۸۵٬۸۳۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'میرفت' به 'میرفت') |
جز (جایگزینی متن - '[[امام علی' به '[[علی بن ابی طالب') |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
آیه ۶۱م سوره مبارکه آل عمران به تبیین جریان مباهله [[محمد ( | آیه ۶۱م سوره مبارکه آل عمران به تبیین جریان مباهله [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم(ص)]] با مسیحیان نجران میپردازد. | ||
== متن آیه == | == متن آیه == | ||
خط ۹: | خط ۹: | ||
گفتهاند که این آیه و آیات قبل از آن درباره هیات نجرانی مرکب از عاقب و سید و گروهی که با آنها بودند نازل شده است، آنها خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند و عرض کردند: آیا هرگز دیدهای فرزندی بدون پدر متولد شود، در این هنگام آیه (ان مثل عیسی عند الله...) نازل شد و هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را به مباهله دعوت کرد. | گفتهاند که این آیه و آیات قبل از آن درباره هیات نجرانی مرکب از عاقب و سید و گروهی که با آنها بودند نازل شده است، آنها خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند و عرض کردند: آیا هرگز دیدهای فرزندی بدون پدر متولد شود، در این هنگام آیه (ان مثل عیسی عند الله...) نازل شد و هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را به مباهله دعوت کرد. | ||
آنها تا فردای آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه، به شخصیتهای نجران، اسقف (روحانی بزرگشان) به آنها گفت: شما فردا به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاه کنید، اگر با فرزندان و خانوادهاش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسید، و اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید، زیرا چیزی در بساط ندارد، فردا که شد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد در حالی که دست [[ | آنها تا فردای آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه، به شخصیتهای نجران، اسقف (روحانی بزرگشان) به آنها گفت: شما فردا به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاه کنید، اگر با فرزندان و خانوادهاش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسید، و اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید، زیرا چیزی در بساط ندارد، فردا که شد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد در حالی که دست [[علی بن ابی طالب|علی بن ابی طالب]] (علیهالسلام) را گرفته بود و حسن و حسین (علیهماالسلام) در پیش روی او راه میرفتند و فاطمه (علیهاالسلام) پشت سرش بود، نصاری نیز بیرون آمدند در حالی که اسقف آنها پیشاپیششان بود هنگامی که نگاه کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن چند نفر آمدند، درباره آنها سوال کرد به او گفتند: این پسر عمو و داماد او و محبوبترین خلق خدا نزد او است و این دو پسر، فرزندان دختر او از علی (علیهالسلام) هستند و آن بانوی جوان دخترش فاطمه (علیهاالسلام) است که عزیزترین مردم نزد او، و نزدیکترین افراد به قلب او است... سید به اسقف گفت: برای مباهله قدم پیش گذار. | ||
گفت: نه، من مردی را میبینم که نسبت به مباهله با کمال جرات اقدام میکند و من میترسم راستگو باشد، و اگر راستگو باشد، به خدا یک سال بر ما نمیگذرد در حالی که در تمام دنیا یک نصرانی که آب بنوشد وجود نداشته باشد. | گفت: نه، من مردی را میبینم که نسبت به مباهله با کمال جرات اقدام میکند و من میترسم راستگو باشد، و اگر راستگو باشد، به خدا یک سال بر ما نمیگذرد در حالی که در تمام دنیا یک نصرانی که آب بنوشد وجود نداشته باشد. | ||
اسقف به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: ای ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمیکنیم بلکه مصالحه میکنیم، با ما مصالحه کن، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آنها مصالحه کرد که دوهزار حله (یک قواره پارچه خوب لباس) که | اسقف به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: ای ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمیکنیم بلکه مصالحه میکنیم، با ما مصالحه کن، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آنها مصالحه کرد که دوهزار حله (یک قواره پارچه خوب لباس) که حداقل قیمت هر حلهای چهل درهم باشد، و عاریت دادن سی دست زره، و سی شاخه نیزه، و سی رأس اسب، در صورتی که در سرزمین یمن، توطئ ای برای مسلمانان رخ دهد، و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ضامن این عاریتها خواهد بود، تا آن را بازگرداند و عهدنامهای در این زمینه نوشته شد. | ||
و در روایتی آمده است اسقف مسیحیان به آنها گفت: من صورتهائی را میبینم که اگر از خداوند تقاضا کنند کوهها را از جا برکند چنین خواهد کرد هرگز با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد، و یک نصرانی تا روز قیامت بر صفحه زمین نخواهد ماند. | و در روایتی آمده است اسقف مسیحیان به آنها گفت: من صورتهائی را میبینم که اگر از خداوند تقاضا کنند کوهها را از جا برکند چنین خواهد کرد هرگز با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد، و یک نصرانی تا روز قیامت بر صفحه زمین نخواهد ماند. | ||