مشکلات جهان اسلام و درمان آن در پرتو جهانی سازی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سرمایه دار' به 'سرمایه‌دار'
جز (جایگزینی متن - 'همه جانبه' به 'همه‌جانبه')
جز (جایگزینی متن - 'سرمایه دار' به 'سرمایه‌دار')
خط ۳۹: خط ۳۹:


=تعریف جهانی‌سازی=
=تعریف جهانی‌سازی=
تعریف جهانی‌سازی یک تعریف مبهم و پیچیده است و تعریف‌ها‌ی ارایه شده برای آن، متناقض و متنوع و گوناگون است و در واقع انسان با شناخت نوع تفسیرها و تعریف‌ها‌ی ارایه شده برای جهانی‌سازی پی می‌برد که جهانی‌سازی یک تلاش برای نفی تمدن‌ها‌ی غیر غربی و تحمیل سرمایه داری و تلاشی برای تحمیل مدل آمریکایی بر سایر تمدن‌ها‌ و زیر سلطه در آوردن جهان از سوی آمریکا است.<br>
تعریف جهانی‌سازی یک تعریف مبهم و پیچیده است و تعریف‌ها‌ی ارایه شده برای آن، متناقض و متنوع و گوناگون است و در واقع انسان با شناخت نوع تفسیرها و تعریف‌ها‌ی ارایه شده برای جهانی‌سازی پی می‌برد که جهانی‌سازی یک تلاش برای نفی تمدن‌ها‌ی غیر غربی و تحمیل سرمایه‌داری و تلاشی برای تحمیل مدل آمریکایی بر سایر تمدن‌ها‌ و زیر سلطه در آوردن جهان از سوی آمریکا است.<br>
ما در اینجا سه مورد از این‌گونه تلاش‌ها‌ را یاد‌آور می‌شویم:<br>
ما در اینجا سه مورد از این‌گونه تلاش‌ها‌ را یاد‌آور می‌شویم:<br>
1ـ تعریف جهانی‌سازی ارایه شده از سوی کمیته بین‌المللی در سال 1958، آن را دخالت در امور اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و رفتار سایر جوامع جهانی از طریق الغای مرزها و تابعیت ملی و اقدامات دولتی دیگر کشورها دانسته است. (مجلة النهج، شماره 50، 1988).<br>
1ـ تعریف جهانی‌سازی ارایه شده از سوی کمیته بین‌المللی در سال 1958، آن را دخالت در امور اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و رفتار سایر جوامع جهانی از طریق الغای مرزها و تابعیت ملی و اقدامات دولتی دیگر کشورها دانسته است. (مجلة النهج، شماره 50، 1988).<br>
2ـ برخی از تعریف‌ها‌ی عربی برای جهانی‌سازی آن را تحول سرمایه داری در سایه سلطه کشورهای مرکزی و حاکمیت یک سیستم جهانی نا برابر دانسته‌اند. (مجلة الواحة، شماره 16، ص153).<br>
2ـ برخی از تعریف‌ها‌ی عربی برای جهانی‌سازی آن را تحول سرمایه‌داری در سایه سلطه کشورهای مرکزی و حاکمیت یک سیستم جهانی نا برابر دانسته‌اند. (مجلة الواحة، شماره 16، ص153).<br>
3ـ تعریف روزناو آمریکایی. وی در تعریف جهانی‌سازی این سؤال‌ها‌ را مطرح می‌کند که: آیا جهانی‌سازی ناشی از تجانس و همانندی یا تعمیق تفاوت‌ها‌ است؟ آیا جهانی‌سازی منابع واحد دارد یا گوناگون و آیا جهانی‌سازی فرهنگ واحد دارد یا متعدد؟ و سر انجام معتقد است سه مطلب در مسئله جهانی‌سازی وجود دارد که عبارت است از بر چیدن مرزها و برجسته نمودن مشابهت‌ها‌ی موجود در جوامع بزرگ و تحمیل روش زندگی آنها بر دیگران. (جیمس روزناوـ دینامیکیة المعرفة).<br>
3ـ تعریف روزناو آمریکایی. وی در تعریف جهانی‌سازی این سؤال‌ها‌ را مطرح می‌کند که: آیا جهانی‌سازی ناشی از تجانس و همانندی یا تعمیق تفاوت‌ها‌ است؟ آیا جهانی‌سازی منابع واحد دارد یا گوناگون و آیا جهانی‌سازی فرهنگ واحد دارد یا متعدد؟ و سر انجام معتقد است سه مطلب در مسئله جهانی‌سازی وجود دارد که عبارت است از بر چیدن مرزها و برجسته نمودن مشابهت‌ها‌ی موجود در جوامع بزرگ و تحمیل روش زندگی آنها بر دیگران. (جیمس روزناوـ دینامیکیة المعرفة).<br>
