انصار

از ویکی‌وحدت


اَنْصار، یا انصار النبی(ص) لقب مسلمانان مدینه از تیره‌های اوس و خزرج که پیش از هجرت، با پیامبر اکرم(ص)هم پیمان شدند و پس از هجرت در حمایت و یاری آن حضرت و مهاجران، پایداری کردند. در دوره خلافت امیرالمومنین(ع) جایگاه خاصی نزد حضرت داشتند و آنان نیز همواره از ایشان حمایت می‌کردند.

معنی انصار

انصار جمع ناصر به معنای یاری‌کننده است. هر کمکی را نصرت نمی‌گویند ؛ [۱] بلکه یاری‌رسانی به‌گروهی در برابر گروهی دیگر را نصرت گویند. [۲] بر این اساس، پیوستن اهالی یثرب به پیامبر در مواجهه او با قریش و دیگر کافران را نصرت دانسته‌اند.

واژه انصار

واژه انصار از واژه‌ها و اصطلاحات مشهور تاریخ صدر اسلام است و در قرآن و بسیارى از متون روایى، تاریخى و تفسیرى بكار رفته است. این واژه جمع كلمه ناصر و برگرفته از ریشه «ن ـ ص ـ ر» است كه به مفهوم كمك كردن، یارى رسانیدن و دستگیرى كردن است. [۳]

آنچه مفهوم این واژه را از مفهوم اعوان متمایز مى‌سازد آن است كه عون براى هر كمكى بكار مى‌رود؛ [۴] اما نصر كمك به فرد یا گروهى است كه در رویارویى یا دشمنى با فرد یا گروهى قرار گرفته است، از این ‌رو چنانچه در جنگ گروهى به یكى از طرفین نزاع بپیوندند آنان را نصرت داده‌اند. [۵]

معرفی انصار

واژه انصار در آیات 100 و 117 توبه که پس از سال ششم ق. نازل شده، کنار نام مهاجران آمده که بیانگر رواج این نام در آن دوره است. در پی هجرت پیامبر به یثرب، مسلمانان آن شهر به دو دسته بومیان و مهاجران تقسیم ‏شدند. به عبارت دیگر، یثرب در یک دوره تنها مکان امن شبه جزیره برای مسلمانان بود و انصار تنها حامیان قابل اعتماد بودند.

در چنین وضعیتی مفهوم هجرت و نصرت شکل گرفت. اما با تغییر وضعیت و تسلط پیامبر بر شبه جزیره در سال‌های پایانی و نامه‏‌نگاری‌های او با حاکمان دوردست، واژه هجرت برای مهاجران به یثرب به‌کار نرفت، چنان که واژه نصرت نیز منحصر به یثربیان نبود، گرچه بر دیگران نیز اطلاق نشد. بر این اساس، واژه انصار در نخستین دوره در معنای حامیان بومی پیامبر در برابر کافران شبه جزیره به‌‏کار رفت و به قبیله و آیین خاصی محدود نمی‏‌شد. به‌تدریج واژه انصار در فضای اداری‌ ـ ‌اقتصادی به سهمیه‌گیران اوسی و خزرجی مدینه اطلاق شد. این امر با تاسیس دیوان عطا در دهه دوم از سوی خلیفه دوم همراه بود. [۶] بعدها در سده دوم و در کاربرد نسب‌شناسان، انصار معادل اوس و خزرج به کار رفت. ویژگی اصلی این واژه در این دوره، روابط نَسَبی است. [۷]

پیشینه اسلام و انصار

نخستین شخصی که از دو قبیله اوس و خزرج اسلام آورد، سوید بن صامت از قبیله اوس بود که پس از بازگشت به یثرب در جنگ بُعاث [۸] به دست خزرجیان کشته شد. پس از آن جوانی به نام ایاس بن معاذ اسلام آورد.

در حدود سال ۱۰ بعثت /۶۱۹م،شش نفر از خزرجیان با پیامبر(ص) در موسم حج دیدار کردند و اسلام را پذیرفتند. [۹]

سال بعد ۱۲ تن برای حج از یثرب به مکه رفتند و با پیامبر(ص) دیدار کردند و با او پیمانی بستند که به پیمان عقبه اول مشهور شد. مطابق این پیمان، مسلمانان یثرب متعهد شدند که شرک نورزند، دزدی و زنا نکنند، فرزندانشان را نکشند، تهمت نزنند و کار خلافی نکنند. پس از انعقاد این پیمان، پیامبر(ص)، مصعب بن عمیر را برای تبلیغ اسلام به یثرب فرستاد. [۱۰]

از آن پس، شمار مسلمانان در آنجا روی به افزایش نهاد و از جمله سعد بن معاذ، رئیس اوس اسلام آورد.

سال بعد، ۷۳ تن دیگر از اوس و خزرج به مکه رفتند و با پیامبر(ص) دیدار کردند و پیمان عقبه دوم را بستند و متعهد شدند که از پیامبر(ص) حمایت کنند. [۱۱]

رابطه انصار و پیامبر

درباره حمایت انصار از پیامبر نیز ‌گزارش‌های فراوان در دست است. ابوایوب انصاری تا ساخته شدن مسجد[۱۲]، چند ماه یک طبقه از خانه خود را در اختیار پیامبر نهاد. [۱۳] وی و برخی از انصار چون سعد بن عباده، سعد بن مُعاذ و عمارة بن حزم برای پیامبر غذا می‏‌فرستادند. [۱۴] نیز پیامبر مسجد مرکزی خود را در زمین‌های انصاریان خزرجی طایفه بنی‌نجار بنا کرد. به‌رغم میل آنان، پیامبر هزینه زمین را پرداخت کرد. [۱۵] در نخستین مرحله به سال دوم ق.

ابعاد این زمین، نزدیک 30 در 35 متر بود. [۱۶] پنج سال بعد زمین‌هایی دیگر خریداری و به مساحت مسجد افزوده شد. این افزایش به دلیل گسترش اسلام و افزایش جمعیت مسلمانان رخ داد. در دوره خلافت عمر[۱۷] بن خطاب، وی بسیاری از زمین‌های پیرامون مسجد را خریداری کرد و شماری فراوان از انصار نیز زمین‌های خود را هدیه کردند. [۱۸] به سال 29ق. نیز انصار زمین‌‌هایی را برای گسترش حرم نبوی بخشیدند.

افزون بر مسجد نبوی، دیگر مساجد مدینه چون قبا، قبلتین، فضیخ و مسجدهایی که پیامبر در آن نماز ‌گزاردند، در زمین‌های اهدایی انصار بنا شد.

حارثة بن ‏نعمان چند خانه در اختیار مهاجران نهاد که برخی زنان و نیز دختر پیامبر، فاطمه(س)[۱۹] و علی(ع)[۲۰] در آن جای داشتند. [۲۱] زنان انصاری همسایه پیامبر، برای ایشان و همسرانش شیر می‌‏فرستادند [۲۲] و برخی از آنان که زندگی ساده پیامبر را دیدند، برایشان رخت‌خواب و لباس بافتنی فراهم کردند. [۲۳] برخی نیز فرزندان خود را به خدمت‌کاری نزد ایشان فرستادند و برای شیردهی به ابراهیم، فرزند پیامبر(ص)، با یکدیگر رقابت می‏‌کردند. [۲۴] همچنین آنان در وفات پیامبر به سر و صورت خود می‌زدند و به دلیل شیون و ناله‌های بسیار، صدایشان گرفته بود. [۲۵]

انصار دلبستگی ویژه‌ای به پیامبر داشتند. برای نمونه، در نبرد احد (3ق.) هنگامی که جان پیامبر به‌خطر افتاد و به مدافعان خود وعده بهشت ‏داد، تنها انصاریان در دفاع از پیامبر به استقبال شهادت رفتند که مایه گلایه پیامبر از بیشتر مهاجران شد. [۲۶] هنگام توزیع سهم پیامیر از خمس[۲۷] غنیمت‌های حنین (8ق.) میان تازه مسلمانان مکه (مؤلفة قلوبهم)، انصار در پی سخنان پیامبر که اعلام کرد با وجود فتح زادگاهش مکه، همراه ایشان به مدینه بازخواهد گشت، به این تقسیم پیامبر خشنود شدند. [۲۸] ایشان چون انصار را راضی دید، جدایی ناپذیری خود از آنان را هر چند بر خلاف همه مردم باشد، تکرار کرد. [۲۹] این سخن نشان می‏‌دهد که ایمان و رفتار انصار نزد پیامبر در اواخر زندگانی ایشان از چه اعتباری برخوردار بوده است. ایشان سپس مسلمانان را سفارش کرد تا پس از حیاتش به انصار نیکی کنند [۳۰] و دشمنی با آن‌ها را نشانه نفاق دانست. [۳۱]

پانویس

  1. العین، ص808؛ معجم مقاییس اللغه، ج5، ص435؛ لسان‏العرب، ج14، ص160، «نصر.
  2. معجم الفروق اللغویه، ص540
  3. ترتیب‌العین، ص 808؛ مقاییس ‌اللغه، ج 5، ص 435؛ لسان‌العرب، ج 14، ص 160؛ «نصر»
  4. ترتیب العین، ص 591، «عون»
  5. الفروق اللغویه، ص 540
  6. الطبقات، ج3، ص6، 296
  7. تاریخ طبری، ج2، ص106؛ المعارف، ص109؛ صبح الاعشی، ج6، ص48
  8. بُعاث نام محلی در جنوب شرقی مدینه است که شهرت آن بدلیل جنگی است که پیش از هجرت میان دو قبیله مهم یثرب یعنی اوس و خزرج در آن محل روی داده است. برخی معتقدند که جنگ بعاث تبعات آن که اهل یثرب را به ستوه آورده بود، زمینه‌های روانی لازم برای هجرت پیامبر به یثرب را فراهم آورده است.
  9. ابن هشام، ج۲، ص۲۹۲-۲۹۳؛ ابن اثیر، ج۲، ص۹۴-۹۶
  10. بلاذری، انساب...، ج۱، ص۲۳۹؛ ابن اثیر، ج۲، ص۹۶- ۹۸
  11. ابن هشام، ج۲، ص۳۰۲-۳۰۳؛ ابن عبدالبر، ص۷۶-۷۹
  12. ر.ک:مقاله مسجد
  13. الطبقات، ج1، ص172؛ انساب‌الاشراف، ج1، ص266-267
  14. الطبقات، ج8، ص163
  15. السیرة‌النبویه، ابن‌کثیر، ج2، ص303؛ الطبقات، ج1، ص239
  16. التعریف بتاریخ، ص20
  17. ر.ک:مقاله عمر
  18. التعریف بتاریخ، ص226-240
  19. ر.ک:مقاله فاطمه(س)
  20. ر.ک:مقاله علی (ع)
  21. الطبقات، ج8، ص166؛ المنتظم، ج3، ص87
  22. الطبقات، ج1، ص401، 403
  23. الطبقات، ج1، ص457
  24. الطبقات، ج1، ص136
  25. انساب الاشراف، ج1، ص574
  26. صحیح مسلم، ج5، ص178؛ السنن الکبری، ج9، ص44
  27. ر.ک:مقاله خمس
  28. صحیح البخاری، ج4، ص59؛ الارشاد، ج1، ص145-146
  29. الطبقات، ج2، ص251
  30. الآحاد و المثانی، ج3، ص351؛ سنن الترمذی، ج5، ص371
  31. صحیح البخاری، ج1، ص10؛ الآحاد و المثانی، ج3، ص328