سادات حسنی آشنایی با سر سلسله های خاندان عبدالله بن حسن مثنی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۹: خط ۴۹:
عبدالله بن الحسن المثني با کنيه ابو محمد که پدرش زاده امام حسن مجتبي و مادرش فاطمه دختر امام حسين عليه السلام و نبوه دختري طلحه بن عبيدالله است. به خاطر انتساب از سوي پدر و مادر به رسول خدا لقب محض(=خالص) و کامل »<ref>تيسير المطالب في أمالي أبي طالب،  ص: 660</ref> به او دادند و از او نقل شده که خود را به خاطر‌اين نسب نزديکترين مردم به رسول خدا مي‌دانست. <ref>مقاتل الطالبيين،ص168</ref>  عبدالله درسال هفتاد هجري در خانه حضرت فاطمه دختر پيامبراکرم در مسجد نبوي به دنيا آمد.  <ref>المجدي،  ابن الصوفي ، ص:222،  تحفة الأزهار،  ضامن بن شدقم ، ج‏1، ص:314‏</ref> اوشباهت زيادي به رسول خدا داشت. <ref>عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:93‏</ref>  
عبدالله بن الحسن المثني با کنيه ابو محمد که پدرش زاده امام حسن مجتبي و مادرش فاطمه دختر امام حسين عليه السلام و نبوه دختري طلحه بن عبيدالله است. به خاطر انتساب از سوي پدر و مادر به رسول خدا لقب محض(=خالص) و کامل »<ref>تيسير المطالب في أمالي أبي طالب،  ص: 660</ref> به او دادند و از او نقل شده که خود را به خاطر‌اين نسب نزديکترين مردم به رسول خدا مي‌دانست. <ref>مقاتل الطالبيين،ص168</ref>  عبدالله درسال هفتاد هجري در خانه حضرت فاطمه دختر پيامبراکرم در مسجد نبوي به دنيا آمد.  <ref>المجدي،  ابن الصوفي ، ص:222،  تحفة الأزهار،  ضامن بن شدقم ، ج‏1، ص:314‏</ref> اوشباهت زيادي به رسول خدا داشت. <ref>عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:93‏</ref>  
عبدالله از محبوبيت و جايگاه ويژه‌اي در ميان مردم مدينه و علماي بزرگ برخوردار بود. اورا شيخ بني هاشم و از خطيبان و سخنوران بني هاشم در زمان خود خوانده اند <ref>عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:93‏ البيان و التبيين،  جاحظ،  ج‏1،  ص: 285‏</ref>  محمد بن عمر واقدي او را چنين توصيف کرده است:« و كان عبد الله بن حسن من العباد و كان له شرف و عارضة و هيبة و لسان شديد» عبدالله از عابدان زمانه و داراي شرف و با هيبتي مخصوص و قدرت بيان و زباني تند بود. <ref>الطبقات‏الكبرى، ج‏5، ص:385</ref>   
عبدالله از محبوبيت و جايگاه ويژه‌اي در ميان مردم مدينه و علماي بزرگ برخوردار بود. اورا شيخ بني هاشم و از خطيبان و سخنوران بني هاشم در زمان خود خوانده اند <ref>عمدة الطالب،  ابن عنبة ، ص:93‏ البيان و التبيين،  جاحظ،  ج‏1،  ص: 285‏</ref>  محمد بن عمر واقدي او را چنين توصيف کرده است:« و كان عبد الله بن حسن من العباد و كان له شرف و عارضة و هيبة و لسان شديد» عبدالله از عابدان زمانه و داراي شرف و با هيبتي مخصوص و قدرت بيان و زباني تند بود. <ref>الطبقات‏الكبرى، ج‏5، ص:385</ref>   
قدرت بيان عبدالله به گونه‌اي بود که منصور عباسي او را داراي سحر بيان مي‌دانست که با هرکس سخن بگويد او را مجاب خواهد.  اين جايگاه به حدي بود که در مفاخره ميان بني هاشم و بني اميه عبدالله بن حسن يکي از مفاخر بني هاشم شمرده شده است.   
قدرت بيان عبدالله به گونه‌اي بود که منصور عباسي او را داراي سحر بيان مي‌دانست که با هرکس سخن بگويد او را مجاب خواهد. <ref>تاريخ مدينه دمشق، ج27، ص369؛</ref> اين جايگاه به حدي بود که در مفاخره ميان بني هاشم و بني اميه عبدالله بن حسن يکي از مفاخر بني هاشم شمرده شده است. <ref>شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ؛ ج‏15 ؛ ص289‏</ref>  
عبدالله جايگاه مخصوصي روبروي منبر در  مسجد نبوي داشت که درآن زيرانداز خود را پهن مي‌کرد که حتي مدتها پس از رفتن او نيز در مسجد باقيماند.   ودر روزهاي جمعه وي مکاني اختصاصي در کنار استوانه پيامبراکرم(ص) داشت.  
عبدالله جايگاه مخصوصي روبروي منبر در  مسجد نبوي داشت که درآن زيرانداز خود را پهن مي‌کرد که حتي مدتها پس از رفتن او نيز در مسجد باقيماند. <ref>تاريخ المدينة المنورة،  ص: 10</ref>  ودر روزهاي جمعه وي مکاني اختصاصي در کنار استوانه پيامبراکرم(ص) داشت. <ref>تاريخ مدينه دمشق، ج27، ص373</ref> 
==نمونه اي از نقش آفريني هاي سياسي عبدالله محض==
==نمونه اي از نقش آفريني هاي سياسي عبدالله محض==
عبدالله محض با خلفاي اموي و عباسي مراوده داشت. او در نوجواني به محضر حاکم مدينه عمر بن عبدالعزيز راه داشت و عمر او را به پاس قرابتش با پيامبر احترام مي‌کرد. در جواني به ديدار سليمان بن عبدالملک به دمشق رفت و تلاش کرد تا با نفوذ عمر بن عبدالعزيز در دربار سليمان به خواست خود دست يابد. اما امويان از بيم تحت تاثير قرار گرفتن شاميان از شخصيت با نفوذ و جذاب وي با لحني تهديد آميز او را روانه شهر خود مدينه منوره کردند او بعدها در خلافت يکساله عمر بن عبدالعزيز با او مراوده فراواني داشت و پس از وي در دمشق به ديدار هشام بن عبدالملک رفت و هشام جوياي فرزندانش شد.
عبدالله محض با خلفاي اموي و عباسي مراوده داشت. او در نوجواني به محضر حاکم مدينه عمر بن عبدالعزيز راه داشت و عمر او را به پاس قرابتش با پيامبر احترام مي‌کرد. در جواني به ديدار سليمان بن عبدالملک به دمشق رفت و تلاش کرد تا با نفوذ عمر بن عبدالعزيز در دربار سليمان به خواست خود دست يابد. اما امويان از بيم تحت تاثير قرار گرفتن شاميان از شخصيت با نفوذ و جذاب وي با لحني تهديد آميز او را روانه شهر خود مدينه منوره کردند <ref>تاريخ مدينه دمشق، ج27، ص366</ref> او بعدها در خلافت يکساله عمر بن عبدالعزيز با او مراوده فراواني داشت و پس از وي در دمشق به ديدار هشام بن عبدالملک رفت و هشام جوياي فرزندانش شد. <ref>تاريخ مدينه دمشق، ج27، ص365‏</ref>
===برخوردكريمانه با حاكم اموي===
===برخوردكريمانه با حاكم اموي===
حاکم وليد بن عبدالملک در مدينه عثمان بن خالد بود که به عبدالله و برادرش اهانت بسيار کرد و قصد آزار جدي آنها را داشت. هنگاميکه عثمان عزل شد. عبدالله و برادرش نزد او آمدند و گفتند به مشکلاتي که پيش از‌اين ميان ما بوده نگاه نکن و کارت را به ما واگذار نما. عثمان نيز به آن دو پناهنده شد و از گرفتاري نجات يافت و به هرچه مي‌خواست رسيد. پس از‌اين بود که عثمان مي‌گفت :خداوند بهتر مي‌داند رسالتش را در کجا قرار دهد.   
حاکم وليد بن عبدالملک در مدينه عثمان بن خالد بود که به عبدالله و برادرش اهانت بسيار کرد و قصد آزار جدي آنها را داشت. هنگاميکه عثمان عزل شد. عبدالله و برادرش نزد او آمدند و گفتند به مشکلاتي که پيش از‌اين ميان ما بوده نگاه نکن و کارت را به ما واگذار نما. عثمان نيز به آن دو پناهنده شد و از گرفتاري نجات يافت و به هرچه مي‌خواست رسيد. پس از‌اين بود که عثمان مي‌گفت :خداوند بهتر مي‌داند رسالتش را در کجا قرار دهد. <ref>نثر الدر في المحاضرات، آبى ؛ ج‏1 ؛ ص254‏</ref>
===مذاکره با فرمانده خوارج===
===مذاکره با فرمانده خوارج===
درسال 129 ق خوارج به فرماندهي ابوحمزه خارجي براي حج ازسوي عبدالله بن يحيي طالب الحق، از خوارج اباضي يمن، به عرفات آمدند. حاکم حرمين عبدالواحد بن سليمان بن عبدالملک تصميم گرفت تا براي حفظ حرمت حرمين يا تامين فرصت براي آمادگي رزمي با آنان مذاکره کند از‌اين رو از چهره ها و خاندان‌هاي سرشناس مدينه از جمله خاندان خلفاي چهارگانه افرادي را برگزيد و آنان را نزد ابوحمزه فرستاد. ابو حمزه با توجه به گرايش اعتقادي خود به فرزندان امام علي(ع)  و عثمان بي محلي کرده و رو ترش کرد اما بر عکس به نوادگان عمر و ابوبکر خنديد و خوشامد گفت و اظهار کرد:به خدا قسم ما براي عمل به سيره پدران شما قيام کرديم. در‌اين هنگام عبدالله بن حسن که از‌اين اقدام وي آزرده به نظر مي‌آمد گفت : ما‌اينجا نه براي افتخار بر سر پدران و اجداد که براي رساندن پيام امير آمده‌ايم و‌اين جمع پس از ===رساندن پيام امير و آتش بس با ابوحمزه بازگشتند.===   
درسال 129 ق خوارج به فرماندهي ابوحمزه خارجي براي حج ازسوي عبدالله بن يحيي طالب الحق، از خوارج اباضي يمن، به عرفات آمدند. حاکم حرمين عبدالواحد بن سليمان بن عبدالملک تصميم گرفت تا براي حفظ حرمت حرمين يا تامين فرصت براي آمادگي رزمي با آنان مذاکره کند از‌اين رو از چهره ها و خاندان‌هاي سرشناس مدينه از جمله خاندان خلفاي چهارگانه افرادي را برگزيد و آنان را نزد ابوحمزه فرستاد. ابو حمزه با توجه به گرايش اعتقادي خود به فرزندان امام علي(ع)  و عثمان بي محلي کرده و رو ترش کرد اما بر عکس به نوادگان عمر و ابوبکر خنديد و خوشامد گفت و اظهار کرد:به خدا قسم ما براي عمل به سيره پدران شما قيام کرديم. در‌اين هنگام عبدالله بن حسن که از‌اين اقدام وي آزرده به نظر مي‌آمد گفت : ما‌اينجا نه براي افتخار بر سر پدران و اجداد که براي رساندن پيام امير آمده‌ايم و‌اين جمع پس از ===رساندن پيام امير و آتش بس با ابوحمزه بازگشتند.===   
۱۶۰

ویرایش