جاحظ
نام | جاحظ |
---|---|
نام کامل | أبو عثمان عمرو بن بحر بن محبوب الكنانی اللیثی البصری |
نامهای دیگر | جاحظ • ابوعثمان عمرو بن بحر • جاحظ البصری • عمرو بن بحر الجاحظ • ابیعثمان عمرو بن بحر بن محبوب |
کنیه | ابوعمران |
نام پدر | بحر |
متولد | 146،150 و 160ق |
محل تولد | بصره |
اساتید | ابوعبیده • اصمعى • ابوزید انصارى • ابوزید انصارى • نظّام |
برخی آثار | شرح علی المائة كلمة لأمیرالمومنین علی بن أبیطالب علیهالسلام (ابن میثم - عبدالوهاب -وطواط) • رسائل الجاحظ • البخلاء • البرصان و العرجان و العمیان و الحولان • البغال |
رحلت | 255 یا 256ق |
جاحظ، ابوعثمان عمر و بن بحر، متكلم و ادیب معتزلی و نویسنده بر تألیف قرن سوم از اهالی بصره. وی در جوانی در بغداد و مدتی نیز در سامرا اقامت كرد و سپس به بصره بازگشت. جاحظ چهرهای زشت با چشمانی برآمده داشت و به همین مناسبت، جاحظ (چشم برآمده) و حدقی لقب گرفت ابوعبیده، اصمعی و ابوزید انصاری در لغت و ادبیات از استادان او بودند. نحو را از اخفش و كلام را از نظّام آموخت.
وی از طریق علمای كلام و همنشینی با حنین بن اسحاق و سلمویه با فرهنگ یونانی آشنا شد و با مطالعة كتابهای ابنمقفع در فرهنگ و ادب ایران مهارت یافت. جاحظ عالمی متخصص به معنای امروزی نبود، بلكه دایرةالمعارف نویسی بود كه به تمام علوم زمانش نظر داشت. موضوعات تألیفات او بسیار متنوع است، ادبیات، ادبیات عامه، كلام، سیاست و بعضی شاخههای علوم طبیعی. اما آنچه كتابهای او را ممتاز میسازد، شیوة ادبی بارز وی در نگارش، اطلاع او از زندگی اجتماعی و شناخت سرشت و اخلاق مردم است.البیان و التبیین از مهمترین كتابهای اوست. ابنخلدون آن را یكی از چهار كتاب اصول فن ادب و از اركان آن معرفی كرده است. الحیوان نیز دیگر كتاب با ارزش اوست. فرقهای به نام جاحظیه (از فِرَق معتزله)، از پیروان خاص اویند.
جاحظ کیست
ابوالفداء (ج ۲، ص ۴۷) کنیه وی را ابوعمران آورده است . جدّش زنگی و شتربان و از موالی بنی کِنانه بود. [۱]
در باره تاریخ ولادت جاحظ اختلاف نظر هست ؛ عده ای ، به نقل خود وی ، او را هم سن ابونواس (۱۴۶ـ ۱۹۸) و حتی بزرگ تر از او و عده ای او را متولد ۱۵۰ و برخی متولد حدود سال ۱۶۰ دانسته اند. [۲] او چهره ای زشت با چشمانی برآمده داشت و به همین مناسبت ، جاحظ (چشم برآمده ) و حَدَقی لقب گرفت. [۳] وی در بصره با فروش نان و ماهی ، امرار معاش می کرد. در آن زمان مُوَیْس بن عِمران ، یکی از تاجران بصره ، از وی حمایت می کرد. [۴]
ابوعُبَیده (متوفی ۲۰۹)، اَصْمَعی (متوفی ۲۱۶) و ابوزید انصاری (متوفی ۲۱۵) در لغت و ادبیات از استادان او بودند. وی نحو را از دوستش اَخْفَش (متوفی ۲۱۵)، کلام را از نَظّام (متوفی ۲۳۱) و فصاحت را شفاهاً از بادیه نشینان عرب ، در بازار مِرْبَد آموخت. [۵] وی از طریق علمای کلام و هم نشینی با حُنین بن اسحاق (متوفی ۲۶۰) و سَلْمُویه (متوفی ۲۲۵)، با فرهنگ یونانی آشنا شد و با مطالعه کتابهای ابن مُقَفَّع (متوفی ۱۴۲) و حضور در محضر ابوعبیده ، در فرهنگ و ادب فارسی مهارت یافت. [۶]
جاحظ ، خلفای عباسی را از مهدی (حک : ۱۵۸ـ۱۶۹) تا مُعْتَز (حک : ۲۵۱ـ۲۵۵) یا مُهْتَدی (حک : ۲۵۵ـ۲۵۶) درک کرد و مورد تکریم و احترام آنان بود. [۷]
جاحظ گرایشهای سیاسی مشخص نداشت و غالباً تابع جریانهای حاکم بود. [۸] کتابهای خود را به درباریان تقدیم می کرد و صله می گرفت و تا پایان عمر به این روش ارتزاق کرد. [۹] تعدادی از کتابهایش ، با موضوع امامت ، مورد توجه مأمون (حک : ۱۹۸ـ ۲۱۸) قرار گرفت. [۱۰]
جاحظ با وجود علم و کثرت تألیف ، از تدبیر امور عاجز بود و زمانی که به جانشینی ابراهیم بن عباس صولی (متوفی ۲۴۳) به ریاست دیوان رسائل برگزیده شد، پس از سه روز استعفا کرد. [۱۱] او ملازم خاص محمدبن عبدالملک زَیّات (متوفی ۲۳۳)، وزیر واثق (حک : ۲۲۷ـ۲۳۲)، شد و با دستگیر شدن ابن زیّات ، او نیز گریخت و پس از آنکه ابن زیّات به دستور متوکل (حک : ۲۳۲ـ۲۴۷) کشته شد، جاحظ خود را تسلیم کرد. [۱۲]
زمانی که جاحظ به علم و ادب مشهور شده بود، متوکل برای تعلیم فرزندش ، او را دعوت کرد اما وقتی چهره اش را دید، با اعطای هزار درهم عذرش را خواست. [۱۳] در عین حال ، جاحظ با متوکل مجالست و مؤانست داشت. [۱۴]
جاحظ در جوانی در بغداد و مدتی نیز در سامرا اقامت کرد و سپس به بصره بازگشت . به دمشق و انطاکیه نیز سفر کرد. [۱۵]او در محرم ۲۵۵ یا ۲۵۶، بر اثر بیماری فلج و نقرس ، در بصره درگذشت. [۱۶] جاحظ دارای هوش بسیار و حافظه قوی بود. [۱۷] به گفته مُبَرِّد (متوفی ۲۸۶)، وی شیفته مطالعه بود و وقتی کتابی به دست می آورد، تا تمام آن را نمی خواند آن را کنار نمی گذاشت. [۱۸]. علاقه شدید وی به کتاب و علم آموزی به اندازه ای بود که از برخی وَرّاقان (کتاب فروشان ) دکان اجاره می کرد و شب تا صبح در آنجا به مطالعه می پرداخت. [۱۹]
او در کلام ، ادبیات عرب ، حدیث ، تفسیر، تاریخ و حتی علوم طبیعی سرآمد و در فنون گوناگون صاحب تألیف بود. [۲۰] اما مسعودی [۲۱] گفته است که مباحث او در باب طبیعیات و جغرافیا چندان اعتبار ندارد زیرا او اهل سفر و دریانوردی نبوده و نقلیاتش به کتابها منحصر می شده و گاه در این باره به ضد و نقیض و اغراق نیز رسیده است .
وی با زیرکی و با ارائه دلایل ، می توانست مطلبی را به اثبات برساند و با همان قوّت آن را رد کند. [۲۲] جاحظ به شوخ طبعی و سهل انگاری در مطالب علمی نیز معروف بود، لغت شناسانی چون ثعلب (متوفی ۲۹۱) او را رد کرده و به نقل او اعتماد نداشته اند. او همچنین به دروغ پردازی شهرت داشت و احادیث را به سخره می گرفت . خواهرزاده اش ، یَمُوت بن مُزَرَّع (متوفی ۳۰۴)، او را بی دین خوانده است. [۲۳]
با وجود این ، گفته اند که کتابهایش دارای الفاظی شیوا و ساده است و در آنها تناسب معنا و لفظ ، از هر نوعی (عامیانه ، ادبی ، و غیره )، حفظ شده است و با داشتن برخی انحرافات ، نقش مهمی در روشن سازی اذهان دارد و به فراخور حال خواننده از جدّی به شوخی می پردازد. [۲۴] وی بیش از هر چیز به کتابت و قرائت اشتغال داشت و در ابتدا برای رواج کتابهایش ، آنها را به دیگر علما نسبت می داد. گفتنی است با اینکه وی مطابق سیاست حاکم به عثمان بن عفان گرایش داشت ، اهل علم کمتر کتابهای او را می شناختند. [۲۵]
جد جاحظ
جدّش زنگی و شتربان و از موالی بنی کِنانه بود. [۲۶]
تاریخ ولادت
در باره تاریخ ولادت جاحظ اختلاف نظر هست؛ عده ای، به نقل خود وی، او را هم سن ابونواس (۱۴۶ـ ۱۹۸) و حتی بزرگ تر از او و عده ای او را متولد ۱۵۰ و برخی متولد حدود سال ۱۶۰ دانسته اند. [۲۷]
چهره جاحظ
او چهره ای زشت با چشمانی برآمده داشت و به همین مناسبت، جاحظ (چشم برآمده) و حَدَقی لقب گرفت. [۲۸] وی در بصره با فروش نان و ماهی ، امرار معاش میکرد. در آن زمان مُوَیْس بن عِمران، یکی از تاجران بصره، از وی حمایت میکرد. [۲۹]
دیدگاه جاحظ
جاحظ، ادیب سخندان و سخن شناس معروف كه از نوابغ ادب است و در قرن سوّم هجری می زیسته است و كتاب البیان و التبیین وی یكی از اركان چهارگانه ادب به شمار آمده است، مكرّر در كتاب خویش ستایش و اعجاب فوق العاده خود را نسبت به سخنان علی (ع) اظهار می دارد.
ایشان در همان جلد اوّل، این جمله معروف را از علی (ع) نقل می كند كه حضرت فرمودند: قیمه كلّ امرء ما یحسنه [۳۰] ارزش هر كس همان است كه می داند، آن گاه بیش از نیم صحفه این جمله را ستایش می كند و می گوید: در همه كتاب ما، اگر جز این جمله نبود، كافی بلكه كفایت بود، بهترین سخن آن است كه كم آن،تو را از بسیارش، بی نیاز كند، و معنی در لفظ پنهان نشده باشد بلكه ظاهر و نمودار باشد، آن گاه می گوید: «كان الله عزّ و جلّ قد البسه من الجلاله و غشاه من نور الحكمه علی حسب نیّه صاحبه و تقوا قائله» گویا خداوند جامهای ازجلالت و پرده ای از نور حكمت متناسب با نیّت پاك و تقوای گوینده اش، بر این جمله كوتاه پوشانده است. [۳۱]
اساتید و شاگردان
جاحظ شاگرد یزید بن هارون، سندی بن عبدویه، ابو یوسف قاضی [۳۲] و ابو اسحاق نظام بود. [۳۳] همچنین یموت بن مزرع، محمد بن عبدالله بن ابودلهاث، محمد بن یزید نحوی [۳۴] و أبو بکر بن أبی داود [۳۵] از جمله شاگردان وی بودند.
آثار جاحظ
جاحظ علاقهی زیادی به مطالعه داشت؛ به گونهای که ابوالعباس محمد بن یزید نحوی گفت: من از جاحظ، و فتح بن خاقان، و اسماعیل بن اسحاق قاضی به علم و دانش حریصتر ندیدهام. جاحظ هر کتابی به دست میآورد، از اول تا آخر آنرا میخواند. [۳۶]
جاحظ آثار متعددی داشت:
- کتاب الحیوان، و مشهور است که این کتاب هفت جزء بود و کتاب دیگر بر آن افزوده، و آنرا کتاب النساء نامید، که در بیان فرق میان مرد و زن است، و یک کتاب دیگر هم به نام کتاب العال بر آن افزود. وی کتاب الحیوان را به محمد بن عبدالملک اهدا کرد و پنج هزار دینار از وی گرفت.
- کتاب البیان و التبیین را که به ابن ابیداوود اهدا نمود و پنج هزار دینار دریافت کرد.
- کتاب النبی و المتنبی.
- کتاب المعرفة.
- کتاب جوابات.
- کتاب مسائل.
- کتاب الردّ علی أصحاب الإلهام.
- کتاب نظم القرآن.
- کتاب مسائل القرآن.
- کتاب فضیلة المعتزلة.
- کتاب الردّ علی المشبّهة.
- کتاب الإمامة علی مذهب الشیعة.
- کتاب حکایة قول أصناف الزیدیة.
- کتاب العثمانیة.
- کتاب الأخبار و کیف تصحّ...[۳۷]
- وی کتاب العثمانیة را نیز در رد شیعه و اعتقادات آنان نوشت. [۳۸]
درگذشت
سرانجام او پس از عمری نسبتا طولانی در ماه محرم [۳۹] سال 250 و یا 255 هجری [۴۰] و در دوران خلافت المهتدی باللَّه درگذشت. [۴۱]
او پیش از مرگ فلج و از کار افتاده شد، به گونهای که از طرف چپ فلج شد و اگر با قیچی آنرا تکه تکه میکردند، احساس نمیکرد، و در مقابل اگر در طرف راست او مگسی عبور میکرد، احساس درد میکرد. [۴۲]
پانویس
- ↑ ابن ندیم ، ص ۲۰۸؛ خطیب بغدادی ، ج ۱۴، ص ۱۲۴؛ یاقوت حموی ، ج ۱۶، ص ۷۴
- ↑ ( یاقوت حموی ، همانجاها؛ سرکیس ، ج ۱، ستون ۶۶۶؛ امین ، ج ۱، ص ۳۸۷؛ بروکلمان ، ج ۳، ص ۱۰۶)
- ↑ به مسعودی ، ج ۵، ص ۱۷؛ ابن خلّکان ، ج ۳، ص ۴۷۱؛ ابوالفداء، همانجا؛ ابن کثیر، ج ۱۱، ص ۱۹
- ↑ یاقوت حموی ، همانجا؛ ابن مرتضی ، ص ۱۶۳
- ↑ مسعودی ، ج ۵، ص ۱۰۵؛ خطیب بغدادی ، همانجا؛ یاقوت حموی ، ج ۱۶، ص ۷۴ـ ۷۵؛ امین ، همانجا؛ نیز رجوع کنید به بازار * : بخش ۶
- ↑ (سرکیس ؛ امین ، همانجاها
- ↑ رجوع کنید به ابن ندیم ، همانجا؛ یاقوت حموی ، ج ۱۶، ص ۷۵، ۷۹؛ ابوالفداء، همانجا؛ ابن مرتضی ، ص ۱۶۴؛ نیز رجوع کنید به امین ، همانجا
- ↑ رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج ۱۴، ص ۱۲۷ـ ۱۲۸؛ ابن حجر عسقلانی ، ج ۴، ص ۳۵۶
- ↑ رجوع کنید به ابن ندیم ، ص ۲۱۰؛ امین ، ج ۱، ص ۳۸۷ـ ۳۸۸
- ↑ رجوع کنید به ابن ندیم ، ص ۲۰۹؛ ابن حجر عسقلانی ، ج ۴، ص ۳۵۵
- ↑ ابن ندیم ، ص ۲۰۸؛ یاقوت حموی ، ج ۱۶، ص ۷۸ـ۷۹؛ بروکلمان ، ج ۳، ص ۱۰۶ـ۱۰۷
- ↑ حُصری ، ج ۲، ص ۵۳۸؛ یاقوت حموی ، ج ۱۶، ص ۷۶، ۷۹ـ۸۰؛ ابوالفداء، همانجا؛ ابن مرتضی ، ص ۱۶۳؛ بروکلمان ، ج ۳، ص ۱۰۶
- ↑ مسعودی ، ج ۵، ص ۱۷؛ ابن خلّکان ، ج ۳، ص ۴۷۱؛ ابوالفداء؛ بروکلمان ، همانجاها
- ↑ یاقوت حموی ، ج ۱۶، ص ۷۵
- ↑ خطیب بغدادی ، ج ۱۴، ص ۱۲۴ـ ۱۲۵؛ سرکیس ، همانجا؛ امین ، ج ۱، ص ۳۸۸
- ↑ مسعودی ، ج ۵، ص ۱۰۴ـ ۱۰۵؛ ابن ندیم ، ص ۲۰۸ـ ۲۰۹؛ خطیب بغدادی ، ج ۱۴، ص ۱۳۱
- ↑ یاقوت حموی ، ج ۱۶، ص ۷۴؛ ابن کثیر، ج ۱۱، ص ۲۰
- ↑ رجوع کنید بهابن ندیم ، ص ۲۰۸؛ بروکلمان ، ج ۳، ص ۱۰۷
- ↑ یاقوت حموی ، ج ۱۶، ص ۷۵
- ↑ ابن خلّکان ؛ ابوالفداء، همانجاها؛ ابن کثیر، ج ۱۱، ص ۱۹؛ ابن مرتضی ، ص ۱۶۲؛ بروکلمان ، همانجا؛ ضیف ، ص ۶۱ـ۶۲
- ↑ ج ۱، ص ۱۱۳، ۲۰۵، ج ۲، ص ۱۱۱، ۱۲۱
- ↑ رجوع کنید به ابن قتیبه ، ص ۵۹؛ ازهری ، ج ۱، ص ۳۰
- ↑ رجوع کنید به ابن قتیبه ، ص ۶۰؛ مسعودی ، ج ۵، ص ۱۰۵؛ ازهری ، همانجا؛ ابن حزم ، ج ۳، ص ۷۳ـ۷۴؛ خطیب بغدادی ، ج ۱۴، ص ۱۳۰ـ۱۳۱؛ ابن کثیر، همانجا؛ ابن حجر عسقلانی ، ج ۴، ص ۳۵۵ـ۳۵۷
- ↑ رجوع کنید به مسعودی ، ج ۵، ص ۱۰۴؛ ابن ندیم ، ص ۲۰۹؛ ازهری ، همانجا؛ ابن حجر عسقلانی ، ج ۴، ص ۳۵۵
- ↑ مسعودی ؛ بروکلمان ، همانجاها
- ↑ ابن ندیم، ج۱، ص۲۰۸
- ↑ احمد امین، ضحی الاسلام، ج۱، ص۳۸۷، بیروت: دارالکتاب العربی
- ↑ مسعودی، مروج (بیروت)، ج۵، ص۱۷
- ↑ یاقوت حموی، معجم الادباء، ج۱۶، ص۷۴، بیروت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰
- ↑ موفق بن احمد بن محمد كلّي خوارزمي، مناقب ص۳۶۸، ناشر: جامعه مدرّسين قم، چاپ دوم، سال ۱۴۱۱، محمّد عبد الرؤف المناوي، فيض القدير شرح جامع صغير ج۴ ص۱۴۶، ناشر:دارالكتب العلميه، بيروت ،چاپ اول، سال۱۴۱۵
- ↑ نقل از كتاب سيري در نهج البلاغه، شهيد مطهري، ص۱۲و۱۳، چاپ و صحافي از چاپخانه درودكي.( البيان و التبيين ج1ص 106. ) شرح النهج لابن أبي الحديد ج 1 ص 45 ط أبو الفضل
- ↑ الانساب، ج 3، ص 162
- ↑ ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم، محقق، عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 12، ص 93 – 94، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق
- ↑ الأنساب، ج 3، ص 162
- ↑ خطیب بغدادی، ابو بکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج 12، ص 208، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1417ق
- ↑ ابن ندیم بغدادی، محمد بن إسحاق، الفهرست، ص 169، بیروت، دار المعرفة، چاپ دوم، 1417ق
- ↑ تحفة الأدیب فی نحاة مغنی اللبیب، ج 1، ص 165 – 167
- ↑ ابن طاوس، احمد بن موسی، بناء المقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیة، محقق، مصحح، عدنانی غریفی، علی، ص 44، قم، مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث، چاپ اول، 1411ق
- ↑ ابن اثیر، علی بن محمد، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج 1، ص 249، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق
- ↑ تحفة الأدیب فی نحاة مغنی اللبیب، ج1، ص 167
- ↑ البدایة و النهایة، ج 11، ص 19
- ↑ تحفة الأدیب فی نحاة مغنی اللبیب، ج 1، ص 170