جریان نوسلفی در عربستان (مقاله)

جریان نوسلفی در عربستان نهضتی دینی ـ سیاسی است که در دو سه دهه اخیر تکوین یافته و تأثیرآفرینی ‏می‌کند. نوشتار حاضر در این زمینه به دنبال دست‌یابی به پاسخ این دو پرسش اساسی است که ‏جریان نوسلفی چیست؟ و در چه زمینه‌‌ای رشد یافته است؟ مقاله حاضر، ضمن زمینه‌شناسی ‏تاریخی تکوین این جریان، به شخصیت‌شناسی پیشتازان این حرکت پرداخته و برخی از اندیشه‌های ‏محوری این جریان را در خلال بحث، معرفی می‌کند. در این بحث روشن می‌شود که نوسلفی‌گری جریانی ‏انشعابی از وهابیت است که جنبه انتقادی آن نسبت به محافظه‌کاری سنتی وهابیت غلبه یافته و از این رو، ‏توانسته مخاطبان خاصی را به ویژه در مقابله‌جویی با کشورهای سلطه‌جو و برخی اقتدارگرایی‌ها در برخورد ‏با قدرت‌های داخلی به دست آورد. چنان‌که روشن می‌شود تأثیرات با واسطه سیدقطب در این روحیه ضد ‏محافظه‌گرایی، جدّی است. ‏

مقدمه

عربستان در دنیای معاصر مهم‌ترین منبع برای تکوین و صدور وهابیت و سلفی‌گری به دنیای اسلام است. در این ‏میان، تکوین جریان نوسلفی یکی از مهم‌ترین مسائلی است که در عربستان سعودی و در زمینه وهابیت رخ داده ‏است. بررسی ابعاد مختلف این جریان دینی ـ سیاسی در دورانی که سطح و تنوع درگیری وهابیان با دیگر ‏مسلمانان بیشتر شده است، اهمیت خاصی دارد. در بحث حاضر ضمن زمینه‌شناسی تکوین جریان سیاسی ـ دینی ‏نوسلفی، به شخصیت‌شناسی پیشتازان این نهضت پرداخته‌ایم. ‏

زمینه‌شناسی تکوین جریان نوسلفی

تکوین نوسلفی‌گری فرایندی طولانی داشته است. برخی از زمینه‌هایی فکری و سیاسی‌ای که به این امر کمک ‏کرده‌اند، عبارتند از:

‏1_تأثیر اندیشه مبارزه‌گرایانه سیدقطب در عربستان سعودی

2_چالش‌آفرینی استقبال دولت سعودی از حضور نظامی آمریکا در جنگ خلیج فارس

3_بازتاب 11 سپتامبر و چالش افغانستان

‏4_بازتاب اشغال عراق

در این بخش به اجمال این موارد را مورد بررسی قرار می‌دهیم:‏

‏تأثیر اندیشه مبارزه‌گرایانه سیدقطب در عربستان سعودی

سیدقطب شخصیت تأثیرگذاری بود که روح ‏مبارزه با دولت‌های فاسد در میان کشورهای اسلامی را به هیجان درآورد. ابوالاعلی مودودی با طرح اندیشه جاهلیت ‏نوین، آن را حاکم بر تمدّن غربی ‌دانست. در حالی‌که سید قطب با الگوبرداری از این اندیشه مودودی، محدوده شمول جاهلیت ‏را چنان توسعه داد که شامل اکثریت مسلمانان شد. کانون اندیشه سیدقطب بر اساس حاکمیت انحصاری خداوند متعال شکل ‏گرفته بود.

او این اندیشه را که از دیدگاه سلفی مودودی اخذ کرده بود، در فی ظلال القرآن و سپس به صورت صریح‌تر و ‏تندتری در معالم فی‌الطریق بیان کرد. همه پاسخ‌دهندگان به سیدقطب معتقد بودند که او اندیشه خود را ازخوارج گرفته است. این ‏نگاه منفی به مسلمانان، توسط برخی از گروه‌های منشعب از اخوان‌المسلمین اوج گرفت. ‏

پس از چند دهه سلطه خاندان سعودی و همکاری دینی ـ سیاسی وهابیت با آنها در این مدت، ورود ‏اندیشه‌های چالش‌آفرین سیدقطب به عربستان سعودی، این حاکمیت بلامنازع را می‌توانست به چالش بکشاند. در ‏دورانی که عربستان سعودی تلاش می‌کرد تا در مقابل موج ناصریسم بایستد، ورود محمد قطب برادر سید قطب ‏با استقبال این کشور مواجه شد. اما این مسأله تأثیری درازمدت نیز به دنبال داشت. محمد قطب توانست ‏شاگردانی را بپروراند که توحید قصور برای آنان بر توحید قبوری که وهابیت سنتی بدان می‌پرداختند، ترجیح ‏داشت. ‏

تعالیم مبارزه‌جویانه قطبی در دراز مدت زمینه‌ساز درگیری پیروان آن با دولت‌ها بود. در حالی که وهابیت ‏سنتی حتی نصیحت آشکار به حاکم را نیز نمی‌پسندند و بر این اساس هرگز مبارزه با حاکم را تجویز ‏نمی‌کنند. آنان این مسأله را از منظری دینی و نه سیاسی، توجیه می‌کنند. این مقوله آنان را در ارتباطی مستمر ‏با دستگاه حاکم قرار می‌دهد و مادامی که این اندیشه دینی بر آنان حاکم است، هرگز زمینه‌ای برای برخورد با ‏دستگاه میان علمای وهابی و پیروان آنان با نظام سیاسی به وجود نخواهد آمد. در حالی که اندیشه سیدقطب ‏زمینه‌ای قوی برای مقابله با دستگاه در اختیار کسانی قرار می‌دهد که آنان را نوسلفی می‌خوانیم. اندیشه‌های ‏مبارزه‌گرایانه سیدقطب در تفسیر فی‌ ظلال القرآن و در کتاب مشهور معالم فی‌الطریق برای همیشه درس‌آموز ‏تقابل با حکومت‌های غیر‌ملتزم به شریعت است. ‏