از این‌رو ما می‌توانیم بگوییم که جهانی‌سازی در واقع آمریکایی شدن روابط سیاسی و حقوق اجتماعی در سطح جهان و تحمیل فرهنگ سلطه غرب بر دیگران است که این مسئله خطرناک‌تر از اندیشه‌ها‌ی شیطانی است. جهان غرب با بهره‌گیری از توان تکنولوژی علمی و فرهنگی و نظامی خود این اندیشه را مطرح کرده است و برخی از فلاسفه و نویسندگان نیز تئوری‌ها‌ی نظری را برای اجرای آن زمینه‌سازی کرده‌اند. همه ما با نظریه هنتنگتن آشنا هستیم. وی در این نظریه بر تمدن غرب تأکید دارد و آن را در زمینه‌ها‌ی تسامح و انسان دوستی و تکثر بر دیگر تمدن‌ها‌ متمایز می‌داند و تمدن‌ها‌ی غیر غربی را به استبداد و پیروی محض از ارزش‌ها‌ی گذشته و ناکامی در حل مشکلات انسانی هم‌چون فقر و بی کاری و سطح پایین زندگی و زیادی زاد و ولد و دیکتاتوری متهم می‌کند. این نظریه به غرب پیشنهاد می‌کند با دیگر تمدن‌ها‌ همکاری نکند و تکنولوژی خود را به آنها صادر ننماید و کشورهای غربی در زمینه‌ها‌ی اقتصادی و سیاسی و اداری به وحدت برسند. این تئوری بر این باور است که تمدن غرب بر پایه میراث یونانی و مسیحی غربی و سکولار و قانون سالاری و تکثر اجتماعی و جامعه مدنی و حقوق بشر استوار است که این امور بخشی از تمایزهای تمدن غرب به شمار می‌رود و در دیگر تمدن‌ها‌ تحقق نمی‌یابد.<br>
از این‌رو ما می‌توانیم بگوییم که جهانی‌سازی در واقع آمریکایی شدن روابط سیاسی و حقوق اجتماعی در سطح جهان و تحمیل فرهنگ سلطه غرب بر دیگران است که این مسئله خطرناک‌تر از اندیشه‌ها‌ی شیطانی است. جهان غرب با بهره‌گیری از توان تکنولوژی علمی و فرهنگی و نظامی خود این اندیشه را مطرح کرده است و برخی از فلاسفه و نویسندگان نیز تئوری‌ها‌ی نظری را برای اجرای آن زمینه‌سازی کرده‌اند. همه ما با نظریه هنتنگتن آشنا هستیم. وی در این نظریه بر تمدن غرب تأکید دارد و آن را در زمینه‌ها‌ی تسامح و انسان دوستی و تکثر بر دیگر تمدن‌ها‌ متمایز می‌داند و تمدن‌ها‌ی غیر غربی را به استبداد و پیروی محض از ارزش‌ها‌ی گذشته و ناکامی در حل مشکلات انسانی هم‌چون فقر و بی کاری و سطح پایین زندگی و زیادی زاد و ولد و دیکتاتوری متهم می‌کند. این نظریه به غرب پیشنهاد می‌کند با دیگر تمدن‌ها‌ همکاری نکند و تکنولوژی خود را به آنها صادر ننماید و کشورهای غربی در زمینه‌ها‌ی اقتصادی و سیاسی و اداری به وحدت برسند. این تئوری بر این باور است که تمدن غرب بر پایه میراث یونانی و مسیحی غربی و سکولار و قانون سالاری و تکثر اجتماعی و جامعه مدنی و حقوق بشر استوار است که این امور بخشی از تمایزهای تمدن غرب به شمار می‌رود و در دیگر تمدن‌ها‌ تحقق نمی‌یابد.<br>
فوکویاما نیز سیستم سرمایه داری را هدف و غایت تاریخ می‌داند و بر این باور است که همه جوامع باید به سوی سرمایه داری حرکت کنند و باید شرایط سیاسی و اجتماعی که مهم‌ترین آن ایجاد تحول در ساختار اجتماعی است به سوی برابری و عدم قشری‌گری و قومی‌گرایی حرکت نماید و تفسیرهای مذهبی مرتبط با این تحول را ایجاد نمود و نیز جامعه توسعه یافته به ایجاد نهادهای میانه رو و اعتدال میان افراد و دولت اقدام کند. وی هم‌چنین غلو نکردن در برتری و تمایز قومیتی که موجب انزوای تمدنی می‌گردد و نیز ارائه تفسیرهای روشن فکری از متون مذهبی، و انتقاد از کلیه حرکت‌ها‌ی افراطی و اقدام نخبگان به پشتیبانی از ارزش‌ها‌ی دمکراسی و آزادی را خواستار شده است. بنابراین او جامعه سرمایه داری را به عنوان یک هدف مطرح می‌کند که همه تمدن‌ها‌ باید به سوی آن حرکت کنند. (مجدالدین خمشی، العربی، شماره 512، ص2).<br>
فوکویاما نیز سیستم سرمایه‌داری را هدف و غایت تاریخ می‌داند و بر این باور است که همه جوامع باید به سوی سرمایه‌داری حرکت کنند و باید شرایط سیاسی و اجتماعی که مهم‌ترین آن ایجاد تحول در ساختار اجتماعی است به سوی برابری و عدم قشری‌گری و قومی‌گرایی حرکت نماید و تفسیرهای مذهبی مرتبط با این تحول را ایجاد نمود و نیز جامعه توسعه یافته به ایجاد نهادهای میانه رو و اعتدال میان افراد و دولت اقدام کند. وی هم‌چنین غلو نکردن در برتری و تمایز قومیتی که موجب انزوای تمدنی می‌گردد و نیز ارائه تفسیرهای روشن فکری از متون مذهبی، و انتقاد از کلیه حرکت‌ها‌ی افراطی و اقدام نخبگان به پشتیبانی از ارزش‌ها‌ی دمکراسی و آزادی را خواستار شده است. بنابراین او جامعه سرمایه‌داری را به عنوان یک هدف مطرح می‌کند که همه تمدن‌ها‌ باید به سوی آن حرکت کنند. (مجدالدین خمشی، العربی، شماره 512، ص2).<br>
بیدهام برایان اندیشمند انگلیسی نیز در سلسله مقالاتی که آن را در سال 1994 در مجله اکونومیست منتشر کرده است بر وجود مشابهت میان وضع کشورهای اسلامی در قرن پانزدهم هجری و وضع اروپا در قرن پانزدهم میلادی تأکید داشته و بر این باور است که این دو وضع در فراهم آوردن زمینه مناسب برای انجام اصلاحات و در نوع نهادهای مذهبی موجود نزد مسلمانان و نهادهای کلیسا در قرن پانزدهم میلادی و در سطح استعماری که از آن رنج می‌برند و اشتیاقی که برای بهبود اوضاع از خود نشان می‌دهند با هم مشابهت دارند. وی بر این باور است که یک عامل وجود دارد که این وضعیت را تحریک و پشتیبانی کرده است.<br>
بیدهام برایان اندیشمند انگلیسی نیز در سلسله مقالاتی که آن را در سال 1994 در مجله اکونومیست منتشر کرده است بر وجود مشابهت میان وضع کشورهای اسلامی در قرن پانزدهم هجری و وضع اروپا در قرن پانزدهم میلادی تأکید داشته و بر این باور است که این دو وضع در فراهم آوردن زمینه مناسب برای انجام اصلاحات و در نوع نهادهای مذهبی موجود نزد مسلمانان و نهادهای کلیسا در قرن پانزدهم میلادی و در سطح استعماری که از آن رنج می‌برند و اشتیاقی که برای بهبود اوضاع از خود نشان می‌دهند با هم مشابهت دارند. وی بر این باور است که یک عامل وجود دارد که این وضعیت را تحریک و پشتیبانی کرده است.<br>
در زمانی که مسلمانان عامل خارجی را در ایجاد تحول در زندگی اروپا در آن زمان تشکیل داده بودند، غرب نیز امروزه به عاملی برای پیشبرد جهان اسلام به سوی تحول و پیشرفت تبدیل شده است. وی معتقد است این حرکت از سوی اسلام گرایان آزاده‌ای که به دمکراسی ایمان دارند آغاز می‌شود و باید برای پشتیبانی این افراد با قدرت حرکت کرد. وی در پایان مقالات خود سه توصیه به جهان اسلام ارایه می‌دهد تا شایستگی تعامل با غرب و وارد شدن در کاروان تمدن انسانی امروزی را پیدا کند:<br>
در زمانی که مسلمانان عامل خارجی را در ایجاد تحول در زندگی اروپا در آن زمان تشکیل داده بودند، غرب نیز امروزه به عاملی برای پیشبرد جهان اسلام به سوی تحول و پیشرفت تبدیل شده است. وی معتقد است این حرکت از سوی اسلام گرایان آزاده‌ای که به دمکراسی ایمان دارند آغاز می‌شود و باید برای پشتیبانی این افراد با قدرت حرکت کرد. وی در پایان مقالات خود سه توصیه به جهان اسلام ارایه می‌دهد تا شایستگی تعامل با غرب و وارد شدن در کاروان تمدن انسانی امروزی را پیدا کند:<br>
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش