ابومسلم خراسانی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۲۹۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ اوت ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:


گفته شده وی هنگامی که به [[حرم]] رسید با پای برهنه وارد شد و در [[مسعی]] افرادی را مامور کرد تا از سعی کنندگان با شربت پذیرایی کنند. <ref>جزیری، 1966، ص209</ref>  
گفته شده وی هنگامی که به [[حرم]] رسید با پای برهنه وارد شد و در [[مسعی]] افرادی را مامور کرد تا از سعی کنندگان با شربت پذیرایی کنند. <ref>جزیری، 1966، ص209</ref>  
=امام صادق(ع) و قیام ابومسلم خراسانی=
روابط میان [[امام صادق(ع)]] و ابومسلم، روابط حسنه‌ای نبود، حتی گزارش شده است که حضرتشان نامه دعوت به همکاری او را آتش زده است. <ref>در زمینه روابط امام صادق(ع) و ابومسلم، نک: طوسی، نصیرالدین، تلخیص المحصل، ص 415، بیروت، دار الاضواء، چاپ دوم‌، 1405ق؛ شهرستانى، محمد بن عبد الکریم، الملل و النحل، ج 1، ص 179، قم، الشریف الرضی‌، چاپ سوم‌، 1364ش؛ ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ‏4، ص 229، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق</ref>
امام صادق(ع)، با همراهی و شرکت [[شیعیان]] در قیام ابومسلم، موافقت ‌نکرد. او دست کم دو نامه به حضور آن‌حضرت ‌فرستد که در آنها این‌گونه نگاشت: «هزار جنگ‌جو در اختیارم بوده و در انتظار فرمانت هستم!». «من مردم را به دوستى [[اهل‌بیت پیامبر(ص)]] دعوت می‌کنم. کسى براى خلافت بهتر از شما نیست!».
اما امام صادق(ع) چنین پاسخی داد: «نه تو از یاران من هستى و نه این زمان، زمان من است!». <ref>فخر رازی، محمد بن عمر، المحصل، ص 591، قاهره، مکتبه دار التراث‏، چاپ اول‏، 1411ق</ref>
کاملاً آشکار است که امام صادق(ع) به او پاسخى نمی‌دهد و عکس العمل امام در برابر این حرکت، احتیاط و عدم موافقت با مفاد دعوت بود. <ref> جعفریان‏، رسول، حیات فکرى و سیاسى ائمه، ص 367، قم، انصاریان‏، چاپ ششم‏، 1381ش</ref>
در سخن دیگرى از آن‌حضرت نیز همین مطلب ذکر شده است؛ در زمانى که پرچم‌هاى سیاه ابومسلم بر افراشته شده بود و هنوز بنى‌عباس به خلافت نرسیده بود، نامه‌هایى از [[عبدالسلام بن نعیم]]، [[سدیر]] و تعداد دیگرى خدمت امام صادق(ع) بردند. آنها نوشته بودند: ما موقعیت را براى خلافت شما مساعد می‌بینیم. نظر شما چیست؟ امام صادق(ع) نامه‌ها را به زمین کوبید و فرمود: «افسوس! من امام و [[پیشواى]] آنها (ابومسلم و پیروانش) نیستم». <ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏8، ص 331، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق</ref>
چنانچه، [[ابوسلمه]] از سردمداران قیام بنی‌عباس، که در ادامه حرکت بنی‌عباس از امام صادق(ع) ناامید شده بود، طبق دستور به خانه عبدالله محض از فرزندان [[اهل‌بیت]]، می‌رود و نامه دوم را به او می‌رساند. عبدالله خوشحال می‌شود و صبحگاهان به خانه امام صادق(ع) می‌رود. عبدالله به امام صادق(ع) می‌گوید: ابوسلمه نوشته است که همه شیعیان ما در خراسان آماده قیام هستند و از من خواسته است که [[خلافت]] را بپذیرم. امام به عبدالله فرمود: «چه زمانى اهل خراسان [[شیعه]] تو بودند؟ آیا تو ابومسلم را به آن‌جا فرستادى؟ آیا تو به آنها دستور دادى لباس سیاه بپوشند؟ آیا اینها که براى حمایت از بنى‌عباس از خراسان آمده‌اند تو آنها را به این‌جا آورده‌اى؟ آیا کسى از آنان را می‌شناسى؟». <ref>مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ‏3، ص 254، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق</ref>


=پانویس=
=پانویس=
confirmed، مدیران
۳۲٬۹۸۲

ویرایش