جریان نوسلفی در عربستان (مقاله)
عنوان مقاله | جريان نوسلفي در عربستان |
---|---|
زبان مقاله | فارسی |
اطلاعات نشر | ایران - پژوهشگاه مطالعات تقریبی |
نویسنده | ذبیح الله نعیمیان |
جريان نوسلفی در عربستان نهضتی دينی ـ سياسی است که در دو سه دهة اخير تکوين يافته و تأثيرآفرينی میکند. نوشتار حاضر، در اين زمينه به دنبال دستيابی به پاسخ اين دو پرسش اساسی است که جريان نوسلفی چيست؟ و در چه زمينهای رشد يافته است؟مقاله حاضر، ضمن زمينهشناسی تاريخی تکوين اين جريان، به شخصيتشناسی پيشتازان اين حرکت پرداخته و برخي از انديشههای محوری اين جريان را در خلال بحث، معرفی ميکند. در اين بحث روشن ميشود که نوسلفیگری جرياني انشعابي از وهابيت است که جنبة انتقادی آن نسبت به محافظهکاری سنتی وهابيت غلبه يافته و از اين رو، توانسته مخاطبان خاصی را به ويژه در مقابلهجويی با کشورهاي سلطهجو و برخی اقتدارگرايیها در برخورد با قدرتهای داخلی به دست آورد. چنانکه روشن میشود تأثيرات با واسطه سيدقطب در اين روحيه ضد محافظهگرايی، جدّی است.
مقدمه
عربستان در دنياي معاصر مهمترين منبع براي تکوين و صدور وهابيت و سلفيگري به دنياي اسلام است. در اين ميان، تکوين جريان نوسلفي يکي از مهمترين مسائلي است که در عربستان سعودي و در زمينة وهابيت رخ داده است. بررسي ابعاد مختلف اين جريان ديني ـ سياسي، در دوراني که سطح و تنوع درگيري وهابيان با ديگر مسلمانان بيشتر شده است، اهميت خاصي دارد. در بحث حاضر ضمن زمينهشناسي تکوين جريان سياسي ـ ديني نوسلفي، به شخصيتشناسي پيشتازان اين نهضت پرداختهايم.
زمينهشناسي تکوين جريان نوسلفي
تکوين نوسلفيگري فرايندي طولاني داشته است. برخي از زمينههايي فکري و سياسياي که به اين امر کمک کردهاند، عبارتند از:
1. تأثير انديشة مبارزهگرايانة سيدقطب در عربستان سعودي
2. چالشآفريني استقبال دولت سعودي از حضور نظامي امريکا در جنگ خليج فارس
3. بازتاب 11 سمپتامبر و چالش افغانستان
4. بازتاب اشغال عراق
در اين بخش به اجمال اين موارد را مورد بررسي قرار ميدهيم:
تأثير انديشة مبارزهگرايانة سيدقطب در عربستان سعودي
سيدقطب شخصيت تأثيرگذاري بود که روح مبارزه با دولتهاي فاسد در ميان کشورهاي اسلامي را به هيجان درآورد. ابوالاعلي مودودي با طرح انديشة جاهليت نوين، آن را حاکم بر تمدّن غربي دانست. در حاليکه سيد قطب با الگوبرداري از اين انديشة مودودي، محدودة شمول جاهليت را چنان توسعه داد که شامل اکثريت مسلمانان شد. کانون انديشة سيدقطب بر اساس حاکميت انحصاري خداوند متعال شکل گرفته بود.
او اين انديشه را که از ديدگاه سلفي مودودي اخذ کرده بود، در في ظلال القرآن و سپس به صورت صريحتر و تندتري در معالم فيالطريق بيان کرد. همة پاسخدهندگان به سيدقطب معتقد بودند که او انديشة خود را ازخوارج گرفته است. اين نگاه منفي به مسلمانان، توسط برخي از گروههاي منشعب از اخوان المسلمين اوج گرفت.
پس از چند دهه سلطة خاندان سعودي و همکاري ديني ـ سياسي وهابيت با آنها در اين مدت، ورود انديشههاي چالشآفرين سيدقطب به عربستان سعودي، اين حاکميت بلامنازع را ميتوانست به چالش بکشاند. در دوراني که عربستان سعودي تلاش ميکرد تا در مقابل موج ناصريسم بايستد، ورود محمد قطب برادر سيد قطب با استقبال اين کشور مواجه شد. اما اين مسأله تأثيري درازمدت نيز به دنبال داشت. محمد قطب توانست شاگرداني را بپروراند که توحيد قصور براي آنان بر توحيد قبوري که وهابيت سنتي بدان ميپرداختند، ترجيح داشت.
تعاليم مبارزهجويانة قطبي در دراز مدت، زمينهساز درگيري پيروان آن با دولتها بود. در حالي که وهابيت سنتي، حتي نصيحت آشکار به حاکم را نيز نميپسندند و بر اين اساس، هرگز مبارزه با حاکم را تجويز نميکنند. آنان اين مسأله را از منظري ديني و نه سياسي، توجيه ميکنند. اين مقوله، آنان را در ارتباطي مستمر با دستگاه حاکم قرار ميدهد و مادامي که اين انديشة ديني بر آنان حاکم است، هرگز زمينهاي براي برخورد با دستگاه ميان علماي وهابي و پيروان آنان با نظام سياسي به وجود نخواهد آمد. در حالي که انديشة سيدقطب زمينهاي قوي براي مقابله با دستگاه در اختيار کساني قرار ميدهد که آنان را نوسلفي ميخوانيم. انديشههاي مبارزهگرايانة سيدقطب در تفسير في ظلال القرآن و در کتاب مشهور معالم فيالطريق، براي هميشه درسآموز تقابل با حکومتهاي غير ملتزم به شريعت است.
در جريان تقابل عربستان سعودي با جريان ناصريسم، محمدقطب مورد استقبال عربستان قرار گرفت و به اين کشور وارد شد. او توانست با تربيت شاگرداني چون سفر الحوالي و سلمان العوده نطفة جريان نوسلفي را ايجاد کند. مبارزهگرايي سيدقطب در مصر از گونة مبارزهجويي خوارج تلقي شد. خوارج از جهت باورهاي ديني، مرتکب کبيره را کافر ميدانستند و بر اين اساس، حکامي را که به شريعت التزام مناسبي نداشتند، به تيغ تکفير ميراندند. اتهام خارجيگري به سيدقطب و پيروان او، جاي تأمل خاصي دارد. اما طرح ضمني اين شائبه دربارة نوسلفيها نيز محوري است بدون تحليل دقيق دربارة آن، نميتوان به کنه جريان نوسلفي پي برد. حتي اگر اين اتهام را دربارة آنان نپذيريم، اصل اين مسأله قابل تأمل است که آموزة اطاعت کامل از حاکم و پادشاه در جريان نوسلفي مورد ترديد قرار گرفته است، بيآنکه لزوماً آنان از ديگر انديشههاي وهابيت چشم پوشيدهاند. چنانکه، پرداختن افراطي به مسألة توحيد از طريق مذمت مقابله با زيارت قبور، در قالب تعبير تحقيرآميز توحيد قبور، مورد نکوهش آنان قرار گرفته و آنان مبارزه با مفاسد نظام سياسي را به عنوان توحيد قصور بر توحيد قبور ترجيح ميدهند. در هر حال، محمدقطب که بيش از 60 کتاب عرضه کرده است، چنان تأثيري بر مخاطبان خود ميگذارد که توحيد وهابيان براي آنها بيمعنا جلوه ميکند.
به گزارش دکتر عصام العماد (وهابي پيشين يمني و تحصيل کردة دانشگاه محمد السعود که شيعه شده است) جدا از انديشههاي سيدقطب و برادرش، انتشار انديشههاي ضد وهابي محمد غزالي و محمد سعيد رمضان البوطي، بيشترين تأثير را در تقسيم وهابيت به دو شاخة درباري و انقلابي داشته است. در اين ميان، کسي مانند اسامه بن لادن نيز نزد شاگردان محمدقطب درس خواند و از اين طريق با کتابهاي سيدقطب آشنا گرديد. ربيع مدخلي ـ از مشهورترين پيشتازان جريان جاميه ـ کسي است که از آغاز نسبت به حضور محمدقطب در عربستان هشدار داد. اين هشدار او چندان مورد توجه قرار نگرفت. هرچند وي در مدينه به نوعي محصور بود. به گزارش دکتر عصام العماد، ربيع مدخلي نسبت به توحيد حاکم بر جنبش سياسي بن لادن در افغانستان حساسيت نشان داد و توحيد حاکم بر آنان را متمايز از توحيد محمد بن عبدالوهاب دانست.
در مقابل، عبدالله عزام نيز از عربهاي افغان ـ که پيش از حوادث 11 سپتامبر کشته شد ـ به مقابله با ربيع مدخلي برخواست. حساسيت ربيع مدخلي در مقابل اين جنبشها مورد پذيرش بن باز نيز بود. به گفتة بن باز جنبشهايي که ربيع مدخلي قبول ندارد، او نيز آنها را نميپذيرد.
چالشآفريني استقبال دولت سعودي از حضور نظامي امريکا در جنگ دوم خليج فارس
در جريان لشکرکشي امريکا به منطقة خليج فارس در سال 1990م، امريکا خواهان حضور در عربستان بود و اين مسأله با پذيرش دولت سعودي و فتواي موافق هيأت کبار علما مواجه شد. اين مسأله به چالشي دروني ميان علماي وهابي منتهي شد. کساني مانند سفرالحوالي، سلمان بن فهد العوده، شيخ ناصر العمر، شيخ عائض القرني و ...، به مقابله با اين مسأله همت گماردند. اين اقدام در سطوح مختلف از طريق کتابها، نشريات، نوارهاي کاست، نوارهاي ويدئو، سخنرانيها و ...، تأثيرگذار بود. سرانجام اين درگيري به اخراج چند تن از علماي وهابي نوسلفي از هيأت کبار العلما انجاميد. چنانکه کساني مانند سفر الحوالي و سلمان بن عوده نيز براي چند سال به زندان افتادند.
با صدور فتواي بن باز مبني بر تجويز استقرار سربازان غير مسلمان در عربستان، مجادلهاي ميان گرايشهاي مختلف در عربستان شکل گرفت. در اين مجادله، عبدالرحمن غازي القصيبي از تصميم پادشاه دفاع کرد. در حالي که کساني چون سفر الحوالي ، ناصرالعمر، عائض القرني و سلمان العوده به نقد اين تصميم پرداختند. چنانکه ناصر العمر، غازي القصيبي را سکولار و کافر خواند.
قصيبي نيز در مقابل، با انتشار مجموعه مقالاتي تحت عنوان «حتي لاتکون فتنه»، ادعاي مذکور را ردّ کرده و خواستار اثبات آنها در دادگاه شد. ضمن آنکه، گرايش مقابل خود را به جنبش جهيمان العتيبي ربط داد و آنها را قدرتگرا، فقهاي سياسي و خمينيهاي عربستان سعودي خواند.
نگاه منفي امثال قصيبي به شورش جهيمان نکتهاي فراموش ناشدني است. چنانکه، بسته بودن فضاي فکري و سياسي عربستان سعودي را ميتوان در سرکوبي خشن جنبش اعتراضي و عدالتجويانة جهيمان عتيبي در دسامبر 1979م، جستجو کرد. شورش جهيمان، تنها شورشي کور و بدون زمينههاي نظري نبود. او در رسالهاي با عنوان الامارة والطاعة والبيعة، برخي از انگاشتههاي ديني ـ سياسي خود را طرح کرده بود. به طور نمونه، سه شرط اساسي براي امام ذکر کرده بود: اسلام، قرشي بودن، تطبيق شريعت. توجه خاص به اين عناصر ـ به ويژه اشتراط تطبيق شريعت ـ ميتوانست زمينة نظري مناسبي براي جريانهاي معارضهجو در داخل جريانهاي وهابيت باشد. در هر حال، تأثيرپذيري از جهيمان نيز ميتواند زمينههاي فکري بخشي از جريان نوسلفي را در زمانهايي پيشتر از حضور نظامي امريکا در عربستان نشان دهد.
در دسامبر 1990م چهل و سه روشنفکر ليبرال طي نامهاي سرگشاده خطاب به پادشاه عربستان، خواستار اصلاحاتي دموکراتيک در ساختار سياسي عربستان شدند. در واکنش به اين شکوائيه، 52 نفر از اسلامگرايان در ماه مي 1991م، از طريق پيامي دوازده درخواست اصلاحي به پادشاه ارائه دادند.
