ابومسلم خراسانی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '[[اهل بیت (علیهم‌السلام)' به '[[اهل بیت'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[اهل بیت (علیهم‌السلام)' به '[[اهل بیت')
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴۱: خط ۴۱:
در مورد شخصیت ابومسلم، گزارش‌های ضد و نقیضی در دوره‌های تاریخی و حکومت‌های مختلف وجود دارد، از جمله این‌که در برخی منابع، او را <big>امین آل محمد</big> نامیده‌اند<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ‏7، ص 450، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب‏، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج ‏22،ص 55، قاهره، دار الکتب و الوثائق القومیة، چاپ اول، 1423ق</ref>! با آن‌که سقوط امویان مرهون تلاش‌های خستگی‌ناپذیر ابومسلم بود، اما در نهایت جانب عباسیان را گرفت، همانانی که اندکی بعد پس از تسلط بر امور هم او را کشتند و هم [[امامان معصوم]] را!
در مورد شخصیت ابومسلم، گزارش‌های ضد و نقیضی در دوره‌های تاریخی و حکومت‌های مختلف وجود دارد، از جمله این‌که در برخی منابع، او را <big>امین آل محمد</big> نامیده‌اند<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ‏7، ص 450، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب‏، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج ‏22،ص 55، قاهره، دار الکتب و الوثائق القومیة، چاپ اول، 1423ق</ref>! با آن‌که سقوط امویان مرهون تلاش‌های خستگی‌ناپذیر ابومسلم بود، اما در نهایت جانب عباسیان را گرفت، همانانی که اندکی بعد پس از تسلط بر امور هم او را کشتند و هم [[امامان معصوم]] را!


او همچنین شمار زیادی از مردم خراسان و نواحی دیگر را به قتل رساند، و حتی به سرکوب قیام شیعی [[شریک بن شیخ]] پرداخته و او و یارانش را به قتل رساند<ref>ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ‏10، ص 56، بیروت، دار الفکر، 1407ق</ref>. یکی از نوادگان [[جعفر طیار|جعفر‌ بن ابی‌طالب]] به نام عبدالله‌ بن معاویه به سبب این‌که رقیب عباسیان بود، به دست ابومسلم کشته شد<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج ‏33، ص 213</ref>. او هرچند جسد [[یحیی بن زید]] علوی را که امویان کشته و بر دار کرده بودند، به زیر آورد و احترام کرد و بسیاری از قاتلانش را نیز کشت<ref>ابن عماد، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج ‏2، ص 109، دمشق، دار ابن کثیر، چاپ اول، 1406ق</ref>.  
او هم‌چنین شمار زیادی از مردم خراسان و نواحی دیگر را به قتل رساند، و حتی به سرکوب قیام شیعی [[شریک بن شیخ]] پرداخته و او و یارانش را به قتل رساند<ref>ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ‏10، ص 56، بیروت، دار الفکر، 1407ق</ref>. یکی از نوادگان [[جعفر طیار|جعفر‌ بن ابی‌طالب]] به نام عبدالله‌ بن معاویه به سبب این‌که رقیب عباسیان بود، به دست ابومسلم کشته شد<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج ‏33، ص 213</ref>. او هرچند جسد [[یحیی بن زید]] علوی را که امویان کشته و بر دار کرده بودند، به زیر آورد و احترام کرد و بسیاری از قاتلانش را نیز کشت<ref>ابن عماد، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج ‏2، ص 109، دمشق، دار ابن کثیر، چاپ اول، 1406ق</ref>.  


اما با این همه، در ایام دعوت نیز اگر مردی [[علوی]] بر ضدّ امویان قیام می‌کرد و پیروزی‌هایی به دست می‌آورد و برای آینده عباسیان خطری به شمار می‌آمد، او در سرکوبشان درنگ نمی‌کرد، برای نمونه؛ عبدالله بن معاویه علوی که در اواخر ایام امویان قیام کرد و برخی از شهرهای جبال و [[فارس]] را گرفت، به دستور ابومسلم گرفتار و کشته شد و یا در زندانش درگذشت<ref> زرکلی، خیر الدین‏، الأعلام، ج ‏4، ص 139، بیروت، دار العلم للملایین‏، چاپ هشتم، 1989م؛ تاریخ مدینة دمشق، ج ‏33، ص 213</ref>.
اما با این همه، در ایام دعوت نیز اگر مردی [[علوی]] بر ضدّ امویان قیام می‌کرد و پیروزی‌هایی به دست می‌آورد و برای آینده عباسیان خطری به شمار می‌آمد، او در سرکوبشان درنگ نمی‌کرد، برای نمونه؛ عبدالله بن معاویه علوی که در اواخر ایام امویان قیام کرد و برخی از شهرهای جبال و [[فارس]] را گرفت، به دستور ابومسلم گرفتار و کشته شد و یا در زندانش درگذشت<ref> زرکلی، خیر الدین‏، الأعلام، ج ‏4، ص 139، بیروت، دار العلم للملایین‏، چاپ هشتم، 1989م؛ تاریخ مدینة دمشق، ج ‏33، ص 213</ref>.
خط ۴۹: خط ۴۹:


== فعالیت‌های ابومسلم خراسانی ==
== فعالیت‌های ابومسلم خراسانی ==
وی به‌عنوان رهبر داعیان عباسی در سال 128 هجری به خراسان اعزام شد و در سال بعد قیام [[سیاه جامگان]] را در خراسان رهبری کرد و توانست از ظرفیت‌های موجود در شرق قلمرو اسلامی بهره‌برداری و با همراه کردن مخالفان امویان، آنان را شکست داده و عباسیان را روی کار آورد. نقش وی در دعوت عباسی به گونه‌ای بود که به او لقب «امیرآل محمد» داده بودند<ref>ابن کثیر، 1407، ج10، ص54؛ ابن خلدون، 1408، ج3، ص222</ref>.
وی به‌عنوان رهبر داعیان [[عباسیان|عباسی]] در سال 128 هجری به [[خراسان]] اعزام شد و در سال بعد قیام [[سیاه جامگان]] را در خراسان رهبری کرد و توانست از ظرفیت‌های موجود در شرق قلمرو اسلامی بهره‌برداری و با همراه کردن مخالفان امویان، آنان را شکست داده و عباسیان را روی کار آورد. نقش وی در دعوت عباسی به گونه‌ای بود که به او لقب «امیرآل محمد» داده بودند<ref>ابن کثیر، 1407، ج10، ص54؛ ابن خلدون، 1408، ج3، ص222</ref>.


ابومسلم در خلافت چهار ساله [[ابوالعباس سفاح]] (132_ 136ق) در تثبیت خلافت او و برادرش منصور نقش بارزی داشت. کشتن [[ابوسلمه خلال]] (مشهور به وزیر آل محمد) در [[کوفه]] به دستور سفاح و نیز نبرد با [[عبدالله بن علی عبدالله بن عباس]] عموی این دو [[خلیفه]] که در [[شام]] ادعای خلافت کرده بود از آن جمله است<ref>یعقوبی، 1415، ج2، ص356_ 357</ref>.
ابومسلم در خلافت چهار ساله [[ابوالعباس سفاح]] (132_ 136ق) در تثبیت خلافت او و برادرش منصور نقش بارزی داشت. کشتن [[ابوسلمه خلال]] (مشهور به وزیر آل محمد) در [[کوفه]] به دستور سفاح و نیز نبرد با [[عبدالله بن علی عبدالله بن عباس]] عموی این دو [[خلیفه]] که در [[شام]] ادعای خلافت کرده بود از آن جمله است<ref>یعقوبی، 1415، ج2، ص356_ 357</ref>.


== فعالیت برای حجاز ==
== فعالیت برای حجاز ==
اقدامات او در [[حجاز]] و مسیر [[حج]] عبارت بود از:  
اقدامات او در [[حجاز]] و مسیر [[حج]] عبارت بود از:  
 
# حفر چاه‌های آب و رفع کمود آب؛
# حفر چاه‌های آب و رفع کمود آب
#
#
# کمک به اعراب در منازل مختلف
# کمک به اعراب در منازل مختلف؛
#
#
# هموار کردن راه [[حج]]<ref>جزیری، 1966، ج2، ص375</ref>.
# هموار کردن راه [[حج]]<ref>جزیری، 1966، ج2، ص375</ref>.


گفته شده وی هنگامی که به [[حرم]] رسید با پای برهنه وارد شد و در [[مسعی]] افرادی را مامور کرد تا از سعی کنندگان با شربت پذیرایی کنند. <ref>جزیری، 1966، ص209</ref>  
گفته شده وی هنگامی که به [[حرم]] رسید با پای برهنه وارد شد و در [[مسعی]] افرادی را مامور کرد تا از سعی کنندگان با شربت پذیرایی کنند<ref>جزیری، 1966، ص209</ref>.


== امام صادق و قیام ابومسلم خراسانی ==
== امام صادق و قیام ابومسلم خراسانی ==
روابط میان [[امام جعفر صادق|امام صادق(علیه‌السلام)]] و ابومسلم، روابط حسنه‌ای نبود، حتی گزارش شده است که حضرتشان نامه دعوت به همکاری او را آتش زده است<ref>در زمینه روابط امام صادق(علیه‌السلام) و ابومسلم، نک: طوسی، نصیرالدین، تلخیص المحصل، ص 415، بیروت، دار الاضواء، چاپ دوم‌، 1405ق؛ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج 1، ص 179، قم، الشریف الرضی‌، چاپ سوم‌، 1364ش؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبی‌طالب(علیه‌السلام)، ج ‏4، ص 229، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق</ref>.
روابط میان [[جعفر بن محمد (صادق‌)|امام صادق(علیه‌السلام)]] و ابومسلم، روابط حسنه‌ای نبود، حتی گزارش شده است که حضرتشان نامه دعوت به همکاری او را آتش زده است<ref>در زمینه روابط امام صادق(علیه‌السلام) و ابومسلم، نک: طوسی، نصیرالدین، تلخیص المحصل، ص 415، بیروت، دار الاضواء، چاپ دوم‌، 1405ق؛ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج 1، ص 179، قم، الشریف الرضی‌، چاپ سوم‌، 1364ش؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبی‌طالب(علیه‌السلام)، ج ‏4، ص 229، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق</ref>.


امام صادق(علیه‌السلام)، با همراهی و شرکت [[شیعیان]] در قیام ابومسلم، موافقت ‌نکرد. او دست کم دو نامه به حضور آن‌حضرت ‌فرستد که در آنها این‌گونه نگاشت: «هزار جنگ‌جو در اختیارم بوده و در انتظار فرمانت هستم!». «من مردم را به دوستی [[اهل بیت (علیهم‌السلام)|اهل‌بیت پیامبر(صلی الله علیه)]] دعوت می‌کنم. کسی برای خلافت بهتر از شما نیست!».
امام صادق (علیه‌السلام)، با همراهی و شرکت [[شیعیان]] در قیام ابومسلم، موافقت ‌نکرد. او دست کم دو نامه به حضور آن‌حضرت ‌فرستاد که در آنها این‌گونه نگاشت: «هزار جنگ‌جو در اختیارم بوده و در انتظار فرمانت هستم!». «من مردم را به دوستی [[اهل بیت|اهل‌بیت پیامبر(صلی الله علیه)]] دعوت می‌کنم. کسی برای خلافت بهتر از شما نیست!».
اما امام صادق(علیه‌السلام) چنین پاسخی داد: «نه تو از یاران من هستی و نه این زمان، زمان من است!<ref>فخر رازی، محمد بن عمر، المحصل، ص 591، قاهره، مکتبه دار التراث‏، چاپ اول‏، 1411ق</ref>».
اما امام صادق (علیه‌السلام) چنین پاسخی داد: «نه تو از یاران من هستی و نه این زمان، زمان من است!<ref>فخر رازی، محمد بن عمر، المحصل، ص 591، قاهره، مکتبه دار التراث‏، چاپ اول‏، 1411ق</ref>».
کاملاً آشکار است که امام صادق(علیه‌السلام) به او پاسخی نمی‌دهد و عکس‌العمل امام در برابر این حرکت، احتیاط و عدم موافقت با مفاد دعوت بود<ref> جعفریان‏، رسول، حیات فکری و سیاسی ائمه، ص 367، قم، انصاریان‏، چاپ ششم‏، 1381ش</ref>.
کاملاً آشکار است که امام صادق (علیه‌السلام) به او پاسخی نمی‌دهد و عکس‌العمل امام در برابر این حرکت، احتیاط و عدم موافقت با مفاد دعوت بود<ref> جعفریان‏، رسول، حیات فکری و سیاسی ائمه، ص 367، قم، انصاریان‏، چاپ ششم‏، 1381ش</ref>.


در سخن دیگری از آن‌حضرت نیز همین مطلب ذکر شده است؛ در زمانی که پرچم‌های سیاه ابومسلم بر افراشته شده بود و هنوز بنی‌عباس به خلافت نرسیده بود، نامه‌هایی از [[عبدالسلام بن نعیم]]، [[سدیر]] و تعداد دیگری خدمت امام صادق(علیه‌السلام) بردند. آنها نوشته بودند: ما موقعیت را برای خلافت شما مساعد می‌بینیم. نظر شما چیست؟ امام صادق(علیه‌السلام) نامه‌ها را به زمین کوبید و فرمود: «افسوس! من امام و پیشوای آنها (ابومسلم و پیروانش) نیستم<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏8، ص 331، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق</ref>».
در سخن دیگری از آن‌حضرت نیز همین مطلب ذکر شده است؛ در زمانی که پرچم‌های سیاه ابومسلم بر افراشته شده بود و هنوز بنی‌عباس به خلافت نرسیده بود، نامه‌هایی از [[عبدالسلام بن نعیم]]، [[سدیر]] و تعداد دیگری خدمت امام صادق (علیه‌السلام) بردند. آنها نوشته بودند: ما موقعیت را برای خلافت شما مساعد می‌بینیم. نظر شما چیست؟ امام صادق (علیه‌السلام) نامه‌ها را به زمین کوبید و فرمود: «افسوس! من امام و پیشوای آنها (ابومسلم و پیروانش) نیستم<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏8، ص 331، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق</ref>».


چنانچه، [[ابوسلمه]] از سردمداران قیام بنی‌عباس، که در ادامه حرکت بنی‌عباس از امام صادق(علیه‌السلام) ناامید شده بود، طبق دستور به خانه [[عبدالله محض]] از فرزندان اهل‌بیت، می‌رود و نامه دوم را به او می‌رساند. عبدالله خوشحال می‌شود و صبحگاهان به خانه امام صادق(علیه‌السلام) می‌رود. عبدالله به امام صادق(علیه‌السلام) می‌گوید: ابوسلمه نوشته است که همه شیعیان ما در خراسان آماده قیام هستند و از من خواسته است که [[خلافت]] را بپذیرم. امام به عبدالله فرمود: «چه زمانی اهل خراسان [[شیعه]] تو بودند؟ آیا تو ابومسلم را به آن‌جا فرستادی؟ آیا تو به آنها دستور دادی لباس سیاه بپوشند؟ آیا اینها که برای حمایت از بنی‌عباس از خراسان آمده‌اند تو آنها را به این‌جا آورده‌ای؟ آیا کسی از آنان را می‌شناسی<ref>مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ‏3، ص 254، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق</ref>؟».
چنانچه، [[ابوسلمه]] از سردمداران قیام بنی‌عباس، که در ادامه حرکت بنی‌عباس از امام صادق (علیه‌السلام) ناامید شده بود، طبق دستور به خانه [[عبدالله محض]] از فرزندان اهل‌بیت، می‌رود و نامه دوم را به او می‌رساند. عبدالله خوشحال می‌شود و صبح‌گاهان به خانه امام صادق (علیه‌السلام) می‌رود. عبدالله به امام صادق (علیه‌السلام) می‌گوید: ابوسلمه نوشته است که همه شیعیان ما در خراسان آماده قیام هستند و از من خواسته است که [[خلافت]] را بپذیرم. امام به عبدالله فرمود: «چه زمانی اهل خراسان [[شیعه]] تو بودند؟ آیا تو ابومسلم را به آن‌جا فرستادی؟ آیا تو به آنها دستور دادی لباس سیاه بپوشند؟ آیا این‌ها که برای حمایت از بنی‌عباس از خراسان آمده‌اند تو آنها را به این‌جا آورده‌ای؟ آیا کسی از آنان را می‌شناسی<ref>مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ‏3، ص 254، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق</ref>؟».


== پانویس ==
== پانویس ==
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش