی و ذلت که مصداقش عبدمملوک است ب- العبده که بمعنای قوت و صلابت میباشد [۲۴]
شهید مطهری در تبیین معنای لغوی عبادت میگوید:
در زبان عربی وقتی که چیزی رام، نرم، مطیع بشود به طوری که هیچ گونه عصیان و تعدی و مقاومتی نداشته باشد، این حالت را «تعبد» میگویند. ایشان در ادامه مینویسد: در قدیم راهها و جادهها این طور نبود که مانند امروز به وسیله ماشینهای راهسازی اول راه را بسازند بعد روی آن راه بروند، بلکه راهها با رفتن ساخته میشد و لذا در روزهای اول به طوری بود که سنگ و خارها مانع رفت و آمد بودند ولی در اثر عبور و مرور کمکم سنگریزهها خرد و نرم میشدندو مقاومتی در مقابل عابرین نداشتند، پای انسانها و حیوانها را آزار نمیدادند بلکه رام و آرام بودند، در حالی که راهی که بیراهه بود سنگها زیر پا ناآرام و عاصی بودند. این طریق را، یعنی راهی که نرم و رام شده بود میگفتند: طریق مُعَبَّد. انسان عبدو معبّد یعنی کسی که رام و تسلیم و مطیع است و هیچ گونه عصیانی ندارد.
ایشان در تطبیق معنای لغوی عبادت بر معنای اصطلاحی آن مینویسد:
اینگونه بودن یعنی رام و مطیع بودن، یک ذره عاصی نبودن، حالتی است که انسان باید فقط نسبت به خداوند داشته باشد. عبدخدا بودن یعنی این حالت را نسبت به ذات حق و فرمانهای ذات حق داشتن.[۲۵]
معنای عبادت در قرآن
این کلمه در قرآن کریم هر چند با مشتقات مختلف در موارد زیادی استعمال شده است اما مشخصه اصلی در همه آنها محصور نمودن عبادت برای ذات احدیت و نفی ان از دیگران میباشد که بعنوان نمونه برخی از آنها را بیان میکنیم :
امر به عبادت الله همراه نهی از عبادت معبودان دیگر - 20مورد اعبدوا الله - نظیر : اعبدواالله مالکم من اله غیره مومنون 23و 32اعراف 85
عبادت الهی معلول ربوبیت و خالقیت اوست و هدف از عبادت تحصیل تقواست:بقره /21: اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون
عبادت خداوند بهمراه نهی از هر نوع شرک در ان :نساء/36:اعبدوا الله و لاتشرکوا به شیئا
امر به عبادت به همراه نهی از اطاعت طاغوت: نحل 36: ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت
از این آیه استفاده میشود که:
اولا در مفهوم عبادت، اطاعت و انقیاد وجود دارد ثانیا عبادت الله مستلزم اجتناب از طاغوت – هر چیزی که در برابر اراده الهی باشد-
امر به عبادت الهی ماموریت اصلی همه انبیاء: ماموریت اصلی انبیاء امر به عبادت الهی و اجتناب از طاغوت – نحل / 36ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت مائده /117: ما قلت لهم الا ما امرتنی به ان اعبدوالله ربی و ربکم
امر الهی به بندگان نسبت به عبادت خودش- یک مورد- و صراط مستقیم خواندن ان: ان اعبدونی هذا صراط مستقیم یس 61
امر به عبادت خالصانه الهی: زمر / 11: امرت ان اعبدالله مخلصا له الدین
نهی از عبادت غیر خداوند: یونس /104: فلا اعبدالذین تعبدون من دون الله و لکن اعبدالله الذی یتوفاکم
از آنجا که عبادت همیشه یا غالبا با دعا همراه است از اینرو میتوان گفت بین تعبدون من دون الله در آیه شریفه سوره یونس و تدعون من دون الله در سوره غافر و انعام تنافی نیست:
غافر /66:قل انی نهیت ان اعبدالذین تدعون من دون الله و سوره انعام /56:نهیت ان اعبدالذین تدعون من دون الله قل لا اتبع اهواءکم
امر به عبادت معبود واحد – اله واحد – توبه 31: اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا
از این آیه استفاده میشود که:
اولا تبعیت و اطاعت نمودن از غیر خداوند حتی از عالمان دین اگر مستند به اوامر الهی نباشد خلاف عبادت الهی است یعنی عبادت و اطاعت منحصرا حق الهی است و غیر خداوند را نمیتوان در ان دخالت داد.
ثانیا توحید در خالقیت لازم است همراه با توحید در ربوبیت باشد یعنی. اله یعنی معبود باید واحد باشد: لا اله الا الله – لا اله الا هو (38مورد)
دلیل اینکه غیر الله نمیتواند معبود باشد: إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً- 29/ 17.
عبادت از منظر عالمان فریقین
دیدگاه علامه طباطبائی درالمیزان
- نکات اصلی دیدگاه ایشان در معنای عبادت عبارتست از:
1-عبادت از ریشه عبداست و عبدعبارتست از هر چیزی که مملوک باشد اعم از انسان یا غیر انسان همانگونه که درایه «إن کل من فی السماوات و الأرض إلا آتی الرحمن عبدا»: مریم- 93 عبدبدین معنا امده است.
2- ایشان با توجه به قول لغویین که عبودیت را بمعنای خضوع گرفتهاند میفرماید: خضوع لازمه معنای عبادت است بدلیل آنکه خضوع متعدی به لام و عبادت متعدی بنفسه میباشد.
3-عبادت نشان دادن عبدمملوکیت خویش را به خداوند میباشد از اینرو چنین حالتی با استکبار دربرابر خداوند قابل جمع نیست اما با شرک قابل جمع میباشد.[۲۶]
شیخ طوسی در التبیان:
عبادت عالیترین مرتبه خضوع و نهایت شکر گزاری در مقابل خداوند است و چنین خضوعی فقط در برابر خداوند سزاوار است چون اوست که همه مالک و خالق هستی است. هر چند شکر و اطاعت از غیر خداوند جائز اما عبادت فقط مختص به خداوند میباشد.[۲۷]
زمخشری در کشاف:
ایشان عبادت را عالیترین مرتبه خضوع و تسلیم دانسته و آن را مختص ذات مقدس الهی میداند چون فقط اوست که مولای حقیقی و صاحب عظیمترین نعمتهاست. [۲۸]
فخر رازی در مفاتیح الغیب :
عبادت امتثال نمودن عبدنسبت به دستوراتی است که از روی تعظیم نسبت به خداوندی که کمال مطلق و مستغنی از همه است صورت گیرد بنابراین متعلق عبادت تمامی اوامر و نواهی الهی خواهد بود.[۲۹]
نقد شهید مطهری به دیدگاه فخر رازی در معنای عبادت:
ایشان سخن فخر رازی را مبنی بر اینکه عبادت همان امتثال اوامر و نواهی الهی است تمام ندانسته و میگوید: در مفهوم عبادت، اطاعت امر نیفتاده است. اطاعت ثوابآور هست و میتوان گفت مستلزم عبادت بودن نیست.
اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکی مالک خود را اطاعت میکند و بس، عبادت نیست. اینکه در «اصول» میگویند «تعبدی» آن است که قصد امتثال امر در آن معتبر باشد و هر توصلی هم که به قصد امتثال صورت گیرد عبادت است، درست نیست.
عبادت یک رکن و روح دیگری دارد و آن تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس است، خواه امری در کار باشد و یا نباشد، خواه آنکه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد. انسان به حکم فطرت در مقابل هر چیزی که خود را ببیند یک عکسالعمل نشان میدهد؛ در مقابل جمال تحسین میکند، در مقابل عمل اخلاقی میل به انجام دادن در او پیدا میشود، در مقابل علم احساس طلب میکند و در مقابل کمال مطلق تقدیس و تسبیح میکند.
