سمنیه‏ گروهی از دهریان هند بودند.

سمنیه
نامسمنیه
مبدأ شکل گیریبصره( عراق)
موسسجریر‌بن‌حازم ازدی
عقیده1. اعتقاد به تناسخ. 2. تحصیل علم از راه حس نه اخبار. 3. انکار معاد.

موسس فرقه

رهبر این فرقه شخصی به نام جریر‌بن‌حازم ازدی بود که در بصره می‌زیست و منزل وی به‌عنوان محلی برای اجتماع گفتگوی بودائیان بود[۱].

پیشینه

سابقۀ این فرقه به پیش از اسلام باز می‌گردد. عبدالقاهر بغدادی می‌نویسد: «سمنیه قبل از دولت اسلام بوده‌اند[۲]. عبدالمنعم حفنی نیز می‌نویسد: اصل این عقیده از هند بوده و سمنیه هند از دهریه و یا از بودائیان بوده‌اند. نام حقیقی ایشان شمنیه (به شین منقوطه) بوده و بعدها سمنیه خوانده شده است[۳]. محمد‌بن‌احمد خوارزمی در مفاتیح العلوم از چنین گروهی نام می‌برد و آنها را عبادت کنندگان بُت معرفی می‌کند[۴]. ابن ندیم در الفهرست می‌نویسد: پیامبر سمنیه شخصی به نام بوداسف است و بیشتر مردم ماوراء النهر، پیش از اسلام بر این مذهب بوده‌اند[۵]. این در حـالی است که شیـخ محمد حمـزه در نشأة الفرق الاسلامیة می‌نویسد: سمنیه جماعتی ملحد هستند که جـز بـه حس ایمان ندارند[۶]. همچنین محمد ملطی شافعی در ذکر اندیشـه جَهمیه می‌نویسد: جهمیه آرای خویش را از سمنیه گرفته‌اند که در ناحیه خراسان بودند. آنها در دین خود شک کردند و از دین خـارج شدند. البته ممکن است سمنیه همـان اهـل تناسخ باشند[۷].

اعتقادات

سمنیه به تناسخ اعتقاد دارند. همچنین آنها منکر وقوع علم از روی اخبارند و می‌گویند که راهی به سوی علم جز از راه حسّ نیست[۸]،[۹]،[۱۰]. از جمله دیگر عقاید منسوب به سمنیه این است که آنها بت‌پرست بوده‌اند و نیز گروهی از آنها معتقد به تجسد بودا در صورت انسان بودند. همچنین سمنیه مبعوث شدن از قبر و معاد را انکار می‌کردند[۱۱].

پانویس

  1. ر. ک: دانش‌نامه جهان اسلام.
  2. بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص 289.
  3. حنفی عبدالمنعم، موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة، ص 409.
  4. خوارزمی محمد بن احمد، مفاتیح العلوم، ص 55.
  5. ابن ندیم، الفهرست، ص 408.
  6. محمد حمزه، نشأة الفرق الاسلامیة، ص 150.
  7. ملطی شافعی، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، ص 99.
  8. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 235.
  9. مانی یحیی بن مرتضی، المنیة و الأمل فی شرح الملل و النحل، تحقیق دکتر محمد جواد مشکور، بیروت، ص 55.
  10. محمد حمزه، نشأة الفرق الاسلامیة، محمد حمزه، ص 150.
  11. ماتریدی محمد، التوحید، به کوشش فتح الله خلیف، بیروت، سا 1970 میلادی، ص ۱۵۲ و ۱۵۳.