یحیویه
يحيويه پيروان يحيى بن زيد بن على بن الحسين بن على بن أبي طالب بودند.
تاریخچه
يحيى پس از كشته شدن پدرش به خراسان رفت و چون به سرخس رسيد، افرادی از «محكمه» و «خوارج» نزد او رفتند و از وى خواستند علیه بنی امیه خروج كند و وارد جنگ شود. يحيى از پذيرفتن پيشنهاد ايشان امتناع كرد و به بلخ رفت و در آن جا نزد حريش بن عمرو بن داوود اقامت گزيد.يوسف بن عمر ثقفى به نصر بن سيار عامل خراسان نامه نوشت و از او خواست كه يحيى را دستگير كند.نصر او را دستگير كرده و در قهندز مرو زندانی کرد.پس از مرگ هشام بن عبد الملک، جانشين او وليد بن عبد الملك به نصر بن سيار دستور داد كه يحيى را آزاد كند. بعضى گفته اند: وى از زندان فرار کرد و به بیهق( سبزوار کنونی) رفت.يحيى از مرو به سرخس رفت، ولى نصر بن سيار به عاملان سرخس و توس دستور داد كه يحيى را به ابرشهر (نيشابور) برگرداند.چون يحيى نزد عمرو بن زراره حاكم ابرشهر رسيد، عمرو يك هزار درهم به او داد و وى را به جانب قومس روانه كرد.پس از آن، يحيى با صد و بيست نفر از ياران خود با عمرو بن زراره كه لشكرى فراوان داشت نبرد كرد و عمرو كشته شد.سپس يحيى به سوى هرات رفت. نصر بن سيار، سلم احوز مازنى را با هشت هزار سپاهى از مردمان شام به تعقيب وى فرستاد.سلم در روستايى از ولايت گوزگان به يحيى رسيد و سه روز نبرد كردند و سرانجام يحيى كشته شد و جسدش را بر دروازه گوزگان (جوزجان) به دار آويختند و همچنان بر دار بود تا اين كه سياه جامگان به آن جا رفتند و جسد یحیی را از دار پایین آورده دفن کردند. ابو مسلم خراسانى قاتلان يحيى را به چنگ آورد و کشت. مسعودى مى نويسد: مردم خراسان كه از بيم بنى اميه رسته بودند، هفت روز براى يحيى عزادارى كردند و در آن سال تمام فرزندان پسری را که در خراسان به دنیا آمده بودند یحی نامیدند. [۱]
پانویس
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 471 با ویرایش و اصلاح عبارات.