.... قصد قربت و امتثال امر ملاک تعبدیت و عبادت بودن عمل نیست، هرچند ملاک ثواب و حتی تقرب هست. ممکن است عملی عبادت باشد و مقرّب نباشد. ممکن است عبادتی که دارای ماهیت عبادت است ریا باشد، نه اینکه عمل ریایی عبادت صوری است .. به هر حال عنوان فرمانبری به عقیده ما ملاک عبادت به آن معنی که در مقابل شرک و بتپرستی واقعی صورت میگیرد نیست، هرچند به معنی خفی شرک است. [۳۰]
به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنی این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنی و تکوینی بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. به عقیده ما صرف اعتقاد به تسلط معنوی و ماوراء الطبیعی موجودی شرک نیست، زیرا قرآن از قدرتهای ماوراء الطبیعی در افراد بشر یاد میکند مثل آنچه که درباره یکی از نزدیکان سلیمان یاد میکند: قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ ... قرآن با این تعبیر میگوید او به موجب علمی از لوح محفوظ این قدرت ماوراء الطبیعی را پیدا کرد. اعتقاد به این گونه قدرتها اگر مقرون به این اعتقاد باشد که به ارادة اللَّه و مشیة اللَّه و اذن اللَّه کار میکنند، شرک نیست ولی اگر چنین فرض شود که از خود استقلال دارند، نفس اعتقاد نوعی شرک است و تعظیم و احترام و قربانی برای آنها نیز شرک است [۳۱]
صدرالمتالهین در تفسیر القرآن الکریم:
عبادت عالیترین مرتبه خضوع در برابر خداوندی است که مالک و خالق و قادر به امورات هستی بوده بگونهای که دیگران از انجام آنها عاجز هستند. بنابراین عبادت بغیر خداوند جائز نیست هر چند اطاعت از دیگران معقول است. بنابراین سخن آنان که عبادت را بمعنای اطاعت اوامرونواهی الهی میدانند خطاست چون اطاعت همان موافقت نمودن به امر صادر توسط امر کننده است و این در موالی عرفی نظیر اطاعت فرزند از پدر عبداز مولا صدق میکند؛ از طرفی به بتپرستانی که در عصر جاهلیت بتها را میپرستیدند مطیع اطلاق نمیگردد. بنابراین عبادت همان نهایت خضوع و شکر گزاری در برابر خداوند متعال خواهد بود. [۳۲]
شهید مطهری:
عبادت از ماده «عبد» است. تعبدتذلل است. آنچه در عبادت و عبودیت افراد بشر وجود دارد رابطه مالکیت و مملوکیت به مفهوم اقتصادی آن است. مملوک و برده از خود اراده و اختیاری ندارد، برای خود در قبال مالک مالکیتی قائل نیست، خودش و هرچه در اختیار دارد از آنِ مولی است: العبدو ما فی یده کان لمولاه ..
ایشان آنگاه به مفهوم عبادت در قرآن پرداخته و میگوید:
در قرآن کریم در مواردی که فردی بر فرد دیگر حکومت مطلقه و مستبده دارد و برای او هیچ گونه آزادی قائل نیست، عملًا با او معامله برده و مملوک میکند، عبادت و تعبید به کار برده شده آنچنان که درباره فرعون و بنی اسرائیل از زبان موسی نقل میکند: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ، یا از زبان فرعون نقل میکند: وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ ولی مسلماً این گونه رابطه که صرفاً اطاعت مطلقه است، خواه آنکه اختیاری و به صورت مشروع باشد و خواه غیر اختیاری، شرک به خدا نامیده نمیشود. عبادت خدا که باید خالصاً برای خدا باشد و اگر نه شرک و خروج از توحید و منافی با لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* است به معنی این نیست که انسان مطاعی غیر از خدا نداشته باشد. البته درجه اعلای توحید این است که انسان مطاعی غیر از خدا نداشته باشد،[۳۳]
بیابر این از منظر ایشان عبادت یعنی مطیع محض بودن خداوند اما این سخن تمام دیدگاه ایشان در معنای عبادت نیست.
از منظر ایشان عبادت علاوه بر اطاعت محض رکن دیگری هم دارد و ان عبارتست از تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس: اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکی مالک خود را اطاعت میکند و بس، عبادت نیست ...عبادت یک رکن و روح دیگری دارد و آن تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس است، خواه امری در کار باشد و یا نباشد، خواه آنکه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد. ایشان در تبیین قید اخیر میگوید: انسان به حکم فطرت در مقابل هر چیزی که خود را ببیند یک عکسالعمل نشان میدهد؛ در مقابل جمال تحسین میکند، در مقابل عمل اخلاقی میل به انجام دادن در او پیدا میشود، در مقابل علم احساس طلب میکند و در مقابل کمال مطلق تقدیس و تسبیح میکند....به هر حال عنوان فرمانبری به عقیده ما ملاک عبادت به آن معنی که در مقابل شرک و بتپرستی واقعی صورت میگیرد نیست، هرچند به معنی خفی شرک است. به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنی این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنی و تکوینی بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. [۳۴]
نتیجه:
تفسیرهای گوناگونی که از توحید و شرک ارائه گردید بیانگر ان بود که فریقین حتی جریانها و شخصیتهای تکفیری در این مساله محوری دین اتفاق نظر دارند. همگی اذعان به حصر عبادت و بندگی به خداوند یکتا داشته و عبادت و خضوع در برابر هر موجودی غیر الله شرک شمرده خواهد شد.
پانویس
- ↑ مجموعه الفتاوی ج 1ص 80-81
- ↑ همان ص 307
- ↑ همان ص 304
- ↑ محمدابوزهره، ابن تیمیه ص 268-269: و الوحدانیه فی العباده تقتضی امرین: احدهما ان لا یعبدالا الله وحده ....و من سوی بین المخلوق و الخالق فی شیی من العباده فقد جعل مع الله الهه اخری و ان کان یعتقد بوحدانیه الخالق فی الخلق و الذات و الصفات...الامرالثانی مما یقتضیه التوحید فی الالوهیه و العباده ان نعبدالله سبحانه بما شرعه علی السنه رسله و لانعبده الا بواجب او مستحب او مباح قصد به الطاعه و شکر الله تعالی و یقول ابن تیمیه: والدعاء من جمله العبادات فمن دعا المخلوقین من الموتی و الغائبین و استغاث بهم کان مبتدعا فی الدین مشرکا برب العالمین متبعا غیر سبیل المومنین و من سال الله بالمخلوقین او اقسم علیه بالمخلوقین کان مبتدعا بدعه ما انزل الله بها من سلطان – انتهی
- ↑ کتاب التوحید ص 44: ... فکل اعتقاد او قول او عمل ثبت انه ماموره به من الشارع فصرفه لله وحده توحید و ایمان و اخلاص و صرفه لغیره شرک و کفر
- ↑ کشف الشبهات فی التوحید ص 4
- ↑ الشیخ محمدبن عبدالوهاب ص 65-70
- ↑ همان ص 68-70
- ↑ همان ص 105-106
- ↑ همان
- ↑ کشف الشبهات ص 42: ان اعظم ما جاءبه هذاالرسول ان لا یشرک مع الله فی عبادته احد و الدلیل قوله تعالی:و ان المساجد لله فلاتدعوامع الله احدا
- ↑ کتاب التوحید ص 44-45: فان حد الشرک الاکبر و تفسیره الذی یجمع انواعه و افراده ان یصرف العبدنوعا او فردا من افراد العباده لغیر الله فکل اعتقاد او قول او عمل ثبت انه ماموره به من الشارع فصرفه لله وحده توحید و ایمان و اخلاص و صرفه لغیره شرک و کفر فعلیک بهذاالضابط للشرک الاکبر الذی لا یشذ عنه شیئی کما ان حدالشرک الاصغر هو کل وسیله و ذریعه یتطرق منها الی الشرک الاکبر من الارادات و الاقوال و الافعال التی لم تبلغ رتبه العباده
- ↑ مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج26، ص:101- 102
- ↑ همان ص 99-103
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری (جهانبینی توحیدی)، ج2، ص:-97 96
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان ص 98-99
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری؛ ج3؛ ص71
- ↑ همان
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری (جهانبینی توحیدی)، ج2، ص: 123
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری (جهانبینی توحیدی)، ج2، ص:119 -124
- ↑ مصبا- عَبَدْتُ اللّه أَعْبُدُهُ عِبَادَةً، و هی الانقیاد و الخضوع، و الفاعل عَابِدٌ، و الجمع عُبَّادٌ و عَبَدَةٌ. و العَبْدُ خلاف الحرّ، و أَعْبَدْتُ زیدا فلانا: ملکته إیّاه لیکون له عبدا
- ↑ مقا- عبد: أصلان صحیحان، کأنّهما متضادّان. و الأوّل من ذینک الأصلین یدل علی لین و ذلّ، و الآخر علی شدّة و غلظ. فالأوّل- العبد، و هو المملوک، و الجماعة العبید، و ثلاثة أعبد، و هم العباد. ..و المعبّد: الذلول، یوصف به البعیر أیضا. و من الباب الطریق المعبّد، و هو المسلوک المذلّل. و الأصل الآخر- العبدة، و هی القوّة و الصلابة، و یقال هذا ثوب له عبدة، إذا کان صفیقا قویّا، و من هذا القیاس العبدمثل الأنف و الحمیّة یقال هو یعبدلهذا الأمر. و فسّر- إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ، أی أوّل من غضب عن هذا و أنف من قوله. الاشتقاق
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری ج 26ص 101
- ↑ المیزان ج1 ص24: العبدهو المملوک من الإنسان أو من کل ذی شعور بتجرید المعنی کما یعطیه قوله تعالی: «إن کل من فی السماوات و الأرض إلا آتی الرحمن عبدا»: مریم- 93. و العبادة مأخوذة منه و ربما تفرقت اشتقاقاتها أو المعانی المستعملة هی فیها لاختلاف الموارد، و ما ذکره الجوهری فی الصحاح أن أصل العبودیة الخضوع فهو من باب الأخذ بلازم المعنی و إلا فالخضوع متعد باللام و العبادة متعدیة بنفسها. و بالجملة فکان العبادة هی نصب العبدنفسه فی مقام المملوکیة لربه و لذلک کانت العبادة منافیة للاستکبار و غیر منافیة للاشتراک فمن الجائز أن یشترک أزید من الواحد فی ملک رقبة أو فی عبادة عبد، قال تعالی: «إن الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین»: غافر- 60. و قال تعالی: «و لا یشرک بعبادة ربه أحدا»: الکهف-
- ↑ التبیان ج 1ص 39: و العبادة ضرب من الشکر و غایة فیه لأنها الخضوع بأعلی مراتب الخضوع مع التعظیم بأعلی مراتب التعظیم و لا یستحق إلا بأصول النعم التی هی خلق الحیاة و القدرة و الشهوة و لا یقدر علیه غیر الله تعالی فلذلک اختص سبحانه بأن یعبدو لا یستحق بعضنا علی بعض العبادة. کما یستحق بعضنا علی بعض الشکر و تحسن الطاعة لغیر الله تعالی و لا تحسن العبادة لغیره و قول من قال أن العبادة هی الطاعة للمعبود یفسد بأن الطاعة موافقة الأمر و قد یکون موافقا لأمره و لا یکون عابدا له
- ↑ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ج1 ص 15 : و العبادة أقصی غایة الخضوع و التذلل. و منه ثوب ذو عبدة إذا کان فی غایة الصفاقة و قوة النسج، و لذلک لم تستعمل إلا فی الخضوع لله تعالی، لأنه مولی أعظم النعم فکان حقیقا بأقصی غایة الخضوع.
- ↑ مفاتیح الغیب ج 1 ص32 : فاعلم أن العبادة عبارة عن الإتیان بالفعل المأمور به علی سبیل التعظیم للآمر فما لم یثبت بالدلیل أن لهذا العالم إلها واحدا. قادرا علی مقدورات لا نهایة لها، عالما بمعلومات لا نهایة لها، غنیا عن کل الحاجات، فإنه أمر عباده ببعض الأشیاء، و نهاهم عن بعضها، و أنه یجب علی الخلائق طاعته و الانقیاد لتکالیفه.... -
- ↑ یادداشتهای استاد مطهری، ج8، ص: 180
- ↑ و به عبارت دیگر اگر آنها را رب النوع- آنچنان که مشرکین قائل بودند- بدانند و خداوند را فقط خالق بدانند و ربوبیت را از آنِ ستاره یا خورشید یا بت که مظهر و هیکل و طلسم رب النوع است بدانند، شرک است ولی اگر قائل به رب العالمین باشند و همه چیز را مجری قضا و قدر رب العالمین بدانند، این اعتقاد شرک نیست. اما اینکه در عمل حتی با این گونه اعتقاد نباید سجود یا قربانی یا دعا یا تسمیه را برای غیر خدا کرد، تکلیف فرعی است و عقیدهای نیست.
- ↑ تفسیر القرآن الکریم ص105: و العبادة ضرب من الشکر و غایة فیه لأنها الخضوع و التذلل یدل علی أعلی مراتب التعظیم و لا یستحقها أحد إلا بإعطاء اصول النعم الذی هو خلق الحیوة و القدرة و الحس و الشهوة و لا یقدر علیه أحد إلا الله فلذلک اختص سبحانه بأن یعبد، و لا یجوز العبادة لغیره بخلاف الطاعة فإنها قد تحسن لغیره کطاعة الأب و المولی و السلطان و الزوج، فمن قال: إن العبادة هی الطاعة فقد أخطأ لأنها غایة التذلل دون الطاعة فإنها مجرد موافقة الأمر، ألا تری إن العبدیطیع مولاه و لا یکون عابدا له؟ و الکفار یعبدون الأصنام و لا یکونون مطیعین لهم؟ إذ لا یتصور من جهتهم الأمر.
- ↑ یادداشتهای استاد مطهری، ج8، ص: 179
- ↑ یادداشتهای استاد مطهری، ج8، ص: 180-179