تعامل امام علی (علیه‌السلام) با خلفا در جهت وحدت اسلامی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[علی بن ابی طالب(علیه‌السلام)' به '[[علی بن ابی طالب')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳۶: خط ۳۶:


وحدت و همبستگی مسلمانان، از مسائل بسیار مهم و اساسی بوده که کلام خدا و سنت نبوی، بر آن تأکید فراوان کرده است.<br>
وحدت و همبستگی مسلمانان، از مسائل بسیار مهم و اساسی بوده که کلام خدا و سنت نبوی، بر آن تأکید فراوان کرده است.<br>
ندای روح بخش و طراوت آفرین وحدت، زمانی بر زبان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اصحاب وفادارش جاری شد که زمزمه‌های تفرقه ریشه دار در آداب و عادات و کینه‌های دیرین جاهلی، به گوش می‌رسید.<br>
ندای روح بخش و طراوت آفرین وحدت، زمانی بر زبان [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)]] و اصحاب وفادارش جاری شد که زمزمه‌های تفرقه ریشه‌دار در آداب و عادات و کینه‌های دیرین جاهلی، به گوش می‌رسید.<br>
با رحلت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) زمینه مناسب برای بازگشت برتری‌های قومی و نژادی فراهم شد و نخستین شکاف میان مسلمانان بر سر مسأله جانشینی پدید آمد. هر کدام به ادلّه گوناگونی در‌این‌باره تمسک می‌کردند. پس از ماجرای سقیفه و تعیین نخستین خلیفه، بسیاری از اصحاب پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با همه اختلاف سلیقه و بینشی که داشتند، به سبب مصالح اسلام و وحدت امت اسلامی سکوت اختیار کردند و مانع از هم پاشیدگی و تفرقه در جامعه اسلامی شدند.<br>
با رحلت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) زمینه مناسب برای بازگشت برتری‌های قومی و نژادی فراهم شد و نخستین شکاف میان مسلمانان بر سر مسأله جانشینی پدید آمد. هر کدام به ادلّه گوناگونی در‌این‌باره تمسک می‌کردند. پس از ماجرای سقیفه و تعیین نخستین خلیفه، بسیاری از اصحاب پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با همه اختلاف سلیقه و بینشی که داشتند، به سبب مصالح اسلام و وحدت امت اسلامی سکوت اختیار کردند و مانع از هم‌پاشیدگی و تفرقه در جامعه اسلامی شدند.<br>
امام علی(علیه‌السلام) برای حفظ وحدت مسلمانان، اطراف خویش از هر گونه حرکتی که به تضعیف اسلام و از هم پاشیدگی صفوف مسلمانان بینجامد، بر حذر می‌داشت و از هیچ گونه مساعدت فکری با خلفا کوتاهی نکرد. گزارش تاریخی حاکی از آن است که مشاوره خلفا با علی(علیه‌السلام) در امور مهم، دستگاه خلافت را از لغزش اصولی باز داشت؛ به ویژه سازمان قضایی حکومت را بر استیفای حقوق مردم وامی داشت.
امام علی(علیه‌السلام) برای حفظ وحدت مسلمانان، اطراف خویش از هر گونه حرکتی که به تضعیف اسلام و از هم پاشیدگی صفوف مسلمانان بینجامد، بر حذر می‌داشت و از هیچ گونه مساعدت فکری با خلفا کوتاهی نکرد. گزارش تاریخی حاکی از آن است که مشاوره خلفا با علی(علیه‌السلام) در امور مهم، دستگاه خلافت را از لغزش اصولی باز داشت؛ به ویژه سازمان قضایی حکومت را بر استیفای حقوق مردم وامی داشت.


خط ۵۴: خط ۵۴:
1. معنای لغوی: وحدت در لغت عبارت است از یگانه شدن، یگانه بودن و اشتراک گروهی در یک مرام و مقصد، اشتراک همه افراد ملت در آمال و مقاصد که مجموعه‌ای واحد به شمار آیند.<ref>معین، ج 4، ص 4989.</ref><br>
1. معنای لغوی: وحدت در لغت عبارت است از یگانه شدن، یگانه بودن و اشتراک گروهی در یک مرام و مقصد، اشتراک همه افراد ملت در آمال و مقاصد که مجموعه‌ای واحد به شمار آیند.<ref>معین، ج 4، ص 4989.</ref><br>
اتحاد عبارت است از یکی شدن<ref>صيرورة الشيئين الموجودين شيئاً واحداً.</ref> <ref>طریحی، ج 4 ص 476.</ref>، یگانگی کردن، یکرنگی، یکدلی، یک جهتی و هماهنگی. <br>
اتحاد عبارت است از یکی شدن<ref>صيرورة الشيئين الموجودين شيئاً واحداً.</ref> <ref>طریحی، ج 4 ص 476.</ref>، یگانگی کردن، یکرنگی، یکدلی، یک جهتی و هماهنگی. <br>
2. معنای اصطلاحی: وحدت و اتحاد در اصطلاح عبارتند از این که چند چیز با حفظ خاصیت شخصی خود، با هم یگانه و یکی شوند (سعید بند علی، ص 14بنابراین، مقصود از وحدت واتحاد امت اسلامی، همبستگی و دست به دست هم دادن کلیه مسلمانان با حفظ هویت مذهبی در برابر دشمنان مشترک است. امامان معصوم(علیهم‌السلام) نیز که حاکم منصوب و منصوص از طرف خداوند بر امت مسلمان بودند، با حاکمان زمانه خود در جهت حفظ وحدت تعامل و همکاری داشتند.<br>
2. معنای اصطلاحی: وحدت و اتحاد در اصطلاح عبارتند از این که چند چیز با حفظ خاصیت شخصی خود، با هم یگانه و یکی شوند <ref>سعید بند علی، ص 14</ref>. بنابراین، مقصود از وحدت واتحاد امت اسلامی، همبستگی و دست به دست هم دادن کلیه مسلمانان با حفظ هویت مذهبی در برابر دشمنان مشترک است. امامان معصوم(علیهم‌السلام) نیز که حاکم منصوب و منصوص از طرف خداوند بر امت مسلمان بودند، با حاکمان زمانه خود در جهت حفظ وحدت تعامل و همکاری داشتند.


=== ب. تعامل ===
=== ب. تعامل ===
تعامل عبارت است از معامله کردن و داد و ستد مردم با یک‌دیگر <ref>خلیل، سید حمید طبیبیان، ج1، ص595.</ref> بدین لحاظ، تعامل طرفینی است و حتما باید دو نفر باشد، در غیر این صورت، تعاملی صورت نمی‌گیرد؛ البته قلمرو و گستره‌ای تعامل به داد و ستد اشیای مادی منحصر نیست، و کمک‌های فکری و علمی را نیز در بردارد.<br>
تعامل عبارت است از معامله کردن و داد و ستد مردم با یک‌دیگر <ref>خلیل، سید حمید طبیبیان، ج1، ص595.</ref> بدین لحاظ، تعامل طرفینی است و حتما باید دو نفر باشد، در غیر این صورت، تعاملی صورت نمی‌گیرد؛ البته قلمرو و گستره‌ای تعامل به داد و ستد اشیای مادی منحصر نیست، و کمک‌های فکری و علمی را نیز در بردارد.


== پاسبان مصالح ==
== پاسبان مصالح ==
خط ۶۸: خط ۶۸:
پس از رحلت جانکاه پیامبر اکرم، امت اسلامی بر سر مسأله خلافت و رهبری دچار اختلاف شدیدی شدند. شیعیان بر این باور بودند که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در موارد بسیاری به ویژه غدیر خم، علی(علیه‌السلام)را به جانشینی خود برگزید؛ اما اهل سنت اعتقاد داشتند که حضرت فرد خاصی را برای چنین منصبی هنوز معین نفرموده است.<br>
پس از رحلت جانکاه پیامبر اکرم، امت اسلامی بر سر مسأله خلافت و رهبری دچار اختلاف شدیدی شدند. شیعیان بر این باور بودند که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در موارد بسیاری به ویژه غدیر خم، علی(علیه‌السلام)را به جانشینی خود برگزید؛ اما اهل سنت اعتقاد داشتند که حضرت فرد خاصی را برای چنین منصبی هنوز معین نفرموده است.<br>
در هر صورت، در جریان سقیفه، عده‌ای پس از بحث و گفت‌وگوی فراوان، سرانجام خلیفه‌ای را برای مسلمانان برگزیدند؛ در حالی که جمع بسیاری از صحابه و نزدیکان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) حضور نداشتند.<ref>[[ابوذر]]، [[سلمان]]، [[مقداد]]، [[عمار]]، [[ابويوب انصاری]]، عباس عموی پيامبر(صلی الله عليه وآله) [[فروة ابن عمرو]]، [[ابی ابن كعب]]، [[براء ابن عازب]]، [[ابوالهيثم ابن التيهان]]، [[خالدبن سعيد]] و [[بريده اسلمی]]، [[خزيه ابن ثابت]] و... ، بيعت نكردند (ابن عبدربه، العقد الفريد، ج 4، ص247).</ref> و پس از آن، کشمکش میان مسلمانان اوج گرفت و اسلام در چنین وضعی هر لحظه از ناحیه دشمان خارجی و داخلی تهدید می‌شد.<br>
در هر صورت، در جریان سقیفه، عده‌ای پس از بحث و گفت‌وگوی فراوان، سرانجام خلیفه‌ای را برای مسلمانان برگزیدند؛ در حالی که جمع بسیاری از صحابه و نزدیکان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) حضور نداشتند.<ref>[[ابوذر]]، [[سلمان]]، [[مقداد]]، [[عمار]]، [[ابويوب انصاری]]، عباس عموی پيامبر(صلی الله عليه وآله) [[فروة ابن عمرو]]، [[ابی ابن كعب]]، [[براء ابن عازب]]، [[ابوالهيثم ابن التيهان]]، [[خالدبن سعيد]] و [[بريده اسلمی]]، [[خزيه ابن ثابت]] و... ، بيعت نكردند (ابن عبدربه، العقد الفريد، ج 4، ص247).</ref> و پس از آن، کشمکش میان مسلمانان اوج گرفت و اسلام در چنین وضعی هر لحظه از ناحیه دشمان خارجی و داخلی تهدید می‌شد.<br>
امام علی(علیه‌السلام) که خود را در این مسأله صاحب حق می‌دانست، برای حفظ مصالح جامعه اسلامی از حق مسلّم خود دست برداشت و در برابر وضعیت پدید آمده سکوت اختیار کرد. اگر حضرت(علیه‌السلام) با توسل به قدرت و قیام مسلحانه برای گرفتن حق خود اقدام می‌کرد، نتایج ذیل را به دنبال می‌داشت:<br>
امام علی(علیه‌السلام) که خود را در این مسأله صاحب حق می‌دانست، برای حفظ مصالح جامعه اسلامی از حق مسلّم خود دست برداشت و در برابر وضعیت پدید آمده سکوت اختیار کرد. اگر حضرت(علیه‌السلام) با توسل به قدرت و قیام مسلحانه برای گرفتن حق خود اقدام می‌کرد، نتایج ذیل را به دنبال می‌داشت:


# در قیام مسلحانه، امام(علیه‌السلام) بسیاری از یاران خود را که از دل و جان به امامت او معتقد بودند از دست می‌داد. شهادت و جانفشانی در راه خدا امری مطلوب است؛ ولی با کشته شدن این افراد باز حق به صاحبش باز نمی‌گشت.
# در قیام مسلحانه، امام(علیه‌السلام) بسیاری از یاران خود را که از دل و جان به امامت او معتقد بودند از دست می‌داد. شهادت و جانفشانی در راه خدا امری مطلوب است؛ ولی با کشته شدن این افراد باز حق به صاحبش باز نمی‌گشت.
# افزون به از دست دادن بهترین عزیزان، قیام بنی‌هاشم و دیگر یاران حضرت سبب می‌شد تا بسیاری از صحابه پیامبر که به خلافت امام راضی نبودند نیز کشته شوند و در نتیجه قدرت مسلمانان در مرکز تضعیف می‌شد. این گروه هر چند در مسأله رهبری در مقابل امام موضع گرفته بودند، در امور دیگر با حضرت اختلافی نداشتند و قدرتی در برابر شرک، مسیحیت و یهودیت به شمار می‌رفتند.<br>
# افزون به از دست دادن بهترین عزیزان، قیام بنی‌هاشم و دیگر یاران حضرت سبب می‌شد تا بسیاری از صحابه پیامبر که به خلافت امام راضی نبودند نیز کشته شوند و در نتیجه قدرت مسلمانان در مرکز تضعیف می‌شد. این گروه هر چند در مسأله رهبری در مقابل امام موضع گرفته بودند، در امور دیگر با حضرت اختلافی نداشتند و قدرتی در برابر شرک، مسیحیت و یهودیت به شمار می‌رفتند.
# بر اثر ضعف مسلمانان، قبایل دور دست که اسلام به طور کامل در اندیشه آنان ریشه ندوانیده بود، به گروه مرتدان و مخالفان اسلام پیوسته، صف واحدی تشکیل می‌دادند و چه بسا بر اثر قدرت مخالفان و نبود رهبری صحیح در مرکز، چراغ توحیدی برای ابد به خاموشی می‌گرایید <ref>سبحانی، فروغ ولایت، ص 166.</ref><br>
# بر اثر ضعف مسلمانان، قبایل دور دست که اسلام به طور کامل در اندیشه آنان ریشه ندوانیده بود، به گروه مرتدان و مخالفان اسلام پیوسته، صف واحدی تشکیل می‌دادند و چه بسا بر اثر قدرت مخالفان و نبود رهبری صحیح در مرکز، چراغ توحیدی برای ابد به خاموشی می‌گرایید <ref>سبحانی، فروغ ولایت، ص 166.</ref>


امیرمؤمنان خطر دشمنان و این حقایق تلخ را از نزدیک به خوبی حس کرده بود؛ بدین لحاظ برای حفظ مصالح، سکوت را بر قیام مسلحانه ترجیح داد.
امیرمؤمنان خطر دشمنان و این حقایق تلخ را از نزدیک به خوبی حس کرده بود؛ بدین لحاظ برای حفظ مصالح، سکوت را بر قیام مسلحانه ترجیح داد.
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:
بسیاری از یاران امام علی(علیه‌السلام) از بزرگان صحابه بودند و در جامعه، مقبولیت و جایگاه ویژه‌ای داشتند. کسانی مثل عمار یاسر، مقداد، ابوذر غفاری، سلمان و ... نمونه‌های از آنها هستند. در صورت حمایت علی(علیه‌السلام) از خلیفه، به طور طبیعی خیل عظیمی از این دسته به همراه قبایل و طوایف خود می‌توانستند اهرم و قدرت قابل توجهی برای خلیفه به شمار آیند؛ البته پس از حضور محتاطانه امام علی(علیه‌السلام) در صحنه، پیروان و شیعیان حضرت نیز تا آن جا که حمایت از اسلام را با ورود محتاطانه علی(علیه‌السلام) به صحنه واجب دانستند، به میدان فعالیت آمده، در نابودی مرتدان نقش بسزایی ایفا کردند؛ چنان‌که مؤلف تاریخ الرّده از حذیفة بن یمان و عدی بن حاتم طایی (از یاران علی(علیه‌السلام)) که می‌کوشیدند از ارتداد قبایل خویش جلوگیری کنند، نام برده است.<ref>کلاعی البلنسی و هذبه، اقتبسه من الاکتفا، خورشید احمد فاروق، ص 17.</ref>
بسیاری از یاران امام علی(علیه‌السلام) از بزرگان صحابه بودند و در جامعه، مقبولیت و جایگاه ویژه‌ای داشتند. کسانی مثل عمار یاسر، مقداد، ابوذر غفاری، سلمان و ... نمونه‌های از آنها هستند. در صورت حمایت علی(علیه‌السلام) از خلیفه، به طور طبیعی خیل عظیمی از این دسته به همراه قبایل و طوایف خود می‌توانستند اهرم و قدرت قابل توجهی برای خلیفه به شمار آیند؛ البته پس از حضور محتاطانه امام علی(علیه‌السلام) در صحنه، پیروان و شیعیان حضرت نیز تا آن جا که حمایت از اسلام را با ورود محتاطانه علی(علیه‌السلام) به صحنه واجب دانستند، به میدان فعالیت آمده، در نابودی مرتدان نقش بسزایی ایفا کردند؛ چنان‌که مؤلف تاریخ الرّده از حذیفة بن یمان و عدی بن حاتم طایی (از یاران علی(علیه‌السلام)) که می‌کوشیدند از ارتداد قبایل خویش جلوگیری کنند، نام برده است.<ref>کلاعی البلنسی و هذبه، اقتبسه من الاکتفا، خورشید احمد فاروق، ص 17.</ref>
دیگر یاران علی(علیه‌السلام) از جمله عبدالله بن مسعود، طلحه و زبیر نیز از کسانی بودند که از سوی خلیفه اول بر دروازه‌های مدینه گماشته شده بودند تا به دفاع از شهر در مقابل تهاجم قبایل مرتدان بپردازند، و هنگامی که به مرتدان شبانه به مدینه هجوم بردند، آنان جوانمردانه به دفاع از مدینه پرداختند.<ref>همان، ص 5.</ref><br>
دیگر یاران علی(علیه‌السلام) از جمله عبدالله بن مسعود، طلحه و زبیر نیز از کسانی بودند که از سوی خلیفه اول بر دروازه‌های مدینه گماشته شده بودند تا به دفاع از شهر در مقابل تهاجم قبایل مرتدان بپردازند، و هنگامی که به مرتدان شبانه به مدینه هجوم بردند، آنان جوانمردانه به دفاع از مدینه پرداختند.<ref>همان، ص 5.</ref><br>
از همه مهم‌تر پیشنهاد خیرخواهانه امام علی(علیه‌السلام) به خلیفه است. زمانی که وی جهت نبرد با مرتدان مسلّح، سوار بر اسب در ذوالقصه (محلی واقع در یک میلی مدینه) موضع گرفته بود، علی(علیه‌السلام)او را از این تصمیم جدی منصرف ساخت و گفت اگر خلیفه خود به جنگ آنان رفته، از منطقه خارج شود، نظم و انضباط هرگز به قلمرو جامعه اسلامی باز نخواهد گشت. ابوبکر نصیحت و پیشنهاد حضرت را پذیرفت و خالد بن ولید را به نبرد با اهل ردّه فرستاد. <ref>ابن کثیر القرشی الدمشقی، ج 6، ص 315.</ref><br>
از همه مهم‌تر پیشنهاد خیرخواهانه امام علی(علیه‌السلام) به خلیفه است. زمانی که وی جهت نبرد با مرتدان مسلّح، سوار بر اسب در ذوالقصه (محلی واقع در یک میلی مدینه) موضع گرفته بود، علی(علیه‌السلام)او را از این تصمیم جدی منصرف ساخت و گفت اگر خلیفه خود به جنگ آنان رفته، از منطقه خارج شود، نظم و انضباط هرگز به قلمرو جامعه اسلامی باز نخواهد گشت. ابوبکر نصیحت و پیشنهاد حضرت را پذیرفت و خالد بن ولید را به نبرد با اهل ردّه فرستاد. <ref>ابن کثیر القرشی الدمشقی، ج 6، ص 315.</ref>


=== ب. مشاوره نظامی ===
=== ب. مشاوره نظامی ===
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
قزوینی می‌گوید: به حل و عقد احکام شریعت و حل مشکلات و بیان معضلات جامعه برای حفظ شریعت اسلام در مدینه پرداخت.<ref>قزوینی رازی، سید جلال‌الدین محدث، ص 310.</ref><br>
قزوینی می‌گوید: به حل و عقد احکام شریعت و حل مشکلات و بیان معضلات جامعه برای حفظ شریعت اسلام در مدینه پرداخت.<ref>قزوینی رازی، سید جلال‌الدین محدث، ص 310.</ref><br>
طبق گزارش‌های تاریخی، پس از درگذشت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و پس از آن که فضای سیاسی مدینه که دچار بحران شده بود، به آرامش گرایید و ابوبکر زمام امور را به دست گرفت، خلیفه در اجرای فرمان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)در نبرد با رومیان به طور کامل دو دل بود. با گروهی از صحابه مشورت کرد و هر یک نظری داد که او را قانع نکرد. سرانجام با علی(علیه‌السلام) به مشورت پرداخت و حضرت او را بر اجرای دستور پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)تشویق کرد و افزود که اگر با رومیان نبرد کند، پیروز خواهد شد. خلیفه از تشویق امام خرسند شد.<ref>ابن عساکر علی بن حسن الشافعی، ص 444؛ ازدی بصری، تصحیح ولیام ناسیولینس، ص 3.</ref>؛ سپس به مردم رو کرد و گفت: ای مسلمانان! این علی وارث علم پیامبر است. هرکه در راستی او شک کند، منافق است. سخن او، مرا در جهاد با روم تحریص و تشویق کرد و دل مرا بسیار شاد ساخت.<ref>ابن اعثم کوفی، ج 1، ص 97.</ref><br>
طبق گزارش‌های تاریخی، پس از درگذشت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و پس از آن که فضای سیاسی مدینه که دچار بحران شده بود، به آرامش گرایید و ابوبکر زمام امور را به دست گرفت، خلیفه در اجرای فرمان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)در نبرد با رومیان به طور کامل دو دل بود. با گروهی از صحابه مشورت کرد و هر یک نظری داد که او را قانع نکرد. سرانجام با علی(علیه‌السلام) به مشورت پرداخت و حضرت او را بر اجرای دستور پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)تشویق کرد و افزود که اگر با رومیان نبرد کند، پیروز خواهد شد. خلیفه از تشویق امام خرسند شد.<ref>ابن عساکر علی بن حسن الشافعی، ص 444؛ ازدی بصری، تصحیح ولیام ناسیولینس، ص 3.</ref>؛ سپس به مردم رو کرد و گفت: ای مسلمانان! این علی وارث علم پیامبر است. هرکه در راستی او شک کند، منافق است. سخن او، مرا در جهاد با روم تحریص و تشویق کرد و دل مرا بسیار شاد ساخت.<ref>ابن اعثم کوفی، ج 1، ص 97.</ref><br>
در این نبرد جانانه، سپاه اسلام با تلاش‌ها و فداکاری‌های فراوان که تعدادی از یاران علی(علیه‌السلام) نیز در آن حضور داشتند، به پیروزی بزرگی دست یافت.<br>
در این نبرد جانانه، سپاه اسلام با تلاش‌ها و فداکاری‌های فراوان که تعدادی از یاران علی(علیه‌السلام) نیز در آن حضور داشتند، به پیروزی بزرگی دست یافت.


=== ج. همکاری علمی ===
=== ج. همکاری علمی ===
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
ابوبکر پاسخی گفت که آن گروه را قانع نساخت. او برای خدا مکانی در عرش قائل شد که انتقاد دانشمندان یهودی را در پی داشت و گفتند: در این صورت، باید زمین از خدا خالی باشد! در این لحظه حساس، علی(علیه‌السلام) به داد اسلام رسید و آبروی جامعه اسلامی را حفظ کرد و فرمود: مکان‌ها را خداوند آفرید و او بالاتر از آن است که مکان‌ها بتوانند او را فراگیرند. او همه جا هست؛ ولی هرگز با موجودی تماس و مجاورتی ندارد. او بر همه چیز احاطه عملی دارد و چیزی از قلمرو تدبیر او بیرون نیست. <ref>شیخ مفید، الارشاد، ص 108، الباب الثانی، فصل 58.</ref><br>
ابوبکر پاسخی گفت که آن گروه را قانع نساخت. او برای خدا مکانی در عرش قائل شد که انتقاد دانشمندان یهودی را در پی داشت و گفتند: در این صورت، باید زمین از خدا خالی باشد! در این لحظه حساس، علی(علیه‌السلام) به داد اسلام رسید و آبروی جامعه اسلامی را حفظ کرد و فرمود: مکان‌ها را خداوند آفرید و او بالاتر از آن است که مکان‌ها بتوانند او را فراگیرند. او همه جا هست؛ ولی هرگز با موجودی تماس و مجاورتی ندارد. او بر همه چیز احاطه عملی دارد و چیزی از قلمرو تدبیر او بیرون نیست. <ref>شیخ مفید، الارشاد، ص 108، الباب الثانی، فصل 58.</ref><br>
امیر مؤمنان در این پاسخ عالمانه، با روشن‌ترین برهان، بر پیراستگی خدا از محاط بودن در مکان استدلال کرد و دانشمندان یهودی را چنان غرق در شگفتی کرد که بی‌اختیار به حقانیت گفتار علی(علیه‌السلام)و شایستگی او برای خلافت اعتراف کردند.<br>
امیر مؤمنان در این پاسخ عالمانه، با روشن‌ترین برهان، بر پیراستگی خدا از محاط بودن در مکان استدلال کرد و دانشمندان یهودی را چنان غرق در شگفتی کرد که بی‌اختیار به حقانیت گفتار علی(علیه‌السلام)و شایستگی او برای خلافت اعتراف کردند.<br>
نقل است که شخصی یهودی واردمدینه شد و سراغ رهبر مسلمانان را گرفت. مردم وی را نزد ابوبکر آوردند. وی رو به خلیفه کرد و گفت: من از تو چند سؤال دارم که پاسخ آن را جز پیامبر یا وصی او نمی‌داند؛ آنگاه سه سؤال مطرح کرد: <br>
نقل است که شخصی یهودی واردمدینه شد و سراغ رهبر مسلمانان را گرفت. مردم وی را نزد ابوبکر آوردند. وی رو به خلیفه کرد و گفت: من از تو چند سؤال دارم که پاسخ آن را جز پیامبر یا وصی او نمی‌داند؛ آنگاه سه سؤال مطرح کرد:  


# آن چیست که خدا ندارد؟
# آن چیست که خدا ندارد؟
خط ۱۳۰: خط ۱۳۰:


ابوبکر و حاضران در جلسه نزد علی(علیه‌السلام) آمدند و خلیفه به امام(علیه‌السلام) گفت: این یهودی سؤالات کفرآمیزی را مطرح می‌کند. حضرت در پاسخ سؤالات وی فرمود: آنچه خدا نمی‌داند، سخن شما یهودیان است که می‌گویید: «عزیر» پسر خدا است. خدا فرزندی ندارد و چنین پسری را برای خود نمی‌شناسد. آنچه در بارگاه الاهی وجود ندارد، ظلم به بندگان خویش است و آنچه خدا ندارد، شریک است.<br>
ابوبکر و حاضران در جلسه نزد علی(علیه‌السلام) آمدند و خلیفه به امام(علیه‌السلام) گفت: این یهودی سؤالات کفرآمیزی را مطرح می‌کند. حضرت در پاسخ سؤالات وی فرمود: آنچه خدا نمی‌داند، سخن شما یهودیان است که می‌گویید: «عزیر» پسر خدا است. خدا فرزندی ندارد و چنین پسری را برای خود نمی‌شناسد. آنچه در بارگاه الاهی وجود ندارد، ظلم به بندگان خویش است و آنچه خدا ندارد، شریک است.<br>
در این هنگام، یهودی شهادتین را بر لب جاری و امام(علیه‌السلام) را وصی پیامبر معرفی کرد. ابوبکر و مسلمانان نیز علی(علیه‌السلام) را «مفرج الکرب» (برطرف کننده اندوه) نامیدند. <ref>محمد بن درید ازدی، ص 44.</ref><br>
در این هنگام، یهودی شهادتین را بر لب جاری و امام(علیه‌السلام) را وصی پیامبر معرفی کرد. ابوبکر و مسلمانان نیز علی(علیه‌السلام) را «مفرج الکرب» (برطرف کننده اندوه) نامیدند. <ref>محمد بن درید ازدی، ص 44.</ref>


=== د. همکاری قضایی ===
=== د. همکاری قضایی ===
امام علی(علیه‌السلام) در دوران خلافت خلیفه اول درباره مسائل قضایی نیز کوتاهی نکرد و به یاری اسلام شتافت که این‌جا به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:<br>
امام علی(علیه‌السلام) در دوران خلافت خلیفه اول درباره مسائل قضایی نیز کوتاهی نکرد و به یاری اسلام شتافت که این‌جا به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:<br>
نقل شده است که در زمان خلافت ابوبکر، مردی را به اتهام شرب خمر نزد وی بردند. مرد به گناه خویش اقرار کرد و گفت: «در جایی زندگی می‌کنم که نوشیدن خمر و خوردن مردار را حلال می‌شمرند و اگر می‌دانستم حرام است، نمی‌نوشیدم». خلیفه از عمر بن خطاب درباره حکم او پرسید. عمر گفت: «مشکلی است که جز ابوالحسن کسی آن را حل نتواند کرد»؛ آنگاه هر سه روانه خانه امام(علیه‌السلام) شدند.<br>
نقل شده است که در زمان خلافت ابوبکر، مردی را به اتهام شرب خمر نزد وی بردند. مرد به گناه خویش اقرار کرد و گفت: «در جایی زندگی می‌کنم که نوشیدن خمر و خوردن مردار را حلال می‌شمرند و اگر می‌دانستم حرام است، نمی‌نوشیدم». خلیفه از عمر بن خطاب درباره حکم او پرسید. عمر گفت: «مشکلی است که جز ابوالحسن کسی آن را حل نتواند کرد»؛ آنگاه هر سه روانه خانه امام(علیه‌السلام) شدند.
   
   
امام فرمود: کسی را همراهش بفرستید تا او را به مهاجران و انصار نشان دهد و معلوم شود که آیا کسی آیه تحریم شراب را برای او خوانده است یا نه». آنان چنین کردند و چون کسی از مهاجران و انصار به خواندن آیه تحریم شراب بر او شهادت نداد، رهایش کردند.<ref>محمد بن حسن طوسی، ج 10، ص108، کتاب الحدود، ح359.</ref>
امام فرمود: کسی را همراهش بفرستید تا او را به مهاجران و انصار نشان دهد و معلوم شود که آیا کسی آیه تحریم شراب را برای او خوانده است یا نه». آنان چنین کردند و چون کسی از مهاجران و انصار به خواندن آیه تحریم شراب بر او شهادت نداد، رهایش کردند.<ref>محمد بن حسن طوسی، ج 10، ص108، کتاب الحدود، ح359.</ref>


==علی(علیه‌السلام) در دوران خلیفه دوم==
==علی(علیه‌السلام) در دوران خلیفه دوم==
گسترش آیین اسلام و حفظ کیان جامعه اسلامی، از اهداف بزرگ و بلند امام علی(علیه‌السلام) بود. وی خود را وصی بر حق و منصوص پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌دانست و در عین حال که می‌دید حق مسلّمش به یغما رفته و کرسی خلافت غصب شده است، هرگاه گرهی در کار خلافت پدید می‌آمد، با فکر و نظر بلند خود، آن را می‌گشود و همانند دوران خلیفه اول، در دوران خلیفه دوم نیز مشاور و گره‌گشای بسیاری از معضلات نظامی، سیاسی، علمی، قضایی، اقتصادی و ... بود.<br>
گسترش آیین اسلام و حفظ کیان جامعه اسلامی، از اهداف بزرگ و بلند امام علی(علیه‌السلام) بود. وی خود را وصی بر حق و منصوص پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌دانست و در عین حال که می‌دید حق مسلّمش به یغما رفته و کرسی خلافت غصب شده است، هرگاه گرهی در کار خلافت پدید می‌آمد، با فکر و نظر بلند خود، آن را می‌گشود و همانند دوران خلیفه اول، در دوران خلیفه دوم نیز مشاور و گره‌گشای بسیاری از معضلات نظامی، سیاسی، علمی، قضایی، اقتصادی و ... بود.


=== أ. همکاری نظامی ===
=== أ. همکاری نظامی ===
جنگ‌ها و فتوحات در دوران خلیفه دوم، دامنه گسترده تری داشت، نقش علی(علیه‌السلام) در مقایسه با دوران خلیفه اول در این خصوص محسوس‌تر بود. با توجه به دلاوری‌ها و تجربیات جنگی علی(علیه‌السلام)خلیفه دوم نمی‌توانست از راهنمایی‌ها و همکاری‌های او غافل بماند. او می‌دانست که علی(علیه‌السلام)به طور مستقیم به همکاری و شرکت در جنگ‌ها حاضر نیست؛ ولی برای استفاده از مشورت‌ها و همکاری‌های فکری او می‌کوشید. و حضرت نیز از آن جا که درباره سرنوشت مسلمانان و اسلام نمی‌توانست بی‌تفاوت باشد، فقط در قالب مشورت و ارائه اندیشه‌های خویش او را یاری می‌کرد که به مواردی از مشورت‌ها و همکاری‌های فکری حضرت با خلیفه دوم اشاره می‌شود:<br>
جنگ‌ها و فتوحات در دوران خلیفه دوم، دامنه گسترده تری داشت، نقش علی(علیه‌السلام) در مقایسه با دوران خلیفه اول در این خصوص محسوس‌تر بود. با توجه به دلاوری‌ها و تجربیات جنگی علی(علیه‌السلام)خلیفه دوم نمی‌توانست از راهنمایی‌ها و همکاری‌های او غافل بماند. او می‌دانست که علی(علیه‌السلام)به طور مستقیم به همکاری و شرکت در جنگ‌ها حاضر نیست؛ ولی برای استفاده از مشورت‌ها و همکاری‌های فکری او می‌کوشید. و حضرت نیز از آن جا که درباره سرنوشت مسلمانان و اسلام نمی‌توانست بی‌تفاوت باشد، فقط در قالب مشورت و ارائه اندیشه‌های خویش او را یاری می‌کرد که به مواردی از مشورت‌ها و همکاری‌های فکری حضرت با خلیفه دوم اشاره می‌شود:


====1. نبرد جسر ====
====1. نبرد جسر ====
در این نبرد، مسلمانان شکست خوردند. خلیفه دوم مسلمانان را فراخواند و آنان را به جهاد ترغیب کرده، با اصحاب از جمله علی(علیه‌السلام) به مشورت پرداخت که «آیا خود به کمک سپاه برود یا کسی را بفرستد؟» علی(علیه‌السلام)نظر داد که خلیفه خود به نبرد نرود.<ref>مسعودی، ج 2، ص 318ـ319.</ref><br>
در این نبرد، مسلمانان شکست خوردند. خلیفه دوم مسلمانان را فراخواند و آنان را به جهاد ترغیب کرده، با اصحاب از جمله علی(علیه‌السلام) به مشورت پرداخت که «آیا خود به کمک سپاه برود یا کسی را بفرستد؟» علی(علیه‌السلام)نظر داد که خلیفه خود به نبرد نرود.<ref>مسعودی، ج 2، ص 318ـ319.</ref>


====2. جنگ با رومیان ====
====2. جنگ با رومیان ====
در زمان روبه‌رو شدن سپاه اسلام با سپاه هراکیلوس (قیصر روم) ابو عبیده، طی نامه‌ای، از خلیفه کسب تکلیف و تقاضای نیروی امداد کرد. خلیفه دوم میان بزرگان صحابه به مشورت نشست و از علی(علیه‌السلام) در این مورد نظر خواست. علی(علیه‌السلام) به خلیفه گفت: به ابو عبیده]= فرمانده سپاه[اعلام کن مقاومت کند که پیروزی نصیب مسلمانان خواهد شد. <ref>واقدی، ص 108.</ref><br>
در زمان روبه‌رو شدن سپاه اسلام با سپاه هراکیلوس (قیصر روم) ابو عبیده، طی نامه‌ای، از خلیفه کسب تکلیف و تقاضای نیروی امداد کرد. خلیفه دوم میان بزرگان صحابه به مشورت نشست و از علی(علیه‌السلام) در این مورد نظر خواست. علی(علیه‌السلام) به خلیفه گفت: به ابو عبیده]= فرمانده سپاه[اعلام کن مقاومت کند که پیروزی نصیب مسلمانان خواهد شد. <ref>واقدی، ص 108.</ref>


====3. نبرد بیت‌المقدس ====
====3. نبرد بیت‌المقدس ====
در جنگ و فتح بیت‌المقدس نیز خلیفه دوم، با اصحاب، از جمله امام علی(علیه‌السلام) به مشورت پرداخت. از شنیدن سخنان علی(علیه‌السلام) و مشورت با او شاد شد و به اصحاب گفت: من جز به مشورت و سخن علی رفتار نخواهم کرد و او را در مشورت می‌ستایم و پیشانی اش را سفید می‌بینم.<ref>همان، ص 148.</ref><br>
در جنگ و فتح بیت‌المقدس نیز خلیفه دوم، با اصحاب، از جمله امام علی(علیه‌السلام) به مشورت پرداخت. از شنیدن سخنان علی(علیه‌السلام) و مشورت با او شاد شد و به اصحاب گفت: من جز به مشورت و سخن علی رفتار نخواهم کرد و او را در مشورت می‌ستایم و پیشانی اش را سفید می‌بینم.<ref>همان، ص 148.</ref>


====4. جنگ خراسان ====
====4. جنگ خراسان ====
در جنگ خراسان، امام علی ویژگی‌ها و امتیازات یک‌یک شهرهای خراسان را برشمرد و خلیفه دوم را به فتح آن‌جا تشویق کرد.<ref>ابن اعثم، ج 2، ص 78.</ref><br>
در جنگ خراسان، امام علی ویژگی‌ها و امتیازات یک‌یک شهرهای خراسان را برشمرد و خلیفه دوم را به فتح آن‌جا تشویق کرد.<ref>ابن اعثم، ج 2، ص 78.</ref>
 
 
=== نقش پیروان علی(علیه‌السلام) در جنگ‌ها ===
=== نقش پیروان علی(علیه‌السلام) در جنگ‌ها ===
نقش مؤثر یاران و پیروان علی(علیه‌السلام) در نبردهای عصر خلیفه دوم، برجستگی ویژه‌ای دارد. پیروزی اسلام در فتح سرزمین‌های مجاور، مرهون کوشش‌های بیوقفه و فرماندهان دلیر و یاران حضرت بود؛ البته حضور مستقیم یاران علی(علیه‌السلام) درنبردهای فاتحانه بدون اجازه پیشوا و رهبرشان نبود؛ چنان که سلمان فارسی از سوی خلیفه به حکومت مدائن گماشته شد و او نپذیرفت تا این که علی(علیه‌السلام)به او اجازه داد. <ref>مرتضی عاملی، فصلنامه تاریخ، س اول، ش 3، ص 378.</ref><br>
نقش مؤثر یاران و پیروان علی(علیه‌السلام) در نبردهای عصر خلیفه دوم، برجستگی ویژه‌ای دارد. پیروزی اسلام در فتح سرزمین‌های مجاور، مرهون کوشش‌های بیوقفه و فرماندهان دلیر و یاران حضرت بود؛ البته حضور مستقیم یاران علی(علیه‌السلام) درنبردهای فاتحانه بدون اجازه پیشوا و رهبرشان نبود؛ چنان که سلمان فارسی از سوی خلیفه به حکومت مدائن گماشته شد و او نپذیرفت تا این که علی(علیه‌السلام)به او اجازه داد. <ref>مرتضی عاملی، فصلنامه تاریخ، س اول، ش 3، ص 378.</ref><br>
مالک اشتر در جنگ قادسیه حضور داشت.<ref>دینوری، ص 120.</ref> و «آمد» و «نصیبین» به دست او فتح شد.<ref>ابن اعثم، ج 1، ص 34.</ref> حذیفة بن یمان، در جنگ نهاوند جزو فرماندهان سپاه بود.<ref>ابن عثمان ذهبی، ج 1، ص 25.</ref> به روایت دینوری، او پس از نعمان بن مقرن، فرماندهی سپاه اسلام را به عهده گرفت.<ref>احمد بن داوود دینوری، ص 135.</ref> عمّار یاسر در فتح مصر، فرماندهی سواره نظام را به عهده داشت.<ref>ابن اعثم، ج 2، ص 36.</ref> او در فتح دیار بکر نیز به اتفاق مقداد بن اسود حضور یافت.<ref>همان، ص59.</ref> هاشم بن عتبه مرقال، برادرزاده سعد بن ابی وقاص و از یاران باوفا و فداکار علی(علیه‌السلام) بود. وی به فرماندهی سپاه پنج هزار نفره در عصر خلیفه دوم منصوب شد و در فتح [[بیت‌المقدس]] نیز حضور یافت. <ref>واقدی، ص 144.</ref> او در فتح آذربایجان، در رأس گروهی از سپاهیان قرار داشت.<ref>طاهر بن مطهر مقدسی، ج 5 ص 182.</ref> جریر بن عبدالله بجلی در جنگ قادسیه جزو فرماندهان سپاه بود و در جلولاء نیز حضور یافت و در حمله به عراق و حیره، فرماندهی سپاه به عهده او قرار داشت.<ref>احمد بن یعقوب، ج2، ص 120</ref>؛ البته حضور یاران علی(علیه‌السلام)در جنگ‌های زمان خلفا به سبب علاقه آنان برای گسترش و توسعه اسلام در خارج از مرزهای کشور اسلامی بوده است.<br>
مالک اشتر در جنگ قادسیه حضور داشت.<ref>دینوری، ص 120.</ref> و «آمد» و «نصیبین» به دست او فتح شد.<ref>ابن اعثم، ج 1، ص 34.</ref> حذیفة بن یمان، در جنگ نهاوند جزو فرماندهان سپاه بود.<ref>ابن عثمان ذهبی، ج 1، ص 25.</ref> به روایت دینوری، او پس از نعمان بن مقرن، فرماندهی سپاه اسلام را به عهده گرفت.<ref>احمد بن داوود دینوری، ص 135.</ref> عمّار یاسر در فتح مصر، فرماندهی سواره نظام را به عهده داشت.<ref>ابن اعثم، ج 2، ص 36.</ref> او در فتح دیار بکر نیز به اتفاق مقداد بن اسود حضور یافت.<ref>همان، ص59.</ref> هاشم بن عتبه مرقال، برادرزاده سعد بن ابی وقاص و از یاران باوفا و فداکار علی(علیه‌السلام) بود. وی به فرماندهی سپاه پنج هزار نفره در عصر خلیفه دوم منصوب شد و در فتح [[بیت‌المقدس]] نیز حضور یافت. <ref>واقدی، ص 144.</ref> او در فتح آذربایجان، در رأس گروهی از سپاهیان قرار داشت.<ref>طاهر بن مطهر مقدسی، ج 5 ص 182.</ref> جریر بن عبدالله بجلی در جنگ قادسیه جزو فرماندهان سپاه بود و در جلولاء نیز حضور یافت و در حمله به عراق و حیره، فرماندهی سپاه به عهده او قرار داشت.<ref>احمد بن یعقوب، ج2، ص 120</ref>؛ البته حضور یاران علی(علیه‌السلام)در جنگ‌های زمان خلفا به سبب علاقه آنان برای گسترش و توسعه اسلام در خارج از مرزهای کشور اسلامی بوده است.


=== یاران علی(علیه‌السلام) و حکومت ===
=== یاران علی(علیه‌السلام) و حکومت ===
حضور برخی یاران علی(علیه‌السلام) در صحنه سیاسی و امور حکومتی در جهت حفظ وحدت، به اجازه رهبرشان امام علی(علیه‌السلام)فعالانه بوده است؛ چنان که سلمان فارسی پس از فتح مدائن به وسیله سعد بن ابی وقاص، از طرف خلیفه به ولایت و حکومت مدائن منصوب شد.<ref>ابن اعثم کوفی، ج 1، ص 286</ref>، و خلیفه عمار یاسر را به ولایت کوفه گماشت<ref>طاهر بن مطهر مقدسی، ج 5، ص 180.</ref><br>
حضور برخی یاران علی(علیه‌السلام) در صحنه سیاسی و امور حکومتی در جهت حفظ وحدت، به اجازه رهبرشان امام علی(علیه‌السلام)فعالانه بوده است؛ چنان که سلمان فارسی پس از فتح مدائن به وسیله سعد بن ابی وقاص، از طرف خلیفه به ولایت و حکومت مدائن منصوب شد.<ref>ابن اعثم کوفی، ج 1، ص 286</ref>، و خلیفه عمار یاسر را به ولایت کوفه گماشت<ref>طاهر بن مطهر مقدسی، ج 5، ص 180.</ref>


=== حضور علی(علیه‌السلام) در حکومت ===
=== حضور علی(علیه‌السلام) در حکومت ===
وحدت امت اسلامی برای علی(علیه‌السلام) چنان مهم بود که خلیفه دوم هنگامی که می‌خواهد مدینه را به مقصد رسیدگی به امور مهم مسلمانان ترک گوید، علی(علیه‌السلام) را جانشین خود در مدینه قرار می‌دهد و مردم را به پیروی از وی ملزم می‌کند. با این که [[علی بن ابی طالب]] حقش را غصب شده می‌بیند، درباره آنچه به وحدت و سرنوشت امت اسلامی مربوط می‌شود، کوتاهی نمیورزد؛ بنابراین، امام علی(علیه‌السلام) در طول خلافت عمر بن خطاب سه بار به جانشینی وی در مدینه و اداره این شهر منصوب شده است:<br>
وحدت امت اسلامی برای علی(علیه‌السلام) چنان مهم بود که خلیفه دوم هنگامی که می‌خواهد مدینه را به مقصد رسیدگی به امور مهم مسلمانان ترک گوید، علی(علیه‌السلام) را جانشین خود در مدینه قرار می‌دهد و مردم را به پیروی از وی ملزم می‌کند. با این که [[علی بن ابی طالب]] حقش را غصب شده می‌بیند، درباره آنچه به وحدت و سرنوشت امت اسلامی مربوط می‌شود، کوتاهی نمیورزد؛ بنابراین، امام علی(علیه‌السلام) در طول خلافت عمر بن خطاب سه بار به جانشینی وی در مدینه و اداره این شهر منصوب شده است:


# یکی از مواردی که خلیفه علی(علیه‌السلام) را به طور رسمی در مدینه جانشین خود کرد، هنگامی بود که به حرکت به سوی شام تصمیم گرفت.<ref>«كان سبب قدوم عمر الی الشام ن ابا عبيدة حصر بيت المقدس فطلب اهله منه ن يصالحهم علی صلح اهل مدن الشام و أن يكون المتولی للعقد عمر بن خطاب، فكتب اليه بذالك فسار عن المدينه واستخلف عليه علی بن ابی طالب» (ابن اثير، الكامل فی التاريخ، بيروت، دار الفكر، ج 2، ص 348، ذكر فتح بيت المقدس، عبد الرحمن ابن خلدون، تاريخ، ج2، قسمت 2، ص 91; محمد طبری، ج 3، ص 480).</ref> خلیفه در این زمان میان لشکریان مدینه خطبه‌ای را قرائت کرد و پس از حمد خدا گفت: '''ایها الناس إنی خارج الی الشام للامر الذی قد علمتم، ولو لا أنی اخاف علی المسلمین لما خرجت، و هذا علی بن ابی‌طالب رضی الله عنه بالمدینه، فانظروا ان حزبکم امر علیکم به و احتکموا الیه فی امورکم واسمعوا له و اطیعوا، أفهمتم ما امرتکم به؟ فقالوا: نعم سمعاً و طاعة''' <ref>احمد بن اعثم کوفی، ج 1، ص 225.</ref><br>
# یکی از مواردی که خلیفه علی(علیه‌السلام) را به طور رسمی در مدینه جانشین خود کرد، هنگامی بود که به حرکت به سوی شام تصمیم گرفت.<ref>«كان سبب قدوم عمر الی الشام ن ابا عبيدة حصر بيت المقدس فطلب اهله منه ن يصالحهم علی صلح اهل مدن الشام و أن يكون المتولی للعقد عمر بن خطاب، فكتب اليه بذالك فسار عن المدينه واستخلف عليه علی بن ابی طالب» (ابن اثير، الكامل فی التاريخ، بيروت، دار الفكر، ج 2، ص 348، ذكر فتح بيت المقدس، عبد الرحمن ابن خلدون، تاريخ، ج2، قسمت 2، ص 91; محمد طبری، ج 3، ص 480).</ref> خلیفه در این زمان میان لشکریان مدینه خطبه‌ای را قرائت کرد و پس از حمد خدا گفت: '''ایها الناس إنی خارج الی الشام للامر الذی قد علمتم، ولو لا أنی اخاف علی المسلمین لما خرجت، و هذا علی بن ابی‌طالب رضی الله عنه بالمدینه، فانظروا ان حزبکم امر علیکم به و احتکموا الیه فی امورکم واسمعوا له و اطیعوا، أفهمتم ما امرتکم به؟ فقالوا: نعم سمعاً و طاعة''' <ref>احمد بن اعثم کوفی، ج 1، ص 225.</ref>


ای مردم! من به سوی شام می‌روم و اگر ترس از تهدید و خطر برای مسلمانان نبود، هرگز از مدینه خارج نمی‌شدم. این علی بن ابی‌طالب در مدینه است. به سوی او نظر کنید و من امر شما را به او می‌سپارم و او حاکم میان شما است. حرف او را بشنوید و از او اطاعت کنید. آیا دانستید آنچه را به شما گفتم؟! مردم همه گفتند: بله شنیدیم و اطاعت می‌کنیم.<br>
ای مردم! من به سوی شام می‌روم و اگر ترس از تهدید و خطر برای مسلمانان نبود، هرگز از مدینه خارج نمی‌شدم. این علی بن ابی‌طالب در مدینه است. به سوی او نظر کنید و من امر شما را به او می‌سپارم و او حاکم میان شما است. حرف او را بشنوید و از او اطاعت کنید. آیا دانستید آنچه را به شما گفتم؟! مردم همه گفتند: بله شنیدیم و اطاعت می‌کنیم.


# مورد دیگر زمانی اتفاق افتاد که خلیفه پس از مشورت با علی(علیه‌السلام) در خصوص اعزام لشکریان برای کمک به سپاه مسلمانان در نبردهای قادسیه و جسر، تصمیم به خروج از مدینه گرفت؛ بدین سبب علی(علیه‌السلام)را در مدینه جانشین خود ساخت.<ref>«ثم جمع وجوه اصحاب رسول الله(صلی الله عليه وآله)]و اعلام العرب[و ارسل الی علی(عليه السلام) و كان استخلفه علی المدينه فاتاه» (ابن اثير، الكامل فی التاريخ، ج 2 ص 309 «ذكر ابتداء امر القادسيه»).</ref><br>
# مورد دیگر زمانی اتفاق افتاد که خلیفه پس از مشورت با علی(علیه‌السلام) در خصوص اعزام لشکریان برای کمک به سپاه مسلمانان در نبردهای قادسیه و جسر، تصمیم به خروج از مدینه گرفت؛ بدین سبب علی(علیه‌السلام)را در مدینه جانشین خود ساخت.<ref>«ثم جمع وجوه اصحاب رسول الله(صلی الله عليه وآله)]و اعلام العرب[و ارسل الی علی(عليه السلام) و كان استخلفه علی المدينه فاتاه» (ابن اثير، الكامل فی التاريخ، ج 2 ص 309 «ذكر ابتداء امر القادسيه»).</ref>
# مورد دیگر این است که خلیفه پس از مشورت با علی(علیه‌السلام) تصمیم گرفت خود به بیت‌المقدس برود تا شرط صلح اهالی این شهر را که جز با آمدن خلیفه به بیت‌المقدس صورت نمی‌گرفت، برقرار سازد. در این زمان، خلیفه امام علی(علیه‌السلام) را در مدینه جانشین خود ساخت؛ سپس جهت سفر به فلسطین عازم شد.<ref>واقدی، ص 149.</ref><br>
# مورد دیگر این است که خلیفه پس از مشورت با علی(علیه‌السلام) تصمیم گرفت خود به بیت‌المقدس برود تا شرط صلح اهالی این شهر را که جز با آمدن خلیفه به بیت‌المقدس صورت نمی‌گرفت، برقرار سازد. در این زمان، خلیفه امام علی(علیه‌السلام) را در مدینه جانشین خود ساخت؛ سپس جهت سفر به فلسطین عازم شد.<ref>واقدی، ص 149.</ref>


آنچه تاکنون در مورد حضور موقت علی(علیه‌السلام) در حکومت ملاحظه شد، طبق منابع معتبر اهل سنت بود. برخی مورخان شیعه مثل شریف رضی نیز مسأله حضور موقت علی(علیه‌السلام) را در حکومت به نحوی ذکر کرده است: هنگامی که خلیفه به سوی شام می‌رفت، عباس نیز همراه او بود. خلیفه به عباس گفت: شاید تو گمان می‌کنی در این امر از من محق تر هستی؟ عباس نیز پاسخ داد: محق تر از من و تو کسی است که در مدینه جانشین تو شده است؛ همان که ما را با شمشیر زد تا به اسلام گرویدیم؛ یعنی علی بن ابی طالب. <ref>شریف رضی، ص 77.</ref><br>
آنچه تاکنون در مورد حضور موقت علی(علیه‌السلام) در حکومت ملاحظه شد، طبق منابع معتبر اهل سنت بود. برخی مورخان شیعه مثل شریف رضی نیز مسأله حضور موقت علی(علیه‌السلام) را در حکومت به نحوی ذکر کرده است: هنگامی که خلیفه به سوی شام می‌رفت، عباس نیز همراه او بود. خلیفه به عباس گفت: شاید تو گمان می‌کنی در این امر از من محق تر هستی؟ عباس نیز پاسخ داد: محق تر از من و تو کسی است که در مدینه جانشین تو شده است؛ همان که ما را با شمشیر زد تا به اسلام گرویدیم؛ یعنی علی بن ابی طالب. <ref>شریف رضی، ص 77.</ref>


=== ب. مشاوره سیاسی ===
=== ب. مشاوره سیاسی ===
خلیفه دوم در امور سیاسی نیز به ارشادات علی(علیه‌السلام) نیاز داشت. ژرف‌نگری و خیراندیشی علی(علیه‌السلام)در امور گوناگون از جمله مشورت‌های سیاسی، باعث تقویت و استحکام جامعه اسلامی می‌شد.<br>
خلیفه دوم در امور سیاسی نیز به ارشادات علی(علیه‌السلام) نیاز داشت. ژرف‌نگری و خیراندیشی علی(علیه‌السلام)در امور گوناگون از جمله مشورت‌های سیاسی، باعث تقویت و استحکام جامعه اسلامی می‌شد.


# نقل شده است که برخی دانشمدان اظهار می‌کرده‌اند: عجم یعنی اهل شهرهای همدان، ری، اصفهان، نهاوند و ... به شهرهای یک‌دیگر نامه فرستاده‌اند که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از دنیا رفت. پس از او ابوبکر که حاکم آنان بود نیز هلاک شد. بعد از او، عمر که عمر طولانی خواهد داشت شهرهای شما را مورد تجاوز قرار می‌دهد. لشکریان عمر را از شهرهای تان بیرون برانید و با آنان به نبرد برخیزید.<br>
# نقل شده است که برخی دانشمدان اظهار می‌کرده‌اند: عجم یعنی اهل شهرهای همدان، ری، اصفهان، نهاوند و ... به شهرهای یک‌دیگر نامه فرستاده‌اند که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از دنیا رفت. پس از او ابوبکر که حاکم آنان بود نیز هلاک شد. بعد از او، عمر که عمر طولانی خواهد داشت شهرهای شما را مورد تجاوز قرار می‌دهد. لشکریان عمر را از شهرهای تان بیرون برانید و با آنان به نبرد برخیزید.


عمر، پس از شنیدن این خبر هراسان به مسجد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و با گروهی از مهاجر و انصار مشورت کرد. هر یک به گونه‌ای سخن گفت و خلیفه قانع نشد. سرانجام علی(علیه‌السلام) فرمود: من چنین رأی می‌دهم که مردم شام، یمن، مکه و مدینه را از جایش حرکت ندهی و به مردم بصره هم بنویسی که سه گروه شوند: گروهی از آنان برای نگهبانی از زنان و فرزندان خود در بصره بمانندو گروهی دیگر بر سر اهل ذمّه باشند تا عهد شکنی نکنند و گروهی دیگر به کمک برادران خویش روند. عمر گفت: آری رأی درست و صواب همین است. من دوست دارم پیرو این رأی بمانم و پشت سر هم سخنان علی(علیه‌السلام) را بر زبان جاری می‌کرد و با شگفتی آن سخنان]حکیمانه[را ردیف می‌کرد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، الباب الثانی، فصل 60.</ref><br>
عمر، پس از شنیدن این خبر هراسان به مسجد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و با گروهی از مهاجر و انصار مشورت کرد. هر یک به گونه‌ای سخن گفت و خلیفه قانع نشد. سرانجام علی(علیه‌السلام) فرمود: من چنین رأی می‌دهم که مردم شام، یمن، مکه و مدینه را از جایش حرکت ندهی و به مردم بصره هم بنویسی که سه گروه شوند: گروهی از آنان برای نگهبانی از زنان و فرزندان خود در بصره بمانندو گروهی دیگر بر سر اهل ذمّه باشند تا عهد شکنی نکنند و گروهی دیگر به کمک برادران خویش روند. عمر گفت: آری رأی درست و صواب همین است. من دوست دارم پیرو این رأی بمانم و پشت سر هم سخنان علی(علیه‌السلام) را بر زبان جاری می‌کرد و با شگفتی آن سخنان]حکیمانه[را ردیف می‌کرد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، الباب الثانی، فصل 60.</ref>


# خلیفه پس از فتح مدائن در ربیع الاول سال شانزدهم هجرت، تصمیم به ثبت تاریخ گرفت. سرانجام خلیفه نظر امام علی(علیه‌السلام) را پذیرفت و تاریخ را از هجرت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) مقرر کرد.<ref>ابن عساکر، ج1، ص 36؛ حاکم نیشابوری، ج 2، ص 14.</ref><br>
# خلیفه پس از فتح مدائن در ربیع الاول سال شانزدهم هجرت، تصمیم به ثبت تاریخ گرفت. سرانجام خلیفه نظر امام علی(علیه‌السلام) را پذیرفت و تاریخ را از هجرت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) مقرر کرد.<ref>ابن عساکر، ج1، ص 36؛ حاکم نیشابوری، ج 2، ص 14.</ref>


=== ج. مشاوره اقتصادی ===
=== ج. مشاوره اقتصادی ===
بدون شک، درایت و بینش امام علی(علیه‌السلام) از تمام اصحاب پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیشتر بوده است؛ از این رو خلفا در موارد متعددی که دچار مشکل می‌شدند، به حضرت رجوع کرده، راه‌حل نهایی را از او می‌خواستند. از آن جمله معضلات اقتصادی و اراضی حکومت و جامعه بود که خلیفه با مراجعه به علی(علیه‌السلام) و مشاوره با وی، به حقیقت رهنمون می‌شد. <br>
بدون شک، درایت و بینش امام علی(علیه‌السلام) از تمام اصحاب پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیشتر بوده است؛ از این رو خلفا در موارد متعددی که دچار مشکل می‌شدند، به حضرت رجوع کرده، راه‌حل نهایی را از او می‌خواستند. از آن جمله معضلات اقتصادی و اراضی حکومت و جامعه بود که خلیفه با مراجعه به علی(علیه‌السلام) و مشاوره با وی، به حقیقت رهنمون می‌شد.  


# میزان دریافت از بیت‌المال: فردی که در جامعه مسؤولیت رهبری را به عهده می‌گیرد، برای او حقوقی را در نظر می‌گیرند که صرف تأمین زندگی وی شود.<br>
# میزان دریافت از بیت‌المال: فردی که در جامعه مسؤولیت رهبری را به عهده می‌گیرد، برای او حقوقی را در نظر می‌گیرند که صرف تأمین زندگی وی شود.


عمر در عصر خلافت، با صحابه از جمله امام علی(علیه‌السلام) در این موضوع مشورت کرد و سرانجام دیدگاه حضرت را پذیرفت که فرمود: به میزانی که زندگی خود و خانواده‌ات تأمین شود، از بیت‌المال بردار.<ref>ابن ابی‌الحدید، ج 12، ص 220؛ ابوالفرج جوزی، ص 97.</ref><br>
عمر در عصر خلافت، با صحابه از جمله امام علی(علیه‌السلام) در این موضوع مشورت کرد و سرانجام دیدگاه حضرت را پذیرفت که فرمود: به میزانی که زندگی خود و خانواده‌ات تأمین شود، از بیت‌المال بردار.<ref>ابن ابی‌الحدید، ج 12، ص 220؛ ابوالفرج جوزی، ص 97.</ref>


# مصرف جواهر کعبه: عمر می‌خواست جواهرات کعبه را به مصرف سپاه اسلام برساند. امام(علیه‌السلام)فرمود: چون پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)به آنها دست نزده است تو نیز به آن دست نزن! عمر سخن حضرت را پذیرفت و شعار '''«لو لاک لافتضحنا»''' سر داد.<ref>(امینی، ج 1، ص 177؛ سید محسن امین، ج 1،ص436.</ref><br>
# مصرف جواهر کعبه: عمر می‌خواست جواهرات کعبه را به مصرف سپاه اسلام برساند. امام(علیه‌السلام)فرمود: چون پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)به آنها دست نزده است تو نیز به آن دست نزن! عمر سخن حضرت را پذیرفت و شعار '''«لو لاک لافتضحنا»''' سر داد.<ref>(امینی، ج 1، ص 177؛ سید محسن امین، ج 1،ص436.</ref>
# تقسیم سرزمین‌های عراق: خلیفه دوم در مورد سرزمین‌های حاصلخیز اطراف کوفه که در دست مسلمانان قرارگرفته بود، نظر علی(علیه‌السلام) را جویا شد. حضرت به او فرمود: اگر زمین‌ها را بین ما نسل کنونی مسلمانان تقسیم کنی، برای مسلمانان آینده سودی ندارد؛ ولی اگر در دست صاحبان آنها باقی گذاری تا در آن کار کنند و به دولت اسلامی مالیات بپردازند، برای هر دو نسل کنونی و آینده مفید خواهد بود. خلیفه دوم با جمله «این نظر بسیار خوبی است»، موافقت خود را اعلام کرد.<ref>احمد ابن یعقوب، ج 2، ص 151.</ref><br>
# تقسیم سرزمین‌های عراق: خلیفه دوم در مورد سرزمین‌های حاصلخیز اطراف کوفه که در دست مسلمانان قرارگرفته بود، نظر علی(علیه‌السلام) را جویا شد. حضرت به او فرمود: اگر زمین‌ها را بین ما نسل کنونی مسلمانان تقسیم کنی، برای مسلمانان آینده سودی ندارد؛ ولی اگر در دست صاحبان آنها باقی گذاری تا در آن کار کنند و به دولت اسلامی مالیات بپردازند، برای هر دو نسل کنونی و آینده مفید خواهد بود. خلیفه دوم با جمله «این نظر بسیار خوبی است»، موافقت خود را اعلام کرد.<ref>احمد ابن یعقوب، ج 2، ص 151.</ref>


=== د. علی(علیه‌السلام) و امور دیوانی ===
=== د. علی(علیه‌السلام) و امور دیوانی ===
علی(علیه‌السلام) در این دوران در پاره‌ای امور دیوانی به ارائه راهنمایی‌ها و پاسخگویی به معضلات مورد ابتلای خلیفه هم می‌پرداخته است که نمونه‌هایی ذکر می‌شود:<br>
علی(علیه‌السلام) در این دوران در پاره‌ای امور دیوانی به ارائه راهنمایی‌ها و پاسخگویی به معضلات مورد ابتلای خلیفه هم می‌پرداخته است که نمونه‌هایی ذکر می‌شود:


# زنی دیوانه را که زنا کرده بود، نزد عمر آوردند. وی پس از مشورت با مردم، دستور داد او را رجم کنند. امام(علیه‌السلام) پس از آگاهی از این حادثه دستور داد، زن را بر گردانند و خود نزد عمر آمد و فرمود: آیا نمی‌دانی که قلم تکلیف از سه طایفه برداشته شده است: از مجنون تا بهبود یابد. از خوابیده تا بیدار شود و از کودک تا بالغ گردد! عمر در حالی که تکبیر می‌گفت، دستور داد زن را باز گردانند وحدی بر او جاری نسازند.<ref>(محمد اوس قلعه‌چی، ج 1، ص 29.</ref><br>
# زنی دیوانه را که زنا کرده بود، نزد عمر آوردند. وی پس از مشورت با مردم، دستور داد او را رجم کنند. امام(علیه‌السلام) پس از آگاهی از این حادثه دستور داد، زن را بر گردانند و خود نزد عمر آمد و فرمود: آیا نمی‌دانی که قلم تکلیف از سه طایفه برداشته شده است: از مجنون تا بهبود یابد. از خوابیده تا بیدار شود و از کودک تا بالغ گردد! عمر در حالی که تکبیر می‌گفت، دستور داد زن را باز گردانند وحدی بر او جاری نسازند.<ref>(محمد اوس قلعه‌چی، ج 1، ص 29.</ref>
# نقل شده است: زنی را که در حال عده ازدواج کرده بود، نزد عمر آوردند. او مهر زن را ستاند و به بیت‌المال سپرد و دستور داد زن و مرد برای همیشه از یک‌دیگر جدا شوند و به کیفر رسند. امام(علیه‌السلام)این داوری را نادرست خواند و فرمان داد از یک‌دیگر جدا شوند و زن عده اول را کامل کند و سپس عده دیگری برای ازدواج دوم بگیرد و شوهر دوم را به دلیل نزدیکی با زن به پرداخت مهر‌المثل مکلف کرد.<ref>بیهقی، ج 11، ص 436.</ref><br>
# نقل شده است: زنی را که در حال عده ازدواج کرده بود، نزد عمر آوردند. او مهر زن را ستاند و به بیت‌المال سپرد و دستور داد زن و مرد برای همیشه از یک‌دیگر جدا شوند و به کیفر رسند. امام(علیه‌السلام)این داوری را نادرست خواند و فرمان داد از یک‌دیگر جدا شوند و زن عده اول را کامل کند و سپس عده دیگری برای ازدواج دوم بگیرد و شوهر دوم را به دلیل نزدیکی با زن به پرداخت مهر‌المثل مکلف کرد.<ref>بیهقی، ج 11، ص 436.</ref>
# عمر شارب الخمر را با چهل ضربه شلاق حد می‌زد تا این که شراب خواری رواج یافت. با اصحاب پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)در این زمینه مشورت کرد. علی(علیه‌السلام) نظر داد که شراب خوار را 80 ضربه شلاق بزنند و چنین استدلال کرد: شخص شراب خوار مست شده و عقل خود را از دست می‌دهد و در این هنگام هذیان خواهد گفت و به تهمت زدن به دیگران خواهد پرداخت؛ پس مجازات او به میزان مجازات افترا خواهد بود. خلیفه دوم نظر امام(علیه‌السلام) را پذیرفت و از آن به بعد، حد شارب الخمر به میزان 80 ضربه معین شد.<ref>محمد ابن ابی یعلی، الفرا، ص 228.</ref><br>
# عمر شارب الخمر را با چهل ضربه شلاق حد می‌زد تا این که شراب خواری رواج یافت. با اصحاب پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)در این زمینه مشورت کرد. علی(علیه‌السلام) نظر داد که شراب خوار را 80 ضربه شلاق بزنند و چنین استدلال کرد: شخص شراب خوار مست شده و عقل خود را از دست می‌دهد و در این هنگام هذیان خواهد گفت و به تهمت زدن به دیگران خواهد پرداخت؛ پس مجازات او به میزان مجازات افترا خواهد بود. خلیفه دوم نظر امام(علیه‌السلام) را پذیرفت و از آن به بعد، حد شارب الخمر به میزان 80 ضربه معین شد.<ref>محمد ابن ابی یعلی، الفرا، ص 228.</ref>


=== هـ‌. علی(علیه‌السلام) مرجع علمی ===
=== هـ‌. علی(علیه‌السلام) مرجع علمی ===
گسترش اسلام پس از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و گذشت زمان باعث شد تا مسلمانان با برخی پدیده‌های تازه روبه رو شوند که حکم آنها در قرآن و روایات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) وجود نداشت. مسلمانان در حل چنین مسائلی با مشکلاتی مواجه شدند. برخی از اصحاب دربرخورد با این گونه موارد به جای تمسک به قرآن و روایات به ظن و گمان یا به رأی خود عمل می‌کردند. علی(علیه‌السلام) که اعلم امت اسلام و دروازه شهر علم پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود.<ref>متقی هندی، ج 11، ص 600 و 614؛ به ابن ابی الحدید، ج 7، ص 218؛ محمدباقرمجلسی، ج 3، ص 118</ref>، به کمک خلفا از جمله عمر که از حل پدیده‌های تازه ناتوان می‌شد، می‌شتافت و حکم الاهی را بیان می‌کرد تا آن جا که شعار '''«لو لاعلی لهلک عمر»'''.<ref>امینی، ج 3، ص 97.</ref> شنیده شد.<br>
گسترش اسلام پس از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و گذشت زمان باعث شد تا مسلمانان با برخی پدیده‌های تازه روبه رو شوند که حکم آنها در قرآن و روایات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) وجود نداشت. مسلمانان در حل چنین مسائلی با مشکلاتی مواجه شدند. برخی از اصحاب دربرخورد با این گونه موارد به جای تمسک به قرآن و روایات به ظن و گمان یا به رأی خود عمل می‌کردند. علی(علیه‌السلام) که اعلم امت اسلام و دروازه شهر علم پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود.<ref>متقی هندی، ج 11، ص 600 و 614؛ به ابن ابی الحدید، ج 7، ص 218؛ محمدباقرمجلسی، ج 3، ص 118</ref>، به کمک خلفا از جمله عمر که از حل پدیده‌های تازه ناتوان می‌شد، می‌شتافت و حکم الاهی را بیان می‌کرد تا آن جا که شعار '''«لو لاعلی لهلک عمر»'''.<ref>امینی، ج 3، ص 97.</ref> شنیده شد.<br>
تاریخ، بسیاری از همیاری‌های [[علی بن ابی طالب]] را دراین‌باره بیان کرده، و از زبان [[معاویه]] نیز آمده است که هرگاه برای عمر مشکلی پیش می‌آمد، نزد علی(علیه‌السلام) می‌رفت.<ref>همان، ص 98؛ احمد طبری، ص79</ref> و حضرت نیز عالمانه پاسخ می‌داد؛ البته خلفا از پرسیدن احکام شرعی از امام(علیه‌السلام) ابایی نداشتند تا آن جا که گاهی در حضور مردم از امام(علیه‌السلام)سؤال کردند و پاسخ می‌گرفتند و حتی در برخی موارد، مورد سرزنش اطرافیان قرار می‌گرفتند؛ برای مثال، دو نفر، از خلیفه دوم در مورد طلاق پرسیدند. عمر به عقب نگریست و پرسید: «ای علی! نظر تو در این مورد چیست؟» امام (علیه‌السلام) با دو انگشت خود اشاره کرد و به این وسیله پاسخ داد. عمر جواب امام(علیه‌السلام) را به پرسشگران رسانید آنها اعتراض کردند که «ما از تو می‌پرسیم، آن‌گاه تو از دیگری می‌پرسی؟» عمر گفت: آیا پاسخ‌دهنده را می‌شناسید؟ وی علی‌بن‌ابی‌طالب(علیه‌السلام)است و من از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنیدم که ایمان علی(علیه‌السلام) از وزن آسمان‌ها و زمین سنگین‌تر است.<ref>مجلسی، ج 40، ص 119.</ref><br>
تاریخ، بسیاری از همیاری‌های [[علی بن ابی طالب]] را دراین‌باره بیان کرده، و از زبان [[معاویه]] نیز آمده است که هرگاه برای عمر مشکلی پیش می‌آمد، نزد علی(علیه‌السلام) می‌رفت.<ref>همان، ص 98؛ احمد طبری، ص79</ref> و حضرت نیز عالمانه پاسخ می‌داد؛ البته خلفا از پرسیدن احکام شرعی از امام(علیه‌السلام) ابایی نداشتند تا آن جا که گاهی در حضور مردم از امام(علیه‌السلام)سؤال کردند و پاسخ می‌گرفتند و حتی در برخی موارد، مورد سرزنش اطرافیان قرار می‌گرفتند؛ برای مثال، دو نفر، از خلیفه دوم در مورد طلاق پرسیدند. عمر به عقب نگریست و پرسید: «ای علی! نظر تو در این مورد چیست؟» امام (علیه‌السلام) با دو انگشت خود اشاره کرد و به این وسیله پاسخ داد. عمر جواب امام(علیه‌السلام) را به پرسشگران رسانید آنها اعتراض کردند که «ما از تو می‌پرسیم، آن‌گاه تو از دیگری می‌پرسی؟» عمر گفت: آیا پاسخ‌دهنده را می‌شناسید؟ وی علی‌بن‌ابی‌طالب(علیه‌السلام)است و من از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنیدم که ایمان علی(علیه‌السلام) از وزن آسمان‌ها و زمین سنگین‌تر است.<ref>مجلسی، ج 40، ص 119.</ref><br>
گروهی از عالمان یهود در زمان عمر به مدینه آمده، گفتند: «ما سؤال‌هایی داریم که اگر جواب ما را دادی روشن می‌شود اسلام حق، و محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیامبر خدا است؛ و گرنه معلوم می‌شود اسلام باطل است». قفل آسمان چیست؟ کلید آسمان‌ها چیست؟ کدام قبر صاحب خود را با خود به اطراف برد؟ کدام کس قوم خود را ترسانید، ولی از جن و انس نبود؟ و چند سؤال دیگر. عمر که پاسخی نداشت، سر به زیر انداخت و گفت: «بر عمر عیب نیست که از وی سؤالی بشود و چون پاسخ آن را نداند، بگوید نمی‌دانم». عالمان یهود حرکت کرده، گفتند: «معلوم شد اسلام باطل است». سلمان که شاهد جریان بود، نزد علی(علیه‌السلام) آمد و با شعار «أغث الاسلام» از حضرت کمک خواست. علی(علیه‌السلام) لباس پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به تن کرد و به مسجد آمد. چون نظر عمر به امام(علیه‌السلام) افتاد، بلند شده و گفت: «هرگاه مشکلی پیش آید، نزد تو می‌آیند». امام(علیه‌السلام) با عالمان یهود شرط کرد که اگر جواب آنها را مطابق تورات داد، مسلمان شوند. آنها نیز پذیرفتند. امام(علیه‌السلام) فرمود: قفل آسمان‌ها شرک است که عمل انسان با وجود آن بالا نمی‌رود و قبول نمی‌شود و کلید آن شهادتین است. قبری که صاحب خود را حمل می‌کرد، همان ماهیی است که یونس را بلعید و موجودی از غیر جن و انس که قوم خود را ترسانید، مورچه‌ای است که به مورچه دیگر گفت: به لانه‌ها وارد شوید تا سلیمان و سپاهش شما را پایمال نکند. هر سه تن از عالمان یهود ایمان آورده، علی(علیه‌السلام) را اعلم امت اسلامی معرفی کردند.<ref>امینی، ج 6، ص 154.</ref><br>
گروهی از عالمان یهود در زمان عمر به مدینه آمده، گفتند: «ما سؤال‌هایی داریم که اگر جواب ما را دادی روشن می‌شود اسلام حق، و محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیامبر خدا است؛ و گرنه معلوم می‌شود اسلام باطل است». قفل آسمان چیست؟ کلید آسمان‌ها چیست؟ کدام قبر صاحب خود را با خود به اطراف برد؟ کدام کس قوم خود را ترسانید، ولی از جن و انس نبود؟ و چند سؤال دیگر. عمر که پاسخی نداشت، سر به زیر انداخت و گفت: «بر عمر عیب نیست که از وی سؤالی بشود و چون پاسخ آن را نداند، بگوید نمی‌دانم». عالمان یهود حرکت کرده، گفتند: «معلوم شد اسلام باطل است». سلمان که شاهد جریان بود، نزد علی(علیه‌السلام) آمد و با شعار «أغث الاسلام» از حضرت کمک خواست. علی(علیه‌السلام) لباس پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به تن کرد و به مسجد آمد. چون نظر عمر به امام(علیه‌السلام) افتاد، بلند شده و گفت: «هرگاه مشکلی پیش آید، نزد تو می‌آیند». امام(علیه‌السلام) با عالمان یهود شرط کرد که اگر جواب آنها را مطابق تورات داد، مسلمان شوند. آنها نیز پذیرفتند. امام(علیه‌السلام) فرمود: قفل آسمان‌ها شرک است که عمل انسان با وجود آن بالا نمی‌رود و قبول نمی‌شود و کلید آن شهادتین است. قبری که صاحب خود را حمل می‌کرد، همان ماهیی است که یونس را بلعید و موجودی از غیر جن و انس که قوم خود را ترسانید، مورچه‌ای است که به مورچه دیگر گفت: به لانه‌ها وارد شوید تا سلیمان و سپاهش شما را پایمال نکند. هر سه تن از عالمان یهود ایمان آورده، علی(علیه‌السلام) را اعلم امت اسلامی معرفی کردند.<ref>امینی، ج 6، ص 154.</ref>


==امام علی(علیه‌السلام) و خلیفه سوم==
==امام علی(علیه‌السلام) و خلیفه سوم==
همکاری‌های علمی و فکری امام علی(علیه‌السلام) با خلفا، فقط به دوران خلافت خلیفه اول و دوم خلاصه نشد. حضرت که تمام کوشش او وحدت و حفظ جامعه نوبنیان اسلامی بود، نیازهای علمی و سیاسی اسلام و مسلمانان را در زمان خلیفه سوم نیز بر طرف می‌کرد و خلیفه سوم هم پیوسته از افکار و راهنمایی‌های امام علی(علیه‌السلام) بهره‌مند شد. این جا برخی از همکاری‌های امام علی(علیه‌السلام) با خلیفه سوم بیان می‌شود.<br>
همکاری‌های علمی و فکری امام علی(علیه‌السلام) با خلفا، فقط به دوران خلافت خلیفه اول و دوم خلاصه نشد. حضرت که تمام کوشش او وحدت و حفظ جامعه نوبنیان اسلامی بود، نیازهای علمی و سیاسی اسلام و مسلمانان را در زمان خلیفه سوم نیز بر طرف می‌کرد و خلیفه سوم هم پیوسته از افکار و راهنمایی‌های امام علی(علیه‌السلام) بهره‌مند شد. این جا برخی از همکاری‌های امام علی(علیه‌السلام) با خلیفه سوم بیان می‌شود.


=== أ. پناهگاه علمی ===
=== أ. پناهگاه علمی ===
خط ۲۱۶: خط ۲۱۴:
ظاهر آیه قرآن کریم «حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم ... و ان تجمعوا بین الاختین»<ref>نساء (4):23</ref> آمیزش با دو کنیز که با همدیگر خواهر باشند را تحریم می‌کند؛ زیرا عموم و اطلاق آیه، انسان آزاد و برده را شامل می‌شود؛ به همین جهت، امام علی(علیه‌السلام)سؤال کننده را از ارتکاب آن بر حذر داشت. صحابه و فقیهان نیز بر حرمت آن تأکید می‌ورزیدند.<ref>(فخر رازی، ج 10، ص 36ـ37؛ سیوطی، ص137؛ قرطبی، ص 117.</ref><br>
ظاهر آیه قرآن کریم «حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم ... و ان تجمعوا بین الاختین»<ref>نساء (4):23</ref> آمیزش با دو کنیز که با همدیگر خواهر باشند را تحریم می‌کند؛ زیرا عموم و اطلاق آیه، انسان آزاد و برده را شامل می‌شود؛ به همین جهت، امام علی(علیه‌السلام)سؤال کننده را از ارتکاب آن بر حذر داشت. صحابه و فقیهان نیز بر حرمت آن تأکید می‌ورزیدند.<ref>(فخر رازی، ج 10، ص 36ـ37؛ سیوطی، ص137؛ قرطبی، ص 117.</ref><br>
حال ببینیم مقصود عثمان از آیه تحلیل چیست. زمخشری<ref>زمخشری، ج 1، ص 518</ref> معتقد است که خلیفه به آیه ذیل نظر داشته است: '''و الذین هم لفروجهم حافظون الاّ علی ازواجهم او ماملکت ایمانهم'''<ref>مؤمنون (23)» 5؛ معارج (70): 29.</ref> نمازگزاران واقعی پاک‌دامن هستند و جز به همسران یا کنیزان خود چشم طمع ندارند.<br>
حال ببینیم مقصود عثمان از آیه تحلیل چیست. زمخشری<ref>زمخشری، ج 1، ص 518</ref> معتقد است که خلیفه به آیه ذیل نظر داشته است: '''و الذین هم لفروجهم حافظون الاّ علی ازواجهم او ماملکت ایمانهم'''<ref>مؤمنون (23)» 5؛ معارج (70): 29.</ref> نمازگزاران واقعی پاک‌دامن هستند و جز به همسران یا کنیزان خود چشم طمع ندارند.<br>
اگر مقصود خلیفه این باشد، استدلال وی به آیه صحیح نخواهد بود؛ زیرا این آیه در مقام بیان حریم عفّت مؤمنان است و این که انسان مؤمن جز در مدار زوجیت یا ملک یمین با هیچ زنی نزدیکی نمی‌کند و این مطلب با وجود شروط یا قیدهایی که عموم این دو را تخصیص زند، منافاتی ندارد. آیه 22 نساء که می‌فرماید:«'''حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم و اخواتکم و عماتکم و خالاتکم و بنات الاخ و بنات الاخت و امهاتکم اللاتی أرضعنکم و اخواتکم من الرضاعة و امّهات نسائکم و ربائکم اللاتی فی حجورکم.... و ان تجمعوا بین الاختین الا ما قد سلف'''»<ref>نساء (4)، 23.</ref> می‌تواند مخصص آیه یاد شده باشد و آنگاه با کنار هم گذاشتن این دو آیه، نتیجه می‌گیریم که آمیزش با دو کنیز که با هم خواهر باشند، حرام است.<br>
اگر مقصود خلیفه این باشد، استدلال وی به آیه صحیح نخواهد بود؛ زیرا این آیه در مقام بیان حریم عفّت مؤمنان است و این که انسان مؤمن جز در مدار زوجیت یا ملک یمین با هیچ زنی نزدیکی نمی‌کند و این مطلب با وجود شروط یا قیدهایی که عموم این دو را تخصیص زند، منافاتی ندارد. آیه 22 نساء که می‌فرماید:«'''حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم و اخواتکم و عماتکم و خالاتکم و بنات الاخ و بنات الاخت و امهاتکم اللاتی أرضعنکم و اخواتکم من الرضاعة و امّهات نسائکم و ربائکم اللاتی فی حجورکم.... و ان تجمعوا بین الاختین الا ما قد سلف'''»<ref>نساء (4)، 23.</ref> می‌تواند مخصص آیه یاد شده باشد و آنگاه با کنار هم گذاشتن این دو آیه، نتیجه می‌گیریم که آمیزش با دو کنیز که با هم خواهر باشند، حرام است.


=== ب. امام علی(علیه‌السلام) و داوری‌های عثمان ===
=== ب. امام علی(علیه‌السلام) و داوری‌های عثمان ===
خط ۲۲۲: خط ۲۲۰:
2. از جمله حقوق زن در اسلام این است که اگر مردی همسر خود را طلاق دهد و پیش از آن که عده زن سپری شود مرد در گذرد، زن هم چون ورثه دیگر، از شوهر خود ارث می‌برد؛ زیرا تا عده زن سپری نشده، پیوند زناشویی بر قرار است.<br>
2. از جمله حقوق زن در اسلام این است که اگر مردی همسر خود را طلاق دهد و پیش از آن که عده زن سپری شود مرد در گذرد، زن هم چون ورثه دیگر، از شوهر خود ارث می‌برد؛ زیرا تا عده زن سپری نشده، پیوند زناشویی بر قرار است.<br>
در زمان خلافت عثمان، مردی دارای دو زن یکی از انصار و دیگری از بنی‌هاشم بود. از قضا آن مرد، زن انصاری خود را طلاق داد و پس از مدتی در گذشت. زن انصاری نزد خلیفه رفت و گفت: هنوز عده من سپری نشده است و من میراث خود را می‌خواهم. عثمان در داوری فرو ماند و جریان ر ابه اطلاع امام علی(علیه‌السلام)رساند. حضرت فرمود: اگر زن انصاری سوگند یاد کند که پس از در گذشت شوهرش سه بار قاعده نشده است می‌تواند از شوهر خود ارث ببرد.<br>
در زمان خلافت عثمان، مردی دارای دو زن یکی از انصار و دیگری از بنی‌هاشم بود. از قضا آن مرد، زن انصاری خود را طلاق داد و پس از مدتی در گذشت. زن انصاری نزد خلیفه رفت و گفت: هنوز عده من سپری نشده است و من میراث خود را می‌خواهم. عثمان در داوری فرو ماند و جریان ر ابه اطلاع امام علی(علیه‌السلام)رساند. حضرت فرمود: اگر زن انصاری سوگند یاد کند که پس از در گذشت شوهرش سه بار قاعده نشده است می‌تواند از شوهر خود ارث ببرد.<br>
عثمان به زن هاشمیه گفت: این داوری مربوط به پسر عمت علی است و من دراین‌باره نظری ندارم. وی گفت: من به داوری امام علی(علیه‌السلام) راضی هستم. او سوگند یاد کند و ارث ببرد. <ref>نوری طبرسی، ج 17، ص 200، ح 21145.</ref><br>
عثمان به زن هاشمیه گفت: این داوری مربوط به پسر عمت علی است و من دراین‌باره نظری ندارم. وی گفت: من به داوری امام علی(علیه‌السلام) راضی هستم. او سوگند یاد کند و ارث ببرد. <ref>نوری طبرسی، ج 17، ص 200، ح 21145.</ref>


=== ج. امام علی(علیه‌السلام) و ناراضیان خلیفه ===
=== ج. امام علی(علیه‌السلام) و ناراضیان خلیفه ===
امام علی(علیه‌السلام) با سه حاکم در سه دوره متفاوت رو به رو بود که هر کدام موضعی متفاوت و فراخور خود را می‌طلبید. در دوران خلیفه اول و دوم مردم به طور نسبی آرام و راضی بودند. در عصر خلیفه سوم مردم از وضعیت موجود به ستوه آمده، نتوانستند چنین وضعیتی را تحمل کنند.<br>
امام علی(علیه‌السلام) با سه حاکم در سه دوره متفاوت رو به رو بود که هر کدام موضعی متفاوت و فراخور خود را می‌طلبید. در دوران خلیفه اول و دوم مردم به طور نسبی آرام و راضی بودند. در عصر خلیفه سوم مردم از وضعیت موجود به ستوه آمده، نتوانستند چنین وضعیتی را تحمل کنند.


====1. وساطت و میانجی‌گری ====
====1. وساطت و میانجی‌گری ====
امام علی(علیه‌السلام) بین خلیفه و ناراضیان جامعه، نقش میانجی‌گری و موضع مصلحانه را اتخاذ کرد. این بدان معنا نبود که اعمال خلیفه مورد رضا و قابل دفاع برای حضرت باشد. علی(علیه‌السلام) می‌کوشید تا با وساطت خود، از وقوع فتنه و آشوب در جامعه جلوگیری کند.<br>
امام علی(علیه‌السلام) بین خلیفه و ناراضیان جامعه، نقش میانجی‌گری و موضع مصلحانه را اتخاذ کرد. این بدان معنا نبود که اعمال خلیفه مورد رضا و قابل دفاع برای حضرت باشد. علی(علیه‌السلام) می‌کوشید تا با وساطت خود، از وقوع فتنه و آشوب در جامعه جلوگیری کند.<br>
زمانی که ناراضیان مصر برای بار اول، اطراف منزل عثمان جمع شدند، خلیفه که بارها با وساطت امام علی(علیه‌السلام) از نارضایی ناراضیان نجات یافته بود، فردی را نزد امام علی(علیه‌السلام) فرستاد و احتمال کشته شدن خود را به وی گوشزد کرد و از امام خواست تا ضمن صحبت و تعهد به قبول خواسته‌های آنان از طرف وی، ناراضیان را بازگرداند. امام علی(علیه‌السلام) میان ناراضیان حضور یافته، قول و تعهد خلیفه را گوشزد کرد و مردم نیز با شرط نوشتن عهد‌نامه کتبی و ارائه سه روز مهلت به خلیفه، همان‌گونه که او خواسته بود، اطراف منزل خلیفه را ترک کردند.<ref>طبری، ج 3، ص 394 ج 377.</ref><br>
زمانی که ناراضیان مصر برای بار اول، اطراف منزل عثمان جمع شدند، خلیفه که بارها با وساطت امام علی(علیه‌السلام) از نارضایی ناراضیان نجات یافته بود، فردی را نزد امام علی(علیه‌السلام) فرستاد و احتمال کشته شدن خود را به وی گوشزد کرد و از امام خواست تا ضمن صحبت و تعهد به قبول خواسته‌های آنان از طرف وی، ناراضیان را بازگرداند. امام علی(علیه‌السلام) میان ناراضیان حضور یافته، قول و تعهد خلیفه را گوشزد کرد و مردم نیز با شرط نوشتن عهد‌نامه کتبی و ارائه سه روز مهلت به خلیفه، همان‌گونه که او خواسته بود، اطراف منزل خلیفه را ترک کردند.<ref>طبری، ج 3، ص 394 ج 377.</ref>


====2. فرستادن آب ====
====2. فرستادن آب ====
هنگامی که انقلابیان، خانه عثمان را محاصره کردند، کوشش‌های امام علی(علیه‌السلام) به نتیجه‌ای نرسید. محاصره کنندگان با جدیت تمام، خواستار تحویل مروان و بر کناری خلیفه شدند؛ ولی خلیفه، مروان را تحویل نمی‌داد؛ زیرا می‌ترسید وی را به قتل برسانند و خود نیز حاضر به برکناری نمی‌شد.<br>
هنگامی که انقلابیان، خانه عثمان را محاصره کردند، کوشش‌های امام علی(علیه‌السلام) به نتیجه‌ای نرسید. محاصره کنندگان با جدیت تمام، خواستار تحویل مروان و بر کناری خلیفه شدند؛ ولی خلیفه، مروان را تحویل نمی‌داد؛ زیرا می‌ترسید وی را به قتل برسانند و خود نیز حاضر به برکناری نمی‌شد.<br>
عثمان این بار نیز برای امام علی(علیه‌السلام) پیام فرستاد که «این قوم او را خواهند کشت، و آب را بر او بسته‌اند» و از امام علی(علیه‌السلام)تقاضای آب کرد.<ref>بلاذری، ج 5، ص 68 و 69.</ref> امام، مشک‌هایی از آب را از طریق فرزندانش حسن و حسین(علیه‌السلام) برای خلیفه فرستاد و محاصره کنندگان چون دیدند اینان فرزندان امام علی(علیه‌السلام)هستند، ممانعتی از بردن آب نکردند.<br>
عثمان این بار نیز برای امام علی(علیه‌السلام) پیام فرستاد که «این قوم او را خواهند کشت، و آب را بر او بسته‌اند» و از امام علی(علیه‌السلام)تقاضای آب کرد.<ref>بلاذری، ج 5، ص 68 و 69.</ref> امام، مشک‌هایی از آب را از طریق فرزندانش حسن و حسین(علیه‌السلام) برای خلیفه فرستاد و محاصره کنندگان چون دیدند اینان فرزندان امام علی(علیه‌السلام)هستند، ممانعتی از بردن آب نکردند.<br>
خلیفه شعری برای امام علی(علیه‌السلام) فرستاد که «فان کنت مأ کولا فکن انت آکلی ... ؛ اگر بنا است من خورده شوم، تو خورنده من باش، و گرنه مرا دریاب».<ref>ابن خلدون، ج 2، ص 1047.</ref><br>
خلیفه شعری برای امام علی(علیه‌السلام) فرستاد که «فان کنت مأ کولا فکن انت آکلی ... ؛ اگر بنا است من خورده شوم، تو خورنده من باش، و گرنه مرا دریاب».<ref>ابن خلدون، ج 2، ص 1047.</ref>


====3. جلوگیری از قتل خلیفه ====
====3. جلوگیری از قتل خلیفه ====
هنگامی که به امام علی(علیه‌السلام) خبر می‌رسد مردم تصمیم گرفته‌اند عثمان را بکشند، حضرت به فرزندان خود حسن و حسین(علیه‌السلام) دستور می‌دهد «شمشیرهای خود را بردارید و بر در خانه عثمان بایستید و اجازه ندهید کسی به خلیفه دست یابد».<ref>اذهبا بسيفكما حتی تقوما علی باب عثمان فلا تدعا احداً يصل اليه.</ref><ref>سیوطی، ص 159؛ بلاذری، ج 6، ص 185.</ref> فرزندان امام علی(علیه‌السلام)به سرعت تمام، خود را به خانه عثمان رساندند و با مهاجمان نبرد کردند به حدی که سر و صورت امام حسن(علیه‌السلام)خونین و سر قنبر غلام امام علی(علیه‌السلام) به شدت مجروح شد.<ref>سیوطی، ص 160، علی بن الحسین مسعودی، ج 2 ص 348.</ref><br>
هنگامی که به امام علی(علیه‌السلام) خبر می‌رسد مردم تصمیم گرفته‌اند عثمان را بکشند، حضرت به فرزندان خود حسن و حسین(علیه‌السلام) دستور می‌دهد «شمشیرهای خود را بردارید و بر در خانه عثمان بایستید و اجازه ندهید کسی به خلیفه دست یابد».<ref>اذهبا بسيفكما حتی تقوما علی باب عثمان فلا تدعا احداً يصل اليه.</ref><ref>سیوطی، ص 159؛ بلاذری، ج 6، ص 185.</ref> فرزندان امام علی(علیه‌السلام)به سرعت تمام، خود را به خانه عثمان رساندند و با مهاجمان نبرد کردند به حدی که سر و صورت امام حسن(علیه‌السلام)خونین و سر قنبر غلام امام علی(علیه‌السلام) به شدت مجروح شد.<ref>سیوطی، ص 160، علی بن الحسین مسعودی، ج 2 ص 348.</ref>


====4. به خاک سپاری عثمان ====
====4. به خاک سپاری عثمان ====
هنگامی که خبر قتل خلیفه به امام علی(علیه‌السلام) رسید، حضرت شتابان به سوی منزل وی شتافت و در این هنگام به محافظان منزل از جمله دو فرزندش حسن و حسین(علیه‌السلام) اعتراض کرد.<br>
هنگامی که خبر قتل خلیفه به امام علی(علیه‌السلام) رسید، حضرت شتابان به سوی منزل وی شتافت و در این هنگام به محافظان منزل از جمله دو فرزندش حسن و حسین(علیه‌السلام) اعتراض کرد.<br>
سرانجام با وساطت و میانجیگری امام علی(علیه‌السلام) و فرستادن فرزندش حسن(علیه‌السلام) خواست تا اجازه دهند خلیفه دفن شود. آنان حرمت امام علی(علیه‌السلام) را نگاه داشتند و امام به همراه چند تن از صحابه، او را به خاک سپردند. <ref>ابن اعثم کوفی، ج 2 ص242، طبری، ج 3، ص 438، ذکر بعضی سیر عثمان بن عفان.</ref><br>
سرانجام با وساطت و میانجیگری امام علی(علیه‌السلام) و فرستادن فرزندش حسن(علیه‌السلام) خواست تا اجازه دهند خلیفه دفن شود. آنان حرمت امام علی(علیه‌السلام) را نگاه داشتند و امام به همراه چند تن از صحابه، او را به خاک سپردند. <ref>ابن اعثم کوفی، ج 2 ص242، طبری، ج 3، ص 438، ذکر بعضی سیر عثمان بن عفان.</ref>


==نتیجه==
==نتیجه==
پس از درگذشت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و در جریان سقیفه، عده‌ای فرصت‌طلب، جهت ایجاد اختلاف، برای بیعت به درِ خانه علی(علیه‌السلام)آمدند و حضرت دست رد به سینه آنان کوبید و برای مصالح برتر و وحدت امت اسلامی سکوت، و در جهت وحدت اسلامی با خلفا همکاری کرد.<br>
پس از درگذشت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و در جریان سقیفه، عده‌ای فرصت‌طلب، جهت ایجاد اختلاف، برای بیعت به درِ خانه علی(علیه‌السلام)آمدند و حضرت دست رد به سینه آنان کوبید و برای مصالح برتر و وحدت امت اسلامی سکوت، و در جهت وحدت اسلامی با خلفا همکاری کرد.<br>
علی(علیه‌السلام) در دوران 25 ساله سکوت خویش بیشتر می‌کوشید وظیفه الاهی و انسانی خود را در قالب مشاوره‌های نظامی، سیاسی، علمی، قضایی، اقتصادی و. .. برای حفظ دین و ثبات جامعه نوپای اسلامی به انجام رساند. او نمی‌توانست در برابر معضلات گوناگون که دامنگیر اسلام و امت اسلامی شده بود و بقای دین و حیات مسلمانان را به خطر جدی انداخته بود، بی‌تفاوت بماند آن هم به بهانه این که حقش را گرفته‌اند؛ البته همکاری علی(علیه‌السلام) با خلفا به حدی بود که خلفا از آن به نفع خویش بهره نگیرند و مشروعیت خود را مطرح نسازند.<br>
علی(علیه‌السلام) در دوران 25 ساله سکوت خویش بیشتر می‌کوشید وظیفه الاهی و انسانی خود را در قالب مشاوره‌های نظامی، سیاسی، علمی، قضایی، اقتصادی و. .. برای حفظ دین و ثبات جامعه نوپای اسلامی به انجام رساند. او نمی‌توانست در برابر معضلات گوناگون که دامنگیر اسلام و امت اسلامی شده بود و بقای دین و حیات مسلمانان را به خطر جدی انداخته بود، بی‌تفاوت بماند آن هم به بهانه این که حقش را گرفته‌اند؛ البته همکاری علی(علیه‌السلام) با خلفا به حدی بود که خلفا از آن به نفع خویش بهره نگیرند و مشروعیت خود را مطرح نسازند.<br>
علی(علیه‌السلام) در سه دوران با سه شخص متفاوت روبه‌رو بود که هر کدام از این دوران، موضع مناسب با خود را می‌طلبید؛ بدین سبب حضرت در عصر خلیفه سوم، افزون بر این‌که در جایگاه مرجع علمی و قضایی مورد مشورت خلیفه قرار گرفت، در برابر ناراضیان خلیفه نیز نقش میانجیگری را به عهده داشت و هنگام محاصره خانه خلیفه و بستن آب بر وی، به خلیفه آب رساند و فرزندانش را برای حفاظت از او به درِ خانه‌اش گماشت. مراسم خاک سپاری خلیفه را نیز علی(علیه‌السلام)انجام داد.<br>
علی(علیه‌السلام) در سه دوران با سه شخص متفاوت روبه‌رو بود که هر کدام از این دوران، موضع مناسب با خود را می‌طلبید؛ بدین سبب حضرت در عصر خلیفه سوم، افزون بر این‌که در جایگاه مرجع علمی و قضایی مورد مشورت خلیفه قرار گرفت، در برابر ناراضیان خلیفه نیز نقش میانجیگری را به عهده داشت و هنگام محاصره خانه خلیفه و بستن آب بر وی، به خلیفه آب رساند و فرزندانش را برای حفاظت از او به درِ خانه‌اش گماشت. مراسم خاک سپاری خلیفه را نیز علی(علیه‌السلام)انجام داد.


== پانویس ==
== پانویس ==
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش