نذر
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در
نذر عمل ثوابی که شخص مکلف، بر عهده ی خود واجب می سازد و این امر برای خداست. از دیرباز در میان اقوام و ملل گذشته این عمل رواج داشته و بصور مختلف انجام می گرفته. در ایران باستان و در میان اعراب جاهلی، نذر و قربانی برای بتها و آتشکده ها وجود داشته و ریشه های خرافی فراوانی داشته است. بیشترین مردم آن روز، برای رسیدن به آمال و آرزوهای خود، برای بتها و خدایان تقدیمی داشته اند که گاهی همراه با نذر بوده است.
تعریف نذر
نذر آن است که انسان متعهد شود برای خدا کاری از کارهای خیر را انجام دهد، یا کاری را که ترکش نیکو است، ترک نماید[۱].
اقسام نذر
نذر مشروط
نذر مشروط یا «نذر شکر» است مانند اینکه انسان میگوید: «اگر مریض من شفا یافت بر عهده من است برای خدا فلان کار را انجام دهم».
یا «نذر زجر» است مانند اینکه میگوید: «اگر مرتکب فلان کار بد شدم بر عهده من باشد برای خدا فلان کار خیر را انجام دهم».
نذر مطلق
آن است که انسان بدون هیچ قید و شرطی بگوید نذر میکنم برای خدا، - یا برای خدا است - بر عهده من باشد فلان کار خیر را انجام دهم یا فلان کار شر را ترک کنم[۲].
ارکان نذر
ارکان نذر سه چیز است؛
- ناذر (نذر کننده)،
- صیغه نذر،
- متعلق نذر (ملتزم به)[۳].
یعنی برای اینکه نذری منعقد شود باید نذر کنندهای باشد که شرایط نذر کردن را داشته باشد، همچنین صیغه نذر جاری شود، و نذر به انجام یا ترک کاری تعلق بگیرد که شرایط آن بیان خواهد شد.
شرایط نذر کنند
- بلوغ
- عقل
- اختیار
- قصد
- انتفاء حجر در متعلق نذر[۴].
برخی از فقها، اسلام و حریت[۵] را نیز از شرایط نذر کننده قرار دادهاند[۶]. بنابراین، نذر بچه اگر چه ممیز باشد و به ده سال رسیده باشد، همچنین نذر دیوانه حتی اگر دیوانه ادواری باشد در زمان دیوانگیش و نذر انسان مست و یا عصبانی به گونهای که قصد از او زایل شود، همچنین نذر سفیه و محجور در امور مالی منعقد نمیشود و صحیح نیست. البته نذر محجور در آن مالی که حق طلبکارها به آن تعلق گرفته منعقد نمیشود، ولی در اموال دیگر، صحیح است[۷]. همچنین نذر عبد و کافر منعقد نمیشود، مگر اینکه در عبد، قبل از واقع شدن نذر، مولا اجازه بدهد یا عبد، قبل از انحلال عقد نذر توسط مولا، آزاد شود و همچنین اگر کافر، مسلمان شود مستحب است به نذرش وفا کند[۸].
صیغه نذر
صیغۀ نذر این چنین است: «للّه علیّ هکذا»، و منظور از هکذا آن است که: «آنچه را مىخواهد که نذر کند بعد از «للّه علیّ» بگوید[۹]. مثلاً بگوید: «ان شفى اللّه مریضى فللّه على صوم یوم»؛ یعنى اگر خداوند مریض مرا شفا بدهد یک روز، روزه بر گردن و عهده من باشد[۱۰]. گفتنی است؛ لازم نیست صیغه نذر به عربى خوانده شود، بلکه به فارسی هم کفایت میکند، پس اگر گفته شود: «چنانچه مریض من خوب شود، براى خدا بر من است که ده تومان به فقیر بدهم یا یک روز روزه بگیرم»، نذر، صحیح است. البته باید «براى خدا»[۱۱] به زبان گفته شود و قصد آن در دل کافى نیست[۱۲].
متعلق نذر یا «ملتزم به» و شرایط آن
مراد از «متعلق نذر» یا «منذور به» یا «ملتزم به»، آن چیزی است که نذر کننده متعهد میشود آنرا برای خدا انجام دهد یا ترک نماید.
پانویس
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، رسالة توضیح المسائل، ص 445، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب(ع)، قم، چاپ دوم، 1424ق.
- ↑ همان.
- ↑ حلّى، علامه، حسن بن یوسف بن مطهر اسدى، إرشاد الأذهان إلى أحکام الإیمان، محقق و مصحح: فارس حسون، ج 2، ص 90، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ اول، 1410 ق.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج 2، ص 117، مؤسسه مطبوعات دار العلم، قم، چاپ اول، بیتا؛ گلپایگانى، صافی، لطف الله، هدایة العباد، ج 2، ص 247، دار القرآن الکریم، قم، چاپ اول، 1416 ق؛ خراسانى، وحید، حسین، منهاج الصالحین، ج 3، ص 361، مدرسه امام باقر(ع)، قم، چاپ پنجم، 1428 ق.
- ↑ برده و کنیز نباشد.
- ↑ عاملى، شهید ثانى، زین الدین بن على، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، شارح: کلانتر، سید محمد، ج 3، ص 35، کتابفروشى داورى، قم، چاپ اول، 1410 ق.
- ↑ تحریر الوسیلة، همان؛ هدایة العباد، همان؛ خراسانى، وحید، حسین، منهاج الصالحین، همان.
- ↑ الروضة البهیة، ج 3، ص 35 – 36.
- ↑ بهبهانی کرمانشاهی، آقا محمد علی، مقامع الفضل، ج 1، ص 346، مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی، قم، چاپ اول، 1421ق.
- ↑ اصفهانی (مجلسی اول)، محمد تقی، یک دوره فقه کامل فارسی، ص 172، مؤسسه و انتشارات فراهانی، تهران، چاپ اول، 1400ق.
- ↑ یا هر لفظی که در زبانهای غیر فارسی معنای «لله» را برساند.
- ↑ فاضل لنکرانى، محمد، رساله توضیح المسائل، ص 483، قم، چاپ صد و چهاردهم، 1426 ق.