حکومت اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۷۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - '[[پیامبر اکرم' به '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)'
جز (جایگزینی متن - 'انکار ناپذیر' به 'انکار‌ناپذیر')
جز (جایگزینی متن - '[[پیامبر اکرم' به '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)')
 
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''حکومت اسلامی''' حکومتی است که علاوه برآنکه همه قوانین و مقررات اجرایی آن برگرفته از احکام [[اسلام]] است مجریان آن نیز مستقیماً از طرف خدا منصوبند یا به اذن خاص یا عام [[معصوم]] منصوب شده‌اند.
'''حکومت اسلامی''' حکومتی است که علاوه برآنکه همه قوانین و مقررات اجرایی آن برگرفته از احکام [[اسلام]] است مجریان آن نیز مستقیماً از طرف خدا منصوبند یا به اذن خاص یا عام [[معصوم]] منصوب شده‌اند.


=پیشینه=
== پیشینه ==
موضوع حکومت اسلامی و [[ولایت فقیه]] از دیر زمان مورد بحث اندیشمندان و فقهای اسلامی بوده است و شاید بتوان گفت زمان آن به دوران صدر اسلام بر می‌گردد.
موضوع حکومت اسلامی و [[ولایت فقیه]] از دیر زمان مورد بحث اندیشمندان و فقهای اسلامی بوده است و شاید بتوان گفت زمان آن به دوران صدر اسلام بر می‌گردد.


پس از پیروزی انقلاب اسلامی این مساله‌ به‌طور جدی در سطح جهانی مورد توجه واقع شد و در این زمینه از طرف صاحب نظران بحث‌های مدونی صورت گرفت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی این مساله‌ به‌طور جدی در سطح جهانی مورد توجه واقع شد و در این زمینه از طرف صاحب‌نظران بحث‌های مدونی صورت گرفت.


=ضرورت وجود حکومت=
== ضرورت وجود حکومت ==
در برخی جوامع گذشته از جمله سومر، بابِل و مصر حکومت جنبه الهی داشته است. <ref>فتحیه نبراوی و محمدنصر مهنا، تطور الفکر السیاسی فی الاسلام، ج۱، ص۲۷ـ۴۳، قاهره ۱۹۸۲ ـ ۱۹۸۴.</ref>
در برخی جوامع گذشته از جمله سومر، بابِل و مصر حکومت جنبه الهی داشته است. <ref>فتحیه نبراوی و محمدنصر مهنا، تطور الفکر السیاسی فی الاسلام، ج۱، ص۲۷ـ۴۳، قاهره ۱۹۸۲ ـ ۱۹۸۴.</ref>


خط ۴۳: خط ۴۳:
جهانی و همگانی بودن، که تحقق آن، یعنی هدایت شدن همگان به [[توحید]] و یکتاپرستی و پرهیز از بندگی غیر خدا، مستلزمِ وجود سازوکارهایی مناسب از جمله تشکیل حکومت است تا صاحبان قدرت و مال که به‌طور طبیعی در برابر تحقق همه‌جانبه آرمان توحید مقاومت می‌کنند، نتوانند مانع جامه عمل پوشیدن آن شوند.
جهانی و همگانی بودن، که تحقق آن، یعنی هدایت شدن همگان به [[توحید]] و یکتاپرستی و پرهیز از بندگی غیر خدا، مستلزمِ وجود سازوکارهایی مناسب از جمله تشکیل حکومت است تا صاحبان قدرت و مال که به‌طور طبیعی در برابر تحقق همه‌جانبه آرمان توحید مقاومت می‌کنند، نتوانند مانع جامه عمل پوشیدن آن شوند.


به همین دلیل است که [[پیامبر اکرم]]، علاوه بر شأن رسالت و ابلاغ پیام الهی، از جایگاه رهبری اجتماعی و سیاسی و به تعبیر [[قرآن]] <ref>احزاب/سوره۳۳، آیه۶. </ref>[[ولایت]] بر مؤمنان هم برخوردار بوده است؛
به همین دلیل است که [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)]]، علاوه بر شأن رسالت و ابلاغ پیام الهی، از جایگاه رهبری اجتماعی و سیاسی و به تعبیر [[قرآن]] <ref>احزاب/سوره۳۳، آیه۶. </ref>[[ولایت]] بر مؤمنان هم برخوردار بوده است؛


== تداوم اسلام تا روز قیامت ==
== تداوم اسلام تا روز قیامت ==
خط ۹۲: خط ۹۲:


== نقد نظریه دولت گریزی ==
== نقد نظریه دولت گریزی ==
۱. اشکالات دولت گریزان به اصل حکومت، عمدتا به نوع حکومت بر می‌گردد نه اصل حکومت، یعنی اثرات زیان باری که طرفداران این گرایش بر شمردند زائیده اصل حکومت نیست، بلکه نوع و شکل خاصی از حکومت است که دارای این اثرات می‌باشد بنابراین می‌توان حکومتی از نوع دیگر داشت که دارای این آثار نباشد.
۱. اشکالات دولت گریزان به اصل حکومت، عمدتا به نوع حکومت بر می‌گردد نه اصل حکومت، یعنی اثرات زیان‌باری که طرفداران این گرایش بر شمردند زائیده اصل حکومت نیست، بلکه نوع و شکل خاصی از حکومت است که دارای این اثرات می‌باشد بنابراین می‌توان حکومتی از نوع دیگر داشت که دارای این آثار نباشد.


توضیح انکه حکومتی که غیر متکی به مردم است و از مردم نیست و حکام و زمامداران آن صالح و لایق نیستند همواره با اعمال زور همراه بوده، موجب پیدایش تضاد طبقاتی، دور کننده انسان از سعادت و تعالی، تباه کننده منافع مردم و منشاء فساد در جامعه می‌باشد.
توضیح آنکه حکومتی که غیر متکی به مردم است و از مردم نیست و حکام و زمامداران آن صالح و لایق نیستند همواره با اعمال زور همراه بوده، موجب پیدایش تضاد طبقاتی، دور کننده انسان از سعادت و تعالی، تباه کننده منافع مردم و منشاء فساد در جامعه می‌باشد.


اما حکومتی از مردم و برای مردم و دارای حکامی صالح و شایسته باشد چنین اثرات مضری را نخواهد داشت و زیرا نه نیازمند به اعمال زور می‌باشد و نه در راستای منافع خود قدم بر می‌دارد و نه انسان را از هدفش باز می‌دارد.
اما حکومتی از مردم و برای مردم و دارای حکامی صالح و شایسته باشد چنین اثرات مضری را نخواهد داشت و زیرا نه نیازمند به اعمال زور می‌باشد و نه در راستای منافع خود قدم بر می‌دارد و نه انسان را از هدفش باز می‌دارد.


چنین حکومتی خلاف اصل اولیه عقل نیست، زیرا اگر چه عقل حکم به آزادی و استقلال هر فردی می‌کند و برای هیچ فردی علیه سایر افراد ولایت قائل نیست، ولی همین عقل در مواردی نه تنها تصرف و دخالت در شوون دیگری و ولایت بر او را جایز بلکه آن را لازم می‌شمارد و آن در جایی است که این تصرف و ولایت به مصلحت مولی علیه و به اذن خدای متعال باشد.
چنین حکومتی خلاف اصل اولیه عقل نیست، زیرا اگر‌چه عقل حکم به آزادی و استقلال هر فردی می‌کند و برای هیچ فردی علیه سایر افراد ولایت قائل نیست، ولی همین عقل در مواردی نه تنها تصرف و دخالت در شوون دیگری و ولایت بر او را جایز بلکه آن را لازم می‌شمارد و آن در جایی است که این تصرف و ولایت به مصلحت مولی علیه و به اذن خدای متعال باشد.


۲. همانطور که طرفداران گرایش دوم معتقدند جامعه ممکن نیست بدون حکومت پایدار بماند (گرچه ما طبیعت انسان را شرور و بد نمی‌دانیم بلکه معتقدیم که انسان دارای فطرتی است حق جو و حق طلب که دنبال ارزش‌های انسانی و الهی می‌باشد.) بلکه حتی ممکن نیست انسان در جامعه بدون حکومت به منافع فردی خوبش دست یابد زیرا:
۲. همانطور که طرفداران گرایش دوم معتقدند جامعه ممکن نیست بدون حکومت پایدار بماند (گرچه ما طبیعت انسان را شرور و بد نمی‌دانیم بلکه معتقدیم که انسان دارای فطرتی است حق جو و حق‌طلب که دنبال ارزش‌های انسانی و الهی می‌باشد.) بلکه حتی ممکن نیست انسان در جامعه بدون حکومت به منافع فردی خوبش دست یابد زیرا:


اولا: انسان موجودی است اجتماعی (در این‌که انسان منی بالطبع است یا مدنی بالضروره بین اندیشمندان اختلاف است، ولی این اختلاف در اصل مساله مورد نظر تاثیری ندارد.) که بدون زندگی در اجتماع نمی‌تواند به حیات خود ادامه دهد، باید در میان مردم و همراه با دیگر همنوعان خود زندگی نماید.
اولا: انسان موجودی است اجتماعی (در این‌که انسان منی بالطبع است یا مدنی بالضروره بین اندیشمندان اختلاف است، ولی این اختلاف در اصل مساله مورد نظر تاثیری ندارد.) که بدون زندگی در اجتماع نمی‌تواند به حیات خود ادامه دهد، باید در میان مردم و همراه با دیگر همنوعان خود زندگی نماید.


ثانیا: انسان قطرتا قانع نیست و همواره بی نهایت طلب است و بنابراین متمایل است به همه خواسته‌هایش‌ به‌طور مطلق جامه عمل بپوشاند، بدیهی است اجرای کامل و مطلق خواسته‌های یک فرد در جامعه مزاحم با اجرای کامل و مطلق خواسته‌های سایر افراد است، بنابراین آزادی مطلق یک فرد موجب سلب آزادی مطلق دیگران می‌شود و این خود نزاع و در‌گیری را بدنبال خواهد داشت، پس برای بهره برداری بهتر از امیال و غرائز باید خواسته‌ها و آزادی افراد محدود شود، و این محدودیت لازم الاجرا خواهد بود و الا منجر به نابودی زندگی اجتماعی انسان و در نتیجه از بین رفتن بشر می‌گردد.
ثانیا: انسان قطرتا قانع نیست و همواره بی نهایت طلب است و بنابراین متمایل است به همه خواسته‌هایش‌ به‌طور مطلق جامه عمل بپوشاند، بدیهی است اجرای کامل و مطلق خواسته‌های یک فرد در جامعه مزاحم با اجرای کامل و مطلق خواسته‌های سایر افراد است، بنابراین آزادی مطلق یک فرد موجب سلب آزادی مطلق دیگران می‌شود و این خود نزاع و در‌گیری را بدنبال خواهد داشت، پس برای بهره‌برداری بهتر از امیال و غرائز باید خواسته‌ها و آزادی افراد محدود شود، و این محدودیت لازم الاجرا خواهد بود و الا منجر به نابودی زندگی اجتماعی انسان و در نتیجه از بین رفتن بشر می‌گردد.


به عباردت دیگر جامعه انسانی را می‌توان به یک جاده تشبیه نمود که حرکت در آن به نحو دلخواه بگونه‌ای که هر فردی بخواهد صرفا اراده خود را اعمال نماید منجر به برخورد، تصادف و تلف شدن خود و دیگران می‌گردد، بنابراین برای دست یابی به اهداف و دور ماندن از خطر تصادف و نابودی به نظم و قانونی نیاز است که حرکت در جاده را نتظیم نماید تا همه بتوانند از خطرات مصون مانده و به مقصد برسند.
به عباردت دیگر جامعه انسانی را می‌توان به یک جاده تشبیه نمود که حرکت در آن به نحو دلخواه بگونه‌ای که هر فردی بخواهد صرفا اراده خود را اعمال نماید منجر به برخورد، تصادف و تلف شدن خود و دیگران می‌گردد، بنابراین برای دست یابی به اهداف و دور ماندن از خطر تصادف و نابودی به نظم و قانونی نیاز است که حرکت در جاده را نتظیم نماید تا همه بتوانند از خطرات مصون مانده و به مقصد برسند.
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
ثانیا: جون حکومت برای دفع ضررهای احتمالی ناشی از زندگی اجتماعی است و نیز برای بر آوردن نیازمندی‌ها و برنامه‌ریزی برای دستیابی به اهداف بلند مدت جامعه است، بنابراین اگر فرض کنیم که جامعه ای ایده آل به بالاترین حد از رشد اخلاقی برسد، باز نیازمند به نظام و دستگاهی است که نیازهای جمعی آن را فراهم سازد.
ثانیا: جون حکومت برای دفع ضررهای احتمالی ناشی از زندگی اجتماعی است و نیز برای بر آوردن نیازمندی‌ها و برنامه‌ریزی برای دستیابی به اهداف بلند مدت جامعه است، بنابراین اگر فرض کنیم که جامعه ای ایده آل به بالاترین حد از رشد اخلاقی برسد، باز نیازمند به نظام و دستگاهی است که نیازهای جمعی آن را فراهم سازد.


=سیره انبیا=
== سیره انبیا ==
بسیاری از پیامبران، از جمله برخی از انبیای بنی‌اسرائیل مانند یوسف، موسی، داود و سلیمان علیهم‌السلام عهده‌دار حکومت هم بوده‌اند. <ref>کتاب مقدس عهد عتیق، کتاب امثال سلیمان، ۱:۱.</ref><ref>کتاب مقدس عهد عتیق، کتاب اول پادشاهان، ۱:۱، ۱۲:۲ـ۱۳.</ref> <ref>کتاب مقدس عهد عتیق سفر پیدایش، ۴۱: ۴۳ـ۴۴.</ref>
بسیاری از پیامبران، از جمله برخی از انبیای بنی‌اسرائیل مانند یوسف، موسی، داود و سلیمان علیهم‌السلام عهده‌دار حکومت هم بوده‌اند. <ref>کتاب مقدس عهد عتیق، کتاب امثال سلیمان، ۱:۱.</ref><ref>کتاب مقدس عهد عتیق، کتاب اول پادشاهان، ۱:۱، ۱۲:۲ـ۱۳.</ref> <ref>کتاب مقدس عهد عتیق سفر پیدایش، ۴۱: ۴۳ـ۴۴.</ref>


خط ۱۳۰: خط ۱۳۰:
۱) حکومت دنیوی یا شهر زمینی که هدف آن ایجاد امنیت و نظم است؛ ۲) حکومت آسمانی یا شهر خدا که برعهده قدّیسان و هدف آن، صلح و آرامش حقیقی است <ref>قدیس آوگوستین، مدینةالله للقدّیس أَوغسْطِینُس، نقله الی‌العربیة یوحنّا حلو، ج۲، ص۶، بیروت ۲۰۰۲.</ref> <ref>قدیس آوگوستین، مدینةالله للقدّیس أَوغسْطِینُس، نقله الی‌العربیة یوحنّا حلو، بج ۳، ص۱۴۴ـ۱۴۶، یروت ۲۰۰۲.</ref> <ref>قدیس آوگوستین، مدینةالله للقدّیس أَوغسْطِینُس، نقله الی‌العربیة یوحنّا حلو، ج۲، ص۲۱۱ـ۲۱۲، بیروت ۲۰۰۲.</ref>
۱) حکومت دنیوی یا شهر زمینی که هدف آن ایجاد امنیت و نظم است؛ ۲) حکومت آسمانی یا شهر خدا که برعهده قدّیسان و هدف آن، صلح و آرامش حقیقی است <ref>قدیس آوگوستین، مدینةالله للقدّیس أَوغسْطِینُس، نقله الی‌العربیة یوحنّا حلو، ج۲، ص۶، بیروت ۲۰۰۲.</ref> <ref>قدیس آوگوستین، مدینةالله للقدّیس أَوغسْطِینُس، نقله الی‌العربیة یوحنّا حلو، بج ۳، ص۱۴۴ـ۱۴۶، یروت ۲۰۰۲.</ref> <ref>قدیس آوگوستین، مدینةالله للقدّیس أَوغسْطِینُس، نقله الی‌العربیة یوحنّا حلو، ج۲، ص۲۱۱ـ۲۱۲، بیروت ۲۰۰۲.</ref>


=دیدگاه اسلام=
== دیدگاه اسلام ==
مساله لزوم حکومت و دولت در اسلام، از بدیهیات است و می‌توان به راحتی آن را از آیات قرآن کریم و روایات وارده از پیامبر اکرم و اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بدست آورد، که استقصاء کامل آنها نیاز به مجالی بیش‌تر دارد و ما تنها به چند نمونه زیر اشاره می‌کنیم:
مساله لزوم حکومت و دولت در اسلام، از بدیهیات است و می‌توان به راحتی آن را از آیات قرآن کریم و روایات وارده از پیامبر اکرم و اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) بدست آورد، که استقصاء کامل آنها نیاز به مجالی بیش‌تر دارد و ما تنها به چند نمونه زیر اشاره می‌کنیم:


۱. «اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» <ref>نساء/سوره۴، آیه۵۹. </ref>
۱. «اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» <ref>نساء/سوره۴، آیه۵۹. </ref>
خط ۱۴۱: خط ۱۴۱:
با توجه به این‌که در آیه اول دستور به اطاعت از پیامبر و اولی الامر می‌دهد این امر ناظر به دستورات ولایتی پیامبر و اولی الامر است نه اوامر شرعی نازل شده و در غیر این صورت اگر مراد اطاعت از همان احکامی باشد که بوسیله وحی بر پیامبر نازل شده است این در حقیقت اطاعت از خدا است نه اطاعت پیامبر یا اولی الامر، در حالیکه اسناد وجوب اطاعت، به دستورات پیامبر و اولی الامر است.
با توجه به این‌که در آیه اول دستور به اطاعت از پیامبر و اولی الامر می‌دهد این امر ناظر به دستورات ولایتی پیامبر و اولی الامر است نه اوامر شرعی نازل شده و در غیر این صورت اگر مراد اطاعت از همان احکامی باشد که بوسیله وحی بر پیامبر نازل شده است این در حقیقت اطاعت از خدا است نه اطاعت پیامبر یا اولی الامر، در حالیکه اسناد وجوب اطاعت، به دستورات پیامبر و اولی الامر است.


و در ایه دوم به حضرت داود دستور داده می‌شود که بعنوان نتیجه خلافت خدا در زمین بر اساس حق بین مردم حکومت نماید و در حدیث غدیر پیامبر (ل الله علیه و آله) امیرالمومنین(‌علیه‌السلام)را به عنوان ولی امر بعد از خود معرفی می‌نماید.
و در آیه دوم به حضرت داود دستور داده می‌شود که بعنوان نتیجه خلافت خدا در زمین بر اساس حق بین مردم حکومت نماید و در حدیث غدیر پیامبر (ل الله علیه و آله) امیرالمومنین(‌علیه‌السلام)را به عنوان ولی امر بعد از خود معرفی می‌نماید.


بدیهی است این امور بعد از قبول اصل حکومت و پذیرش لزوم آن است و الا اگر اسلام اصل حکومت را ضروری نمی‌دانست، دستور به اطاعت از اوامر ولایتی و حکومتی پیامبر و اولی الامر و نصب ولی لغو می‌بود.
بدیهی است این امور بعد از قبول اصل حکومت و پذیرش لزوم آن است و الا اگر اسلام اصل حکومت را ضروری نمی‌دانست، دستور به اطاعت از اوامر ولایتی و حکومتی پیامبر و اولی الامر و نصب ولی لغو می‌بود.
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
شیعیان بدین استناد فقط حضرت علی را پس از پیامبر اسلام سزاوار سرپرستیِ مسلمانان و حاکمیت بر جامعه اسلامی می‌دانند.
شیعیان بدین استناد فقط حضرت علی را پس از پیامبر اسلام سزاوار سرپرستیِ مسلمانان و حاکمیت بر جامعه اسلامی می‌دانند.


ولی در عمل سرنوشت دیگری برای حکومت رقم خورد و عده‌ای در سقیفه بنی‌ساعده گرد آمدند و با ابوبکر به عنوان جانشین پیامبر بیعت کردند، او در هنگام مرگ عمر بن خطّاب را به جانشینی خود تعیین کرد، خلیفه دوم پس از ده سال حکمرانی، امر خلافت را به شورایی خاص واگذار کرد که حاصل آن خلافت عثمان بن عفان بود. <ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۱۸۲ـ ۱۸۳، (پاریس).</ref> <ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۲۵۰ـ۲۵۱، (پاریس).</ref> <ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۱۹۰، (پاریس).</ref>
ولی طبق دیدگاه آنان در عمل سرنوشت دیگری برای حکومت اسلامی رقم خورد و عده‌ای در سقیفه بنی‌ساعده گرد آمده و با ابوبکر به عنوان جانشین پیامبر بیعت کردند، او نیز در هنگام مرگ عمر بن خطّاب را به جانشینی خود تعیین کرد، خلیفه دوم پس از ده سال حکمرانی، امر خلافت را به شورایی خاص واگذار کرد که حاصل آن خلافت عثمان بن عفان بود. [۵۸] [۵۹] [۶۰]


با نفوذ امویان در ارکان دولت اسلامی و بروز انحرافات و به تبع آن، اعتراض‌های بسیار و شورش مردم برخی سرزمین‌ها از جمله مصر، خلیفه به قتل رسید و با هجوم مردم به خانه حضرت علی و اصرار بر بیعت کردن با او، آن حضرت به خلافت رسید. <ref>طبری، تاریخ (بیروت)، ج۴، ص۴۲۷۴۲۸. </ref><ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۱۹۵، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم (بی‌تا). </ref>
با نفوذ امویان در ارکان دولت اسلامی و بروز انحرافات و به تبع آن، اعتراض‌های بسیار و شورش مردم برخی سرزمین‌ها از جمله مصر، خلیفه به قتل رسید و با هجوم مردم به خانه حضرت علی و اصرار بر بیعت کردن با او، آن حضرت به خلافت رسید. <ref>طبری، تاریخ (بیروت)، ج۴، ص۴۲۷۴۲۸. </ref><ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۱۹۵، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم (بی‌تا). </ref>
خط ۱۶۷: خط ۱۶۷:
ازاین‌رو، امامان از آنان دوری می‌جستند و خود و شیعیانشان در موارد خاص به روش تقیه رفتار می‌کردند. <ref>یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق النّاضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۱، ص۵، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ش. </ref><ref>محسن امین، نقض‌الوشیعة، ج۱، ص۱۹۸ـ ۲۰۰، او، الشیعة بین‌الحقائق و الأوهام، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.</ref>
ازاین‌رو، امامان از آنان دوری می‌جستند و خود و شیعیانشان در موارد خاص به روش تقیه رفتار می‌کردند. <ref>یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق النّاضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۱، ص۵، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ش. </ref><ref>محسن امین، نقض‌الوشیعة، ج۱، ص۱۹۸ـ ۲۰۰، او، الشیعة بین‌الحقائق و الأوهام، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.</ref>


=فقهای شیعه و عدم مشروعیت حکومت‌ها=
== فقهای شیعه و عدم مشروعیت حکومت‌ها ==
براین اساس، فقهای شیعه ــ به‌ویژه فقهای متقدم ــ حکومت‌ها را در جوامع اسلامی اصولا فاقد مشروعیت می‌دانستند و با عنوان «حاکم جائر» (ستمکار) از آنان یاد و از همکاری با این حکومت‌ها منع می‌کردند، مگر در مواردی که وجود مصالحی (مثلاً گره‌گشایی از مشکلات شیعیان) همکاری با حکومت را ایجاب می‌کرد. <ref>احمد بن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۱۲، ص۱۱، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی ‌اصفهانی، ج۱۲، قم ۱۴۱۴. </ref><ref>محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۲، ص۱۸۲، بیروت ۱۹۸۱. </ref>
براین اساس، فقهای شیعه ــ به‌ویژه فقهای متقدم ــ حکومت‌ها را در جوامع اسلامی اصولا فاقد مشروعیت می‌دانستند و با عنوان «حاکم جائر» (ستمکار) از آنان یاد و از همکاری با این حکومت‌ها منع می‌کردند، مگر در مواردی که وجود مصالحی (مثلاً گره‌گشایی از مشکلات شیعیان) همکاری با حکومت را ایجاب می‌کرد. <ref>احمد بن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۱۲، ص۱۱، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی ‌اصفهانی، ج۱۲، قم ۱۴۱۴. </ref><ref>محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۲، ص۱۸۲، بیروت ۱۹۸۱. </ref>


=تفاوت اصطلاح امامت یا خلافت=
== تفاوت اصطلاح امامت یا خلافت ==
مفهوم اصطلاح امامت (به تعبیر شیعه) یا خلافت (به تعبیر اهل سنّت) فراتر از حکومت ظاهری بر جامعه اسلامی و عبارت است از «ریاست فراگیر بر دین و دنیای مردم»، ولی قطعاً سلطنت و حکومت ظاهری از جمله مهم‌ترین شئون امامت (یا خلافت) به شمار می‌رود. <ref>علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، ج۱، ص۵، بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۹.</ref><ref>محمد بن حسن فخرالمحققین، ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، ج۴، ص۲۹۳، چاپ حسین موسوی کرمانی، علی پناه اشتهاردی، و عبدالرحیم بروجردی، قم ۱۳۸۷۱۳۸۹، چاپ افست ۱۳۶۳ش. </ref>
مفهوم اصطلاح امامت (به تعبیر شیعه) یا خلافت (به تعبیر اهل سنّت) فراتر از حکومت ظاهری بر جامعه اسلامی و عبارت است از «ریاست فراگیر بر دین و دنیای مردم»، ولی قطعاً سلطنت و حکومت ظاهری از جمله مهم‌ترین شئون امامت (یا خلافت) به شمار می‌رود. <ref>علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، ج۱، ص۵، بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۹.</ref><ref>محمد بن حسن فخرالمحققین، ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، ج۴، ص۲۹۳، چاپ حسین موسوی کرمانی، علی پناه اشتهاردی، و عبدالرحیم بروجردی، قم ۱۳۸۷۱۳۸۹، چاپ افست ۱۳۶۳ش. </ref>
به نظر شیعیان امامی، جانشین پیامبر اکرم با نص او و هر امام با نص امام قبلی مشخص می‌شود، ولی اهل سنّت بر این باورند که پیا مبر کسی را به جانشینی خود برنگزیده و این امر مهم را به امت واگذار نموده است.
به نظر شیعیان امامی، جانشین پیامبر اکرم با نص او و هر امام با نص امام قبلی مشخص می‌شود، ولی اهل سنّت بر این باورند که پیا مبر کسی را به جانشینی خود برنگزیده و این امر مهم را به امت واگذار نموده است.


=راه‌های انعقاد امامت از دیدگاه اهل سنت=
== راه‌های انعقاد امامت از دیدگاه اهل سنت ==
باتوجه به شیوه‌های متفاوتی که در انتخاب خلفای نخستین به‌کار برده شد، متکلمان اهل سنّت برای انعقاد امامتِ یک شخص راه‌های گوناگونی ذکر کرده‌اند و در‌این‌باره اختلاف‌نظر بسیار دارند: برخی امامت را با استیلا یافتن (تغلّب) فرد بر جامعه اسلامی (حتی اگر فاسق باشد) انعقاد یافته می‌دانند، ولی بیش‌تر اهل سنّت به اجماع یا توافق گروهی که اصطلاحاً «اهل حلّ و عقد» نامیده شده، قائل‌اند و درباره تعداد افرادی که با بیعت کردن آنها امامت یک نفر منعقد می‌شود، دیدگاه‌های متفاوتی ابراز کرده‌اند. <ref>محمد بن عمر فخررازی، اصول‌الدین و هوالکتاب المسمّی معالم اصول‌الدین، ج۱، ص۷۱ـ۷۲، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.</ref><ref>جعفر سبحانی، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة والعقل، ج۴، ص۲۰۲۳، به قلم حسن محمد مکی عاملی، ج۴، قم ۱۴۱۲. </ref>
باتوجه به شیوه‌های متفاوتی که در انتخاب خلفای نخستین به‌کار برده شد، متکلمان اهل سنّت برای انعقاد امامتِ یک شخص راه‌های گوناگونی ذکر کرده‌اند و در‌این‌باره اختلاف‌نظر بسیار دارند: برخی امامت را با استیلا یافتن (تغلّب) فرد بر جامعه اسلامی (حتی اگر فاسق باشد) انعقاد یافته می‌دانند، ولی بیش‌تر اهل سنّت به اجماع یا توافق گروهی که اصطلاحاً «اهل حلّ و عقد» نامیده شده، قائل‌اند و درباره تعداد افرادی که با بیعت کردن آنها امامت یک نفر منعقد می‌شود، دیدگاه‌های متفاوتی ابراز کرده‌اند. <ref>محمد بن عمر فخررازی، اصول‌الدین و هوالکتاب المسمّی معالم اصول‌الدین، ج۱، ص۷۱ـ۷۲، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.</ref><ref>جعفر سبحانی، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة والعقل، ج۴، ص۲۰۲۳، به قلم حسن محمد مکی عاملی، ج۴، قم ۱۴۱۲. </ref>


=انعقاد امامت از دیدگاه شیعیان غیرامامی=
== انعقاد امامت از دیدگاه شیعیان غیرامامی ==
دیدگاه زیدیان با شیعیان امامی تفاوت‌هایی دارد، از جمله آن‌که به نظر برخی از زیدیان شرط امامت شخص، قیام کردن در برابر حاکمان غیرقانونی («قائم بالسیف» بودن) است.
دیدگاه زیدیان با شیعیان امامی تفاوت‌هایی دارد، از جمله آن‌که به نظر برخی از زیدیان شرط امامت شخص، قیام کردن در برابر حاکمان غیرقانونی («قائم بالسیف» بودن) است.
اسماعیلیان نیز به دو گونه امام قائل‌اند: ۱) امام حقیقی یا مُسْتَقَر؛ ۲) امام مُسْتَودَع، که در واقع سپری برای محافظت از امام حقیقی است <ref>عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۰ـ۳۱، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، (بی‌تا).</ref>
اسماعیلیان نیز به دو گونه امام قائل‌اند: ۱) امام حقیقی یا مُسْتَقَر؛ ۲) امام مُسْتَودَع، که در واقع سپری برای محافظت از امام حقیقی است <ref>عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۰ـ۳۱، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، (بی‌تا).</ref>


=مشروعیت حکومت=
== مشروعیت حکومت ==
به ‌رغم تفاوت‌های موجود در مذاهب مختلف اسلامی، به‌ویژه میان شیعه و اهل سنّت، درباره شرایط و شیوه گزینش حاکم، همه آنان در این زمینه که منشأ مشروعیت در حکومت نبوی الهی بوده است، اتفاق‌نظر دارند. <ref>عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۴۹، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، (بی‌تا).</ref><ref>حسینعلی منتظری، البدرالزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر، ج۱، ص۵۲، تقریرات درس آیت‌اللّه بروجردی، قم ۱۳۶۲ش.</ref>
به ‌رغم تفاوت‌های موجود در مذاهب مختلف اسلامی، به‌ویژه میان شیعه و اهل سنّت، درباره شرایط و شیوه گزینش حاکم، همه آنان در این زمینه که منشأ مشروعیت در حکومت نبوی الهی بوده است، اتفاق‌نظر دارند. <ref>عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۴۹، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، (بی‌تا).</ref><ref>حسینعلی منتظری، البدرالزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر، ج۱، ص۵۲، تقریرات درس آیت‌اللّه بروجردی، قم ۱۳۶۲ش.</ref>
براین اساس، از آن‌جا که بشر برای هدایت و رسیدن به کمال و سعادت به ارشاد و هدایت الهی نیاز دارد، حاکمیت در جامعه اسلامی نیز هنگامی دارای مشروعیت است که ناشی از اراده خداوند باشد، ازاین‌رو قرآن گردن نهادن انسان را به اراده غیرخدا، پیروی از طاغوت و مردود دانسته است.<ref>نساء/سوره۴، آیه۶۰. </ref>
براین اساس، از آن‌جا که بشر برای هدایت و رسیدن به کمال و سعادت به ارشاد و هدایت الهی نیاز دارد، حاکمیت در جامعه اسلامی نیز هنگامی دارای مشروعیت است که ناشی از اراده خداوند باشد، ازاین‌رو قرآن گردن نهادن انسان را به اراده غیرخدا، پیروی از طاغوت و مردود دانسته است.<ref>نساء/سوره۴، آیه۶۰. </ref>


=مقبولیت حکومت=
== مقبولیت حکومت ==
ولی از سوی دیگر، کارآمدیِ حکومت به پذیرش مردم بستگی دارد و بدون خواست مردم، حاکمیتِ مشروع تحقق‌پذیر نخواهد بود، به ویژه آن‌که حاکمیت تحمیلی و استبداد ی بر پایه متون و منابع اسلامی (جز به رأی شماری از اهل سنّت) مشروع و جایز به شمار نمی‌رود. <ref>محمدحسین نائینی، تنبیه الامة و تنزیةالملة، ج۱، ص۵۱ـ۵۹، چاپ جواد ورعی، قم ۱۳۸۲ش.</ref>
ولی از سوی دیگر، کارآمدیِ حکومت به پذیرش مردم بستگی دارد و بدون خواست مردم، حاکمیتِ مشروع تحقق‌پذیر نخواهد بود، به ویژه آن‌که حاکمیت تحمیلی و استبداد ی بر پایه متون و منابع اسلامی (جز به رأی شماری از اهل سنّت) مشروع و جایز به شمار نمی‌رود. <ref>محمدحسین نائینی، تنبیه الامة و تنزیةالملة، ج۱، ص۵۱ـ۵۹، چاپ جواد ورعی، قم ۱۳۸۲ش.</ref>
بدون همراهی و مشارکت مردم، حتی امیرمؤمنان علیه‌السلام نیز نمی‌تواند زمام امور را به دست گیرد و جامعه را به گونه شایسته اداره کند.
بدون همراهی و مشارکت مردم، حتی امیرمؤمنان علیه‌السلام نیز نمی‌تواند زمام امور را به دست گیرد و جامعه را به گونه شایسته اداره کند.


=نقش مردم در حاکمیت در عصر غیبت=
== نقش مردم در حاکمیت در عصر غیبت ==
در این دیدگاه شیعی که در عصر غیبت حاکمیت به فقیه عادل سپرده شده (ولایت فقیه)، نقش مردم پررنگ‌تر و بیش‌تر است، زیرا به جای اشخاص حقیقی (منصوص)، شخصی حقوقی که از پیش معین نشده (غیرمنصوص)، عهده‌دار این مسئولیت است.
در این دیدگاه شیعی که در عصر غیبت حاکمیت به فقیه عادل سپرده شده (ولایت فقیه)، نقش مردم پررنگ‌تر و بیش‌تر است، زیرا به جای اشخاص حقیقی (منصوص)، شخصی حقوقی که از پیش معین نشده (غیرمنصوص)، عهده‌دار این مسئولیت است.
ازاین‌رو، برخی فقها مشروعیت حکومت اسلامی را در عصر غیبت بر دو پایه استوار دانسته‌اند: خدا و مردم؛ در نتیجه، بدون رضایت مردم، حتی فقیه عادل امکان حکومت کردن ندارد.
ازاین‌رو، برخی فقها مشروعیت حکومت اسلامی را در عصر غیبت بر دو پایه استوار دانسته‌اند: خدا و مردم؛ در نتیجه، بدون رضایت مردم، حتی فقیه عادل امکان حکومت کردن ندارد.
درواقع، حاکمیت مقبول و مشروع از دیدگاه اسلام تکلیف و مسئولیتی است با هدف اداره مطلوب مجتمع انسانی. <ref>امام خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ج۱، ص۴۳ـ۴۴، تهران ۱۳۵۷ش.</ref><ref>حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة، ج۱، ص۱۰، ج۱، قم ۱۴۰۹.</ref>
درواقع، حاکمیت مقبول و مشروع از دیدگاه اسلام تکلیف و مسئولیتی است با هدف اداره مطلوب مجتمع انسانی. <ref>امام خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ج۱، ص۴۳ـ۴۴، تهران ۱۳۵۷ش.</ref><ref>حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة، ج۱، ص۱۰، ج۱، قم ۱۴۰۹.</ref>


=اهداف حکومت‌داری در اسلام=
== اهداف حکومت‌داری در اسلام ==
از سیره نبوی و علوی در باب حکومت‌داری چنین برمی‌آید که حکومت در اسلام علاوه بر اهداف مشترکی که در جوامع انسانی برای حکومت وجود دارد (مانند برقراری نظم و امنیت، تأمین نیازهای مادی و جسمی و آزادی‌های اجتماعی و سیاسی)، دو هدف عمده دیگر را نیز باید پیگیری کند:
از سیره نبوی و علوی در باب حکومت‌داری چنین برمی‌آید که حکومت در اسلام علاوه بر اهداف مشترکی که در جوامع انسانی برای حکومت وجود دارد (مانند برقراری نظم و امنیت، تأمین نیازهای مادی و جسمی و آزادی‌های اجتماعی و سیاسی)، دو هدف عمده دیگر را نیز باید پیگیری کند:


== کمال معنوی و اخلاقی مردم ==
=== کمال معنوی و اخلاقی مردم ===
رشد و کمال معنوی و اخلاقی مردم، که از مهم‌ترین مسئولیت‌های زمامدار جامعه اسلامی است.
رشد و کمال معنوی و اخلاقی مردم، که از مهم‌ترین مسئولیت‌های زمامدار جامعه اسلامی است.


حضرت علی علیه‌السلام انگیزه خود را از پذیرش حکومت، آشکارسازیِ نشانه‌های دین خدا و اصلاح در سرزمین‌های اسلامی شمرده تا در پرتو آن ستمدیدگان احساس امنیت کنند و حدود تعطیل شده الهی اقامه شود. <ref>علی بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، خطبه ۱۳۱. چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref>
حضرت علی علیه‌السلام انگیزه خود را از پذیرش حکومت، آشکارسازیِ نشانه‌های دین خدا و اصلاح در سرزمین‌های اسلامی شمرده تا در پرتو آن ستمدیدگان احساس امنیت کنند و حدود تعطیل شده الهی اقامه شود. <ref>علی بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، خطبه ۱۳۱. چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref>


== برقراری عدالت به دست مردم ==
=== برقراری عدالت به دست مردم ===


برقراری عدالت به دست مردم، که از مهم‌ترین اهداف ارسال پیامبران خوانده شده است. <ref>حدید/سوره۵۷، آیه۲۵. </ref><ref>ص/سوره۳۸، آیه۲۶. </ref><ref>شوری/سوره۴۲، آیه۱۵. </ref>
برقراری عدالت به دست مردم، که از مهم‌ترین اهداف ارسال پیامبران خوانده شده است. <ref>حدید/سوره۵۷، آیه۲۵. </ref><ref>ص/سوره۳۸، آیه۲۶. </ref><ref>شوری/سوره۴۲، آیه۱۵. </ref>
خط ۲۱۸: خط ۲۱۸:
با توجه به سنگینیِ مسئولیت حکومتداری در اسلام، شرایط سختی برای زمامدار اسلامی و کارگزاران او مقرر شده است.
با توجه به سنگینیِ مسئولیت حکومتداری در اسلام، شرایط سختی برای زمامدار اسلامی و کارگزاران او مقرر شده است.


=اوصاف ضروری والی در بیان امام علی=
== اوصاف ضروری والی در بیان امام علی ==
امام علی علیه‌السلام در دوران خلافت خود، در خطابه‌ ای برای مردم، شماری از اوصاف ضروری والی را، با این تعبیر که شما می‌دانید (وقد عَلِتُم)، ذکر کرد.
امام علی علیه‌السلام در دوران خلافت خود، در خطابه‌ ای برای مردم، شماری از اوصاف ضروری والی را، با این تعبیر که شما می‌دانید (وقد عَلِتُم)، ذکر کرد.


خط ۲۲۹: خط ۲۲۹:
همچنان‌که شرط آگاهی از قوانین الهی و خبرگی در آن برای زمامدار اسلامی ضروری به شمار می‌رود. <ref>علی بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، نامه ۵۹، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref> <ref>امام خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ج۱، ص۳۷ـ۳۹، تهران ۱۳۵۷ش.</ref>
همچنان‌که شرط آگاهی از قوانین الهی و خبرگی در آن برای زمامدار اسلامی ضروری به شمار می‌رود. <ref>علی بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، نامه ۵۹، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref> <ref>امام خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ج۱، ص۳۷ـ۳۹، تهران ۱۳۵۷ش.</ref>


=حقوق مردم بر حکومت در جامعه اسلامی=
== حقوق مردم بر حکومت در جامعه اسلامی ==
آیات و احادیث به حقوق مردم بر حکومت در جامعه اسلامی پرداخته‌اند که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: اجرای عدالت، اجرای مقررات الهی در عرصه‌های گوناگون، آموزش و تربیت کردن مردم، توزیع عادلانه اموال عمومی، ایجاد امنیت به ویژه برای ستمدیدگان، دفاع از مرزهای کشور در برابر دشمنان، با رفق و مدارا رفتار کردن با مردم، حفظ نظم و انضباط اجتماعی، جلوگیری از تجاوز به حقوق مردم و مشاوره با آنان در تصمیم‌گیری‌ها<ref>آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۵۹. </ref> <ref>حج/سوره۲۲، آیه۴۰-۴۱. </ref><ref>شوری/سوره۴۲، آیه۱۵. </ref> <ref>علی بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، خطبه ۲۹، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref> <ref>علی بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، خطبه ۳۴، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref> <ref>علی بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، خطبه ۴۰، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref> <ref>علی بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، خطبه ۱۳۱، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref> <ref>علی بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، نامه ۴۵، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref> <ref>ابن شعبه، تحف العقول عن آل‌الرسول صلی‌اللّه علیهم، ج۱، ص۲۵۲۶، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۲۵. </ref><ref>ابن فراء، الاحکام السلطانیة، ج۱، ص۱۵، چاپ محمد حامد فقی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.</ref>امام سجاد علیه‌السلام سلوک عادلانه با مردم، شفقت با آنان، بخشش نادانان، یاری ستمدیدگان و شتاب نداشتن در اجرای کیفر را از حقوق مردم بر والی شمرده است. <ref>ابن بابویه، کتاب‌الخصال، ج۲، ص۵۶۷، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.</ref>
آیات و احادیث به حقوق مردم بر حکومت در جامعه اسلامی پرداخته‌اند که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: اجرای عدالت، اجرای مقررات الهی در عرصه‌های گوناگون، آموزش و تربیت کردن مردم، توزیع عادلانه اموال عمومی، ایجاد امنیت به ویژه برای ستمدیدگان، دفاع از مرزهای کشور در برابر دشمنان، با رفق و مدارا رفتار کردن با مردم، حفظ نظم و انضباط اجتماعی، جلوگیری از تجاوز به حقوق مردم و مشاوره با آنان در تصمیم‌گیری‌ها<ref>آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۵۹. </ref> <ref>حج/سوره۲۲، آیه۴۰-۴۱. </ref><ref>شوری/سوره۴۲، آیه۱۵. </ref> <ref>علی بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، خطبه ۲۹، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref> <ref>علی بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، خطبه ۳۴، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref> <ref>علی بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، خطبه ۴۰، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref> <ref>علی بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، خطبه ۱۳۱، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref> <ref>علی بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، نامه ۴۵، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref> <ref>ابن شعبه، تحف العقول عن آل‌الرسول صلی‌اللّه علیهم، ج۱، ص۲۵۲۶، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۲۵. </ref><ref>ابن فراء، الاحکام السلطانیة، ج۱، ص۱۵، چاپ محمد حامد فقی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.</ref>امام سجاد علیه‌السلام سلوک عادلانه با مردم، شفقت با آنان، بخشش نادانان، یاری ستمدیدگان و شتاب نداشتن در اجرای کیفر را از حقوق مردم بر والی شمرده است. <ref>ابن بابویه، کتاب‌الخصال، ج۲، ص۵۶۷، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.</ref>


=دیدگاه دانشمندان و فرق اسلامی=
== دیدگاه دانشمندان و فرق اسلامی ==
در بین اندیشمندان و فرق اسلامی نیز در اصل مساله ضرورت حکومت اختلافی نیست تمام مذاهب مختلف اسلامی و نیز کلیه اندیشمندان اسلامی، وجود حکومت را امری ضروری می‌دانند البته در این میان خوارج را باید استثنا نمود این گروه (که اکنون تقریبا از بین رفته‌اند و وجود خارجی ندارند) منکر ضرورت حکومت بشری هستند و با بیان شعار» لا حکم الا لله «، در شعار و لفظ منکر مشروعیت اصل حکومت بشری بوده‌اند. (خوارج صاحب یک ایدئولوژی مشخص و تنظیم یافته ای نبودند ولی شعار عمومی آنها این است که هیچ‌کس حق حکومت ندارد مگر خداوند.
در بین اندیشمندان و فرق اسلامی نیز در اصل مساله ضرورت حکومت اختلافی نیست تمام مذاهب مختلف اسلامی و نیز کلیه اندیشمندان اسلامی، وجود حکومت را امری ضروری می‌دانند البته در این میان خوارج را باید استثنا نمود این گروه (که اکنون تقریبا از بین رفته‌اند و وجود خارجی ندارند) منکر ضرورت حکومت بشری هستند و با بیان شعار» لا حکم الا لله «، در شعار و لفظ منکر مشروعیت اصل حکومت بشری بوده‌اند. (خوارج صاحب یک ایدئولوژی مشخص و تنظیم یافته ای نبودند ولی شعار عمومی آنها این است که هیچ‌کس حق حکومت ندارد مگر خداوند.


