جنبش ها و جریان های اسلامی در اندونزی

در پیدایش جنبش‌ها و جریان‌های اسلامی در اندونزی، افزون بر آن که برخی از علما و گروه‌های سیاسی ـ اسلامی به طور مستقیم دخالت داشتند، عده‌ای دیگر سعی کردند تا با احیای تفکر اسلامی، نهضت اصلاح‌طلبی را در جامعه از راه تأسیس و فعال‌سازی نهادهای اجتماعی و فرهنگی گسترش دهند.

تاریخچه

مجمع الجزایر مالایا یا سرزمین مالایا که شامل اندونزی، مالزی و فیلیپین امروزی است، در خاور دور و آسیای جنوب شرقی واقع شده است. پیش از ظهور و ورود اسلام، این سرزمین تحت تأثیر فرهنگ و تمدن چین و پیش از آن هندوستان بود و از طریق راه‌ها و جاده‌های تجاری نظیر جاده ابریشم با خاورمیانه ارتباط داشت. کیش هندو، بودایی، بت‌پرستی و آنیمیسم در این سرزمین‌ها گسترش یافت و سلطه سیاسی و بازرگانی فرمانروایان هندو در قرون متمادی بر این مجمع الجزایر گسترده بود.

دو دوره درخشان تاریخی آن، یکی از آغاز قرن هفتم میلادی در عهد امپراتوری سری ویجانا بود که زمان نفوذ آیین و فرهنگ هندو بودایی به سوماترا و جاوه مرکزی است و دیگری، در عهد امپراتوری موچوپاهیت به رهبری گاجامادا در قرن چهاردهم میلادی بود که زمان قدرت و عظمت آن به شمار می‌رود.

ورود اسلام به این سرزمین‌ها همانند دیگر سرزمین‌های شرقی نظیر هند از همان قرون اولیه و از راه سند و به طور طبیعی، تدریجی و مسالمت‌آمیز صورت گرفت. بازرگانان مسلمان عرب، ایرانی و هندی در این فرآیند نقش بسیار مهمی‌ داشتند؛ زیرا با ظهور تمدن اسلام و از همان قرن سوم هجری، قدرت تجاری مسلمانان در سطح سرزمین‌های شرق و بندرهای مهم چین و جنوب شرقی آسیا در حال گسترش بود.[۱]

ماهیت نهضت اندونزی

مبارزات ضد استعماری مردم اندونزی علیه پرتغالی‌ها، انگلیسی‌ها و هلندی‌ها در قرون اخیر پیوسته رشد فزاینده‌ای داشت. تا پیش از آغاز جنبش‌های اصلاحی در قرن 19م. برخی از این مبارزات از ناحیه امیران محلی جزایر مالایا و اندونزی صورت می‌گرفت. در این زمینه از کسانی چون سلطان عبدالفتاح بنتامی، سوراپاتی، سونان ماس و دیپونگورو می‌توان نام برد که در فاصله قرون هفدهم تا نوزدهم علیه هلندی‌ها به پا خاستند. دینونگورو (1855م.) طبعی روحانی و پرهیزگار داشت و بیشتر عمرش را به فعالیت‌های مذهبی و تلاوت قرآن و مطالعه تاریخ گذرانده بود.

مبارزات او علیه هلندی‌ها در جمهوری اندونزی، آغاز دوره رستاخیز اندونزی در برابر بیگانگان به شمار می‌رود. افزون بر او، مبارزان مسلمان دیگری چون امام بنجل (یاتکنو امام) و توکو عمر که در جاوه و سوماترا فعالیت داشتند از قهرمانان ملی و اسلامی اندونزی به شمار می‌آیند.

پس از امضای قراردادی میان انگلستان و هلند در سال 1816 م. که بر اساس آن، جاوه و سوماترا به هلندی‌ها بازگردانده شد، رهبران غیور اسلامی در ساحل غربی سوماترا بر ضد تجدید قدرت هلند، طغیان کردند و سال‌ها به مقاومت پرداختند.

به طور کلی، جریان‌های سیاسی و مذهبی اندونزی را می‌توان در دو مرحله مورد بررسی قرار داد. در دوره اول مهم‌ترین مسأله، سلطه استعمار غربی و اروپاییان (پرتغالی‌ها، انگلیسی‌ها و هلندی‌ها) بود. در این دوره جنبش‌های زیادی آغاز شد که مهم‌ترین آنها عبارتند از:

1 ـ نهضت علمای دین: فعالیت‌های این گروه بیشتر در ناحیه سوماترای غربی، بین سال‌های 1820 ـ 1837، جریان داشت و رهبری آن به عهده «امام باندژول»، یکی از علمای برجسته اندونزی بود.

2 ـ نهضت مسلمانان آتجه سوماتری: این نهضت نیز با رهبری علما و پیشوایان مذهبی در سال 1837 تشکیل شد. این گروه را نیز یکی از علمای برجسته آن منطقه به نام «علامه تنجگوسیک دی تیرو» رهبری می‌کرد.

البته به جز این دو حزب، احزاب ملی و اسلامی دیگری نیز وجود داشتند که در راه آزادی و استقلال اندونزی مبارزه می‌کردند. اما مسلمانان که در به دست آوردن استقلال این کشور نقش اصلی را ایفا کردند، بیشتر با این دو حزب همکاری داشتند.

گسترش مبارزات آزادی خواهانه مسلمانان اندونزی در این دوره، سرانجام باعث خروج استعمارگران هلندی در سال 1942 از اندونزی شد. خروج هلندی‌ها که همزمان با جنگ جهانی دوم بود، باعث شد تا ژاپنی‌ها در پی شکست متفقین وارد اندونزی شوند. ورود ژاپنی‌ها به اندونزی، موجب ترس و نگرانی گروه‌های آزادی خواه شد؛ چون امکان داشت که سلطه ژاپن بر اندونزی ادامه یابد. به همین خاطر گروه‌های استقلال‌طلب به مبارزات پنهانی خود ادامه دادند. با حمله اتمی متفقین به شهرهای «هیروشیما» و «ناکازاکی» در اوت 1945، ژاپنی‌ها شکست خوردند و نیروهای استقلال‌طلب اندونزی از این فرصت استفاده نموده، استقلال اندونزی را اعلام کردند.

در دوره دوم که پس از اعلام استقلال آغاز می‌شود، از یک سو هلندی‌ها با دخالت در امور داخلی اندونزی، خواهان سلطه دوباره بر این کشور بودند که به همت نهضت‌های اسلامی و آزادی خواه ناکام ماندند؛ از سوی دیگر رقابت شدید بین گروه‌های اسلامی و حزب کمونیست شدت گرفت. در این دوره که مبارزات، بیشتر در عرصه‌های فکری و سیاسی آغاز شده بود، احزاب اسلامی دیگری نیز با هدف رویارویی با تفکر الحادی کمونیست‌ها و اصلاحات اجتماعی، در جامعه اندونزی به وجود آمدند که از آن جمله می‌توان به احزاب سیاسی ـ اسلامی، «حزب اتحاد اسلام»، «اتحادیه علما»، «حزب شرکت اسلام»، «حزب اسلامی اندونزی» و «نهضت العلما» اشاره کرد. اما این احزاب اسلامی با دو مشکل اساسی روبه رو بودند:

الف ـ درگیری‌های داخلی بین گروه‌های اسلامی بر سر تشکیل حکومت، که آیا بر اساس قرآن و سنت باشد و یا بر اساس یکی از مذاهب اهل سنت.

ب ـ مخالفت شدید حزب کمونیست با گروه‌های اسلامی بر سر تشکیل حکومت اسلامی در این کشور.

