ابن هشام
نام ابومحمد عبدالملک بن هشام بن ایوب حِمْیری معافری سدوسی بصری
القاب و سایر نام‌ها ابن هشام • ابومحمد عبدالملک • ابن هشام حمیری • عبدالملک بن هشام • معافری • عبدالملک بن هشام
زاده بصره
درگذشت 213 ‌‎ق • مصر
استادان ابوعبیده معمر بن مثنى • ابوزید انصارى • خلف احمر • هیثم بن عدى
آثار السیرة النبویة • سیرت رسول‌الله(ص) مشهور به سیرة النبی (ترجمه) • زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام: ترجمه سیرة النبویه • خلاصه سیرت رسول‌الله(ص)
دین و مذهب اسلامتسنن
فعالیت‌ها سیره نبوی • تاریخ‌نگار

ابومحمد عبدالملک بن هشام بن ایوب حِمْیری معافری سدوسی بصری از علمای اهل سنت، محدث، مورّخ، ادیب، نسب‌شناس و تدوین کننده کتاب السیرة النبویة است. این کتاب؛ یکى از منابع مهم قدیمی است که در سیره و مغازى پیامبر اسلام(ص) از اعتبار و شهرت زیادى برخوردار است. البته نمی‌توان همه مطالب این کتاب را تأیید یا رد کرد؛ چرا که تک تک نقل‌های مندرج در آن‌‌را باید جداگانه مورد بررسی قرار داد. ولی به‌طور کلی می‌توان گفت سیره ابن هشام یکی از قدیمی‌ترین منابع در دست‌رس و قابل استناد است.

ابن هشام حمیری کیست

ابو محمد عبد الملک بن هشام بن ایوب ذهلی یا حمیری[۱] (متوفی 213[۲] یا 218ق[۳]) از علمای اهل سنت، محدث، مورّخ، ادیب، نسب‌شناس و تدوین‌کننده مشهورترین کتاب درباره سیره پیامبر(ص) است[۴]. از زندگى وى آگاهی‌هاى کمی در دست است. نخستین بار در قرن ششم، عبدالرحمن سهَلى در شرح خود بر سیره[۵] اشاره کوتاهى به زندگى او کرده است. برخى آگاهی‌ها نیز از طریق ذهبى(وفات: 748ق) به دست می‌آید. او با استناد به گفته تاریخ‌نگار مصرى، ابو سعید عبد الرحمن بن یونس؛ ابن هشام را ذهلى، منسوب به ذهل بن معاویة، تیره‌اى از قبیله «کنده»، می‌شمارد[۶]. برخی نیز او را حمیری(منتسب به منطقه‌ای در یمن) می‌دانند. ابن هشام به حمیریان علاقه داشت؛ و اثرى درباره پادشاهان حمیر با نام «التیجان فی ملوک حمیر» تألیف کرد[۷].

ظاهراً ابن هشام در بصره به دنیا آمد[۸]، اما زمان تولد او به درستى معلوم نیست. تنها می‌دانیم در میان کسانى که او مستقیماً از آنان روایت کرده، کسى نیست که در نیمه اول قرن دوم درگذشته باشد، اما از طرفی او پیش از سال 183 ق(سال مرگ زیاد بن عبد الله بکّائى، شاگرد برجسته ابن اسحاق)، در سِنّ و سالی بوده که بتواند متن کامل سیره را از وى دریافت کند[۹].

ابن هشام در زادگاه خود پرورش یافت و از آن‌جا که بیشتر رجال سند او در سیره از مردم کوفه و بصره‌اند[۱۰]، وى می‌‏بایست بخش مهمى از زندگى و آموزش‌هاى خود را در این نواحى گذرانده باشد، چنان‌که بکائى را نیز در میان همین رجال می‌بینیم[۱۱]. از استادان و رجال حدیث او می‌توان «ابو عبیده معمر بن مثنى»، «ابو زید انصارى»، «خلف احمر» و «هیثم بن عدى» را نام برد[۱۲]. تاریخ ورود ابن هشام به مصر معلوم نیست، اما می‌‏دانیم که وى در این‌جا که آخرین منزل سفرهاى علمى او بود مقیم شد و تا پایان عمر در مصر زیست[۱۳].

ابن هشام در ادب و شعر نیز دستى توانا داشت[۱۴]. شاید به همین سبب بود که هنگام ورود شافعى به مصر، ابن هشام در دیدار با او درنگ کرد، اما چون یکدیگر را ملاقات کردند، برای هم شعر گفتند و ابن هشام پس از این دیدار شافعى را ستود[۱۵]. آنچه از دانش ابن هشام در سیره بازتاب یافته، عموماً به احاطه وى در نسب‌شناسى و شناخت گویندگان اشعار بازمی‌گردد. با این همه، به نظر مصححان سیره، وى اشعارى از ابن اسحاق نقل کرده که آشکارا مجعول و سست است و نتوانسته درباره آنها نظرى قطعى ابراز کند، گرچه ابن هشام خود به تأکید گفته که از آوردن چنین اشعارى خوددارى کرده است[۱۶].

آثار ابن هشام

  1. «السیرة النبویة»؛ که معمولاً «سیره ابن هشام» نیز خوانده می‌شود.
  2. «التیجان فى ملوک حمیر». که پایه نگارش آن بر عبارات نقل ‌شده از «اسد بن موسى» قرار دارد[۱۷]. ویژگى این کتاب در آن است که میان حوادث تاریخى و قصص دینى، خرافه و اسطوره جمع کرده است و به همین دلیل از نظر پیدایش و شیوه روایت قصه عربى در خور توجه است.
  3. «فى شرح ما وقع فى اشعار السیر من الغریب»[۱۸].

کتاب‌شناسی سیره ابن هشام

کتاب «السیرة النبویة»؛ یکى از منابع مهم قدیمی است که در سیره و مغازى پیامبر اسلام(ص) از اعتبار و شهرت زیادى برخوردار است. این کتاب در واقع همان «سیره ابن اسحاق» است که ابن هشام آن‌را تهذیب و تلخیص کرده است[۱۹]. محمد بن اسحاق مطلّبى (58 – 150ق) اولین کسى است که سیره و مغازى رسول خدا(ص) را با نوع نگارش جدیدی جمع‌آورى و تدوین نموده است[۲۰]. ابن اسحاق اخبار حوادث دوران مکه و مدینه و احوال پیامبر(ص) و بخشى از ماجراهای مربوط به عصر جاهلى را که در کتاب‌ها و مجموعه‌هاى پراکنده گوناگون یافته بود در این اثر جمع‌آوری نموده و به خلیفه منصور عباسى تقدیم کرده است[۲۱]. ابن هشام از طریق زیاد بن عبدالله بکائى روایت کرده است[۲۲]. ابن هشام، در مقدمه کتابش، به تغییراتی که در «سیره ابن اسحاق» داده بود اشاره می‌کند:

  1. حذف کتاب «المبتدأ»؛
  2. حذف آنچه در آن یادى از پیامبر(ص) نشده و چیزى از قرآن درباره آن نازل نشده و ربطى به سیره حضرتشان ندارد؛
  3. حذف اشعارى که ابن اسحاق آورده و آشنایان و عالمان به شعر، استناد آنها را درست نمی‌دانند؛
  4. حذف مطالبى که نقل آنها شنیع است و خاطر برخى را می‌آزارد.
  5. حذف آنچه زیاد بن عبد الله بکائى براى ابن هشام روایت نکرده است؛
  6. البته مطالبى که وى در این کتاب افزوده است، با نام خودش مشخص شده و با مطالب ابن اسحاق قابل تمییز است.

گاه گفته می‌شود ابن هشام مواردى که در «سیره ابن اسحاق» منطبق با گرایش شیعى بوده را حذف کرده است، لیکن چنین نیست؛ زیرا هم مواردی یافت می‌شود که او از ابن اسحاق درباره امام علی(ع) نقل کرده[۲۳]، و هم مواردی را خود ابن هشام مستقلاً در مناقب حضرتشان آورده است[۲۴].

بر «سیره ابن هشام» شرح‌ها و تلخیص‌هایى نوشته شده است؛ مانند کتاب «الروض الأنف فی شرح السیرة النبویة» از «عبد الرحمن سهیلى» (متوفی: ‏581ق) که شرحى مفصل است. گفتنی است؛ نمی‌توان درباره همه مطالب سیره ابن هشام قضاوت نمود و همه آن‌را تأیید یا رد کرد؛ چرا که تک تک نقل‌های آن‌را باید مورد بررسی قرار داد. ولی به‌طور کلی می‌توان گفت: «سیره ابن هشام» یکی از قدیمی‌ترین منابع قابل استناد در ارتباط با وقایع صدر اسلام است.

منبع

برگرفته از سایت السیرة النبویة» یا همان «سیره ابن هشام») مورد تأیید است؟https://www.islamquest.net

پانویس

  1. ذهبی، محمد بن أحمد، تاریخ الإسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، ج 5، ص 387، بیروت، دار الغرب الإسلامی، چاپ اول، 2003م.
  2. زرکلى، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج ‏4، ص 166، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م.
  3. ابن جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن على، المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، ج ‏11، ص 37، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
  4. الأعلام، ج ‏4، ص 66؛ بکر بن عبد الله، طبقات النسابین، ص 51، ریاض، دار الرشد، چاپ اول، 1407ق.
  5. ر.ک: سهیلى، عبد الرحمن، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویة، ج ‏1، ص 24، بیروت، دار إحیاء التراث العربى‏، چاپ اوّل‏، 1412ق.
  6. تاریخ الإسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، ج 5، ص 387.
  7. الأعلام، ج ‏4، ص 166؛ طبقات النسابین، ص 51.
  8. الأعلام، ج ‏4، ص 166.
  9. تاریخ الإسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، ج 5، ص 387.
  10. مهدوى، اصغر، مقدمه بر خلاصه سیرت رسول الله، تلخیص شرف الدین محمد بن عبد الله، ص 33، تهران، 1368ش.‏
  11. ر.ک: همان، ص 142 - 144.
  12. ابن هشام در «السیرة النبویة» با عبارت «حدّثنی» از این افراد روایت نقل کرده است.
  13. همدانى قاضى ابرقوه، رفیع الدین اسحاق بن محمد، سیرت ‏رسول ‏الله، مقدمه، تحقیق، مهدوى، اصغر، ص 48، تهران، خوارزمى، چاپ سوم، 1377ش؛ الأعلام، ج ‏4، ص 166؛ ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ‏10، ص 282، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
  14. تاریخ الإسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، ج 5، ص 387.
  15. ر.ک: همان.
  16. ر.ک: ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 4، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بی‌تا.
  17. الأعلام، ج ‏4، ص 166.
  18. همان.
  19. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج 10، ص 429، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1405ق؛ الأعلام، ج ‏4، ص 166.
  20. نام کتاب و انتشارات: ابن اسحاق مطلبی، محمد بن إسحاق بن یسار، سیرة ابن إسحاق (کتاب السیر والمغازی)، محقق، سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1398ق.
  21. ابن خلکان برمکی إربلی، أبو العباس شمس الدین، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، ج 4، ص 277، بیروت، دار صادر، 1900م؛ سیرة ابن إسحاق (کتاب السیر والمغازی)، مقدمه محقق، ص 13.
  22. سیر أعلام النبلاء، ج 9، ص 5؛ صفدی، خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، ج 19، ص 142، بیروت، دار إحیاء التراث، 1420ق.
  23. ر.ک: ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، ج ‏1، ص 245، 504 – 505، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بی‌تا.
  24. ر.ک: همان، ج ‏1، ص 87 و ج 2، ص 151 و 519 – 520.