امیر المومنین علی در این زمینه فرمود:» کلمه حق یراد بها الباطل، بعم انه لا حکم الا لله و لکم هولاء یقولون: لاامره الا لله و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر «یعنی: این شعار سخن حقی است ولی از آن منظور باطلی دارند البته حکم (به معنای قانون یا حکومت بالاصاله و با لاستقلال) ویژه خداست اما اینان (حکم را به معنای فرمانروایی تفسیر کرده) می‌گویند: غیر از خدا فرمانروایی نیست، در صورتیکه مردم به فرمانروایی از بشر محتاج هستند حتی اگر این فرمانروا بد کار باشد (نهج البلاغه)
امیر المومنین علی در این زمینه فرمود:» کلمه حق یراد بها الباطل، بعم انه لا حکم الا لله و لکم هولاء یقولون: لاامره الا لله و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر «یعنی: این شعار سخن حقی است ولی از آن منظور باطلی دارند البته حکم (به معنای قانون یا حکومت بالاصاله و با لاستقلال) ویژه خداست اما اینان (حکم را به معنای فرمانروایی تفسیر کرده) می‌گویند: غیر از خدا فرمانروایی نیست، در صورتیکه مردم به فرمانروایی از بشر محتاج هستند حتی اگر این فرمانروا بد کار باشد (نهج‌البلاغه)


خوارج این شعار را از قرآن کریم استفاده نموده‌اند. آنجا که می‌فرماید:«ان الحکم الا لله یقص الحق و هو خیر الفاصلین»انعام، آیه ۵۷، یعنی حکم مختص به خداوند است، اوست که حقیقت را بیان می‌کند و وی بهترین جدا کننده حق از باطل است، ولی قطعا مراد از حکم در این آیه تشریع و قانونگذاری است بقرینه آیات قبل از آن، علاوه بر این‌که آیه دیگری صریحا اطاعت اولی الامر را بر مردم واجب دانسته: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» <ref>نساء/سوره۴، آیه۵۹. </ref> این آیه بیانگر پذیرش اصل حکومت و نیز اثبات حکومت و ولایت برای غیر خدا می‌باشد.)
خوارج این شعار را از قرآن کریم استفاده نموده‌اند. آنجا که می‌فرماید:«ان الحکم الا لله یقص الحق و هو خیر الفاصلین»انعام، آیه ۵۷، یعنی حکم مختص به خداوند است، اوست که حقیقت را بیان می‌کند و وی بهترین جدا کننده حق از باطل است، ولی قطعا مراد از حکم در این آیه تشریع و قانونگذاری است بقرینه آیات قبل از آن، علاوه بر این‌که آیه دیگری صریحا اطاعت اولی الامر را بر مردم واجب دانسته: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» <ref>نساء/سوره۴، آیه۵۹. </ref> این آیه بیانگر پذیرش اصل حکومت و نیز اثبات حکومت و ولایت برای غیر خدا می‌باشد.)


=معیار تحدید آزادی و خواسته‌های افراد=
== معیار تحدید آزادی و خواسته‌های افراد ==
پس از اثبات این مطلب که برای بقاء اجتماعی انسانی و بهره برداری بهتر از استعدادهای بشری و بر آورده شدن هر چه بهتر خواسته‌ها، تخدید آزادی افراد امری است ضروری و اجرا کننده این محدودیت حکومت می‌باشد، این سوال مطرح می‌شود که» میزان و معیاد محدودیت خواسته‌ها و آزادی افراد چیست؟
پس از اثبات این مطلب که برای بقاء اجتماعی انسانی و بهره‌برداری بهتر از استعدادهای بشری و بر آورده شدن هر چه بهتر خواسته‌ها، تخدید آزادی افراد امری است ضروری و اجرا کننده این محدودیت حکومت می‌باشد، این سوال مطرح می‌شود که» میزان و معیاد محدودیت خواسته‌ها و آزادی افراد چیست؟


در این زمینه چهار فرض قابل تصور است:
در این زمینه چهار فرض قابل تصور است:
خط ۲۵۲: خط ۲۵۲:
۴. معیار تامین منافع و مصالح اکثریت افراد جامعه از هر قشر و طبقه ای که هستند می‌باشد.
۴. معیار تامین منافع و مصالح اکثریت افراد جامعه از هر قشر و طبقه ای که هستند می‌باشد.


با توجه به مطالب گذشته بطلان فرض اول و دوم روشن است، زیرا با فلسفه تجویز حکومت منافات دارد، غرض از محدود نمودن افراد در آزادی‌ها وخواسته‌هایشان، این بود که هر فردی بتواند در جامعه بنحو مطلوب و بهتر استفاده نماید بگونه‌ای که منجر به تصادم آزادی و خواسته‌هایش با ازادی و خواسته‌های دیگران نشود، پس فلسفه تجویز دولت و حکومت ایجاد زمینه بهره برداری بهتر از استعدادات بالقوه طبیعت و اجتماع است به سود افراد جامعه نه تامین منافع گروهی خاص.
با توجه به مطالب گذشته بطلان فرض اول و دوم روشن است، زیرا با فلسفه تجویز حکومت منافات دارد، غرض از محدود نمودن افراد در آزادی‌ها وخواسته‌هایشان، این بود که هر فردی بتواند در جامعه بنحو مطلوب و بهتر استفاده نماید بگونه‌ای که منجر به تصادم آزادی و خواسته‌هایش با آزادی و خواسته‌های دیگران نشود، پس فلسفه تجویز دولت و حکومت ایجاد زمینه بهره‌برداری بهتر از استعدادات بالقوه طبیعت و اجتماع است به سود افراد جامعه نه تامین منافع گروهی خاص.


اما فرض سوم گرچه فی نفسه صحیح است ولی تحقق آن عملا امکان پذیر نیست.
اما فرض سوم گرچه فی نفسه صحیح است ولی تحقق آن عملا امکان‌پذیر نیست.


لهذا معیار همان فرض چهارم است.
لهذا معیار همان فرض چهارم است.


بنابراین می‌توان گفت: مشروعیت حکومت عقلا مرهون تامین منافع و مصالح اکثربت جامعه است در پرتو محدودیتی که اعمال می‌نماید طبعا حکومتی که هدفش صرفا تامین منافع قشر خاصی است، و انتخاب مصالح و منافع اکثریت جامعه را نادیده گرفته و فدای اقلیت خاصی می‌نماید ولو با رای مردم انتخاب شده باشد دارای مشروعیت نیست حکومتی از مشروعیت برخوردار است که منافع و مصالح توده مردم را تشخیص داده و در راستای علمی‌کردن تامین آنها گام بردارد.
بنابراین می‌توان گفت: مشروعیت حکومت عقلا مرهون تامین منافع و مصالح اکثربت جامعه است در پرتو محدودیتی که اعمال می‌نماید طبعا حکومتی که هدفش صرفا تامین منافع قشر خاصی است، و انتخاب مصالح و منافع اکثریت جامعه را نادیده گرفته و فدای اقلیت خاصی می‌نماید ولو با رای مردم انتخاب شده باشد دارای مشروعیت نیست حکومتی از مشروعیت برخوردار است که منافع و مصالح توده مردم را تشخیص داده و در راستای عملی‌کردن آنها گام بردارد.


بخشی از حکومت را که متصدی تشخیص و بیان منافع و مصالح عمه مردم است قوه مقننه نامند و اجرا کنندگان آن مصوبات را قوه مجریه و قوه قضاییه گویند.
بخشی از حکومت را که متصدی تشخیص و بیان منافع و مصالح عمه مردم است قوه مقننه نامند و اجرا کنندگان آن مصوبات را قوه مجریه و قوه قضاییه گویند.
خط ۲۶۶: خط ۲۶۶:
البته در برخی از کشورها اختیار هر سه قوه در دست یک فرد یا یک خزب و گروه می‌باشد.
البته در برخی از کشورها اختیار هر سه قوه در دست یک فرد یا یک خزب و گروه می‌باشد.


=شرایط قانونگذار=
== شرایط قانونگذار ==
با توجه به این فرض که تحدید آزادی و خواسته‌های افرادی که امروز بصورت قانون تجلی می‌یابد باید در راستای تامین منافع و مصالح توده مردم باشد این سوال مطرح است که:
با توجه به این فرض که تحدید آزادی و خواسته‌های افرادی که امروز بصورت قانون تجلی می‌یابد باید در راستای تامین منافع و مصالح توده مردم باشد این سوال مطرح است که:


خط ۲۸۹: خط ۲۸۹:
۳. بی غرض باشد.
۳. بی غرض باشد.


۴. بی نیاز باشد تا به خاطر حب ذات صرفا منافع خود و طبقه خود را مد نظر قرار ندهد.
۴. بی‌نیاز باشد تا به خاطر حب ذات صرفا منافع خود و طبقه خود را مد نظر قرار ندهد.


با چنین شرایطی غیر خداوند نمی‌تواند قانونگذار باشد.
با چنین شرایطی غیر خداوند نمی‌تواند قانونگذار باشد.


پس قانون حقیقی برای بشر احکامی است که بر پیامبران اولوا العزم نازل شده است و به عقیده ما مسلمانان کاملترین قانون در جهان، قانون اسلام است که به صورت احکام الهی در قرآن کریم و سنت پیامبر (ص) و اهلبیت (علیهم السلام)بیان شده است بنابراین اگر حکومتی بخواهد در راستای تامین مصالح و دفع مضار جامعه حرکت کند باید در مسیر قانون اسلام حرکت نماید.
پس قانون حقیقی برای بشر احکامی است که بر پیامبران اولوا العزم نازل شده است و به عقیده ما مسلمانان کاملترین قانون در جهان، قانون اسلام است که به صورت احکام الهی در قرآن کریم و سنت پیامبر (ص) و اهلبیت (علیهم‌السلام)بیان شده است بنابراین اگر حکومتی بخواهد در راستای تامین مصالح و دفع مضار جامعه حرکت کند باید در مسیر قانون اسلام حرکت نماید.


=رفع شبهات=
== رفع شبهات ==
ممکن است گفته شود مطالب گذشته بیش از این اثبات نمی‌کند که ما نیاز به قانونی داریم که تامین کننده منافع و مصالح مردم باشد ولی قادر به اثبات نیاز به حکومت نیست زیرا نهایت چیزی که اثبات می‌شد و همان لزوم تحدید آزادی افراد جهت حفظ نسل انسان و بقاء جامعه و امکان استفاده بیش‌تر از مواهب طبیعی و دستیابی به خواسته‌های بشری، می‌باشد و این مهم بوسیله قانون الهی که بر پیامبران ناقزل گردیده، بر آورده می‌شود، و به حکومت اسلامی احتیاج نیست.
ممکن است گفته شود مطالب گذشته بیش از این اثبات نمی‌کند که ما نیاز به قانونی داریم که تامین کننده منافع و مصالح مردم باشد ولی قادر به اثبات نیاز به حکومت نیست زیرا نهایت چیزی که اثبات می‌شد و همان لزوم تحدید آزادی افراد جهت حفظ نسل انسان و بقاء جامعه و امکان استفاده بیش‌تر از مواهب طبیعی و دستیابی به خواسته‌های بشری، می‌باشد و این مهم بوسیله قانون الهی که بر پیامبران ناقزل گردیده، بر آورده می‌شود، و به حکومت اسلامی احتیاج نیست.


خط ۳۰۴: خط ۳۰۴:
از سوی دیگر نمی‌توان اخلاق را به تنهایی ضامن اجرای قانون دانست خصوصا با توجه به غریزه حب ذات بنابراین جامعه نیازمند به اجرا قانون است و لهذا دو نیروی قضایی و مجریه نیز لازم اند.
از سوی دیگر نمی‌توان اخلاق را به تنهایی ضامن اجرای قانون دانست خصوصا با توجه به غریزه حب ذات بنابراین جامعه نیازمند به اجرا قانون است و لهذا دو نیروی قضایی و مجریه نیز لازم اند.


تذکر این نکته لازم است ه قوانین الهی که بر پیامبر (ص) نازل شده و بوسیله اهلبیت (علیهم السلام)تبیین و تشریح گردیده است غالباکلی است و در امور جزیی، نیاز به تطبیق کلیات بر جزئیات است، و بدین منظور در اسلام نیز از نوعی تقنین بشری بی نیاز نمی‌باشیم.
تذکر این نکته لازم است ه قوانین الهی که بر پیامبر (ص) نازل شده و بوسیله اهلبیت (علیهم‌السلام)تبیین و تشریح گردیده است غالباکلی است و در امور جزیی، نیاز به تطبیق کلیات بر جزئیات است، و بدین منظور در اسلام نیز از نوعی تقنین بشری بی‌نیاز نمی‌باشیم.


=جایگاه حکومت در نظام ارزشی اسلام=
== جایگاه حکومت در نظام ارزشی اسلام ==
اسلام نسبت به حکومت و حاکم اهمیت خاصی قائل است بگونه‌ای که نقش محوری در احکام اسلام دارد و به تعبیری دین منهای حکومت ابتر و ناقص است، از این رو یکی از مسائل اولیه که از ابتدای بعثت پیامبر <ref>طبری، تارخ طبری، ج۳، ص۱۱۷۱.</ref> در مکه و مدینه چه در وحی الهی و چه در بیانات پیامبر اکرم (ص)به انحاء مختلف مطرح می‌گردد مساله ولایت و زعامت جامعه اسلامی بود.
اسلام نسبت به حکومت و حاکم اهمیت خاصی قائل است بگونه‌ای که نقش محوری در احکام اسلام دارد و به تعبیری دین منهای حکومت ابتر و ناقص است، از این رو یکی از مسائل اولیه که از ابتدای بعثت پیامبر <ref>طبری، تارخ طبری، ج۳، ص۱۱۷۱.</ref> در مکه و مدینه چه در وحی الهی و چه در بیانات پیامبر اکرم (ص)به انحاء مختلف مطرح می‌گردد مساله ولایت و زعامت جامعه اسلامی بود.


خط ۳۱۳: خط ۳۱۳:
الف: آیات و روایاتی که تمامیت ایمان و اسلام یک انسان را منوط به قبول ولایت و حکومت پیامبر(ص)و ولی امر می‌نماید:
الف: آیات و روایاتی که تمامیت ایمان و اسلام یک انسان را منوط به قبول ولایت و حکومت پیامبر(ص)و ولی امر می‌نماید:


۱.» فلا و ربک لا بومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهام ثم لایجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما «<ref>نساء/سوره۴، آیه۶۵. </ref> به پروردگارت سوگند که آنها مومن نخواهند بود مگر این‌که تو را در اختلافت خود به داوری طلبند، سپس در دل خود از داوری تو احساس ناراحتی نکنند و کاملا تسلیم باشند.
۱.» فلا و ربک لا بومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما «<ref>نساء/سوره۴، آیه۶۵. </ref> به پروردگارت سوگند که آنها مومن نخواهند بود مگر این‌که تو را در اختلافت خود به داوری طلبند، سپس در دل خود از داوری تو احساس ناراحتی نکنند و کاملا تسلیم باشند.


گرچه مورد نزول ایه و هم ظهور اولیه آن در مساله قضاوت است ولی می‌توان گفت» فیما شجر بینهم «اطلاق دارد زیرا بدین معناست که» در آنچه که بین مسلمین مشاجره صورت گرفته «و این سخن هم شامل مسائل فردی و خصوصی می‌شود و هم مشاجره در مسائل اجتماعی.
گرچه مورد نزول آیه و هم ظهور اولیه آن در مساله قضاوت است ولی می‌توان گفت« فیما شجر بینهم » اطلاق دارد زیرا بدین معناست که «در آنچه که بین مسلمین مشاجره صورت گرفته» و این سخن هم شامل مسائل فردی و خصوصی می‌شود و هم مشاجره در مسائل اجتماعی.


۲.» انما المومنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا کانوا معه علی امر جامع لم یذهبوا حتی یستاذنوه... «<ref>نور/سوره۲۴، آیه۶۲. </ref> مومنان واقعی کسانی هستند که ایمان به خدا و رسولش آورده‌اند و هنگامیکه در کار مهمی با او باشند بدون اجازه او بجایی نمی‌روند.
۲.» انما المومنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا کانوا معه علی امر جامع لم یذهبوا حتی یستاذنوه... «<ref>نور/سوره۲۴، آیه۶۲. </ref> مومنان واقعی کسانی هستند که ایمان به خدا و رسولش آورده‌اند و هنگامیکه در کار مهمی با او باشند بدون اجازه او بجایی نمی‌روند.


۳. قال الباقر: لو ان رجلا قام لیله وصام نهاره و تصدق بجمیع ما له و حج جمیع دهره و لم یعرف ولایه ولی الله فیو الیه و یکون جمیع اعماله بدلالته الیه ما کان له علی الله حق ثواب و لا کان من اهل الایمان <ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱، ص۹۱، حدیث ۲. </ref>
۳. قال الباقرعلیه السلام : لو ان رجلا قام لیله وصام نهاره و تصدق بجمیع ما له و حج جمیع دهره و لم یعرف ولایه ولی الله فیوالیه و یکون جمیع اعماله بدلالته الیه ما کان له علی الله حق ثواب و لا کان من اهل الایمان <ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱، ص۹۱، حدیث ۲. </ref>


اگر فردی همه شب‌ها را زنده نگه دارد و روزها را روزه بگیرد و تمام مالش را صدقه دهد و در تمام سال‌ها حج بجا آورد ولی ولایت ولی خدا را نشناخته تا بپذیرد و رفتارش براهنمایی او انجام پذیرد، چنین فردی بهره ای از ثواب نداشته و اصلا مومن نمی‌باشد.
اگر فردی همه شب‌ها را زنده نگه دارد و روزها را روزه بگیرد و تمام مالش را صدقه دهد و در تمام سال‌ها حج بجا آورد ولی ولایت ولی خدا را نشناخته تا بپذیرد و رفتارش براهنمایی او انجام پذیرد، چنین فردی بهره ای از ثواب نداشته و اصلا مومن نمی‌باشد.


=نقش ولایت و حکومت در کمال دین=
== نقش ولایت و حکومت در کمال دین ==
روایات و آیاتی که تمامیت و کمال دین را به ولایت و حکومت می‌داند و بدون آن دین ناقص خواهد بود:
روایات و آیاتی که تمامیت و کمال دین را به ولایت و حکومت می‌داند و بدون آن دین ناقص خواهد بود:


خط ۳۴۵: خط ۳۴۵:


== نکته ==
== نکته ==
گر چه معنایی که از لفظ امام در ذهن ما شیعیان خطور می‌کند همان ائمه (علیهم السلام)می‌باشند ولی معنای اصطلاحی آن و معنای استعمالی آن در قرآن و روایات حاکم و زمامدار می‌باشد، و لذا می‌بینیم در بعض روایات و آیات کلمه امام بر حاکم ظالم نیز اطلاق شده و یا در تعبیر امام سجاد (‌علیه‌السلام)در رساله حقوق منتسب به آن بزرگوار آمده: «کل سائس امام» <ref>کلینی، کافی، الحجه باب ان الئمه فی کتاب الله امامان.</ref> <ref>انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۳. </ref> <ref>قصص/سوره۲۸، آیه۴۱. </ref>
گر چه معنایی که از لفظ امام در ذهن ما شیعیان خطور می‌کند همان ائمه (علیهم‌السلام)می‌باشند ولی معنای اصطلاحی آن و معنای استعمالی آن در قرآن و روایات حاکم و زمامدار می‌باشد، و لذا می‌بینیم در بعض روایات و آیات کلمه امام بر حاکم ظالم نیز اطلاق شده و یا در تعبیر امام سجاد (‌علیه‌السلام)در رساله حقوق منتسب به آن بزرگوار آمده: «کل سائس امام» <ref>کلینی، کافی، الحجه باب ان الئمه فی کتاب الله امامان.</ref> <ref>انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۳. </ref> <ref>قصص/سوره۲۸، آیه۴۱. </ref>


از مجموعه این روایات و آیات و دیگر روایاتی که ذکر نگردید بدست می‌آید که حکومت و حاکم در اسلام نقش محوری و کلیدی دارد، بطوری که بدون آن و بدون پذیرش اطاعت از امام، ایمان و دیانت فرد تحقق نیافته، و اصولا شرط قبولی اعمال اطاعت امامی است که اطاعت او بر انسان واجب شده است.
از مجموعه این روایات و آیات و دیگر روایاتی که ذکر نگردید بدست می‌آید که حکومت و حاکم در اسلام نقش محوری و کلیدی دارد، بطوری که بدون آن و بدون پذیرش اطاعت از امام، ایمان و دیانت فرد تحقق نیافته، و اصولا شرط قبولی اعمال اطاعت امامی است که اطاعت او بر انسان واجب شده است.


=منابع=
== پانویس ==
{{پانویس}}


(۱) قرآن و کتاب مقدس عهد عتیق.
== منابع ==


(۲) راضی آل‌یاسین، صلح‌الحسن علیه‌السلام، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
# قرآن و کتاب مقدس عهد عتیق.
# راضی آل‌یاسین، صلح‌الحسن علیه‌السلام، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
# قدیس آوگوستین، مدینةالله للقدّیس أَوغسْطِینُس، نقله الی‌العربیة یوحنّا حلو، بیروت ۲۰۰۲.
# ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
# ابن بابویه، علل‌الشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ ۱۳۸۶، چاپ افست قم (بی‌تا).
# ابن بابویه، کتاب‌الخصال، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
# ابن شعبه، تحف العقول عن آل‌الرسول صلی‌اللّه علیهم، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۲۵.
# ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم (بی‌تا).
# ابن فراء، الاحکام السلطانیة، چاپ محمد حامد فقی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
# محمد ابوزهره، تاریخ‌المذاهب الاسلامیة، قاهره (۱۹۷۶).
# علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول (صلی‌اللّه علیه وآله‌وسلم)، تهران ۱۴۱۹.
# امام خمینی، کتاب‌البیع، (تهران) ۱۳۷۹ش.
# امام خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، تهران ۱۳۵۷ش.
# محسن امین، نقض‌الوشیعة، او، الشیعة بین‌الحقائق و الأوهام، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
# یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق النّاضرة فی احکام العترة الطاهرة، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ش.
# عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، (بی‌تا).
# حرّ عاملی، وسائل الشیعه.
# حسن ابراهیم حسن، تاریخ‌الاسلام: السیاسی و الدینی و الثقافی و الاجتماعی، ج۱، قاهره ۱۹۶۴، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
# محمد حمیداللّه، مجموعة الوثائق السیاسیة للعهد النبوی و الخلافة الراشدة، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
# جعفر سبحانی، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة والعقل، به قلم حسن محمد مکی عاملی، ج۴، قم ۱۴۱۲.
# محمدتقی شوشتری، بهج‌الصباغة فی شرح نهج‌البلاغة، ج۳، تهران ۱۳۹۳.
# محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت ۱۳۹۰ـ ۱۳۹۴/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۴.
# محمدحسین طباطبائی، «ولایت و زعامت»، در بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، تهران: شرکت سهامی انتشار، (۱۳۴۱ش).
# طبری، تاریخ (بیروت).
# علی بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
# محمد بن حسن فخرالمحققین، ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، چاپ حسین موسوی کرمانی، علی پناه اشتهاردی، و عبدالرحیم بروجردی، قم ۱۳۸۷ـ۱۳۸۹، چاپ افست ۱۳۶۳ش.
# محمد بن عمر فخررازی، اصول‌الدین و هوالکتاب المسمّی معالم اصول‌الدین، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
# علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
# علی بن حسام‌الدین متقی، کنزالعُمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
# محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران (۱۳۹۷).
# مسعودی، مروج (پاریس).
# احمد بن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی ‌اصفهانی، ج۱۲، قم ۱۴۱۴.
# حسینعلی منتظری، البدرالزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر، تقریرات درس آیت‌اللّه بروجردی، قم ۱۳۶۲ش.
# حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة، ج۱، قم ۱۴۰۹.
# شارل لوئی دوسکوندا مونتسکیو، روح‌القوانین، ترجمه و نگارش علی ‌اکبر مهتدی، تهران ۱۳۶۲ش.
# محمدحسین نائینی، تنبیه الامة و تنزیةالملة، چاپ جواد ورعی، قم ۱۳۸۲ش.
# فتحیه نبراوی و محمدنصر مهنا، تطور الفکر السیاسی فی الاسلام، قاهره ۱۹۸۲ ـ ۱۹۸۴.
# محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت ۱۹۸۱.
# یعقوبی، تاریخ.
# ابن بابویه، عیون اخبار الرضا.
# غرر و درر.
# کلینی، کافی.
# شیخ مفید، اختصاص.
# محمد باقر مجلسی (علامه)، بحار الانوار، تهران، المکتبه الاسلامیه.


(۳) قدیس آوگوستین، مدینةالله للقدّیس أَوغسْطِینُس، نقله الی‌العربیة یوحنّا حلو، بیروت ۲۰۰۲.
== برگرفته از ==
 
(۴) ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
 
(۵) ابن بابویه، علل‌الشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ ۱۳۸۶، چاپ افست قم (بی‌تا).
 
(۶) ابن بابویه، کتاب‌الخصال، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
 
(۷) ابن شعبه، تحف العقول عن آل‌الرسول صلی‌اللّه علیهم، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۲۵.
 
(۸) ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم (بی‌تا).
 
(۹) ابن فراء، الاحکام السلطانیة، چاپ محمد حامد فقی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
 
(۱۰) محمد ابوزهره، تاریخ‌المذاهب الاسلامیة، قاهره (۱۹۷۶).
 
(۱۱) علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول (صلی‌اللّه علیه وآله‌وسلم)، تهران ۱۴۱۹.
 
(۱۲) امام خمینی، کتاب‌البیع، (تهران) ۱۳۷۹ش.
 
(۱۳) امام خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، تهران ۱۳۵۷ش.
 
(۱۴) محسن امین، نقض‌الوشیعة، او، الشیعة بین‌الحقائق و الأوهام، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
 
(۱۵) یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق النّاضرة فی احکام العترة الطاهرة، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ش.
 
(۱۶) عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، (بی‌تا).
 
(۱۷) حرّ عاملی، وسائل الشیعه.
 
(۱۸) حسن ابراهیم حسن، تاریخ‌الاسلام: السیاسی و الدینی و الثقافی و الاجتماعی، ج۱، قاهره ۱۹۶۴، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
 
(۱۹) محمد حمیداللّه، مجموعة الوثائق السیاسیة للعهد النبوی و الخلافة الراشدة، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
 
(۲۰) جعفر سبحانی، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة والعقل، به قلم حسن محمد مکی عاملی، ج۴، قم ۱۴۱۲.
 
(۲۱) محمدتقی شوشتری، بهج‌الصباغة فی شرح نهج‌البلاغة، ج۳، تهران ۱۳۹۳.
 
(۲۲) محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت ۱۳۹۰ـ ۱۳۹۴/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۴.
 
(۲۳) محمدحسین طباطبائی، «ولایت و زعامت»، در بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، تهران: شرکت سهامی انتشار، (۱۳۴۱ش).
 
(۲۴) طبری، تاریخ (بیروت).
 
(۲۵) علی بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
 
(۲۶) محمد بن حسن فخرالمحققین، ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، چاپ حسین موسوی کرمانی، علی پناه اشتهاردی، و عبدالرحیم بروجردی، قم ۱۳۸۷ـ۱۳۸۹، چاپ افست ۱۳۶۳ش.
 
(۲۷) محمد بن عمر فخررازی، اصول‌الدین و هوالکتاب المسمّی معالم اصول‌الدین، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
 
(۲۸) علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
 
(۲۹) علی بن حسام‌الدین متقی، کنزالعُمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
 
(۳۰) محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران (۱۳۹۷).
 
(۳۱) مسعودی، مروج (پاریس).
 
(۳۲) احمد بن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی ‌اصفهانی، ج۱۲، قم ۱۴۱۴.
 
(۳۳) حسینعلی منتظری، البدرالزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر، تقریرات درس آیت‌اللّه بروجردی، قم ۱۳۶۲ش.
 
(۳۴) حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة، ج۱، قم ۱۴۰۹.
 
(۳۵) شارل لوئی دوسکوندا مونتسکیو، روح‌القوانین، ترجمه و نگارش علی ‌اکبر مهتدی، تهران ۱۳۶۲ش.
 
(۳۶) محمدحسین نائینی، تنبیه الامة و تنزیةالملة، چاپ جواد ورعی، قم ۱۳۸۲ش.
 
(۳۷) فتحیه نبراوی و محمدنصر مهنا، تطور الفکر السیاسی فی الاسلام، قاهره ۱۹۸۲ ـ ۱۹۸۴.
 
(۳۸) محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت ۱۹۸۱.
 
(۳۹) یعقوبی، تاریخ.
 
(۴۰) ابن بابویه، عیون اخبار الرضا.
 
(۴۱) غرر و درر.
 
(۴۲) کلینی، کافی.
 
(۴۳) شیخ مفید، اختصاص.
 
(۴۴) محمد باقر مجلسی (علامه)، بحار الانوار، تهران، المکتبه الاسلامیه.
 
== منابع ==
[http://lib.eshia.ir/23019/1/6394 دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حکومت در اسلام»، شماره۶۳۹۴.]  
[http://lib.eshia.ir/23019/1/6394 دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حکومت در اسلام»، شماره۶۳۹۴.]  
 
[http://lib.eshia.ir/10244/3/5 دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «حکومت اسلامی»، ج۱، ص۵.]  
[http://lib.eshia.ir/10244/3/5 دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «حکومت اسلامی»، ج۱، ص۵.]  


== پانویس ==
[[رده:مقاله‌ها]]
{{پانویس}}
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]]
 
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]
[[رده:اصطلاحات فقهی]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش