۸۵٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به 'علیهالسلام') |
جز (جایگزینی متن - '[[اهل بیت (علیهمالسلام)' به '[[اهل بیت') |
||
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| نام = بهزادان پور ونداد هرمزد | | نام = بهزادان پور ونداد هرمزد | ||
| نامهای دیگر = امیر آلمحمد، صاحب الدعوة امین آل محمد، امیر آل محمد، صاحب الدولة العباسیة | | نامهای دیگر = امیر آلمحمد، صاحب الدعوة امین آل محمد، امیر آل محمد، صاحب الدولة العباسیة | ||
| سال تولد = ۱۰۰ یا | | سال تولد = ۱۰۰ یا ۱۰۵ق. | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد = | ||
| محل تولد = اصفهان | | محل تولد = [[اصفهان]] | ||
| سال درگذشت = | | سال درگذشت = ۱۳۷ق. | ||
| تاریخ درگذشت = | | تاریخ درگذشت = | ||
| محل درگذشت = [[بغداد]] | | محل درگذشت = [[بغداد]] | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
| مذهب = | | مذهب = | ||
| آثار = | | آثار = | ||
| فعالیتها = داعی | | فعالیتها = {{فهرست جعبه عمودی |داعی بنیعباس |رهبر قیام علیه [[بنیامیه|بنیامیه]] }} | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
'''عبدالرحمن بن مسلم''' معروف به '''ابومسلم خراسانی''' یکی از بزرگترین سرداران [[عباسیان|عباسی]] در ابتدای [[خلافت]] | '''عبدالرحمن بن مسلم''' معروف به '''ابومسلم خراسانی''' یکی از بزرگترین سرداران [[عباسیان|عباسی]] در ابتدای [[خلافت]] آنها و از ارکان اصلی قدرت یافتن آنها محسوب میشود. وی در سال 100 هجری در روستایی به نزدیکی [[اصفهان]] متولد شد. | ||
در جوانی با [[ابراهیم عباسی]] که برای سقوط [[امویان]] و برپایی خلافتی جدید تلاش میکرد ملاقات کرد و پس از نشان دادن مهارت، کارآیی و وفاداری خود، از سوی ابراهیم مأموریت یافت که به خراسان رفته و مردم را به طور علنی به سوی ابراهیم و نهضتش و قیام علیه امویان دعوت کند. | در جوانی با [[ابراهیم عباسی]] که برای سقوط [[امویان]] و برپایی خلافتی جدید تلاش میکرد ملاقات کرد و پس از نشان دادن مهارت، کارآیی و وفاداری خود، از سوی ابراهیم مأموریت یافت که به [[خراسان]] رفته و مردم را به طور علنی به سوی ابراهیم و نهضتش و قیام علیه امویان دعوت کند. | ||
در [[کوفه]] به سن رشد رسید و در نوزده سالگی به جمع یاران | در [[کوفه]] به سن رشد رسید و در نوزده سالگی به جمع یاران [[ابراهیم امام]] (فرزند محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب) پیوست. او بعد از جنگها و نبردهای فراوانی که داشت سرانجام در سال 137ق و در زمان خلافت [[منصور دوانیقی|منصور دوانقی]] کشته شد. | ||
ابومسلم یکی از افراد مبهم تاریخ اسلام است که تعابیر ضد و نقیضی از وی در دورههای تاریخی و حکومتهای مختلف منتشر شده است. | ابومسلم یکی از افراد مبهم تاریخ اسلام است که تعابیر ضد و نقیضی از وی در دورههای تاریخی و حکومتهای مختلف منتشر شده است. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
ابومسلم، بیشترین نقش را در برافتادن امویان و برآمدن عباسیان برعهده داشت. افراد زیادی سعی در نابودی دولت اموی داشته و در این راه، سپاهیان زیادی جمعآوری کردند، ولی در نهایت شکست خوردند. | ابومسلم، بیشترین نقش را در برافتادن امویان و برآمدن عباسیان برعهده داشت. افراد زیادی سعی در نابودی دولت اموی داشته و در این راه، سپاهیان زیادی جمعآوری کردند، ولی در نهایت شکست خوردند. | ||
«ابراهیم امام» که یکی از مبارزان بود، ابومسلم را به فرماندهی پیروانش گماشت و در سال 124ق وی را برای گرفتن بیعت به [[خراسان]] گسیل داشت. او چند سالی در آغاز به طور نهانی برای بنیعباس از مردم [[بیعت]] گرفت. در سال 128 ق ابراهیم امام نامههایی به پیروانش در خراسان نگاشت و به موجب آن نامهها، سرزمین خراسان را رسماً تحت فرمان ابومسلم گذاشت و تأکید کرد که وی در امور مربوط به حکومت و بیعت، استقلال تام دارد و ابومسلم | «ابراهیم امام» که یکی از مبارزان بود، ابومسلم را به فرماندهی پیروانش گماشت و در سال 124ق وی را برای گرفتن بیعت به [[خراسان]] گسیل داشت. او چند سالی در آغاز به طور نهانی برای بنیعباس از مردم [[بیعت]] گرفت. در سال 128 ق ابراهیم امام نامههایی به پیروانش در خراسان نگاشت و به موجب آن نامهها، سرزمین خراسان را رسماً تحت فرمان ابومسلم گذاشت و تأکید کرد که وی در امور مربوط به حکومت و بیعت، استقلال تام دارد و ابومسلم همچنان بیعت پنهانی را پی گرفت<ref> الکامل، ج 5، ص 255 – 258</ref>. | ||
او در [[فصاحت]] و [[بلاغت]]، کمنظیر و مسلط به زبانهای فارسی و عربی بود<ref>الوافی بالوفیات، ج 18، ص 271</ref>. از وی پرسیدند چگونه بدین مقام رسیدی پاسخ داد: «کار امروز را به فردا نگذاشتم<ref>فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج 1، ص 79</ref>». پس از مرگ ابومسلم یارانش ادعا کردند که وی نمرده است. این گروه به <big>مسلمیه</big> معروفاند و ابومسلم را امام میدانستند<ref>فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج 1، ص 79؛ مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 19، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1372ش</ref>. | او در [[فصاحت]] و [[بلاغت]]، کمنظیر و مسلط به زبانهای فارسی و عربی بود<ref>الوافی بالوفیات، ج 18، ص 271</ref>. از وی پرسیدند چگونه بدین مقام رسیدی پاسخ داد: «کار امروز را به فردا نگذاشتم<ref>فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج 1، ص 79</ref>». پس از مرگ ابومسلم یارانش ادعا کردند که وی نمرده است. این گروه به <big>مسلمیه</big> معروفاند و ابومسلم را امام میدانستند<ref>فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج 1، ص 79؛ مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 19، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1372ش</ref>. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
در مورد شخصیت ابومسلم، گزارشهای ضد و نقیضی در دورههای تاریخی و حکومتهای مختلف وجود دارد، از جمله اینکه در برخی منابع، او را <big>امین آل محمد</big> نامیدهاند<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 7، ص 450، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج 22،ص 55، قاهره، دار الکتب و الوثائق القومیة، چاپ اول، 1423ق</ref>! با آنکه سقوط امویان مرهون تلاشهای خستگیناپذیر ابومسلم بود، اما در نهایت جانب عباسیان را گرفت، همانانی که اندکی بعد پس از تسلط بر امور هم او را کشتند و هم [[امامان معصوم]] را! | در مورد شخصیت ابومسلم، گزارشهای ضد و نقیضی در دورههای تاریخی و حکومتهای مختلف وجود دارد، از جمله اینکه در برخی منابع، او را <big>امین آل محمد</big> نامیدهاند<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 7، ص 450، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج 22،ص 55، قاهره، دار الکتب و الوثائق القومیة، چاپ اول، 1423ق</ref>! با آنکه سقوط امویان مرهون تلاشهای خستگیناپذیر ابومسلم بود، اما در نهایت جانب عباسیان را گرفت، همانانی که اندکی بعد پس از تسلط بر امور هم او را کشتند و هم [[امامان معصوم]] را! | ||
او | او همچنین شمار زیادی از مردم خراسان و نواحی دیگر را به قتل رساند، و حتی به سرکوب قیام شیعی [[شریک بن شیخ]] پرداخته و او و یارانش را به قتل رساند<ref>ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 10، ص 56، بیروت، دار الفکر، 1407ق</ref>. یکی از نوادگان [[جعفر طیار|جعفر بن ابیطالب]] به نام عبدالله بن معاویه به سبب اینکه رقیب عباسیان بود، به دست ابومسلم کشته شد<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج 33، ص 213</ref>. او هرچند جسد [[یحیی بن زید]] علوی را که امویان کشته و بر دار کرده بودند، به زیر آورد و احترام کرد و بسیاری از قاتلانش را نیز کشت<ref>ابن عماد، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 2، ص 109، دمشق، دار ابن کثیر، چاپ اول، 1406ق</ref>. | ||
اما با این همه، در ایام دعوت نیز اگر مردی [[علوی]] بر ضدّ امویان قیام میکرد و پیروزیهایی به دست میآورد و برای آینده عباسیان خطری به شمار میآمد، او در سرکوبشان درنگ نمیکرد، برای نمونه؛ عبدالله بن معاویه علوی که در اواخر ایام امویان قیام کرد و برخی از شهرهای جبال و [[فارس]] را گرفت، به دستور ابومسلم گرفتار و کشته شد و یا در زندانش درگذشت<ref> زرکلی، خیر الدین، الأعلام، ج 4، ص 139، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 33، ص 213</ref>. | اما با این همه، در ایام دعوت نیز اگر مردی [[علوی]] بر ضدّ امویان قیام میکرد و پیروزیهایی به دست میآورد و برای آینده عباسیان خطری به شمار میآمد، او در سرکوبشان درنگ نمیکرد، برای نمونه؛ عبدالله بن معاویه علوی که در اواخر ایام امویان قیام کرد و برخی از شهرهای جبال و [[فارس]] را گرفت، به دستور ابومسلم گرفتار و کشته شد و یا در زندانش درگذشت<ref> زرکلی، خیر الدین، الأعلام، ج 4، ص 139، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 33، ص 213</ref>. | ||
== دیدگاه شهید مطهری درباره ابومسلم خراسانی == | == دیدگاه شهید مطهری درباره ابومسلم خراسانی == | ||
از اینرو است که برخی اندیشمندان معاصر معتقدند: «البته ابومسلم سردار خیلی لایقی است، به مفهوم سیاسی، ولی فوقالعاده آدم بدی بود؛ یعنی آدمی بود که اساساً بویی از انسانیت نبرده بود. ابومسلم نظیر [[حجاج بن یوسف]] است... ابومسلم را میگویند: ششصد هزار نفر آدم کشته. به اندک بهانهای همان دوست بسیار صمیمی خودش را میکشت و هیچ این حرفها سرش نمیشد که این ایرانی است یا [[عرب]] که بگوییم تعصب ملی در او بوده است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 18، ص 55، تهران، صدرا</ref>». | از اینرو است که برخی اندیشمندان معاصر معتقدند ([[مرتضی مطهری|شهید مطهری]]): «البته ابومسلم سردار خیلی لایقی است، به مفهوم سیاسی، ولی فوقالعاده آدم بدی بود؛ یعنی آدمی بود که اساساً بویی از انسانیت نبرده بود. ابومسلم نظیر [[حجاج بن یوسف]] است... ابومسلم را میگویند: ششصد هزار نفر آدم کشته. به اندک بهانهای همان دوست بسیار صمیمی خودش را میکشت و هیچ این حرفها سرش نمیشد که این ایرانی است یا [[عرب]] که بگوییم تعصب ملی در او بوده است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 18، ص 55، تهران، صدرا</ref>». | ||
== فعالیتهای ابومسلم خراسانی == | == فعالیتهای ابومسلم خراسانی == | ||
وی بهعنوان رهبر داعیان عباسی در سال 128 هجری به خراسان اعزام شد و در سال بعد قیام [[سیاه جامگان]] را در خراسان رهبری کرد و توانست از ظرفیتهای موجود در شرق قلمرو اسلامی بهرهبرداری و با همراه کردن مخالفان امویان، آنان را شکست داده و عباسیان را روی کار آورد. نقش وی در دعوت عباسی به گونهای بود که به او لقب «امیرآل محمد» داده بودند<ref>ابن کثیر، 1407، ج10، ص54؛ ابن خلدون، 1408، ج3، ص222</ref>. | وی بهعنوان رهبر داعیان [[عباسیان|عباسی]] در سال 128 هجری به [[خراسان]] اعزام شد و در سال بعد قیام [[سیاه جامگان]] را در خراسان رهبری کرد و توانست از ظرفیتهای موجود در شرق قلمرو اسلامی بهرهبرداری و با همراه کردن مخالفان امویان، آنان را شکست داده و عباسیان را روی کار آورد. نقش وی در دعوت عباسی به گونهای بود که به او لقب «امیرآل محمد» داده بودند<ref>ابن کثیر، 1407، ج10، ص54؛ ابن خلدون، 1408، ج3، ص222</ref>. | ||
ابومسلم در خلافت چهار ساله ابوالعباس سفاح (132_ 136ق) در تثبیت خلافت او و برادرش منصور نقش بارزی داشت. کشتن [[ابوسلمه خلال]] (مشهور به وزیر آل محمد) در کوفه به دستور سفاح و نیز نبرد با [[عبدالله بن علی عبدالله بن عباس]] عموی این دو خلیفه که در [[شام]] ادعای خلافت کرده بود از آن جمله است<ref>یعقوبی، 1415، ج2، ص356_ 357</ref>. | ابومسلم در خلافت چهار ساله [[ابوالعباس سفاح]] (132_ 136ق) در تثبیت خلافت او و برادرش منصور نقش بارزی داشت. کشتن [[ابوسلمه خلال]] (مشهور به وزیر آل محمد) در [[کوفه]] به دستور سفاح و نیز نبرد با [[عبدالله بن علی عبدالله بن عباس]] عموی این دو [[خلیفه]] که در [[شام]] ادعای خلافت کرده بود از آن جمله است<ref>یعقوبی، 1415، ج2، ص356_ 357</ref>. | ||
== فعالیت برای حجاز == | == فعالیت برای حجاز == | ||
اقدامات او در [[حجاز]] و مسیر [[حج]] عبارت بود از: | اقدامات او در [[حجاز]] و مسیر [[حج]] عبارت بود از: | ||
# حفر چاههای آب و رفع کمود آب؛ | |||
# حفر چاههای آب و رفع کمود | |||
# | # | ||
# کمک به اعراب در منازل | # کمک به اعراب در منازل مختلف؛ | ||
# | # | ||
# هموار کردن راه [[حج]]<ref>جزیری، 1966، ج2، ص375</ref>. | # هموار کردن راه [[حج]]<ref>جزیری، 1966، ج2، ص375</ref>. | ||
گفته شده وی هنگامی که به [[حرم]] رسید با پای برهنه وارد شد و در [[مسعی]] افرادی را مامور کرد تا از سعی کنندگان با شربت پذیرایی کنند | گفته شده وی هنگامی که به [[حرم]] رسید با پای برهنه وارد شد و در [[مسعی]] افرادی را مامور کرد تا از سعی کنندگان با شربت پذیرایی کنند<ref>جزیری، 1966، ص209</ref>. | ||
== امام صادق و قیام ابومسلم خراسانی == | == امام صادق و قیام ابومسلم خراسانی == | ||
روابط میان [[ | روابط میان [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق(علیهالسلام)]] و ابومسلم، روابط حسنهای نبود، حتی گزارش شده است که حضرتشان نامه دعوت به همکاری او را آتش زده است<ref>در زمینه روابط امام صادق(علیهالسلام) و ابومسلم، نک: طوسی، نصیرالدین، تلخیص المحصل، ص 415، بیروت، دار الاضواء، چاپ دوم، 1405ق؛ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج 1، ص 179، قم، الشریف الرضی، چاپ سوم، 1364ش؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبیطالب(علیهالسلام)، ج 4، ص 229، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق</ref>. | ||
امام صادق(علیهالسلام)، با همراهی و شرکت [[شیعیان]] در قیام ابومسلم، موافقت نکرد. او دست کم دو نامه به حضور آنحضرت | امام صادق (علیهالسلام)، با همراهی و شرکت [[شیعیان]] در قیام ابومسلم، موافقت نکرد. او دست کم دو نامه به حضور آنحضرت فرستاد که در آنها اینگونه نگاشت: «هزار جنگجو در اختیارم بوده و در انتظار فرمانت هستم!». «من مردم را به دوستی [[اهل بیت|اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه)]] دعوت میکنم. کسی برای خلافت بهتر از شما نیست!». | ||
اما امام صادق(علیهالسلام) چنین پاسخی داد: «نه تو از یاران من هستی و نه این زمان، زمان من است!<ref>فخر رازی، محمد بن عمر، المحصل، ص 591، قاهره، مکتبه دار التراث، چاپ اول، 1411ق</ref>». | اما امام صادق (علیهالسلام) چنین پاسخی داد: «نه تو از یاران من هستی و نه این زمان، زمان من است!<ref>فخر رازی، محمد بن عمر، المحصل، ص 591، قاهره، مکتبه دار التراث، چاپ اول، 1411ق</ref>». | ||
کاملاً آشکار است که امام صادق(علیهالسلام) به او پاسخی نمیدهد و عکسالعمل امام در برابر این حرکت، احتیاط و عدم موافقت با مفاد دعوت بود<ref> جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی ائمه، ص 367، قم، انصاریان، چاپ ششم، 1381ش</ref>. | کاملاً آشکار است که امام صادق (علیهالسلام) به او پاسخی نمیدهد و عکسالعمل امام در برابر این حرکت، احتیاط و عدم موافقت با مفاد دعوت بود<ref> جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی ائمه، ص 367، قم، انصاریان، چاپ ششم، 1381ش</ref>. | ||
در سخن دیگری از آنحضرت نیز همین مطلب ذکر شده است؛ در زمانی که پرچمهای سیاه ابومسلم بر افراشته شده بود و هنوز بنیعباس به خلافت نرسیده بود، نامههایی از [[عبدالسلام بن نعیم]]، [[سدیر]] و تعداد دیگری خدمت امام صادق(علیهالسلام) بردند. آنها نوشته بودند: ما موقعیت را برای خلافت شما مساعد میبینیم. نظر شما چیست؟ امام صادق(علیهالسلام) نامهها را به زمین کوبید و فرمود: «افسوس! من امام و پیشوای آنها (ابومسلم و پیروانش) نیستم<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 8، ص 331، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق</ref>». | در سخن دیگری از آنحضرت نیز همین مطلب ذکر شده است؛ در زمانی که پرچمهای سیاه ابومسلم بر افراشته شده بود و هنوز بنیعباس به خلافت نرسیده بود، نامههایی از [[عبدالسلام بن نعیم]]، [[سدیر]] و تعداد دیگری خدمت امام صادق (علیهالسلام) بردند. آنها نوشته بودند: ما موقعیت را برای خلافت شما مساعد میبینیم. نظر شما چیست؟ امام صادق (علیهالسلام) نامهها را به زمین کوبید و فرمود: «افسوس! من امام و پیشوای آنها (ابومسلم و پیروانش) نیستم<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 8، ص 331، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق</ref>». | ||
چنانچه، [[ابوسلمه]] از سردمداران قیام بنیعباس، که در ادامه حرکت بنیعباس از امام صادق(علیهالسلام) ناامید شده بود، طبق دستور به خانه [[عبدالله محض]] از فرزندان اهلبیت، میرود و نامه دوم را به او میرساند. عبدالله خوشحال میشود و | چنانچه، [[ابوسلمه]] از سردمداران قیام بنیعباس، که در ادامه حرکت بنیعباس از امام صادق (علیهالسلام) ناامید شده بود، طبق دستور به خانه [[عبدالله محض]] از فرزندان اهلبیت، میرود و نامه دوم را به او میرساند. عبدالله خوشحال میشود و صبحگاهان به خانه امام صادق (علیهالسلام) میرود. عبدالله به امام صادق (علیهالسلام) میگوید: ابوسلمه نوشته است که همه شیعیان ما در خراسان آماده قیام هستند و از من خواسته است که [[خلافت]] را بپذیرم. امام به عبدالله فرمود: «چه زمانی اهل خراسان [[شیعه]] تو بودند؟ آیا تو ابومسلم را به آنجا فرستادی؟ آیا تو به آنها دستور دادی لباس سیاه بپوشند؟ آیا اینها که برای حمایت از بنیعباس از خراسان آمدهاند تو آنها را به اینجا آوردهای؟ آیا کسی از آنان را میشناسی<ref>مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 3، ص 254، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق</ref>؟». | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
[[رده:تاریخ]] | [[رده:تاریخ]] | ||
[[رده:تاریخ اسلام]] | |||
[[رده:شخصیتهای تاریخی]] | [[رده:شخصیتهای تاریخی]] |