این دو امر سبب ناتوانی مسلمان‌ها در ایجاد حکومت اسلامی در اندونزی شد و با وجودی که احزاب اسلام‌گرایی چون نهضت العلما، نهضت محمدیه و... در سرکوبی کمونیست‌ها با «سوهارتو» رییس‌جمهور این کشور همکاری کردند و مسلمانان در کنار نظامیان این کشور در سال 1965 جلو کودتای کمونیست‌ها را گرفتند و نگذاشتند که آنان به قدرت برسند، ولی «سوهارتو» که تحت تأثیر افکار غربی و سکولاریستی قرار داشت و با اسلام سیاسی مخالف بود، به احزاب اسلامی اجازه فعالیت‌های سیاسی را نداد و تمام تلاش خود را بین سال‌های (1966 ـ 1995) به کار برد تا با سیاست زدایی از اسلام حرکت‌های اسلامی را به عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی گرایش دهد.

هدف «سوهارتو» از این اقدامات نیز از میان بردن زمینه‌های بروز حرکت‌های اسلامی اصول‌گرا و احزاب اسلامی مخالف با دولت او بود. با تمام این سخت‌گیری‌ها، اسلام در زندگی مردم اندونزی تأثیر خود را بر جای گذاشته بود و مسلمانان این کشور تحت تأثیر جنبش‌های اسلامی و انقلاب اسلامی ایران، آگاهی‌هایی را به دست آورده بودند. این امر سبب شد تا «سوهارتو»، برای جلوگیری از حرکت‌های بعدی مسلمانان، در سیاست‌های خود بازنگری کرده و برای جلب رضایت آنها اقداماتی انجام دهد که در زیر می‌آید:

تشکیل دادگاه و بانک اسلامی، به ترتیب در سال‌های 1989 و 1991، تأسیس مجمع روشن فکران مسلمان در سال 1990، آزاد گذاشتن پوشش اسلامی در محیط‌های آموزشی در سال 1991، تعطیل کردن نشریات «مونیتور» و «سنانگ» به اتهام توهین به اسلام در سال 1990، سفر «سوهارتو» به حج در سال 19915 و افزایش وزیران مسلمان هیئت دولت در سال 1993، به طوری که از 41 نفر عضو هیئت دولت، 37 نفر مسلمان بودند.

هدف «سوهارتو» از دادن این امتیازات به مسلمانان، بیشتر جلوگیری از خیزش بنیادگرایی اسلامی در این کشور بود تا پشتیبانی از اسلام. دولت جدید اندونزی نیز تا کنون سیاست‌های محافظه‌کارانه نسبت به مسلمانان را دنبال کرده و سعی دارد هر طور که شده از رشد بنیادگرایی اسلامی در این کشور جلوگیری کند.

نقش علما در نهضت اسلامی اندونزی

اندونزی از کشورهایی است که علما و روحانیون در آن بسیار مورد احترام توده‌های مردم می‌باشند. به خاطر همین پایگاه مردمی علماست که آنها همواره جزو پیشگامان حرکت‌های اصلاحی و نهضت‌های اسلامی در طول تاریخ این کشور و به ویژه در قرن بیستم بوده‌اند.

جنبش‌های آزادی خواهی و اصلاح‌طلبی با رهبری علما که از اوایل قرن بیستم به طور جدی در اندونزی آغاز شد، به دو شاخه اصلاح‌طلبان و سنت طلبان تقسیم شده بود.

الف ـ سنت طلبان: این دسته را گروهی از علما رهبری می‌کردند که اسلام را در فقه خلاصه کرده بودند و با تجدد، اجتهاد و نوگرایی در اسلام مخالف و نسبت به سنت‌های گذشتگان، بسیار پایبند بودند و به مسایل عبادی اسلام و اطاعت از شیخ و مرشد، اهمیت بسیار می‌دادند. این مسایل سبب شده بود که سنت طلبان با وجود مخالفت با دولت استعماری هلند، از سیاست کناره گرفته و در عمل، موضع منفی بگیرند و دست به کاری نزنند که با سیاست‌های دولت مخالفت داشته باشد. به این صورت، خود را در حوزه‌های علمیه محدود کرده یا به مکه رفته و از طریق برگزاری مراسم خاص عبادی، پیروانی برای خود جمع کرده بودند.

ب ـ اصلاح‌طلبان: این گروه را که نقش اساسی در بیداری مسلمانان اندونزی داشت؛ آن دسته از علمای مذهبی رهبری می‌کردند که به طور کلی به ماهیت اسلام و دستورهای آن علاقه‌مند بودند. از نظر آنها قوانین اسلامی با نیاز زمان و اوضاع و احوال کنونی نیز سازگاری دارد.

از این رو اسلام می‌تواند خلاء ایدئولوژیکی را در جامعه پر نموده و پاسخگوی مسایل روز باشد. به همین دلیل اصلاح‌طلبان، سنت‌گرایان را به قشری بودن و ترویج خرافات متهم می‌کردند و آنها را مخالف با پیشرفت و تمدن جامعه بشری که با اسلام نیز سازگاری داشت، می‌دانستند. بر این اساس، اصلاح‌طلبان درصدد اصلاح دین بودند و می‌خواستند اسلام به اصول و ارزش‌های اولیه خود بازگردد.

این گروه شرط انجام این امر را در این می‌دانستند که با آگاهی دادن و ایجاد اصلاحات در جامعه، این اعتقاد را در میان مسلمانان اندونزی به وجود بیاورند که بین دین و سیاست پیوندی ناگسستنی وجود دارد. «در ذهن تجددخواهان، قرآن و حدیث نه فقط منابعی برای کسب عقاید و اعمال مذهبی اند، بلکه برای عقاید سیاسی و اجتماعی نیز چنین اند.»

بنابراین علما همان گونه که در نهضت استعمارستیز مردم مسلمان اندونزی حضور فعال داشتند، در خیزش جنبش‌های اصلاح‌طلبی و بیداری مسلمانان این کشور نیز نقش اصلی را ایفا کردند. علمای پیشگام نهضت اسلامی اندونزی عبارتند از: «حاجی اخ السلیم»، «حاجی عبدالحلیم»، «حاجی الیاسی»، «حاجی مختار لطفی» و... و اینها بودند که با دعوت اصلاح گرایی خود، جنبش اسلامی را در محیط‌های تعلیمی، دانشگاهی و... شکل دادند.

اگر تلاش همین علما و علمای اصلاح‌طلب دیگری چون؛ «شیخ احمد خطیب»، پیشگام نهضت اصلاح‌طلبان و فعالیت‌های فرهنگی «شیخ طاهر جلال‌الدین» و کارهای تبلیغاتی و ارشادی «شیخ محمد جمیل حمبک»، برای حفظ اسلام و ارزش‌های آن نبود، بی‌تردید اسلام در برابر دعوت انحرافی سنت طلبان و تبلیغات گسترده کمونیست‌ها، ماهیت اصلی خود را از دست داده بود.

«محمد نصیر»، رهبر «حزب اتحاد اسلام» پس از استقلال اندونزی، هدف خود را مبارزه با انحرافات اجتماعی و عقاید ناسیونالیست‌های بی‌تفاوت به مذهب قرار داده بود و از مسلمانان خواست تا رهبرانی را برای خود انتخاب کنند که «تقوای اسلامی آنها مورد تردید نباشد، نه کسانی را که فقط به زبان و گفتن انشاءاللّه در سخنان خود از اسلام دم می‌زنند.» زیرا به باور او «هدف مسلمانان از مبارزه برای استقلال، آزادی اسلام است، به گونه‌ای که قوانین و مقررات اسلامی برای خیر و تکامل مسلمانان و نیز کلیه مخلوقات خداوند به رسمیت شناخته شود.»

اما رهبران سیاسی مسلمانان اندونزی، با وجودی که به جز «محمد نصیر» که در غرب تحصیل کرده بود و به خاطر توانایی‌های فکری و روحی که داشت، عقاید خود را از مبانی اسلامی گرفته، همگی تحصیلکرده مدارس دینی مصر، عربستان و... بودند. با این وجود اختلافات شدیدی از نظر فکری و نحوه برداشت از اسلام، با یکدیگر داشتند و این اختلافات باعث شد که آنها نتوانند حکومت اسلامی مورد پسند خود را در اندونزی به وجود بیاورند.

نهادهای اجتماعی و نقش آنها در نهضت اسلامی اندونزی

در پیدایش نهضت اسلامی و اصلاح‌طلبی در اندونزی، افزون بر آن که برخی از علما و گروه‌های سیاسی ـ اسلامی به طور مستقیم دخالت داشتند، عده‌ای دیگر سعی کردند تا با احیای تفکر اسلامی، نهضت اصلاح‌طلبی را در جامعه از راه تأسیس و فعال‌سازی نهادهای اجتماعی و فرهنگی گسترش دهند؛ زیرا مدارس دولتی نسبت به مسایل دینی و اعتقادی مسلمانان بی‌تفاوت بودند و این خطر وجود داشت که در درازمدت اصلاح‌طلبان نفوذ خود را در میان مردم اندونزی و به ویژه نسل جوان از دست بدهند.

به همین سبب آنها با حفظ ارتباط خود با دانشجویان مدارس دولتی، مراکز و نهادهای اجتماعی و فرهنگی را برای گسترش ارزش‌های اسلامی و افکار و اندیشه‌های خود فعال نمودند. این نهادها که بی‌تردید در روشن فکری و بیداری مسلمانان اندونزی سهم بزرگ و مؤثری را بر عهده داشتند، عبارتند از:

1 ـ مدرسه ادبیّه پادانگ: این مدرسه در سال 1909 پایه‌گذاری شد و آموختن قرآن و احکام مذهبی از دروس اجباری آن بود. البته این مدرسه بعدها به علت گرفتن کمک از دولت، در سال 1915 به «مدرسه ادبیّه هلندی مالایی» تغییر نام داد و از ماهیت مذهبی، تعلیمات دینی و آرمان گرایی خود خارج شد.

2 ـ مدرسه علمیه جمب تان بسی: این مدرسه که به طور سنتی اداره می‌شد، بیش از دیگر مراکز، در بیداری مسلمانان و پیدایش نهضت اسلامی اندونزی تأثیر داشت. در این مدرسه یادگیری فقه، تفسیر قرآن و شناخت حدیث از موضوعات اصلی آموزش به شمار می‌آمد.

3 ـ مدرسه دینیه (المدرسة الدّینیّة): این مدرسه که به آموزش دختران در چارچوب احیای جنبش اصلاح‌طلبی می‌پرداخت، در سال 1915 با همت «زین الدّین لبایی» پایه‌گذاری شد و به شکل نظام آموزشی جدید اداره می‌گردید. تأکید این مدرسه بیشتر بر آموزش اطلاعات عمومی‌مانند تاریخ، تاریخ اسلام، جغرافیا، حساب و زبان بود و همچنین اصول دینی و اخلاقی از سوی دانشجویان نیز به طور کامل رعایت می‌شد.

4 ـ انجمن محمدیه: این انجمن در سال 1912 فعالیت‌های خود را توسط «حاجی احمد دهلان» آغاز کرد و هدف آن راه‌اندازی نهضت اسلامی در اندونزی بود. انجمن محمدیه که تحت تأثیر جریان‌های نوگرایی اسلامی خاورمیانه قرار داشت، با هدف بالا بردن موقعیت مسلمانان از راه ایجاد اصلاحات و تغییر وضعیت نظام آموزشی و اجتماعی شروع به کار کرد.

5 ـ جمعیت خیر: این جمعیت در سال 1905 به وسیله عده‌ای از ثروتمندان مسلمان تشکیل شد و بیشتر در زمینه آموزش ابتدایی و فرستادن دانشجو به ترکیه برای تحصیلات تکمیلی فعالیت می‌کرد. مدرسه ابتدایی مربوط به جمعیت خیر، به روی همه مسلمانان باز بود و هیچ گونه تعصب نژادی و غیره در آن وجود نداشت. جمعیت، سعی می‌کرد که جوانان را به اندیشه اسلامی تربیت کند و به همین سبب علمای نوگرای اصلاح‌طلب را حتی از خارج اندونزی به عنوان معلّم استخدام می‌کرد. از آن جمله، «شیخ احمد سورکاتی» از سودان، «شیخ محمد طیّب» از مراکش و «شیخ محمد عبدالحمید» از مکّه در سال 1911 در مدرسه جمعیت خیر تدریس می‌کردند.

از میان این سه نفر، «شیخ احمد سورکاتی» که نقش مهمی در شناساندن باورهای تازه در درون جامعه اسلامی‌داشت، از همکاران دیگرش مهم‌تر بود؛ زیرا وی پس از مطالعه و پژوهش فراوان در علوم اسلامی، به حرفه معلمی روی آورد و در کشورهای مختلف عربی و از جمله در سال 1906 در حرم شریف مکه تدریس می‌کرد.

البته به جز آنچه که گفته شد، نهادها و انجمن‌های فرهنگی بسیاری بودند که هر یک در پیدایش نهضت اسلامی و اصلاح گرایی اندونزی تأثیر به سزایی داشتند که امکان یادآوری تک تک آنها نیست.

گروه‌های سیاسی اندونزی و روابط آنها با انقلاب اسلامی ایران

احزاب و گروه‌های اندونزی در اوایل قرن بیستم، شامل مسلمان، کمونیست و ملی به گونه‌ای با هم اتحاد داشتند و سعی می‌کردند که در مسایل سیاسی، یکپارچه عمل کنند؛ اما در آغاز دهه چهل به خاطر مذاکرات «شورای خلق اندونزی» مرکب از گروه‌های کمونیستی و ملی، با دولت هلند، بین گروه‌های سیاسی تنش‌هایی به وجود آمد و احزاب اسلامی با محکوم نمودن این مذاکره و تشکیل فدراسیون اسلامی با نام «مجلس اعلای اسلامی» از آنها کناره گرفتند.

پایه‌گذاری مجلس اعلای اسلامی اندونزی، با استقبال سازمان‌ها و گروه‌های اسلامی روبه رو شد و هدف از تشکیل آن این بود که ضمن تأکید بر وحدت مسلمانان، زمینه‌های وحدت عملی احزاب سیاسی را فراهم آورد؛ از این رو، فدراسیون در پی یافتن راه حلی مناسب برای رفع اختلافات میان گروه‌های اسلامی اندونزی بود، صرف نظر از این که به مجلس اعلای اسلامی پیوسته باشند، یا نه!

احزاب تشکیل دهنده این فدراسیون که از مهم‌ترین احزاب اسلامی بود، عبارت بودند از:

1. پرشاریکتان علما (اتحادیه علما): در سال 1911 به رهبری «حاجی عبدالحلیم» به وجود آمد؛

2. نهضت اسلامی محمدیه: که از مهم‌ترین سازمان‌های اسلامی است، در 18 نوامبر 1912 به وسیله «شیخ حاجی احمد دَهلان» برای پاسخگویی به شبهات دانشجویان تشکیل شد؛

3. حزب اتحاد اسلام: در سال 1920 با هدف ایجاد اصلاحات در جامعه به وجود آمد؛

4. شرکت اسلام: در سال 1916 پایه‌گذاری شد؛

5. حزب سیاسی مسجومی: این حزب از مخالفان سرسخت کمونیست‌ها به شمار می‌آمد و در سال 1960، به طور رسمی منحل اعلام شد.

اما جنبش اسلامی در اندونزی با وجود تشکیل اتحادیه و فدراسیون‌های مختلف، در عمل نتوانست کاری انجام دهد و هر چه می‌گذشت رهبران جنبش از اهداف اولیه خود دورتر شده و به سوی محافظه‌کاری و گرایش‌های سنتی تمایل پیدا می‌کردند. بنابراین می‌توان چنین نتیجه گرفت که علت اصلی شکست جنبش‌های اسلامی در اندونزی عبارت است از: «گرایش آنها از افکار و مواضع انقلابی و رادیکال به مواضع بنیادگرا و از آن به سمت محافظه‌کاری سنتی، تغییر و تبدیل رهبری جنبش از یک رهبری انقلابی به رهبری محافظه‌کار و سنتی، کنار گذاشتن اصول و شعارهای اولیه به ویژه دو اصل آزادی و عدالت، شکاف و اختلاف در صفوف داخلی، فقدان یک اندیشه راهنمای جامع و کامل، ذهنیت گرایی، عدم اتخاذ یک برنامه مشخص و استراتژی بلندمدت... نادیده گرفتن ابعاد علمی ـ صنعتی و تکنولوژی پیشرفته غرب و تمدن جدید» و سرانجام فاصله گرفتن از توده مردم، زمینه ناکامی آنها را در جامعه فراهم آورد.

در حال حاضر بعد از «حزب متحده توسعه» که در سال 1973 از اتحاد چهار حزب اسلامی به وجود آمد و «نهضت العلما» که در سال 1926 تشکیل گردید، «نهضت محمدیه» یکی از احزاب فعال اسلامی در جامعه اندونزی است. تفکر این حزب، در آغاز بر تمام اصلاح‌طلبان سلطه داشت، ولی در این اواخر به نظر می‌رسد که رهبران این حزب نیز روحیه اصلاح گرایی خود را از دست داده باشند. با این همه باز نهضت محمدیه، طرفداران زیادی در جامعه اندونزی دارد و «دکتر محمد امینی رییس»، استاد دانشگاه در اندونزی بر این باور است: «اگر محمدیه بتواند یکبار دیگر روحیه اصلاح‌طلبی را در خود زنده کند، قادر خواهد بود در خط مقدم تاریخ، برای یافتن پاسخ‌هایی به مسایل مبتلا به جامعه اندونزی... قرار گیرد.

مسایلی از قبیل؛ عدالت اجتماعی، توسعه علوم و تکنولوژی، فعالیت‌های تحقیقاتی، حل و فصل مسایل اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی ـ اجتماعی و سیاسی ـ اجتماعی؛ که در صورت یافتن پاسخ این مسایل، نهضت اسلامی محمدیه که در سال 1982 تولد یافته است، می‌تواند مجددا قدرت زیادی را برای جلب نظر جامعه اسلامی اندونزی به دست آورد.»

اما مردم و گروه‌های اسلامی در اندونزی نسبت به انقلاب اسلامی ایران، نظری موافق دارند. استقبال پرشور مسلمانان اندونزی از آیت‌اللّه‌ هاشمی رفسنجانی ـ رییس‌جمهور وقت ـ در شهریور 1371 و مهرماه 1373، نشان‌دهنده عشق و علاقه آنها به انقلاب اسلامی ایران بود. گروه‌های اسلامی اندونزی نیز با انقلاب اسلامی روابط نزدیک دارند، سفرهای روحانیون و مقامات مذهبی دو کشور در مناسبت‌های مختلف و حضور متفکران اندونزی در مراسم سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، هفته وحدت، رحلت حضرت امام خمینی رحمه الله و... دلایل اصلی ارتباط نزدیک گروه‌های اسلامی اندونزی با انقلاب اسلامی ایران است.

پانویس