اجتهاد: تفاوت میان نسخه‌ها

۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'بنی امیه' به 'بنی‌امیه'
جز (جایگزینی متن - 'بنی امیه' به 'بنی‌امیه')
خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:
در مقابل مکتب امام خمینی حداقل با سه نوع نگاه مواجه هستیم نگاه اول این است که اندیشه و مکتب امام ظرفیت و پتانسیل آن تمام‌شده است و به‌اصطلاح دوره‌اش گذشت است و جامعه با توسعه نیازها و سؤالات به مکتب و دستگاه فکری دیگری نیاز دارد و ضرورت‌های اجتماعی ما را به مرحله‌ای خواهد رساند که باید مکتب و اندیشه امام را کنار گذاشت. نگاه دوم برخورد ظاهرگرایانه به محتوای مکتب و اندیشه امام است. برای مثال اصحاب این نگاه می‌گویند چون امام فرمودند ما اگر از صدام بگذریم از آل‌سعود نمی‌گذریم تا ابد باید استراتژی ما در مقابل عربستان استراتژی نزاع باشد. نگاه سوم نگاهی است که از مکتب [[اهل‌بیت]] برخاسته و آن نگاه اجتهادی است. در این نگاه اجتهاد یک ضرورت برای پویایی مکتب جهت پاسخ‌گویی به پرسش‌های هر عصر است.
در مقابل مکتب امام خمینی حداقل با سه نوع نگاه مواجه هستیم نگاه اول این است که اندیشه و مکتب امام ظرفیت و پتانسیل آن تمام‌شده است و به‌اصطلاح دوره‌اش گذشت است و جامعه با توسعه نیازها و سؤالات به مکتب و دستگاه فکری دیگری نیاز دارد و ضرورت‌های اجتماعی ما را به مرحله‌ای خواهد رساند که باید مکتب و اندیشه امام را کنار گذاشت. نگاه دوم برخورد ظاهرگرایانه به محتوای مکتب و اندیشه امام است. برای مثال اصحاب این نگاه می‌گویند چون امام فرمودند ما اگر از صدام بگذریم از آل‌سعود نمی‌گذریم تا ابد باید استراتژی ما در مقابل عربستان استراتژی نزاع باشد. نگاه سوم نگاهی است که از مکتب [[اهل‌بیت]] برخاسته و آن نگاه اجتهادی است. در این نگاه اجتهاد یک ضرورت برای پویایی مکتب جهت پاسخ‌گویی به پرسش‌های هر عصر است.


این سه نگاه در تاریخ اسلام نیز دارای سابقه است ما می‌بینیم پس از ارتحال پیامبر (صلی الله علیه) جامعه اسلامی با سه رویکرد با مکتب پیامبر مواجه شد. یک رویکرد طرد مطلق بود، این نگاه در برخی از بنی امیه وجود داشت، یک بیتی منصوب به یزید است که «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل»، یعنی این که آل هاشم (پیامبر) با حکومت بازی کرد و هدفش است کسب حکومت بود و الا نه وحی آمد و نه خبری این رویکرد احیاناً جاهایی هم از ترس مواجهه اجتماعی بروز پیدا نمی‌کرد، بعضی جاها پررنگ‌تر می‌شد مثل اهل رده، آنها مسلمانی بودند که بعد از پیامبر از اسلام برگشتند.
این سه نگاه در تاریخ اسلام نیز دارای سابقه است ما می‌بینیم پس از ارتحال پیامبر (صلی الله علیه) جامعه اسلامی با سه رویکرد با مکتب پیامبر مواجه شد. یک رویکرد طرد مطلق بود، این نگاه در برخی از بنی‌امیه وجود داشت، یک بیتی منصوب به یزید است که «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل»، یعنی این که آل هاشم (پیامبر) با حکومت بازی کرد و هدفش است کسب حکومت بود و الا نه وحی آمد و نه خبری این رویکرد احیاناً جاهایی هم از ترس مواجهه اجتماعی بروز پیدا نمی‌کرد، بعضی جاها پررنگ‌تر می‌شد مثل اهل رده، آنها مسلمانی بودند که بعد از پیامبر از اسلام برگشتند.


رویکرد دوم پذیرش مطلق و غیرمجتهدانه و ظاهرگرایانه بود. در تاریخ آمده است که از احمد بن حنبل سؤال کردند که «الرحمن علی العرش استوی» یعنی چه؟ گفت رحمن که معلوم است، عرش هم معلوم است، استوی هم معلوم است، سؤال هم بدعت است. در این رویکرد یا سؤال بدعت بود یا به‌نوعی برای سؤالات جدید، به دنبال پاسخ‌های از پیش داده‌شده می‌گشتند، اگر پاسخ داشتند می‌گفتند، اگر پاسخ نداشتند فریاد برمی‌آوردند که سؤال بدعت است.
رویکرد دوم پذیرش مطلق و غیرمجتهدانه و ظاهرگرایانه بود. در تاریخ آمده است که از احمد بن حنبل سؤال کردند که «الرحمن علی العرش استوی» یعنی چه؟ گفت رحمن که معلوم است، عرش هم معلوم است، استوی هم معلوم است، سؤال هم بدعت است. در این رویکرد یا سؤال بدعت بود یا به‌نوعی برای سؤالات جدید، به دنبال پاسخ‌های از پیش داده‌شده می‌گشتند، اگر پاسخ داشتند می‌گفتند، اگر پاسخ نداشتند فریاد برمی‌آوردند که سؤال بدعت است.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش