صفریه
صفريه به ضم صاد و كسر را، گروهى از «حروريه» و خوارج منسوب به عبد اللّه بن صفّار و يا به رئيس خود، زياد بن اصفر و يا منسوب به صفره (رنگ زرد) هستند.
تاریخچه
خوارج به عنوان نماد تفکر افراطی، در میان مسلمین بوده و دارای فرق متعدد است. فرقه صفریه در کنار فرقه های نجدیه ازارقه و اباضیه یکی از چهار فرقه اصلی خوارج است. به طوری که تمام فرقه های خوارج که جدا از سه فرقه دیگر است از فرقه صفریه منشعب می شود. [۱] در منابع مربوط به فرق اسلامی بسیاری از نویسندگان، این فرقه از خوارج را پیروان فردی به نام زیاد بن اصفر میدانند. [۲] اما برخی رئیس این فرقه را عبدالله بن صفار یا عبید بن اصفر میخوانند. [۳] [۴] به هر حال به دلیل انتساب این فرقه به یکی از این دو فرد، به این فرقه صفریه، زیادیه گفته شده است. [۵]
تفاوت عقاید در صفریه
این فرقه مانند دیگر خوارج با اختلافاتی که با هم دارند، به راحتی حکم کفر و شرک مخالفین خود و گناهکاران را صادر می کردند که در این مورد به سه گروه تقسیم میشوند [۶] ا[۷] [۸] [۹] ۱. عده ای از صفریه معتقدند که گناهکاران (به هر گناهی) مشرک میشوند. ۲. عده ای معتقدند که گناهانی که اسم خاص دارد و برای آن حد خاصی تعیین شده، ارتکابش موجب کفر و شرک نمیشود. مانند زنا و دزدی و قتل و... ولی موجب خروج از ایمان می شو، اما اگر گناهی حد مخصوص نداشته باشد، ارتکابش موجب کفر می شود، مانند ترک نماز و روزه. ۳. عده ای معتقدند در صورتی که گناه کار را نزد قاضی ببرند و حد بخورد، میتوان او را محکوم به کفر کرد. از دیگر اعتقادات این فرقه این است که معتقد به کفر خوارجی که قیام نمیکردند، نبودند و تقیه را در عمل جایز نمیدانستند، هر چند که تقیه را در زبان جایز میدانستند. کشتن مخالفین خود را جایز میشمردند؛ زیرا خوارج مخالفین خود را محکوم به کفر میکردند، اما کشتن اطفال و زنان مخالف را جایز نمی دانستند. با این حال نقل شده است که صفریه کشتار و اسارت زنان را جایز میدانستند. [۱۰] البته به به قول عبد القاهر بغدادى صفریه گفتارشان چون ازارقه است و گناه كاران را مشرك دانند، ولی در كشتن كودكان و زنان مخالف خود هم عقیده نیستند. [۱۱] زیاد، اطاعت از شیطان را کفر واقعی میپنداشت؛ اما کفر به نعمت را کفر واقعی نمیدانست. باید توجه داشت که خوارج به طورکلی ملاک ایمان را پذیرش عقائد خویش میدانستند. بنا بر این، افرادی را که از خوارج نباشند کافر می پنداشتند.
حکم رانی صفریه
صفریه در حقیقت حاکمیتی فرا گیر نداشتند بلکه حکومت آن ها یک حکومت محلی بود که گاهی علیه حکومت مرکزی شورش می کردند همان طور که در باره ابو بلال مرداس نقل شده، مهلب بن ابیصفره نیز از سران صفریه بود که در زمان حجاج بن یوسف خروج کرد. [۱۲] در سال ۷۶هجری قمری شخصی به نام صالح بن مسرح از این فرقه قیام کرد اما حجاج وی را شکست داد و کشت. این فرقه از خوارج با تبلیغ و مهاجرت به شمال آفریقا توانستند برای خود در حوالی قیروان حکومتی را تشکیل دهند. رئیس این گروه شخصی به نام عکاشه صفری بود و پیروان وی مردمانی از آن سرزمین از نژاد بربر بودند . هشام بن عبدالملک حنظله بن صفوان که در آن زمان حاکم مصر بود را به جنگ عکاشه فرستاد و او نیز بعد از جنگ با سپاه عکاشه و قتل بسیاری از یاران وی او را شکست داد و بعد از اسارت عکاشه، او را کشت. ابوقره صفری و عبدالملک بن سکردید نیز از دیگر روسای صفریه بود که در زمان حکومت منصور در سال ۱۵۳هجری قمری در آفریقا شورش کردند. [۱۳] همچنین ضحاک بن قیس شیبانی از دیگر کسانی بود که به سردمداری در این فرقه شناخته میشود و قیام سرکوب شدهای نیز انجام داد و بعد از وی صفریه با خیبری و نیز شیبان بن عبدالعزیر یشکری به مسیر پر التهاب خود استمرار بخشید. در شهر سجلماسه نیز افرادی از قبیله بنیمدرار بر عقیده صفریه بودند.[۱۴] و همانجا برای خود حکومت میکردند تا اینکه ابوعبدالله شیعی با شکست دادن ایشان زمینه را برای حکومت سلسله فاطمیین فراهم کرد.[۱۵] [۱۶]
پانویس
- ↑ اشعری ابو الحسن، مقالات الاسلامیین، ج1. ص 101
- ↑ اشعری ابو الحسن، مقالات الاسلامیین، ج1. ص 101 و شهرستانی عبد الکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۵۹.
- ↑ اشعری ابو الحسن، مقالات الاسلامیین، ج1. ص 101
- ↑ الملطی محمد بن احمد، التنبه و الرد، ص 178
- ↑ الصفدی خلیل بن ایبک، الوافی با الوفیات، ج 15 ص 5
- ↑ الشهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۰.
- ↑ لبغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ص۷۰.
- ↑ الاسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۵۳.
- ↑ مشکور ص 301
- ↑ نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۶۴.
- ↑ مشکور ص 302
- ↑ الاسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۵۳.
- ↑ نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۸۰. و ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۱۲۱.
- ↑ الاشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۲۸.
- ↑ ابن خلکان، ابو العباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۲، ص۱۹۲.
- ↑ ابن خلکان، ابو العباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۳، ص۱۱۸-۱۱۹.