سازمان ديني تحت نظر بن باز، يعني هيأت کبار العلما، پيام مي 1991م را به خاطر تعرض و بياحترامي به پادشاه محکوم کرد. پس از آن، در سپتامبر 1992م، «يادداشتي توصيهآميز» در 45 صفحه، خطاب به بنباز نگاشته شد و ابعادي از پيام مي 1991م را مورد تأکيد قرار داد و برخي از ابعاد را بيشتر توضيح داد. اين اقدام نيز با محکوميت فوري هيأت کبار العلما مواجه شد و اين اقدام تفرقهگرايانه خوانده شد. البته هفت عضو از اعضاي نوزدهگانة نهاد مذکور از تأييد آن خودداري کرده و به همين خاطر از جانب پادشاه برکنار شدند و به جاي آنها ده نفر ديگر از افراد طرفدار رژيم به عضويت هيأت کبار العلما منصوب شدند. در مقابل، سه تن از علماي جنبش مخالف (حمد عقله الشعيبي، عبدالله المصعري و عبدالله بن جبرين) طي نامهاي سرگشاده خطاب به بن باز، اتهام تفرقهافکني را نفي کرده و تهديد به کشاندن مسأله به دادگاه کردند.
در دسامبر 1992م، ملک فهد در يک سخنراني خطاب به علماي برجستة وهابي خواستار پايان دادن به تبليغات مخرب ضد دولت کرد و اين فعاليتها را تحت عنوان گرايشهاي خارجيگرايانه محکوم کرد. اما در مي 1993م، شش تن از مخالفان ـ که پنج تن از آنها يادداشت 1992 را تأييد کرده بودند ـ کميتة دفاع از حقوق شرعي تشکيل دادند و اقدام آنها مورد حمايت گروههاي حقوق بشر بينالمللي قرار گرفت. محمد المصعري سخنگوي اين کميته و سليمان الرشودي به زندان افتادند و اعضاي ديگر نيز مشاغل خود را از دست دادند. البته گفته شده است شيخ عبدالله بن جبرين معروفترين عضو اين کميته، حمايت خود را از کميته پس گرفت. محمد المصعري پس از آزادي از زندان مخفي شد و در آوريل 1994م در لندن به عنوان منتقد دولت سعودي سر درآورد.
ملک فهد با توشيح قانون اساسي (النظام الاساسي للحکومه) در مارس 1992م و تشکيل مجلس شورا و نصب 61 عضو آن (همراه با عضويت دکتر جميل الجشي يکي از شيعيان استان شرقي) دست به اقداماتي اصلاحي زد تا بتواند فضاي جديد را مديريت کند. به طوري که هيچ يکي از رهبران و پيروان جنبش بيداري در آن عضويت نداشتند. از سوي ديگر، در آوريل 1994م، دولت سعودي تابعيت و شهروندي اسامه بن لادن را به اتهام رفتار غيرمسؤولانهاش، لغو کرد. او نيز در مقابل، در آوريل 1994 اعلام کرد که از گروه مصعري در لندن، از طريق سازمان مستقر خود در خارطوم يعني منظمة التشاور للدفاع عن الحقوق الشرعية، حمايت خواهد کرد.
شيخ الاسلام وقت عربستان سعودي «عبدالعزيز بن باز» تحت فشار آل سعود فتوايي به اين مضمون در سال 1375ق در خصوص اسامه بن لادن صادر ميکند: «اسامه بن لادن از مصاديق مفسدين بر روي زمين است که به دنبال راههاي شر و مفسده انگيز است و از اطاعت ولي امر خارج شده است».
سرانجام در 9 يوليو 2000م شيخ دکتر سفر الحوالي و شيخ دکتر ناصر العمر آزاد شده و اجازة تدريس يافتند.
شيخ ناصر العمر در سال 1992م کتابي با عنوان «واقع الرافضة في بلاد التوحيد» با خطاب به هيأت کبار علما نوشت و در آن از حکومت سعودي خواست تا همة حسينيههاي شيعه تخريب، علماي شيعه دستگير و همة کارمندان شيعة ادارات اخراج شوند.
بازتاب 11 سپتامبر و چالش افغانستان
با شکلگيري مبارزات داخلي افغانستان با شوروي، عدهاي که به عربهاي افغان موسوم شدند، براي ياري همکيشان مسلمان خود از کشورهاي مختلف اسلامي و از جمله از عربستان، راهي افغانستان شدند. پس از پيروزي بر نيروهاي شوروي و شکلگيري درگيريهاي درازدامن در آنجا، نيروهاي طالبان تکوين يافتند. با حملة امريکا به افغانستان، نيروهاي وهابي نيز در مبارزه القاعده با امريکا وارد شدند. احساس مشترک ميان آنان با مسلمان افغاني، لزوماً با گرايشهاي سياسي دولت عربستان و علماي وهابي همسويي نداشت. دولت امريکا خواهان مساعدت دولت سعودي در مبارزه با القاعده، تحت عنوان مبارزه با تروريسم بود. در اين ميان، گرايشهاي نوسلفي از حساسيت خاصي نسبت به فعاليتهاي سياسي امريکا و سلطهجويي آن در کشورهاي اسلامي برخوردار بودند. در حالي که، وهابيت سنتي عربستان از نوعي همسويي و بلکه تبعيت از دولت عربستان و پادشاه عربستان برخوردار هستند. البته مواضع نوسلفيها و القاعده لزوماً از مطابقت کامل برخودار نبوده است.
پس از واقعة 11 سپتامبر 2001م، تلاشهاي عربستان براي توسعة سياسي ـ ديني خود در جهان و از جمله در افغانستان دچار مشکل شد و به توسعة شکاف دروني ميان گرايشهاي مختلف وهابي انجاميد. توسعة فعاليتهاي تروريستي در ميان وهابيت جهادي، با مقابلة جهاني روبرو شد. در داخل عربستان نيز واکنشهاي مختلفي در برابر آن شکل گرفت. بخشي از وهابيت جهادي، براي حفظ موقعيت خود در جهان و درون عربستان از برخي گرايشهاي تند خود عقبنشيني کردند. چنانکه، دولت سعودي نيز ناگزير از مقابله با گرايش تند جهادي و تکفيري شد.
در سال 2003م عربستان سعودي شاه افزايش تعصب ديني از جانب دولت و برخي از شخصيتهاي ديني بود. بارزترين رخداد، تعرض به مسجد اصلي شيعيان اسماعيلي در شهر نجران جنوبي، اعمال تضييق بر تعدادي از حسينيهها و مساجد شيعيان دوازده امامي و بازداشت بسياري از علماي شيعه بود. چنانکه، آزادي سايتهاي اينترنتي را که به تعصبات ديني ميان طوايف دامن ميزدند، در اين سال افزايش يافت. اولين سمينار تقريب فکري سعودي و گفتگوي رو در رو ميان انديشمندان مختلف اين کشور، به عنوان «الملتقي الوطني للحوار الفکري» از پنجم اغسطس 2003م شکل گرفت. در اين، سمينار براي نخستين بار، گفتگوهايي ميان دکتر سفر الحوالي با ترکي الحمد، شيخ سلمان العوده با دکتر عبدالله الغذامي، دکتر ناصر العمر با ترکي السديري، دکتر سعيد ال زعير با دکتر عبدالله الفوزان، همراه با سخنراني افتتاحيه توسط شيخ محدث سليمان بن ناصر العلوان، شکل گرفت.
اين سمينار سه روزه، به رياست دکتر صالح بن عبد الرحمن الحصين رئيس عمومي شؤون مسجدالحرام برگزار شد و دکتر عبد الله بن عمر نصيف ـ دبير کل سمينار عالم اسلامي ـ و دکتر راشد الراجح مدير پيشين دانشگاه أم القري، او را در ادارة سمينار کمک ميکردند. ملاقات با ولي عهد عربستان سعودي امير عبد الله بن عبد العزيز، به پايان رسيد.
بازتاب اشغال عراق
با پيروزي امريکا در افغانستان در سال 2002م و سقوط امارت اسلامي طالبان، و پس از شکست دولت صدام در 9 آوريل 2003م، القاعده تلاش کرد عراق را به صحنة جديدي براي مبارزهجويي ديني خود تبديل کند. از اين رو، القاعده در مارس 2007م، از دولت اسلامي عراق سخن گفت و به خاطر اين مسأله که اطلاق عنوان امارت اسلامي عراق، اين شبهه شرعي پيش ميآيد که اين حکومت از نوع حکومت خلافت بوده و نياز به وجود خليفهاي است که اجماع امت پشتوانة او محسوب ميشود، از بهکارگيري دولت اسلامي عراق به جاي امارت اسلامي عراق چشم پوشيد. در حالي که به جاي تعبير اميرالمؤمنين از واژة امير، در اين قسمت از جهان و ديگر مناطق تحت نفوذ خود استفاده ميکند. به اين معنا که سازمان القاعده، تکثير واحدهاي سياسي محدودي را که ميتوانند به بخشي از امارت اسلامي تبديل شوند، مطمع نظر دارد.
در هر حال، فعاليتهاي ديني سياسي تکفيري و خشونتآميز القاعده تا اندازة زيادي ـ به صورت شفاف يا همراه با تقيه ـ مورد حمايت جريان نوسلفي قرار گرفت. اين مسأله دو جلوة برجسته يافته است. يکي، مقابله با امريکا و ديگري، مقابلة مذهبي و تکفيري با شيعيان. پس از اشغال عراق و قدرتيابي شيعيان، حساسيت ديني و تکفيري وهابيت نسبت به شيعيان و ايران رو به افزايش گذاشت. برخي از مصاديق اين حساسيت عبارتند از:
1. کنفرانس بزرگي در استانبول ترکيه به عنوان نصرة الشعب العراقي (22 و 23 ذيقعده 1427ق / 13 و 14 دسامبر 2006م) تشکيل شد و در آنجا بر لزوم مقابله با تشيع و سلطة شيعيان ـ که از آن به عنوان قدرتجويي تشيع صفوي و سلطة رافضيان نام ميبردند ـ تأکيد کردند. در اين جلسه، سخنان تند شيخ سفر الحوالي و شيخ ناصر العمر از اهميت خاصي برخوردار بود.
2. صدور فتواي هدم قبور ائمه(ع) و از جمله حرم عسکريين(ع)
شخصيتهاي نوسلفي
چند شخصيت وهابي به عنوان شاخصترين افراد در جريان نوسلفي مورد توجه هستند:
1. سفر الحوالي
2. سلمان العوده
3. بن جبرين
4. ناصر العمر
5. عائض القرني
برخي ديگر از افراد مشهور در جريان نوسلفي عبارتند از: شيخ البراک، شيخ محسن العواجي و ...
شيخ دکتر سفر الحوالي
رسالة فوق ليسانس اين شاگرد محمدقطب که تحت نظر او نگاشته شد، دربارة سکولاريسم و ابعاد آن تحت عنوان «العلمانية: متتبعا أصولها وتطورها وفلسفتها وتجلياتها في العالم العربي والاسلامي» بود. پس از آن، او در رسالة دکتراي خود به مسأله نوعي از دينگريزي در قالب انديشة ارجاء پرداخت. «ظاهرة الارجاء في الفکر الاسلامي»، عنوان رسالة او در اين زمينه بود.
او در ماجراي لشکرکشي امريکا به خليج فارس در 1990م، نه تنها به مخالفت با آن برخواست، بلکه با اتخاذ مواضعي هوشمندانه توانست توجه بسياري از مسلمانان را که از مواضع انفعالي به تنگ آمده بودند، متوجة خود کرده و نشاط جديدي در آنها ايجاد کند. او توانست با سخنرانيهاي فراواني که از طريق نوارهاي کاست در بسياري از کشورهاي اسلامي نفوذ کرد، به بيداري اسلامي دامن زند. بخش عمدهاي از تلاش او متوجة بازنمايي گرايشهاي استعماري امريکا و نئوکانها شد. کتاب مشهور او، «وعد کيسنجر والاهداف الاميرکية بالخليج»، نمونة بارز اين تلاش و جهتگيري ضد استعماري اوست. او پيش از جنگ کويت، با سخنراني مشهور «العالم الاسلامي في ظل الوفاق الدولي»، توجه مسلمانان را به اهداف بلند مدت امريکا در خليج فارس جلب کرد. برخي از تلاشهاي ضد استعماري او در کتاب «القدس بين الوعد الحق والوعد المفترى» و کتاب «يوم الغضب» ظاهر شده است.
فعاليتهاي مقابلهجويانة سياسي سفر الحوالي با دولت سعودي در همراهي با امريکا واکنش نظام حاکم عربستان را به دنبال داشت. امير نايف بن عبدالعزيز وزير کشور عربستان در ذيقعدة1414ق، با ارسال کتاب وعد کيسنجر، دستور پادشاه عربستان براي بررسي وضعيت کتابها و سخنرانيهاي ماه محرم شيخ دکتر سفر الحوالي و شيخ سلمان بن فهد العوده را به هيأت کبار العلما ابلاغ کرد. تنها چند روز پس از آن (3/4/1414ق)، بن باز مفتي عام عربستان و رئيس هيأت کبارالعلما نتيجة بررسي مذکور ـ در دورة چهل و يکم اين هيأت ـ را که در طائف منعقد شده بود، بدين صورت به وزير کشور اعلام کرد: به اجماع اعضا مقرر شد آنان در کميتهاي با حضور دو تن از علما ـ به انتخاب وزير «شؤون اسلامي، اوقاف، تبليغ و ارشاد» ـ حاضر شده و عذرخواهي کنند. در غير اين صورت، از برقراري سخنراني و دروس عمومي ممنوع خواهند شد.
البته بن باز تنها يک هفته پس از اين اعلام نظر رسمي، در پاسخ سؤالي دربارة حکم شنيدن سخنرانيها و نوارهاي صوتي و مطالعة نوشتههاي عائض القرني، سلمان العوده، ناصر العمر، سفر الحوالي، عبدالوهاب الطريري، مطالبي را در پاسخ مينويسد که دستکم نگاه معتدلتر او دربارة اين اشخاص را نشان ميدهد. بلکه نشان ميدهد وي به نوعي دنبال تلطيف فضاي حاکم است. شيخ بن باز مفتي بزرگ عربستان نه تنها آنها را به طور مطلق از اتهام خارجيگري و بدعتگذاري دور ميداند، بلکه نوارهاي آنان را نيز به صورت مطلق مفيد معرفي کرده و غيبت آنها را جايز نميداند. البته او به طور کلي بر عدم عصمت بني آدم تأکيد کرده و تنها از تبعيت خطاها، پرهيز ميدهد. ضمن آنکه، با اشاره به روايت صحيحالسندي خطاي حاکمان و نيز خطاي علما را اجتهادي خوانده و آنها را در اين صورت، بهرهمند از يک اجر و در صورت حسن اجتهاد حاکمان و علما، آنها را بهرهمند از دو صواب معرفي ميکند. از اين رو، وي به طور کلي به اخذ تلقيهاي درست از اهل علم دعوت ميکند. در مجموع اين پاسخ او، به نوعي تعديل فضاي تندي است که عليه پيشتازان جنبش نوسلفي به وجود آمده است. برخي نوارهاي صوتي و توضيحات ديگر از بن باز نيز در منع حمله به سفر الحوالي، سلمان العوده و ...، مورد در سايتهاي مختلف منتشر شده است.
از سوي ديگر، ده سال پس از اين رخداد و حدود چهار ماه پس از تشکيل سمينار گفتگوي اسلامي ـ وطني در عربستان با محوريت پيشتازان جنبش بيداري نوسلفي، شيخ سفر الحوالي در پاسخ به اين پرسش که چرا رهبران جنبش بيداري از مواضع قبلي خود عقبنشيني کردهاند، تصور سؤال کننده را از اهداف اولية آنها برخطا دانست و ناشي از سوء فهم نسبت به آنها خواند. اين پاسخ او، لزوم بازخواني دقيق اهداف ديني و سياسي پيشتازان جنبش بيداري نوسلفي را نشان ميدهد.
بي جهت نيست در شرايطي که وهابيت عربستان به سازش با استعمار جهاني بود، اين وهابي سعودي توانست توجه بسياري از سلفيهاي منزجر از سلطة جهاني امريکا را به خود جذب کند. از اين رو، در دوران معاصر، سفر الحوالي شخصيتي است که تنها در عربستان محدود نشده است. بلکه، چهرة برجستة او در ميان بسياري از جريانهاي سلفي انقلابي مورد توجه است. حرکت آنها به مصر، اردن و بسياري از نقاط جهان کشيده شد.
سفر الحوالي براي جمع کردن مريدان پرشمار خود، به زمان زيادي نياز نداشت. چه آنکه، در عرض چند ماه جوانان بسياري اطراف او و دوستش هميارش سلمان العوده، و گرداگرد ديگر پيشتازان جريان بيداري اصلاحگرا يا نوسلفي مانند ناصر العمر، بشر البشر و ... جمع شدند. چنانکه، افراد فرهنگي، اساتيد دانشگاهي، تکنوکراتها، انديشمندان و مبلغان ديني و نوگرايان بسياري نيز از حرکت آنها به هيجان درآمدند. تلاش اصلاحي آنها تنها به مقابلهجويي با استعمار در منطقه محدود نماند. چرا که پس از مدتي، پيکان اصلاحگرايي آنها متوجة پديدة داخلي شد.
در سطح خارجي، مصر از فراگيري نفوذ نوارهاي صوتي سفر الحوالي، سلمان العوده و پيشتازان بيداري سلفي جديد در ميان جوانان احساس خطر کرد. در اردن سازماني با عنوان جمعية الکتاب و السنة در 1994م، تأسيس شد. چنانکه، آثار اين حرکت ديني ـ سياسي در کشورهاي خليج فارس، يمن، مغرب عربي و ... نيز ظاهر شد. چنانکه، وقتي شيخ دکتر سفر الحوالي به علت کسالت در بيمارستان بستري شد، مشتاقان بسياري در سطح کشورهاي اسلامي، در انتظار بازگشت سلامتي او بودند.
سفر الحوالي به همراه سلمان العوده به ساختن انديشة سياسي و ديني جوانان همت گماشت. چنانکه، ناصر العمر به تربيت اخلاقي آنان ميپردازند. عائض القرني، علي القرني و ديگران نيز به ساختن روحي و معنوي آنان اشتغال دارند.
دستگيري و زنداني سفر الحوالي و برخي ديگر مانند سلمان العوده توسط دولت سعودي باعث شد که خلأ حضور اين رهبران بيداري اصلاحي به سود جنبش مسلحانة القاعده تمام شود و بسياري از جواناني که نميتوانستند ميان گرايشهاي اصلاحگرايانه و جهادي تفکيک قائل شوند، به سمت حرکتهاي مسلحانه و خشونتآميز آنان تمايل پيدا کنند.
اندکي پس از خروج آنان از زندان ـ و البته همراه با حصر و مراقبت ويژه از آنان ـ بود که واقعة ايلول رخ داد. سفر الحوالي و سلمان العوده در مقابل واقعة ايلول موضع گرفته و آن را محکوم کردند. چنانکه پس از آن، مشارکت جوانان در شعلههاي جنگ افغانستان را غير شرعي دانستند. پس از آنان به مقابله با تهاجم تبليغاتي امريکا عليه سعودي همت گماشتند. آنان در مقابل بيانية روشنفکران امريکايي به عنوان «علي أى أساس نقاتل؟»، بيانيهاي تحت عنوان «علي أى أساس نتعايش؟» صادر کردند که سندي اصلاحگرايانه محسوب ميشود که محور بسياري از تحليلها و بررسيهاي سياسي قرار گرفت.
پس از اين ماجرا، جريان بيداري نوسلفي ابعاد گستردهتري يافت. چنانکه، سفر الحوالي و ديگر رهبران اين جريان به مقابله با برخي تنشهاي خشونتبار و امنيتي در عربستان پرداختند. سفر الحوالي و سلمان العوده، به رغم حمايت از مقاومتهاي نظامي مسلمانان سني در عراق، از رفتن جوانان سعودي به آنجا پرهيز ميدادند و آن را مفسدهآميز ميخواندند. در مجموع، سفر الحوالي و ياران او، در آغاز مورد مخالفت وهابيت سنتي و در اواخر مورد مخالفت القاعده و حرکتهاي تکفيري قرار گرفتند.
شايان ذکر است، شيخ دکتر سفر الحوالي دبير کل جريان «حملة العالمية لمقاومة العدوان» نيز هست.دربارة او مواضع مختلفي در ميان انديشمندان عربستان سعودي و جهان اسلام به چشم ميخورد. شيخ دکتر ربيع المدخلي، سفر الحوالي را از خوارج ميداند. عمر الکامل نيز از جمله کساني است که در ردّ او دست به قلم برده است. البته او که از جانب طرفداران سفر الحوالي، صوفي خوانده شده، بدون پاسخ نمانده و دکتر عبد الله بن حسين الموجان، به نگارش کتابي تحت عنوان «الردّ الشامل علي عمر کامل»، در پاسخ او دست زده است. در مقابل، کساني چون شيخ الالباني ، شيخ بن قعود ، بن جبرين و ... از او و ديگر پيشتازان جنبش بيداري (الصحوه) حمايت کردند.
مواضع دکتر سفر الحوالي عليه تشيع بسيار تند است. در تابستان سال 1385ش در ايام جنگ 31 روزة اسرائيل با حزبالله، او در وبسايت خود اعلام نمود: حزبالله که معني آن حزب خداست، در حقيقت حزب شيطان است و همچنين اين نکته را ابراز داشته بود که براي حزبالله دعا نکنيد. اين فتوا، پيرو فتواي مشابهي صادر شد که سه هفته پيش از آن، توسط شيخ عبدالله بن جبرين، صادر شده بود.
سلمان العوده
شيخ سلمان بن فهد العوده، مسؤول مؤسسة اسلام امروز (: الاسلام اليوم) است. اين مؤسسه از سايت اينترنتي خاصي برخوردار است که به صورت مستمر به فعاليت ميپردازد.
دکتر عصام العماد، سلمان العوده را از جمله شاگردان محمد قطب و بن لادن را بهرهمند از شاگردان سيدقطب معرفي ميکند. به گزارش او، سلمان عوده، کتابی به نام «صفه القرباء»، نوشته است که حداقل ده نفر از وهابيان جهان در مقابل آن ردّيه نوشتهاند.
سلمان العوده يکي از پيشتازان جنبش بيداري نوسلفي است که فعاليتهاي او مورد نقد و انکار بسياري از وهابيان سنتي قرار گرفت. از اين رو، دکتر عبدالله بن جبرين يکي از کساني است که در مقابله با اين هجمات، در اواخر سال 1413 به حمايت قوياي نسبت به او اقدام کرد. وي که در آن زمان، رياست کل «ادارة بحوث علمي و افتا و تبليغ و ارشاد» در عربستان بود، در 19/10/1413ق بر سابقة آشنايي خود از طريق مطالعة نوشتههاي او، شرکت در دروس و سخنراني او و شنيدن نوارهاي صوتي او تأکيد کرده و تمجيد بليغي از او کرده و بر صحت اعتقادات وي پاي فشرد. وي در نوشتة مذکور، از توانايي و مبارزة قوي او در برابر سکولارها، کمونيستها، مسحيت، الحادگران و روافض نيز تمجيد کرد.
جالب اينکه، حدود پنج ماه بعد پادشاه عربستان از طريق وزير کشور، به هيأت کبار العلما دستور بررسي وضعيت کتابها و سخنرانيهاي او و سفر الحوالي در محرم 1414ق را داد و آن هيأت نيز حکمي مبني بر لزوم عذرخواهي آنها و در غير اين صورت ممنوعيت سخنراني و تدريس عمومي آنها را صادر کرد وي از جمله کساني است که باب انتقاد علني از حاکم را گشودند. او از اين تلقي در سالهاي بعدتر نيز دست نکشيد. چنانکه در 1424/2003 نيز همانند همين رويکرد را در سخنان خود القا ميکرد.
شيخ بن عثيمين با ترجيح استماع سخنرانيهاي شيخ بن باز و شيخ الالباني، گوش دادن به نوارهاي سخنراني سلمان العوده و سفر الحوالي را منع ميکند. شيخ يمني علامه مقبل بن هادي الوادعي سلمان العوده را بدعتآفرين ميخواند. شيخ محدث عبدالمحسن العباد عالم مدينه، نيز در کتاب مدارک النظر او را غوغاآفرين ميخواند. علامه مقبل بن هادي نيز سلمان العوده را بدعتگزار ميخواند. شيخ علامه عبيد الجابري نيز از امثال او پرهيز ميدهد. دکتر ابراهيم بن محمد الصبييحي عضو هيأت تدريس در دانشگاه اسلامي امام محمد بن سعود در رياض، کتابي با عنوان حتي لايقع الحرج عليه کتاب سلمان العوده با عنوان إفعل و لاحرج نوشت که در آن به نقد ديدگاههاي سلمان العوده دربارة مناسک حج ميپردازد. جالب آنکه، اين کتاب انتقادي همراه با مقدمة چند شخصيت برجستة وهابيت دولتي عربستان به چاپ رسيده است. مفتي عام عربستان سعودي شيخ عبدالعزيز آل شيخ و رئيس مجلس قضايي اعلي شيخ صالح الحيدان و علامه شيخ الفوزان بر اين کتاب مقدمه زدهاند.
