حکمیت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷: خط ۳۷:
سؤال دیگری در این‌جا مطرح می‌شود که؛ چرا سپاه امام علی(ع) به ایشان وفادار نماندند، اما در مقابل، سپاه شام تا آخرین لحظه به معاویه وفادار بودند؟
سؤال دیگری در این‌جا مطرح می‌شود که؛ چرا سپاه امام علی(ع) به ایشان وفادار نماندند، اما در مقابل، سپاه شام تا آخرین لحظه به معاویه وفادار بودند؟
در پاسخ می‌توان گفت؛ عوامل مختلفی در این موضوع نقش داشتند؛ مانند آن‌که سپاهیان هر دو طرف از قبیله‌هایی تشکیل شده بود که تقریباً اختیار کامل آنها در دست رئیس قبیله بود. سپاه معاویه بیشتر بَرده پول و مقام بودند؛ لذا دقت چندانی در شناخت حق و باطل نداشتند؛ اما گروهی از سپاه امام علی(ع)‌ دنیاطلبانی بودند که در این سپاه به خواسته خویش دست نمی‌یافتند، ولی معاویه به آنان وعده داد تا این نیازشان را برطرف کند. بخش وسیع دیگری از سپاه عراق، به [[دین]] معتقده بوده و در پی منافع دنیوی نبودند، ولی آشنایی عمیقی نسبت به دین نداشتند؛ لذا برای آنان جنگیدن در مقابل گروه به ظاهر مسلمانی که آنها را دعوت به قرآن می‌کردند، بسیار دشوار بود. این فهم نادرست از دین، آنان را واداشت تا رهنمودهای امام را نپذیرفته، حتی ایشان را تهدید به قتل کنند.
در پاسخ می‌توان گفت؛ عوامل مختلفی در این موضوع نقش داشتند؛ مانند آن‌که سپاهیان هر دو طرف از قبیله‌هایی تشکیل شده بود که تقریباً اختیار کامل آنها در دست رئیس قبیله بود. سپاه معاویه بیشتر بَرده پول و مقام بودند؛ لذا دقت چندانی در شناخت حق و باطل نداشتند؛ اما گروهی از سپاه امام علی(ع)‌ دنیاطلبانی بودند که در این سپاه به خواسته خویش دست نمی‌یافتند، ولی معاویه به آنان وعده داد تا این نیازشان را برطرف کند. بخش وسیع دیگری از سپاه عراق، به [[دین]] معتقده بوده و در پی منافع دنیوی نبودند، ولی آشنایی عمیقی نسبت به دین نداشتند؛ لذا برای آنان جنگیدن در مقابل گروه به ظاهر مسلمانی که آنها را دعوت به قرآن می‌کردند، بسیار دشوار بود. این فهم نادرست از دین، آنان را واداشت تا رهنمودهای امام را نپذیرفته، حتی ایشان را تهدید به قتل کنند.
=انتخاب [[ابوموسی اشعری]]=
همان‌گونه که بیان شد، اصل پذیرش حکمیت از سوی امام علی(ع) تحت اجبار گروه وسیعی از سپاهیانش بود، اما کار به این‌جا نیز خاتمه نیافت. امام در ابتدا خواست [[ابن عباس]]<ref> یعقوبی، احمد بن أبی‌یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۸۹، بیروت، دارصادر، چاپ اول، بی‌تا.</ref> و یا [[مالک اشتر]]<ref>ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی‏، المنتظم،‏ ج ۵، ص ۱۲۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.</ref> را به حکمیت برگزیند که هر دو مورد، مخالفت آنها را به همراه داشت و آنان خواهان این بودند که خود، حَکَم را انتخاب کنند و شخص مورد نظر آنها ابوموسی اشعری بود. امام خطاب به آنان چنین گفت: «شما در آغاز این کار، از من سرپیچی کردید؛ پس اکنون دیگر گوش فرا دهید. رأى من آن نیست که ابوموسى را برگزینم». آنان گفتند: ما تنها به ابوموسی اشعری راضی می‌شویم. امام(ع) گفت: «وای بر شما! ‌او انسان قابل اعتمادی نیست؛ مردم را از من دور می‌کرد و کارها علیه من انجام داده است»<ref> مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج ۲، ص ۳۹۱، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.</ref>.
اما در نهایت با اصرار آنها، ابوموسی به حکمیت انتخاب شد، در حالی‌که از مخالفان امام بود و همین انتخاب، پیروزی طرف مقابل را هموارتر کرد. امام در بیان این حادثه چنین فرمودند: «من دیروز فرمانده و امیر شما بودم، ولى امروز فرمانم می‌دهند، دیروز باز دارنده بودم که امروز مرا باز می‌دارند»<ref> شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، خطبه، ۲۰۸، ص ۳۲۴، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.</ref>.
انتخاب ابوموسی، ناشی از چند عامل بود که یکی از آنها وجهه اجتماعی او نزد اهل کوفه بود؛ زیرا او مدت زیادی فرمانروای این شهر بود. عامل دیگر، اصرار اهل [[یمن]] بود که حکم باید یَمَنی باشد<ref>ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبدالسلام، ج ۳، ص ۵۴۷، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.</ref>.
ابوموسی برای مذاکره با عمرو بن عاص رهسپار شد و در این مسیر با افرادی؛ مانند ابن عباس<ref> مؤلف مجهول، أخبار الدوله العباسیه و فیه أخبار العباس و ولده، تحقیق، دوری، عبدالعزیز، مطلبی، عبدالجبار، ص ۳۶ – ۳۷، بیروت، دارالطلیعه، ۱۳۹۱ش.</ref> و [[شریح بن هانی]]<ref> الإمامه و السیاسه، ج‏ ۱، ص ۱۵۳٫.</ref>گفت‌وگوهایی داشت و آنها توصیه‌هایی به او کردند.


=پانویس=
=پانویس=

نسخهٔ ‏۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۰۰

÷

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در

حکمیت
نام حَکَمیّت

حکمیت واقعه‌ای تاریخی مربوط به جنگ صفین است. در این واقعه، ابوموسی اشعری نماینده و حَکَم سپاه کوفه (سپاه امام علی(ع) و عمرو عاص حَکَم سپاه شام (سپاه معاویه)، برای حل اختلاف میان مسلمانان با یکدیگر گفتگو کردند و قرار شد رأی آنان طبق قرآن باشد. درخواست حکمیت با حیله عمرو عاص و معاویه و در پی از هم گسیختن سپاه‌شان در برابر سپاه امیرالمؤمنین(ع) مطرح شد و امام علی(ع) از آغاز با آن مخالف بود. عمرو عاص نماینده سپاه شام موفق شد ابوموسی اشعری را بفریبد و بر خلاف قراری که خصوصی و پنهانی با او داشت، معاویه را صاحب حق معرفی کند. ماجرای حکمیت بی‌نتیجه ماند و تنها نتیجه حکمیت، رهایی سپاه شام از شکست قریب‌الوقوع بود.

ماجرای حکمیت پس از جنگ صفین

جنگ صفین؛ بین سپاه امام علی(ع) – که بیشتر از عراقیان بودند – و سپاه معاویه – که بیشتر از شامیان بودند – درگرفت. سپاه عراق ضربه‌های مهلکی بر سپاه شام وارد کرد و تا پیروزی نهایی فاصله‌ای نداشت، اما معاویه با حیله‌گری و با پیشنهاد عمرو بن عاص، قرآن‌ها را بر نیزه کرد و خواهان حکمیت قرآن شد. برخی از سپاهیان امام علی(ع) با جهالت و برخی دیگر با خیانت، متمایل به پذیرش خواسته معاویه شدند و امام را مجبور کردند تا دست از جنگ بکشد و به حکمیت تن دهد. آنان تهدید نمودند در غیر این صورت، امام(ع) را خواهند کشت و یا به معاویه تحویل خواهند داد! به دنبال آن بود که اختیار انتخاب داور و حَکَم را نیز از امام سلب کردند که نتیجه‌اش آن شد که داور شام با ترفندی اعلام کند که امام علی(ع) از خلافت خلع شده و معاویه به این مقام برگزیده شده است! البته، امام علی(ع) این نتیجه را نپذیرفت؛ زیرا طرفین متعهد شده بودند که بر اساس قرآن داوری کنند، و این نتیجه برگرفته از قرآن نبود.

جنگ صفین، از مهم‌ترین نبرد‌های امام علی(ع) بود. سپاه عراق که پیرو حضرتشان بودند، ضربه‌های مهلکی بر سپاه شام به سرکردگی معاویه زده و تا پیروزی نهایی فاصله‌ای نداشتند، اما معاویه که خود را در انتهای راه می‌دید، پیشنهاد عمرو بن عاص را پذیرفت و دستور داد قرآن‌ها را بر سر نیزه کنند[۱]. گذاشتن قرآن بر نیزه، نشان آن بود که بیایید تا قرآن میان ما حَکَم باشد؛ یعنی جنگ بس است و قرآن، حق و باطل میان ما را مشخص خواهد کرد.

خیانت در سپاه امام علی(ع) و قبول حکمیت

حیله معاویه هنگامی بود که مالک اشتر پیروزی‌هایی را به دست آورد و نزدیک بود نتیجه نبرد را به نفع سپاه عراق پایان دهد. اما امام على(ع) که از هر طرف، تحت فشار شدید طرفداران حکمیت بود، یزید بن هانى را به دنبال مالک فرستاد و پیام داد: «نزدم بیا». مالک گفت: برگرد و به امام بگو: اکنون وقتش نیست که مرا از سنگرم برگردانی. عجله نفرما؛ زیرا من امیدوارم که خدا به زودی ما را سازد! یزید نزد امام برگشت … طرفداران حکمیت به امام گفتند: به او فرمانی صریح و محکم بده تا نزدت باز گردد، و گرنه به خدا سوگند تو را عزل می‌کنیم! امام مجدداً یزید را نزد مالک فرستاد و او دستور امام را رساند. مالک پرسید: آیا به سبب بالا بردن قرآن‌ها چنین کرده‌اند؟! گفت: آرى! مالک گفت: به خدا سوگند! آن دم که قرآن‌ها را بالا آوردند؛ هرگز نمی‌پنداشتم که بر اثر آن، اختلاف نظر و پراکندگى روى دهد. آیا مددى را که خداوند به ما رسانده می‌بینى؟ آیا سزا است که این فرصت دست‌نیافتنی را رها کنیم و برگردیم؟! پیک امام گفت: آیا خواهی پذیرفت که تو در خط مقدم پیروز شوى، اما در عقبه، خیانت‌کاران امیر مؤمنان را در خیمه‌اش تنها گذاشته و او را به دشمن تسلیم کنند؟! مالک گفت: سبحان الله، به خدا چنین نمی‌خواهم. ابن هانی گفت: آن خائنان به امام گفتند: به دنبال مالک بفرست تا نزدت بیاید و گرنه، همان‌گونه که عثمان را کشتیم، تو را نیز کشته و یا به دشمن تسلیم می‌کنیم. به دنبال آن بود که مالک دست از نبرد کشید و به عقب برگشت[۲].

دلیل پذیرفتن حکمیت توسط امام علی(ع)

مقتضاى حکمت و سیاست، نپذیرفتن حکمیت بود، ولی امام(ع) بر اساس اسناد متقن تاریخى، به اختیار خود، حکمیت را نپذیرفت، بلکه آن‌را بر وى تحمیل کردند و مقاومت او در برابر این پیشنهاد جاهلانه، نه تنها سودى در بر نداشت، بلکه ضررهای بسیاری را فراهم می‌آورد[۳]. در نهایت،‌ امام علی(ع) و معاویه، معاهده‌ای میان خود نوشتند که در تاریخ به صورت مفصل نقل شده است[۴]. و متعهد شدند «آنچه دو حَکَم در قرآن یافتند، بدان پایبند باشند و آنچه در کتاب خداوند نبود از سنّت عادلی که همه بر آن اتفاق دارند، پیروی نمایند»[۵]. سؤال دیگری در این‌جا مطرح می‌شود که؛ چرا سپاه امام علی(ع) به ایشان وفادار نماندند، اما در مقابل، سپاه شام تا آخرین لحظه به معاویه وفادار بودند؟ در پاسخ می‌توان گفت؛ عوامل مختلفی در این موضوع نقش داشتند؛ مانند آن‌که سپاهیان هر دو طرف از قبیله‌هایی تشکیل شده بود که تقریباً اختیار کامل آنها در دست رئیس قبیله بود. سپاه معاویه بیشتر بَرده پول و مقام بودند؛ لذا دقت چندانی در شناخت حق و باطل نداشتند؛ اما گروهی از سپاه امام علی(ع)‌ دنیاطلبانی بودند که در این سپاه به خواسته خویش دست نمی‌یافتند، ولی معاویه به آنان وعده داد تا این نیازشان را برطرف کند. بخش وسیع دیگری از سپاه عراق، به دین معتقده بوده و در پی منافع دنیوی نبودند، ولی آشنایی عمیقی نسبت به دین نداشتند؛ لذا برای آنان جنگیدن در مقابل گروه به ظاهر مسلمانی که آنها را دعوت به قرآن می‌کردند، بسیار دشوار بود. این فهم نادرست از دین، آنان را واداشت تا رهنمودهای امام را نپذیرفته، حتی ایشان را تهدید به قتل کنند.

انتخاب ابوموسی اشعری

همان‌گونه که بیان شد، اصل پذیرش حکمیت از سوی امام علی(ع) تحت اجبار گروه وسیعی از سپاهیانش بود، اما کار به این‌جا نیز خاتمه نیافت. امام در ابتدا خواست ابن عباس[۶] و یا مالک اشتر[۷] را به حکمیت برگزیند که هر دو مورد، مخالفت آنها را به همراه داشت و آنان خواهان این بودند که خود، حَکَم را انتخاب کنند و شخص مورد نظر آنها ابوموسی اشعری بود. امام خطاب به آنان چنین گفت: «شما در آغاز این کار، از من سرپیچی کردید؛ پس اکنون دیگر گوش فرا دهید. رأى من آن نیست که ابوموسى را برگزینم». آنان گفتند: ما تنها به ابوموسی اشعری راضی می‌شویم. امام(ع) گفت: «وای بر شما! ‌او انسان قابل اعتمادی نیست؛ مردم را از من دور می‌کرد و کارها علیه من انجام داده است»[۸]. اما در نهایت با اصرار آنها، ابوموسی به حکمیت انتخاب شد، در حالی‌که از مخالفان امام بود و همین انتخاب، پیروزی طرف مقابل را هموارتر کرد. امام در بیان این حادثه چنین فرمودند: «من دیروز فرمانده و امیر شما بودم، ولى امروز فرمانم می‌دهند، دیروز باز دارنده بودم که امروز مرا باز می‌دارند»[۹]. انتخاب ابوموسی، ناشی از چند عامل بود که یکی از آنها وجهه اجتماعی او نزد اهل کوفه بود؛ زیرا او مدت زیادی فرمانروای این شهر بود. عامل دیگر، اصرار اهل یمن بود که حکم باید یَمَنی باشد[۱۰]. ابوموسی برای مذاکره با عمرو بن عاص رهسپار شد و در این مسیر با افرادی؛ مانند ابن عباس[۱۱] و شریح بن هانی[۱۲]گفت‌وگوهایی داشت و آنها توصیه‌هایی به او کردند.

پانویس

  1. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج ۳، ص ۲۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.
  2. نصر بن مزاحم، وقعه صفین، محقق، مصحح، هارون، عبدالسلام محمد، ص ۴۹۰- ۴۹۱، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  3. محمدى ری‌شهرى، محمد، دانش نامه امیر المؤمنین(ع) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ‏، مترجم، مسعودى، عبدالهادى‏، ج ۶، ص ۲۸۱ – ۲۸۲، قم، دارالحدیث، چاپ سوم، ۱۳۸۹ش.
  4. ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم‏، الامامه و السیاسه، تحقیق، شیری، علی، ج ۱، ص ۱۵۱، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، ۱۴۱۰ق؛ ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، ج ۴، ص ۲۰۱، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ق.
  5. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۲۷۶، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
  6. یعقوبی، احمد بن أبی‌یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۸۹، بیروت، دارصادر، چاپ اول، بی‌تا.
  7. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی‏، المنتظم،‏ ج ۵، ص ۱۲۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  8. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج ۲، ص ۳۹۱، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  9. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، خطبه، ۲۰۸، ص ۳۲۴، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  10. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبدالسلام، ج ۳، ص ۵۴۷، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  11. مؤلف مجهول، أخبار الدوله العباسیه و فیه أخبار العباس و ولده، تحقیق، دوری، عبدالعزیز، مطلبی، عبدالجبار، ص ۳۶ – ۳۷، بیروت، دارالطلیعه، ۱۳۹۱ش.
  12. الإمامه و السیاسه، ج‏ ۱، ص ۱۵۳٫.