بصریون: تفاوت میان نسخه‌ها

۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ دسامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - '== پانویس == ↵<references />↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:'
جز (تمیزکاری)
جز (جایگزینی متن - '== پانویس == ↵<references />↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:')
خط ۷: خط ۷:
میراث کلامی واصل بن عطا و عمرو بن عبید، از طریق شاگردان بصری‌شان چون [[عثمان بن خالد طویل]] و [[عمر بن ابی عثمان سمری]]، به نسل سومی منتقل شد که در اوایل سده سوم هجری قمری، زمینه شکوفایی کلام معتزلی را پدید آوردند. اگرچه تقسیم معتزله به دو مکتب بصره و بغداد از همین دوره آغاز شد، اما برجسته‌ترین متکلمان معتزله در نسل یادشده، یعنی کسانی چون ابوالهذیل علاف و [[ابراهیم بن سیار نظام]] بصری بوده‌اند و در نسل پسین است که اهمیت دو مکتب بصره و بغداد روی به تعادل گذارده است. از این نسل‌ها نیز می‌توان بصریانی چون [[ثمامة بن اشرس]]، [[عمرو بن بحر جاحظ]]، [[جعفر بن حرب]] و [[یوسف بن عبدالله شحّام]] را نام برد که فرد اخیر حلقه واسطه میان ابوالهذیل و برجسته‌ترین متکلم بصره در اواخر قرن سوم هجری قمری، ابوعلی جبایی بود. در مباحث این دوره، روش‌های فلسفی در برخورد با مسائل کلامی به کار گرفته شد و در کنار مباحث پیشین کلامی و بسط آنها، در رویارویی با آموزه‌های فلسفی یونانی، آثار متعددی در مباحث دقیق کلام، چون بحث حرکت، جواهر و اعراض، طفره و ابداع پدید آمده است. در ارزیابی کلی به جز اصول خمسه که وجه مشترک میان معتزلیان بود، به سختی می‌توان بر ویژگی‌های اعتقادی دیگر به عنوان وجه تمایز دو مکتب تکیه داشت. حتی قول به تفضیل امام علی (‌علیه‌السلام) بر شیخین که از گذشته به عنوان باور عام معتزلیان بغداد در برابر بصریان مطرح بوده است، از کلیت قابل تکیه‌ای برخوردار نیست. به هر رو، می‌دانیم که در میان بصریان برخی چون ابوعلی جبایی در قول اخیر و [[ابوعبدالله بصری]] با بغدادیان هم عقیده بوده‌اند، و در میان باقی بصریان نیز اقوال مختلفی در این باب وجود داشته است. محققان معاصر نیز به منظور روشن کردن تمایزها میان دو مکتب، نظریاتی ارائه کرده‌اند، از جمله‌ این که مکتب بصره از استحکام نظری بیشتری نسبت به مکتب بغداد برخوردار بوده است. نیز گفته می‌شود که بصره به سبب دوری از مرکز نهضت ترجمه، کمتر از بغداد تحت تأثیر [[فلسفه یونان]] قرار گرفته است. در بازگشت به تاریخ، باید گفت ابوعلی جبایی که در اواخر سده سوم هجری قمری ریاست معتزلان بصره را برعهده داشت، تجدیدنظرهای گسترده‌ای در باورهای سنتی بصره پدید آورد. او در نوزده مسأله کلامی با ابوالهذیل علاف به مخالفت برخاست که خود برای یک تغییر مسیر مهم در اعتزال بصره بسنده بود. با این وصف، بی ثباتی در سنت اعتزالی بصره، بیش از این بود و فرزند وی، [[ابوهاشم جبایی]] در بیست و نه مسأله با پدر خود مخالفت ورزید. در میان این مسائل، یکی طرح نظریه اساسی احوال توسط ابوهاشم است که هرگز مورد پذیرش معتزله، جز پیروان ابوهاشم قرار نگرفت، پیروانی که از آن پس [[بهشمیه]] نام گرفتند. پس از ابوهاشم تا پیش از اضمحلال حلقه‌های اعتزالی در بصره، بهشمیه بر محافل غلبه داشتند، اما متکلمانی مستقل از این طریقه چون ابوالحسین بصری نیز وجود داشته‌اند. در شمار متکلمان منتسب به مکتب بصره در نسل‌های بعد، می‌توان بزرگانی چون [[ابوعلی ابن خَلآد بصری]]، [[ابوعبدالله بصری]] و [[ابواسحاق ابن عیاش بصری]] و عالمانی ایرانی منتسب به مکتب بصره، چون [[قاضی عبدالجبارهمدانی]]، [[ابومحمد ابن مَتَّوَیه]]، [[ابورشید نیشابوری]]، [[ابوالحسین بن علی نیشابور]]ی، [[ابوالقاسم سیرافی]] و ا[[بوعمران سیرافی]] را برشمرد. به خصوص پس از عصر ابوعلی، مرزهای جغرافیایی دو مکتب بصره و بغداد از میان رفته بود و نه تنها محافل بصره‌گرا در بغداد رونق داشت، بلکه بغدادگرایانی نیز در بصره یافت می‌شدند.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص202</ref>
میراث کلامی واصل بن عطا و عمرو بن عبید، از طریق شاگردان بصری‌شان چون [[عثمان بن خالد طویل]] و [[عمر بن ابی عثمان سمری]]، به نسل سومی منتقل شد که در اوایل سده سوم هجری قمری، زمینه شکوفایی کلام معتزلی را پدید آوردند. اگرچه تقسیم معتزله به دو مکتب بصره و بغداد از همین دوره آغاز شد، اما برجسته‌ترین متکلمان معتزله در نسل یادشده، یعنی کسانی چون ابوالهذیل علاف و [[ابراهیم بن سیار نظام]] بصری بوده‌اند و در نسل پسین است که اهمیت دو مکتب بصره و بغداد روی به تعادل گذارده است. از این نسل‌ها نیز می‌توان بصریانی چون [[ثمامة بن اشرس]]، [[عمرو بن بحر جاحظ]]، [[جعفر بن حرب]] و [[یوسف بن عبدالله شحّام]] را نام برد که فرد اخیر حلقه واسطه میان ابوالهذیل و برجسته‌ترین متکلم بصره در اواخر قرن سوم هجری قمری، ابوعلی جبایی بود. در مباحث این دوره، روش‌های فلسفی در برخورد با مسائل کلامی به کار گرفته شد و در کنار مباحث پیشین کلامی و بسط آنها، در رویارویی با آموزه‌های فلسفی یونانی، آثار متعددی در مباحث دقیق کلام، چون بحث حرکت، جواهر و اعراض، طفره و ابداع پدید آمده است. در ارزیابی کلی به جز اصول خمسه که وجه مشترک میان معتزلیان بود، به سختی می‌توان بر ویژگی‌های اعتقادی دیگر به عنوان وجه تمایز دو مکتب تکیه داشت. حتی قول به تفضیل امام علی (‌علیه‌السلام) بر شیخین که از گذشته به عنوان باور عام معتزلیان بغداد در برابر بصریان مطرح بوده است، از کلیت قابل تکیه‌ای برخوردار نیست. به هر رو، می‌دانیم که در میان بصریان برخی چون ابوعلی جبایی در قول اخیر و [[ابوعبدالله بصری]] با بغدادیان هم عقیده بوده‌اند، و در میان باقی بصریان نیز اقوال مختلفی در این باب وجود داشته است. محققان معاصر نیز به منظور روشن کردن تمایزها میان دو مکتب، نظریاتی ارائه کرده‌اند، از جمله‌ این که مکتب بصره از استحکام نظری بیشتری نسبت به مکتب بغداد برخوردار بوده است. نیز گفته می‌شود که بصره به سبب دوری از مرکز نهضت ترجمه، کمتر از بغداد تحت تأثیر [[فلسفه یونان]] قرار گرفته است. در بازگشت به تاریخ، باید گفت ابوعلی جبایی که در اواخر سده سوم هجری قمری ریاست معتزلان بصره را برعهده داشت، تجدیدنظرهای گسترده‌ای در باورهای سنتی بصره پدید آورد. او در نوزده مسأله کلامی با ابوالهذیل علاف به مخالفت برخاست که خود برای یک تغییر مسیر مهم در اعتزال بصره بسنده بود. با این وصف، بی ثباتی در سنت اعتزالی بصره، بیش از این بود و فرزند وی، [[ابوهاشم جبایی]] در بیست و نه مسأله با پدر خود مخالفت ورزید. در میان این مسائل، یکی طرح نظریه اساسی احوال توسط ابوهاشم است که هرگز مورد پذیرش معتزله، جز پیروان ابوهاشم قرار نگرفت، پیروانی که از آن پس [[بهشمیه]] نام گرفتند. پس از ابوهاشم تا پیش از اضمحلال حلقه‌های اعتزالی در بصره، بهشمیه بر محافل غلبه داشتند، اما متکلمانی مستقل از این طریقه چون ابوالحسین بصری نیز وجود داشته‌اند. در شمار متکلمان منتسب به مکتب بصره در نسل‌های بعد، می‌توان بزرگانی چون [[ابوعلی ابن خَلآد بصری]]، [[ابوعبدالله بصری]] و [[ابواسحاق ابن عیاش بصری]] و عالمانی ایرانی منتسب به مکتب بصره، چون [[قاضی عبدالجبارهمدانی]]، [[ابومحمد ابن مَتَّوَیه]]، [[ابورشید نیشابوری]]، [[ابوالحسین بن علی نیشابور]]ی، [[ابوالقاسم سیرافی]] و ا[[بوعمران سیرافی]] را برشمرد. به خصوص پس از عصر ابوعلی، مرزهای جغرافیایی دو مکتب بصره و بغداد از میان رفته بود و نه تنها محافل بصره‌گرا در بغداد رونق داشت، بلکه بغدادگرایانی نیز در بصره یافت می‌شدند.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص202</ref>


== پانویس ==  
== پانویس ==
<references />
{{پانویس}}


[[رده:فرق و مذاهب]]
[[رده:فرق و مذاهب]]