در مقابل، افراد زيادي از مشايخ وهابي سعودي از او حمايت کردهاند. به طور نمونه، شيخ علامه عبدالعزيز الراجحي (مشهور به بن باز صغير) در پاسخ به پرسشي در درس خود دربارة صحت عقيدة سفر الحوالي وسلمان العوده، عقيدة آنها را در شعبان 1414ق، سليم و در چارچوب اهل سنت و جماعت خواند. شيخ علامه عبدالله بن قعود (عضو هيأت کبار العلما و عضو اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء)، شيخ عبدالله المطلق (عضو هيأت کبار العلما در 1423ق)، شيخ دکتر عبدالله بن جبرين به حمايت از او برخواستند. چنانکه، بن جبرين در حمايت از سلمان العوده، در جلسة دفاعية رسالة دکتراي او در اوايل 1425ق نيز حضور يافت. شيخ محمد بن صالح المنصور (استاد سلمان العوده) نيز پس از به زندان افتادن سلمان العوده و سفر الحوالي از آنها دفاع کرد.
بن جبرين
بنجبرين (عبدالله بن عبدالرحمن بن جبرين) شخصيت مشهوري است که ارتباط خاصي با سفر الحوالي دارد. او شاگرد مناع القطان نمايندة اخوان المسلمين در سعودي بوده است. بيجهت نيست که براي سيدقطب احترام خاصي قائل است. اما او موضع تکفيري خوارج را برنميتابد و از آن پرهيز ميدهد. در مقابل، به اطاعت از ولي امر توصيه ميکند. براي پي بردن به حساسيتهاي سلفي و وهابي بن جبرين، توجه به اين نکته مفيد است که او حساسيت خاصي نسبت به شيعيان دارد و خواستار محدوديت آنان در عربستان است.
از سوي ديگر، بن جبرين در سخنرانياي، از اسامه بن لادن با عنوان مجاهد، دفاع کرده و اين مسأله را نفي ميکند که بن باز او را مفسد في الارض خوانده باشد و او را خارج از اسلام بداند. چه آنکه، از گذشته تا به حال اسامه بن لادن در راه خدا مبارزه کرده و مجاهدات فراواني در افغانستان به توفيق الهي داشته و خداوند او را در اين امر ياري داده است. بن جبرين دربارة مواضع تکفيري اسامه بن لادن معتقد است که اين مسأله اجتهاد اوست. از اين رو، نميتوان به خاطر اين موضع تکفيري او را مفسد في الارض دانست. بن جبرين سرانجام پس از عمري فعاليت ديني ـ سياسي، در تابستان 1430ق وفات يافت.
ناصرالعمر
شيخ دکتر ناصر بن سليمان العمر که مسؤول سايت خبري المسلم نيز هست، از علماي نوسلفياي است که مواضع بسيار تندي عليه شيعه ـ به ويژه در قضية عراق ـ دارد. چنانکه، وي کتابي با عنوان عن خضوع الأمراء لولاية العلماء در بررسي چالشي که ميان شيخ عبد الله الترکي و ملک عبد الله در سال 2005م رخ داد نوشت.
عائض القرني
عائض القرني در دهة 1990م، فعاليتهاي نوسلفي بارزي از خود نشان داد. اما پس از اتفاقات خشونتبار در داخل عراق اشغالي، به نوعي از سلفيگرايي اعتدالي تمايل يافت. در برابر فعاليتهاي نوسلفي او، برخوردهاي مختلفي به وجود آمد. از آن جمله، مقابلهجويي امير خالد الفيصل امير عسير، به اتهامات غير اخلاقي او را به دادگاه کشاند و چنين برخوردي با يک عالم براي نخستين بار بود. البته اين مقابلهجوييها، او را از مواضع انتقادياش نسبت به رابطة علما و نظام سياسي بازنداشت.
نمونهاي از مقابلهجويي عائض القرني با حکومتهاي فاسق در برخي اشعار او نيز نمود يافته است. به طور نمونه، او در ديوانش با عنوان «بلحن الخلود»، در قصيدهاي با عنوان «دع الحواشي و اخرج»، چنين مضاميني را مورد اشاره قرار داده است. به طور طبيعي، چنين مضاميني مورد نقد و انکار وهابيت سنتياي قرار گرفته است که برخوردهاي مقابلهجويانه با دولت را جز در قالب نصيحت و آن هم عمدتاً پنهاني نميپذيرند. به طور نمونه، شيخ احمد النجمي نقد تندي نسبت به اين اشعار ارائه داده و مضامين آنها را به خاطر تجويز خروج بر حکومت، همسو با خوارج و معتزله خوانده است. چنانکه، زيد المدخلي نيز به نقد اين اشعار عائض القرني در ديوان مذکور پرداخته و آنها را عليه علم، علما، با گرايش خروج بر ولاة امر و در راستاي انديشههاي تروريستي خوانده است.
وي پيکان اين رويکردهاي انتقادي را در مرحلة نخست متوجة دولت سعودي و پادشاه آن دانسته و به نکوهش آن پرداخته است. زيد المدخلي، ريشة اين افکار اعتراضي را با لحني نکوهشي، تأثيرپذيري از انديشههاي سيدقطب، اخوان المسلمين، حسن الترابي و امام خميني(ره) معرفي ميکند. وي تمجيد صريح عائض القرني نسبت به حسن الترابي را نيز قابل نکوهش ميداند.
اين شخصيت مشهور نوسلفي پس از خروج جوانان مبارز از زندانهاي ضد تروريسم، نه تنها به کميتههاي نصيحت پيوست، بلکه تلاشهاي فراواني را در تلويزيون سعودي، شبکههاي ماهوارهاي و ... حتي با اجراي مناظره با شخصيتهاي برجستة مبارزة نظامي، براي دامن زدن به سلفيگرايي معتدل نشان داد. البته عائض القرني مبلغ و شخصيتي پر سر و صداست. به طور نمونه، او که برخلاف فتواي پيشين خود و همنوا با اجماع سلفي مبني بر وجوب پوشاندن وجه و کفين توسط زنان، در يک برنامة سينمايي به عنوان «نساء بلا ظلّ» اين حکم را کنار نهاد، موجي از نقدها و حملههاي فکري را متوجة خود کرد. البته او در پي فشارهاي مختلف و به ويژه اتصال مفتي اعظم سعودي شيخ عبدالعزيز آل الشيخ، وزير شؤون اسلامي و برخي ديگر از بزرگان وهابي، در نوشتهاي توضيحي از اين حکم عدول کرد و مخاطب آن فيلم را زنان غرب معرفي کرد. در مجموع، اين فتوا و ديگر مواضع او مانند موضع او دربارة رانندگي زنان مشکلآفرين بود و براي او گران تمام شد و به اين مسأله انجاميد که او سرانجام پس از ربع قرن فعاليتهاي تبليغي با سرودن قصيدهاي انتقادي، در روزنامة مدينه روش سکوت و انزوا را اختيار کرد. اين قصيده از رنجهاي طولاني او از صفاي ايام گذشته و کدورت ايام فعلي، حکايت دارد. بخشي از اين فعاليتهاي او چهرة او را در ميان علما مخدوش کرد و بخشي از آنها، به ويژه حاضر شدن او در چهرة مناظرة محققانه با افراد آشتيناپذير تروريست، جايگاه مردمي او را تضعيف کرد.
مواضع وهابيت دولتي دربارة تکفير و تروريسم
به رغم آنکه، انديشة وهابيت مهمترين زمينة تکفير در ميان مسلمانان را در دو سدة اخير فراهم آورده است، ميتوان گفت وهابيت دولتي ـ در فضاي نوين جهاني و به ويژه در دوران مبارزه با تروريسم به رهبري امريکا که پيکان آن متوجة جريانهاي عمدتاً تکفيري وهابي مانند القاعده است ـ نسبت به وهابيت نوسلفي، از خشونتگرايي کمتري برخوردارند. چه آنکه، افراط در تکفيرگرايي خشونتآميز در تعارض با سياستهاي خارجي و داخلي عربستان در دوران حاضر ميباشد و امنيت اين کشور را نيز دستخوش آسيبپذيري جدّي نموده است.
مهمترين موضعگيري وهابيت دولتي عربستان دربارة تکفير را ميتوان به سندي دانست که از جانب هيأت کبار علماي عربستان در دوران رياست بن باز در 1419ه. ق، صادر شده است. بر اين اساس، دولت عربستان که از بحران تروريسم و گرايشهاي تکفيري رنج ميبرد، تلاشهاي گوناگوني را در مقابل اين پديده سامان داده است و اين بيانيه از برترين نهاد مذهبي، از اهميت فوق العادهاي برخورد ار است. يکي از اين موارد، تشکيل جلسهاي ميان مسؤولان دولتي و برخي از علماي سلفي و نوسلفي پس از بازگشت برخي جوانان زنداني در گوانتانامو بود. اين جلسه در منزل شيخ صالح بن عبدالعزيز بن محمد آل الشيخ وزير پيشين وزارت شؤون الإسلامية والأوقاف والدعوة والإرشاد، به ابتکار او و امير محمد بن نايف بن عبدالعزيز مساعد وزير الداخلية للشؤون الأمنية تشکيل شد. در اين جلسه، شيخ صالح بن حميد (رئيس مجلس شورا)، شيخ سعد بن ناصر الشثري (عضو هيأت کبار العلما) و شيخ يوسف الغفيص (عضو هيأت کبار العلما)، شيخ دکتر عبدالله اللحيدان نمايندة وزارت شؤون اسلامي، شيخ دکتر سليمان العوده و شيخ عائض القرني و شيخ محمد العريفي و شيخ ناصر العمر و استاد دکتر سعود الفنيسان و دکتر فالح الصغير، و...، حضور داشتند.
در اين جلسه، از بازگشت جواناني که در زندان گوانتانامو به سر ميبردند و در آنجا براي زندگي در شرايط عادي و گذر از گرايشهاي تکفيري و تروريستي تعليم ميديدند، سخن به ميان آمد. چنانکه، لزوم توسعة فعاليت علما و همکاري آنان در کميتههاي نصيحت (وابسته به وزارت کشور) براي مقابله با انديشههاي گمراهگر تکفيري و تروريستي به عنوان بحثي اجماعي مورد تأکيد قرار گرفت. اين جلسه در جهت همفکري مسؤولين، علماي وهابي و علماي نوسلفي تشکيل شده و موفقيتآميز اعلام شد و حاضران خواستار تشکيل دوبارة آن شدند. چنانکه، در آن اين مطلب مورد اشاره قرار گرفت که برخي کشورهايي اروپايي مانند سوئد از موفقيت عربستان در برنامههاي ضد تروريسم، ابراز خوشنودي کردهاند.
جمعبندي
شايد بتوان گفت تا حدودي مواضع نوسلفي ميان مواضع محافظهکارانة وهابيت سنتي و مبارزهگرايي القاعده در نوسان است. آنچه مطالعة جريانهاي وهابي نشان ميدهد اين است که اطاعت مطلق از حاکم سعودي نميتواند براي همة وهابيها و در همة شرايط جذابيت داشته باشد. چه آنکه، از جهت اعتقادي زمينههاي فراواني براي تضعيف اقتدارگرايي حاکم وهابي در انديشة همة مسلمانان و از جمله وهابيان وجود دارد. بر اين اساس، برخي شرايط سياسي اين ظرفيت اعتقادي را مورد بهرهبرداري قرار ميدهد.
از سوي ديگر، نميتوان به جريانهاي سنتي يا نوظهور وهابي به صورت مطلق نگريست. چنانکه، در ميان جريان نوسلفي برخي مانند سفر الحوالي و عائض القرني از تحمل بيشتري نسبت به کسي مانند ناصر العمر در برابر تشيع برخوردارند. چنانکه، گرايش آنان به نوعي از دموکراسي روشي بيش از وهابيت سنتي است.