در جریان تقابل عربستان سعودی با جریان ناصریسم، محمدقطب مورد استقبال عربستان قرار گرفت و به این ‏کشور وارد شد. او توانست با تربیت شاگردانی چون سفر الحوالی و سلمان العوده نطفه جریان نوسلفی‌ را ایجاد ‏کند. مبارزه‌گرایی سیدقطب در مصر از گونه مبارزه‌جویی خوارج تلقی شد. خوارج از جهت باورهای دینی مرتکب کبیره را کافر می‌دانستند و بر این اساس حکامی را که به شریعت التزام مناسبی نداشتند، به تیغ تکفیر ‏می‌راندند. اتهام خارجی‌گری به سیدقطب و پیروان او جای تأمل خاصی دارد. اما طرح ضمنی این شائبه درباره ‏نوسلفی‌ها نیز محوری است بدون تحلیل دقیق درباره آن نمی‌توان به کنه جریان نوسلفی پی برد. حتی اگر این ‏اتهام را درباره آنان نپذیریم، اصل این مسأله قابل تأمل است که آموزه اطاعت کامل از حاکم و پادشاه در جریان ‏نوسلفی مورد تردید قرار گرفته است، بی‌آن‌که لزوماً آنان از دیگر اندیشه‌های وهابیت چشم‌پوشیده‌اند. چنان‌که ‏پرداختن افراطی به مسأله توحید از طریق مذمت مقابله با زیارت قبور در قالب تعبیر تحقیرآمیز توحید قبور مورد ‏نکوهش آنان قرار گرفته و آنان مبارزه با مفاسد نظام سیاسی را به عنوان توحید قصور بر توحید قبور ترجیح ‏می‌دهند. در هر حال محمدقطب که بیش از 60 کتاب عرضه کرده است، چنان تأثیری بر مخاطبان خود ‏می‌گذارد که توحید وهابیان برای آنها بی‌معنا جلوه می‌کند. ‏

به گزارش دکتر عصام العماد (وهابی پیشین یمنی و تحصیل کرده دانشگاه محمد السعود که شیعه شده است) ‏جدا از اندیشه‌های سیدقطب و برادرش، انتشار اندیشه‌های ضد‌وهابی محمد غزالی و محمد سعید رمضان البوطی ‏بیشترین تأثیر را در تقسیم وهابیت به دو شاخه درباری و انقلابی داشته است. در این میان کسی مانند اسامه بن ‏لادن نیز نزد شاگردان محمدقطب درس خواند و از این طریق با کتاب‌های سیدقطب آشنا گردید. ‏ ربیع مدخلی ـ از مشهورترین پیشتازان جریان جامیه ـ کسی است که از آغاز نسبت به حضور محمدقطب در ‏عربستان هشدار داد. این هشدار او چندان مورد توجه قرار نگرفت. هرچند وی در مدینه به نوعی محصور بود. به ‏گزارش دکتر عصام العماد، ربیع مدخلی نسبت به توحید حاکم بر جنبش سیاسی بن ‌لادن در افغانستان حساسیت ‏نشان داد و توحید حاکم بر آنان را متمایز از توحید محمد بن عبدالوهاب دانست.

در مقابل عبدالله عزام نیز از ‏عرب‌های افغان ـ که پیش از حوادث 11 سپتامبر کشته شد ـ به مقابله با ربیع مدخلی برخواست. حساسیت ربیع ‏مدخلی در مقابل این جنبش‌ها مورد پذیرش بن باز نیز بود. به گفته بن باز جنبش‌هایی که ربیع مدخلی قبول ‏ندارد، او نیز آنها را نمی‌پذیرد. ‏

‏چالش‌آفرینی استقبال دولت سعودی از حضور نظامی آمریکا در جنگ دوم خلیج فارس

در جریان لشکرکشی آمریکا ‏به منطقه خلیج فارس در سال 1990م، آمریکا خواهان حضور در عربستان بود و این مسأله با پذیرش دولت سعودی و فتوای ‏موافق هیأت کبار علما مواجه شد. این مسأله به چالشی درونی میان علمای وهابی منتهی شد. کسانی مانند سفرالحوالی، سلمان بن ‏فهد العوده، شیخ ناصرالعمر، شیخ عائض القرنی و ... ، به مقابله با این مسأله همت گماردند. این اقدام در سطوح مختلف از ‏طریق کتاب‌ها، نشریات، نوارهای کاست، نوارهای ویدئو، سخنرانی‌ها و ... ، تأثیرگذار بود. سرانجام این درگیری به اخراج چند ‏تن از علمای وهابی نوسلفی از هیأت کبار العلما انجامید. چنان‌که کسانی مانند سفر الحوالی و سلمان بن عوده نیز برای چند ‏سال به زندان افتادند. ‏

با صدور فتوای بن باز مبنی بر تجویز استقرار سربازان غیر مسلمان در عربستان، مجادله‌ای میان گرایش‌های مختلف در ‏عربستان شکل گرفت. در این مجادله، عبدالرحمن غازی القصیبی از تصمیم پادشاه دفاع کرد. در حالی که کسانی چون سفر ‏الحوالی، ناصرالعمر، عائض القرنی و سلمان العوده به نقد این تصمیم پرداختند. چنان‌که ناصرالعمر، غازی القصیبی را سکولار ‏و کافر خواند. ‏

قصیبی نیز در مقابل، با انتشار مجموعه مقالاتی تحت عنوان «حتی لاتکون فتنه»، ادعای مذکور را ردّ کرده و خواستار ‏اثبات آنها در دادگاه شد. ضمن آن‌که، گرایش مقابل خود را به جنبش جهیمان العتیبی ربط داد و آنها را قدرت‌گرا، فقهای ‏سیاسی و خمینی‌های عربستان سعودی خواند. ‏

نگاه منفی امثال قصیبی به شورش جهیمان نکته‌ای فراموش ناشدنی است. چنان‌که، بسته بودن فضای فکری و سیاسی ‏عربستان سعودی را می‌توان در سرکوبی خشن جنبش اعتراضی و عدالت‌جویانه جهیمان عتیبی در دسامبر 1979م، جستجو کرد. ‏شورش جهیمان، تنها شورشی کور و بدون زمینه‌های نظری نبود. او در رساله‌ای با عنوان الاماره والطاعه والبیعه، برخی از ‏انگاشته‌های دینی ـ سیاسی خود را طرح کرده بود. به طور نمونه، ‌ سه شرط اساسی برای امام ذکر کرده بود: اسلام، قرشی بودن، ‏تطبیق شریعت. توجه خاص به این عناصر ـ به ویژه اشتراط تطبیق شریعت ـ می‌توانست زمینه نظری مناسبی برای جریان‌های ‏معارضه‌جو در داخل جریان‌های وهابیت باشد. در هر حال، تأثیرپذیری از جهیمان نیز می‌تواند زمینه‌های فکری بخشی از جریان ‏نوسلفی را در زمان‌هایی پیش‌تر از حضور نظامی آمریکا در عربستان نشان دهد. ‏

در دسامبر 1990م چهل و سه روشنفکر لیبرال طی نامه‌ای سرگشاده خطاب به پادشاه عربستان، خواستار اصلاحاتی ‏دموکراتیک در ساختار سیاسی عربستان شدند. در واکنش به این شکوائیه، 52 نفر از اسلام‌گرایان در ماه می 1991م، از طریق ‏پیامی دوازده درخواست اصلاحی به پادشاه ارائه دادند. ‏

سازمان دینی تحت نظر بن باز، یعنی هیأت کبار العلما، پیام می 1991م را به خاطر تعرض و بی‌احترامی به پادشاه محکوم ‏کرد. پس از آن، در سپتامبر 1992م، «یادداشتی توصیه‌آمیز» در 45 صفحه، خطاب به بن‌باز نگاشته شد و ابعادی از پیام می ‏‏1991م را مورد تأکید قرار داد و برخی از ابعاد را بیشتر توضیح داد. این اقدام نیز با محکومیت فوری هیأت کبار العلما مواجه ‏شد و این اقدام تفرقه‌گرایانه خوانده شد. البته هفت عضو از اعضای نوزده‌گانه نهاد مذکور از تأیید آن خودداری کرده و به ‏همین خاطر از جانب پادشاه برکنار شدند و به جای آنها ده نفر دیگر از افراد طرفدار رژیم به عضویت هیأت کبار العلما منصوب ‏شدند. در مقابل، سه تن از علمای جنبش مخالف (حمد عقله الشعیبی، عبدالله المصعری و عبدالله بن جبرین) طی نامه‌ای ‏سرگشاده خطاب به بن باز، اتهام تفرقه‌افکنی را نفی کرده و تهدید به کشاندن مسأله به دادگاه کردند. ‏

در دسامبر 1992م، ملک فهد در یک سخنرانی خطاب به علمای برجسته وهابی خواستار پایان دادن به ‏تبلیغات مخرب ضد دولت کرد و این فعالیت‌ها را تحت عنوان گرایش‌های خارجی‌گرایانه محکوم کرد. اما در ‏می 1993م، شش تن از مخالفان ـ که پنج تن از آنها یادداشت 1992 را تأیید کرده بودند ـ کمیته دفاع از حقوق ‏شرعی تشکیل دادند و اقدام آنها مورد حمایت گروه‌های حقوق بشر بین‌المللی قرار گرفت. محمد المصعری ‏سخن‌گوی این کمیته و سلیمان الرشودی به زندان افتادند و اعضای دیگر نیز مشاغل خود را از دست دادند. البته ‏گفته شده است شیخ عبدالله بن جبرین معروف‌ترین عضو این کمیته، حمایت خود را از کمیته پس گرفت. ‏محمد المصعری پس از آزادی از زندان مخفی شد و در آوریل 1994م در لندن به عنوان منتقد دولت سعودی سر ‏درآورد. ‏

ملک فهد با توشیح قانون اساسی (النظام الاساسی للحکومه) در مارس 1992م و تشکیل مجلس شورا و نصب ‏‏61 عضو آن (همراه با عضویت دکتر جمیل الجشی یکی از شیعیان استان شرقی) دست به اقداماتی اصلاحی زد ‏تا بتواند فضای جدید را مدیریت کند. به طوری که هیچ یکی از رهبران و پیروان جنبش بیداری در آن عضویت ‏نداشتند. از سوی دیگر، در آوریل 1994م، دولت سعودی تابعیت و شهروندی اسامه بن لادن را به اتهام رفتار ‏غیرمسؤولانه‌اش، لغو کرد. او نیز در مقابل، در آوریل 1994 اعلام کرد که از گروه مصعری در لندن، از طریق ‏سازمان مستقر خود در خارطوم یعنی منظمه التشاور للدفاع عن الحقوق الشرعیه، حمایت خواهد کرد. ‏ ‏ ‏

شیخ الاسلام وقت عربستان سعودی «عبدالعزیز بن ‌باز» تحت فشار آل‌سعود فتوایی به این مضمون در سال 1375ق در ‏خصوص اسامه بن لادن صادر می‌کند: «اسامه بن لادن از مصادیق مفسدین بر روی زمین است که به دنبال راه‌های شر و مفسده ‏انگیز است و از اطاعت ولی امر خارج شده است». ‏

سرانجام در 9 یولیو 2000م شیخ دکتر سفر الحوالی و شیخ دکتر ناصرالعمر آزاد شده و اجازه تدریس ‏یافتند. ‏

شیخ ناصرالعمر در سال 1992م کتابی با عنوان «واقع الرافضه فی بلاد التوحید» با خطاب به هیأت کبار علما نوشت و در آن ‏از حکومت سعودی خواست تا همه حسینیه‌های شیعه تخریب، علمای شیعه دستگیر و همه کارمندان شیعه ادارات اخراج شوند. ‏

‏بازتاب 11 سپتامبر و چالش افغانستان

با شکل‌گیری مبارزات داخلی افغانستان با شوروی، عده‌ای که به ‏عرب‌های افغان موسوم شدند، برای یاری هم‌کیشان مسلمان خود از کشورهای مختلف اسلامی و از جمله از ‏عربستان، راهی افغانستان شدند. پس از پیروزی بر نیروهای شوروی و شکل‌گیری درگیری‌های درازدامن در ‏آنجا، نیروهای طالبان تکوین یافتند. با حمله آمریکا به افغانستان، نیروهای وهابی نیز در مبارزه القاعده با آمریکا ‏وارد شدند. احساس مشترک میان آنان با مسلمان افغانی، لزوماً با گرایش‌های سیاسی دولت عربستان و علمای ‏وهابی همسویی نداشت. ‏ دولت آمریکا خواهان مساعدت دولت سعودی در مبارزه با القاعده، تحت عنوان مبارزه با تروریسم بود. در ‏این میان، گرایش‌های نوسلفی از حساسیت خاصی نسبت به فعالیت‌های سیاسی آمریکا و سلطه‌جویی آن در ‏کشورهای اسلامی برخوردار بودند. در حالی که، وهابیت سنتی عربستان از نوعی همسویی و بلکه تبعیت از ‏دولت عربستان و پادشاه عربستان برخوردار هستند. البته مواضع نوسلفی‌ها و القاعده لزوماً از مطابقت کامل ‏برخودار نبوده است. ‏

پس از واقعه 11 سپتامبر 2001م، تلاش‌های عربستان برای توسعه سیاسی ـ دینی خود در جهان و از جمله در افغانستان دچار ‏مشکل شد و به توسعه شکاف درونی میان گرایش‌های مختلف وهابی انجامید. توسعه فعالیت‌های تروریستی در میان وهابیت ‏جهادی، با مقابله جهانی روبرو شد. در داخل عربستان نیز واکنش‌های مختلفی در برابر آن شکل گرفت. بخشی از وهابیت ‏جهادی، برای حفظ موقعیت خود در جهان و درون عربستان از برخی گرایش‌های تند خود عقب‌نشینی کردند. چنان‌که، دولت ‏سعودی نیز ناگزیر از مقابله با گرایش تند جهادی و تکفیری شد. ‏

در سال 2003م عربستان سعودی شاه افزایش تعصب دینی از جانب دولت و برخی از شخصیت‌های دینی بود. بارزترین ‏رخداد، تعرض به مسجد اصلی شیعیان اسماعیلی در شهر نجران جنوبی، اعمال تضییق بر تعدادی از حسینیه‌ها و مساجد شیعیان ‏دوازده امامی و بازداشت بسیاری از علمای شیعه بود. چنان‌که، آزادی سایت‌های اینترنتی را که به تعصبات دینی میان طوایف ‏دامن می‌زدند، در این سال افزایش یافت. ‏ اولین سمینار تقریب فکری سعودی و گفتگوی رو در رو میان اندیشمندان مختلف این کشور، به عنوان «الملتقی الوطنی ‏للحوار‎ ‎الفکری» از پنجم اغسطس 2003م شکل گرفت. در این، سمینار برای نخستین بار، گفتگوهایی میان دکتر سفر الحوالی با ‏ترکی الحمد، شیخ سلمان العوده با دکتر عبدالله الغذامی، دکتر ناصرالعمر با ترکی السدیری، دکتر سعید ال زعیر با دکتر ‏عبدالله الفوزان، همراه با سخنرانی افتتاحیه توسط شیخ محدث سلیمان بن ناصرالعلوان، شکل گرفت. ‏

این سمینار سه روزه، به ریاست دکتر صالح بن عبدالرحمن الحصین رئیس عمومی شؤون مسجدالحرام برگزار شد و دکتر ‏عبدالله بن عمر نصیف ـ دبیر کل سمینار عالم اسلامی ـ و دکتر راشد الراجح مدیر پیشین دانشگاه أم القری، او را در اداره ‏سمینار کمک می‌کردند. ملاقات با ولی عهد عربستان سعودی امیر عبدالله بن عبد‎ ‎العزیز، به پایان رسید. ‏

‏بازتاب اشغال عراق

با پیروزی آمریکا در افغانستان در سال 2002م و سقوط امارت اسلامی طالبان، و پس از شکست ‏دولت صدام در 9 آوریل 2003م، القاعده تلاش کرد عراق را به صحنه جدیدی برای مبارزه‌جویی دینی خود تبدیل کند. از این ‏رو، القاعده در مارس 2007م، از دولت اسلامی عراق سخن گفت و به خاطر این مسأله که اطلاق عنوان امارت اسلامی عراق، ‏این شبهه شرعی پیش می‌آید که این حکومت از نوع حکومت خلافت بوده و نیاز به وجود خلیفه‌ای است که اجماع امت ‏پشتوانه او محسوب می‌شود، از به‌کارگیری دولت اسلامی عراق به جای امارت اسلامی عراق چشم‌پوشید. در حالی که به جای ‏تعبیر امیرالمؤمنین از واژه امیر، در این قسمت از جهان و دیگر مناطق تحت نفوذ خود استفاده می‌کند. به این معنا که سازمان ‏القاعده، تکثیر واحدهای سیاسی محدودی را که می‌توانند به بخشی از امارت اسلامی تبدیل شوند، مطمع نظر دارد. ‏

در هر حال، فعالیت‌های دینی سیاسی تکفیری و خشونت‌آمیز القاعده تا اندازه زیادی ـ به صورت شفاف یا همراه با تقیه ـ ‏مورد حمایت جریان نوسلفی قرار گرفت. این مسأله دو جلوه برجسته یافته است. یکی، مقابله با آمریکا و دیگری، مقابله مذهبی ‏و تکفیری با شیعیان. پس از اشغال عراق و قدرت‌یابی شیعیان، حساسیت دینی و تکفیری وهابیت نسبت به شیعیان و ایران رو به ‏افزایش گذاشت. برخی از مصادیق این حساسیت عبارتند از: ‏

‏1. کنفرانس بزرگی در استانبول ترکیه به عنوان نصره الشعب العراقی (22 و 23 ذی‌قعده 1427ق / 13 و 14 دسامبر 2006م) ‏تشکیل شد و در آن‌جا بر لزوم مقابله با تشیع و سلطه شیعیان ـ که از آن به عنوان قدرت‌جویی تشیع صفوی و سلطه رافضیان نام ‏می‌بردند ـ تأکید کردند. در این جلسه، سخنان تند شیخ سفر الحوالی و شیخ ناصرالعمر از اهمیت خاصی برخوردار بود. ‏

‏2. صدور فتوای هدم قبور ائمه(ع) و از جمله حرم عسکریین(ع)‏

شخصیت‌های نوسلفی

چند شخصیت وهابی به عنوان شاخص‌ترین افراد در جریان نوسلفی مورد توجه هستند:‏

‏#سفر الحوالی

  1. سلمان العوده
  2. بن جبرین
  3. ناصرالعمر
  4. عائض القرنی

برخی دیگر از افراد مشهور در جریان نوسلفی عبارتند از: شیخ البراک، شیخ محسن العواجی و ... ‏

‏شیخ دکتر سفر الحوالی

رساله فوق لیسانس این شاگرد محمدقطب که تحت نظر او نگاشته شد، درباره سکولاریسم و ابعاد آن تحت عنوان ‏‏«العلمانیه: متتبعا أصولها وتطورها وفلسفتها وتجلیاتها فی العالم العربی والاسلامی» بود. پس از آن، او در رساله دکترای خود به ‏مسأله نوعی از دین‌گریزی در قالب اندیشه ارجاء پرداخت. «ظاهره الارجاء فی الفکر الاسلامی»، عنوان رساله او در این زمینه ‏بود. ‏

او در ماجرای لشکرکشی آمریکا به خلیج فارس در 1990م، نه تنها به مخالفت با آن برخواست، بلکه با اتخاذ مواضعی ‏هوشمندانه توانست توجه بسیاری از مسلمانان را که از مواضع انفعالی به تنگ آمده بودند، متوجه خود کرده و نشاط جدیدی در ‏آنها ایجاد کند. او توانست با سخنرانی‌های فراوانی که از طریق نوارهای کاست در بسیاری از کشورهای اسلامی نفوذ کرد، به ‏بیداری اسلامی دامن زند. بخش عمده‌ای از تلاش او متوجه بازنمایی گرایش‌های استعماری آمریکا و نئوکان‌ها شد. کتاب ‏مشهور او، «وعد کیسنجر والاهداف الامیرکیه بالخلیج»، نمونه بارز این تلاش و جهت‌گیری ضد استعماری اوست. او پیش از ‏جنگ کویت، با سخنرانی مشهور «العالم الاسلامی فی ظل الوفاق الدولی»، توجه مسلمانان را به اهداف بلند مدت آمریکا در ‏خلیج فارس جلب کرد. برخی از تلاش‌های ضد استعماری او در کتاب «القدس بین الوعد الحق والوعد المفتری» و کتاب «یوم ‏الغضب» ظاهر شده است. ‏

فعالیت‌های مقابله‌جویانه سیاسی سفر الحوالی با دولت سعودی در همراهی با آمریکا واکنش نظام حاکم عربستان را به دنبال ‏داشت. امیر نایف بن عبدالعزیز وزیر کشور عربستان در ذیقعده1414ق، با ارسال کتاب وعد کیسنجر، دستور پادشاه عربستان ‏برای بررسی وضعیت کتاب‌ها و سخنرانی‌های ماه محرم شیخ دکتر سفر الحوالی و شیخ سلمان بن فهد العوده را به هیأت کبار ‏العلما ابلاغ کرد. تنها چند روز پس از آن (3/4/1414ق)، بن باز مفتی عام عربستان و رئیس هیأت کبارالعلما نتیجه بررسی ‏مذکور ـ در دوره چهل و یکم این هیأت ـ را که در طائف منعقد شده بود، بدین صورت به وزیر کشور اعلام کرد: به اجماع ‏اعضا مقرر شد آنان در کمیته‌ای با حضور دو تن از علما ـ به انتخاب وزیر «شؤون اسلامی، اوقاف، تبلیغ و ارشاد» ـ حاضر شده و ‏عذرخواهی کنند. در غیر این صورت، از برقراری سخنرانی و دروس عمومی ممنوع خواهند شد. ‏

البته بن باز تنها یک هفته پس از این اعلام نظر رسمی، در پاسخ سؤالی درباره حکم شنیدن سخنرانی‌ها و نوارهای صوتی و ‏مطالعه نوشته‌های عائض القرنی، سلمان العوده، ناصرالعمر، سفر الحوالی، عبدالوهاب الطریری، مطالبی را در پاسخ می‌نویسد که ‏دست‌کم نگاه معتدل‌تر او درباره این اشخاص را نشان می‌دهد. بلکه نشان می‌دهد وی به نوعی دنبال تلطیف فضای حاکم است. ‏شیخ بن باز مفتی بزرگ عربستان نه تنها آنها را به طور مطلق از اتهام خارجی‌گری و بدعت‌گذاری دور می‌داند، بلکه نوارهای ‏آنان را نیز به صورت مطلق مفید معرفی کرده و غیبت آنها را جایز نمی‌داند. البته او به طور کلی بر عدم عصمت بنی آدم تأکید ‏کرده و تنها از تبعیت خطاها، پرهیز می‌دهد. ضمن آن‌که، با اشاره به روایت صحیح‌السندی خطای حاکمان و نیز خطای علما را ‏اجتهادی خوانده و آنها را در این صورت، بهره‌مند از یک اجر و در صورت حسن اجتهاد حاکمان و علما، آنها را بهره‌مند از دو ‏صواب معرفی می‌کند. از این رو، وی به طور کلی به اخذ تلقی‌های درست از اهل علم دعوت می‌کند. در مجموع این پاسخ او، ‏به نوعی تعدیل فضای تندی است که علیه پیشتازان جنبش نوسلفی به وجود آمده است. ‏ ‏ برخی نوارهای صوتی و توضیحات ‏دیگر از بن باز نیز در منع حمله به سفر الحوالی، سلمان العوده و ... ، مورد در سایت‌های مختلف منتشر شده است. ‏

از سوی دیگر، ده سال پس از این رخداد و حدود چهار ماه پس از تشکیل سمینار گفتگوی اسلامی ـ وطنی در عربستان با ‏محوریت پیشتازان جنبش بیداری نوسلفی، شیخ سفر الحوالی در پاسخ به این پرسش که چرا رهبران جنبش بیداری از مواضع ‏قبلی خود عقب‌نشینی کرده‌اند، تصور سؤال کننده را از اهداف اولیه آنها برخطا دانست و ناشی از سوء فهم نسبت به آنها ‏خواند. ‏ ‏ این پاسخ او، لزوم بازخوانی دقیق اهداف دینی و سیاسی پیشتازان جنبش بیداری نوسلفی را نشان می‌دهد. ‏

بی جهت نیست در شرایطی که وهابیت عربستان به سازش با استعمار جهانی بود، این وهابی سعودی توانست توجه بسیاری ‏از سلفی‌های منزجر از سلطه جهانی آمریکا را به خود جذب کند. از این رو، در دوران معاصر، سفر الحوالی شخصیتی است که ‏تنها در عربستان محدود نشده است. بلکه، چهره برجسته او در میان بسیاری از جریان‌های سلفی انقلابی مورد توجه است. ‏حرکت آنها به مصر، اردن و بسیاری از نقاط جهان کشیده شد. ‏

سفر الحوالی برای جمع کردن مریدان پرشمار خود، به زمان زیادی نیاز نداشت. چه آن‌که، در عرض چند ماه جوانان ‏بسیاری اطراف او و دوستش همیارش سلمان العوده، و گرداگرد دیگر پیشتازان جریان بیداری اصلاح‌گرا یا نوسلفی مانند ناصر ‏العمر، بشر البشر و ... جمع شدند. چنان‌که، افراد فرهنگی، اساتید دانشگاهی، تکنوکرات‌ها، اندیشمندان و مبلغان دینی و ‏نوگرایان بسیاری نیز از حرکت آنها به هیجان درآمدند. تلاش اصلاحی آنها تنها به مقابله‌جویی با استعمار در منطقه محدود ‏نماند. چرا که پس از مدتی، پیکان اصلاح‌گرایی آنها متوجه پدیده داخلی شد. ‏

در سطح خارجی، مصر از فراگیری نفوذ نوارهای صوتی سفر الحوالی، سلمان العوده و پیشتازان بیداری سلفی جدید در ‏میان جوانان احساس خطر کرد. در اردن سازمانی با عنوان ج‍معیه الکتاب و السنه در 1994م، تأسیس شد. چنان‌که، آثار این ‏حرکت دینی ـ سیاسی در کشورهای خلیج فارس، یمن، مغرب عربی و ... نیز ظاهر شد. چنان‌که، وقتی شیخ دکتر سفر الحوالی ‏به علت کسالت در بیمارستان بستری شد، مشتاقان بسیاری در سطح کشورهای اسلامی، در انتظار بازگشت سلامتی او بودند. ‏

سفر الحوالی به همراه سلمان العوده به ساختن اندیشه سیاسی و دینی جوانان همت گماشت. چنان‌که، ناصرالعمر به تربیت ‏اخلاقی آنان می‌پردازند. عائض القرنی، علی القرنی و دیگران نیز به ساختن روحی و معنوی آنان اشتغال دارند. ‏

دستگیری و زندانی سفر الحوالی و برخی دیگر مانند سلمان العوده توسط دولت سعودی باعث شد که خلأ حضور این ‏رهبران بیداری اصلاحی به سود جنبش مسلحانه القاعده تمام شود و بسیاری از جوانانی که نمی‌توانستند میان گرایش‌های ‏اصلاح‌گرایانه و جهادی تفکیک قائل شوند، به سمت حرکت‌های مسلحانه و خشونت‌آمیز آنان تمایل پیدا کنند. ‏

اندکی پس از خروج آنان از زندان ـ و البته همراه با حصر و مراقبت ویژه از آنان ـ بود که واقعه ایلول رخ داد. سفر ‏الحوالی و سلمان العوده در مقابل واقعه ایلول موضع گرفته و آن را محکوم کردند. چنان‌که پس از آن، مشارکت جوانان در ‏شعله‌های جنگ افغانستان را غیر شرعی دانستند. پس از آنان به مقابله با تهاجم تبلیغاتی آمریکا علیه سعودی همت گماشتند. ‏آنان در مقابل بیانیه روشنفکران آمریکایی به عنوان «علی أی أساس نقاتل؟»، بیانیه‌ای تحت عنوان «علی أی أساس نتعایش؟» ‏صادر کردند که سندی اصلاح‌گرایانه محسوب می‌شود که محور بسیاری از تحلیل‌ها و بررسی‌های سیاسی قرار گرفت. ‏

پس از این ماجرا، جریان بیداری نوسلفی ابعاد گسترده‌تری یافت. چنان‌که، سفر الحوالی و دیگر رهبران این جریان به ‏مقابله با برخی تنش‌های خشونت‌بار و امنیتی در عربستان پرداختند. سفر الحوالی و سلمان العوده، به رغم حمایت از ‏مقاومت‌های نظامی مسلمانان سنی در عراق، از رفتن جوانان سعودی به آنجا پرهیز می‌دادند و آن را مفسده‌آمیز می‌خواندند. در ‏مجموع، سفر الحوالی و یاران او، در آغاز مورد مخالفت وهابیت سنتی و در اواخر مورد مخالفت القاعده و حرکت‌های تکفیری ‏قرار گرفتند. ‏

شایان ذکر است، شیخ دکتر سفر الحوالی دبیر کل جریان «حمله العالمیه لمقاومه العدوان» نیز هست. درباره او مواضع ‏مختلفی در میان اندیشمندان عربستان سعودی و جهان اسلام به چشم می‌خورد. شیخ دکتر ربیع المدخلی، سفر الحوالی را از ‏خوارج می‌داند. ‏ ‏ عمرالکامل نیز از جمله کسانی است که در ردّ او دست به قلم برده است. البته او که از جانب طرفداران سفر ‏الحوالی، صوفی خوانده شده، بدون پاسخ نمانده و دکتر عبدالله بن حسین الموجان، به نگارش کتابی تحت عنوان «الردّ الشامل ‏علی عمر کامل»، در پاسخ او دست زده است. ‏ ‏ در مقابل، کسانی چون شیخ الالبانی، شیخ بن قعود، بن جبرین و ... از او ‏و دیگر پیشتازان جنبش بیداری (الصحوه) حمایت کردند. ‏

مواضع دکتر سفر الحوالی علیه تشیع بسیار تند است. در تابستان سال 1385ش در ایام جنگ 31 روزه اسرائیل با حزب‌الله، ‏او در وب‌سایت خود اعلام نمود: حزب‌الله که معنی آن حزب خداست، در حقیقت حزب شیطان است و همچنین این نکته را ‏ابراز داشته بود که برای حزب‌الله دعا نکنید. این فتوا، پیرو فتوای مشابهی صادر شد که سه هفته پیش از آن، توسط شیخ عبدالله‌ ‏بن جبرین، صادر شده بود. ‏

‏سلمان العوده

شیخ سلمان بن فهد العوده، مسؤول مؤسسه اسلام امروز (: الاسلام الیوم) است. این مؤسسه از سایت اینترنتی خاصی برخوردار ‏است که به صورت مستمر به فعالیت می‌پردازد. ‏

دکتر عصام العماد، سلمان العوده را از جمله شاگردان محمد قطب و بن لادن را بهره‌مند از شاگردان ‏سیدقطب معرفی می‌کند. به گزارش او، سلمان عوده، کتابی به نام «صفه القرباء»، نوشته است که حداقل ده نفر از ‏وهابیان جهان در مقابل آن ردّیه نوشته‌اند. ‏

سلمان العوده یکی از پیشتازان جنبش بیداری نوسلفی است که فعالیت‌های او مورد نقد و انکار بسیاری از ‏وهابیان سنتی قرار گرفت. از این رو، دکتر عبدالله بن جبرین یکی از کسانی است که در مقابله با این هجمات، ‏در اواخر سال 1413 به حمایت قوی‌ای نسبت به او اقدام کرد. وی که در آن زمان، ریاست کل «اداره بحوث ‏علمی و افتا و تبلیغ و ارشاد» در عربستان بود، در 19/10/1413ق بر سابقه آشنایی خود از طریق مطالعه نوشته‌های ‏او، شرکت در دروس و سخنرانی او و شنیدن نوارهای صوتی او تأکید کرده و تمجید بلیغی از او کرده و بر ‏صحت اعتقادات وی پای فشرد. وی در نوشته مذکور، از توانایی و مبارزه قوی او در برابر سکولارها، ‏کمونیست‌ها، مسحیت، الحادگران و روافض نیز تمجید کرد. ‏

جالب این‌که، حدود پنج ماه بعد پادشاه عربستان از طریق وزیر کشور، به هیأت کبار العلما دستور بررسی ‏وضعیت کتاب‌ها و سخنرانی‌های او و سفر الحوالی در محرم 1414ق را داد و آن هیأت نیز حکمی مبنی بر لزوم ‏عذرخواهی آنها و در غیر این صورت ممنوعیت سخنرانی و تدریس عمومی آنها را صادر کرد وی از جمله کسانی است که باب انتقاد علنی از حاکم را گشودند. ‏ ‏ او از این تلقی در سال‌های بعدتر نیز ‏دست نکشید. چنان‌که در 1424/2003 نیز همانند همین رویکرد را در سخنان خود القا می‌کرد. ‏

شیخ بن عثیمین با ترجیح استماع سخنرانی‌های شیخ بن باز و شیخ الالبانی، گوش دادن به نوارهای سخنرانی ‏سلمان العوده و سفر الحوالی را منع می‌کند. ‏ ‏ شیخ یمنی علامه مقبل بن هادی الوادعی سلمان العوده را ‏بدعت‌آفرین می‌خواند. شیخ محدث عبدالمحسن العباد عالم مدینه، نیز در کتاب مدارک النظر او را غوغاآفرین می‌خواند. علامه مقبل بن هادی نیز سلمان العوده را بدعت‌گزار می‌خواند. شیخ ‏علامه عبید الجابری نیز از امثال او پرهیز می‌دهد. ‏ ‏ دکتر ابراهیم بن محمد الصبییحی عضو هیأت تدریس در ‏دانشگاه اسلامی امام محمد بن سعود در ریاض، کتابی با عنوان حتی لایقع الحرج علیه کتاب سلمان العوده با ‏عنوان إفعل و لاحرج نوشت که در آن به نقد دیدگاه‌های سلمان العوده درباره مناسک حج می‌پردازد. جالب ‏آن‌که، این کتاب انتقادی همراه با مقدمه چند شخصیت برجسته وهابیت دولتی عربستان به چاپ رسیده است. ‏مفتی عام عربستان سعودی شیخ عبدالعزیز آل شیخ و رئیس مجلس قضایی اعلی شیخ صالح الحیدان و علامه ‏شیخ الفوزان بر این کتاب مقدمه زده‌اند. ‏

در مقابل، افراد زیادی از مشایخ وهابی سعودی از او حمایت کرده‌اند. به طور نمونه، شیخ علامه عبدالعزیز ‏الراجحی (مشهور به بن باز صغیر) در پاسخ به پرسشی در درس خود درباره صحت عقیده سفر الحوالی وسلمان ‏العوده، عقیده آنها را در شعبان 1414ق، سلیم و در چارچوب اهل سنت و جماعت خواند. ‏ ‏ شیخ علامه عبدالله ‏بن قعود (عضو هیأت کبار العلما و عضو اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه والإفتاء)، شیخ عبدالله المطلق (عضو هیأت ‏کبار العلما در 1423ق)، شیخ دکتر عبدالله بن جبرین ‏ به حمایت از او برخواستند. چنان‌که، بن جبرین در ‏حمایت از سلمان العوده، در جلسه دفاعیه رساله دکترای او در اوایل 1425ق نیز حضور یافت. ‏ ‏ شیخ محمد بن ‏صالح المنصور (استاد سلمان العوده) نیز پس از به زندان افتادن سلمان العوده و سفر الحوالی از آنها دفاع کرد. ‏

‏بن جبرین

بن‌جبرین (عبدالله بن عبدالرحمن بن جبرین) شخصیت مشهوری است که ارتباط خاصی با سفر الحوالی دارد. او ‏شاگرد مناع القطان نماینده اخوان‌المسلمین در سعودی بوده است. بی‌جهت نیست که برای سیدقطب احترام ‏خاصی قائل است. اما او موضع تکفیری خوارج را برنمی‌تابد و از آن پرهیز می‌دهد. در مقابل، به اطاعت از ولی ‏امر توصیه می‌کند. ‏ ‏ برای پی بردن به حساسیت‌های سلفی و وهابی بن جبرین، توجه به این نکته مفید است که ‏او حساسیت خاصی نسبت به شیعیان دارد و خواستار محدودیت آنان در عربستان است. ‏

از سوی دیگر، بن جبرین در سخنرانی‌ای، از اسامه بن لادن با عنوان مجاهد، دفاع کرده و این مسأله را نفی ‏می‌کند که بن باز او را مفسد فی الارض خوانده باشد و او را خارج از اسلام بداند. چه آن‌که، از گذشته تا به ‏حال اسامه بن لادن در راه خدا مبارزه کرده و مجاهدات فراوانی در افغانستان به توفیق الهی داشته و خداوند او را ‏در این امر یاری داده است. بن جبرین درباره مواضع تکفیری اسامه بن لادن معتقد است که این مسأله اجتهاد ‏اوست. از این رو، نمی‌توان به خاطر این موضع تکفیری او را مفسد فی الارض دانست. ‏ ‏ بن جبرین سرانجام پس ‏از عمری فعالیت دینی ـ سیاسی، در تابستان 1430ق وفات یافت. ‏

‏ناصرالعمر

شیخ دکتر ناصر بن سلیمان العمر که مسؤول سایت خبری المسلم نیز هست، از علمای نوسلفی‌ای است که مواضع بسیار ‏تندی علیه شیعه ـ به ویژه در قضیه عراق ـ دارد. چنان‌که، وی کتابی با عنوان عن خضوع الأمراء لولایه العلماء در ‏بررسی چالشی که میان شیخ عبدالله الترکی و ملک عبدالله در سال 2005م رخ داد نوشت. ‏

‏عائض القرنی

عائض القرنی در دهه 1990م، فعالیت‌های نوسلفی بارزی از خود نشان داد. اما پس از اتفاقات خشونت‌بار در داخل عراق اشغالی، ‏به نوعی از سلفی‌گرایی اعتدالی تمایل یافت. در برابر فعالیت‌های نوسلفی او، برخوردهای مختلفی به وجود آمد. از آن جمله، ‏مقابله‌جویی امیر خالد الفیصل امیر عسیر، به اتهامات غیر اخلاقی او را به دادگاه کشاند و چنین برخوردی با یک عالم برای ‏نخستین بار بود. البته این مقابله‌جویی‌ها، او را از مواضع انتقادی‌اش نسبت به رابطه علما و نظام سیاسی بازنداشت. ‏

نمونه‌ای از مقابله‌جویی عائض القرنی با حکومت‌های فاسق در برخی اشعار او نیز نمود یافته است. به طور نمونه، او در ‏دیوانش با عنوان «بلحن الخلود»، در قصیده‌ای با عنوان «دع الحواشی و اخرج»، چنین مضامینی را مورد اشاره قرار داده است. ‏ ‏ به ‏طور طبیعی، چنین مضامینی مورد نقد و انکار وهابیت سنتی‌ای قرار گرفته است که برخوردهای مقابله‌جویانه با دولت را جز در ‏قالب نصیحت و آن هم عمدتاً پنهانی نمی‌پذیرند. به طور نمونه، شیخ احمد النجمی نقد تندی نسبت به این اشعار ارائه داده و ‏مضامین آنها را به خاطر تجویز خروج بر حکومت، همسو با خوارج و معتزله خوانده است. ‏ چنان‌که، زید المدخلی نیز به نقد ‏این اشعار عائض القرنی در دیوان مذکور پرداخته و آنها را علیه علم، علما، با گرایش خروج بر ولاه امر و در راستای ‏اندیشه‌های تروریستی خوانده است. ‏

وی پیکان این رویکردهای انتقادی را در مرحله نخست متوجه دولت سعودی و پادشاه آن دانسته و به نکوهش آن پرداخته ‏است. زید المدخلی، ریشه این افکار اعتراضی را با لحنی نکوهشی، تأثیرپذیری از اندیشه‌های سیدقطب، ‌ اخوان‌المسلمین، حسن ‏الترابی و امام خمینی(ره) معرفی می‌کند. وی تمجید صریح عائض القرنی نسبت به حسن الترابی را نیز قابل نکوهش می‌داند. ‏

این شخصیت مشهور نوسلفی پس از خروج جوانان مبارز از زندان‌های ضد تروریسم، نه تنها به کمیته‌های نصیحت پیوست، ‏بلکه تلاش‌های فراوانی را در تلویزیون سعودی، شبکه‌های ماهواره‌ای و ... حتی با اجرای مناظره با شخصیت‌های برجسته مبارزه ‏نظامی، برای دامن زدن به سلفی‌گرایی معتدل نشان داد. البته عائض القرنی مبلغ و شخصیتی پر سر و صداست. به طور نمونه، او ‏که برخلاف فتوای پیشین خود و هم‌نوا با اجماع سلفی مبنی بر وجوب پوشاندن وجه و کفین توسط زنان، در یک برنامه ‏سینمایی به عنوان «نساء بلا ظلّ» این حکم را کنار نهاد، موجی از نقدها و حمله‌های فکری را متوجه خود کرد. البته او در پی ‏فشارهای مختلف و به ویژه اتصال مفتی اعظم سعودی شیخ عبدالعزیز آل الشیخ، وزیر شؤون اسلامی و برخی دیگر از بزرگان ‏وهابی، در نوشته‌ای توضیحی از این حکم عدول کرد و مخاطب آن فیلم را زنان غرب معرفی کرد. در مجموع، این فتوا و دیگر ‏مواضع او مانند موضع او درباره رانندگی زنان مشکل‌آفرین بود و برای او گران تمام شد و به این مسأله انجامید که او سرانجام ‏پس از ربع قرن فعالیت‌های تبلیغی با سرودن قصیده‌ای انتقادی، در روزنامه مدینه روش سکوت و انزوا را اختیار کرد. این ‏قصیده از رنج‌های طولانی او از صفای ایام گذشته و کدورت ایام فعلی، حکایت دارد. بخشی از این فعالیت‌های او چهره او را ‏در میان علما مخدوش کرد و بخشی از آنها، به ویژه حاضر شدن او در چهره مناظره محققانه با افراد آشتی‌ناپذیر تروریست، ‏جایگاه مردمی او را تضعیف کرد. ‏

مواضع وهابیت دولتی درباره تکفیر و تروریسم

به رغم آن‌که، اندیشه وهابیت مهم‌ترین زمینه تکفیر در میان مسلمانان را در دو سده اخیر فراهم آورده است، می‌توان گفت ‏وهابیت دولتی ـ در فضای نوین جهانی و به ویژه در دوران مبارزه با تروریسم به رهبری آمریکا که پیکان آن متوجه جریان‌های ‏عمدتاً تکفیری وهابی مانند القاعده است ـ نسبت به وهابیت نوسلفی، از خشونت‌گرایی کمتری برخوردارند. چه آن‌که، افراط ‏در تکفیرگرایی خشونت‌آمیز در تعارض با سیاست‌های خارجی و داخلی عربستان در دوران حاضر می‌باشد و امنیت این کشور ‏را نیز دستخوش آسیب‌پذیری جدّی نموده است. ‏

مهم‌ترین موضع‌گیری وهابیت دولتی عربستان درباره تکفیر را می‌توان به سندی دانست که از جانب هیأت کبار علمای ‏عربستان در دوران ریاست بن باز در 1419ه‍. ق، صادر شده است. ‏ ‏ بر این اساس، دولت عربستان که از بحران تروریسم و ‏گرایش‌های تکفیری رنج می‌برد، تلاش‌های گوناگونی را در مقابل این پدیده سامان داده است و این بیانیه از برترین نهاد ‏مذهبی، از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخورد ار است. ‏ یکی از این موارد، تشکیل جلسه‌ای میان مسؤولان دولتی و برخی از علمای سلفی و نوسلفی پس از بازگشت برخی جوانان ‏زندانی در گوانتانامو بود. این جلسه در منزل شیخ صالح بن عبدالعزیز بن محمد آل الشیخ وزیر پیشین وزارت شؤون الإسلامیه ‏والأوقاف والدعوه‎ ‎والإرشاد، به ابتکار او و امیر محمد بن نایف بن عبدالعزیز مساعد وزیر‎ ‎الداخلیه للشؤون الأمنیه تشکیل شد. ‏در این جلسه، شیخ صالح بن حمید (رئیس مجلس شورا)، شیخ‎ ‎سعد بن ناصرالشثری (عضو هیأت کبار العلما) و شیخ یوسف ‏الغفیص (عضو هیأت کبار العلما)، شیخ دکتر عبدالله اللحیدان نماینده وزارت شؤون اسلامی، شیخ دکتر سلیمان العوده و شیخ ‏عائض القرنی و شیخ‎ ‎محمد العریفی و شیخ ناصرالعمر و استاد دکتر سعود الفنیسان و دکتر فالح‎ ‎الصغیر، و... ، حضور داشتند. ‏

در این جلسه، از بازگشت جوانانی که در زندان گوانتانامو به سر می‌بردند و در آنجا برای زندگی در شرایط عادی و گذر از ‏گرایش‌های تکفیری و تروریستی تعلیم می‌دیدند، سخن به میان آمد. چنان‌که، لزوم توسعه فعالیت علما و همکاری آنان در ‏کمیته‌های نصیحت (وابسته به وزارت کشور) برای مقابله با اندیشه‌های گمراه‌گر تکفیری و تروریستی به عنوان بحثی اجماعی ‏مورد تأکید قرار گرفت. این جلسه در جهت همفکری مسؤولین، علمای وهابی و علمای نوسلفی تشکیل شده و موفقیت‌آمیز ‏اعلام شد و حاضران خواستار تشکیل دوباره آن شدند. چنان‌که، در آن این مطلب مورد اشاره قرار گرفت که برخی کشورهایی ‏اروپایی مانند سوئد از موفقیت عربستان در برنامه‌های ضد تروریسم، ابراز خوشنودی کرده‌اند. ‏

جمع‌بندی

شاید بتوان گفت تا حدودی مواضع نوسلفی میان مواضع محافظه‌کارانه وهابیت سنتی و مبارزه‌گرایی القاعده در ‏نوسان است. آنچه مطالعه جریان‌های وهابی نشان می‌دهد این است که اطاعت مطلق از حاکم سعودی نمی‌تواند ‏برای همه وهابی‌ها و در همه شرایط جذابیت داشته باشد. چه آن‌که، از جهت اعتقادی زمینه‌های فراوانی برای ‏تضعیف اقتدارگرایی حاکم وهابی در اندیشه همه مسلمانان و از جمله وهابیان وجود دارد. بر این اساس، برخی ‏شرایط سیاسی این ظرفیت اعتقادی را مورد بهره‌برداری قرار می‌دهد. ‏

از سوی دیگر، نمی‌توان به جریان‌های سنتی یا نوظهور وهابی به صورت مطلق نگریست. چنان‌که، در میان جریان نوسلفی ‏برخی مانند سفر الحوالی و عائض القرنی از تحمل بیشتری نسبت به کسی مانند ناصرالعمر در برابر تشیع برخوردارند. چنان‌که، ‏گرایش آنان به نوعی از دموکراسی روشی بیش از وهابیت سنتی است. ‏