طوبی کرمانی: تفاوت میان نسخه‌ها

۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'میشد' به 'می‌شد'
جز (جایگزینی متن - 'میرفت' به 'می‌رفت')
جز (جایگزینی متن - 'میشد' به 'می‌شد')
خط ۲۱: خط ۲۱:


== قسمتی از زندگی‌نامه خود نوشت ==
== قسمتی از زندگی‌نامه خود نوشت ==
من در اول بهمن 1326هشتمین بچه بعد از نیمتاج، علی، مهین تاج، احمد، طاهره، مهدی و بتول در این خانه (یک خانه قدیمی در اردبیل) به دنیا آمدم. تفأل به قرآن زدند و من شدم «طوبی». بعد از من هم هاجر فرزند آخر به دنیا آمد. البته یک خواهر و برادرم هم در کودکی از دنیا رفتند. شش ماهه بودم که به تهران آمدیم. اما هرسال به اردبیل می‌رفتیم و به عموهایم که هنوز در آن خانه ساکن بودند ملحق میشدیم. مدتهاست که به آن خانه نرفتهام، شنیدم آن خانه را سازمان میراث فرهنگی به عنوان آثار باستانی اعلام کرده است.
من در اول بهمن 1326هشتمین بچه بعد از نیمتاج، علی، مهین تاج، احمد، طاهره، مهدی و بتول در این خانه (یک خانه قدیمی در اردبیل) به دنیا آمدم. تفأل به قرآن زدند و من شدم «طوبی». بعد از من هم هاجر فرزند آخر به دنیا آمد. البته یک خواهر و برادرم هم در کودکی از دنیا رفتند. شش ماهه بودم که به تهران آمدیم. اما هرسال به اردبیل می‌رفتیم و به عموهایم که هنوز در آن خانه ساکن بودند ملحق می‌شدیم. مدتهاست که به آن خانه نرفتهام، شنیدم آن خانه را سازمان میراث فرهنگی به عنوان آثار باستانی اعلام کرده است.


پدرِ مادرم «حاج عبدالوهاب صمدیان» از تجار بزرگ اردبیل بودند که من چیزی از ایشان به یاد ندارم. ولی مادر مادرم را به یاد دارم که در تهران ساکن بود و خیلی دوستش داشتیم. خیلی هوای ما را داشت. پس از مرگ در صحن ورودی «امام زاده عبدالله» شهرری مدفون شد.
پدرِ مادرم «حاج عبدالوهاب صمدیان» از تجار بزرگ اردبیل بودند که من چیزی از ایشان به یاد ندارم. ولی مادر مادرم را به یاد دارم که در تهران ساکن بود و خیلی دوستش داشتیم. خیلی هوای ما را داشت. پس از مرگ در صحن ورودی «امام زاده عبدالله» شهرری مدفون شد.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۴۴

ویرایش