تعامل امام علی (علیه‌السلام) با خلفا در جهت وحدت اسلامی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نهج البلاغه' به 'نهج‌البلاغه'
جز (جایگزینی متن - 'گره گشا' به 'گره‌گشا')
جز (جایگزینی متن - 'نهج البلاغه' به 'نهج‌البلاغه')
خط ۸۶: خط ۸۶:
فرزندان هاشم! سکوت را بشکنید تا مردم به ویژه قبیله‌های تیم و عدی در حق مسلّم شما چشم طمع ندوزند. امر خلافت به شما و به سوی شما است و برای جز حضرت علی کسی شایستگی ندارد.
فرزندان هاشم! سکوت را بشکنید تا مردم به ویژه قبیله‌های تیم و عدی در حق مسلّم شما چشم طمع ندوزند. امر خلافت به شما و به سوی شما است و برای جز حضرت علی کسی شایستگی ندارد.
علی(علیه‌السلام) که از هدف شوم ابوسفیان در ایجاد فتنه و آشوب برای خشکاندن نهال نوپای اسلام وبازگرداندن جاهلیت به خوبی آگاه بود، ضمن رد این پیشنهاد به وی فرمود: تو به جز فتنه و آشوب، هدف دیگری نداری. تو مدت‌ها بدخواه اسلام بوده‌ای. مرا به نصیحت و سپاهیان تو نیازی نیست.<ref>طبری، ج 3، ص 209؛ ابن ابی‌الحدید، ج 2، ص 45؛ علی ابن اثیر، ج 2، ص 7.</ref><br>
علی(علیه‌السلام) که از هدف شوم ابوسفیان در ایجاد فتنه و آشوب برای خشکاندن نهال نوپای اسلام وبازگرداندن جاهلیت به خوبی آگاه بود، ضمن رد این پیشنهاد به وی فرمود: تو به جز فتنه و آشوب، هدف دیگری نداری. تو مدت‌ها بدخواه اسلام بوده‌ای. مرا به نصیحت و سپاهیان تو نیازی نیست.<ref>طبری، ج 3، ص 209؛ ابن ابی‌الحدید، ج 2، ص 45؛ علی ابن اثیر، ج 2، ص 7.</ref><br>
در [[نهج‌البلاغه]] نیز حضرت در پاسخ این اقدام ابوسفیان و آگاه کردن مردم از عواقب بد اختلاف می‌فرماید: موج‌های فتنه را با کشتی‌های نجات بشکافید. از ایجاد اختلاف و دو دستگی دوری گزینید و نشانه‌های فخر فروشی را از سر بردارید. ... اگر سخن بگویم، می‌گویند بر فرمانروایی حریص است و اگر خاموش بنشینم، گویند از مرگ می‌ترسد. به خدا سوگند! علاقه فرزند ابوطالب به مرگ بیش از علاقه کودک به پستان مادر است. اگر سکوت می‌کنم، به سبب علم و آگاهی خاصی است که در آن فرو رفته‌ام و اگر شما هم مثل من آگاه بودید، به سان ریسمان چاه، مضطرب و لرزان می‌شدید.<ref>نهج البلاغه، خطبه 5.</ref><br>
در [[نهج‌البلاغه]] نیز حضرت در پاسخ این اقدام ابوسفیان و آگاه کردن مردم از عواقب بد اختلاف می‌فرماید: موج‌های فتنه را با کشتی‌های نجات بشکافید. از ایجاد اختلاف و دو دستگی دوری گزینید و نشانه‌های فخر فروشی را از سر بردارید. ... اگر سخن بگویم، می‌گویند بر فرمانروایی حریص است و اگر خاموش بنشینم، گویند از مرگ می‌ترسد. به خدا سوگند! علاقه فرزند ابوطالب به مرگ بیش از علاقه کودک به پستان مادر است. اگر سکوت می‌کنم، به سبب علم و آگاهی خاصی است که در آن فرو رفته‌ام و اگر شما هم مثل من آگاه بودید، به سان ریسمان چاه، مضطرب و لرزان می‌شدید.<ref>نهج‌البلاغه، خطبه 5.</ref><br>
عِلمی که حضرت از آن سخن می‌گوید، آگاهی از نتایج وحشت‌آور اختلاف و دو دستگی مسلمانان است؛ زیرا حضرت به خوبی می‌دانست که قیام برای احقاق حق، به قیمت از بین رفتن اسلام و بازگشت مردم به عقاید جاهلی، تمام می‌شود؛ بدین جهت، ترجیح می‌دهد برای حفظ اسلام و وحدت امت اسلامی سکوت کند.<br>
عِلمی که حضرت از آن سخن می‌گوید، آگاهی از نتایج وحشت‌آور اختلاف و دو دستگی مسلمانان است؛ زیرا حضرت به خوبی می‌دانست که قیام برای احقاق حق، به قیمت از بین رفتن اسلام و بازگشت مردم به عقاید جاهلی، تمام می‌شود؛ بدین جهت، ترجیح می‌دهد برای حفظ اسلام و وحدت امت اسلامی سکوت کند.<br>
در نامه‌ای هم که به مردم مصر نوشته، علت سکوت خود را همین مسأله بیان کرده است: به خدا سوگند! من هرگز گمان نمی‌کردم که عرب خلافت را از خاندان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بگیرد یا مرا از آن باز دارد. مرا به شگفتی وانداشت جز توجه مردم به دیگری]= ابوبکر[که دست او را برای بیعت می‌فشردند؛ از این رو من دست نگاه داشتم. دیدم گروهی از مردم از اسلام بازگشته‌اند و می‌خواهند آیین محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله)را محو کنند. ترسیدم که اگر به یاری اسلام و مسلمانان نشتابم، در پیکر آن رخنه و ویرانی مشاهده کنم که مصیبت و اندوه آن بر من بالاتر و بزرگ تر از حکومت چند روزه‌ای است که به زودی مانند سراب یا ابر از میان می‌رود؛ سپس به مقابله با این حوادث برخاستم و مسلمانان را یاری کردم تا آن که باطل محو شد و آرامش به آغوش اسلام]و جامعه اسلامی [بازگشت <ref>همان، نامه 62.</ref><br>
در نامه‌ای هم که به مردم مصر نوشته، علت سکوت خود را همین مسأله بیان کرده است: به خدا سوگند! من هرگز گمان نمی‌کردم که عرب خلافت را از خاندان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بگیرد یا مرا از آن باز دارد. مرا به شگفتی وانداشت جز توجه مردم به دیگری]= ابوبکر[که دست او را برای بیعت می‌فشردند؛ از این رو من دست نگاه داشتم. دیدم گروهی از مردم از اسلام بازگشته‌اند و می‌خواهند آیین محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله)را محو کنند. ترسیدم که اگر به یاری اسلام و مسلمانان نشتابم، در پیکر آن رخنه و ویرانی مشاهده کنم که مصیبت و اندوه آن بر من بالاتر و بزرگ تر از حکومت چند روزه‌ای است که به زودی مانند سراب یا ابر از میان می‌رود؛ سپس به مقابله با این حوادث برخاستم و مسلمانان را یاری کردم تا آن که باطل محو شد و آرامش به آغوش اسلام]و جامعه اسلامی [بازگشت <ref>همان، نامه 62.</ref><br>
خط ۹۲: خط ۹۲:
حفظ وحدت امت اسلامی، برای جلوگیری از آسیب‌های دینی و ارتداد مسلمانان در سخنان دیگری از امام(علیه‌السلام) نیز جلوه گر است. حضرت می‌فرماید: قریش پس از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، حق ما را گرفت و به خود اختصاص داد. بعد از تأمل به این نتیجه رسیدم که صبر کردن]بر غصب حق خود [بهتر از ایجاد تفرقه بین مسلمانان و ریختن خون آنها است. مردم تازه مسلمانند و کوچک‌ترین سستی دین را تباه می‌کند و کوچک‌ترین فردی ممکن است دین را از بین ببرد.<ref>ابن ابی الحدید، ج 1، ص 308.</ref><br>
حفظ وحدت امت اسلامی، برای جلوگیری از آسیب‌های دینی و ارتداد مسلمانان در سخنان دیگری از امام(علیه‌السلام) نیز جلوه گر است. حضرت می‌فرماید: قریش پس از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، حق ما را گرفت و به خود اختصاص داد. بعد از تأمل به این نتیجه رسیدم که صبر کردن]بر غصب حق خود [بهتر از ایجاد تفرقه بین مسلمانان و ریختن خون آنها است. مردم تازه مسلمانند و کوچک‌ترین سستی دین را تباه می‌کند و کوچک‌ترین فردی ممکن است دین را از بین ببرد.<ref>ابن ابی الحدید، ج 1، ص 308.</ref><br>
علی(علیه‌السلام) در روزهای اولیه حکومت خود ضمن باز گفتن اوضاع پس از وفات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)که حق شان تلف شده و در ردیف توده بازاری‌ها قرار گرفته است فرمود: پس از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) حق ما را غصب کردند و در ردیف توده بازاری‌ها قرار گرفتیم. چشم‌هایی از ما گریست و ناراحتی‌ها پدید آمد. به خدا قسم! اگر بیم وقوع فتنه میان مسلمانان و بازگشت کفر و تباهی دین نبود، رفتار ما با آنان طور دیگری می‌بود و با آنها می‌جنگیدم.<ref>همان، ص 307؛ شیخ مفید، مصنفات، ج 13، ص 155.</ref><br>
علی(علیه‌السلام) در روزهای اولیه حکومت خود ضمن باز گفتن اوضاع پس از وفات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)که حق شان تلف شده و در ردیف توده بازاری‌ها قرار گرفته است فرمود: پس از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) حق ما را غصب کردند و در ردیف توده بازاری‌ها قرار گرفتیم. چشم‌هایی از ما گریست و ناراحتی‌ها پدید آمد. به خدا قسم! اگر بیم وقوع فتنه میان مسلمانان و بازگشت کفر و تباهی دین نبود، رفتار ما با آنان طور دیگری می‌بود و با آنها می‌جنگیدم.<ref>همان، ص 307؛ شیخ مفید، مصنفات، ج 13، ص 155.</ref><br>
حضرت نه تنها هنگام رحلت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) مردم را از اختلاف باز داشت، بلکه در شورای شش نفری نیز که بیعت عبدالرحمن با عثمان را نیرنگی بیش نمی‌دانست، بیعت کرد و عملا جلو اختلاف مردم را گرفت و خطاب به اعضای شورا فرمود: گرچه رهبری، حق من است و گرفتن آن ازمن، ظلم بر من شمرده می‌شود، مادامی که کار مسلمانان رو به راه باشد و فقط به من جفا شود، مخالفتی نخواهم کرد.<ref>نهج البلاغه، خ 74؛ محمدبن جریر بن یزید، ج 4، ص 228.</ref><br>
حضرت نه تنها هنگام رحلت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) مردم را از اختلاف باز داشت، بلکه در شورای شش نفری نیز که بیعت عبدالرحمن با عثمان را نیرنگی بیش نمی‌دانست، بیعت کرد و عملا جلو اختلاف مردم را گرفت و خطاب به اعضای شورا فرمود: گرچه رهبری، حق من است و گرفتن آن ازمن، ظلم بر من شمرده می‌شود، مادامی که کار مسلمانان رو به راه باشد و فقط به من جفا شود، مخالفتی نخواهم کرد.<ref>نهج‌البلاغه، خ 74؛ محمدبن جریر بن یزید، ج 4، ص 228.</ref><br>
پیش از ورد به جلسه شورا، عباس عموی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از علی(علیه‌السلام) می‌خواهد در جلسه حضور نیابد؛ زیرا نتیجه آن را که عثمان انتخاب خواهد شد، به طور قطع می‌دانست. امام(علیه‌السلام) ضمن تأیید عباس در مورد نتیجه آن جلسه، پیشنهاد وی را رد کرد و فرمود: انی اکره الخلاف. من اختلاف را دوست ندارم.<ref>ابن ابی الحدید، ج 1، ص 191؛ احمد بن عبد الرب اندلسی، ج 4، ص 260.</ref><br>
پیش از ورد به جلسه شورا، عباس عموی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از علی(علیه‌السلام) می‌خواهد در جلسه حضور نیابد؛ زیرا نتیجه آن را که عثمان انتخاب خواهد شد، به طور قطع می‌دانست. امام(علیه‌السلام) ضمن تأیید عباس در مورد نتیجه آن جلسه، پیشنهاد وی را رد کرد و فرمود: انی اکره الخلاف. من اختلاف را دوست ندارم.<ref>ابن ابی الحدید، ج 1، ص 191؛ احمد بن عبد الرب اندلسی، ج 4، ص 260.</ref><br>
روزی که علی(علیه‌السلام) دست روی دست گذاشته بود، بانوی گرامی حضرت، فاطمه(علیها السلام)، او را به قیام دعوت کرد. در همان هنگام صدای مؤذن به ندای «اشهد ان محمد رسول الله» بلند شد. امام(علیه‌السلام) رو به همسر گرامی خود فرمود: آیا دوست داری این صدا در روی زمین خاموش شود؟ فاطمه(علیها السلام)فرمود: هرگز. امام(علیه‌السلام) گفت: پس راه همان است که من پیش گرفته‌ام. <ref>ابن ابی الحدید، ج 11، ص 113.</ref><br>
روزی که علی(علیه‌السلام) دست روی دست گذاشته بود، بانوی گرامی حضرت، فاطمه(علیها السلام)، او را به قیام دعوت کرد. در همان هنگام صدای مؤذن به ندای «اشهد ان محمد رسول الله» بلند شد. امام(علیه‌السلام) رو به همسر گرامی خود فرمود: آیا دوست داری این صدا در روی زمین خاموش شود؟ فاطمه(علیها السلام)فرمود: هرگز. امام(علیه‌السلام) گفت: پس راه همان است که من پیش گرفته‌ام. <ref>ابن ابی الحدید، ج 11، ص 113.</ref><br>
در جنگ صفین مردی از قبیله بنی اسد از امام(علیه‌السلام) پرسید که قریش چگونه شما را از مقام خلافت کنار زد؟ حضرت از این سؤال بی مورد او ناراحت شد؛ زیرا گروهی از سربازان او به خلفا اعتقاد داشتند و مطرح کردن چنین مسائلی در آن هنگام باعث دو دستگی میان صفوف آنان می‌شد؛ بدین لحاظ، امام(علیه‌السلام)پس از ابراز ناراحتی فرمود: به احترام پیوندی که با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) داری و به سبب این که هر مسلمانی حق پرسش دارد، پاسخ تو را به اجمال می‌گویم. رهبری امت از آن ما، و پیوند ما با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)از دیگران استوارتر بود؛ اما گروهی بر آن بخل ورزیدند و گروهی از آن چشم‌پوشیدند. داور میان ما و آنها خدا، و بازگشت همه به سوی او است.<ref>نهج البلاغه، خطبه 157.</ref>؛ بنابراین، امام علی(علیه‌السلام)برای حفظ اسلام و وحدت امت اسلامی سکوت کرد؛ زیرا به خوبی از خطرهایی که جامعه اسلامی و اسلام نو پا را تهدید می‌کرد، آگاه بود؛ البته مقصود از سکوت امام(علیه‌السلام) ترک مبارزه مسلحانه است؛ و گرنه حضرت هیچ گاه از حق خود دست بر نداشته، در تمام دوران حکومت خلفا و پس از آن، دائم به آن، به صورت انتقاد اشاره می‌کند<ref>در خطبه سوم نهج البلاغه، چهار مرتبه از خليفه اول انتقاد شده است. در خطبه سوم بخش 8 6 از خليفه دوم انتقاد شده است. در خطبه 3 بخش 11 10 از خليفه سوم انتقاد شده است.</ref> و گاهی هم با انجام اعمالی، ناخشنودی خود را بیان داشته<ref>اين كه علی(عليه السلام) همسر خود را در شب غسل داده و دفن كرده است، ناخشنودی خود و دختر پيامبر(صلی الله عليه وآله) را اعلان كرد. (محمد بن جرير بن يزيد، تاريخ طبری، ج 3، ص 208؛ اسماعيل البخاری، صحيح بخاری، ج 3، ص142).</ref> و البته از همکاری با آنان نیز کوتاهی نکرده است.
در جنگ صفین مردی از قبیله بنی اسد از امام(علیه‌السلام) پرسید که قریش چگونه شما را از مقام خلافت کنار زد؟ حضرت از این سؤال بی مورد او ناراحت شد؛ زیرا گروهی از سربازان او به خلفا اعتقاد داشتند و مطرح کردن چنین مسائلی در آن هنگام باعث دو دستگی میان صفوف آنان می‌شد؛ بدین لحاظ، امام(علیه‌السلام)پس از ابراز ناراحتی فرمود: به احترام پیوندی که با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) داری و به سبب این که هر مسلمانی حق پرسش دارد، پاسخ تو را به اجمال می‌گویم. رهبری امت از آن ما، و پیوند ما با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)از دیگران استوارتر بود؛ اما گروهی بر آن بخل ورزیدند و گروهی از آن چشم‌پوشیدند. داور میان ما و آنها خدا، و بازگشت همه به سوی او است.<ref>نهج‌البلاغه، خطبه 157.</ref>؛ بنابراین، امام علی(علیه‌السلام)برای حفظ اسلام و وحدت امت اسلامی سکوت کرد؛ زیرا به خوبی از خطرهایی که جامعه اسلامی و اسلام نو پا را تهدید می‌کرد، آگاه بود؛ البته مقصود از سکوت امام(علیه‌السلام) ترک مبارزه مسلحانه است؛ و گرنه حضرت هیچ گاه از حق خود دست بر نداشته، در تمام دوران حکومت خلفا و پس از آن، دائم به آن، به صورت انتقاد اشاره می‌کند<ref>در خطبه سوم نهج‌البلاغه، چهار مرتبه از خليفه اول انتقاد شده است. در خطبه سوم بخش 8 6 از خليفه دوم انتقاد شده است. در خطبه 3 بخش 11 10 از خليفه سوم انتقاد شده است.</ref> و گاهی هم با انجام اعمالی، ناخشنودی خود را بیان داشته<ref>اين كه علی(عليه السلام) همسر خود را در شب غسل داده و دفن كرده است، ناخشنودی خود و دختر پيامبر(صلی الله عليه وآله) را اعلان كرد. (محمد بن جرير بن يزيد، تاريخ طبری، ج 3، ص 208؛ اسماعيل البخاری، صحيح بخاری، ج 3، ص142).</ref> و البته از همکاری با آنان نیز کوتاهی نکرده است.
=همکاری علی(علیه‌السلام) با خلفا=
=همکاری علی(علیه‌السلام) با خلفا=
پس از وفات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، مشکلات بسیاری بر دین نوپا هجوم آورد که غفلت از آنها می‌توانست اساس اسلام و جامعه اسلامی را با خطر مواجه سازد.<br>
پس از وفات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، مشکلات بسیاری بر دین نوپا هجوم آورد که غفلت از آنها می‌توانست اساس اسلام و جامعه اسلامی را با خطر مواجه سازد.<br>
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:


== ب. مشاوره نظامی ==
== ب. مشاوره نظامی ==
بیش از یک سال از دوران خلافت ابوبکر، نبرد با مرتدان، پیامبران دروغین<ref>اين عده كسانی چون مسيلمه كذاب، طلحه بن خويلد، سجاح بنت سلمی و ... بودند كه قبايلی چون اسد، بنی سليم و غطفان را گرد خود فراهم ساخته بودند (احمد بن ابی يعقوب، تاريخ يعقوبی، ابراهيم آيتی، ج 2 ص 4).</ref> و مانعان زکات<ref>از اين عده قبايل كنده، حضر موت، بنی يربوع و رئيس آنان مالك بن نويره، قيس بن عاصم، حارثة بن سراقه و ... هستند (كلاعی البلنسی، تاريخ الردّه، ص3 و10).</ref> سپری شد. ابوبکر پس از ختم غائله ردّه که یک سال بیشتر زنده نماند نتوانست به فتوحات همانند دوران پس از خود دست یابد و لشکرکشی وی فقط در مصاف با رومیان در شام و سوریه خلاصه شد؛ البته خلیفه به خوبی از تجربه و مهارت جنگی، فداکاری و شجاعت‌های علی(علیه‌السلام)آگاه بود و می‌دانست که نقش سرنوشت‌ساز او در نبرد با کافران از وی مرد جنگی تمام عیار و بلامنازع ساخته است و نمی‌شود از نقش مؤثر او غافل بود. از طرفی، عدم شرکت او در جنگ‌ها و فتوحات و انزوای وی می‌توانست در جامعه سؤال برانگیز باشد که «چرا علی با کافران مثل روم، بی تفاوت یا منزوی است؟» به طور قطع برای همه روشن بود که ترس او از مرگ<ref>علی(عليه السلام) فرمود: «و الله لو تظاهرت العرب علی قتالی... ; به خدا سوگند! اگر عرب تماماً در كارزار با من روبه رو شوند، به آنان پشت نمی كنم (نهج البلاغه، عبده، نامه 45، ص 81).</ref> یا سستی و کاهلی از جهاد، عامل این مسأله نبوده است؛ پس چه چیزی می‌تواند پیکارگر و قهرمان صحنه‌های نبرد را این گونه به انزوا کشانده باشد؟! این پرسشی بود که برای جامعه آن روز می‌توانست مطرح باشد؛ بدین سبب، خلیفه و یارانش می‌کوشیدند با ورود و شرکت دادن علی(علیه‌السلام) در جنگ و فتوحات، از یک طرف میدانی برای طرح چنین ابهامی فراهم نسازند و از طرف دیگر، با ورود علی(علیه‌السلام) به عرصه جنگ و فتوحات، اعتبار و مشروعیت چنین اقدامی را در اذهان بسیاری از هواخواهان، به ویژه بنی‌هاشم مستحکم کنند.<br>
بیش از یک سال از دوران خلافت ابوبکر، نبرد با مرتدان، پیامبران دروغین<ref>اين عده كسانی چون مسيلمه كذاب، طلحه بن خويلد، سجاح بنت سلمی و ... بودند كه قبايلی چون اسد، بنی سليم و غطفان را گرد خود فراهم ساخته بودند (احمد بن ابی يعقوب، تاريخ يعقوبی، ابراهيم آيتی، ج 2 ص 4).</ref> و مانعان زکات<ref>از اين عده قبايل كنده، حضر موت، بنی يربوع و رئيس آنان مالك بن نويره، قيس بن عاصم، حارثة بن سراقه و ... هستند (كلاعی البلنسی، تاريخ الردّه، ص3 و10).</ref> سپری شد. ابوبکر پس از ختم غائله ردّه که یک سال بیشتر زنده نماند نتوانست به فتوحات همانند دوران پس از خود دست یابد و لشکرکشی وی فقط در مصاف با رومیان در شام و سوریه خلاصه شد؛ البته خلیفه به خوبی از تجربه و مهارت جنگی، فداکاری و شجاعت‌های علی(علیه‌السلام)آگاه بود و می‌دانست که نقش سرنوشت‌ساز او در نبرد با کافران از وی مرد جنگی تمام عیار و بلامنازع ساخته است و نمی‌شود از نقش مؤثر او غافل بود. از طرفی، عدم شرکت او در جنگ‌ها و فتوحات و انزوای وی می‌توانست در جامعه سؤال برانگیز باشد که «چرا علی با کافران مثل روم، بی تفاوت یا منزوی است؟» به طور قطع برای همه روشن بود که ترس او از مرگ<ref>علی(عليه السلام) فرمود: «و الله لو تظاهرت العرب علی قتالی... ; به خدا سوگند! اگر عرب تماماً در كارزار با من روبه رو شوند، به آنان پشت نمی كنم (نهج‌البلاغه، عبده، نامه 45، ص 81).</ref> یا سستی و کاهلی از جهاد، عامل این مسأله نبوده است؛ پس چه چیزی می‌تواند پیکارگر و قهرمان صحنه‌های نبرد را این گونه به انزوا کشانده باشد؟! این پرسشی بود که برای جامعه آن روز می‌توانست مطرح باشد؛ بدین سبب، خلیفه و یارانش می‌کوشیدند با ورود و شرکت دادن علی(علیه‌السلام) در جنگ و فتوحات، از یک طرف میدانی برای طرح چنین ابهامی فراهم نسازند و از طرف دیگر، با ورود علی(علیه‌السلام) به عرصه جنگ و فتوحات، اعتبار و مشروعیت چنین اقدامی را در اذهان بسیاری از هواخواهان، به ویژه بنی‌هاشم مستحکم کنند.<br>
فتوحات و گسترش اسلام در سرزمین‌های دیگر، خواست و مطلوب هر مسلمان است و علی(علیه‌السلام)در این نبردها و فتوحات شخصاً حضور نیافت و فقط به مشاوره و کمک فکری در این خصوص پرداخت.
فتوحات و گسترش اسلام در سرزمین‌های دیگر، خواست و مطلوب هر مسلمان است و علی(علیه‌السلام)در این نبردها و فتوحات شخصاً حضور نیافت و فقط به مشاوره و کمک فکری در این خصوص پرداخت.
قزوینی می‌گوید: به حل و عقد احکام شریعت و حل مشکلات و بیان معضلات جامعه برای حفظ شریعت اسلام در مدینه پرداخت.<ref>قزوینی رازی، سید جلال الدین محدث، ص 310.</ref><br>
قزوینی می‌گوید: به حل و عقد احکام شریعت و حل مشکلات و بیان معضلات جامعه برای حفظ شریعت اسلام در مدینه پرداخت.<ref>قزوینی رازی، سید جلال الدین محدث، ص 310.</ref><br>
خط ۲۸۰: خط ۲۸۰:
# واقدی، فتوح الشام، الطبعه الثانیه، بالمطبعه العثمانیه، شیخ عثمان عبدالرزاق، 1304 ق.
# واقدی، فتوح الشام، الطبعه الثانیه، بالمطبعه العثمانیه، شیخ عثمان عبدالرزاق، 1304 ق.
# یحیی بن جابر بلاذری، فتوح البلدان، تعلیق رضوان محمد رضوان، مصر، المطبعه المصریه بالاز هر، الطبعه الاولی 1350 /1319 ق.
# یحیی بن جابر بلاذری، فتوح البلدان، تعلیق رضوان محمد رضوان، مصر، المطبعه المصریه بالاز هر، الطبعه الاولی 1350 /1319 ق.
# ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، 1404 ق.
# ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، قم، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، 1404 ق.
# مرتضی عالمی، فصلنامه مطالعات تاریخی، سال اول، ش 3، 1368 ش.
# مرتضی عالمی، فصلنامه مطالعات تاریخی، سال اول، ش 3، 1368 ش.
# متقی هندی، کنز العمال، بیروت، 1409 ق/ 1989 م.
# متقی هندی، کنز العمال، بیروت، 1409 ق/ 1989 م.
خط ۲۸۹: خط ۲۸۹:
# میرزا حسین النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل، موسسه آل البیت(علیه‌السلام) لاحیاء التراث، 1407ق.
# میرزا حسین النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل، موسسه آل البیت(علیه‌السلام) لاحیاء التراث، 1407ق.
# فخر الدین طریحی، مجمع البحرین.
# فخر الدین طریحی، مجمع البحرین.
# عبده، صبحی صالح، نهج البلاغه.
# عبده، صبحی صالح، نهج‌البلاغه.
# وحدت جوامع در نهج البلاغه، برگرفته از آثار آیت‌الله جوادی آملی، سعید بند علی، مرکز نشر اسراء، اول، 1380 ش.
# وحدت جوامع در نهج‌البلاغه، برگرفته از آثار آیت‌الله جوادی آملی، سعید بند علی، مرکز نشر اسراء، اول، 1380 ش.


== پانویس ==
== پانویس ==
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش