آیه مباهله
آیه ۶۱م سوره مبارکه آل عمران به تبیین جریان مباهله پیامبر اکرم (صلّیالله علیه وآله) با مسیحیان نجران میپردازد.
متن آیه
﴿فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَللَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ﴾
ترجمه آیه
هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. (سوره آل عمران، ۶۱)
شأن نزول
گفتهاند که این آیه و آیات قبل از آن درباره هیات نجرانی مرکب از عاقب و سید و گروهی که با آنها بودند نازل شده است، آنها خدمت پیامبر (صلّیالله علیه وآله) رسیدند و عرض کردند: آیا هرگز دیدهای فرزندی بدون پدر متولد شود، در این هنگام آیه (ان مثل عیسی عند الله...) نازل شد و هنگامی که پیامبر (صلّیالله علیه وآله) آنها را به مباهله دعوت کرد آنها تا فردای آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه، به شخصیتهای نجران، اسقف (روحانی بزرگشان) به آنها گفت: شما فردا به محمد (صلّیالله علیه وآله) نگاه کنید، اگر با فرزندان و خانوادهاش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسید، و اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید، زیرا چیزی در بساط ندارد، فردا که شد پیامبر (صلّیالله علیه وآله) آمد در حالی که دست علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) را گرفته بود و حسن و حسین (علیهماالسّلام) در پیش روی او راه میرفتند و فاطمه (سلامالله علیها) پشت سرش بود، نصاری نیز بیرون آمدند در حالی که اسقف آنها پیشاپیششان بود هنگامی که نگاه کرد، پیامبر (صلّیالله علیه وآله) با آن چند نفر آمدند، درباره آنها سوال کرد به او گفتند: این پسر عمو و داماد او و محبوبترین خلق خدا نزد او است و این دو پسر، فرزندان دختر او از علی (علیهالسّلام) هستند و آن بانوی جوان دخترش فاطمه (سلامالله علیها) است که عزیزترین مردم نزد او، و نزدیکترین افراد به قلب او است... سید به اسقف گفت: برای مباهله قدم پیش گذار.
گفت: نه، من مردی را میبینم که نسبت به مباهله با کمال جرات اقدام میکند و من میترسم راستگو باشد، و اگر راستگو باشد، به خدا یک سال بر ما نمیگذرد در حالی که در تمام دنیا یک نصرانی که آب بنوشد وجود نداشته باشد.
اسقف به پیامبر اسلام (صلّیالله علیه وآله) عرض کرد: ای ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمیکنیم بلکه مصالحه میکنیم، با ما مصالحه کن، پیامبر (صلّیالله علیه وآله) با آنها مصالحه کرد که دوهزار حله (یک قواره پارچه خوب لباس) که حداقل قیمت هر حلهای چهل درهم باشد، و عاریت دادن سی دست زره، و سی شاخه نیزه، و سی رأس اسب، در صورتی که در سرزمین یمن، توطئ ای برای مسلمانان رخ دهد، و پیامبر (صلّیالله علیه وآله) ضامن این عاریتها خواهد بود، تا آن را بازگرداند و عهدنامهای در این زمینه نوشته شد. در روایتی آمده است اسقف مسیحیان به آنها گفت: من صورتهائی را میبینم که اگر از خداوند تقاضا کنند کوهها را از جا برکند چنین خواهد کرد هرگز با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد، و یک نصرانی تا روز قیامت بر صفحه زمین نخواهد ماند.
تفسیر آیه
این آیه به دنبال آیات قبل و استدلالی که در آنها بر نفی خدا بودن مسیح (علیهالسّلام) شده بود، به پیامبر (صلّیالله علیه وآله) دستور میدهد: هر گاه بعد از علم و دانش که (درباره مسیح) برای تو آمده (باز) کسانی با تو در آن به محاجه و ستیز برخاستند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت میکنیم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت مینماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود (کسانی که به منزله جان هستند) دعوت میکنیم، شما هم از نفوس خود دعوت کنید، سپس مباهله میکنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار میدهیم.
