آیه مباهله: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ اکتبر ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - '[[امام علی' به '[[علی بن ابی طالب'
جز (جایگزینی متن - 'میرفت' به 'می‌رفت')
جز (جایگزینی متن - '[[امام علی' به '[[علی بن ابی طالب')
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
آیه ۶۱م سوره مبارکه آل عمران به تبیین جریان مباهله [[محمد (ص) خاتم الانبیاء|پیامبر اکرم(ص)]] با مسیحیان نجران می‌پردازد.
آیه ۶۱م سوره مبارکه آل عمران به تبیین جریان مباهله [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم(ص)]] با مسیحیان نجران می‌پردازد.


== متن آیه ==
== متن آیه ==
خط ۹: خط ۹:
گفته‌اند که این آیه و آیات قبل از آن درباره هیات نجرانی مرکب از عاقب و سید و گروهی که با آنها بودند نازل شده است، آنها خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند و عرض کردند: آیا هرگز دیده‌ای فرزندی بدون پدر متولد شود، در این هنگام آیه (ان مثل عیسی عند الله...) نازل شد و هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را به مباهله دعوت کرد.
گفته‌اند که این آیه و آیات قبل از آن درباره هیات نجرانی مرکب از عاقب و سید و گروهی که با آنها بودند نازل شده است، آنها خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند و عرض کردند: آیا هرگز دیده‌ای فرزندی بدون پدر متولد شود، در این هنگام آیه (ان مثل عیسی عند الله...) نازل شد و هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را به مباهله دعوت کرد.


آنها تا فردای آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه، به شخصیت‌های نجران، اسقف (روحانی بزرگشان) به آنها گفت: شما فردا به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاه کنید، اگر با فرزندان و خانواده‌اش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسید، و اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید، زیرا چیزی در بساط ندارد، فردا که شد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد در حالی که دست [[امام علی|علی بن ابی طالب]] (‌علیه‌السلام) را گرفته بود و حسن و حسین (علیهماالسلام) در پیش روی او راه می‌رفتند و فاطمه (علیهاالسلام) پشت سرش بود، نصاری نیز بیرون آمدند در حالی که اسقف آنها پیشاپیششان بود هنگامی که نگاه کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن چند نفر آمدند، درباره آنها سوال کرد به او گفتند: این پسر عمو و داماد او و محبوبترین خلق خدا نزد او است و این دو پسر، فرزندان دختر او از علی (‌علیه‌السلام) هستند و آن بانوی جوان دخترش فاطمه (علیهاالسلام) است که عزیزترین مردم نزد او، و نزدیک‌ترین افراد به قلب او است... سید به اسقف گفت: برای مباهله قدم پیش گذار.
آنها تا فردای آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه، به شخصیت‌های نجران، اسقف (روحانی بزرگشان) به آنها گفت: شما فردا به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاه کنید، اگر با فرزندان و خانواده‌اش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسید، و اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید، زیرا چیزی در بساط ندارد، فردا که شد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد در حالی که دست [[علی بن ابی طالب|علی بن ابی طالب]] (‌علیه‌السلام) را گرفته بود و حسن و حسین (علیهماالسلام) در پیش روی او راه می‌رفتند و فاطمه (علیهاالسلام) پشت سرش بود، نصاری نیز بیرون آمدند در حالی که اسقف آنها پیشاپیششان بود هنگامی که نگاه کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن چند نفر آمدند، درباره آنها سوال کرد به او گفتند: این پسر عمو و داماد او و محبوبترین خلق خدا نزد او است و این دو پسر، فرزندان دختر او از علی (‌علیه‌السلام) هستند و آن بانوی جوان دخترش فاطمه (علیهاالسلام) است که عزیزترین مردم نزد او، و نزدیک‌ترین افراد به قلب او است... سید به اسقف گفت: برای مباهله قدم پیش گذار.


گفت: نه، من مردی را میبینم که نسبت به مباهله با کمال جرات اقدام می‌کند و من می‌ترسم راستگو باشد، و اگر راستگو باشد، به خدا یک سال بر ما نمی‌گذرد در حالی که در تمام دنیا یک نصرانی که آب بنوشد وجود نداشته باشد.
گفت: نه، من مردی را میبینم که نسبت به مباهله با کمال جرات اقدام می‌کند و من می‌ترسم راستگو باشد، و اگر راستگو باشد، به خدا یک سال بر ما نمی‌گذرد در حالی که در تمام دنیا یک نصرانی که آب بنوشد وجود نداشته باشد.


اسقف به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: ای ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمی‌کنیم بلکه مصالحه می‌کنیم، با ما مصالحه کن، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آنها مصالحه کرد که دوهزار حله (یک قواره پارچه خوب لباس) که حد اقل قیمت هر حله‌ای چهل درهم باشد، و عاریت دادن سی دست زره، و سی شاخه نیزه، و سی رأس اسب، در صورتی که در سرزمین یمن، توطئ‌ ای برای مسلمانان رخ دهد، و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ضامن این عاریت‌ها خواهد بود، تا آن را بازگرداند و عهد‌نامه‌ای در این زمینه نوشته شد.
اسقف به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: ای ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمی‌کنیم بلکه مصالحه می‌کنیم، با ما مصالحه کن، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آنها مصالحه کرد که دوهزار حله (یک قواره پارچه خوب لباس) که حد‌اقل قیمت هر حله‌ای چهل درهم باشد، و عاریت دادن سی دست زره، و سی شاخه نیزه، و سی رأس اسب، در صورتی که در سرزمین یمن، توطئ‌ ای برای مسلمانان رخ دهد، و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ضامن این عاریت‌ها خواهد بود، تا آن را بازگرداند و عهد‌نامه‌ای در این زمینه نوشته شد.
و در روایتی آمده است اسقف مسیحیان به آنها گفت: من صورت‌هائی را میبینم که اگر از خداوند تقاضا کنند کوه‌ها را از جا برکند چنین خواهد کرد هرگز با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد، و یک نصرانی تا روز قیامت بر صفحه زمین نخواهد ماند.
و در روایتی آمده است اسقف مسیحیان به آنها گفت: من صورت‌هائی را میبینم که اگر از خداوند تقاضا کنند کوه‌ها را از جا برکند چنین خواهد کرد هرگز با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد، و یک نصرانی تا روز قیامت بر صفحه زمین نخواهد ماند.


Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش