عام الفیل: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ مارس ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس|2}}' به '== پانویس == {{پانویس}}'
جز (جایگزینی متن - 'بت پرستی' به 'بت‌پرستی')
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس|2}}' به '== پانویس == {{پانویس}}')
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۱: خط ۲۱:
«اریاط» از حبشه تا کنار دریای احمر بیامد و در آنجا به کشتی‌ها سوار شده این سوی دریا در ساحل کشور یمن پیاده شدند، ذونواس که از جریان مطلع شد لشکری مرکب از قبائل یمن با خود برداشته بجنگ حبشیان آمد و هنگامی که جنگ شروع شد لشکریان ذونواس در برابر مردم حبشه تاب مقاومت نیاورده و شکست خوردند و ذونواس که تاب تحمل این شکست را نداشت خود را به دریا زد و در امواج دریا غرق شد.
«اریاط» از حبشه تا کنار دریای احمر بیامد و در آنجا به کشتی‌ها سوار شده این سوی دریا در ساحل کشور یمن پیاده شدند، ذونواس که از جریان مطلع شد لشکری مرکب از قبائل یمن با خود برداشته بجنگ حبشیان آمد و هنگامی که جنگ شروع شد لشکریان ذونواس در برابر مردم حبشه تاب مقاومت نیاورده و شکست خوردند و ذونواس که تاب تحمل این شکست را نداشت خود را به دریا زد و در امواج دریا غرق شد.
<br>
<br>
مردم حبشه وارد سرزمین یمن شده و سالها در آنجا حکومت کردند، و «ابرهه» پس از چندی «اریاط» را کشت و خود بجای او نشست و مردم یمن را مطیع خویش ساخت و نجاشی را نیز که از شوریدن او به «اریاط» خشمگین شده بود به هر ترتیبی بود ازخود راضی کرد.
مردم حبشه وارد سرزمین یمن شده و سال‌ها در آنجا حکومت کردند، و «ابرهه» پس از چندی «اریاط» را کشت و خود بجای او نشست و مردم یمن را مطیع خویش ساخت و نجاشی را نیز که از شوریدن او به «اریاط» خشمگین شده بود به هر ترتیبی بود ازخود راضی کرد.
<br>
<br>
در این مدتی که ابرهه در یمن بود متوجه شد که اعراب آن نواحی چه بت‌پرستان و چه دیگران توجه خاصی به مکه و خانه کعبه دارند و کعبه در نظر آنان احترام خاصی دارد و هر ساله جمع زیادی به زیارت آن خانه می‌روند و قربانی‌ها می‌کنند. کم کم بفکر افتاد که این نفوذ معنوی و اقتصادی مکه و ارتباطی که زیارت کعبه بین قبائل مختلف عرب ایجاد کرده ممکن است روزی موجب گرفتاری تازه‌ای برای او و حبشیان دیگری که در جزیرة‌العرب و کشور یمن سکونت کرده بودند بشود و آنها را به فکر بیرون راندن ایشان بیاندازد. برای رفع این نگرانی تصمیم گرفت معبدی با‌شکوه در یمن بنا کند و تا جائی که ممکن است در زیبائی و تزئینات ظاهری آن نیز بکوشد و سپس اعراب آن ناحیه را به هر وسیله‌ای که هست بدان معبد متوجه ساخته و از رفتن به زیارت کعبه باز دارد.
در این مدتی که ابرهه در یمن بود متوجه شد که اعراب آن نواحی چه بت‌پرستان و چه دیگران توجه خاصی به مکه و خانه کعبه دارند و کعبه در نظر آنان احترام خاصی دارد و هر ساله جمع زیادی به زیارت آن خانه می‌روند و قربانی‌ها می‌کنند. کم کم بفکر افتاد که این نفوذ معنوی و اقتصادی مکه و ارتباطی که زیارت کعبه بین قبائل مختلف عرب ایجاد کرده ممکن است روزی موجب گرفتاری تازه‌ای برای او و حبشیان دیگری که در جزیرة‌العرب و کشور یمن سکونت کرده بودند بشود و آنها را به فکر بیرون راندن ایشان بیاندازد. برای رفع این نگرانی تصمیم گرفت معبدی با‌شکوه در یمن بنا کند و تا جائی که ممکن است در زیبائی و تزئینات ظاهری آن نیز بکوشد و سپس اعراب آن ناحیه را به هر وسیله‌ای که هست بدان معبد متوجه ساخته و از رفتن به زیارت کعبه باز دارد.
خط ۳۳: خط ۳۳:
پس از اسارت «ذونفر» و شکست او مرد دیگری از رؤسای قبائل عرب بنام «نفیل بن حبیب خثعمی» با گروه زیادی ازقبائل خثعم و دیگران بجنگ ابرهه آمد ولی او نیز به سرنوشت «ذونفر» دچار شد و بدست سپاهیان ابرهه اسیر گردید.
پس از اسارت «ذونفر» و شکست او مرد دیگری از رؤسای قبائل عرب بنام «نفیل بن حبیب خثعمی» با گروه زیادی ازقبائل خثعم و دیگران بجنگ ابرهه آمد ولی او نیز به سرنوشت «ذونفر» دچار شد و بدست سپاهیان ابرهه اسیر گردید.
<br>
<br>
شکست پی در پی قبائل مزبور در برابر لشکریان ابرهه سبب شد که قبائل دیگری که سر راه ابرهه بودند فکر جنگ با او را ازسر بیرون کنند و در برابر او تسلیم و فرمانبردار شوند. از آن جمله قبیله ثقیف بودند که در طائف سکونت داشتند و چون ابرهه بدان سرزمین رسید، زبان به تملق و چاپلوسی باز کرده و گفتند: ما مطیع توایم و برای رسیدن به مکه و وصول به مقصدی که در پیش داری راهنما و دلیلی نیز همراه تو خواهیم کرد و به دنبال این گفتار مردی را بنام «ابورغال» همراه او کردند. ابو‌رغال لشکریان ابرهه را تا «مغمس» که جائی در چهار کیلومتری مکه است راهنمائی کرد و چون به آنجا رسیدند «ابو رغال» بیمار شد ومرگش فرا رسید و او را در همانجا دفن کردند. چنانچه ابن‌هشام می‌نویسد: اکنون مردم که بدانجا می‌رسند بقبر ابو‌رغال سنگ می‌زنند.
شکست پی در پی قبائل مزبور در برابر لشکریان ابرهه سبب شد که قبائل دیگری که سر راه ابرهه بودند فکر جنگ با او را ازسر بیرون کنند و در برابر او تسلیم و فرمانبردار شوند. از آن جمله قبیله ثقیف بودند که در طائف سکونت داشتند و چون ابرهه بدان سرزمین رسید، زبان به تملق و چاپلوسی باز کرده و گفتند: ما مطیع توایم و برای رسیدن به مکه و وصول به مقصدی که در پیش داری راهنما و دلیلی نیز همراه تو خواهیم کرد و به دنبال این گفتار مردی را بنام «ابورغال» همراه او کردند. ابو‌رغال لشکریان ابرهه را تا «مغمس» که جائی در چهار کیلومتری مکه است راهنمائی کرد و چون به آنجا رسیدند «ابو رغال» بیمار شد ومرگش فرا رسید و او را در همانجا دفن کردند. چنانچه ابن‌هشام می‌نویسد: اکنون مردم که بدانجا می‌رسند بقبر ابو‌رغال سنگ می‌زنند.
<br>
<br>
همین که ابرهه در سرزمین «مغمس» فرود آمد یکی از سرداران خود را بنام «اسود بن مقصود» مامور کرد تا اموال و مواشی مردم آن ناحیه را غارت کرده و به نزد او ببرند.
همین که ابرهه در سرزمین «مغمس» فرود آمد یکی از سرداران خود را بنام «اسود بن مقصود» مامور کرد تا اموال و مواشی مردم آن ناحیه را غارت کرده و به نزد او ببرند.
خط ۵۴: خط ۵۴:
عبدالمطلب که صرف نظر از شخصیت اجتماعی، مردی خوش سیما و با وقار بود لحظه‌ای که وارد خیمه ابرهه شد و چشم ابرهه بدو افتاد و آن وقار و هیبت را از او مشاهده کرد بسیار از او احترام کرد و او را در کنار خود نشانید و شروع به سخن با او کرده پرسید:
عبدالمطلب که صرف نظر از شخصیت اجتماعی، مردی خوش سیما و با وقار بود لحظه‌ای که وارد خیمه ابرهه شد و چشم ابرهه بدو افتاد و آن وقار و هیبت را از او مشاهده کرد بسیار از او احترام کرد و او را در کنار خود نشانید و شروع به سخن با او کرده پرسید:
<br>
<br>
حاجتت چیست؟ عبدالمطلب گفت: حاجت من آنست که دستور دهی دویست شتر مرا که بغارت برده اند به من باز دهند! ابرهه گفت: تماشای سیمای نیکو و هیبت و وقار تو در نخستین دیدار مرا مجذوب خود کرد ولی خواهش کوچک و مختصری که کردی از آن هیبت و وقار کاست! آیا در چنین موقعیت حساس و خطرناکی که معبد تو و نیاکانت در خطر ویرانی و انهدام است و عزت و شرف خود و پدران و قوم و قبیله‌ات در معرض هتک و زوال قرار گرفته درباره چند شتر سخن می‌گوئی؟!
حاجتت چیست؟ عبدالمطلب گفت: حاجت من آنست که دستور دهی دویست شتر مرا که بغارت برده‌اند به من باز دهند! ابرهه گفت: تماشای سیمای نیکو و هیبت و وقار تو در نخستین دیدار مرا مجذوب خود کرد ولی خواهش کوچک و مختصری که کردی از آن هیبت و وقار کاست! آیا در چنین موقعیت حساس و خطرناکی که معبد تو و نیاکانت در خطر ویرانی و انهدام است و عزت و شرف خود و پدران و قوم و قبیله‌ات در معرض هتک و زوال قرار گرفته درباره چند شتر سخن می‌گوئی؟!
<br>
<br>
عبدالمطلب در پاسخ او گفت: «انا رب الابل و للبیت رب»!
عبدالمطلب در پاسخ او گفت: «انا رب الابل و للبیت رب»!
خط ۶۹: خط ۶۹:
آنگاه خود با چند تن از بزرگان قریش به کنار خانه کعبه آمد و حلقه در خانه را گرفت و با اشک‌ریزان و قلبی سوزان به تضرع و زاری پرداخت و از خدای تعالی نابودی ابرهه و لشگریانش را درخواست کرد و از جمله سخنانی که به صورت نظم گفته این دو بیت است:
آنگاه خود با چند تن از بزرگان قریش به کنار خانه کعبه آمد و حلقه در خانه را گرفت و با اشک‌ریزان و قلبی سوزان به تضرع و زاری پرداخت و از خدای تعالی نابودی ابرهه و لشگریانش را درخواست کرد و از جمله سخنانی که به صورت نظم گفته این دو بیت است:
<br>
<br>
یا رب لا ارجو لهم سواکا یا رب فامنع منهم حماکا ان عدو البیت من عاداکا امنعهم ان یخربوا قراکا : پروردگارا در برابر ایشان جز تو امیدی ندارم پروردگارا حمایت و لطف خویش را از ایشان بازدار که دشمن خانه همان کسی است که با تو دشمنی دارد و تو نیز آنان را از ویرانی خانه ات بازدار.
یا رب لا ارجو لهم سواکا یا رب فامنع منهم حماکا ان عدو البیت من عاداکا امنعهم ان یخربوا قراکا: پروردگارا در برابر ایشان جز تو امیدی ندارم پروردگارا حمایت و لطف خویش را از ایشان بازدار که دشمن خانه همان کسی است که با تو دشمنی دارد و تو نیز آنان را از ویرانی خانه ات بازدار.
<br>
<br>
آنگاه خود و همراهان نیز بدنبال مردم مکه بیکی از کوه‌های اطراف رفتند و در انتظار ماندند تا ببینند سرانجام ابرهه و خانه کعبه چه خواهد شد.
آنگاه خود و همراهان نیز بدنبال مردم مکه بیکی از کوه‌های اطراف رفتند و در انتظار ماندند تا ببینند سرانجام ابرهه و خانه کعبه چه خواهد شد.
خط ۷۶: خط ۷۶:
از آنسو چون روز دیگر شد ابرهه به سپاه مجهز خویش فرمان داد تا به شهر حمله کنند و کعبه را ویران سازند.
از آنسو چون روز دیگر شد ابرهه به سپاه مجهز خویش فرمان داد تا به شهر حمله کنند و کعبه را ویران سازند.
<br>
<br>
نخستین نشانه شکست ایشان در همان ساعات اول ظاهر شد و چنانچه مورخین نوشته اند، فیل مخصوص را مشاهده کردند که از حرکت ایستاد و به پیش نمی‌رود و هر چه خواستند او را به پیش برانند نتوانستند، و در این خلال مشاهده کردند که دسته‌های بی‌شماری از پرندگان که شبیه پرستو و چلچله بودند از جانب دریا پیش می‌آیند.
نخستین نشانه شکست ایشان در همان ساعات اول ظاهر شد و چنانچه مورخین نوشته‌اند، فیل مخصوص را مشاهده کردند که از حرکت ایستاد و به پیش نمی‌رود و هر چه خواستند او را به پیش برانند نتوانستند، و در این خلال مشاهده کردند که دسته‌های بی‌شماری از پرندگان که شبیه پرستو و چلچله بودند از جانب دریا پیش می‌آیند.
<br>
<br>
پرندگان مزبور را خدای تعالی مامور کرده بود تا بوسیله سنگریزه‌هائی که در منقار و چنگال داشتند-و هر کدامیک از آن سنگریزه‌ها باندازه نخود و یا کوچکتر از آن بود-ابرهه ولشگریانش را نابود کنند.
پرندگان مزبور را خدای تعالی مامور کرده بود تا بوسیله سنگریزه‌هائی که در منقار و چنگال داشتند-و هر کدامیک از آن سنگریزه‌ها باندازه نخود و یا کوچکتر از آن بود-ابرهه ولشگریانش را نابود کنند.
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
چون خداوند متعال، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به نبوت مبعوث فرمود، قصه اصحاب فیل را از جمله نعمت‌ها و فضل و کرم‌های خویش بر قریش، بر شمرده و در‌این‌باره سوره فیل (و قریش) را نازل فرمود؛ چرا که دوام زندگی مردم مکه بر تجارت استوار بود و این زندگی مستلزم امنیت است، امنیتی که با حمله ابرهه به مکه به خطر افتاده بود و خداوند با دفع و انهزام آنها این امنیت را تامین کرد.
چون خداوند متعال، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به نبوت مبعوث فرمود، قصه اصحاب فیل را از جمله نعمت‌ها و فضل و کرم‌های خویش بر قریش، بر شمرده و در‌این‌باره سوره فیل (و قریش) را نازل فرمود؛ چرا که دوام زندگی مردم مکه بر تجارت استوار بود و این زندگی مستلزم امنیت است، امنیتی که با حمله ابرهه به مکه به خطر افتاده بود و خداوند با دفع و انهزام آنها این امنیت را تامین کرد.
<br>
<br>
=پانویس=
== پانویس ==
{{پانویس|2}}
{{پانویس}}


 
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]  
 
[[رده:تاریخ]]
[[رده: مفاهیم اسلامی]]  
[[رده: تاریخ]]