ناگفته پیدا است منظور از مباهله این نیست که این افراد جمع شوند و نفرین کنند و سپس پراکنده شوند زیرا چنین عملی به تنهایی هیچ فایدهای ندارد، بلکه منظور این است که این نفرین مؤ ثر گردد، و با آشکار شدن اثر آن، دروغگویان به عذاب گرفتار شوند و شناخته گردند.
به تعبیر دیگر، گرچه در این آیه به تاثیر و نتیجه مباهله تصریح نشده اما از آنجا که این کار به عنوان آخرین حربه، بعد از اثر نکردن منطق و استدلال، مورد استفاده قرار گرفته دلیل بر این است که منظور ظاهر شدن اثر خارجی این نفرین است نه تنها یک نفرین ساده.
در آیه فوق خداوند به پیامبر خود دستور میدهد که هر گاه پس از استدلالات روشن پیشین کسی درباره عیسی با تو گفتگو کند، و به جدال برخیزد، به او پیشنهاد مباهله کن که فرزندان و زنان خود را بیاورد و تو هم فرزندان و زنان خود را دعوت کن و دعا کنید تا خداوند دروغگو را رسوا سازد.
مسئله (مباهله) به شکل فوق شاید تا آن زمان در بین عرب سابقه نداشت و راهی بود که صددرصد حکایت از ایمان و صدق دعوت پیامبر (صلّیالله علیه وآله) میکرد. چگونه ممکن است کسی که به تمام معنی به ارتباط خویش با پروردگار ایمان نداشته باشد وارد چنین میدانی گردد؟ و از مخالفان خود دعوت کند بیایید با هم به درگاه خدا برویم و از او بخواهیم تا دروغگو را رسوا سازد، و شما به سرعت نتیجه آن را خواهید دید که چگونه خداوند دروغگویان را مجازات میکند، مسلما ورود در چنین میدانی بسیار خطرناک است زیرا اگر دعای او به اجابت نرسد و اثری از مجازات مخالفان آشکار نشود نتیجهای جز رسوائی دعوتکننده نخواهد داشت، چگونه ممکن است آدم عاقل و فهمیدهای بدون اطمینان به نتیجه، در چنین مرحلهای گام بگذارد؟ از اینجا است که گفتهاند دعوت پیامبر (صلّیالله علیه وآله) به مباهله، یکی از نشانههای صدق دعوت و ایمان قاطع او است، قطع نظر از نتایجی که بعدا از مباهله به دست آمد.
در روایات اسلامی وارد شده هنگامی که پای مباهله به میان آمد نمایندگان مسیحیان نجران از پیامبر مهلت خواستند تا دراینباره بیندیشند، و با بزرگان خود به شور بنشینند، نتیجه مشاوره آنها که از یک نکته روانشناسی سرچشمه میگرفت این بود که به نفرات خود دستور دادند اگر مشاهده کردید محمد با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید، زیرا حقیقتی در کار او نیست که متوسل به جار و جنجال شده است، و اگر با نفرات بسیار محدودی از خاصان نزدیک و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد بدانید که او پیامبر خداست و از مباهله با او به پرهیزید که خطرناک است!
آنها طبق قرار قبلی به میعادگاه رفتند ناگاه دیدند که پیامبر فرزندانش حسن و حسین (علیهماالسّلام) را در پیش رو دارد، و علی (علیهالسّلام) و فاطمه (سلامالله علیها) همراه او هستند و به آنها سفارش میکند هر گاه من دعا کردم شما آمین بگویید، مسیحیان هنگامی که این صحنه را مشاهده کردند سخت به وحشت افتادند، و از اقدام به مباهله خودداری کرده، حاضر به مصالحه شدند و به شرایط ذمه و پرداختن مالیات (جزیه) تن در دادند.
آیه مباهله در نگاه مفسران و محدثان
غالب مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنن تصریح کردهاند که آیه مباهله در حق اهلبیت پیامبر (صلّیالله علیه وآله) نازل شده است و پیامبر تنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین (علیهماالسّلام) و دخترش فاطمه (سلامالله علیها) و علی (علیهالسّلام) بودند، بنابراین منظور از (ابناءنا) در آیه منحصرا حسن و حسین (علیهماالسّلام) هستند، همانطور که منظور از نساءنا فاطمه (سلامالله علیها)، و منظور از (انفسنا) تنها علی (علیهالسّلام) بوده است و احادیث فراوانی در این زمینه نقل شده است.
مراجعه به منابع اصیل اهل تسنن نشان میدهد که این احادیث به شیعه و کتب شیعه هرگز منتهی نمیشود، برای روشن شدن این حقیقت قسمتی از روایات آنان را در این باب با ذکر مدارک در اینجا میآوریم: (قاضی نور الله شوشتری) در جلد سوم از کتاب نفیس (احقاق الحق) طبع جدید صفحه 46 چنین میگوید: مفسران در این مسئله اتفاق نظر دارند که (ابناءنا) در آیه فوق اشاره به حسن و حسین (علیهماالسّلام) و (نساءنا) اشاره به فاطمه (سلامالله علیها) و (انفسنا) اشاره به علی (علیهالسّلام) است. سپس (در پاورقی کتاب مزبور) در حدود شصت نفر از بزرگان اهلسنت ذکر شدهاند که تصریح نمودهاند آیه مباهله درباره اهلبیت (علیهمالسلام) نازل شده است و نام آنها و مشخصات کتب آنها را از صفحه 46 تا 76 مشروحا آورده است. از جمله شخصیتهای سرشناسی که این مطلب از آنها نقل شده افراد زیر هستند:
- مسلم بن حجاج نیشابوری صاحب (صحیح معروف که از کتب ششگانه مورد اعتماد اهلسنت است در جلد 7 صفحه 120 (چاپ محمد علی صبیح - مصر).
- احمد بن حنبل در کتاب مسند، جلد 1 صفحه 185 (چاپ مصر).
- طبری در تفسیر معروفش در ذیل همین آیه، جلد سوم صفحه 192 (چاپ میمنیة - مصر).
- حاکم در کتاب مستدرک، جلد سوم صفحه 150 (چاپ حیدر آباد دکن).
- -حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب دلائل النبوة، صفحه 297 (چاپ حیدر آباد).
- واحدی نیشابوری در کتاب اسباب النزول، صفحه 74 (چاپ الهندیة مصر).
- فخر رازی در تفسیر معروفش جلد 8، صفحه 85 (چاپ البهیه مصر).
- ابن اثیر در کتاب جامع الاصول) جلد9، صفحه 470 (طبع السنة المحمدیة - مصر).
- ابن جوزی) در تذکرة الخواص، صفحه 17 (چاپ نجف)
- قاضی بیضاوی در تفسیرش جلد 2، صفحه 22 (چاپ مصطفی محمد مصر).
- آلوسی در تفسیر روح المعانی، جلد سوم، صفحه 167 (چاپ منیریه مصر).
- طنطاوی) مفسر معروف در تفسیر الجواهر، جلد دوم، صفحه 120 (چاپ مصطفی البابی الحلبی – مصر)
- زمخشری در تفسیر کشاف) جلد 1، صفحه 193 (چاپ مصطفی محمد – مصر)
- حافظ احمد بن حجر عسقلانی در کتاب الاصابة، جلد 2 صفحه 503 (چاپ مصطفی محمد - مصر).
- ابن صباغ در کتاب الفصول المهمة، صفحه 108 (چاپ نجف).
- لامه قرطبی در
تفسیر الجامع لاحکام القرآن، جلد 3، صفحه 104 (چاپ مصر سال 1936).
منابع
تفسیر نمونه