سلسله ادریسیان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس رنگی}}' به '== پانویس == {{پانویس}}')
خط ۴۶۳: خط ۴۶۳:
| image13      = Flag of Morocco 1073 1147.svg
| image13      = Flag of Morocco 1073 1147.svg
}}
}}
=پانویس=
== پانویس ==
{{پانویس رنگی}}
{{پانویس}}
{{پانویس|2}}
{{پانویس|2}}
[[رده: تاریخ]]
[[رده: تاریخ]]

نسخهٔ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۲۵

قلمرو ادریسیان
نام سلسله ادریسیان
مؤسس ادریس اول
سال تأسیس 172 ق.
مذهب زیدیه
قلمرو مراکش و بخشی از الجزایر
دوره تاریخی ۷۸۸ - ۹۸۵ (قرون وسطی)
خاندان اجدادی آل حسن

اِدریسیان (به عربی: الأدارسة) یا آل ادریس دودمان شیعی بودند که طی سال‌های ۱۷۲–۴۶۳ ه‍. ق / ۷۸۸–۹۷۴ م در مراکش و بخشی از الجزایر فرمانروایی کرده‌اند. ادریسیان نخستین دولت شیعه تاریخ به‌شمار می‌روند. این دودمان خود را به حسن ابن علی می‌کرد و از این رو با سلسله امامان شیعه پیوسته بود[۱].

بنیانگذار این دودمان ادریس بن عبدالله مشهور به ادریس اول است. او از نوادگان حسن بن علی بود و در قیام فخ علیه هادی خلیفه عباسی مشارکت داشت. پس از سرکوب این قیام توسط عباسیان ادریس به مصر می‌گریزد. در مصر توسط وزیر برید آنجا، واضح، پنهان شد و سپس مخفیانه به شهر ولیله در مغرب رفت. او در مغرب با جلب حمایت روسای قبایل بربر توانست دولتی مستقل تشکیل دهد و مناطقی از شرق مراکش و غرب الجزایر را فتح کند. پس از مسموم شدن ادریس توسط فرستاده عباسیان پسرش ادریس دوم به حکومت رسید. در ابتدای سلطنت او به دلیل خردسالی، دو تن به نام‌های راشد (غلام ادریس اول) و ابوخالد به عنوان نایب السطلنه قلمروی ادریسیان را تا زمانی که ادریس به بلوغ رسید و خود زمام امور را بدست گرفت، اداره می‌کردند. از اقدامات مهم ادریس دوم، تأسیس شهر فاس بود که به یکی از کانون‌های مهم سیاسی و فرهنگی مغرب بدل شد. پس از مرگ ادریس، فرزند او محمد به سلطنت رسید. محمد در طول سلطنت خود قلمروی پدر را بین برادران خود تقسیم کرد. امری که موجب آغاز دوره‌ای از اغتشاشات و جنگ‌های داخلی شد. با به تخت نشستن پسرش یحیی، دولت ادریسیان دوباره ثبات پیدا کرد و آرامش در آن برقرار شد. از اقدامات مهمی که در زمان یحیی انجام گرفت، رونق و توسعه شهر فاس بود. جانشینان یحیی، یحیی بن یحیی علی بن عمریحیی بن قاسم حاکمان ضعیفی بودند و در دوران آنها دوباره مملکت در اغتشاش فرو می‌رود و چندین بار پایتخت ادریسیان، فاس، به دست شورشیان می‌افتد. یحیی چهارم در سال ۲۹۲ ق / ۹۰۵ م به تخت می‌نشیند و پس از مدت‌ها بار دیگر آرامش و ثبات حکم فرما می‌گردد. یحیی چهارم پادشاه توانمندی بود و موفق می‌شود قلمروی ادریسیان را به اوج وسعت برساند. اما دوران شکوه یحیی چهارم با آغاز حکومت فاطمیون همراه می‌شود. در پی هجوم فاطمیون به مغرب، یحیی ناچار می‌شود در سال ۳۰۷ ق / ۹۱۹ م به‌طور ظاهری اقتدار فاطمیون را به رسمیت شناخته و هر سال مقدار معینی خراج به آنها بدهد. چند سال بعد یحیی توسط فاطمیون برکنار و تبعید می‌شود. پس از مدت کوتاهی حاکمیت مستقیم فاطمیون بر مغرب، حسن بن محمد ملقب به حجام، نوه ادریس دوم، در طی یک شورش، کنترل شهر فاس را بدست می‌گیرد و حاکمیت خاندان آل ادریس را احیاء می‌کند. حسن چندین بار با فاطمیون پیکار می‌کند اما عاقبت در پی یک کودتا، کنترل شهر فاس را از دست داد و اندکی بعد درگذشت (۳۱۵ ق / ۹۲۷ م). در سال ۳۱۷ ق/۹۲۹ م بازماندگان آل ادریس به قلعه حجر النسر، در منطقه ریف پناه می‌برند و مرکز حکومت خود را آنجا قرار می‌دهند. از این تاریخ به بعد مرکز خاندان ادریسی از فاس به حجر النسر منتقل می‌شود. آل ادریس برادر حسن، ابراهیم بن محمد، را رهبر خود قرار می‌دهند. ابراهیم با تلاش‌های خود توانست اقدامات فاطمیون برای فتح قلعه حجر النسر عقیم بگذارد. پس از مرگ ابراهیم، به ترتیب برادر و برادرزاده‌اش، قاسم گنون بن محمد و احمد بن قاسم گنون حکومت کردند. احمد بن قاسم خود را تحت الحمایه خلافت قرطبه کرد و توانست حمایت خلیفه وقت قرطبه عبدالرحمن سوم، را به دست آورد. بعد مدتی میان احمد و عبدالرحمن اختلاف می‌افتد و در نهایت احمد توسط سپاهیان عبدالرحمن مورد حمله قرار میگیرد و توسط او خلع و به اسپانیا تبعید می‌شود. عبدالرحمن برادر او، حسن بن قاسم، را به عنوان حاکم مغرب قرار می‌دهد. در پی لشکرکشی فاطمیون به مغرب، حسن تحت الحمایگی فاطیمون را می‌پذیرد. این عمل دیری نمی‌پاید زیرا خلافت قرطبه اندکی بعد در سال ۳۶۳ ق / ۹۷۴ م دوباره به مغرب حمله و حسن را خلع می‌کند. پس از برکناری حسن، هیچ عضو دیگری از خاندان آل ادریس جانشین او نشد و در نتیجه حکومت ادریسیان برافتاد[۲].

ادریسیان نخستین دولت‌های اسلامی مغرب به شمار می‌روند که زمینه را برای مسلمان شدن مردم آن مناطق و همچنین ظهور دولت‌های مسلمان بعدی را فراهم کردند.در زمان ادریسیان اعراب زیادی از مناطق مختلف به مغرب مهاجرت می‌کنند و در آنجا ساکن می‌شوند و این زمینه را برای تغییر زبان و بافت قومیتی مغرب، از بربر به عرب، را فراهم آورد.بسیاری از بازماندگان ادریسیان امروزه در کشور مراکش زندگی می‌کنند[۳].

فرمانرواها مقالهٔ اصلی: فهرست فرمانروایان مراکش § دودمان ادریسی نام طول عمر شروع سلطنت پایان سلطنت توضیحات خانواده تصویر ادریس بن عبدالله (ادریس اول) ادریس بن عبدالله ۷۴۵ – ۷۹۱ ۷۸۸ ۷۹۱ نخستین امیر دودمان ادریسیان ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب ادریس بن ادریس (ادریس دوم) إدریس بن إدریس اوت ۷۹۱ – ۸۲۸ ۸۰۳ ۸۲۸ پسر ادریس اول ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب محمد بن ادریس محمد بن إدریس درگذشت ۸۳۶ ۸۲۸ ۸۳۶ پسر ادریس دوم محمد بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب علی بن محمد (علی اول) علی بن محمد ۸۲۷ – ۸۴۸ ۸۳۶ ۸۴۸ پسر محمد بن ادریس علی بن محمد بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب یحیی بن محمد (یحیی اول) یحیی بن محمد ۸۲۹–۸۶۴ ۸۴۸ ۸۶۴ پسر محمد بن ادریس یحیی بن محمد بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب یحیی بن یحیی (یحیی دوم) یحیی بن یحیی درگذشت ۸۷۴ ۸۶۴ ۸۷۴ پسر یحیی بن محمد یحیی بن یحیی بن محمد بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب علی بن عمر (علی دوم) علی بن عمر درگذشت ۸۸۳ ۸۷۴ ۸۸۳ عموی یحیی بن محمد علی بن عمر بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب یحیی بن قاسم (یحیی سوم) یحیی بن القاسم درگذشت ۹۰۴ ۸۸۰ ۹۰۴ Cousin of Ali ben Omar یحیی بن قاسم بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب یحیی بن ادریس (یحیی چهارم) یحیی بن إدریس درگذشت ۹۱۷ ۹۰۴ ۹۱۷ نوه علی بن عمر یحیی بن ادریس بن علی بن عمر بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب حسن بن محمد (حسن اول) الحسن بن محمد Died 944 ۹۲۵ ۹۲۷ برادرزاده یحیی بن قاسم حسن بن محمد بن قاسم بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب قاسم بن ابراهیم القاسم بن ابراهیم درگذشت ۹۴۸ ۹۳۷ ۹۴۸ پسر عموی حسن بن محمد قاسم بن محمد بن قاسم بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب احمد بن قاسم أحمد بن القاسم درگذشت ۹۵۴ ۹۴۸ ۹۵۴ پسر قاسم بن ابراهیم احمد بن قاسم بن محمد بن قاسم بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب حسن بن قاسم (حسن دوم) الحسن بن القاسم درگذشت ۹۸۵ ۹۵۴ ۹۷۴ برادر احمد بن قاسم حسن بن قاسم بن محمد بن قاسم بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب

وضعیت و نقش دولت ادریسیان در تمدن اسلامی

ادریس بن عبدالله دولت ادریسیان را برپا کرد. وی برادر محمد بن عبدالله (نفس زکیه) و از شرکت‌کنندگان در قیام حسین بن علی صاحب فخ (169ق) و از شاگردان امام صادق بود.او ابتدا به مصر و از آن‌جا به سوی مغرب فرار کرد.عده‌ای معتقدند او بدون هدف و فقط برای دور شدن از محل حادثه فخ، رو به مصر نهاد و شاید فقط به آن علت که غلام او بربری بوده است به آن سو روان شد.ولی برخی معتقدند ادریس با برنامه‌ریزی قبلی به مغرب رفت. آن‌ها ادعا دارند با توجه به حضور سلیمان بن عبدالله برادر محمد نفس زکیه در تلِمْسان، ورود او به آن‌جا اتفاقی نیست. نحوه ارتباط وی و موفقیت او در مغرب اقصی، موضوع این پژوهش نیست، به هر حال وی در سال 171 قمری، موفق شد اولین دولت از خاندان پیامبر را بعد از دولت معصوم برپا کند. مرکز حکومت او ولیله یا تدغه بوده است. این دولت دو دوره طلایی و انحطاط را پشت‌سر گذاشت که هر چند طول دوره اول از منظر تاریخی زیاد نیست، یاد آن ماندگار است. این دوره از سال 172 تا 223 قمری را شامل می‌گردد.مسأله این پژوهش، وضعیت‌سنجی و تعیین نقش دولت ادریسیان در تمدن اسلامی است. مقصود ما از تمدن اسلامی، فضایى است که انسان در آن فضا از لحاظ معنوى و مادى می‌تواند رشد کند و به غایات مطلوبى برسد که خداى متعال او را براى آن غایات خلق کرده است. زندگى خوب و عزّت‌مندى داشته باشد؛ انسان عزیز، انسان داراى قدرت، داراى اراده، داراى ابتکار، داراى سازندگى جهان طبیعت[۴]. در تمدن، چهار رکن و عنصر اصلی می‌توان تشخیص داد که عبارتند از: پیش‌بینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنن اخلاقی، و کوشش در راه معرفت و بسط هنر.[۵] از این‌رو، علاوه بر مظاهر تمدنی مانند تشکیلات سیاسی، قضایی و‌.. شهر و شهر‌سازی، از علم و علم‌آموزی و عدالت نیز سخن گفته خواهد شد.

باید با تأسف اعتراف کرد، محقق درباره این دولت با کاستی اطلاعات، خصوصاً از منابع معاصر با دوره طلایی آنان روبه‌روست. تحقیقاتی که تاکنون به انجام رسیده‌اند گام‌هایی کوتاه در روشن‌تر شدن وضعیت این دولت برداشته‌اند. کتاب‌های جغرافیایی تاریخی، به حسب موضوع آن‌گاه که از مغرب سخن گفته‌اند، به ویژگی‌های این دولت هم اشاره داشته‌اند. از کتب جغرافیایی معاصر با اواخر این دولت، می‌توان به البلدان یعقوبی متوفای 284ق؛ المسالک و الممالک ابن خرداذبه متوفای 300ق؛ صورة الأرض‏، ابن حوقل، زنده به 331ق؛ المسالک و الممالک اصطخرى متوفای346ق؛ البلدان، ابن فقیه متوفای 365ق؛ احسن التقاسیم فى معرفة الاقالیم مقدسى متوفای 375ق اشاره کرد. دیگر کتب غیرمعاصر مانند تاریخ افریقیة و المغرب ابن رقیق متوفای 417ق منابعی کهن برای تحقیق درباره ادریسیان به شمار می‌روند که بر اساس مشاهدات خود به وضعیت تمدنی آن دولت پرداخته‌اند. از منابع قرون میانی، کتاب‌هایی مانند المسالک و الممالک البکرى‏ متوفای 475ق، الانیس المطرب بروض القرطاس فی اخبار ملوک المغرب و تاریخ مدینه فاس از ابن ابی زرع و البیان المغرب فی اخبار الاندلس والمغرب از ابن عذاری مراکشی و جذوه الاقتباس فی ذکر من حل من الاعلام مدینه فاس از القاضی المکناسی می‌توان نام برد که به تناسب موضوع به ادریسیان پرداخته‌اند‌. از منابع پژوهشی معاصر، دو کتاب الادارسه فی المغرب الاقصی و الادارسه از محمود اسماعیل عبدالرزاق؛ ادریس منشی دوله و باعث دعوه از عبدالطیف سعدانی، دوله الادارسه فی العصر الذهبی از نصرالله سعدون؛ و فاس عاصمه الادارسه و رسائل اخری از محمد المنتصر بالله بن محمد الزمزمی الکتانی، به وضعیت سیاسی و روابط بین‌الملل و بعضاً فرهنگی و تمدنی این دولت پرداخته‌اند. برخی کتب نیز در خلال بحث‌های خود به دولت ادریسیان اشاره کرده‌اند؛ مانند مقدمه‌ای بر تاریخ مغرب اسلامی از عبدالله ناصری طاهری و تاریخ تحلیلی مغرب از دکتر شهیدی پاک؛ اما مقاله‌ای در مورد وضعیت تمدن دولت ادریسی یافت نشد و ظاهراً دو مقاله درباره مذهب ادریسیان (که در همین نوشتار به آن‌ها استناد شده است) و یک مقاله دیگر با موضع غیرتمدنی با عنوان ادریسیان از دی استاچی به چاپ رسیده است. تفاوت این پژوهش با کتب یادشده، علاوه بر محدودیت موضوع یعنی تمرکز بر نقش و وضعیت تمدنی و پیکره‌بندی بر اساس موضوع‌های مورد توجه در تمدن، بازمرور منابع و تصحیح برخی از برداشت‌ها است. برای مثال، اگر یک جغرافی‌دان در قرن پنجم از آثار تمدنی در فاس سخن گفته، در صورتی می‌توان آن آثار را به دولت ادریسی نسبت داد که جغرافی‌دان مذکور خود به این مطلب تصریح و یا قراینی در کلام وی بر آن دلالت کند اما در برخی از تحقیقات معاصر، به این اصل توجه نشده است؛ برای نمونه، دکتر رمضان التلیسی در کتاب خود به استناد البکری، به مساجد و رباط‌های مختلفی اشاره کرده که البکری تصریحی ندارد که مساجد مذکور در دوره ادریسی ساخته شده است.


قلمرو و ویژگی‌های جغرافیایی دولت ادریسیان

دولت ادریسیان [۶] از وسعت چشم‌گیری برخوردار بوده است. حدود بلاد ادریسی را می‌توان از تقسیم مملکت در زمان محمد بن ادریس تا حدودی بازشناخت. اگرچه گفته‌اند بیش‌ترین وسعت را در زمان یحیی بن محمد بن ادریس داشته است.

می‌توان گفت: ثروت و غنای منطقه تحت حاکمیت ادریسیان، خودکفایی آن‌ها را تضمین کرده و به ایجاد حکومت‌ مستقل و استمرار و بقای آن‌ها، علی‌رغم درگیری و نزاعی که بین آن‌ها وجود داشت، کمک کرده است. سلسله‌کوه‌های فازاز ـ در سی مایلی فاس ـ با درختان بلند و طبیعت ناهمواری مشهور است. در کنار کوه‌ها، طبیعت مغرب‌الاقصی با وجود تعدادی از دشت‌ها با مناطق قابل سکونت، یا سرزمین‌های وسیعی که رودها آن را شکافته‌اند و دره‌هایی که منطقه را برای آبادانی و جذب انسان‌ها مناسب نموده‌اند، مشخص می‌شود. به ویژه دشت سایس، جایی که شهر فارس مرکز ادریسیان است. همان‌گونه که دشت‌ها بر ساحل اقیانوس ادامه می‌یابد، مانند دشت غماره و تامسنا، سپس دشت دکاله که به سمت جنوب تا دره تنسیفت ادامه دارد. بیش‌تر این دشت‌ها را رودخانه‌هایی از هم جدا کرده‌اند که به اقیانوس اطلس می‌ریزند. از مهم‌ترین رودخانه‌ها، دره ام‌الربیع، دره درعه، رودخانه ملویه، سبو و سرانجام دره ایجلی در سوس اقصی است.

گفتنی است که این طبیعت، به تنوع و غنای زندگی اقتصادی کمک کرده و این مسأله، به شکل گرفتن انواع مختلف زندگی تمدنی یا بدوی نیز کمک رسانیده است. هم‌چنین این ثروت، باعث دخالت نیروهای بزرگ خارجی شده که برای گسترش نفوذشان در این منطقه ثروتمند، به درگیری برخاسته‌اند.


اسلامی­ سازی مغرب

بعد از فتح مغرب در قرن اول، برخی قبایل به دلیل خشم از فاتحان عرب، به ادیان قدیمی خود بازگشتند. علاوه بر این که مسیحیت پیروان خود را از دست نداد و آنان حتی در برخی از شهرهای شمالی، از کلیسای اسکندریه پیروی می‌کردند. حتی از آن پس، یهودیت در نکور، ودای، قازاز، تادلا و درعه منتشر شد. برخی از قبایلی که به اسلام گرویدند و اشکال اعتقادات قدیمی مانند آیین‌های مذهبی یا اعتقاد به سحر و جادو یا اقدام به عادت‌های مبتذل جنسی را پذیرا شدند.همان‌گونه که بقایای بت‌پرستان در شکاف‌های بسته در ارتفاعات مغرب الاقصی باقی بودند، و صاحب کتاب الاستبصار آن‌ها را مشاهده کرده است.(البته بدیهی است این گزارش از کتاب استبصار که احتمالاً در قرن ششم نوشته شده نمی‌تواند توصیف‌گر زمان ادریسیان باشد. مورد مذکور از مواردی است که مورخان با اعتماد به منابع متأخر از ادریسیان، زمانه آنان را توصیف کرده‌اند و متأسفانه در گزارش از ادریسیان این موارد کم نیست)

ادریسیان در اواخر قرن دوم، به تکمیل کار فاتحان اولیه پرداختند، اما این بار هدف آنان صرفاً گسترش جغرافیایی سرزمین‌های اسلامی نبود، بلکه هدف ماندگار‌سازی اسلام در میان قبایل بود؛ لذا رفتار و گفتارشان در طول فتح، کمک بسزایی به تحقق هدف اصلی آنان نمود؛ از این‌رو، در مدت کوتاهی (172-197ق) موفق به گسترش اسلام در مغرب شدند. کاری که پیش از آن در طول یک قرن به کندی انجام گرفته بود. آنان خود را حامل قرائتی خاص از اسلام می‌دانستند که نزد دیگران یافت نمی‌شد.آنان معتقد بودند از اسلام جز اسمی باقی نمانده است؛ از این رو، مردم را به اجرای کتاب خدا و سنت پیامبر فرامی‌خواندند. به عبارتی آنان نزد مردم مغرب نه در چهره یک فاتح، بلکه در چهره یک مبلغ دین از خاندان نبوت ظاهر شده بودند؛ لذا بر اساس گزارش‌ها، به نام خلافت به ادریس درود نمى‏فرستادند، بلکه به او «السلام علیک یا بن رسول الله» مى‏گفتند.آنان تأکید می‌کردند که برای اسلام تلاش می‌کنند نه مفاخره و‌... .

از این رو، ساخت مراکز دینی از اولویت امور آنان بود؛ برای مثال، ادریس در تلمسان بعد از بیعت اهالی، دستور ساختن مساجد را داد و به تعلیم قرآن همت گمارد.عدم استفاده از اصطلاحات روز آن عصر در مورد سردمداران «خلیفه»، از دیگر مشخصه‌های اینان بود؛ مانند این نوشته در منبر مسجد تلمسان: «بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما امره الامام ادریس بن عبدالله بن حسن بن الحسن بن علی و ذلک فی شهر صفر اربع و سبعین و مئه»‌

گزارش‌های فتح نیز از همین رویکرد یعنی اسلامی‌سازی مغرب حکایت می‌کند؛ برای نمونه، آمده است:

بعد از بیعت قبایل با ادریس اول، وی به سوی تامسنا حرکت کرد و شهر‌های شاله و سایر بلاد و قلاع را فتح نمود و به سوی تادلا رفت و به ماسه رسید که اکثر ساکنان این مناطق یهودی، نصرانی و مجوس بودند.

وی در مرحله بعدی، به سوی مغرب اقصی رفت که ساکنانش غیرمسلمان بودند، اما آنان با کم‌ترین مقاومتی مطیع ادریس شدند. درباره ادریس دوم نیز همین مطلب تأکید شده که بعد از فتح دو شهر (اغمات وریکه و اغمات وهیلانه)، به نشر اسلام پرداخت.هرچند برخی رنگ جهاد دینی عملیات نظامی ادریس را صرفاً فزون‌خواهی می‌دانن این برداشت صرفاً ناشی از نوع نگاه مادی نویسنده است؛ زیرا در مصادر دیگر صریحاً ذکر می‌کنند که او در جنگ با خوارج، مردم را به اسلام صحیح رهنمون ساخت.

اثر رفتار ادریسیان تا به امروز باقی است؛ لذا تیتوس بورکهارت در دیدار خود از مراکش به این نفوذ چنین اشاره می‌کند:

مسجد و مقبره ادریس اول در کوه زرهون، قلب تمامی مراکش است و حرمی که مقبره ادریس دوم را در میان گرفته نیز به لحاظ موقعیت و هم به لحاظ معنا، قلب فاس به شمار می‌رود.

هنوز سالی یک‌بار صنوف و حلقه‌های اخوت، مراسم بزرگداشت مولای ادریس را برپا می‌سازند ‌... و گوشت قربانی را میان اعقاب فقیر مولای ادریس تقسیم می‌کنند حتی اعضای طریقت عیساوی، خیابان منتهی به مقبره را رقص‌کنان در گذشته طی می‌کردند. این همان دامنه نفوذ معنوی ادریسیان در مناطق فتح‌شده است.


نشر زبان عربی

بعد از فتح اندلس، قبایل عرب برای رفتن به آن سرزمین، لزوماً از مغرب عبور می‌کردند که خود باعث ترویج این زبان می‌شد اما این عبور و مرور، به عربی شدن مغرب نینجامید. با روی کار آمدن دولت ادریسی و به تبع حاکمان عرب‌زبان، اعم از امام و وزیر و کاتب و‌ ... ، زمینه بیش‌تری برای عربی شدن مغرب فراهم گردید. ساخت مساجد و مذاکره علم در آن‌جا و نشست و برخاست حاکمان با بربر، به این موج دامن زد و حتی مغرب را محل تجمع دانشمندان علوم مختلف اسلامی قرار داد. اسماعیل بن الاحمر در کتاب بیوتات فاس الکبری اسامی دانشمندان زیادی را آورده که در ادوار مختلف در شهر فاس ساکن بودند[۷]. آنان نشر لغت عربی را با قرائت قرآن و تفسیر همراه نمودند که به ارتقای فرهنگ اسلامی انجامید[۸]


تشکیلات

هیچ دولت و تمدنی بدون برخورداری از تشکیلاتی منسجم، قابل پیدایش و دوام نیست؛ دولت ادریسی نیز از این قانون مستثنا نبود. البته وجود تشکیلات پیچیده و وسیع مانند آن‌چه امروزه به چشم می‌خورد، به دور از انتظار است؛ اما وجود سازمانی بسیط ضروری بود که امور را با نظم و تدبیر به پیش برد. در حوزه سیاسی، چند مرکز قدرت در دولت ادریسی قابل شناسایی است: امام یا حاکم، وزیر، کاتب، شورای تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر.


امام یا حاکم

گفته شده است که حاکمان ادریسی خلیفه خوانده نمی‌شدند، بلکه امام خطاب می‌شدند که دارای بار دینی بود. عبارت نوشته‌شده بر روی منبر مسجد تلمسان مؤید این نکته است[۹] آنان نقشی دینی برای حاکمیت خود قائل بودند که از سخنرانی ادریس بن ادریس در روز بیعت خود معلوم می‌شود، آن‌جا که اظهار می‌دارد: «ما امری را عهده‌دار شده‌ایم که برای محسن آن پاداش و برای خطاکار وزر به همراه دارد و ما الحمدلله دارای انگیزه‌ای صحیح هستیم» این عبارت، ادبیات کسی است که به حکومت به عنوان یک امر دینی نگاه می‌کند. آنان خود را از خاندان پیامبر و از اهل‌بیتی می‌دانستند که خداوند پلیدی را از دامن آن‌ها زدوده است. حاکمیت را حق خاندان خود می‌دانستند و ادعا داشتند از اسلام قرائتی را در اختیار دارند که نزد دیگران نیست. آنان حکومت را حق خاندان نبوت می‌دانستند، اما نگاه موروثی به آن نداشتند؛ از این‌رو، انتقال حکومت از یک شاخه به شاخه دیگر ـ برعکس انتقال از پدر به پسر ـ مکرر در آن دولت مشاهده می‌شود.


برخورداری از شورای تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز‌

برخی معتقدند، نظام حکومتی ادریسیان بر امامت شورایی مبتنی بود[۱۰] به عبارتی، در مسائل مهم اهل حل و عقد از میان قبایل بربر با مشورت به اداره حکومت کمک می‌کردند. موارد متعددی از تأیید این امر وجود دارد؛ از جمله:

الف) بعد از مرگ مشکوک راشد (که احتمالاً توسط ابراهیم بن اغلب مسموم شده بود)، یکی از شیوخ بربر به نام ابوخالد یزید بن عباس عبدی مسئولیت او را عهده‌دار شد و مجدداً برای ادریس دوم بیعت گرفت[۱۱]

ب) بیرون کردن یحیای دوم از «عدوة القدویین» به «عدوة الاندلیسین» و انتخاب پسرعموی او علی بن عمر بن ادریس معروف به علی ثانی از سوی اهل حل و عقد فاس به زعامت عبدالرحمان بن ابی سهل خزاعی در سال 252 [۱۲] و اداره کشور توسط دولتمردان به علت صغر سن علی، از قدرتی فراحاکم در دستگاه حکومتی حکایت دارد[۱۳].

ج) انتخاب یحیی بن ادریس بن عمر بن ادریس به حکومت توسط دولتمردان در سال 292 که موارد مذکور حاکی از قدرت شورا در دولت ادریسی است.

برخورداری از وزیر و کاتب

ادریس بن عبدالله کسی را به وزرات منصوب نکرد و راشد غلامش به او مشاوره می‌داد و در کنار او از ابوخالد العبدی البربری نام برده شده است‌. اما در کنار ادریس دوم، دو وزیر دیده می‌شود: عمیر بن مصعب الزدی و بهلول بن عبدالواحد المطغری البربری که هر دو لقب وزیر داشتند. گفته شده که وزارت در دوران آن‌ها وزرات تنفیذ بوده است[۱۴]. مقام بعدی کاتب بود که وظایف خطیری بر عهده داشت. ابوالحسن عبدالله بن مالک انصاری الخزرجی در دولت ادریس دوم، این منصب را عهده‌دار بود[۱۵].


سیاست‌های کلان دولت ادریسی

ادریسیان سعی داشتند همراه مردم باشند، خصوصاً با بربر یعنی صاحبان قبل از اعراب مغرب می‌جوشیدند. از همین‌روست که ابن خلدون پس از انقراض ادریسیان می‌گوید: مردم هنوز از ادریسیان به نیکی یاد می‌کنند[۱۶] آنان برای نیل به این هدف، سیاست‌های مختلفی را در پیش گرفتند؛ از جمله:

ایجاد پیوند خانوادگی با مردم

آنان از طریق ازدواج با دختران قبایل، به این امر کمک کردند. شمار ایشان افزایش یافت تا آن‌جا که از خاندان‌های ملی محسوب می‌شدند. همه این‌ها شریف بودند، ولی شرفای مغربی([۱۷] از خاندان‌هایی که تا به امروز باقی هستند عبارتند از: سادات علمی از اهالی جبل العلم، مشیشیان و زانیان، کنونی، کنانی، ملجوم، عبود و‌... [۱۸]

دوری از فریب‌کاری و نیرنگ

این ویژگی، از دیگر سیاست‌های مردمی آنان به شمار می‌رفت، برعکس دولت فاطمی که برخی قبایل را به جان هم می‌انداختند تا از تفرقه آنان به سود خود بهره‌مند شود.

پرهیز از کاخ‌نشینی و زندگی اشرافی

این ویژگی نیز از دیگر سیاست‌های آنان بود که به احتمال زیاد برگرفته از سبک حکومتی امام علی بوده است. هیچ مورخی از کاخ‌های ادریسیان و از بریز و بپاش در حکومت آنان سخن نگفته است و آثاری از این دست در شهرهای آنان موجود نیست جز در مورد یحیی بن محمد بن ادریس که از مسیر درست منحرف شد و مرتکب خطا گردید و مردم او را برکنار کردند.البته این نیز نشانه‌ای از نظارت مردم بر حکومت است.

رعایت برابری اجتماعی

آنان بین مردم به برابری اجتماعی تأکید داشتند و عنصر عرب را بر بربر ترجیح نمی‌دادند. این کار در ادامه سیاست علوی بود که فرمود: «من قرآن خواندم و در آن تأمل کردم، لکن ندیدم که حتی به اندازه بال پشه‌ای فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق برتری داده شده باشند‌«. علاوه بر سیاست‌های ذکرشده سیاست‌های دیگر این دولت به رشد تمدنی آن کمک بسزا نمود؛ از جمله:

1. مهاجرپذیری: با توجه به گزارش‌های رسیده، دولت ادریسی مهاجران مختلفی را پذیرا شدند و احتمالاً یکی از عوامل رونق آن دیار همین سیاست بوده است. از این‌رو، پایتخت ادریسیان دیگر نتوانست مهاجران را در خود جای دهد و ادریس به‌دنبال ساخت شهر دیگری برآمد[۱۹] گزارش‌های دیگری نیز درباره مهاجرت اعراب به چشم می‌خورد[۲۰] ساخت محله اندلسی‌ها در فاس، نتیجه همین سیاست‌هاست. بدیهی است اجرای این سیاست، نیازمند نوعی از تساهل در رفتار با مهاجران از یک سو و آماده‌سازی بومیان برای هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با آنان از سوی دیگر است. گزارش‌های متنوعی از مهاجرت‌ها در همین مقاله آورده شده است.

2. تقسیم قدرت: در برهه‌ای از زمان، حاکم ادریسی محمد بن ادریس بن ادریس به سفارش مادربزرگش، تصمیم گرفت از طریق تقسیم سرزمین بین برادرانش قدرت را نیز تقسیم، نماید. از گزارش‌های برجای مانده می‌توان حدس زد طی این تقسیم هر بخشی از قدرت نظامی برخوردار بود؛ لذا برخی بعد از مدتی، علیه حوزه مرکزی شوریدند. گرچه گفته شده آن‌ها به سان استاندار بودند و از قدرت مرکزی تبعیت می‌کردند[۲۱] در ادامه ثابت شد این سیاست نادرست است و باعث تقویت دولت ادریسی نیست. ولی همین که زمام‌داری بتواند از قدرت خود بگذرد، نشانه‌ای از عدم چشم‌داشت به قدرت دنیوی است که از حاکمان فرهیخته آن دیار دور نبوده است.


وضعیت قضایی

از گزارش‌های رسیده نمی‌توان از وجود تشکیلات قضایی و عناصر آن در دولت ادریسی به درستی خبر یافت. گزارشی از شبکه قضات در شهر‌های مختلف، مراحل دادرسی، ضابطان قضایی و... در دست نیست؛ فقط همین مقدار روشن است که ادریس بن عبدالله خود به قضا می‌نشست، اما در سال 189 قمری، گروهی از اندلس و افریقیه به حضور ادریس دوم رسیدند و وی از میان ایشان، عامر بن محمد بن سعید القیس را برای قضاوت برگزید. وی از شاگردان مالک بن انس و سفیان ثوری بود و از آن‌ها زیاد روایت می‌کرد‌. وی بر اساس مذهب مالکی حکم می‌نمود[۲۲] ولی روشن نیست این قانون در همه قلمرو ادریسی اجرا می‌شد یا خیر. از ابهامات موجود در این دولت، همین نکته است که چگونه ادریسیان شیعی تن به قضات مالکی داده‌اند. در این باره نظریات مختلفی وجود دارد[۲۳] شاید با توجه به شواهد اندکی که باقی مانده است بتوان گفت: آنان هر چند مردم را به قرائت صحیح از اسلام که نزدشان بود فرامی‌خواندند، ولی بنا نداشتند عقیده خود را با زور تحمیل نمایند و به همین مقدار که مردم مسلمان باشند و به اهل‌بیت ارادت بورزند، اکتفا کرده بودند؛ به عبارتی، ترویج نوعی تشیع محبتی را در نظر داشتند تا اعتقادی.

تشکیلات نظامی و امنیت و سازندگی

ادریسیان موفق شدند امنیت زیادی را در دولت خود برقرار سازند. آنان با به‌وجود آوردن سپاه عظیمی از قبایل زناته، اوربه، صنهاجه و هواره[۲۴] منطقه را از آشوب دور نگه داشتند و از راهزنان و مهاجمان پاک کردند. امنیت از عوامل زایش تمدن است، از این‌رو، بازرگانان و صنعت‌گران به سوی آنان کوچ کردند[۲۵].

در دوران ادریس دوم، سپاه مرکب بود از سواران عرب مهاجر از اندلس و افریقیه که سواران عراقی به آنان پیوستند. لشکر در این زمان، از سه بخش پیادگان، سواران و دارندگان سلاح‌های سنگین تشکیل می‌شد. گروه سوم، وظیفه شکستن حصار شهر‌ها را با منجنیق و ارابه جنگی بر عهده داشتند.

کار ویژه سپاه ادریسیان، کمک به نوسازی کشور بود. ادریس دوم از سپاه خود برای ساخت شهر فاس استفاده کرد، خصوصاً برای حصار‌کشی دور شهر، ساخت مساجد و... هم‌چنین برای ساخت قلعه‌ها و کانال‌های آب از ایشان بهره جست[۲۶] از دیگر ویژگی‌های سپاه ادریسی، به‌کار نگرفتن آنان در سرکوب مردم برای حفظ حکومت بود[۲۷]

چالش سپاه ادریسی استخدام نبودن آن‌ها بود، لذا بعد از هر درگیری به قبایل خود بازمی‌گشتند؛ از این رو، آرام آرام روحیه راحت‌طلبی بر آنان حاکم شد. از آن‌جا که اغلب آنان مزدبگیر دولت نبودند، مزد خود را از محل غنایم دریافت می‌کردند. ضعف مذکور در دوران اقتدار حاکمان ظاهر نشد، ولی با گذشت زمان، در دوره انحطاط رخ نشان داد[۲۸]

شکوفایی اقتصادی

دولت ادریسی در پناه امنیت و وضعیت مناسب طبیعی و سیاست‌های درست اقتصادی، شکوفایی اقتصادی خود را از سال 208 تا 247 تجربه کرد، به‌گونه‌ای که در طی این سال‌ها، کاهش قیمت‌ها[۲۹] صورت گرفت؛ میانگین قیمت یک بار گندم دو درهم، یک بار جو سه درهم، گوسفند یک درهم و نیم و یک گاو به چهار درهم‌ رسید و این وضعیت تا پنجاه سال ادامه یافت[۳۰] حتی در قحطی سال 232 اندلس، مغرب تأمین‌کننده مواد غذایی اندلس شد و بعد از 253 بود که مغرب در معرض قحطی و بالا رفتن قیمت‌ها قرار گرفت که این وضعیت در سال‌های مختلف ادامه یافت[۳۱]امروز به درستی نمی‌دانیم این دولت با کدام سیاست‌ها توانست اقتصاد خود را در زمینه‌های مختلف کشاورزی، دام‌داری یا تجارت رونق بخشد، اما گزارش‌های جهان‌گردان آن روز، این رونق را شرح داده است. بی‌شک سیاست‌هایی مانند این دستور ادریس ثانی «من اصلح ارضا و غرسها فهی له» و گرفتن مالیات‌های اسلامی و سنگین نکردن مالیات‌ها و تقسیم زکات، فئی و غنایم طبق مقررات شرعی [۳۲]، از عوامل تأثیر‌گزار بر این رونق بوده است. گفته شد که ادریس در نامه‌اش به بربر، آن‌ها را به اجرای عدالت در جامعه و تقسیم بیت‌المال به طور مساوی دعوت کرد.[۳۳]این همان سیاست نبی‌اعظم است که بعد‌ها امام علی هم دنبال کردند و به عنوان نمادی از عدالت درآمد.


بخش کشاورزی

گزارش‌های مختلف جهان‌گردان، حاکی از کشاورزی پررونق در آن خطه است. دولت با استفاده از قراردادهای مواجره، به پیشرفت کشاورزی کمک شایانی نمود[۳۴] پیش‌تر گفته شد که جغرافیای مغرب، امکان کشت و زرع فراوان را می‌داد، فقط دولتی لازم بود تا بتواند از استعداد خدادادی این مناطق به‌خوبی بهره‌برداری کند. با این که مشکل آب در برخی نقاط وجود داشت، مردم در مناطق پرآب مانند فاس از کشت آبی[۳۵] و در مناطقی کم‌آب مانند سجلماسه، از کشت دیمی استفاده می‌کردند[۳۶] از سیاست‌های این دولت در ترویج کشاورزی، اطلاعی در دست نیست جز همان فرمان ادریس دوم مبنی بر مالکیت هر زمینی که در آن ساختمانی ساخته شود یا هر درختی که در فاس در زمان خاصی غرس گردد، اما معلوم نیست آیا در مناطق دیگر هم چنین سیاستی درباره زمین اتخاذ شده یا خیر. احتمال اجرای چنین سیاستی زیاد است. مروری بر این گزارش‌ها، روشن‌گر وضعیت کشاورزی در دولت ادریسی است:

- اهتمام به زراعت گندم و حبوبات، به طوری که کم‌تر ‌دشتی از زراعت خالی بود و با توجه به افزایش تولید، قیمت گندم به 2 الی 3 درهم می‌رسید[۳۷] کشت ذرت و پنبه در شهر بصره، تا آن‌جا که پنبه به افریقیه صادر می‌گردید. جو و کتان نیز کشت می‌شد[۳۸] اطراف فاس مزارع وجود داشت[۳۹] نیشکر در صحرای سجلماسه [۴۰]، کاشت درخت انگور در فاس و سبته و سجلماسه[۴۱]، زیتون بین فاس و مکناس و نخل در مناطق ساحلی برقرار بود[۴۲] بنابه گزارش ابن فقیه، از ولیله تا طنجه و تا شهر سوس ادنی گندم و جو، کشت می‌شد و در این منطقه کشت دیمی بود. به علاوه پرورش گوسفند و گاو و عسل در آن‌جا وجود داشت‌[۴۳] یعقوبى مى‏نویسد:

از سوس به ناحیه‏اى که به آن اغمات گفته مى‏شود مى‏رسیم و آن ناحیه‏اى است پرنعمت که در دشت و کوه آن چراگاه‌ها و کشت‌زارهاست و مردم آن قومى از بربرهاى صنهاجه‏اند. (یعقوبى، 1422، ص199)

به نوشته ابن حوقل، کرت‏از توابع طنجه که خراج‌گزار آل‌ادریس است، دارای آب فراوان و باغ‌های وسیع و مزارع بزرگ بود و در آن گندم‌، جو و پنبه زیادی کشت می‌شد و اهل آن‌جا تاجر بودند[۴۴] در همه مغرب شهرى پرخیرتر و پربرکت‏تر از سوس اقصى وجود ندارد که از همه نوع برکات به فراوانى برخوردار باشد. انواع خوراکی‌هاى تابستانى و زمستانى از جمله اترج، گردو، بادام، خرما، نیشکر، کنجد، شاهدانه و سایر سبزیجات را دار بود که در جاى دیگر همه این‌ها فراهم نمى‏شد[۴۵] آب‌هایى از خارج شهر بصره به داخل آن جارى بود. باغ‌هاى کمى در مشرق شهر وجود داشت. شهر دارای غلات زیاد و محصول پنبه فراوانى بود. از جمله غلات آن‌ها گندم و جو بود که به فراوانى برداشت مى‏کردند[۴۶]


بخش صنایع زیربنایی و تبدیلی

استفاده از آبیاری مصنوعی در زمین‌های کم‌آب که ابن حوقل گزارش آن را داده است[۴۷] ساخت آسیاب‌های فراوان برای تبدیل گندم به آرد که وجود سه هزار دستگاه آن در گزارش جهان‌گردان وجود دارد، [۴۸] ابن حوقل نیز از وجود آسیاب‌های زیاد در فاس گزارش داده است[۴۹] ساخت ترعه‌ها برای آبیاری در داخل شهرها و استفاده درست از آب با حفر قنات‌ها. [۵۰].


بخش صنعت و معدن

صنعت نظامی ساخت زره[۵۱]، شمشیر، خنجر، کمان‌های بلند و‌... [۵۲] در بلاد ادریسیان گزارش شده است. احیای معادن نقره، مس در شهر ودادن، اجازه بهره‌برداری از آن‌ها به بخش خصوصی در قبال پرداخت خمس حسب مقررات شرعی که باعث مهاجرت صنعت‌کاران شرق و اندلس و نخستین وسایل تولید شد[۵۳] صنعت منسوجات شکوفا گردید و با استفاده از پنبه، پشم و کتان، لباس سفاری و تلمسانی تولید می‌شد که هنوز از شهرت برخوردار است[۵۴] صنعت نیشکر و ساخت شربت‌هایی از شیر و عسل برای داروسازی رونق گرفت[۵۵] صنعت روغن‌گیری در بلاد سوس که از ماده گیاهی به نام هلجان بعد از آرد کردن، روغن آن را گرفته، به جای روغن چراغ استفاده می‌کردند[۵۶] صنعت رنگ‌آمیزی پارچه به رنگ‌های قرمز و ارغوانی که گزارش آن در معجم البلدان آمده است[۵۷] اما از گزارش وی برنمی‌آید که این صنعت از زمان ادریسیان هم وجود داشته یا خیر[۵۸].صنعت استفاده از چرم برای ساخت زین اسب و...[۵۹]. پیرامون سجلماسه معدن‌هاى طلا و نقره‏اى است که مانند گیاه به دست مى‏آید و گفته مى‏شود که بادها آن را زیر و رو مى‏کند و اهالى آن بیش‌تر قومى از بربرند که آنان را بنوترجا گویند[۶۰]

برخی آمار، مراکز صنعتی را به این شرح ذکر کرده‌اند: کارخانه صابون‌سازی 47، مراکز دباغی 86، رنگرزی 116، نانوایی 136، و شیشه‌سازی یازده مورد. اما به نظر می‌رسد این گزارش، ناظر به دولت ادریسی نیست. با مراجعه به منبعی دیگر از قرن هشتم، ملاحظه می‌شود که این آمار البته به طور تفصیلی به عنوان وضعیت آن اقلیم در ایام مرابطین و موحدین است[۶۱]این هم از دیگر نمونه‌هایی است که محققان وضعیت دوره‌های بعد را به دولت ادریسی نسبت داده‌اند.


بخش اقتصادی و تجاری

ضرب سکه توسط هر حکومت، حاکی از قدم‌هایی برای استقلال سیاسی و رهایی از یوغ اقتصاد دولت رقیب است، لذا ملاحظه می‌شود از همان سال اول، دولت به ضرب سکه اقدام کرده است، از جمله، سکه‌ای در سال 172 در شهر فاس با نام ادریس اول ضرب شده است[۶۲]سکه‌ای نیز به سال 178 در دست است[۶۳] برخی از سکه‌هایی که در دوره‌های بعد از دولت ادریسیان به دست آمده است، بر امامت و فضیلت امام علی تأکید دارد و این عبارت بر آن نقش بسته است: «علی خیر الناس بعد النبی کره من کره و رضی من رضی»[۶۴] درهم ادریسی، ارزشی معادل نصف دینار در عرف اهل مغرب داشت. اولین درهم از این نوع را[12] در سال 198 ادریس دوم و بعد‌ها در سال 215 محمد بن ادریس ضرب کرد که نوعی استقلال مالی از خلافت عباسی را نشان می‌داد[۶۵] با توجه به پشتوانه اقتصادی قوی، این سکه ارزش مبادلاتی در بازارهای مغرب داشت[۶۶] برای شکوفا‌سازی اقتصاد، بازارهایی در ایام هفته در شهرهای مختلف دایر شد‌. امروز به‌خوبی مشخص است تولید، بدون وجود شبکه توزیع و ارائه محصول عقیم است، از این رو، وجود بازار‌های دائم به این امر کمک شایانی نموده است. گزارش‌ها حاکی از دایر بودن بازار در روز یکشنبه در سوق اغمات، پنج‌شنبه و یکشنبه در فاس، جمعه در جبل عین شمس، جمعه و روز قربان و عاشورا در «اصیلا»، و چهارشنبه در ولیلی است[۶۷] رونق بخشیدن به صادرات از طریق اعزام و قبول قافله‌هایی که مصنوعات فلزی، معدنی، شیشه‌ای، بخور، منسوجات، طلا، چوب آبنوس، عاج و پوستین را از مغرب اقصی حمل می‌کردند، از دیگر فعالیت‌های این دولت است. اصطخری گزارشی در این باره دارد[۶۸].ابن حوقل جهان‌گرد قرن چهارم هجرى در وصف بصره از صادرات محصول پنبه به افریقیه و سایر نقاط گزارش داده است و این‌که اهل بصره مال‌التجاره خود را بر روی کشتی حمل می‌کنند و به اقیانوس اطلس می‌رسانند‌ تا به هر جا خواستند بفرستند[۶۹] در شهر ماسه کشتی‌ها به طرف چین می‌روند[۷۰] اغمات بازرگانى انبوهى با شهر سجلماسه و غیر آن دارد[۷۱] مناسبات تجاری مذکور کم‌تر تحت‌الشعاع مناسبات سیاسی با همسایگان قرار می‌گرفت و قافله‌ها بین مغرب، مصر و سودان در حرکت بودند. به علاوه، تجارت دریایی بین طنجه، سبته و ملیله با دول دیگر برقرار بوده است. در گزارش‌ها، از صادرات پوستین فاس به سودان[۷۲] ابزار چوبی و چوب به [۷۳] [۷۴]خبر داده شده است.


بخش‌های دام‌داری

در این بخش نیز مرتع‌ها گسترش یافت و به تکثیر دام انجامید، به گونه‌ای که در بازارها هر هفته صد گاو و هزار گوسفند ذبح می‌شد. صنایع جانبی مانند لبنیات نیز افزایش یافت و به تبع به افزایش پشم و چرم کمک به‌سزا نمود[۷۵]


توان بازسازی

رونق اقتصادی، تجاری و کشاورزی و ارتقاء فرهنگ، دستاورد حدود نیم قرن استقرار دولت ادریسی در مغرب بود. این دولت از قدرت ترمیم خرابی‌ها به خوبی برمی‌آمد. در فاصله میان وفات یحیای اول تا قتل یحیای سوم به سبب قحطی، بیماری و زمین‌لرزه هولناک، خرابی بسیار به بار آمد و کشور دچار نابسامانی شد، ولی یحیای چهارم توانست به خوبی آن‌ها را ترمیم کند[۷۶]


شهرسازی

پیشینه هر تمدنی, فرهنگی است که بتواند شاخصه‌های تمدنی را در باور مردم بارور نماید. شاید از گام‌های نخستین ساخت تمدن، تشویق مردم به شهرنشینی ‌باشد. از این رو، پیامبر اعظممی‌فرمایند‌: «علیکم بالسواد الاعظم.» [۷۷] ادریسیان صرفاً به ساخت شهرها اکتفا نمی‌کردند، بلکه با اتخاذ سیاست‌هایی، مردم را به آبادسازی شهر‌های موجود تشویق می‌کردند. در ساخت شهر فاس، ادریس اعلام کرد هر کسی تا اتمام حصار شهر خانه‌ای بسازد یا درختی غرس کند، متعلق به اوست که به آبادانی سریع فاس انجامید[۷۸].

فاس از بزرگ‌ترین شهر‌های مغرب اقصی و متشکل از دو وادی عدوة القرویین و عدوة الاندلسیین است. جدای از این‌که ادریس اول به ساخت این شهر اقدام کرد و پسرش آن را تکمیل نمود یا هر دو عدوه در زمان ادریس بن ادریس ساخته شده باشد، باید گفت این شهر در بهترین نقطه آب و هوایی ساخته شد.[13] (المنتصر بالله، ص‌55) سال‌ها بعد که یحیى بن محمد بن ادریس (یحیى اول) در 234 قمری (848- 849 م) به حکومت رسید و شهر فاس را تجدید بنا کرد و مهمانخانه‏ها و گرمابه‏هایی براى بازرگانان ساخت و ربض‌ها (حومه‏ها) احداث نمود، مردم از جاهاى دور به فاس مى‏آمدند[۷۹].

بصره از دیگر شهر‌های ساخته‌شده در دوره ادارسه است. ابن حوقل درباره این شهر گفته که دارای حصاری کوتاه است. شهر آباد است و هوای مناسبی دارد و خاکی پاک. وی اهالی شهر را اعم از زن ومرد از نظر خَلق و خُلق نیز ستوده است[۸۰] لئون افریقى در قرن دهم هجرى در وصف بصره مى‏نویسد:

شهر بر قطعه زمین کوچکى واقع شده و شامل دو هزار خانه است‌... آن شهر را محمد بن ادریس (دوم)‌... در دشتى میان دو برجستگى (کوه کوچک) در هشتاد میلى فاس و بیست میلى جنوب القصر بنا کرد‌... شهر دیوارهاى زیبا و عالى دارد. در تمام دوران حکومت ادارسه‏ شهر متمدنى بوده، در تابستان به لحاظ زیبایى اطرافش در آن‌جا اقامت مى‏کردند[۸۱]

شهر تامدلت (از شهرهاى سوس اقصى) را عبدالله بن ادریس بن ادریس در دشت هموارى بنا کرد و بر گرد آن دیوارى از آجر و سنگ کشید. شهر داراى دو گرمابه، بازار آباد و چهار دروازه بود. [۸۲]

امیر ابراهیم بن محمد بن قاسم بن ادریس در سال 317 قلعه حجرالنسر را در بالای کوه مرتفعی ساخت و هدف از آن ساخت دژی برای ادارسه به هنگامه هجوم دشمنان بود که دو بار مورد چنین استفاده‌ای فراهم شد[۸۳]اما ابن حوقل با همین نشانه‌ها، نام شهر را اقلام و سازنده آن را یحیی بن ادریس می‌خواند[۸۴].

قاسم بن ادریس شهر اصیلا‌ را بر بقایای شهر قدیمی فنیقیه تجدید بنا کرد که در قرن هفت قبل از میلاد ساخته شده بود و از مراکز تجاری مهم به شمار می‌آمد؛ در سال سه بازار مشترک در آن برگزار می‌شد و مردم از اطراف برای تجارت به این شهر می‌آمدند[۸۵] شهر جراوه را نیز ابوالعیش عیسی بن ادریس در سال 257 بنا کرد. داخل این شهر چشمه‌های آب شیرین وجود داشت و دارای چهار دروازه‌، دژ‌، مسجد جامع و پنج حمام بود[۸۶] علاوه بر این شهرها، شهرهای الحجر، سیله [۸۷] و بابا قلام نیز ساخته شد[۸۸]


وضعیت آبادانی شهر‌ها

علاوه بر ساخت شهر‌های متعدد، گزارش‌هایی درباره آبادانی این شهر‌ها در این دوره وجود دارد. گوشه‌ای از این گزارش‌ها چنین است:

از قلعه صدینه به سوی رودخانه بزرگ، دژها، بناها و سرزمین بزرگی به چشم می‌خورد‌. بعد از آن وارد شهر بزرگی می‌شوی که به آن افریقیه گویند. در کناره نهر عظیمی که به آن فاس گویند، مرکز یحیى بن یحیى بن ادریس بن ادریس بن ادریس است؛ شهری با منازل بسیار آباد و در سمت غربی رودخانه فاس ـ رودی است که گویند بزرگ‌ترین رود زمین است ـ سه هزار آسیاب قرار دارد[۸۹]

شهر بصره دارای بازار‌های مناسب و آباد است[۹۰]الحجر شهری بزرگ است بر قله کوه که دژی مرتفع دارد که داخل آن اراضی و املاک خاندان ادریسی است[۹۱] وی از هر جای دیار ادریسی عبور کرده و به آبادانی و یا وفور میوه و قیمت‌های پایین آن جا را ستوده است[۹۲]. یعقوبى نیز درباره شهری دیگر مى‏نویسد:

اغمات شهرى ارزان و پرنعمت است و اسب‌هاى بارکش و سوارى دارد. از شهر نفیس سیب‌هاى بسیار خوبى به آن‌جا (اغمات) آورده مى‏شود. یک بار قاطر «سیب»، نصف درهم ارزش دارد ... بازارهاى اغمات، بزرگ و آباد است. بازار اغمات روز یکشنبه برپا مى‏شود و در آن همه نوع صنایع و کالاهاى بازرگانى وجود دارد. در آن بازار بیش‌تر از صد گاو و هزار گوسفند در طى همین روز (یکشنبه) ذبح مى‏شود[۹۳].

ابن حوقل مى‏نویسد:

سوس اقصى ولایتى عظیم است، پرنعمت[۹۴]

یعقوبى مى‏نویسد:

شهر مشهور مغرب، تلمسان است که به گرد آن، باره‏اى از سنگ و پشت آن، باره دیگرى است و در آن، جمعیتى انبوه است. شهر، کاخ‌ها و منازل بلند و آراسته دارد[۹۵].

در نیمه دوم قرن چهارم هجرى، مقدسى مى‏نویسد:

طنجه ناحیتى آباد و گران‌قدر است که شهرهاى خشکى و دریایی آن آباد و مرفّهند[۹۶].

مراکز آموزشی و تربیتی

مساجد در اسلام علاوه بر این که مرکزی عبادی به شمار می‌آید، به عنوان محل حکومت، تجمع برای امور مهم، و مرکز تربیتی و آموزشی از آن‌ها استفاده شده است. به اعتقاد برخی، در مغرب مساجد نقش دانشگاه‌ها را ایفا کرده‌اند، به عبارتی مساجد، جامع هستند[۹۷]اما از مراکز دیگری هم می‌توان در مغرب یاد کرد که کاربردی چندگانه داشته‌اند مانند رباط‌ها خانه و مجالس حاکمان ادریسی. مروری بر مساجد و رباط‌ها در سرزمین ادارسه نشان می‌دهد که این دولت تا چه حد در ترویج اسلام و مراکز عبادی و آموزشی کوشش داشته است‌.

ـ مسجد الرسول ماسّه (از شهرهاى سوس اقصى) نزدیک دریا واقع است. در ماسه رباطی بر ساحل دریا قرار دارد[۹۸].

ـ مسجد جامع شهر سوس که به نوشته ابن حوقل، مردم آن‌جا دو گروهند: مالکیان «اهل سنت» و موسویون که شیعه هستند و به موسى بن جعفر و فرزندانش اقتدا مى‏کنند. دو فرقه مذکور هریک جداگانه در مسجد جامع نماز مى‏خوانند یا هرگاه یک فرقه نماز خواند، پس از آن، فرقه دیگر اذان می‌گوید و اقامه نماز مى‏کند[۹۹].

ـ جامع الاشیاخ که توسط ادریس دوم در سال 192 ساخته شد، امروزه با نام «جامع النور» شناخته می‌شود، در ابتدا خطبه در آن خوانده می‌شد تا به «جامع الشرفا» منتقل شد[۱۰۰].

ـ جامع الشرفاء را ادریس بن ادریس [۱۰۱] در عدوة القرویین در سال 193 ساخت و نماز جمعه در آن برپا می‌شد. ضریح ادریس دوم در همین مسجد است‌[۱۰۲].

ـ جامع قاسم بن ادریس در تادهرت در نزدیکی اصیلا‌.

ـ جامع بصره که توسط ابراهیم بن ادریس ساخته شد.

ـ جامع جراوه که ابوالعیش عیسی بن ادریس بن محمد بن سلیمان آن را ساخت.

ـ مساجد اصیلا که تعدادی در ایام ادریسیان در این شهر بنا شد‌.

ـ جامع الاندلس که مریم دختر محمد بن عبدالله فهری آن را در سال 245ساخت و آن را با سهم‌الارث خود از پدر بنا کرد‌. این مسجد دارای صحن کوچکی بود.

ـ جامع قرویین از مهم‌ترین جوامع فاس بود که فاطمه دختر محمد بن عبدالله فهری در عدوه قرویین از مال‌الارث خود ساخت‌. این مسجد به شکل مربع ساخته شد. صحن اول آن دارای چهار درب و مأذنه کوتاه بود و در سال 307 قمری، نماز جمعه از الشرفا به آن منتقل گردید‌. ویژگی این جامع آن بود که اولین مسجد ساخته‌شده توسط یک زن مسلمان است و بعد‌ها به یک جامعه تغییر کاربری داد و از اولین جامعه‌ها محسوب می‌شود[۱۰۳] مسجد فاس بخش قرویین بزرگ‌تر از مسجد دوقلویش در بخش اندلسیین بود. گفته‌اند از همان ابتدا به صورت مرکز علم و مطالعه و تحقیق درآمد. علتش وجود کتابخانه‌ای بود که بر اساس کتیبه‌ای که به‌دست آمده بنیان گزارش آن را ساخت. وجود این کتابخانه باعث شد که مسجد به مرور زمان به دانشگاهی تبدیل شود که از کهن‌ترین دانشگاه‌های جهان اسلام است؛ زیرا این مسجد حدود 115 سال پیش از الازهر ساخته شد[۱۰۴]. (الازهر در سال 360 ساخته شد) یعنی دویست سال پیش از دانشگاه پاریس که در 1180 میلادی ساخته شده است[۱۰۵].

خانه حاکمان نیز به عنوان مرکز تجمع دانشمندان بوده است. احمد بن ادریس مجالس علمی در قصرش برگزار می‌کردو ادبا و شعرا در آن شرکت می‌کردند[۱۰۶]. همین‌طور درباره یحیی بن ادریس نیز گفته شده است که مجلس علم برپا می‌ساخت و دانشمندان و ادبا در آن شرکت می‌کردند[۱۰۷].

حاکمان فرهیخته

تمایل حاکمان ادریسی به علم، نقش مؤثری در ساختن تمدن اسلامی داشت؛ زیرا فرهنگ مردم را تغییر می‌داد و به دانش‌اندوزی ترغیب می‌نمود که تأثیر آن بر اهل بصیرت پوشیده نیست. از این رو مهاجرت فقها، مشایخ و شاعران از شرق و غرب گزارش‌ شده است. حاکمان ادریسی با دارا بودن نیروی معنوی و علمی، کمک زیادی به حل مشکلات دولت و محبوبیت مردمی می‌کردند. این خاندان علاوه بر انتساب به خاندان پیامبر9، خود نیز دارای خصوصیاتی بودند که تأثیر زیادی در مردم داشت و در نظر مردم ابهت و احترام خاصی داشتند[۱۰۸].

ادریس خود از شاگردان امام صادق شمرده شده است. ادریس دوم را جواد، فصیح و حازم وصف کرده‌اند که مردم او را دوست می‌داشتند[۱۰۹] او از شعرا شمرده شده است. (ابن ابی‌زرع، 1972، ص26) یحیی بن ادریس بن عمر مردی فقیه و حدیث‌دان بوده است[۱۱۰] او از نظر قدرت، وسعت کشور، عدالت و کرامت از مشهورترین بنی‌ادریس بود. وی فقیه و حافظ حدیث و دارای فصاحت بیان، شجاع، متدین و باتقوا بود و هیچ یک از ادارسه به پای او نمی‌رسیدند[۱۱۱] احمد بن القاسم ملقب به کنِّون (زیبا) بن محمد بن القاسم بن ادریس بن ادریس بن عباله (م327ق) عالمی فقیه، باتقوا، حافظ، عالم به سیر و تاریخ ملوک و انساب العرب و البربر، عاقل و حلیم و شجاع و کریم و در میان ادریسیان به احمد الفاضل شهره [۱۱۲]

در مورد سایرین نیز با القاب احدالنساک یاد شده است.[۱۱۳] افراد زیادی از این خاندان در دوره‌های بعد به عنوان عالمان دینی درخشیدند که خود تحقیق جدایی را می‌طلبد مانند نویسنده کتاب نزهة المشتاق فی اختراع الافاق، ابوعبدالله ادریسی در 560 قمری موسوی نویسنده مسالک و ممالک نیز از یک ادریسی عادل و نیک‌سیرت به عنوان حاکم تاهرت نام می‌برد[۱۱۴].

دانشمندان

متأسفانه اطلاعات زیادی از دانشمندان معاصر با دولت ادریسیان در دست نیست، اما با جست‌وجو در لابه‌لای کتب، می‌توان برخی از این اشخاص را شناسایی کرد مانند عامر بن محمد بن سعید القیسی قاضی دولت ادریس دوم، عامر مصعب الازدی وزیر دولت[۱۱۵]، محمد بن نمیر، ابی­الحسن بن عبدالله بن مالک الخزرجی، محمد بن داوود، قاضی عبدالجبار بن معیشه [۱۱۶] و تعدادی دیگر از دانشمندان نیز به دیار ادریسی نسبت داده شده‌اند؛ از جمله: ابوعمر عمران بن موسى بن عیسى بن نجح الفاسی فقیه اهل قیروان در زمان خود که به آن‌جا رفت و دانش‌آموخته در مغرب و مشرق عالم اسلامی بود و از اهل علم و فضل شمرده می‌شد. [۱۱۷] از دیگر دانشمندان، بکر بن حماد التاهرتی در مجلس احمد بن ادریس[۱۱۸] و ابواحمد الشافعی در مجلس یحیی بن ادریس نام دارند. [۱۱۹] نویسنده کتاب ذکر مشاهیر اعیان [فارس‏] فاس اشاره کرده است که در فاس خانواده‌ای عالم از نسل بکار بن راشد زندگی می‌کردند که به بنی­بکار شهرت داشتند و از ایشان سه کس عهده‌دار منصب قضا در دوره اول ادریسیان بودند که نسلی از خود باقی نگذاشتند[۱۲۰].

با توجه به شواهد و گزارش‌های جغرافی‌دانان معاصر از دولت ادریسی و تاریخ‌نگاران قرون میانی و آخرین تحلیل‌های محققان معاصر، دولت ادریسیان در مدت کوتاهی توانست ضمن نشر اسلام در سرزمین بربرها، به برپایی تمدن اسلامی در مغرب دور و سواحل اقیانوس اطلس اقدام نمایند. آن‌ها با الهام از آموزه‌های اسلامی، تشکیلات سیاسی مردمی را طراحی و اجرا کردند و با رفتار و گفتار‌های مبتنی بر دین، معنویت را در قلمرو خود چنان رواج دادند که تا به امروز آثار آن دیده می‌شود. آنان خود به قضا نشستند و از قضات عالم بهره جستند و با استقرار عدالت و امنیت، اقتصادی شکوفا را از طریق رونق دادن به کشاورزی و صنعت و تجارت و دام‌پروری رقم زدند‌. هم‌چنین بنای شهر‌های متعدد و آباد کردن دیگر شهر‌ها را در دستور کار خود قرار دادند. خانه‌های آنان مرکز علم شد و نه‌تنها اغلب از دانشمندان قلمرو خود شمرده شدند، بلکه موفق گردیدند مراکز مختلف آموزشی ـ تربیتی و عبادی را در قالب مساجد و جوامع و مجالس و رباط راه‌اندازی کنند. آن‌چه در این زمینه قابل تأمل است، استقلال سیاسی این دولت در کنار بزرگ‌ترین قدرت جهان آن روز یعنی دولت عباسی عهد هارون الرشید و فرزندان اوست.

نام
طول عمر
شروع سلطنت
پایان سلطنت
توضیحات
خانواده
تصویر
ادریس بن عبدالله
(ادریس اول)
  • إدریس بن عبدالله
۷۴۵ – ۷۹۱ ۷۸۸ ۷۹۱ نخستین امیر دودمان ادریسیان ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب پرونده:Flag of Morocco 1073 1147.svg
ادریس بن ادریس
(ادریس دوم)
  • إدریس بن إدریس
اوت ۷۹۱ – ۸۲۸ ۸۰۳ ۸۲۸ پسر ادریس اول ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب پرونده:Flag of Morocco 1073 1147.svg
محمد بن ادریس
  • محمد بن إدریس
درگذشت ۸۳۶ ۸۲۸ ۸۳۶ پسر ادریس دوم محمد بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب پرونده:Flag of Morocco 1073 1147.svg
علی بن محمد
(علی اول)
  • علی بن محمد
۸۲۷ – ۸۴۸ ۸۳۶ ۸۴۸ پسر محمد بن ادریس علی بن محمد بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب پرونده:Idrisids coin minted at Al Aliyah Morocco 840 CE.jpg
یحیی بن محمد
(یحیی اول)
  • یحیی بن محمد
۸۲۹–۸۶۴ ۸۴۸ ۸۶۴ پسر محمد بن ادریس یحیی بن محمد بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب پرونده:Flag of Morocco 1073 1147.svg
یحیی بن یحیی
(یحیی دوم)
  • یحیی بن یحیی
درگذشت ۸۷۴ ۸۶۴ ۸۷۴ پسر یحیی بن محمد یحیی بن یحیی بن محمد بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب پرونده:Flag of Morocco 1073 1147.svg
علی بن عمر
(علی دوم)
  • علی بن عمر
درگذشت ۸۸۳ ۸۷۴ ۸۸۳ عموی یحیی بن محمد علی بن عمر بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب پرونده:Flag of Morocco 1073 1147.svg
یحیی بن قاسم
(یحیی سوم)
  • یحیی بن القاسم
درگذشت ۹۰۴ ۸۸۰ ۹۰۴ Cousin of Ali ben Omar یحیی بن قاسم بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب پرونده:Flag of Morocco 1073 1147.svg
یحیی بن ادریس
(یحیی چهارم)
  • یحیی بن إدریس
درگذشت ۹۱۷ ۹۰۴ ۹۱۷ نوه علی بن عمر یحیی بن ادریس بن علی بن عمر بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب پرونده:Flag of Morocco 1073 1147.svg
حسن بن محمد
(حسن اول)
  • الحسن بن محمد
Died 944 ۹۲۵ ۹۲۷ برادرزاده یحیی بن قاسم حسن بن محمد بن قاسم بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب پرونده:Flag of Morocco 1073 1147.svg
قاسم بن ابراهیم
  • القاسم بن ابراهیم
درگذشت ۹۴۸ ۹۳۷ ۹۴۸ پسر عموی حسن بن محمد قاسم بن محمد بن قاسم بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب پرونده:Flag of Morocco 1073 1147.svg
احمد بن قاسم
  • أحمد بن القاسم
درگذشت ۹۵۴ ۹۴۸ ۹۵۴ پسر قاسم بن ابراهیم احمد بن قاسم بن محمد بن قاسم بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب پرونده:Flag of Morocco 1073 1147.svg
حسن بن قاسم
(حسن دوم)
  • الحسن بن القاسم
درگذشت ۹۸۵ ۹۵۴ ۹۷۴ برادر احمد بن قاسم حسن بن قاسم بن محمد بن قاسم بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب پرونده:Flag of Morocco 1073 1147.svg

پانویس

  1. کلیفورد ادموند بوسورث، ۴۵
  2. دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد ۱، ص ۵۶۱–۵۶۴
  3. ادریسیان
  4. مقام معظم رهبری، 22/03/1383
  5. ویل دورانت، 1385، ج‌1، ص‌3
  6. فصلنامه علمی شیعه شناسی
  7. سعدون، 1408، ص132
  8. همان، ص‌171
  9. ابن ابی‌زرع، 1972، ص21
  10. مونس، 1384، ص‌263
  11. همان، ص357
  12. همان، ص346-381
  13. همان، ص‌377
  14. سعدون، 1408، ص‌121
  15. سعدون، 1408، ص‌123
  16. موسوی بجنوردی، بی‌تا‌، ص‌565
  17. مونس، 1384‌، ص‌377
  18. همان، ص‌379
  19. ابن ابی‌زرع الفارسی، 1972، ص29
  20. همان، ص39
  21. همان، ص‌51
  22. سعدون، 1408، ص‌125
  23. همان، ص‌126
  24. اسماعیل عبدالرزاق، 1411، ص‌65
  25. مونس، 1384، ج1، ص‌359
  26. سعدون، 1408، ص‌128-129 / ناصری اسلاوی، 2001‌، ج1، ص166و169
  27. مونس، 1384، ج1، ص‌376
  28. سعدون، 1408، ص130
  29. همان، ص79
  30. ابن ابی‌زرع‌، 1972، ص50
  31. ابن ابی‌زرع الفارسی،1972، ص96
  32. سعدون، 1408، ص148
  33. الهی‌زاده‌، بی‌تا‌، ص‌137
  34. اسماعیل، 1383، ص61‌
  35. یعقوبى، 1422‌، ص197
  36. نک‌: همان، ص199
  37. سعدون، 1408، ص‌138
  38. ابن‌حوقل، 1938، ج1، ص79
  39. یعقوبى،‌ 1422، ص197
  40. سعدون، 1408، ص‌139
  41. همان، ص139
  42. همان، ص‌140
  43. ابن فقیه، 1416، ص136
  44. ابن حوقل، ‏1938، ج‏1، ص81
  45. ابن حوقل، 1938، ج‏1، ص91
  46. همان، ج‌1، ص‌80
  47. اسماعیل، 1411، ص 79
  48. یعقوبى، 1422، ص199 / یاقوت حموى‏، 1995، ج4، ص230
  49. ابن حوقل، 1938، ج1، ص91
  50. یاقوت، 1995، ج4، ص230
  51. سعدون، 1408، ص‌140
  52. همان‌، ص‌142
  53. اسماعیل، 1411، ص80
  54. سعدون، 1408، ص‌141
  55. همان
  56. همان
  57. همان
  58. یاقوت حموى، 1995‌، ج‌4، ص‌230
  59. همان، ص‌142
  60. یعقوبى، 1422، ص199
  61. ابن ابی‌زرع، 1972، ص47 به بعد
  62. عبدالرزاق اسماعیل، 1411، ص‌59
  63. ادریسیان، 1383، ص‌96
  64. سعدانی، 1980-1981، ص24
  65. سعدون، 1408، ص145
  66. همان، ص‌142
  67. همان، ص144
  68. اصطخرى، ‏2004،‏ ص‌34 / سعدون، 1408، ص‌144
  69. ابن حوقل، 1938، ج‏1، ص80
  70. یعقوبى‌، 1422، ص199
  71. ابن حوقل، 1938، ج1، ص91
  72. اسماعیل، 1411، ص80
  73. اندلس
  74. همان، ص‌80
  75. همان، ص79
  76. موسوی بجنوردی، بی‌تا، ص‌565
  77. مجلسی، 1403، ج33، ص374
  78. ابن ابی‌زرع الفارسی، 1972، ص39 / الناصری اسلاوی‌، 2001، ج2، ص34
  79. قره‌چانلو، 1380، ج2، ص341
  80. ابن حوقل، 1938، ج1، ص80
  81. قره چانلو، 1380‏، ص378
  82. قره‌چانلو، ج‏2، ص398
  83. سعدون، 1408، ص54
  84. ابن حوقل، 1938‌، ج1، ص‌80
  85. سعدون‌، 1408، ص52
  86. همان، ص54
  87. موسوی بجنوردی، بی‌تا، ص‌565
  88. ادریسى، 1409‏، ص531
  89. یعقوبى، 1422‌، ص‌199
  90. ابن حوقل، 1938، ج1، ص80
  91. همان، ج1، ص80
  92. همان، 1938، ج1، ص103
  93. قره‌چانلو، 1380، ج2 ص‌372
  94. ابن حوقل، 1938‌، ج‏1، ص91
  95. همان، ج‏2، ص334
  96. مقدسی‌، بی‌تا، ص231
  97. رمضان التلیسی‌، 2003، ص‌391 به بعد
  98. یعقوبى، 1422، ص199
  99. ابن حوقل، 1938، ج‏1، ص92
  100. سعدون‌، 1408، ص55
  101. ابن ابی‌زرع‌، 1972، ص47
  102. سعدون، 1408، ص56
  103. المنتصربالله‌، بی‌تا، ص‌65 / سعدون‌، 1408، ص58
  104. مونس، 1384، ج1، ص363
  105. المنتصر بالله‌، بی‌تا، ص64
  106. رمضان التلیسی‌، 2003، ص‌405
  107. بکرى، 1992، ص816
  108. مونس، 1384، ج1، ص377
  109. زرکلی، بی‌تا، ج1، ص278
  110. ذهبى، 1406 ق، ص67 / موسوی بجنوردی، بی‌تا، ص‌563
  111. ابن ابی‌زرع‌، 1972، ص80
  112. بودابن ابی‌زرع‌، 1972، ص88 / الناصری اسلاوی، 2001، ج2، ص95
  113. ابن عنبه، 1413، ص‌160
  114. ابن خرداذبه، 1992، ص‌266
  115. الناصری اسلاوی‌، 2001، ج‌2، ص33
  116. رمضان التلیسی‌،2003، ص‌94 به بعد
  117. یاقوت حموى، 1995، ج‏4، ص231
  118. رمضان التلیسی‌،2003، ص‌405
  119. بکرى، 1992، ص816
  120. امین، بی‌تا، ‏ج‏6، ص441