حَشیشیّه نامی دشنام‌گونه است که دیگر مسلمانان بر اسماعیلیان نزاری نهادند و سپس در زبان های اروپایی به کلمۀ اساسین و اشکال مختلف آن مبدل شد.

تاریخچه

در برخی از منابع آمده است: حشیشیه نامی است که مخالفان مسلمانِ اسماعیلیان نزاری بر آنان نهادند و سپس در زبان های اروپایی به گونه های مختلف کلمه اساسین بدل شد. اسماعیلیه نهضتی بر ضد خلافت عباسیان بود که از ابتدای کار هدف مبارزه قلمی و جدلی گروه های مختلفی از مسلمانان تحت حمایت عباسیان قرار گرفت. با روی کار آمدن خلفای فاطمی این حملات شدت یافت و به صورت افسانه سیاه ضد اسماعیلی درآمد که به عنوان توصیف صحیحی از انگیزه ها و تعالیم و اعمال اسماعیلیه بیشتر مسلمانان آن را پذیرفتند. با قیام اسماعیلیان ایران بر ضد سلاجقه به رهبری حسن صباح، بنیان گذار دولت و دعوت مستقل اسماعیلیان نزاری، فصل جدیدی در تاریخ اسماعیلیه آغاز شد که با مقابله های نظامی و قلمی گسترده با ایشان همراه بود. اسماعیلیان نزاری چون با قدرت نظامی غیر متمرکز و برتر سلجوقیان مواجه بودند، برای ستیز با دشمن قدرتمند روش هایی متناسب با اوضاع و احوال آن زمان در پیش گرفتند، از جمله دشمنان مهم خود را در مناطق گوناگون به قتل رساندند و طولی نکشید که بیشتر قتل های سیاسی مهم، حداقل در سرزمین های مرکزی دنیای اسلام، به فدائیان نزاری که داوطلبانه این مأموریت ها را انجام می دادند، نسبت داده شد. این قتل ها، خواه به دست فدائیان صورت گرفته بود یا خیر، نقش مهمی در شکل گیری نظرهای ضداسماعیلی در جامعه مسلمانان داشت. مؤلفان مسلمان آن دوره که درباره اسماعیلیان نزاری مطلب می نوشتند، گاهی آنها را باطنیه یا تعلیمیه می نامیدند. اسماعیلیان نزاری به ویژه از نیمه دوم سده ششم، مانند بقیه اسماعیلیه، با واژه دشنام واره مَلاحِده مورد خطاب دیگر مؤلفان مسلمان واقع شدند. افزون بر آن، عناوین خصمانه دیگری نیز هرچند محدودتر، بر نزاریان اطلاق می شد. از جمله حشیشیه، یا جماعت حشیشیه که ظاهراً مراد از آن جماعت مصرف کننده حشیش بوده است. قدیم ترین جایی که لفظ حشیشیه بر نزاریان اطلاق شده، رساله جدلی ضد نزاری کوتاهی است که در حدود 516 هجری قمری دیوان رسائل فاطمیان در قاهره آن را به دستور خلیفه فاطمی آمر باحکام الله که امام اسماعیلیان مستعلوی نیز بود نوشت. این رساله با عنوان ایقاع صَواعِق الارغام برای اسماعیلیان مستعلوی شام فرستاده شد تا مشروعیت و حقانیت امامت امامان نسل مستعلی را در مقابل امامان نزاری به اثبات برساند. در این رساله لفظ حشیشیه دو بار در اشاره به نزاریان شام، بدون هیچ توضیحی به کار رفته است. این امر دلالت بر آن دارد که لفظ حشیشیه تا آن زمان در جهان اسلام و حداقل در مصر و شام، معنای عام معروفی یافته بوده است. جالب توجه است که وقایع نگاران نخستین سلجوقی الفاظ حشیشیه و مَلاحِده و باطنیه را به صورت واژه های مترادف به جای یکدیگر به کار می بردند. هیچ کدام از این منابع، درباره وجه اشتقاق این نام و علت کاربرد آن در مورد نزاریه توضیحی نداده اند. به نظر می رسد که واژه حشیشیه و مشتقات آن به تدریج از تداول افتاده بودند. ابن خلدون (م808هـ. ق) از معدود مؤلفان مسلمانی است که بعد از سده هفتم گفته است که اسماعیلیان نزاری شام زمانی الحشیشیة الاسماعیلیة نامیده می شدند، ولی اکنون وزاویه نامیده می شوند. مورخان ایرانی دوره ایلخانی، به خصوص عطاملک جوینی (م681هـ. ق) رشیدالدین فضل الله (م718هـ. ق) و ابوالقاسم عبدالله کاشانی (م738هـ. ق) که آثار آنان منابع اصلی تاریخ نزاریان ایران در دوره الموت است، در اشاره به اسماعیلیان نزاری لفظ حشیشیه را به کار نبرده اند. در واقع واژه حشیش و جمع و مشتقات آن، تا آنجا که نویسنده این مقاله اطلاع دارد، در هیچ یک از متون فارسی دوره الموت و بعد از آن که به اسماعیلیان نزاری اشاره دارند نیامده است. به طور خلاصه به نظر می رسد که حشیشی در کشورهای عرب زبان، به خصوص مصر و شام، متداول شد اما مانند واژه مُلحِد در زبان فارسی ـ که از زمان حسن صباح زبان دینی جامعه نزاریان ایران شده بود ـ رواج پیدا نکرد. [۱]

در برخی دیگر از منابع آمده است: اسماعيليه از قرن سوم هجرى قمری عادت به استعمال اين گياه داشتند. در قرن پنجم هجرى چنان كه از اخبار صليبيون معلوم مى ‏شود، حشاشين كه همان اسماعيليه باشند براى اين كه دست به ترور و آدم‏كشى زده و از خود بيخود شوند از اين گياه اهريمنى استفاده مى‏ كردند، از اين جهت كلمه‏Assassin در زبان هاى اروپاى جنوبى به معناى اسماعيليان حشيش كش به كار مى ‏رفت. [۲]مقريزى از يك دانشمند ايرانى نقل مى ‏كند كه استعمال حشيش در قرن ششم هجرى توسط شيخى به نام حيدر اسماعيلى به مصر راه يافت. ظاهرا تخم اين گياه در زمان خسرو پرويز از هند به ايران و عراق و يمن برده شد. مقريزى ادامه می دهد:استعمال حشيش در مصر در ميان طبقه توانگر و سرمايه ‏دار قاهره شيوع پيدا كرد، به طورى كه امير سودون شيخونى در سال 780 آن را در مصر ممنوع و جرايمى براى استعمال كنندگان تعيين کرد.بعدها استعمال آن شايع گشت و مردى اسماعيلى نسخه‏ اى نوشت كه مى ‏توان حشيش را با عسل آميخت و آن را به كار برد و نام آن دارو را عقده (آميخته و ممزوج) نام نهاد. شيره و عصاره حشيش را چرس خوانند و آن را اسرار مى‏ نامند و به فارسى برگ بنگ و به عربى ورق الخيال مى‏ خوانند و بعضى از مصنفان آن را سبز يا سبزه يا گياه اخضر خواندند و عصاره آن را بنگاب گويند.به عقيده نگارنده حشاشين (چنانكه در پيش گفته شده است)، از اين جهت به اسماعيليه اطلاق مى‏ گردد كه آنان بعضى اوقات حشيش استعمال مى‏ كردند تا از خود بيخود شده و دشمن خود را به قتل رسانند و نهادن نام‏Assassin بر آن ها درست نيست، زيرا اين كلمه از واژه اساس عربى مى‏ آيد و چون اسماعيليه در مذهب خود اساس دين را اعتقاد به امام حى و اطاعت از دستورهاى او مى‏ دانستند از اين جهت ايشان را اساسيه يا اهل الاساس خواندند. [۳] [۴]

پانویس

  1. ر. ک. دانشنامه جهان اسلام، ج13، ص496
  2. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 160
  3. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 161
  4. سید حسن امین، دائرة المعارف اسلاميه ج 7، ص 440- 444.