انصار
اَنْصار یا انصارالنبی(صلی الله علیه وآله وسلم) لقب مسلمانان مدینه از تیرههای اوس و خزرج که پیش از هجرت، با پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) همپیمان شدند و پس از هجرت در حمایت و یاری آن حضرت و مهاجران پایداری کردند. در دوره خلافت امیرالمومنین (علیه السلام) جایگاه خاصی نزد حضرت داشتند و آنان نیز همواره از ایشان حمایت میکردند.
معنی انصار
انصار جمع ناصر به معنای یاریکننده است. هر کمکی را نصرت نمیگویند؛ [۱] بلکه یاریرسانی بهگروهی در برابر گروهی دیگر را نصرت گویند. [۲] بر این اساس، پیوستن اهالی یثرب به پیامبر در مواجهه او با قریش و دیگر کافران را نصرت دانستهاند.
واژه انصار
واژه انصار از واژهها و اصطلاحات مشهور تاریخ صدر اسلام است و در قرآن و بسیاری از متون روایی، تاریخی و تفسیری بکار رفته است. این واژه جمع کلمه ناصر و برگرفته از ریشه «ن ـ ص ـ ر» است که به مفهوم کمک کردن، یاری رسانیدن و دستگیری کردن است[۳].
آنچه مفهوم این واژه را از مفهوم اعوان متمایز میسازد آن است که عون برای هر کمکی بکار میرود [۴]؛ اما نصر کمک به فرد یا گروهی است که در رویارویی یا دشمنی با فرد یا گروهی قرار گرفته است، از این رو چنانچه در جنگ گروهی به یکی از طرفین نزاع بپیوندند آنان را نصرت دادهاند[۵].
معرفی انصار
واژه انصار در آیات 100 و 117 توبه که پس از سال ششم ق. نازل شده، کنار نام مهاجران آمده که بیانگر رواج این نام در آن دوره است. در پی هجرت پیامبر به یثرب، مسلمانان آن شهر به دو دسته بومیان و مهاجران تقسیم شدند. به عبارت دیگر، یثرب در یک دوره تنها مکان امن شبه جزیره برای مسلمانان بود و انصار تنها حامیان قابل اعتماد بودند.
در چنین وضعیتی مفهوم هجرت و نصرت شکل گرفت. اما با تغییر وضعیت و تسلط پیامبر بر شبه جزیره در سالهای پایانی و نامهنگاریهای او با حاکمان دوردست، واژه هجرت برای مهاجران به یثرب بهکار نرفت، چنان که واژه نصرت نیز منحصر به یثربیان نبود، گرچه بر دیگران نیز اطلاق نشد. بر این اساس، واژه انصار در نخستین دوره در معنای حامیان بومی پیامبر در برابر کافران شبه جزیره بهکار رفت و به قبیله و آیین خاصی محدود نمیشد. بهتدریج واژه انصار در فضای اداری ـ اقتصادی به سهمیهگیران اوسی و خزرجی مدینه اطلاق شد. این امر با تاسیس دیوان عطا در دهه دوم از سوی خلیفه دوم همراه بود[۶]. بعدها در سده دوم و در کاربرد نسبشناسان، انصار معادل اوس و خزرج به کار رفت. ویژگی اصلی این واژه در این دوره، روابط نَسَبی است[۷].
پیشینه اسلام و انصار
نخستین شخصی که از دو قبیله اوس و خزرج اسلام آورد، سوید بن صامت از قبیله اوس بود که پس از بازگشت به یثرب در جنگ بُعاث[۸]/ به دست خزرجیان کشته شد. پس از آن جوانی به نام ایاس بن معاذ اسلام آورد.
در حدود سال ۱۰ بعثت /۶۱۹م، شش نفر از خزرجیان با پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در موسم حج دیدار کردند و اسلام را پذیرفتند[۹].
سال بعد ۱۲ تن برای حج از یثرب به مکه رفتند و با پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دیدار کردند و با او پیمانی بستند که به پیمان عقبه اول مشهور شد. مطابق این پیمان، مسلمانان یثرب متعهد شدند که شرک نورزند، دزدی و زنا نکنند، فرزندانشان را نکشند، تهمت نزنند و کار خلافی نکنند. پس از انعقاد این پیمان، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، مصعب بن عمیر را برای تبلیغ اسلام به یثرب فرستاد. [۱۰]
از آن پس، شمار مسلمانان در آنجا روی به افزایش نهاد و از جمله سعد بن معاذ، رئیس اوس اسلام آورد.
سال بعد، ۷۳ تن دیگر از اوس و خزرج به مکه رفتند و با پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دیدار کردند و پیمان عقبه دوم را بستند و متعهد شدند که از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) حمایت کنند. [۱۱]
انصار در زمان پیامبر
درباره حمایت انصار از پیامبر نیز گزارشهای فراوان در دست است. ابوایوب انصاری تا ساخته شدن مسجد، چند ماه یک طبقه از خانه خود را در اختیار پیامبر نهاد. [۱۲] وی و برخی از انصار چون سعد بن عباده، سعد بن مُعاذ و عمارة بن حزم برای پیامبر غذا میفرستادند. [۱۳] نیز پیامبر مسجد مرکزی خود را در زمینهای انصاریان خزرجی طایفه بنینجار بنا کرد. بهرغم میل آنان، پیامبر هزینه زمین را پرداخت کرد[۱۴].
ابعاد این زمین، نزدیک 30 در 35 متر بود[۱۵]. پنج سال بعد زمینهایی دیگر خریداری و به مساحت مسجد افزوده شد. این افزایش به دلیل گسترش اسلام و افزایش جمعیت مسلمانان رخ داد. در دوره خلافت عمر بن خطاب، وی بسیاری از زمینهای پیرامون مسجد را خریداری کرد و شماری فراوان از انصار نیز زمینهای خود را هدیه کردند[۱۶]. به سال 29 ق. نیز انصار زمینهایی را برای گسترش حرم نبوی بخشیدند.
افزون بر مسجد نبوی، دیگر مساجد مدینه چون قبا، قبلتین، فضیخ و مسجدهایی که پیامبر در آن نماز گزاردند، در زمینهای اهدایی انصار بنا شد.
حارثة بن نعمان چند خانه در اختیار مهاجران نهاد که برخی زنان و نیز دختر پیامبر، فاطمه (سلام الله علیها) و علی (علیه السلام) در آن جای داشتند[۱۷]. زنان انصاری همسایه پیامبر، برای ایشان و همسرانش شیر میفرستادند [۱۸] و برخی از آنان که زندگی ساده پیامبر را دیدند، برایشان رختخواب و لباس بافتنی فراهم کردند[۱۹]. برخی نیز فرزندان خود را به خدمتکاری نزد ایشان فرستادند و برای شیردهی به ابراهیم، فرزند پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، با یکدیگر رقابت میکردند[۲۰]. همچنین آنان در وفات پیامبر به سر و صورت خود میزدند و به دلیل شیون و نالههای بسیار، صدایشان گرفته بود[۲۱] و انصار دلبستگی ویژهای به پیامبر داشتند. برای نمونه، در نبرد احد (3ق.) هنگامی که جان پیامبر بهخطر افتاد و به مدافعان خود وعده بهشت داد، تنها انصاریان در دفاع از پیامبر به استقبال شهادت رفتند که مایه گلایه پیامبر از بیشتر مهاجران شد[۲۲]. هنگام توزیع سهم پیامیر از خمس غنیمتهای حنین (8ق.) میان تازه مسلمانان مکه (مؤلفة قلوبهم)، انصار در پی سخنان پیامبر که اعلام کرد با وجود فتح زادگاهش مکه، همراه ایشان به مدینه بازخواهد گشت، به این تقسیم پیامبر خشنود شدند[۲۳]. ایشان چون انصار را راضی دید، جدایی ناپذیری خود از آنان را هر چند بر خلاف همه مردم باشد، تکرار کرد[۲۴]. این سخن نشان میدهد که ایمان و رفتار انصار نزد پیامبر در اواخر زندگانی ایشان از چه اعتباری برخوردار بوده است. ایشان سپس مسلمانان را سفارش کرد تا پس از حیاتش به انصار نیکی کنند[۲۵] و دشمنی با آنها را نشانه نفاق دانست[۲۶].
انصار پس از پیامبر
رابطه گسترده انصار با پیامبر موجب شد تا ایشان میراثدار بخشی گسترده از تعالیم نبوی شوند. برای نمونه، بیشتر کسانی که در دوران پیامبر قرآن را جمع کردند، انصاری بودند که خلیفه دوم در پی فتح شام، سه تن از ایشان را برای تعلیم قرآن بهتازه مسلمانان بدانجا فرستاد[۲۷]. بسیاری از مفتیان برجسته[۲۸] انصاری بودند و فرزندان آنها نیز فتوا میدادند. در دوره تابعان 120 انصاری به سؤالهای دینی پاسخ میدادند. [۲۹] ابن عباس بسیاری از حدیثهای نبوی را نزد آنان یافت و از ایشان دریافت کرد[۳۰].
حضور پویای انصار در صحنههای نبرد اسلام با مشرکان مکه، زمینه را برای کینهتوزی و اختلاف میان قریشیان و انصار که سابقه اختلاف میان اعراب شمالی عدنانی (قریش مکه) و جنوبی یمانی (اهل مدینه) داشتند، بیش از پیش فراهم کرد. نگرانی از این اختلاف، در روایتی مشهور از پیامبر که بیمهری به انصار را در پی رحلت خود پیشگویی کرد[۳۱]، هویدا است. باتوجه به همین جنبه است که میتوان اجتماع انصار در سقیفه بنیساعده برای پیشدستی در تعیین جانشین پیامبر از میان انصار یا پیشنهاد امارت مشترک میان انصار و مهاجر را تبیین کرد. البته این پیشنهاد با مخالفت عمر و ابوبکر رویارو و به بیعت با ابوبکر منتهی شد. این موضعگیری انصار، قریشیان طرفدار خلافت را واداشت تا عمرو عاص را بهسرزنش انصار تشویق نمایند.
او در خطابهای، انصار را به جاهطلبی و فراموشی نقش و جایگاه قریش در هدایت و به سامان رسیدن اوضاع آنان متهم کرد. اما امام علی(علیه السلام) سخنان عمرو بن عاص را تخطئه کرد و دوستی با انصار را نشانه ایمان و دشمنی با آنان را نفاق دانست و خدمات انصار به اسلام و پیامبر را یادآور شد و از پسر عمویش فضل بن عباس خواست تا با سرودههایی عمرو را پاسخ دهد. حسان بن ثابت با سپاس از این حمایت امام، در سرودههایی از ایشان قدردانی کرد[۳۲]. بههمین جهت، در دوره خلفای نخستین، منصبی مهم به انصار واگذار نشد و بزرگ ایشان، سعد بن عباده که با خلیفه وقت بیعت نکرده بود، بهگونهای شکبرانگیز در دوران خلافت عمر کشته شد[۳۳].
بسیاری از انصار نیز در جنگهای رِدّه (11-12ق.) کشته شدند[۳۴]. برخی از انصار در نبرد سرنوشتساز یرموک در جبهه شام نیز حضور داشتند[۳۵]. در لشکرکشی خالد به عراق، عمیر بن سعد انصاری اوسی شرکت داشت. با نامه ابوبکر به خالد به سال 13ق. برای پیوستن به ابوعبیده، فرمانده مسلمانان در شام، عمیر مامور شد زنان و ناتوانان سپاه عراق را به مدینه بازگرداند. [۳۶] وی در فتح قبرس نیز حضور داشت. [۳۷] به سال 21ق. و در پی درگذشت فرماندهان این محور، ابوعبیده و عیاض، فرماندهی به او واگذار شد. همو در پی فتح عینُ الوَردَه، نخستین لشکرکشی تابستانه بر ضد بیزانس را برعهده گرفت. [۳۸]
عبادة بن صامت انصاری خزرجی در محور شام حضور داشت و والی حمص گردید[۳۹]. او در فتح قبرس نیز حضور داشت و لاذقیه، انطرطوس و جبله را فتح کرد[۴۰]. مسجد جامع لاذقیه به کوشش او ساخته شد[۴۱]. وی در پی درگیری با معاویه به مدینه بازگشت؛ ولی عمر او را بازگرداند و ولایت معاویه را از او برداشت. وی که قرآن را در زمان پیامبر گردآورده بود، از دانشوران برجسته دوران خود در شام بهشمار میآمد و نخستین قاضی فلسطین بود و در قیام مردم بر ضد عثمان، آنان را به حمایت از وی فراخواند[۴۲].
بشیر بن سعد انصاری در پی فتح عین تمر از دنیا رفت و همانجا دفن شد[۴۳]. رویفع بن ثابت انصاری، طرابلس افریقیه را به سال 47ق. فتح کرد[۴۴].
ابوایوب انصاری نیز در فتح جزیره قبرس حضور داشت و به سال 51ق. پای دیوار قسطنطنیه، پایتخت بیزانس که به محاصره مسلمانان درآمده بود، درگذشت. [۴۵] فضالة بن عبید که در فتوحات شام از جمله قبرس حضور داشت، در دوره معاویه متولی قضاوت در پایتخت امویان شد. [۴۶]
پانویس
- ↑ العین، ص808؛ معجم مقاییس اللغه، ج5، ص435؛ لسانالعرب، ج14، ص160، «نصر.
- ↑ معجم الفروق اللغویه، ص540
- ↑ ترتیبالعین، ص 808؛ مقاییس اللغه، ج 5، ص 435؛ لسانالعرب، ج 14، ص 160؛ «نصر»
- ↑ ترتیب العین، ص 591، «عون»
- ↑ الفروق اللغویه، ص 540
- ↑ الطبقات، ج3، ص6، 296
- ↑ تاریخ طبری، ج2، ص106؛ المعارف، ص109؛ صبح الاعشی، ج6، ص48
- ↑ بُعاث نام محلی در جنوب شرقی مدینه است که شهرت آن بدلیل جنگی است که پیش از هجرت میان دو قبیله مهم یثرب یعنی اوس و خزرج در آن محل روی داده است. برخی معتقدند که جنگ بعاث تبعات آن که اهل یثرب را به ستوه آورده بود، زمینههای روانی لازم برای هجرت پیامبر به یثرب را فراهم آورده است
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۲۹۲-۲۹۳؛ ابن اثیر، ج۲، ص۹۴-۹۶
- ↑ بلاذری، انساب... ، ج۱، ص۲۳۹؛ ابن اثیر، ج۲، ص۹۶- ۹۸
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۳۰۲-۳۰۳؛ ابن عبدالبر، ص۷۶-۷۹
- ↑ الطبقات، ج1، ص172؛ انسابالاشراف، ج1، ص266-267
- ↑ الطبقات، ج8، ص163
- ↑ السیرةالنبویه، ابنکثیر، ج2، ص303؛ الطبقات، ج1، ص239
- ↑ التعریف بتاریخ، ص20
- ↑ التعریف بتاریخ، ص226-240
- ↑ الطبقات، ج8، ص166؛ المنتظم، ج3، ص87
- ↑ الطبقات، ج1، ص401، 403
- ↑ الطبقات، ج1، ص457
- ↑ الطبقات، ج1، ص136
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص574
- ↑ صحیح مسلم، ج5، ص178؛ السنن الکبری، ج9، ص44
- ↑ صحیح البخاری، ج4، ص59؛ الارشاد، ج1، ص145-146
- ↑ الطبقات، ج2، ص251
- ↑ الآحاد و المثانی، ج3، ص351؛ سنن الترمذی، ج5، ص371
- ↑ صحیح البخاری، ج1، ص10؛ الآحاد و المثانی، ج3، ص328
- ↑ الطبقات، ج2، ص355
- ↑ الطبقات، ج2، ص350
- ↑ الطبقات، ج2، ص3؛ الطبقات، ج2، ص379
- ↑ الطبقات، ج6، ص109-110
- ↑ الطبقات، ج2، ص368؛ انساب الاشراف، ج4، ص34
- ↑ انساب الاشراف، ج4، ص53؛ عیون الاثر، ج2، ص355
- ↑ الاستیعاب، ج2، ص599؛ تهذیب الکمال، ج7، ص92-95؛ الاصابه، ج3، ص56
- ↑ الاستیعاب، ج3، ص1362-1412؛ اسدالغابه، ج1، ص231؛ اسدالغابه، ج1، ص280؛ الاصابه، ج1، ص210-236
- ↑ فتوح البلدان، ص138
- ↑ تاریخ طبری، ج3، ص415
- ↑ فتوح البلدان، ص15
- ↑ فتوح البلدان، ص138؛ فتوح البلدان، ص177؛ الکامل، ج3، ص117
- ↑ فتوح البلدان، ص133
- ↑ فتوح البلدان، ص135؛ فتوح البلدان، ص155
- ↑ الکامل، ج2، ص395
- ↑ الاستیعاب، ج2، ص808
- ↑ الکامل، ج2، ص395
- ↑ شذرات الذهب، ج1، ص240
- ↑ فتوح البلدان، ص155؛ شذرات الذهب، ج1، ص246
- ↑ فتوح البلدان، ص155؛ اسدالغابه، ج4، ص134