ابوجهل: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۵: خط ۷۵:


پس از [[هجرت]] پیامبر به [[مدینه]]، کینه‌توزی‌های ابوجهل ادامه داشت تا سرانجام به همراه عده‌ای از سران شرک، در [[جنگ بدر]] به هلاکت رسید.  
پس از [[هجرت]] پیامبر به [[مدینه]]، کینه‌توزی‌های ابوجهل ادامه داشت تا سرانجام به همراه عده‌ای از سران شرک، در [[جنگ بدر]] به هلاکت رسید.  
=زندگی‌نامه ابوجهل=
ابوجهل: ابوالحکم، عمروبن هشام‌بن مغیره <ref>المحبّر، ص ۱۳۹</ref> از بزرگان [[مکّه]]، و‌از دشمنان سرسخت پیامبر<ref>المغازى، ج‌2، ص‌491</ref> وى از [[قبیله بنى مخزوم]] و به ابوجهل مشهور بود و در انتساب به مادرش، [[ابن‌الحنظلیه]] <ref>سیره ابن هشام، ج‌2، ص‌623‌</ref> نامیده شده است. اطلاعات ما اززمان ولادت و زندگى او پیش از [[ظهور اسلام]]، چندان نیست. بعضى او را هم‌سن [[پیامبر(ص)]] <ref>دایرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌1، ص‌322. «ابوجهل»</ref> و برخى، هنگام ورود به دارالندوه (سال 584 م)، سى ساله دانسته‌اند <ref>دایرة‌المعارف‌بزرگ‌اسلامى، ج5، ص305. «ابوجهل»</ref> که بدین ترتیب سن وى، از حضرت بیشتر خواهد بود. پدرش هشام، از مردان سرشناس و مهمان‌نواز مکّه به شمار مى‌رفت تا آن‌جا که قریش، مرگ او را براى خود تاریخ قرار داد. <ref> المحبّر، ص‌139</ref>
زیرکى، دانایى و هوشیارى او در آن عصر سبب شد، تا برخلاف سنّت عرب جاهلى که عضویّت در دارالندوه، براى غیر [[بنى‌قصى]] را مشروط به چهل‌سالگى کرده بود، <ref>اخبار مکّه، ج‌2، ص‌253</ref> در نوجوانى که هنوز موى بر صورتش نروییده بود، <ref>عیون‌الاخبار، ج‌1، ص‌230</ref> یا نزدیک سى سالگى، <ref> الاشتقاق، ص‌155</ref> عضو آن شورا شود و در تصمیم‌گیرى‌هاى سران، طرف مشورت قرار گیرد. <ref>یعقوبى، ج‌2، ص‌37؛ الاشتقاق، ص‌155</ref>
ابوجهل از بازرگانان ثروت‌مند و اشراف مکّه بود <ref>جامع‌البیان، مج‌11، ج‌20، ص‌119</ref> که چون دیگر هم‌ردیفان خویش، براى دست‌یابى به ریاست [[کعبه]] و در پى آن، ریاست‌ مکّه، با بنى‌هاشم نزاع داشت و [[نبوّت]] را نیز بر همین اساس تحلیل مى‌کرد. او مى‌گفت: ما و فرزندان [[عبد مناف]] در شَرَف و بزرگى به تنازع برخاستیم؛ اطعام کردند، اطعام کردیم؛ عطا کردند، عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند از ما پیامبرى است که بر او [[وحى]] مى‌شود! این را دیگر نفهمیدیم. به خدا سوگند! هرگز بدو [[ایمان]] نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد. <ref> السیر و المغازى، ص‌210</ref>
ابوجهل از دشمنان سرسخت پیامبر و [[مسلمانان‌]]بود. تلاش و رفتار خشمگینانه و کینه توزانه وى با آنان، در [[شکنجه]] تازه مسلمانانى چون [[یاسر]] و [[سمیّه]] <ref>التعریف، ص‌172</ref> که به قتل این زن و شوهر انجامید،  [[تهمت]] <ref>یعقوبى، ج‌2، ص‌28</ref> و افترا به آنان، <ref>التعریف، ص‌172</ref> جلوگیرى از استماع قرآن، <ref>قرطبى، ج‌15، ص‌236</ref> و برقرارى رابطه دیگران با پیامبر، <ref> اسباب‌النزول، ص‌381؛ مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌584</ref> کوشش براى انعقاد [[پیمان صحیفه]] مبنى بر یارى نرساندن به پیامبر(ص)و کوشش بر عدم نقض آن، <ref> السیر و المغازى، ص‌161 و 166</ref> طرّاحى قتل پیامبر، <ref>سیره ابن هشام، ج‌2، ص‌480؛ مجمع‌البیان، ج4، ص‌826</ref> به راه انداختن [[جنگ بدر]] <ref>الطبقات، ج‌2، ص‌9؛ یعقوبى، ج2، ص‌45</ref> و… آشکار است.
ابوجهل وقتى شنید که [[عیّاش ابن ابى‌ربیعه]] (برادر مادرى‌اش) به [[اسلام]] گرویده، هر شیوه‌اى را براى بازگرداندن او به کارگرفت <ref>سیره ابن هشام، ج‌2، ص‌474</ref> و هنگامى که اندک ملایمت [[ولیدبن‌مغیره]] را به پیامبر دریافت، وى را با حیله بر آن داشت که کلام خداوند را [[سحر]] بخواند. <ref>مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌584</ref> (إن هـذا إلاّ سِحرٌ یُؤثَر إن هـذا إلاّ قَولُ البَشرِ) <ref> آیه 24 و 25 مدثر/ 74 </ref> بیان‌گر این واقعه است. <ref> اسباب النزول، ص‌381 و 382</ref>
او براى تضعیف پیامبر و اسلام از هر راهى استفاده مى‌کرد. وقتى آیاتِ «و‌ما أدرکَ ما سَقَرُ لاتُبقى وَ لاتَذَرُ لوّاحةٌ لِلبَشرِ عَلَیها تِسعَةَ عَشَرَ» <ref>مدثر/74، 27 ـ 30</ref> را شنید، به قرشیان گفت: آیا هر ده تن از شما، از غلبه بر یک نفر از گماشته‌هاى آتش ناتوانند؛ در حالى که شمار شما بیش‌تر است؟ رفیق شما [= پیامبر]خبر مى‌دهد که [[جهنم]] نوزده گماشته دارد. <ref> جامع‌البیان، مج14، ج29، ص199؛ مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌586</ref>
اصرار بیش از حد و جاهلانه او بر مخالفت با پیامبر و اسلام، حتّى موجب خشم دیگر سران مکّه شد <ref>السیر و المغازى، ص‌166</ref> و از سوى پیامبر به (ابوجهل) ملقّب گردید. <ref> الاشتقاق، ص‌147؛ انساب الاشراف ج‌1، ص‌141</ref> وى، در سال دوم هجرى، در جنگ بدر که خود فرماندهى سپاه شرک را به عهده داشت، کشته و به همراه دیگر کشتگان، در [[چاه قلیب]] بدر مدفون شد. <ref>جامع‌البیان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌240</ref> او پسر و دخترى داشت؛ امّا نسلش هرگز ادامه نیافت <ref>جمهرة انساب العرب، ص‌145</ref> و [[ابتر]] ماند. عکرمه (فرزند او) پس از فتح مکّه مسلمان شد، و ‌پیامبر براى این‌که مسلمانى آزرده نشود، مسلمانان را از سبّ ابوجهل منع فرمود. <ref> العقدالفرید، ج۲، ص‌386</ref>


=پانویس=
=پانویس=

نسخهٔ ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۵۲


ابوجهل
نام ابوجهل
نام کامل ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیرة مخزومی
نام پدر هشام
نام مادر اسماء
زادروز ۵۵۴م
زادگاه مکه
محل زندگی مکه
نقش‌های برجسته شراف مکه • عضویت در دارالندوه • از مخالفین سرسخت اسلام
دین مشرک
قبیله قریش
علت درگذشت غزوه بدر
محل فوت بدر • (شهر عربستان) • حجاز • شبه‌جزیره عربستان
درگذشت ۱۷ رمضان سال دوم هجری

ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیره مخزومی مشهور به ابوجهل از اشراف قریش و از مشرکان معروف مکه بود و مثل سایر اشراف قریش به تجارت اشتغال داشت. وی در جوانی در میان اشراف مکه جایگاهی ویژه یافت و هنگامی که 30 سال بیشتر نداشت، به دلیل کاردانی، به عضویت دار الندوه پذیرفته شد، در حالی که به رسم آن روزگار، اعضای دارالندوة (به جز بنی قصی) می‌بایست افزون بر 40 سال داشته باشند.

با طلوع اسلام، ابوجهل به اقدامات بسیاری برای جلوگیری از انتشار اسلام دست زد. تلاش در قطع رابطه قریش با بنی هاشم، ممانعت از حمایت ابولهب از پیامبر و نیز طراحی نقشه ناموفق قتل پیامبر (ص) با مشارکت طوایف مختلف را می‌توان مهم‌ترین اقدامات وی بر ضد پیامبر اسلام دانست.

مسلمانان نیز از کینه‌توزی‌ها و بدخواهی‌های او در امان نبودند. پیامبر نیز او را ابوجهل نامید و به مسلمانان دستور داد که وی را به این نام خطاب کنند.

پس از هجرت پیامبر به مدینه، کینه‌توزی‌های ابوجهل ادامه داشت تا سرانجام به همراه عده‌ای از سران شرک، در جنگ بدر به هلاکت رسید.

زندگی‌نامه ابوجهل

ابوجهل: ابوالحکم، عمروبن هشام‌بن مغیره [۱] از بزرگان مکّه، و‌از دشمنان سرسخت پیامبر[۲] وى از قبیله بنى مخزوم و به ابوجهل مشهور بود و در انتساب به مادرش، ابن‌الحنظلیه [۳] نامیده شده است. اطلاعات ما اززمان ولادت و زندگى او پیش از ظهور اسلام، چندان نیست. بعضى او را هم‌سن پیامبر(ص) [۴] و برخى، هنگام ورود به دارالندوه (سال 584 م)، سى ساله دانسته‌اند [۵] که بدین ترتیب سن وى، از حضرت بیشتر خواهد بود. پدرش هشام، از مردان سرشناس و مهمان‌نواز مکّه به شمار مى‌رفت تا آن‌جا که قریش، مرگ او را براى خود تاریخ قرار داد. [۶]

زیرکى، دانایى و هوشیارى او در آن عصر سبب شد، تا برخلاف سنّت عرب جاهلى که عضویّت در دارالندوه، براى غیر بنى‌قصى را مشروط به چهل‌سالگى کرده بود، [۷] در نوجوانى که هنوز موى بر صورتش نروییده بود، [۸] یا نزدیک سى سالگى، [۹] عضو آن شورا شود و در تصمیم‌گیرى‌هاى سران، طرف مشورت قرار گیرد. [۱۰]

ابوجهل از بازرگانان ثروت‌مند و اشراف مکّه بود [۱۱] که چون دیگر هم‌ردیفان خویش، براى دست‌یابى به ریاست کعبه و در پى آن، ریاست‌ مکّه، با بنى‌هاشم نزاع داشت و نبوّت را نیز بر همین اساس تحلیل مى‌کرد. او مى‌گفت: ما و فرزندان عبد مناف در شَرَف و بزرگى به تنازع برخاستیم؛ اطعام کردند، اطعام کردیم؛ عطا کردند، عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند از ما پیامبرى است که بر او وحى مى‌شود! این را دیگر نفهمیدیم. به خدا سوگند! هرگز بدو ایمان نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد. [۱۲]

ابوجهل از دشمنان سرسخت پیامبر و مسلمانان‌بود. تلاش و رفتار خشمگینانه و کینه توزانه وى با آنان، در شکنجه تازه مسلمانانى چون یاسر و سمیّه [۱۳] که به قتل این زن و شوهر انجامید، تهمت [۱۴] و افترا به آنان، [۱۵] جلوگیرى از استماع قرآن، [۱۶] و برقرارى رابطه دیگران با پیامبر، [۱۷] کوشش براى انعقاد پیمان صحیفه مبنى بر یارى نرساندن به پیامبر(ص)و کوشش بر عدم نقض آن، [۱۸] طرّاحى قتل پیامبر، [۱۹] به راه انداختن جنگ بدر [۲۰] و… آشکار است.

ابوجهل وقتى شنید که عیّاش ابن ابى‌ربیعه (برادر مادرى‌اش) به اسلام گرویده، هر شیوه‌اى را براى بازگرداندن او به کارگرفت [۲۱] و هنگامى که اندک ملایمت ولیدبن‌مغیره را به پیامبر دریافت، وى را با حیله بر آن داشت که کلام خداوند را سحر بخواند. [۲۲] (إن هـذا إلاّ سِحرٌ یُؤثَر إن هـذا إلاّ قَولُ البَشرِ) [۲۳] بیان‌گر این واقعه است. [۲۴]

او براى تضعیف پیامبر و اسلام از هر راهى استفاده مى‌کرد. وقتى آیاتِ «و‌ما أدرکَ ما سَقَرُ لاتُبقى وَ لاتَذَرُ لوّاحةٌ لِلبَشرِ عَلَیها تِسعَةَ عَشَرَ» [۲۵] را شنید، به قرشیان گفت: آیا هر ده تن از شما، از غلبه بر یک نفر از گماشته‌هاى آتش ناتوانند؛ در حالى که شمار شما بیش‌تر است؟ رفیق شما [= پیامبر]خبر مى‌دهد که جهنم نوزده گماشته دارد. [۲۶]

اصرار بیش از حد و جاهلانه او بر مخالفت با پیامبر و اسلام، حتّى موجب خشم دیگر سران مکّه شد [۲۷] و از سوى پیامبر به (ابوجهل) ملقّب گردید. [۲۸] وى، در سال دوم هجرى، در جنگ بدر که خود فرماندهى سپاه شرک را به عهده داشت، کشته و به همراه دیگر کشتگان، در چاه قلیب بدر مدفون شد. [۲۹] او پسر و دخترى داشت؛ امّا نسلش هرگز ادامه نیافت [۳۰] و ابتر ماند. عکرمه (فرزند او) پس از فتح مکّه مسلمان شد، و ‌پیامبر براى این‌که مسلمانى آزرده نشود، مسلمانان را از سبّ ابوجهل منع فرمود. [۳۱]

پانویس

  1. المحبّر، ص ۱۳۹
  2. المغازى، ج‌2، ص‌491
  3. سیره ابن هشام، ج‌2، ص‌623‌
  4. دایرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌1، ص‌322. «ابوجهل»
  5. دایرة‌المعارف‌بزرگ‌اسلامى، ج5، ص305. «ابوجهل»
  6. المحبّر، ص‌139
  7. اخبار مکّه، ج‌2، ص‌253
  8. عیون‌الاخبار، ج‌1، ص‌230
  9. الاشتقاق، ص‌155
  10. یعقوبى، ج‌2، ص‌37؛ الاشتقاق، ص‌155
  11. جامع‌البیان، مج‌11، ج‌20، ص‌119
  12. السیر و المغازى، ص‌210
  13. التعریف، ص‌172
  14. یعقوبى، ج‌2، ص‌28
  15. التعریف، ص‌172
  16. قرطبى، ج‌15، ص‌236
  17. اسباب‌النزول، ص‌381؛ مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌584
  18. السیر و المغازى، ص‌161 و 166
  19. سیره ابن هشام، ج‌2، ص‌480؛ مجمع‌البیان، ج4، ص‌826
  20. الطبقات، ج‌2، ص‌9؛ یعقوبى، ج2، ص‌45
  21. سیره ابن هشام، ج‌2، ص‌474
  22. مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌584
  23. آیه 24 و 25 مدثر/ 74
  24. اسباب النزول، ص‌381 و 382
  25. مدثر/74، 27 ـ 30
  26. جامع‌البیان، مج14، ج29، ص199؛ مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌586
  27. السیر و المغازى، ص‌166
  28. الاشتقاق، ص‌147؛ انساب الاشراف ج‌1، ص‌141
  29. جامع‌البیان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌240
  30. جمهرة انساب العرب، ص‌145
  31. العقدالفرید، ج۲، ص‌386