تروریسم
تِروریسم (به فرانسوی: Terrorisme) که در زبان فارسی از آن با عنوان وحشتافکنی، هراسافکنی و ارعابگری نیز نامبرده شدهاست، به استفاده از خشونت یا تهدید برای دستیابی به اهداف سیاسی، مذهبی، یا ایدئولوژیک گفته میشود، تروریسم استفاده غیرقانونی از خشونت یا ارعاب است، به خصوص علیه غیر نظامیان، برای دنبال کردن اهداف سیاسی است. تروریسم یکی از واژههایی است که امروزه در ادبیات سیاسی جهان کاربرد بسیار گستردهای یافته است . البته درباره این پدیده وچیستی آن اجماع[۱] نظری وجود ندارد و دراین حوزه با آشفتگی معنایی روبرو هستیم .
تعریف جهانی تروریسم
در جهان امروزی، تعریف دقیقی از واژه تروریسم ارائه نشدهاست. زیرا هنوز هیچ تعریفی از تروریسم در سازمان ملل متحد تعریف نشده که مورد توافق همه کشورهای عضو باشد. [۲]
مفاهیم مرتبط با تروریسم
تعریف ترور
از واژه ترور تعاریف متعددی بعمل آمده است، و افراد مختلف تعاریف متعددی از آن بدست دادهاند .. داریوش آشوری، در دانشنامه سیاسی درتعریف ترور چنین میگوید:
ترور، در لغت، در زبان فرانسه ،به معنای هراس و هراس افکنی است . و در سیاست به کارهای خشونتآمیز و غیر قانونی حکومتها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنها ترور میگویند و نیز کردار گروههای مبارزی که برای رسیدن به هدفهای سیاسی خود، دست به کارهای خشونت آمیز و هراس انگیز میزنند، ترور نامیده میشود . همچنین ترور به معنای کشتار سیاسی نیز به کار میرود. [۳]
فرهنگ جامع سیاسی نیز بیان میکند که “ترور، به معنای ترس و وحشت است و در اصطلاح عام بیشتر به قتلهای سیاسی گفته میشود که البته معنای واقعی این واژه نیست.” [۴] همچنین آلن بیرو در فرهنگ علوم اجتماعی، ترور را به معنای حالت ویا احساس ترس دسته جمعی میداند که خشونت و کشتار بی حساب موجد آن است. [۵]
فرهنگ علوم سیاسی نیز این تعریف را از ترور ارائه میدهد: ترور به معنای وحشت و ترس زیاد است. همچنین در معنی حزب یا جنبشی که باعث حالت ترور شود به کار رفته است . اصطلاحا به حالت وحشت فوقالعادهای اطلاق میشود که ناشی از دست زدن به خشونت و قتل و خونریزی از سوی یک گروه، حزب ویا دولت به منظور نیل به هدفهای سیاسی،کسب و یا حفظ قدرت است. [۶]
با بررسی تعاریف فوقالذکر در مییابیم که ترور هم به یک حالت و نیز اقدام خاصی اشاره دارد. منظور از حالت، وضعیت ترس و هراس است که از دست زدن به اقدامات خاص که تروریستی نامیده میشوند، ناشی میگردد. پس میبینیم که ایجاد ترس، وحشت و هراس اجزای لاینفک ترور است . پس در حالت کلی میتوان ترور را به صورت زیر تعریف کرد: رفتار، فرد، گروه، حزب ویا دولت که از طریق خشونت و قتل و خونریزی و ایجاد ترس و وحشت میخواهد به هدفهای سیاسی خود برسد.
تروریست
همانطور که در تعریف ترور ذکر شد، ترور به معنای کشتار سیاسی نیز به کار میرود و کسانی را که به کشتار سیاسی دست بزنند، تروریست میخوانند. [۷] فرهنگ علوم سیاسی نیز اشخاصی را که دست به ترور میزنند تروریست نامیده، و در بیانی دیگر تروریست را چنین تعریف میکند: فردی که برای پیشبرد هدفهای سیاسی خود که معمولا واژگون کردن نظام سیاسی موجود است، متوسل به تهدید و خشونت میشود . این واژه غالبا توسط طرفداران یک رژیم خاص برای اشاره به مخالفان رژیم که به اعمال خشونت آمیز دست زده باشند بکار میرود. مخالفان رژیمها ترجیح میدهند که پارتیزان، انقلابی یا عضو نهضت مقاومت خوانده شوند .
برای تمایز تروریست از مبارزه راه آزادی سه معیار مطرح شده است:
- تفاوت در روش جنگی
- انقلابیون یا مبارزان راه آزادی با نظام حاکمیت ظالمانه میجنگند
- تروریستها با رژیمهای خودکامه هم پیمانند.
تروریست، فردی را گویند که به ترور مبادرت ورزد، البته فرد به معنای خاص نیست بلکه میتوان از گروه تروریست و یا دول تروریست نیز نام برد. به عبارت دیگر، تروریست در معنای عام، هر فردی است که از طریق خشونت و قتل و خونریزی و ایجاد ترس و وحشت میخواهد به اهداف سیاسی دست یابد.[۸]
تروریسم
از تروریسم تعاریف متعدد و مختلفی به عمده آمده است. تروریسم اصطلاحی است که بر سر تعریف آن توافقی میان حکومتها یا تحلیلگران دانشگاهی وجود ندارد، اما تقریبا به شیوههای گوناگون به تعبیری منفی به کار میرود تا غالبا اقدامات گروههای فرا دولتی خودساخته با انگیزه سیاسی علیه جان افراد را توصیف کند.[۹]
تروریسم، به معنای مبارزه تروریستی روشنفکران انقلابی جدا از تودهها، عبارت است از یک جریان خرده بورژوایی که درمرحله ای از جنبش انقلابی در اروپا ظاهر شد. تروریسم، به تئوری قهرمانانه فعال تودههای غیر فعالی که در انتظار این قهرمانان هستند، معتقد است. [۱۰]
تروریسم، اعمال ترور به صورتی منظم وسازمان یافته را میرساند. تروریسم نه فقط با استفاده از وسایلی که میتوانند زندگی و امنیت افراد را مورد سوء قصد قرار دهند، صورت مییابد، بلکه از طریق تخریب خشونت آمیز خدمات عمومی و یا تجهیزات زیر بنایی متعلق به یک جمع نیز اعمال میشود. [۱۱]
تروریسم که از ریشه لاتینی “ Terror” به معنای ترس و وحشت گرفته شده است به رفتار و اعمال فرد یا گروهی اطلاق میشود که از راه ایجاد ترس و وحشت و به کار بستن زور میخواهند به هدفهای سیاسی خود، برسند. [۱۲]
تروریسم، فعالیتهای عاملان دولتی و غیر دولتی است که در کوششهایشان برای دستیابی به اهداف سیاسی از روشها و وسایل خشونتآمیز استفاده میکنند. [۱۳]
ترورگری، روش حکومتهایی است که با بازداشت و شکنجه واعدام وانواع آزارهای غیر قانونی، از راه پلیس سیاسی مخفی، مخالفان را سرکوب میکنند و میهراسانند . و یا روش دستههای راست و چپی است که برای برافکندن یا هراساندن دولت به آدمکشی و آدم دزدی و خرابکاری دست میزنند. [۱۴] همچنین تروریسم به عنوان شیوه حکومت از طریق ایجاد رعب و وحشت نیز تعریف شده است. [۱۵] همچنین فرهنگ علوم سیاسی، تعاریف مختلف زیر را از تروریسم ارائه میدهد:
- نظام حکومت ترور و اعتقاد به لزوم آدمکشی و ایجاد وحشت در میان مردم ویا نظام فکری که هرنوع عملی را برای رسیدن به هدف سیاسی مجاز میشمارد.
- کاربرد سیستماتیک ترور، به عنوان وسیله اجبار یا روا شمردن اقدامات دارای ماهیت وحشت آفرینی در اذهان عامه و گروههای انسانی. [۱۶]
- در مجموع میتوان گفت که تروریسم، به معنی استفاده منظم و سازمان یافته از ترور است. ترور با آنکه شیوه ای نامشروع و پذیرفته نشدهای برای دستیابی به اهداف سیاسی است، ولی به هر حال مورد استفاده قرار میگیرد . اگر فرد، گروه و یا دولتی، برای رسیدن به اهداف سیاسی خود، بطور سیستماتیک، منظم و سازمان یافته، از حربه ترور استفاده کند، به این نوع رفتار و پدیده تروریسم اطلاق میگردد.
آمارهای جهانی تروریسم
یافتههای گزارش «شاخص جهانی تروریسم» نشان میدهد که ۱۰ هزار حمله تروریستی در سال ۲۰۱۳ انجام شده که نسبت به سال ۲۰۱۲، ۴۴ درصد بیشتر شدهاست. این گزارش که توسط مؤسسه اقتصاد و صلح تهیه شده میگوید که در سال ۲۰۱۳ حدود ۱۸ هزار نفر در اثر حملات تروریستی جان خود را از دست دادهاند که هشتاد درصد (۱۴ هزار و ۷۲۲ نفر) آنها در کشورهای عراق[۱۷]، سوریه، افغانستان[۱۸]، پاکستان[۱۹] و نیجریه قربانی شدهاند. بنا بر این گزارش، عراق با ۶ هزار و ۳۶۲ قربانی (بیش از یکسوم کل کشتهها)، بزرگترین قربانی حملات تروریستی بوده و گروههای داعش، القاعده، بوکو حرام و طالبان مسئول بیشترین کشتارها بودهاند. جنگ داخلی سوریه که از سال ۲۰۱۱ شروع شد، بیشترین تأثیر را در افزایش حملات تروریستی داشتهاست. [۲۰]
تروریسم در ایران
در فهرست کشورهایی که بیشترین آسیب را از تروریسم دیدهاند، ایران پس از بریتانیا و پیش از یونان و ایالات متحده آمریکا در رده ۲۸ام قرار دارد. ایران همچنین جزو ۱۳ کشوری است که بنابراین گزارش در کنار کشورهایی مثل مکزیک و اسرائیل در معرض خطر افزایش حملات تروریستی است. [۲۱]
تروریسم در آمریکا
بنابر گزارش نهاد محاسب دولت آمریکا (جیایاو) از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تا ابتدای سال ۲۰۱۷ راستگرایان افراطی که شامل طیف گستردهای از گروههای سیاسی و اجتماعی در آمریکا است مسئول ۷۳ درصد از حملات تروریستی مرگبار در خاک آمریکا بودهاست که در بیشتر موارد مسلمانان، سیاهپوستان و اقلیتهای نژادی هدف این حملات بودهاند. [۲۲]
جنگ با تروریسم
جنگ با تروریسم یک رشته عملیات جنگی است که ایالات متحده آمریکا، بریتانیا و تعدادی کشور دیگر به منظور مبارزه با گروههایی که از دید این کشورها تروریست قلمداد شدهاند و همینطور دولتهای پشتیبان این گروهها، آغاز کردند. منظور و استدلال رئیسجمهور پیشین آمریکا جرج دبلیو بوش از کشورهای پشتیبان تروریسم، کره شمالی، لیبی، عراق، سوریه، افغانستان و کوبا بودند. این کشورها از دیدگاه دولت آمریکا تهدیدی برای آمریکا و کشورهای غربی و جهان بهشمار میآیند. اصطلاح جنگ علیه تروریسم بیشتر برای تروریسم اسلامی و القاعده به کار میرود. این اصطلاح از سوی دولت اوباما بهکار نمیرفت و به جای آن عبارت عملیات احتیاطی برونمرزی (Overseas Contingency Operation) رسمیت داشت[۲۳].
نقطه شروع
«آزادی خلل ناپذیر!»، با تکیه بر این شعار به همان اندازه پرزرق و برق و بیمحتوی بود که رئیسجمهور آمریکا، جورج دبلیو بوش، در اکتبر ٢٠٠١ با حمله به افغانستان « جنگ علیه تروریسم» را آغاز کرد. او در مقابل کنگره آمریکا توضیح داد: «آنها از آنچه در این کنگره میبینند متنفرند، یک دولت منتخب که بصورت دموکراتیک به قدرت رسیده است. آنها از آزادیهای ما متنفرند: آزادی مذهبی، آزادی بیان، آزادی رای دادن و تجمع، و آزادی مخالفت با عقیده یکدیگر؟ ».
« منظور او از «آنها»، « تروریستهایی » بودند که رئیس جمهور آمریکا متعهد شد آنها را تا دورافتاده و تاریکترین نقاط کره زمین ردگیری کند. او اعتراف کرد که جنگ طولانی خواهد بود و در تمام نقاط کره خاکی دنبال میشود، اما به زودی « خیر» پیروز و شر نابود خواهد شد و آزادی (Freedom)، با «F» بزرگ و لهجه آمریکایی، روشنائی را به چشمان مردمان مطیع و تحت ستم باز میگرداند و آنها را خوشحال خواهد کرد.
«جامعه بین المللی» خودخوانده، که در واقع به دولتهای غربی تقلیل یافته بود، نمی توانست به چنین اظهارات جنگی ای نپیوندد. با استفاده از بهت و حیرت افکارعمومی ایجاد شده از ١١ سپتامبر، تعدادی از سیاستمداران، نویسندگان تحریریهها، «متخصصان» یک شبه تروریسم و روشنفکران در بسیج علیه دشمن جدید، تروریسم، شرکت کردند. تروریسمی که اغلب با اسلام گرایی و حتی با مسلمانان اشتباه گرفته میشود.
اولین «پیروزیها» در کابل باعث خوشبینیای شد که میتوان آنرا کوری نامید. در دسامبر ٢٠٠١ برنارد هنری لوی، که هرگزهیچ فرصتی را برای اشتباه کردن از دست نمیدهد، اعلام کرد: « آمریکاییها (. . . ) در این جنگ پیروز شدهاند و در مجموع چند صدنفر، شاید هزار قربانی غیرنظامی برجای گذاشتند. . . بیلانی شگفت انگیز ؟ در مورد چند جنگ آزادیبخش در گذشته میتوان چنین بیلانی داد ؟».
جایگزینی ١٤ ژوئیه با ١١ سپتامبر
دیگران بر ضرورت «مقاومتی» مشابه قیام در برابر نازیسم تاکید کردند. فیلیپ سولرز، نویسنده، با شور و هیجان گفت: «آه، میدانم ضروری است». هنوز کارهای زیادی باید انجام شود، در کابل، رام الله، بغداد و. . . . اما سرانجام، بساط شر برچیده میشود، بدیهی است. من فکر میکنم، که هنوز هم خیلی تعلل میکنیم. چرا این تعللها ؟ این ترمزها ؟ این تردید و شبه وسواسها ؟ این توهمات که هیچ کس را گول نمیزند ؟ باید دوباره و دوباره ضربه زد. ١١ سپتامبر آن را میطلبد. یازدهم سپتامبر افق غیرقابل انکار زمان ما است. بیش از ١٤ ژوئیه(جشن ملی سالگرد انقلاب فرانسه. م)، باید بر ١١ سپتامبر ارج گذاشت. امیدوار باشیم که فرانسویها که همیشه از آگاهی تاریخی واقعی عقب هستند سرانجام خود را در باره این امر قانع کنند و با این مذهب جدید همسو شوند».
این «مذهب جدید»، «جنگ علیه تروریسم» است. اما دقیقاً در مورد چه چیزی صحبت میشد ؟ ژنرال پروسی کارل فون کلاوزویتز (١٧٨٠-١٨٣١) توضیح میداد که «جنگ ادامه سیاست با ابزارهای دیگری است». و او اصرار داشت: « اولین و وسیعترین سوال استراتژیک این است که چگونه در مورد نوع جنگی که قرار است در آن شرکت کنید قضاوت صحیح داشته باشید» و اهداف مورد نظر برای دستیابی به پیروزی را مشخص کنید. اما حذف «تروریسم»، این شکل از خشونت که در هر مرحله از تاریخ بشریت به شکلهای مختلف حضور داشته و توسط بازیگرانی با اعتقادات گاه متضاد به کار گرفته شده است، به معنای دقیق، هیچ مفهومی ندارد. حتی جنگهای صلیبی، جنگهای مذهبی علیه اسلام، یک هدف مشخص داشت، «رها سازی قبر مسیح»، و نه مسیحی کردن همه اهالی کره زمین.
با نیم نگاهی به گزارش بانک اطلاعاتی تروریسم جهانی (Global Terrorism Database) دانشگاه مریلند، میتوان آشفته اندیشی غالب را در این زمینه مشاهده کرد. این نهاد فهرستی از «حملات تروریستی» در سراسر جهان با اطلاعات جالب فراوانی در مورد مناطق اصلی بی ثباتی ارائه میدهد، البته جای تعحب نیست که یمن، افغانستان و عراق در صدر فهرست قرار گرفته باشند. اما این گزارش حملات برترپنداران سفیدپوست در ایالات متحده را به بمب گذاری انتحاری توسط سازمان دولت اسلامی در افغانستان اضافه میکند و یک سری عملیات بقایای چریکها در کلمبیا و یک حمله یهودستیزانه در اروپا را به آنها میافزاید تا آش شله قلمکار غیر قابل هضمی تهیه کند.
این آشفته اندیشی - تعدد دشمنان، مشخص نبودن اهداف - به شکستهای مکرر «جنگ علیه تروریسم» کمک کرده است، حتی اگر مجتمع نظامی -صنعتی آمریکا که پیش از این توسط رئیس جمهور دوایت دی آیزنهاور مورد انتقاد قرار گرفته بود، سود قابل توجهی از آن به دست آورده است. همانطور که مارک هکر و الی تننبام در کتاب خود، جنگ بیست ساله (انتشارات رابرت لافونت، ٢٠٢١)، مینویسند:
تعریفی گسترده از تهدید تروریستی توسط دولت بوش - از جمله نه تنها القاعده، بلکه تعداد زیادی از گروههای مسلح و «دولتهای سرکش»، از حزب الله تا کره شمالی - منجر به امری شد که امروز با مرور گذشته میتوان آنرا یکی از خطاهای بزرگ سالهای اولیه دانست
اما این «خطا» ریشه در کجا داشت ؟ اول از همه در تکبر غربی که به قول رژیس دبره شماره تلفن آن، شماره کاخ سفید است، زیرا در آنجا و تنها در آنجا «تصمیمات غرب» گرفته میشود. فرانسه توانست در زمان حمله به عراق در سال ٢٠٠٣ برخی اعتراضات را مطرح کند، اما خرده گیریها به سرعت جای خود را به همسویی داد. نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور تازه انتخاب شده، در ٧ نوامبر ٢٠٠٧ در کنگره آمریکا اعلام کرد:
فرانسه تا زمانی که لازم باشد در افغانستان باقی خواهد ماند، زیرا آنچه در این کشور در خطر است آینده ارزشهای ما و اتحاد آتلانتیک است. من با قاطعیت در مقابل شما میگویم: شکست یک گزینه نیست
خرابکاری که خود را مصلح میانگارد
جانشین سوسیالیست او، فرانسوا اولاند، مبارزه با تروریسم را تا کشور مالی و منطقه ساحل گسترش داد و ماجراهای استعماری سوسیالیسم فرانسه را با همان شکستها، احیا کرد.
چرا که جهان، همانطور که رژیس دبره یادآوری میکند، فراتر از تروریستها، اسلام گرایان و دیگر ابلیسهای وحشتناک، به غرب اعتراض دارد: پدرسالار و خودخواه، خلبان خودخوانده سفینه بشریت، که برای خود وظیفه هدایت آن به راه راست را تعریف کرده است؛ غول بی رحمی که نه تحریم بلکه «مجازات» میکند ؛ جهان اولی که نه با جهان سوم و نه با جهان چهارم گفتگو نمیکند بلکه متکلم وحده است و هر کسی را که به زبان او صحبت نکند، تحقیر میکند؛ خرابکاری که خود را مصلح میانگارد و به محض اینکه در جائی منفعت خود را دید، تمام اصولی را که مدعی آن است زیرپا میگذارد.
در دو دهه گذشته، غرب نبرد مشروعیت و حقوق بین الملل را نیز باخته است. از زندان گوانتانامو تا زندان ابوغریب، از مداخله غیرقانونی در عراق تا تقلب در انتخابات افغانستان، از حمایت دیکتاتور مصر تا بی اعتنایی به حقوق فلسطینیان، پاکی و خلوص اصول ادعائیاش - حقوق بین الملل، حقوق بشر، حق مردم برای تعیین سرنوشت خود، دفاع از حقوق بشر - با واقعیت عملکرد زمینی بیحرمت شده است. ناکامی آمریکا در افغانستان - که بسیاری از کشورهای اروپایی در آن شریک هستند حتی اگر در انجام جنگ حق هیچ گونه اظهار نظری نداشتند، همانطور که در تخلیه کابل مشاهده کردیم - نشاندهنده شکست مجدد غرب برای احیای سلطه خود بر جهان، با نادیده گرفتن و انکار تحولات رخ داده از نیمه دوم قرن بیستم و به ویژه فروپاشی سیستم استعماری است. آن دوران گذشته است که مانند پس از جنگ جهانی اول، لندن و پاریس میتوانستند خاورمیانه را پاره پاره کنند و بی هیچ ملاحظه و مقاومت غیرقابل غلبهای، تسلط خود را بر مردمان نافرمان تحمیل کنند. طرد سلطه خارجی، حتی وقتی مزین به فضیلت «دموکراسی» و «حقوق بشر» باشد، امری عمومی شده است.
همانطور که تحولات در افغانستان ثابت میکند، قدرتهای دیگر به صحنه آمدهاند. پاکستان، چین، روسیه، قطر، ترکیه یا هند به اندازه ایالات متحده و بسیار بیشتر از اتحادیه اروپا در تصمیمگیری درباره آینده این کشور نقش دارند. در حالی که ایالات متحده برای دههها مطمئناً یک قدرت بزرگ باقی میماند، دیگر امکان تعیین سرنوشت جهان و حتی سرنوشت کشورهایی مانند افغانستان و عراق را ندارد. حتی اگر، آنچنان که دیدیم، توانائی نابود کردن این کشورها را داشته باشد.
جنگ علیه تروریسم توهم غائی غربی بود که نمی تواند خود را با وضعیت جدید جهان تطبیق دهد و در پی تغییر جریان تاریخ است. خیالی سودائی، که پیگیری آن تنها میتواند بر بینظمی در جهان بیفزاید، «برخورد تمدنها» را تشدید کند و بسیاری از جوامع از جمله جوامع غربی را، با چنددستگی براساس باورهای مذهبی، بیثبات سازد[۲۴].
پانویس
- ↑ ر.ک:مقاله اجماع
- ↑ صادق صبا-رئیس [وقت] بخش فارسی بیبیسی (۳۱ مرداد ۱۳۹۳). «چرا بیبیسی به کسی تروریست نمیگوید؟
- ↑ داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، تهران،مروارید ، ۱۳۷۳، صص -۹۹. ۹۸
- ↑ محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی ، تهران، علم، ۱۳۷۷ ، ص .۳۵۶
- ↑ -آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، چاپ سوم، تهران ، کیهان ، ۱۳۷۵، ص .۴۲۶
- ↑ علی اکبر آقا بخشی، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، ۱۳۷۹، ص . ۵۸۳
- ↑ داریوش آشوری، همان، ص .۹۹
- ↑ علی اکبر آقا بخشی،فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، ۱۳۷۹ ، صص -۵۸۴. ۵۸۳
- ↑ ایان مک لین، فرهنگ علوم سیاسی آکسفورد، ترجمه حمید احمدی، تهران، میزان، ۱۳۸۱، ص .۸۰۸
- ↑ علی اکبر آقا بخشی، همان، ص .۵۸۳
- ↑ آلن بیرو، همان، ص .۴۲۶
- ↑ علی اکبر آقا بخشی، همان، ص ۵۸۳
- ↑ حسین علیزاده، فرهنگ خاص علوم سیاسی، تهران، روزنه، ۱۳۷۷، ص .۲۷۴
- ↑ جک پلینو، فرهنگ روابط بین الملل، ترجمه حسن پستا، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۷۵، ص .۲۴۳
- ↑ داریوش آشوری، همان، ص .۹۹
- ↑ محمود طلوعی، همان ، ص .۳۵۶
- ↑ ر.ک:مقاله عراق
- ↑ ر.ک:مقاله افغانستان
- ↑ ر.ک:مقاله پاکستان
- ↑ دههزار حمله تروریستی' در سال ۲۰۱۳، بیبیسی فارسی، ۲۷ آبان ۱۳۹۳
- ↑ ههزار حمله تروریستی' در سال ۲۰۱۳، بیبیسی فارسی، ۲۷ آبان ۱۳۹۳
- ↑ «واکنشها به نزاع خونین سفیدبرترپنداران و مخالفان نژادپرستی در آمریکا». بیبیسی فارسی. ۲۱ مرداد ۱۳۹۶
- ↑ جنگ علیه ترور
- ↑ جنگ علیه تروریسم